🍃قدرت_نگرش_مثبت🍃
1.36K subscribers
2.06K photos
1.34K videos
74 files
425 links
برای اهل معرفت اینجا چراغی روشن است❗️
پراز انگیزه های خوب👇
🍃قدرت_نگرش_مثبت🍃#The_power_of_positive_attitude

کانال های ما رو به کسانی که دوستشان دارید معرفی کنید
Join🔜 🆔 @zehnekhatarnakema

Join🔜 🆔 @PsychoMed
Download Telegram
👆

#خودخواهی_مقدس، قسمت اول:

عشق ِمطلقاً عاری از خودپسندی وجود ندارد. حتی خودگذشتگی و عشق مادر برای فرزند هم خودخواهانه است، ماهیتی سیاه و چرکین دارد و تنها پوسته‌‌ی آن است که عشق آرمانی می‌خوانیدش. کمی از این رویه را بردارید تا سیاهی و سپیدی را یکسان ببینید و کمی بیشتر تفحص کنید تا ببینید که سیاهی بر سپیدی چیره می‌شود. اینجاست که متوجه می‌شوید همه‌ی آن را می‌توان غریزی، فریبکارانه، خودخواهانه، خودستایانه و ناخودآگاهانه دانست. به محض اینکه سپیدی در سیاهی گم شود، دیگر همه‌ی آن را سیاه می‌خوانید، زیرا همه چیز را از روی سیاه آن می‌بینید.

#کارل_گوستاو_یونگ، برگرفته از سمینار یونگ درباره‌ زرتشتِ نیچه

زمانی که کودک بودیم با خیال راحت خود را ابراز می‌کردیم؛ لحظه‌یی سرمست، شاد و ذوق مرگ بودیم و لحظه‌ی بعد در اشک‌های خود غوطه‌ور، لحظه‌یی با تمام نیروی اندکِ بازوان‌مان مادر را چسبیده بودیم و می‌بوییدیمش تا در عمق جان‌مان جای بگیرد و لحظه‌ی بعد با تمام قدرتِ ممکنِ همان دستانِ کوچک، سیلی‌اش می‌زدیم و از وجودمان تُفش می‌کردیم بیرون. اما اوضاع همیشه آنقدر اصیل باقی نماند، ما مجبور شدیم که اشک و لبخندمان را با سیاستِ هویج و چماق پدر و مادر هم‌خوان کنیم، مجبور شدیم بگوییم دوستت دارم بابا، بوس بوس، تا شکلاتی که برایش یکسره شور و شوق بودیم را به دست آوریم. مجبور شدیم تا بگوییم ازت متنفرم مدفوع، ازت متنفر دختر همسایه تا از شماتت و محرومیت و کتک آن آدم بزرگ‌های همه کاره، آن خدایان، آن صاحبان قوی در امان باشیم.

این‌جا بود که رفته‌رفته یاد گرفتیم چیزی بگوییم بر خلاف میل‌مان و کاری بکنیم بر خلاف نیت‌مان، اینجا بود که یاد گرفتیم که چگونه خود واقعی‌مان را پشتِ یک نقاب پنهان کنیم و دیگران را برای نفع شخصی فریب دهیم. اما فاجعه به اینجا ختم نشد. فشار خودِ واقعی ما پشت این نقابِ کاغذی آنقدر زیاد بود که هر لحظه ممکن بود نقاب را پاره کند و بیرون بجهد، و چه فاجعه‌ای می‌شد اگر می‌شد، که گهگاه نیز می‌شد! پس چاره‌ای نماند تا ما خودمان نیز باور کنیم که همان نقابی هستیم که به چهره زده‌ایم و خودِ واقعی‌مان را، همه‌ی آن احساسات اصیل و خودانگیخته را در اعماق وجودمان به زنجیر بکشیم و به دستِ فراموشی بسپاریم، همان‌طور که #زئوس و دیگر خواهر و برادرانِ اُلمپی‌اش، «تیتان»‌ها که نماد نیروهای رام نشده‌ی طبیعت بودند را در اعماق زمین، در «تارتاروس» به بند کشیدند.

اما آیا این همه شد که بشود که ما عشق را بیاموزیم، محبت را پیشکش کنیم، با دیگری در صلح باشیم و صداقت پیشه کنیم؟ نه، نشد؛ در عوض دنیا صحنه‌ی فریب شد، دشمن همه‌جا و دوست نایاب‌ترین شد، خشم و ویرانگری شایع‌ترین اعمال و بی‌اعتنایی به همسایه طبیعی‌ترین واکنش‌مان شد؛ و ما همچنان پشتِ سر نقاب انسان خوب -پسر خوبِ مادر و دختر ناز بابا- پنهان شدیم و همه‌ی این پلیدی‌ها را در آن دیگری #فرافکنی کردیم. روی خودخواهی‌مان نام عشق گذاشتیم و دروغ‌های‌مان را به مصلحت مزین نمودیم. ترس را احترام خواندیم و کنترل را حمایت.

نتیجه این شد که دیگر آن لحظه‌های اصیل عشق و شور و شوق را نیز تجربه نکردیم. ما خواستیم که ترس نباشد، نفرت و خشم و حسادت نباشد و آن‌ها را انکار کردیم، ولی نتیجه چه شد؟ آن‌ها هم گفتند پس شما هم نباشید: ترس، ما را انکار کرد و همه‌ی نیت‌های‌مان چاشنی ترسی پنهان را به خود گرفت. خشم، انکارمان کرد و همه‌ی اعمال‌مان خصومتی پوشیده را نمایان کرد. حسادت، انکارمان کرد و همه‌ی نگاه‌هایمان سرد شد. خودخواهی، انکارمان کرد و عشق از وجودمان رخت بربست. حالا چه فایده از اینکه در میان این گِل و لای به جستجوی طلای گم گشته‌یمان بگردیم، به دنبال کودکیِ از یاد رفته‌مان؟ در این جستجو هر قدر هم که صادق باشیم و با پشتِ کار، بیشتر از آنکه به دست آوریم از دست می‌دهیم، بیشتر کثافت به حلق‌مان فرو می‌دهیم تا اینکه غذایی شیرین و مغذی بیابیم؛ آری، وقتی مشغول برملا کردن فرومایگی خود و دیگران هستیم، بسیار شبیه خوکان می‌گردیم.

وحیدشاهرضا، 🥀 ۱۸ تیر ۱۳۹۱
👌

@zehnekhatarnakema