#چهارم_ژوئن
#خشونت
#کودکان
خشونت زیستیـگفتمانی علیه کودک در مداخلات جنسیتی
✍️ به قلم مريم رحمانيان
💢مقدمه
چهارم ژوئن، روز جهانیِ کودکانِ بیگناهِ قربانیِ خشونت، فرصتی است برای بازاندیشی دربارﮤ اشکالِ پنهان، ساختاری و نظاممندِ خشونت که کودکان امروز، بیآنکه همواره قابلِمشاهده باشد، در معرض آن قرار دارند. درحالیکه توجه عمومی اغلب معطوف به جنگ، فقر یا آزارِ جسمی است، نوعی دیگر از آسیب در حالِ گسترش است که با ظاهرِ مراقبت، همراهی و آزادی، خود را مشروع جلوه میدهد: مداخلاتِ پزشکیِ زودهنگام با هدفِ تغییرِ جنسیت در کودکان. این مداخلات، که تحت عنوانِ «درمانهای تأییدی» (gender-affirming care) شناخته میشوند، شاملِ استفاده از داروهایِ توقفِ بلوغ، تجویزِ هورمونهایِ متقاطع، و در برخی موارد، انجامِ جراحیهایِ غیرقابلِ بازگشت است؛ اقداماتی که بهطورِ فزایندهای با پرسشهایِ علمی، اخلاقی، روانشناختی و انسانی مواجه شدهاند.[۱]
در این پژوهش، بر این دیدگاه تأکید میشود که آنچه امروزه در گفتمانهای رایج با عنوان «هویت جنسیتی» در دوران کودکی معرفی میشود، نه لزوماً بازتاب یک ساختار زیستی یا عصبی پایدار بلکه اغلب واکنشی ناپایدار، گذرا و متأثر از زمینههای محیطی، الگوبرداری فرهنگی و بازنماییهای رسانهای است. تجربههایی که گاه پیش از رسیدن کودک به بلوغ روانی و شناختی، بهاشتباه بهعنوان «هویت قطعی» در نظر گرفته میشوند.
✍️ این مقاله با رویکردی میانرشتهای، تلاقی سه سطح اصلی را بررسی میکند:
🟠 ۱) تحلیل زبانشناختی و گفتمانی در ساخت هویت جنسیتی
🟠 ۲) شواهد تجربی و روانشناختی دربارﮤ بلوغ شناختی و تصمیمگیری در کودکان
🟠 ۳) ابعاد اخلاقی و حقوق کودک در مداخلات پزشکی زودهنگام.
هدف این است که نشان داده شود چگونه در غیاب این سهلایۀ ارزیابی، آنچه مراقبت تلقی میشود، ممکن است در عمل، به شکلهایی از خشونت نمادین و ابژهسازی بدل گردد.
مبنای قرار دادن چنین تجربههایی برای تصمیمگیریهای پزشکی، بهجای آنکه همواره نشانۀ مراقبت باشد، ممکن است نشانهای از یک نوع خشونت ساختاری باشد؛ خشونتی که برخلاف خشونت مستقیم یا آشکار، در بستر سیاستها، پروتکلها و رویههای بهظاهر مشروع و حمایتگرانه اعمال میشود - ساختارهایی که، بهجای پشتیبانی از رشد تدریجی و تجربهورزی کودک، نقشهایی از پیشتعریفشده را بر بدن و ذهن او تحمیل میکنند. در این الگو، خشونت نه در ارادۀ افراد خاص بلکه در منطق نهادها و سازوکارهای گفتمانی نهفته است؛ سازوکارهایی که با حذف امکان تردید، تعلیق و بازاندیشی، کودک را بهسوی «تثبیت هویت» سوق میدهند؛ هویتی که ممکن است هنوز در مراحل ابتدایی تکوین روانیـهیجانی باشد.
در چنین شرایطی، كودك ممکن است تحت فشار گفتمان مسلط، با حالتی از «رضایتنمایی» (Consent Simulation) نقش تحمیلشده را بپذیرد – نقشی که نه الزاماً برخاسته از درون بلکه در اثر کنش متقابل با ساختارهای فرهنگی، نهادی و زبانی شکل گرفته است. مطابق با مفهوم خشونت ساختاری در اندیشۀ یوهان گالتونگ (Galtung) [2]، هنگامی که ساختارهای اجتماعی بهگونهای طراحی شوند که مانع از برآورده شدن نیازهای بنیادین انسانی - مانند امنیت روانی، امکان تردید، یا حق بر ناپختگی - شوند، شکلی از خشونت پدید میآید که اغلب دیده نمیشود، اما پیامدهای عمیق و بلندمدت دارد.
❓ پرسش محوری این مقاله آن است که: آیا كودک که از نظر شناختی، عصبشناختی و هیجانی هنوز به مرحلۀ تصمیمگیری آگاهانه نرسیده، میتواند برای مداخلهای برگشتناپذیر رضایت معتبر ارائه دهد؟ و اگر پاسخ منفی است - چنانکه بنابر یافتههای علوم اعصاب (Casey et al.) [3] و روانشناسی رشد اینگونه است - چگونه است که نهادهای درمانی، آموزشی و رسانهای، چنین روندهایی را مشروع میسازند و در مسیر درمان پیشفرض قرار میدهند؟
در سالهای اخیر، هشدارهای فزایندهای از سوی نهادهای تخصصی دربارﮤ پیامدهای این مداخلات منتشر شدهاند. گزارش رسمی Cass Review که به سفارش نظام سلامت بریتانیا (NHS England) تهیه شد، تأکید میکند که رویکرد تأییدی در درمان كودک دارای نارضایتی جنسیتی، فاقد شواهد علمی کافی بوده و میتواند سلامت روانی و جسمی آنها را در معرض آسیب قرار دهد.[4] این گزارش خواستار توقف مسیر درمانیسازی سریع و بازگشت به ارزیابیهای چندلایۀ روانشناختی شده است.
🗣 در همین راستا، انجمن روانشناسی آمریکا (APA) نیز تصریح کرده است که اجماعی علمی دربارﮤ منشأ زیستی یا پایداری گرایشهای جنسیتی در کودکی وجود ندارد، و تصمیمگیریهای مبتنی بر خوداظهاری کودک باید با احتیاط شدید صورت گیرد.[5] همچنین، سازمان جهانی بهداشت (WHO) نیز تغییر جنسیت در دوران کودکی را تنها در شرایط نادر و تحت پروتکلهای سختگیرانه و نظارت بینرشتهای توصیه میکند.[6]
📖 صفحه ۱
👇 ادامه مقاله
🚀 @Zaman_Zohour
#خشونت
#کودکان
خشونت زیستیـگفتمانی علیه کودک در مداخلات جنسیتی
💢مقدمه
چهارم ژوئن، روز جهانیِ کودکانِ بیگناهِ قربانیِ خشونت، فرصتی است برای بازاندیشی دربارﮤ اشکالِ پنهان، ساختاری و نظاممندِ خشونت که کودکان امروز، بیآنکه همواره قابلِمشاهده باشد، در معرض آن قرار دارند. درحالیکه توجه عمومی اغلب معطوف به جنگ، فقر یا آزارِ جسمی است، نوعی دیگر از آسیب در حالِ گسترش است که با ظاهرِ مراقبت، همراهی و آزادی، خود را مشروع جلوه میدهد: مداخلاتِ پزشکیِ زودهنگام با هدفِ تغییرِ جنسیت در کودکان. این مداخلات، که تحت عنوانِ «درمانهای تأییدی» (gender-affirming care) شناخته میشوند، شاملِ استفاده از داروهایِ توقفِ بلوغ، تجویزِ هورمونهایِ متقاطع، و در برخی موارد، انجامِ جراحیهایِ غیرقابلِ بازگشت است؛ اقداماتی که بهطورِ فزایندهای با پرسشهایِ علمی، اخلاقی، روانشناختی و انسانی مواجه شدهاند.[۱]
در این پژوهش، بر این دیدگاه تأکید میشود که آنچه امروزه در گفتمانهای رایج با عنوان «هویت جنسیتی» در دوران کودکی معرفی میشود، نه لزوماً بازتاب یک ساختار زیستی یا عصبی پایدار بلکه اغلب واکنشی ناپایدار، گذرا و متأثر از زمینههای محیطی، الگوبرداری فرهنگی و بازنماییهای رسانهای است. تجربههایی که گاه پیش از رسیدن کودک به بلوغ روانی و شناختی، بهاشتباه بهعنوان «هویت قطعی» در نظر گرفته میشوند.
هدف این است که نشان داده شود چگونه در غیاب این سهلایۀ ارزیابی، آنچه مراقبت تلقی میشود، ممکن است در عمل، به شکلهایی از خشونت نمادین و ابژهسازی بدل گردد.
مبنای قرار دادن چنین تجربههایی برای تصمیمگیریهای پزشکی، بهجای آنکه همواره نشانۀ مراقبت باشد، ممکن است نشانهای از یک نوع خشونت ساختاری باشد؛ خشونتی که برخلاف خشونت مستقیم یا آشکار، در بستر سیاستها، پروتکلها و رویههای بهظاهر مشروع و حمایتگرانه اعمال میشود - ساختارهایی که، بهجای پشتیبانی از رشد تدریجی و تجربهورزی کودک، نقشهایی از پیشتعریفشده را بر بدن و ذهن او تحمیل میکنند. در این الگو، خشونت نه در ارادۀ افراد خاص بلکه در منطق نهادها و سازوکارهای گفتمانی نهفته است؛ سازوکارهایی که با حذف امکان تردید، تعلیق و بازاندیشی، کودک را بهسوی «تثبیت هویت» سوق میدهند؛ هویتی که ممکن است هنوز در مراحل ابتدایی تکوین روانیـهیجانی باشد.
در چنین شرایطی، كودك ممکن است تحت فشار گفتمان مسلط، با حالتی از «رضایتنمایی» (Consent Simulation) نقش تحمیلشده را بپذیرد – نقشی که نه الزاماً برخاسته از درون بلکه در اثر کنش متقابل با ساختارهای فرهنگی، نهادی و زبانی شکل گرفته است. مطابق با مفهوم خشونت ساختاری در اندیشۀ یوهان گالتونگ (Galtung) [2]، هنگامی که ساختارهای اجتماعی بهگونهای طراحی شوند که مانع از برآورده شدن نیازهای بنیادین انسانی - مانند امنیت روانی، امکان تردید، یا حق بر ناپختگی - شوند، شکلی از خشونت پدید میآید که اغلب دیده نمیشود، اما پیامدهای عمیق و بلندمدت دارد.
در سالهای اخیر، هشدارهای فزایندهای از سوی نهادهای تخصصی دربارﮤ پیامدهای این مداخلات منتشر شدهاند. گزارش رسمی Cass Review که به سفارش نظام سلامت بریتانیا (NHS England) تهیه شد، تأکید میکند که رویکرد تأییدی در درمان كودک دارای نارضایتی جنسیتی، فاقد شواهد علمی کافی بوده و میتواند سلامت روانی و جسمی آنها را در معرض آسیب قرار دهد.[4] این گزارش خواستار توقف مسیر درمانیسازی سریع و بازگشت به ارزیابیهای چندلایۀ روانشناختی شده است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👏13❤1