#دلنوشته
#قاضی
❄️ چکش قاضی (Gavel) و پروندﮤ مهدى مسافر
✍️ به قلم مريم رحمانيان
دادگاه (نور سرد، میز قاضی، چکش سنگین، سکوت. پروندهای روی میز).
قاضی (مکث، پرونده را میخواند. پیشانیاش بیاختیار چین میخورد).
راوی
به پیشانی قاضی، چین افتاد؛ مثل زلزلهای که به جان زمین میافتد…
اما او بر سر ايمان خويش نمىلرزد!
قاضی
حکم: سه سال حبس، بهجرم دفاع از وصیت پیامبر (ص)
(دستش را بهطرف چکش میبرد. چکش تکان نمیخورد).
راوی
چکش…
گویی وزنش یک تُن شده بود؛
یک تُن بغض در گلویش،
یک تُن اشک در چشمهایش.
⏫ چکش
(با خود، آرام)
چه کسی حکم او را به دستش میرساند؟
وکیل كه ندارد تا صدايش بزنیم؟
آیا اصلاً وقت دفاع از خود دارد؟
قاضی
(چپچپ نگاه میکند)
مگر نمیدانی زبان سبز، سر سرخ میدهد بر باد!
نمیفهمم چرا هر بار من حق و ناحق میکنم، تو به زبان میآیی…
چکش
(با صدایی محکم)
خدا شاهد است…
قاضی
( عبوس و عصبی، دستش را بلند میکند تا بر دهان چکش بزند. مکث. پایین میآورد).
راوی
چکشی که هر بار حکم مظلومی صادر میشد و زیر بار آن نمیرفت،
برای تنبیه، نزد آهنگر میفرستادند...
اما آهنگر، او را دوست میداشت.
میگفت:
❣️ «نمیدانم چه رازی در این دوستداشتن است!»
(چکش روی سندان گذاشته شده)
قاضی
(در ذهن چکش، بازتابی از پرسش)
چرا ممانعت میکنی از صادر شدن این حکم؟
چکش
تو مهدی را میشناسی؟
قاضی
(بیتفاوت، شانههایش را بهسختی بالا میاندازد).
آخر، اصلاً مسئولیتپذیر نبودند…
چکش
(فرتوت، اما مصمم…)
✨ «نزد آلمحمد (ص)، رازی از رازهای خدا و علمی از علم خدا وجود دارد
که نه ملک مقرّب، نه نبی مرسل، و نه مؤمنی که خداوند قلبش را برای ایمان آزموده، تاب آن را ندارد.
به خدا قسم، خدا جز آنان را به آن علم مکلّف ننمود،
و هیچکس جز آنان با آن خدا را عبادت نکرده است.
در نزد آنان، رازی است که مأمور به تبلیغش بودند.
تبلیغ کردند،
اما محلی، اهلی، مردمی که تحمّلش کنند، نیافتند…
تا آنکه خداوند اقوامی را از همان طینت و نوری که محمد و آل و ذریهاش را آفرید، خلق کرد -
از فضل و رحمت خود.
چون آن پیام به آنان رسید،
تحمّل کردند، پذیرفتند،
و دلهایشان به معرفت آلمحمد متمایل شد.
اگر از آن طینت و نور آفریده نشده بودند،
نه به خدا، تحمّل نمیکردند.
🔥 و خدا، مردمی را هم برای آتش آفرید.
آنها را تبلیغ کردیم، اما چهره در هم کشیدند،
نفرت پیدا کردند، گفتند: جادوگر است، دروغگوست…
و خدا بر دلهایشان مهر زد، و آن را از یادشان برد… .»[١]
راوی
قاضی عبوس، که تحمل شنیدن حرفهای چکش را نداشت،
دستور داد آن را پیش آهنگر ببرند و دیگر بازنگردانند…
(نور گرم کارگاه. چکش روی سندان است).
چکش
(آرام، رو به آهنگر)
چه شد؟
راوی
چکش برای آهنگر تعریف کرد که چه گذشته…
و قلب آهنگر، ذوب شد…
چکش
آهنگ آسمان، که به گوش جانت رسید،
از اینرو به آنرو شدی!
آهنگر
(لبخندی عمیق، چشمی اشکبار)
راوی
چکش، به علامت تأیید، بالا رفت…
سفرت بخير، مهدى مسافر!
🔤 مادر (زمزمهوار در گوش مرسانا):
بابا آب داد… دیگر شعار ما نیست.
بابا ایمان داشت…
بابا بهخاطر دفاع از وصیتِ رسول خدا، محمد (ص)،
راهی زندان شد…
راوی (آرام):
مرسانا، پلکش سنگین میشود
آخر بابا، به خوابش آمده است ...
بابايي، ما در زمان ظهور امام محمدبن الحسن المهدى (ع) هستيم!
لبيك يا مهدى (ع) ... ما بر آن عهد كه بستيم، هستيم… خدا شاهد است…
⚫️ [1] شیخ کلینی، کافی، ج 1، ص 402.
⚫️ [2] سید احمد الحسن، پاسخهای روشنگر بر بستر امواج، ج ٣، ص ٧٦.
🚀 @Zaman_Zohour
#قاضی
دادگاه (نور سرد، میز قاضی، چکش سنگین، سکوت. پروندهای روی میز).
قاضی (مکث، پرونده را میخواند. پیشانیاش بیاختیار چین میخورد).
راوی
به پیشانی قاضی، چین افتاد؛ مثل زلزلهای که به جان زمین میافتد…
اما او بر سر ايمان خويش نمىلرزد!
قاضی
حکم: سه سال حبس، بهجرم دفاع از وصیت پیامبر (ص)
(دستش را بهطرف چکش میبرد. چکش تکان نمیخورد).
راوی
چکش…
گویی وزنش یک تُن شده بود؛
یک تُن بغض در گلویش،
یک تُن اشک در چشمهایش.
(با خود، آرام)
چه کسی حکم او را به دستش میرساند؟
وکیل كه ندارد تا صدايش بزنیم؟
آیا اصلاً وقت دفاع از خود دارد؟
قاضی
(چپچپ نگاه میکند)
مگر نمیدانی زبان سبز، سر سرخ میدهد بر باد!
نمیفهمم چرا هر بار من حق و ناحق میکنم، تو به زبان میآیی…
چکش
(با صدایی محکم)
خدا شاهد است…
قاضی
( عبوس و عصبی، دستش را بلند میکند تا بر دهان چکش بزند. مکث. پایین میآورد).
راوی
چکشی که هر بار حکم مظلومی صادر میشد و زیر بار آن نمیرفت،
برای تنبیه، نزد آهنگر میفرستادند...
اما آهنگر، او را دوست میداشت.
میگفت:
(چکش روی سندان گذاشته شده)
قاضی
(در ذهن چکش، بازتابی از پرسش)
چرا ممانعت میکنی از صادر شدن این حکم؟
چکش
تو مهدی را میشناسی؟
قاضی
(بیتفاوت، شانههایش را بهسختی بالا میاندازد).
آخر، اصلاً مسئولیتپذیر نبودند…
چکش
(فرتوت، اما مصمم…)
که نه ملک مقرّب، نه نبی مرسل، و نه مؤمنی که خداوند قلبش را برای ایمان آزموده، تاب آن را ندارد.
به خدا قسم، خدا جز آنان را به آن علم مکلّف ننمود،
و هیچکس جز آنان با آن خدا را عبادت نکرده است.
در نزد آنان، رازی است که مأمور به تبلیغش بودند.
تبلیغ کردند،
اما محلی، اهلی، مردمی که تحمّلش کنند، نیافتند…
تا آنکه خداوند اقوامی را از همان طینت و نوری که محمد و آل و ذریهاش را آفرید، خلق کرد -
از فضل و رحمت خود.
چون آن پیام به آنان رسید،
تحمّل کردند، پذیرفتند،
و دلهایشان به معرفت آلمحمد متمایل شد.
اگر از آن طینت و نور آفریده نشده بودند،
نه به خدا، تحمّل نمیکردند.
آنها را تبلیغ کردیم، اما چهره در هم کشیدند،
نفرت پیدا کردند، گفتند: جادوگر است، دروغگوست…
و خدا بر دلهایشان مهر زد، و آن را از یادشان برد… .»[١]
راوی
قاضی عبوس، که تحمل شنیدن حرفهای چکش را نداشت،
دستور داد آن را پیش آهنگر ببرند و دیگر بازنگردانند…
(نور گرم کارگاه. چکش روی سندان است).
چکش
(آرام، رو به آهنگر)
چه شد؟
راوی
چکش برای آهنگر تعریف کرد که چه گذشته…
و قلب آهنگر، ذوب شد…
چکش
آهنگ آسمان، که به گوش جانت رسید،
از اینرو به آنرو شدی!
آهنگر
(لبخندی عمیق، چشمی اشکبار)
«آنان که خداییاند، کلمات خدا را میشنوند؛
و شیعۀ حقیقیِ محمد و آلمحمد علیهمالسلام،
صدای چوپانِ صالح را بهدرستی میشناسد.
آیا انسان، صدای امامش را تباه میکند؟
آیا ممکن است که فرزند، بهدلیل شلوغی دنیا و اینکه صداهای بسیاری را شنیده است،
صدای پدری را که او را پرورانده، نشناسد؟
آیا چنین چیزی ممکن است؟» [٢]
راوی
چکش، به علامت تأیید، بالا رفت…
سفرت بخير، مهدى مسافر!
بابا آب داد… دیگر شعار ما نیست.
بابا ایمان داشت…
بابا بهخاطر دفاع از وصیتِ رسول خدا، محمد (ص)،
راهی زندان شد…
راوی (آرام):
مرسانا، پلکش سنگین میشود
آخر بابا، به خوابش آمده است ...
بابايي، ما در زمان ظهور امام محمدبن الحسن المهدى (ع) هستيم!
لبيك يا مهدى (ع) ... ما بر آن عهد كه بستيم، هستيم… خدا شاهد است…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤41💔8😢4❤🔥2👍2👌2💯2🤔1🕊1
#ایستگاه_تفکر
هر سال، در روز ۱۷ مه، جهان به احترام گرایشهای جنسی اقلیت، بهویژه همجنسگرایی، شعارهایی چون «عشق، عشق است» (Love is love) یا «گرایش جنسی بخشی طبیعی از وجود انسان است» (Sexual orientation is a natural part of who we are) را تکرار میکند.
🗓 این روز که با عنوان «روز جهانی مبارزه با تبعیض علیه اقلیتهای جنسی» نامگذاری شده، در تلاش است تا پذیرش اجتماعی همجنسگرایی را تقویت کند. اما آیا این ادعاها از منظر زیستشناسی، روانشناسی و علوم اعصاب، بنیاد علمی محکمی دارند؟
یکی از خطاهای رایج در استدلالهای مربوط به همجنسگرایی، خَلط میان فراوانی و بهنجاری است. اینکه درصدی از جمعیت، تجربه یا تمایل همجنسگرایانه دارند، بهمعنای طبیعی، سالم یا بهنجار بودن آن نیست
📌یکی از مهمترین مغالطههای رایج در فضای امروز آن است که هرگونه نقد علمی به همجنسگرایی، نفی کرامت انسانی تلقی میشود. این برداشت نه علمی است و نه اخلاقی. ما میتوانیم و باید از کرامت انسانی همۀ افراد، صرفنظر از گرایش، دفاع کنیم؛ اما این دفاع به معنای پذیرش علمی تمام گرایشها نیست.
🔗 مطالعهی متن کامل مقاله
🚀 @Zaman_Zohour
هر سال، در روز ۱۷ مه، جهان به احترام گرایشهای جنسی اقلیت، بهویژه همجنسگرایی، شعارهایی چون «عشق، عشق است» (Love is love) یا «گرایش جنسی بخشی طبیعی از وجود انسان است» (Sexual orientation is a natural part of who we are) را تکرار میکند.
یکی از خطاهای رایج در استدلالهای مربوط به همجنسگرایی، خَلط میان فراوانی و بهنجاری است. اینکه درصدی از جمعیت، تجربه یا تمایل همجنسگرایانه دارند، بهمعنای طبیعی، سالم یا بهنجار بودن آن نیست
ادعای «طبیعی بودن همجنسگرایی» اغلب بر پایۀ نوعی جبرِ زیستی یا ژنتیکی استوار میشود. اما حتی اگر شواهدی از تأثیر ژنها در رفتارهای جنسی وجود داشته باشد، این برای مشروعیتِ زیستی یک گرایش کافی نیست
📌یکی از مهمترین مغالطههای رایج در فضای امروز آن است که هرگونه نقد علمی به همجنسگرایی، نفی کرامت انسانی تلقی میشود. این برداشت نه علمی است و نه اخلاقی. ما میتوانیم و باید از کرامت انسانی همۀ افراد، صرفنظر از گرایش، دفاع کنیم؛ اما این دفاع به معنای پذیرش علمی تمام گرایشها نیست.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
نشریه زمان ظهور
#همجنس_گرایی
#نقد
☑بازاندیشی در طبیعتانگاری گرایش جنسی
✔️نقد علمی یک ادعای جهانی در روز ۱۷ مه
✍️به قلم مريم رحمانيان
هر سال، در روز ۱۷ مه، جهان به احترام گرایشهای جنسی اقلیت، بهویژه همجنسگرایی، شعارهایی چون «عشق، عشق است» (Love is love) یا «گرایش…
#نقد
☑بازاندیشی در طبیعتانگاری گرایش جنسی
✔️نقد علمی یک ادعای جهانی در روز ۱۷ مه
✍️به قلم مريم رحمانيان
هر سال، در روز ۱۷ مه، جهان به احترام گرایشهای جنسی اقلیت، بهویژه همجنسگرایی، شعارهایی چون «عشق، عشق است» (Love is love) یا «گرایش…
❤23👍3🥰1👏1🤔1💯1
#نشریه_زمان_ظهور
#نشریه_شماره_205
#دموکراسی
✔️ بازاندیشی در مفهوم تکثرگرایی و آسیبشناسی آن بهعنوان یکی از فرزندان دموکراسی
✍️ بهقلم زهرا محمدی
✔️ بزرگترین تهدید جهان امروز که به آن عصر «پساحقیقت» نیز گفته میشود، چیست؟
✔️ دموکراسی و تکثرگرایی بهعنوان راهی برای رهایی از اقتدارگرایی؟
✔️ راه نجات کجاست؟
◀️ مشاهده فوری (Instant view)➡️
👏 @Zaman_Zohour
#نشریه_شماره_205
#دموکراسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍16👏3❤2🥰1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegraph
🔅بازاندیشی در مفهوم تکثرگرایی و آسیبشناسی آن بهعنوان یکی از فرزندان دموکراسی
✍️بهقلم زهرا محمدی ⭕️مقدمه: در دنیای امروز، که کار جهان و خلق جهان جمله در هم است، بازاندیشی در ارزشهای اخلاقی و سیاسی ضروریتر از نان شب است و این کاری است که بسیاری از علمای علوم سیاسی و اجتماعی در کشورهای دموکراتیک به آن مشغولاند. در این مقاله، تلاش…
❤25👍1🥰1
نشریه زمان ظهور
#نشریه_زمان_ظهور #نشریه_شماره_204 #روانشناسی #منیت ✔️ روانپریشی پنهان: اختلال ناشی از منیت ▪️قسمت سوم ✍️ به قلم مریم احمدیار 💢پیشگفتار در مقالات پیشین، به علت بروز بیماریها و مشکلات روان از دیدگاه روانشناسی دین پرداختیم. همچنین یادآور شدیم منظور از…
Anonymous Quiz
5%
5%
16%
73%
❤30💯6
Forwarded from اشعار احمدی
ای پنجمین وصیّ خدا باقرالعلوم
ای کشته ی جفا و بلا باقرالعلوم
امروز احمدت شده آن منجی زمان
او هم شده شبیه شما باقرالعلوم
اینجاهلان دین خدا سخت دشمنند
علمش شده نشان جفا باقرالعلوم
امروز باقری است میان همه به شوق
افسوس شد رهای رها باقرالعلوم
تحقیق علم او شده جرم زمان ما
چوب ستم نشسته به ما باقرالعلوم
این دین شیعه را به کجا می برد ستم؟
رحمی نشد به شاه ولا باقرالعلوم
آن غربتی که بود گرفتار آن حسین
دامن زده به ماه ولا باقرالعلوم
جهل زمانه بُرد سری روی نیزه ها
آن سر که بوده اصل وفا باقرالعلوم
#برادر_سید
#؛
#شهادت_امام_باقر_ع
#احمد_الحسن_فرستاده_امام_مهدی_ع
@ashaar13
ای کشته ی جفا و بلا باقرالعلوم
امروز احمدت شده آن منجی زمان
او هم شده شبیه شما باقرالعلوم
اینجاهلان دین خدا سخت دشمنند
علمش شده نشان جفا باقرالعلوم
امروز باقری است میان همه به شوق
افسوس شد رهای رها باقرالعلوم
تحقیق علم او شده جرم زمان ما
چوب ستم نشسته به ما باقرالعلوم
این دین شیعه را به کجا می برد ستم؟
رحمی نشد به شاه ولا باقرالعلوم
آن غربتی که بود گرفتار آن حسین
دامن زده به ماه ولا باقرالعلوم
جهل زمانه بُرد سری روی نیزه ها
آن سر که بوده اصل وفا باقرالعلوم
#برادر_سید
#؛
#شهادت_امام_باقر_ع
#احمد_الحسن_فرستاده_امام_مهدی_ع
@ashaar13
❤37🕊3❤🔥1👏1😢1
#معرفی
🟢 مشتی از خروار
◀️ نقد و بررسی کلمات ناصر مکارم شیرازی دربارﮤ شخص مصلوب
▫️قسمت سوم
✍️ بهقلم ارمیا خطیب
🫥 سرتیترهای این قسمت:
⚫️ بررسی نکتۀ چهارم دربارﮤ مصلوب
⚫️ سند وحشت و اضطراب مصلوب کجاست؟!
⚫️ ناصر مکارم شیرازی دربارﮤ یهودای اسخریوطی میگوید: «مىگويند شباهت كاملى به مسيح (ع) داشت.»
🔗 مطالعه مقاله در نشریه شماره 205
🔗 قسمت دوم
🚀 @Zaman_Zohour
▫️قسمت سوم
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍19❤5💯2🥰1
#چهارم_ژوئن
#خشونت
#کودکان
خشونت زیستیـگفتمانی علیه کودک در مداخلات جنسیتی
✍️ به قلم مريم رحمانيان
💢مقدمه
چهارم ژوئن، روز جهانیِ کودکانِ بیگناهِ قربانیِ خشونت، فرصتی است برای بازاندیشی دربارﮤ اشکالِ پنهان، ساختاری و نظاممندِ خشونت که کودکان امروز، بیآنکه همواره قابلِمشاهده باشد، در معرض آن قرار دارند. درحالیکه توجه عمومی اغلب معطوف به جنگ، فقر یا آزارِ جسمی است، نوعی دیگر از آسیب در حالِ گسترش است که با ظاهرِ مراقبت، همراهی و آزادی، خود را مشروع جلوه میدهد: مداخلاتِ پزشکیِ زودهنگام با هدفِ تغییرِ جنسیت در کودکان. این مداخلات، که تحت عنوانِ «درمانهای تأییدی» (gender-affirming care) شناخته میشوند، شاملِ استفاده از داروهایِ توقفِ بلوغ، تجویزِ هورمونهایِ متقاطع، و در برخی موارد، انجامِ جراحیهایِ غیرقابلِ بازگشت است؛ اقداماتی که بهطورِ فزایندهای با پرسشهایِ علمی، اخلاقی، روانشناختی و انسانی مواجه شدهاند.[۱]
در این پژوهش، بر این دیدگاه تأکید میشود که آنچه امروزه در گفتمانهای رایج با عنوان «هویت جنسیتی» در دوران کودکی معرفی میشود، نه لزوماً بازتاب یک ساختار زیستی یا عصبی پایدار بلکه اغلب واکنشی ناپایدار، گذرا و متأثر از زمینههای محیطی، الگوبرداری فرهنگی و بازنماییهای رسانهای است. تجربههایی که گاه پیش از رسیدن کودک به بلوغ روانی و شناختی، بهاشتباه بهعنوان «هویت قطعی» در نظر گرفته میشوند.
✍️ این مقاله با رویکردی میانرشتهای، تلاقی سه سطح اصلی را بررسی میکند:
🟠 ۱) تحلیل زبانشناختی و گفتمانی در ساخت هویت جنسیتی
🟠 ۲) شواهد تجربی و روانشناختی دربارﮤ بلوغ شناختی و تصمیمگیری در کودکان
🟠 ۳) ابعاد اخلاقی و حقوق کودک در مداخلات پزشکی زودهنگام.
هدف این است که نشان داده شود چگونه در غیاب این سهلایۀ ارزیابی، آنچه مراقبت تلقی میشود، ممکن است در عمل، به شکلهایی از خشونت نمادین و ابژهسازی بدل گردد.
مبنای قرار دادن چنین تجربههایی برای تصمیمگیریهای پزشکی، بهجای آنکه همواره نشانۀ مراقبت باشد، ممکن است نشانهای از یک نوع خشونت ساختاری باشد؛ خشونتی که برخلاف خشونت مستقیم یا آشکار، در بستر سیاستها، پروتکلها و رویههای بهظاهر مشروع و حمایتگرانه اعمال میشود - ساختارهایی که، بهجای پشتیبانی از رشد تدریجی و تجربهورزی کودک، نقشهایی از پیشتعریفشده را بر بدن و ذهن او تحمیل میکنند. در این الگو، خشونت نه در ارادۀ افراد خاص بلکه در منطق نهادها و سازوکارهای گفتمانی نهفته است؛ سازوکارهایی که با حذف امکان تردید، تعلیق و بازاندیشی، کودک را بهسوی «تثبیت هویت» سوق میدهند؛ هویتی که ممکن است هنوز در مراحل ابتدایی تکوین روانیـهیجانی باشد.
در چنین شرایطی، كودك ممکن است تحت فشار گفتمان مسلط، با حالتی از «رضایتنمایی» (Consent Simulation) نقش تحمیلشده را بپذیرد – نقشی که نه الزاماً برخاسته از درون بلکه در اثر کنش متقابل با ساختارهای فرهنگی، نهادی و زبانی شکل گرفته است. مطابق با مفهوم خشونت ساختاری در اندیشۀ یوهان گالتونگ (Galtung) [2]، هنگامی که ساختارهای اجتماعی بهگونهای طراحی شوند که مانع از برآورده شدن نیازهای بنیادین انسانی - مانند امنیت روانی، امکان تردید، یا حق بر ناپختگی - شوند، شکلی از خشونت پدید میآید که اغلب دیده نمیشود، اما پیامدهای عمیق و بلندمدت دارد.
❓ پرسش محوری این مقاله آن است که: آیا كودک که از نظر شناختی، عصبشناختی و هیجانی هنوز به مرحلۀ تصمیمگیری آگاهانه نرسیده، میتواند برای مداخلهای برگشتناپذیر رضایت معتبر ارائه دهد؟ و اگر پاسخ منفی است - چنانکه بنابر یافتههای علوم اعصاب (Casey et al.) [3] و روانشناسی رشد اینگونه است - چگونه است که نهادهای درمانی، آموزشی و رسانهای، چنین روندهایی را مشروع میسازند و در مسیر درمان پیشفرض قرار میدهند؟
در سالهای اخیر، هشدارهای فزایندهای از سوی نهادهای تخصصی دربارﮤ پیامدهای این مداخلات منتشر شدهاند. گزارش رسمی Cass Review که به سفارش نظام سلامت بریتانیا (NHS England) تهیه شد، تأکید میکند که رویکرد تأییدی در درمان كودک دارای نارضایتی جنسیتی، فاقد شواهد علمی کافی بوده و میتواند سلامت روانی و جسمی آنها را در معرض آسیب قرار دهد.[4] این گزارش خواستار توقف مسیر درمانیسازی سریع و بازگشت به ارزیابیهای چندلایۀ روانشناختی شده است.
🗣 در همین راستا، انجمن روانشناسی آمریکا (APA) نیز تصریح کرده است که اجماعی علمی دربارﮤ منشأ زیستی یا پایداری گرایشهای جنسیتی در کودکی وجود ندارد، و تصمیمگیریهای مبتنی بر خوداظهاری کودک باید با احتیاط شدید صورت گیرد.[5] همچنین، سازمان جهانی بهداشت (WHO) نیز تغییر جنسیت در دوران کودکی را تنها در شرایط نادر و تحت پروتکلهای سختگیرانه و نظارت بینرشتهای توصیه میکند.[6]
📖 صفحه ۱
👇 ادامه مقاله
🚀 @Zaman_Zohour
#خشونت
#کودکان
خشونت زیستیـگفتمانی علیه کودک در مداخلات جنسیتی
💢مقدمه
چهارم ژوئن، روز جهانیِ کودکانِ بیگناهِ قربانیِ خشونت، فرصتی است برای بازاندیشی دربارﮤ اشکالِ پنهان، ساختاری و نظاممندِ خشونت که کودکان امروز، بیآنکه همواره قابلِمشاهده باشد، در معرض آن قرار دارند. درحالیکه توجه عمومی اغلب معطوف به جنگ، فقر یا آزارِ جسمی است، نوعی دیگر از آسیب در حالِ گسترش است که با ظاهرِ مراقبت، همراهی و آزادی، خود را مشروع جلوه میدهد: مداخلاتِ پزشکیِ زودهنگام با هدفِ تغییرِ جنسیت در کودکان. این مداخلات، که تحت عنوانِ «درمانهای تأییدی» (gender-affirming care) شناخته میشوند، شاملِ استفاده از داروهایِ توقفِ بلوغ، تجویزِ هورمونهایِ متقاطع، و در برخی موارد، انجامِ جراحیهایِ غیرقابلِ بازگشت است؛ اقداماتی که بهطورِ فزایندهای با پرسشهایِ علمی، اخلاقی، روانشناختی و انسانی مواجه شدهاند.[۱]
در این پژوهش، بر این دیدگاه تأکید میشود که آنچه امروزه در گفتمانهای رایج با عنوان «هویت جنسیتی» در دوران کودکی معرفی میشود، نه لزوماً بازتاب یک ساختار زیستی یا عصبی پایدار بلکه اغلب واکنشی ناپایدار، گذرا و متأثر از زمینههای محیطی، الگوبرداری فرهنگی و بازنماییهای رسانهای است. تجربههایی که گاه پیش از رسیدن کودک به بلوغ روانی و شناختی، بهاشتباه بهعنوان «هویت قطعی» در نظر گرفته میشوند.
هدف این است که نشان داده شود چگونه در غیاب این سهلایۀ ارزیابی، آنچه مراقبت تلقی میشود، ممکن است در عمل، به شکلهایی از خشونت نمادین و ابژهسازی بدل گردد.
مبنای قرار دادن چنین تجربههایی برای تصمیمگیریهای پزشکی، بهجای آنکه همواره نشانۀ مراقبت باشد، ممکن است نشانهای از یک نوع خشونت ساختاری باشد؛ خشونتی که برخلاف خشونت مستقیم یا آشکار، در بستر سیاستها، پروتکلها و رویههای بهظاهر مشروع و حمایتگرانه اعمال میشود - ساختارهایی که، بهجای پشتیبانی از رشد تدریجی و تجربهورزی کودک، نقشهایی از پیشتعریفشده را بر بدن و ذهن او تحمیل میکنند. در این الگو، خشونت نه در ارادۀ افراد خاص بلکه در منطق نهادها و سازوکارهای گفتمانی نهفته است؛ سازوکارهایی که با حذف امکان تردید، تعلیق و بازاندیشی، کودک را بهسوی «تثبیت هویت» سوق میدهند؛ هویتی که ممکن است هنوز در مراحل ابتدایی تکوین روانیـهیجانی باشد.
در چنین شرایطی، كودك ممکن است تحت فشار گفتمان مسلط، با حالتی از «رضایتنمایی» (Consent Simulation) نقش تحمیلشده را بپذیرد – نقشی که نه الزاماً برخاسته از درون بلکه در اثر کنش متقابل با ساختارهای فرهنگی، نهادی و زبانی شکل گرفته است. مطابق با مفهوم خشونت ساختاری در اندیشۀ یوهان گالتونگ (Galtung) [2]، هنگامی که ساختارهای اجتماعی بهگونهای طراحی شوند که مانع از برآورده شدن نیازهای بنیادین انسانی - مانند امنیت روانی، امکان تردید، یا حق بر ناپختگی - شوند، شکلی از خشونت پدید میآید که اغلب دیده نمیشود، اما پیامدهای عمیق و بلندمدت دارد.
در سالهای اخیر، هشدارهای فزایندهای از سوی نهادهای تخصصی دربارﮤ پیامدهای این مداخلات منتشر شدهاند. گزارش رسمی Cass Review که به سفارش نظام سلامت بریتانیا (NHS England) تهیه شد، تأکید میکند که رویکرد تأییدی در درمان كودک دارای نارضایتی جنسیتی، فاقد شواهد علمی کافی بوده و میتواند سلامت روانی و جسمی آنها را در معرض آسیب قرار دهد.[4] این گزارش خواستار توقف مسیر درمانیسازی سریع و بازگشت به ارزیابیهای چندلایۀ روانشناختی شده است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👏13❤1
💢چهارچوب نظری: بدن، قدرت و تولید هویت در کودک
در بررسی پدیدﮤ تغییر جنسیت در کودکان، تحلیل صرف زیستی، روانپزشکی یا هنجاری کافی نیست. مداخلههای جنسیتی در کودکی، نهفقط کنشهایی پزشکی بلکه فرایندهایی معنادار در بستر گفتمان، قدرت و مشروعیت اجتماعیاند. ازاینرو، چهارچوب نظری این مقاله مبتنی بر نظریههایی است که بدن کودک را نه بهمثابۀ موضوعی زیستی و منفعل بلکه همچون عرصهای زنده از تنش میان دانش، قدرت و هویت درک میکنند.
میشل فوکو در نظریۀ زیستسیاست (biopolitics) نشان داد که بدن انسان – بهویژه بدنهای آسیبپذیر مانند کودکان، بیماران یا زندانیان – چگونه در کانون سیاستهای تنظیم زیست قرار میگیرند. در گذشته، قدرت عمدتاً از طریق سرکوب مستقیم یا مرگ اعمال میشد؛ اما در دوران مدرن، قدرت در قالب مراقبت، سلامت و «عادیسازی» چهرهای موجه به خود گرفته است (Foucault, 1978) [18].
هنگامیکه نهادهای درمانی، آموزشی یا رسانهای، بهجای تسهیل درک زمینهای کودک، در نقش مرجع تغییر یا تأیید عمل میکنند، مداخلۀ پزشکی خود میتواند به ابزار اجرای قدرت گفتمانی بدل شود؛ قدرتی که هدفش نهتنها درمان، بلکه تثبیت نظم معنایی خاصی دربارۀ «جنسیت» است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤8👏3🥰1
پیر بوردیو در مفهوم خشونت نمادین (Symbolic Violence) نشان میدهد که چگونه گفتمانهای مسلط، بدون نیاز به اجبار فیزیکی، درونیترین لایههای ادراک و تصمیمگیری افراد را شکل میدهند (Bourdieu, 1991) [14]. در بستر بحث جنسیت کودک، عوامل متعددی چون فشار رسانهای، پاداشهای نهادی، و تشویقهای فرهنگی و مشاورهای، ممکن است بهگونهای عمل کنند که کودک احساس کند انتخابش آزادانه است، درحالیکه در واقع، دارد خواست گفتمان را اجرا میکند.
یافتههای علوم اعصاب رشد تأکید دارند که قشر پیشپیشانی مغز - ناحیۀ مسئول تصمیمگیری آیندهنگر، مهار تکانه و ارزیابی پیامدها - تا اواخر نوجوانی و گاه اوایل بزرگسالی کامل نمیشود (Casey et al., 2008) [22]. این یافتهها مبنای پرسشی اساسی در اخلاق پزشکی هستند: آیا کودکی که هنوز توان درک پیامدهای تصمیمات برگشتناپذیر را ندارد، میتواند رضایت معتبری برای چنین مداخلاتی ارائه دهد؟
از این منظر، مفهومی چون «رضایتنمایی» میتواند توصیفگر شرایطی باشد که کودک بهظاهر اعلام رضایت میکند، اما این رضایت، هنوز فاقد بنیان شناختی، هیجانی و آیندهنگر لازم برای تصمیمی غیرقابل بازگشت است.
ژودیت باتلر در نظریۀ پرفورماتیو بودن هویت (Butler, 1990) بیان میدارد که جنسیت، نه یک حقیقت ذاتی بلکه محصول تکرار اعمال، زبان و مناسبات اجتماعی است [25].
از این منظر، زمانیکه کودک در پاسخ به فضای اطراف، جملهای مانند «من ترنس هستم» را بیان میکند، این گفتار ممکن است بازتاب واقعیتی درونی نباشد، بلکه پاسخی به انتظارات زبانیـفرهنگی محیط باشد.
در چنین ساختاری، مداخلات پزشکی (دارو، بلوککنندهها، جراحی) به ابزاری بدل میشوند که از طریق آنها، زبان گفتمان بر بدن حک میشود. به تعبیر باتلر، بدن تنها حامل هویت نیست، بلکه صحنۀ اجرای آن است – و این اجرا، میتواند تحت فشار نظم نمادین و ساختار قدرت شکل گیرد.
💢باکس تحلیلی | دیدگاههای متقابل: میان دو ریسک
در برابر رویکردی که بر ناپختگی شناختی، سوگیری زبانی و فشار گفتمانی تأکید دارد، گروهی از روانپزشکان و کنشگران اجتماعی بر ضرورت «درمان تأییدی» (affirmative care) تأکید میکنند. آنها معتقدند که تعویق در مداخله میتواند به افزایش اضطراب، افسردگی و حتی خطر خودکشی در نوجوانان ترنس منجر شود. مطالعهای مانند Turban et al. (2020) نشان داده است که استفاده از بلوککنندههای بلوغ ممکن است با کاهش نرخ افکار خودکشی و بهبود سلامت روانی همراه باشد [26].
افزون بر این، مدلهای درمانیای چون مدل Hidalgo et al. (2013) نقش والدین، فشار ناشی از مشاهدﮤ رنج کودک، و اضطراب تعویق درمان را از عوامل موجهسازی تصمیمهای درمانی میدانند [27]. در همین راستا، de Vries و Cohen-Kettenis (2012) استدلال میکنند که سلب امکان مداخلۀ زودهنگام میتواند نقض حق تعیین سرنوشت فردی و ایجاد آسیب روانی مضاعف باشد [28].
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤7👏5
💢۶. جمعبندی نظری: کودک در تقاطع قدرت، رضایت و گفتمان
برآیند نظریههای بررسیشده، تصویری پدید میآورد از کودک، نه بهمثابۀ تصمیمگیرندهای آزاد، بلکه بهعنوان سوژهای ناپخته که در شبکهای از فشارهای ساختاری و گفتمانهای هدایتشده، موضوع مداخلاتی بهنام مراقبت یا آزادی قرار گرفته است.
از منظر نگارنده، مفهوم «هویت استقراضی» میتواند خلأ مفهومی میان پدیدﮤ رضایتنمایی، ناپختگی شناختی و خشونت نمادین را پر کند و ابزار مناسبی برای تحلیل تقاطع قدرت و نقشپذیری در کودکان باشد. این مقاله با پیشنهاد این مفهوم، بر ضرورت بازنگری در سیاستهای جنسیتی پزشکیشده تأکید میورزد؛ بهویژه دربارﮤ کودکانی که هنوز در مرحلۀ تکوین هیجانی، اخلاقی و شناختی هستند، اما بهگونهای فزاینده در معرض تثبیتهای هویتی گفتمانی قرار میگیرند.
بر همین مبنا، مقاله مفهومی را معرفی میکند با عنوان «هویت استقراضی» (Borrowed Identity): وضعیتی که در آن، کودک پیش از آنکه فرصت کاوش، تردید یا تجربۀ تدریجی برای شکلدادن به خود داشته باشد، در نقش فرهنگیای تثبیت میشود که از او انتظار میرود.
💢باکس مفهومی | «هویت استقراضی»: تثبیت نقش پیش از تجربه
اصطلاح پیشنهادی: هویت استقراضی (Borrowed Identity)
وضعیتی است که در آن، کودک یا نوجوان، پیش از آنکه فرصت تجربهورزی تدریجی، تردید، و رشد شناختیـهیجانی را داشته باشد، نقش هویتی تثبیتشدهای را که توسط گفتمان غالب، نهادهای آموزشی، درمانی یا رسانهای تعریف شده، میپذیرد و بازنمایی میکند؛ نقشی که بیش از آنکه ریشه در خودآگاهی درونی داشته باشد، وامدار ساختارهای اطراف اوست.
• شکلگیری در بستر پاداشهای فرهنگی و بازنماییهای رسانهای؛
• برآمده از ناپختگی شناختی و فشار تطبیقی؛
• فاقد بنیانهای پایدار زیستی، هیجانی یا شناختی؛
• در تضاد با فرایند «خودشناسی تدریجی» در روانشناسی رشد.
• مبتنی بر نظریههای خشونت نمادین (Bourdieu, 1991)، پرفورماتیو بودن هویت (Butler, 1990)، و نارسایی تصمیمگیری شناختی در کودکان (Casey et al., 2008)؛
• مرتبط با مفهوم «رضایتنمایی» (consent simulation) در اخلاق پزشکی.
این مفهوم برای توصیف وضعیتی به کار میرود که در آن، کودک بدون گذر از مراحل لازم برای خودفهمی و بلوغ شناختی، بهدلیل ساختارهای گفتمانی و هنجارهای نمادین، وارد نقش هویتیای میشود که از بیرون بر او تحمیل یا هدایت شده است. نقشپذیری او در این حالت، بیشتر از آنکه نشانۀ خودآیینی باشد، بازتابی از ساختاری است که انتخاب را از پیش تعریف کرده است.
تحلیل اجتماعیـگفتمانی و دادههای تجربی: از بازنمایی تا تثبیت پزشکی
درک پدیدﮤ افزایش مداخلات جنسیتی در کودکان، بدون تحلیل گفتمانهای فرهنگی، رسانهای و آموزشی ممکن نیست. گفتمان جنسیت در دهۀ اخیر، بهویژه در کشورهای غربی، دچار دگرگونی عمیقی شده است: از تلقی «جنسیت» بهعنوان یک وضعیت روانیـبدنی، به فهم آن بهعنوان «هویت اصیل و درونی»؛ و از درک «تفاوت» به ادعای «حقیقت خودبودگی». مفاهیمی همچون «هویت واقعی»، «زندگی اصیل»، یا «ترنس بودن بهمثابۀ شجاعت» فضای معناییای را شکل میدهند که در آن، عدم احساس تطابق با بدن، نه نشانهای از بحران یا مرحلۀ رشدی، بلکه شاخصی از خودآگاهی پیشرفته تلقی میشود (de Graaf et al., 2018) [30].
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤6🕊4💯1
یکی از مهمترین هشدارها در این باره، در گزارش رسمی Cass Review (2022) مطرح شده است. در یکی از پروندههای مستند، که در رسانۀ The Times نیز بازتاب یافت، دختری ۱۱ساله، تنها پس از سه جلسه مشاوره در کلینیک Tavistock، برای دریافت داروی بلوککنندﮤ بلوغ معرفی شد – بدون بررسی روانشناختی ژرف، تحلیل زمینۀ خانوادگی یا ارزیابی توانایی شناختی او برای درک تبعات تصمیم. مادر این کودک، در یک مصاحبۀ رسمی، چنین بیان میکند:
«او هنوز باور داشت که حیوانات اسباببازیاش زندهاند. اما همان زمان، مشاور از او پرسید که آیا از بدن دخترانهاش ناراضی است – و او گفت بله، چون چاق است…» [31]
💢باکس تجربی | پروندﮤ دختر ۱۱ساله: مراقبت یا تعجیل در تثبیت؟
این روایت کوتاه، واجد سه لایۀ تحلیلی مهم است:
این پرونده، بههمراه موارد مشابه، از دلایل تعلیق فعالیت کلینیک Tavistock در سال ۲۰۲۲ توسط نظام سلامت انگلستان (NHS) بوده است. [32]
💢تحلیل نهایی: از رضایتنمایی تا بازتولید خشونت در قالب مراقبت
در چنین شرایطی، آنچه کودک بهعنوان «تصمیم» یا «هویت» بیان میکند، اغلب پاسخی است به پرسشهایی که پیشاپیش در قالبهای گفتمانی برای او ساخته شدهاند.
مداخلۀ پزشکی، در این بافت، نه بر پایۀ فهم درونی کودک بلکه در چهارچوب اجرای نسخهای از نقش اجتماعی مورد انتظار انجام میشود؛ نقشی که در دل خشونت نمادینِ بازتولیدشده توسط نهادها شکل گرفته است.
این مقاله از این فرایند با عنوان «رضایتنمایی ناشی از فشار گفتمانی» یاد میکند: یعنی رضایتی که بهظاهر از کودک صادر میشود، اما در حقیقت، محصول زبانیست که امکان تردید، تأمل، یا تجربه را از او سلب کرده است. [33]
بنابراین، لازم است سیاستگذاران، درمانگران و نهادهای آموزشی به این پرسش اساسی بازگردند: آیا آنچه ما بهنام مراقبت ارائه میدهیم، واقعاً مبتنی بر بلوغ تصمیمگیری کودک است یا بر بازنماییهای تثبیتشدهای که امکان تجربهورزی را از او سلب میکنند؟
💢نقل قول تفسیری | از مشروعسازی خشونت تا انکار رشد کودک
در این راستا، یکی از هشدارهای اخلاقى قابل تأمل را سید احمد الحسن چنین بیان کرده است:
«هیچ تفاوتی نیست میان آنکه فتوا میدهد و میکوشد لذتجویی جنسی از کودک یا نوزاد را قانونی کند، با آنکه از همجنسگرایی و تغییر جنسیت کودکِ سالمجنسی حمایت کرده و آن را مشروع میسازد؛ چراکه همۀ آنها از یک پلیدی واحد دم میزنند. بلکه باید گفت که تجاوز به کودکی، جنایتی بزرگتر است.»[34]
[پاورقی: نقل قول تفسیری است و بازتابدهندۀ نگاه فلسفیـاخلاقی دعوت سيداحمدالحسن دربارﮤ حرمت کودک است.]
💢باکس تحلیلی | خشونت مشروعسازیشده: از لذتجویی تا مداخلۀ هویتی
در نگاه نخست، قیاس میان کسی که لذتجویی جنسی از کودک را قانونی جلوه میدهد، با کسی که تغییر جنسیت کودک را در قالب «مراقبت» یا «هویتیابی» مشروع میسازد، ممکن است افراطی به نظر برسد. اما اگر ساختار درونی این دو پروژه را از منظر روانشناسی رشد، اخلاق پزشکی و تحلیل گفتمان بررسی کنیم، درمییابیم که این دو رویکرد، شباهتهای عمیقی دارند، نه در ظاهر بلکه در بنیانهای شناختی و اخلاقی آنها:
عنصر ساختاری در لذتجویی جنسی از کودک
در تغییر جنسیت کودک ابژهسازی بدن
بدن، ابزاری برای ارضای میل جنسی است
بدن، محمل اجرای ایدئولوژی هویتی است
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👏7❤4💯1
کودک «موافقت» میکند
کودک «ابراز هویت کرده» یا «خودش خواسته»
نادیدهگرفتن ناپختگی شناختی کودک بهجای نیازمند حمایت، به سوژﮤ مختار بدل میشود. همین مکانیزم در مداخلات پزشکی نیز تکرار میشود.
مشروعسازی از طریق زبان واژگان «حق»، «آزادی» یا «رضایت» بهکار گرفته میشود. واژگان «هویت»، «تأیید»، «شجاعت» و «رفاه» جایگزین میشود.
در پرتو نظریههای قدرت (فوکو)، خشونت نمادین (بوردیو) و زبان پرفورماتیو (باتلر)، میتوان گفت: «هر دو پروژه، با اتکا بر زبان مشروعساز، خشونتی را اعمال میکنند که در آن، ناپختگی کودک نه مانع، بلکه ابزار توجیه است.»
💢نتیجهگیری | از مراقبت گفتمانی تا خشونت ساختاری
آنچه در نگاه نخست دو تجربۀ کاملاً متفاوت بهنظر میرسد، در سطح ساختار قدرت، زبان و اخلاق، بازتاب یک پدیدۀ واحد است:
اعمال خشونت بر بدن ناپخته، به نام مراقبت.
تحلیل زبانی: از «پرسش سوگیرانه» تا بازتولید هویت گفتمانی
در روانشناسی زبان و تحلیل گفتمان، نوع پرسشگری، نهفقط ابزاری برای کشف، بلکه فرایندی معنادار در ساخت واقعیت است. برای نمونه، سؤالی مانند: «آیا از بدن دخترانهات ناراضی هستی؟»
در ظاهر، ساده و کاوشگرانه است، اما درون آن چندین پیشفرض نهفته است:
از منظر تحلیل گفتمان، این پرسش درون یک ساختار معناساز هدایتشونده جای میگیرد. به تعبیر باتلر (1990)، زبان در اینجا نه بازتاب واقعیت، بلکه ابزار ساختن واقعیت است (performative). کودک، در پاسخ، صرفاً نظرش را بیان نمیکند؛ بلکه وارد نقشی میشود که پیشتر توسط گفتمان طراحی شده است.
این نوع پرسشها، در ادبیات رواندرمانی، پرسشهای سوگیرانه (leading questions) نام دارند؛ پرسشهایی که تجربۀ پاسخدهنده را محدود کرده و جهتدار میسازند (Exner, 2003; Butler, 1990).[35].
تمایز ضروری: رواندرمانی حرفهای در برابر گفتمان گمراهکننده
با این حال، نقد زبان سوگیر نباید به معنای بیاعتمادی مطلق به فرایند درمان باشد. باید میان زبان گفتمانی در فضای رسانهای و آموزشی - که معمولاً با پیشفرضهای ایدئولوژیک همراه است - و روششناسی درمانی حرفهای تمایز قائل شد.
• آزمونهای فرافکن (مانند Rorschach)،
• نقاشیدرمانی و بازیدرمانی،
• مشاهدۀ آزاد در محیطهای طبیعی.
این روشها تلاش میکنند تصویر واقعیتر، سیالتر و چندلایهتری از تجربۀ کودک بهدست آورند، بیآنکه نقش خاصی را بر او تحمیل کنند.
💢جمعبندی نهایی:
زبان، اگر بدون درک پیچیدگی رشد کودک بهکار رود، نه ابزار فهم، بلکه ابزار تثبیت است.
نقد زبان گفتمانیِ سوگیر، ضرورتی نظری و اخلاقی است، اما تنها زمانی اعتبار دارد که با شناخت دقیق از روشهای جایگزین درمانی همراه شود.
💢باکس تحلیلی | از زبان هدایتشده تا تصمیمسازی گفتمانی
در فضای مشاورهای، آموزشی یا رسانهای، کودک نه صرفاً خود را توصیف میکند، بلکه درون ساختارهای زبانی ازپیشتعریفشده فهمیده میشود. این ساختارها تعیین میکنند که چه چیزی «مشکل» تلقی میشود، چه چیزی «نیازمند مداخله» است، و چه پاسخی «شجاعانه»، «درست» یا «پذیرفتنی» محسوب میشود.
در این فضا، واژگان، پاداشها و نحوﮤ پرسشگری جهتدارند. بنابراین، باید پرسید:
آیا کودک واقعاً در حال تصمیمگیری است یا صرفاً در حال ایفای نقشی از پیش طراحیشده توسط زبان و گفتمان غالب است؟
روانشناسی رشد نشان میدهد که توانایی تصمیمگیری آگاهانه، بر اساس ارزیابی پیامدها و درک ساختار زمانی آینده، یکی از آخرین مراحل تکامل شناختی در انسان است. بر پایۀ نظریۀ رشد پیاژه و پژوهشهای نوروساینس معاصر، عملکردهای اجرایی مغز - از جمله مهار هیجان، قضاوت، و ارزیابی خطر - تا حدود ۱۶ تا ۲۱ سالگی به بلوغ کامل نمیرسند (Casey et al., 2008).[36].
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤11💯2👏1
در چنین بستری، پرسش محوری این است که:
نارضایتی کودک از بدن یا جنسیت خود، چگونه باید تفسیر شود؟
بهمثابۀ بحرانی رشدی که نیازمند همراهی است؟
یا بهعنوان نشانهای از هویت پایدار جنسیتی؟
این تمایز، برای سیاستگذاری سلامت روان، اخلاق پزشکی و انتخاب مسیر درمان، حیاتی است. رویکرد محتاطانهتر، میان «وضعیت ناپایدار رشدی» و «هویت تثبیتشده» تمایز مینهد، بهویژه در مواردی که نارضایتی ریشه در اضطراب، تصویر بدنی، تعارضات خانوادگی یا خشونت دارد.
افزون بر این، بازی با نقشهای جنسیتی در کودکی امری رایج و طبیعی است؛ و بنا بر گزارش APA (2021)، بخش زیادی از کودکانی که در سنین پایین نارضایتی جنسیتی ابراز کردهاند، بدون مداخلۀ طبی، در نوجوانی با هویت جنسی مطابق زیستجنس خود سازگار شدهاند.
در بسیاری از پروندههای بالینی، احساسات موقت یا واکنشهای هیجانی کودک، بهسرعت بهعنوان نشانهای از «ترنس بودن» تلقی شدهاند، بدون آنکه زمینۀ عاطفی، خانوادگی یا مراحل رشد روانی او تحلیل شود.
مقالۀ حاضر این پدیده را با مفهوم «رضایتنمایی» (consent simulation) توضیح میدهد:
یعنی وضعیتی که کودک، بهدلیل فشارهای گفتمانی و نظام پاداش فرهنگی، نوعی رضایت سطحی و شرطیشده ابراز میکند؛ اما از منظر روانشناسی رشد و نوروساینس، این «رضایت» نمیتواند مبنای مداخلۀ بازگشتناپذیر باشد.[33]
میان «احساس گذرا» و «هویت پایدار» باید تفکیک نظری و اخلاقی قائل شد.
فضای مشاورهای و درمانی باید امکان تردید، تجربه و رشد تدریجی را فراهم کند، نه آنکه کودک را درون نقشهای تثبیتشدﮤ گفتمانی محصور کند. در غیر این صورت، مداخلۀ زودهنگام، نه به معنای مراقبت بلکه دخالت در مسیر طبیعی تکوین هویت کودک خواهد بود.
💢باکس مفهومی | احساسِ کودک یا تشخیصِ ساختاری؟
▫️ادعای رایج:
برخی درمانگران، برنامههای مدرسهای یا کنشگران رسانهای چنین میگویند:
• «کودکان از همان ابتدا میدانند چه کسی هستند.»
• «اگر کودکی احساس کند در بدن اشتباهی به دنیا آمده، باید به او گوش داد و درمان را آغاز کرد.»
-هویت جنسیتی در کودکان، متغیر و ناپایدار است.
براساس راهنمای APA (2021)، بسیاری از کودکانی که در سنین پایین با نارضایتی جنسیتی شناخته میشوند، در نوجوانی بدون مداخله به هویت زیستی خود بازمیگردند.[37]
-هیچ ژن قطعی برای «ترنس بودن» وجود ندارد.
هیچ ژن قطعی برای «ترنس بودن» یا حتی گرایش همجنسگرایانه وجود ندارد. گرچه هویت جنسیتی با گرایش جنسی متفاوت است، برخی پژوهشهای ژنتیکی مرتبط با گرایش جنسی معمولاً برای اثبات ذاتیبودن بهکار میروند؛ درحالیکه مطالعهای گسترده بر بیش از نیممیلیون نفر نشان داده است که تنها همبستگیهای آماری بسیار ضعیف میان ژنها و گرایش جنسی وجود دارد، و هیچ نشانگر ژنتیکی مشخصی وجود ندارد که بهتنهایی پیشبینیکنندﮤ این گرایش باشد.
(یادداشت: این مطالعه مربوط به گرایش جنسی است، نه هویت جنسیتی، و صرفاً بهعنوان قیاس ساختاری آورده شده است.)
-ساختارهای درمانی، رسانهای و آموزشی میتوانند جهتدهنده باشند.
اگر تنها «ترنس بودن» بهعنوان پاسخ پذیرفتهشده و پاداشدار ارائه شود، کودک ممکن است بهجای کشف درونی، وارد اجرای یک نقش ازپیشتعریفشده شود.
💢تحلیل موردی | نروژ: تغییر جنسیت از پنجسالگی، تضاد با حق ناپختگی
طبق دستورالعمل رسمی Helsenorge، کودکان از پنجسالگی میتوانند با رضایت والدین، تغییر جنسیت قانونی ثبت کنند؛ حتی بدون هیچ مداخله پزشکی: «کودکانی که به سن پنجسالگی رسیدهاند، در صورتی که والدین رضایت دهند، میتوانند درخواست تغییر جنسیت قانونی ثبت کنند.» (Helsenorge, n.d.)[39].
این سیاست در تضاد آشکار با یافتههای روانشناسی رشد و نوروساینس قرار دارد. دادههای موجود (Casey et al., 2008; APA, 2021) نشان میدهند کودک در این سن هنوز فاقد توانایی تمایز میان نقش و هویت، پیشبینی پیامدها، و تثبیت هیجانی است. شکلگیری هویت پایدار جنسی معمولاً در میانه نوجوانی رخ میدهد و نارضایتیهای کودکی اغلب گذرا و محیطمحورند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤6👏4💯1