#شعر_شاعران_اشکوری
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز سه شنبه🕌
سِوُم روز ، درگاه حق المبین
بگو ذکر یا ارحمَ الرّاحمین
خداوند بخشنده ی مهربان
پناهنده ی بندگانِ یمین
🥀 🥀 🥀 🥀 🥀
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز سه شنبه🕌
سِوُم روز ، درگاه حق المبین
بگو ذکر یا ارحمَ الرّاحمین
خداوند بخشنده ی مهربان
پناهنده ی بندگانِ یمین
🥀 🥀 🥀 🥀 🥀
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_شاعران_اشکوری
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز چهارشنبه🕌
چَهارم روز هفته ذکر صد ، یا حَیّ و یا قَیّوم
بگو از دل ، کسی از لطف یزدان نیست محروم
الهی زنده ای قائم ، بَری از خواب و چُرتی
نگاهی کن ضعیفان را در این دنیای مغموم
🍀 🍀 🍀 🍀 🍀
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز چهارشنبه🕌
چَهارم روز هفته ذکر صد ، یا حَیّ و یا قَیّوم
بگو از دل ، کسی از لطف یزدان نیست محروم
الهی زنده ای قائم ، بَری از خواب و چُرتی
نگاهی کن ضعیفان را در این دنیای مغموم
🍀 🍀 🍀 🍀 🍀
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_ذکر_روزهای_هفته
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز پنجشنبه🕌
از ذکر روز پنجم ، جانا گذر نباشد
یکتا خدای دانا ، از ما حذر نباشد
از لا اِلهَ اِلّا ، اللهٌ مالِکَ الحق
دنیا به کام ما شد ، حتّی اثر نباشد
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز پنجشنبه🕌
از ذکر روز پنجم ، جانا گذر نباشد
یکتا خدای دانا ، از ما حذر نباشد
از لا اِلهَ اِلّا ، اللهٌ مالِکَ الحق
دنیا به کام ما شد ، حتّی اثر نباشد
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_گیلکی
الهی پنج شمبه فراموش ونکه
یاد اموات امه دل خاموش ونکه
تا که هسیم ببیم یاد خو عزیزان
خرجی ندره فاتحه فراموش ونکه
✍ #رمضان_تواسانی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
الهی پنج شمبه فراموش ونکه
یاد اموات امه دل خاموش ونکه
تا که هسیم ببیم یاد خو عزیزان
خرجی ندره فاتحه فراموش ونکه
✍ #رمضان_تواسانی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر(عاشورایی)
شاعر:
#سیداسحق_فاطمی
🏴 یا ابوالفضل «ع»🏴
موجی از تنها یی و درد و غمم
قد خمیده چون کمانی درهمم
شعله عشقی مرا سوزانده است
آه؛ داغش بر دلم جا مانده است
پیک نور از راه آمد با خضوع
عالم و آدم به شوقش در خشوع
خیمه ای بر روی دلهای صبور
مثل خورشیدی شده دریای نور
نام و یاد او چکارم کرده است
عشقبازی بیقرارم کرده است
روزها با یاد او شب میکنم
در هوای عشق او تب میکنم
ناله از آهی پیاپی کرده ام
ذکری از سرهای بر نی کرده ام
عشق بود وچلچراغه خاک بود
حال و روزش چون گلی صد چاک بود
کوفه کوفه بر دل آتش میزدند
گرچه با نامه صدایش میزدند
نامه ها رنگ ریا غرقاب خون
یکطرف عشق و جلوداره جنون
کوچه های کوفه پیکی در به در
داغِ طفلان شهید و یک پدر
اینطرف در کربلا هنگامه بود
درد بی مهری ز صدها نامه بود
نامه ها همبستر خون میشوند
عاشقان اینگونه مجنون میشوند
لشکر شیطان کنار آبِ رود
دست پر تیر و دهان پر طعنه بود
بارها حرف از صداقت میزدند
تیر بر قلب عدالت میزدند
میزبانانی که دشمن مانده اند
سالها هرچند قرآن خوانده اند
جملگی بازیچه رندان وقت
در پی زردی رنگ تاج وتخت
لشکری همسفره نان و هوس
ساخته با زندگی بر خود قفس
یکطرف سقای تشنه فکر آب
کودکان تشنه لب در التهاب
تیرهای کینه بر مشکش زدند
نیزه بر دروازه اشکش زدند
مشک را چون جان به دندان میگرفت
از قیامش قلب میدان میگرفت
زخم بر بازوی او ناسُور شد
مشک از لبهای سقا دور شد
آه سقا روی خاک افتاده است
مشک در بر سوی دیگر هر دو دست
نیزه ها بر مشک آبش میزدند
بر دل سقا چه آتش میزدند
کربلا
کربلا غرق غروب است و غبار
چون خزان افتاده باغی در بهار
یکه تازَش قوم شیطان بود و بس
ساربان و کودکان بی دادرس
کودکی شش ماهه آغوش پدر
بی گناه و بی سلاح و بی سپر
حلق نازش بوسه گاه تیر شد
عالمی از واقعه دلگیر شد
تکه تکه ماه روی نیزه ها
صفحه صفحه مثل قرآن خدا
جسمها همبستر خاک کویر
کاروان در دست نامردان اسیر
گفته اند اینجا شکارش کرده ایم
پاک از این روزگارش کرده ایم
زنده ها را با دل آتش میزدند
طعنه ها بر یادگارش میزدند
کودکان در حسرت یک قطره آب
عمه با چشمان تر پر اضطراب
خیمه سرشار از حدیث نور شد
تار و پودش زخمه تنبور شد
کاروان و کاروان سالار او
عالمی دلداده و غمخوار او
شاهدان راهی به بازار دمشق
تا بماند جاودان فریاد عشق
تا قیامت شعله ور فریاد آن
تکیه تکیه نغمه خوان و روضه خوان
این حوادث در مسیر نور بود
چشم کافر از حقیقت کور بود
جایگاهش معدن اعجاز شد
معدن کشف هزاران راز شد
مات وافسون درحصارش میروم
با دلم آنجا کنارش میروم
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴 🏴
با تشکر از
#استادعزیزحمزه_ابوالحسنی
۱۳۹۲/۹/۱۵
#شعروخوانش🎧
#سید_اسحق_فاطمی
کانال اشکور نگین ایران
@yeelagh
شاعر:
#سیداسحق_فاطمی
🏴 یا ابوالفضل «ع»🏴
موجی از تنها یی و درد و غمم
قد خمیده چون کمانی درهمم
شعله عشقی مرا سوزانده است
آه؛ داغش بر دلم جا مانده است
پیک نور از راه آمد با خضوع
عالم و آدم به شوقش در خشوع
خیمه ای بر روی دلهای صبور
مثل خورشیدی شده دریای نور
نام و یاد او چکارم کرده است
عشقبازی بیقرارم کرده است
روزها با یاد او شب میکنم
در هوای عشق او تب میکنم
ناله از آهی پیاپی کرده ام
ذکری از سرهای بر نی کرده ام
عشق بود وچلچراغه خاک بود
حال و روزش چون گلی صد چاک بود
کوفه کوفه بر دل آتش میزدند
گرچه با نامه صدایش میزدند
نامه ها رنگ ریا غرقاب خون
یکطرف عشق و جلوداره جنون
کوچه های کوفه پیکی در به در
داغِ طفلان شهید و یک پدر
اینطرف در کربلا هنگامه بود
درد بی مهری ز صدها نامه بود
نامه ها همبستر خون میشوند
عاشقان اینگونه مجنون میشوند
لشکر شیطان کنار آبِ رود
دست پر تیر و دهان پر طعنه بود
بارها حرف از صداقت میزدند
تیر بر قلب عدالت میزدند
میزبانانی که دشمن مانده اند
سالها هرچند قرآن خوانده اند
جملگی بازیچه رندان وقت
در پی زردی رنگ تاج وتخت
لشکری همسفره نان و هوس
ساخته با زندگی بر خود قفس
یکطرف سقای تشنه فکر آب
کودکان تشنه لب در التهاب
تیرهای کینه بر مشکش زدند
نیزه بر دروازه اشکش زدند
مشک را چون جان به دندان میگرفت
از قیامش قلب میدان میگرفت
زخم بر بازوی او ناسُور شد
مشک از لبهای سقا دور شد
آه سقا روی خاک افتاده است
مشک در بر سوی دیگر هر دو دست
نیزه ها بر مشک آبش میزدند
بر دل سقا چه آتش میزدند
کربلا
کربلا غرق غروب است و غبار
چون خزان افتاده باغی در بهار
یکه تازَش قوم شیطان بود و بس
ساربان و کودکان بی دادرس
کودکی شش ماهه آغوش پدر
بی گناه و بی سلاح و بی سپر
حلق نازش بوسه گاه تیر شد
عالمی از واقعه دلگیر شد
تکه تکه ماه روی نیزه ها
صفحه صفحه مثل قرآن خدا
جسمها همبستر خاک کویر
کاروان در دست نامردان اسیر
گفته اند اینجا شکارش کرده ایم
پاک از این روزگارش کرده ایم
زنده ها را با دل آتش میزدند
طعنه ها بر یادگارش میزدند
کودکان در حسرت یک قطره آب
عمه با چشمان تر پر اضطراب
خیمه سرشار از حدیث نور شد
تار و پودش زخمه تنبور شد
کاروان و کاروان سالار او
عالمی دلداده و غمخوار او
شاهدان راهی به بازار دمشق
تا بماند جاودان فریاد عشق
تا قیامت شعله ور فریاد آن
تکیه تکیه نغمه خوان و روضه خوان
این حوادث در مسیر نور بود
چشم کافر از حقیقت کور بود
جایگاهش معدن اعجاز شد
معدن کشف هزاران راز شد
مات وافسون درحصارش میروم
با دلم آنجا کنارش میروم
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴 🏴
با تشکر از
#استادعزیزحمزه_ابوالحسنی
۱۳۹۲/۹/۱۵
#شعروخوانش🎧
#سید_اسحق_فاطمی
کانال اشکور نگین ایران
@yeelagh
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹 #شعر(خدا و سپیده)
🔸 شاعر:
#لقمان_دهقانی_رحیم_آبادی
🔹 با اجرای بسیار زیبای نوجوان
#پارمیس_توکلی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
🔸 شاعر:
#لقمان_دهقانی_رحیم_آبادی
🔹 با اجرای بسیار زیبای نوجوان
#پارمیس_توکلی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_شاعران_اشکوری
شاعر:
#محمدشفیعی_طیولا
🦋《چشمه》🦋
دِلِ کوهی بُلَند ، آبی روان بُو
که او یِه هدیه ای از آسمان بُو
زُلال و صاف بُو مانند شیشه
سخاوتمندو جاری بُو همیشه
بَنَبوُن مَخزنی از چوبِ گردو
عجب آب روانی، عین جادو
همه سیراب و شاد، سَرمَست و خندان
گیاه و سبزه و حیوان و انسان
قشنگ لاکوُن ، همه کوزه بِدَست بُون
چِقَد بالابلند، چَندی قشنگ بُون
یکی کوزه بِدوش، یکی سَرَگیت
یکی ، خوشونهِ سَر، یکی دَسَ گیت
اَمهِ سَرگالِشون، مالهَ هَوَردَن
خو ، اسبو قاطرو گاوَ هَوردَن
وقتی ،یِتَه حیوان خَس آب بخورَه
پیشَه زان(صوت)تاکه او بیشتر بخوره
هَمه ، نوبت به نوبت ، آب ویگیتَن
اَذیّت نَگودَن، آروُم ویگیتَن
شوردَن خو رَختونُ باآبِ چشمه
گلیم و با نَمَد، گوسُندی پَشمَه
ریزاکونی، سَرو کَلهَ کَه ، شوردَن
یِتَه، دوشونی آب ، ویگیتن ، بوردَن
عاشِقابون سَرِ چشمه اَزَبوُن
کَسَنَ، دوست دَشتَن، ازدِل و از جوُن
قرار نَن سَرِ چشمه، تاکه، بَینَن
خَسی، تنها ببون، هیچ کَسَ نینن
هَمَش شورو صفابو در دِلِ کوه
چه خوش آب و هوا بو در دلِ کوه
(شفیعی) یاد دَره ، گاوونَ بوردی
آب خوردَن، سیرآبون، بعدآ هَوردی
یه بار هم، تی الاغ و قاطِرو اسب
پیش و دنبال هَوردی ، بو چه دلچَسب
آخ خداجونُ؛ چه دورونی دَشتیم،
یادش بخیر، روستا و مردمانش در قدیم
مخلص شمو: #ییلاقی_وَچَه
✍ #محمدشفیعی(طیولا)
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelah
شاعر:
#محمدشفیعی_طیولا
🦋《چشمه》🦋
دِلِ کوهی بُلَند ، آبی روان بُو
که او یِه هدیه ای از آسمان بُو
زُلال و صاف بُو مانند شیشه
سخاوتمندو جاری بُو همیشه
بَنَبوُن مَخزنی از چوبِ گردو
عجب آب روانی، عین جادو
همه سیراب و شاد، سَرمَست و خندان
گیاه و سبزه و حیوان و انسان
قشنگ لاکوُن ، همه کوزه بِدَست بُون
چِقَد بالابلند، چَندی قشنگ بُون
یکی کوزه بِدوش، یکی سَرَگیت
یکی ، خوشونهِ سَر، یکی دَسَ گیت
اَمهِ سَرگالِشون، مالهَ هَوَردَن
خو ، اسبو قاطرو گاوَ هَوردَن
وقتی ،یِتَه حیوان خَس آب بخورَه
پیشَه زان(صوت)تاکه او بیشتر بخوره
هَمه ، نوبت به نوبت ، آب ویگیتَن
اَذیّت نَگودَن، آروُم ویگیتَن
شوردَن خو رَختونُ باآبِ چشمه
گلیم و با نَمَد، گوسُندی پَشمَه
ریزاکونی، سَرو کَلهَ کَه ، شوردَن
یِتَه، دوشونی آب ، ویگیتن ، بوردَن
عاشِقابون سَرِ چشمه اَزَبوُن
کَسَنَ، دوست دَشتَن، ازدِل و از جوُن
قرار نَن سَرِ چشمه، تاکه، بَینَن
خَسی، تنها ببون، هیچ کَسَ نینن
هَمَش شورو صفابو در دِلِ کوه
چه خوش آب و هوا بو در دلِ کوه
(شفیعی) یاد دَره ، گاوونَ بوردی
آب خوردَن، سیرآبون، بعدآ هَوردی
یه بار هم، تی الاغ و قاطِرو اسب
پیش و دنبال هَوردی ، بو چه دلچَسب
آخ خداجونُ؛ چه دورونی دَشتیم،
یادش بخیر، روستا و مردمانش در قدیم
مخلص شمو: #ییلاقی_وَچَه
✍ #محمدشفیعی(طیولا)
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelah
Telegram
attach 📎
#شعر_شاعران_اشکوری
شاعر:
#حسین_آقائی
شب با همه ی
بلندیش
هنوز زانو زده ی پاییز است...
چرا که شب هنوز
دلتنگ پاییز است...
شب دلش بگیرد
اشک میشود بر روی گونه...
اما پاییز دلش بگیرد
سرد میشود
با رنگهایی از جنس نیاز...
شب پاییزیت
رنگارنگ
✍ #حسین_آقائی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
شاعر:
#حسین_آقائی
شب با همه ی
بلندیش
هنوز زانو زده ی پاییز است...
چرا که شب هنوز
دلتنگ پاییز است...
شب دلش بگیرد
اشک میشود بر روی گونه...
اما پاییز دلش بگیرد
سرد میشود
با رنگهایی از جنس نیاز...
شب پاییزیت
رنگارنگ
✍ #حسین_آقائی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_شاعران_اشکوری
شاعر:
#امین_عیسی_زاده
یدان چایی وِگیتِم با یِپار نان
بِنیشتِم خانهِ دل او جُر رو اَیوان
می چشمی پیش دُبو ای دشت و دامان
می پِر جیر کیل کَشی خو باغِ سامان
دوخوندم جُر بییهِ می جانِ پِرجان
دگودم تازه چایی مو یه اسکان
بُگوتم جانِ پِر تی جانِ قوربان
مِرَر تو گَب بزن از او قدیمان
همین که گب بزَم اون آه بَکِشی
بِدِم یِتفاخو لِنگانِ هَکِشی
بُگوت که او زمان دنیا صفا دشت
او وقتی آدمم مهرو وفا دشت
بُگوت که او زمانه جای حمّام
امو دُتّور گَنِسیم بم گل اندام
او موقع صبح سر بی آب و بی نان
ورسم راه دکتیم با یِپار نان
بهاری مِن بُزاکو کَل وَره دشت
امه گَندم کولاسانَم مَزه دشت
سحر خیز مَحل موسی سَفر با
سحر وقت باغِ من هی یک نفر با
روباری باقرم تربار فروش با
اونی انگور همش سفره خروش با
عمو سلمان ای خَلکی چاربدار با
یکی اسبِ همش او پیش سوار با
بُزاکو ملکِ من گندم زیمی با
دِ خَلکی کار همش گندم بینی با
دِ کولباره هوردیم واشِ از کو
رَسیم روستا دِ ای لنگان وکت چو
همش واش بینی شِم او سر جوانی
دِبِم کولارو گَردِن دَشتِ بانی
دِ چاکولی نییامَت دَشتِ بان با
بُزاکو گالشانی مِز روغان با
دِ او وقت شب نشین هر شب یکی ور
همش زَن هَمسَیَن خو هَمسَیه سر
نُگودن توک زَنی با خو بزرگتر
چه جایگاهی دشت اون موقع دختر
شَبان دشتانی مِن کُشتی سِرا با
بسات جشن و چایی عم برا با
همش سر پهلوان هم ممدلی با
اونی وردی زبان نام علی با
نِدارایی بَکِشیم د فراوان
یه وقت سیل راه دکت یتفا زَ باران
زمستان ورف دُبو تا می پری بون
همیشک پابونی تاول همه خون
نُکوردیم زندگی موردومِ موسان
همش رنج و عذاب دشتیم زمستان
یه وقتی پول ندشتیم نان هگیریم
همش مار ناله زَ چندی اسیریم
بدم یتفا می پِری چم تَرابا
اونی دستان می دوشی سر لسا با
بُگوت خواهی ببی ساق و سلامت
نُکون هیچ وقت تی پِر مارِ ملامت
بوخُون تی درسُ و تی دینِ نگهدار
که می موسان نبی آخر گرفتار
✍شاعر :
#امین_عیسی_زاده
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
شاعر:
#امین_عیسی_زاده
یدان چایی وِگیتِم با یِپار نان
بِنیشتِم خانهِ دل او جُر رو اَیوان
می چشمی پیش دُبو ای دشت و دامان
می پِر جیر کیل کَشی خو باغِ سامان
دوخوندم جُر بییهِ می جانِ پِرجان
دگودم تازه چایی مو یه اسکان
بُگوتم جانِ پِر تی جانِ قوربان
مِرَر تو گَب بزن از او قدیمان
همین که گب بزَم اون آه بَکِشی
بِدِم یِتفاخو لِنگانِ هَکِشی
بُگوت که او زمان دنیا صفا دشت
او وقتی آدمم مهرو وفا دشت
بُگوت که او زمانه جای حمّام
امو دُتّور گَنِسیم بم گل اندام
او موقع صبح سر بی آب و بی نان
ورسم راه دکتیم با یِپار نان
بهاری مِن بُزاکو کَل وَره دشت
امه گَندم کولاسانَم مَزه دشت
سحر خیز مَحل موسی سَفر با
سحر وقت باغِ من هی یک نفر با
روباری باقرم تربار فروش با
اونی انگور همش سفره خروش با
عمو سلمان ای خَلکی چاربدار با
یکی اسبِ همش او پیش سوار با
بُزاکو ملکِ من گندم زیمی با
دِ خَلکی کار همش گندم بینی با
دِ کولباره هوردیم واشِ از کو
رَسیم روستا دِ ای لنگان وکت چو
همش واش بینی شِم او سر جوانی
دِبِم کولارو گَردِن دَشتِ بانی
دِ چاکولی نییامَت دَشتِ بان با
بُزاکو گالشانی مِز روغان با
دِ او وقت شب نشین هر شب یکی ور
همش زَن هَمسَیَن خو هَمسَیه سر
نُگودن توک زَنی با خو بزرگتر
چه جایگاهی دشت اون موقع دختر
شَبان دشتانی مِن کُشتی سِرا با
بسات جشن و چایی عم برا با
همش سر پهلوان هم ممدلی با
اونی وردی زبان نام علی با
نِدارایی بَکِشیم د فراوان
یه وقت سیل راه دکت یتفا زَ باران
زمستان ورف دُبو تا می پری بون
همیشک پابونی تاول همه خون
نُکوردیم زندگی موردومِ موسان
همش رنج و عذاب دشتیم زمستان
یه وقتی پول ندشتیم نان هگیریم
همش مار ناله زَ چندی اسیریم
بدم یتفا می پِری چم تَرابا
اونی دستان می دوشی سر لسا با
بُگوت خواهی ببی ساق و سلامت
نُکون هیچ وقت تی پِر مارِ ملامت
بوخُون تی درسُ و تی دینِ نگهدار
که می موسان نبی آخر گرفتار
✍شاعر :
#امین_عیسی_زاده
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
Telegram
attach 📎
#شعر_شاعران_اشکوری
گیلکی(یاد_درگذشتگان)
🥀🕯🥀🕯🥀🕯🥀
شاعر:
#رمضان_تواسانی
🖤🖤🖤
سلام روز پنج شمبه بخیر و
شادمونی
الهی گذشتگان واموات امره یادبمونی
بوما پنج شمبه اموات چشم انتظارند
خداوندا ببخش عزیزانه تا شادی بدارند
امو داریم دعایی بدرگاه تو همیشه
اسیران خاک بیامرز فقط امید تی پیشه
🖤🖤🖤
✍ #رمضان_نظرتواسونی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
گیلکی(یاد_درگذشتگان)
🥀🕯🥀🕯🥀🕯🥀
شاعر:
#رمضان_تواسانی
🖤🖤🖤
سلام روز پنج شمبه بخیر و
شادمونی
الهی گذشتگان واموات امره یادبمونی
بوما پنج شمبه اموات چشم انتظارند
خداوندا ببخش عزیزانه تا شادی بدارند
امو داریم دعایی بدرگاه تو همیشه
اسیران خاک بیامرز فقط امید تی پیشه
🖤🖤🖤
✍ #رمضان_نظرتواسونی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر(اجتماعی)
شاعر:
#سید_اسحق_فاطمی
🥀« روحی کهنه»🥀
دستهایش تا گلو در زیر آب
گشته سیخ و کرده دلها را کباب
او برای بردن نان آمده
لاجَرَم پا لُخت و عریان آمده
پنجه را چنگک نموده زیر سنگ
تا که شاید لقمه ای آرَد به چنگ
دست و پا تَر کنج لبها خیس تر
درد از انگشت پا تا نوک سر
طفلکی بعد از تلاشی کم ثمر
در پی گاری رَوَد بار دگر
در پی آهن قراضه سیم مِس
درد را از عمق جانش کرده حس
داد میزد آی پلاستیک میخریم
کهنه روحی تابه یا دیک میخریم
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
#سیداسحق_فاطمی تنکابن
۱۳۹۳/۴/۲۱
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
شاعر:
#سید_اسحق_فاطمی
🥀« روحی کهنه»🥀
دستهایش تا گلو در زیر آب
گشته سیخ و کرده دلها را کباب
او برای بردن نان آمده
لاجَرَم پا لُخت و عریان آمده
پنجه را چنگک نموده زیر سنگ
تا که شاید لقمه ای آرَد به چنگ
دست و پا تَر کنج لبها خیس تر
درد از انگشت پا تا نوک سر
طفلکی بعد از تلاشی کم ثمر
در پی گاری رَوَد بار دگر
در پی آهن قراضه سیم مِس
درد را از عمق جانش کرده حس
داد میزد آی پلاستیک میخریم
کهنه روحی تابه یا دیک میخریم
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
#سیداسحق_فاطمی تنکابن
۱۳۹۳/۴/۲۱
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
Telegram
attach 📎
#شعر_شاعران_اشکوری
شاعر:
✍ #محمدشفیعی(طیولا)
💞زَنهَ خاز( #خواستگاری)
💓《زَنَه خاس》💓
باروُن نم نم زَنه ، گاه دونه دونه
بهار بوُمَه ، خدا چی مِهربوُنه
هوا خوشبو، زَمینَم سَبزه زاره
ولی می چِشم به دَر، دِل بیقراره
می یاره درگیلون، مودرییلاقم
همَش غُصه خُورَم، مودر فراقم
می یارپائیز بوشوُ که عَیده بیَه
می دِلهَ خون بوُشهِ کِی بااون بیهَ
قراربو عَیدَره بیه زَنَه خاز(خواستگاری)
ندونم مَره نَخَه یا مَره کُنه ناز
شاید درگیر کارو فکر نوُنَه
بادستِ پُر بیه وگردهَ خونه
وقتی بیهَ مَره لَچیک (روسَری) بیاره
یَته گوشوار، یَته پاچین (پیراهن) بیاره
یَه انگشتر که مَره نشوُن بکونه
بَدَه می تکلیفَ روشن بکونه
می عام دَتَر و با همسایه لاکوُن
بوشون مَردی خونه مو هیسَم گریون
می مار لیچه زَنه می پئِرَم سَرکوفت
مو دِه خسته ببوُم ، زندگی بُبِه کوفت
اگه وَچه تَر خَع چَر پیش نیَنع
گیلان بوشه چَرَع ییلاق نیَنع
بوشوم آستانهِ مِن گریه بگودَم
بَنیشتَم باادب آقا دوخوُندَم
آقاجون می یارَه تو مَرَ بَرسوُن
اونه مو دوست دارم ، ازدِل و از جوُن
یِه بار بِدِم می مار مَرَ دوخونهَ
لاکو تو کوی هیسه زود بیهَ خونهَ
وَچِع پئِرو با مار بومان زَنهَ خاز
با خو ایل و تبارو سازو آواز
بُلبُل چَهچَه زَنه، زمین گُلستون
بَهار بومَه خدا، بوشوُ زمستون
آقای مِهرَبون تی جَدّی قوربون
تَره مو دوست دَرم، از دِلُ از جوُن
می دِلِه شاد بُبُو می لَبه خندوُن
چقدَر بُزرگه اوخُدای سُبحوُن
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#تقدیم با عشق و ادب و ارادت به همه
#دختران با نزاکت دیارم اشکور با صفا
شاعر:
#محمد_شفیعی_(طیولا)
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
شاعر:
✍ #محمدشفیعی(طیولا)
💞زَنهَ خاز( #خواستگاری)
💓《زَنَه خاس》💓
باروُن نم نم زَنه ، گاه دونه دونه
بهار بوُمَه ، خدا چی مِهربوُنه
هوا خوشبو، زَمینَم سَبزه زاره
ولی می چِشم به دَر، دِل بیقراره
می یاره درگیلون، مودرییلاقم
همَش غُصه خُورَم، مودر فراقم
می یارپائیز بوشوُ که عَیده بیَه
می دِلهَ خون بوُشهِ کِی بااون بیهَ
قراربو عَیدَره بیه زَنَه خاز(خواستگاری)
ندونم مَره نَخَه یا مَره کُنه ناز
شاید درگیر کارو فکر نوُنَه
بادستِ پُر بیه وگردهَ خونه
وقتی بیهَ مَره لَچیک (روسَری) بیاره
یَته گوشوار، یَته پاچین (پیراهن) بیاره
یَه انگشتر که مَره نشوُن بکونه
بَدَه می تکلیفَ روشن بکونه
می عام دَتَر و با همسایه لاکوُن
بوشون مَردی خونه مو هیسَم گریون
می مار لیچه زَنه می پئِرَم سَرکوفت
مو دِه خسته ببوُم ، زندگی بُبِه کوفت
اگه وَچه تَر خَع چَر پیش نیَنع
گیلان بوشه چَرَع ییلاق نیَنع
بوشوم آستانهِ مِن گریه بگودَم
بَنیشتَم باادب آقا دوخوُندَم
آقاجون می یارَه تو مَرَ بَرسوُن
اونه مو دوست دارم ، ازدِل و از جوُن
یِه بار بِدِم می مار مَرَ دوخونهَ
لاکو تو کوی هیسه زود بیهَ خونهَ
وَچِع پئِرو با مار بومان زَنهَ خاز
با خو ایل و تبارو سازو آواز
بُلبُل چَهچَه زَنه، زمین گُلستون
بَهار بومَه خدا، بوشوُ زمستون
آقای مِهرَبون تی جَدّی قوربون
تَره مو دوست دَرم، از دِلُ از جوُن
می دِلِه شاد بُبُو می لَبه خندوُن
چقدَر بُزرگه اوخُدای سُبحوُن
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#تقدیم با عشق و ادب و ارادت به همه
#دختران با نزاکت دیارم اشکور با صفا
شاعر:
#محمد_شفیعی_(طیولا)
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
Telegram
attach 📎
#شعر_شاعران_اشکوری
گیلکی(عاشقانه)
شاعر:
#امین_عیسی_زاده
یِدانه داس وِگیتِم با یه داره
یِکَم پیاده شُوم یکم سِواره
بُشُوم گَندِم زیمی گَندِم بِبینم
خَسِم می نازنین یارِ بِیینم
بِگیتِم موشته مو دسته به دسته
دو کشه مو بِبِم جان وَکِت خسته
بِدِم او جُوره جی یکی دوخُونه
صدا واخان شونه جیری روخُونه
الهی سِنگ بِگیت تی لِنگِ خاشه
وَرِس که گاو بوخُورد تی واشکوه واشه
بُشوم او جُور بِدِم یِدانه لاکو
دِمِره یاد بُشو می باغِ واشکو
هِته لاکو بِدم چشمان لوچابو
ده نُخ بسته بُبو کله پوچابو
نُگو لاکو بُگو یِدانه لیره
سَری گیسان دراز چشمان بُو تیره
نودانِم چی بُوگُوم از وصفش آخر
بُلنده قد کیجا نه چاق نه لاغر
بُگوتِم تو سَروهمسر نِدَری
ده از رعنا چیزی کمترنِدَری
بِدِم کیجا بگودریزریزه خنده
اونی خَنده بَزَه می دِلِ رَنده
می دِل یِتفا فِسِس می پا شِلابو
بَکِتِم توله من می جان چِلابُو
ده فرده صبح سر بی آب و بی دان
وَرِسَم راه دَکِتِم با یِپار نان
بِنیشتِم اسب سر راه شُوم خودی باد
ده دست پاچه گَری هیچی نُبُو یاد
همه گوتن وچه توسربیَردی؟
یِواش تی اسب جُونِ در بیَردی
بپا ای راه سَرو سامان نِدَره
یِواش تربُوش تی اسب پالان نِدَره
بَرِسِم مو آخر او گَندِم باغه
الان آفتاب بَزه ده هوا داغه
یِداگودِم کاره طاقت نِدَشتِم
زِفکرش مو سره راحت نِدَشتِم
خلاصه،نِخَنِم درد بیرم مو شِمه سَر
بِشِم یه شب نِشین لاکوخُونِه وَر
دِتَر چایی بیَرد یه سینی تا مَشت
اما انگارخودی که دِل تَپِش دَشت
بُگوت می پِر اوشانه اِی فلانی
بِگیر می وَچه ره تو به غلامی
بُگوت این پُر تلاشه اهل کاره
هوای خو زِن و زندگه داره
وَکِت کیجا می یار آخ جان بِمیرِم
بُشوم ایسه اونَر طِلا هگیرم
✍ #شعر_وخوانش🎧
#امین_عیسی_زاده
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
گیلکی(عاشقانه)
شاعر:
#امین_عیسی_زاده
یِدانه داس وِگیتِم با یه داره
یِکَم پیاده شُوم یکم سِواره
بُشُوم گَندِم زیمی گَندِم بِبینم
خَسِم می نازنین یارِ بِیینم
بِگیتِم موشته مو دسته به دسته
دو کشه مو بِبِم جان وَکِت خسته
بِدِم او جُوره جی یکی دوخُونه
صدا واخان شونه جیری روخُونه
الهی سِنگ بِگیت تی لِنگِ خاشه
وَرِس که گاو بوخُورد تی واشکوه واشه
بُشوم او جُور بِدِم یِدانه لاکو
دِمِره یاد بُشو می باغِ واشکو
هِته لاکو بِدم چشمان لوچابو
ده نُخ بسته بُبو کله پوچابو
نُگو لاکو بُگو یِدانه لیره
سَری گیسان دراز چشمان بُو تیره
نودانِم چی بُوگُوم از وصفش آخر
بُلنده قد کیجا نه چاق نه لاغر
بُگوتِم تو سَروهمسر نِدَری
ده از رعنا چیزی کمترنِدَری
بِدِم کیجا بگودریزریزه خنده
اونی خَنده بَزَه می دِلِ رَنده
می دِل یِتفا فِسِس می پا شِلابو
بَکِتِم توله من می جان چِلابُو
ده فرده صبح سر بی آب و بی دان
وَرِسَم راه دَکِتِم با یِپار نان
بِنیشتِم اسب سر راه شُوم خودی باد
ده دست پاچه گَری هیچی نُبُو یاد
همه گوتن وچه توسربیَردی؟
یِواش تی اسب جُونِ در بیَردی
بپا ای راه سَرو سامان نِدَره
یِواش تربُوش تی اسب پالان نِدَره
بَرِسِم مو آخر او گَندِم باغه
الان آفتاب بَزه ده هوا داغه
یِداگودِم کاره طاقت نِدَشتِم
زِفکرش مو سره راحت نِدَشتِم
خلاصه،نِخَنِم درد بیرم مو شِمه سَر
بِشِم یه شب نِشین لاکوخُونِه وَر
دِتَر چایی بیَرد یه سینی تا مَشت
اما انگارخودی که دِل تَپِش دَشت
بُگوت می پِر اوشانه اِی فلانی
بِگیر می وَچه ره تو به غلامی
بُگوت این پُر تلاشه اهل کاره
هوای خو زِن و زندگه داره
وَکِت کیجا می یار آخ جان بِمیرِم
بُشوم ایسه اونَر طِلا هگیرم
✍ #شعر_وخوانش🎧
#امین_عیسی_زاده
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
Telegram
attach 📎
#شعر_شاعران_اشکوری
شاعر:
#امین_عیسی_زاده
🌹 عشق 🌹
عشق یعنی کل دنیا یک نفر
عشق یعنی جاده های پرخطر
عشق یعنی چون الهه پاکِ پاک
عشق یعنی میدهی تن را به خاک
عشق یعنی گریه ها با آسمان
عشق یعنی سیل غم ها بی امان
عشق یعنی که کشی درد فراق
تنها خود مانی و کنج اطاق
عشق یعنی غصه داری در خزان
گوشه ای خلوت نشستی فکرآن
عشق یعنی محو آن چشمان شدن
مست از بوی نم باران شدن
عشق یعنی که یه دنیا آرزو
عشق یعنی که نیابی همچو او
عشق یعنی همدم دردم تویی
مهمان شانه ی سردم تویی
عشق یعنی لذت دلدادگی
عشق یعنی آخر آزادگی
عشق یعنی فکرتو زیر لَحَد
عشق یعنی با تو باشم تا ابد
✍ #امین_عیسی_زاده
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
شاعر:
#امین_عیسی_زاده
🌹 عشق 🌹
عشق یعنی کل دنیا یک نفر
عشق یعنی جاده های پرخطر
عشق یعنی چون الهه پاکِ پاک
عشق یعنی میدهی تن را به خاک
عشق یعنی گریه ها با آسمان
عشق یعنی سیل غم ها بی امان
عشق یعنی که کشی درد فراق
تنها خود مانی و کنج اطاق
عشق یعنی غصه داری در خزان
گوشه ای خلوت نشستی فکرآن
عشق یعنی محو آن چشمان شدن
مست از بوی نم باران شدن
عشق یعنی که یه دنیا آرزو
عشق یعنی که نیابی همچو او
عشق یعنی همدم دردم تویی
مهمان شانه ی سردم تویی
عشق یعنی لذت دلدادگی
عشق یعنی آخر آزادگی
عشق یعنی فکرتو زیر لَحَد
عشق یعنی با تو باشم تا ابد
✍ #امین_عیسی_زاده
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
Telegram
attach 📎
#شعر_گیلکی
شاعر:
#سیداسحق_فاطمی
🕌ضامن آهو🕌
خدایا جان هَدِی نان کم بیأردُم
چرأ نانِه هَدِی جان کم بیأردُم
پریشانُم اَزین دنیا فِراری
اِسیرِه باد و باران کم بیأردُم
شلوغی دِل وَکی تِنیا چی سخته
چِرأ پیشِ رفیقان کم بیأردُم
گُونِن پِئیزِه گُل بویی نِدَأره
بَزَه وَرف ِ زِمِسّان کم بیأردُم
نِدانی باْ یه کم جُولان بَدَم مُون
اَسِه خَسِٓه پِشیمان کم بیأردُم
ایجِه می بالِ بِیٖری پَر هِگیرنُم
شُونُم رُو به خراسان کم بیأردُم
گُونِن آهویِه ضامِن باْ خوجیرِه
وی راه وازِه مُو ایمان کم بیأردُم
خَنُم با دل بوشُم وی خانه پابوس
مُو یِه دَس خئلی مهمان کم بیأردُم
♻️♻️♻️♻️
🔰ترجمه: ضامن آهو
خداوندا به من جان دادی اما نان نداشتم.
چرا نان را که دادی جان کم آوردم.
➿➿➿➿
از سر آشفته حالی از دنیا گریزان شده ام.
در مقابل ناملایمات زندگی کم آوردم.
➿➿➿➿
در ازدهام جمعیت تنها بشوی چقدر سخت است.
چرا پیش سر و همسر کم آورده ام.
➿➿➿➿
میگویند گل پاییزی عطری ندارد.
برف زمستان بر من بارید کم آوردم.
➿➿➿➿
از سر نادانی کمی تاخت و تاز کرده بودم (بیراهه رفتن).
اکنون خسته از این ماجرا کم آوردم.
➿➿➿➿
اینجا دستهای مرا بگیری پرواز میکنم.
میروم سمت خراسان(مشهد)کم آورده ام.
➿➿➿➿
میگویند ضامن آهو بود چقدر خوبی است.
راه او باز است ولی من ایمان کم آوردم.
➿➿➿➿
میخواهم با دلم برای پابوسی به خانه اش بروم.
اما مانند یک مهمان که دستهایش خالی است کم آوردم..
♻️♻️♻️
✍ به قلم
#سیداسحق_فاطمی_تنکابن
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
شاعر:
#سیداسحق_فاطمی
🕌ضامن آهو🕌
خدایا جان هَدِی نان کم بیأردُم
چرأ نانِه هَدِی جان کم بیأردُم
پریشانُم اَزین دنیا فِراری
اِسیرِه باد و باران کم بیأردُم
شلوغی دِل وَکی تِنیا چی سخته
چِرأ پیشِ رفیقان کم بیأردُم
گُونِن پِئیزِه گُل بویی نِدَأره
بَزَه وَرف ِ زِمِسّان کم بیأردُم
نِدانی باْ یه کم جُولان بَدَم مُون
اَسِه خَسِٓه پِشیمان کم بیأردُم
ایجِه می بالِ بِیٖری پَر هِگیرنُم
شُونُم رُو به خراسان کم بیأردُم
گُونِن آهویِه ضامِن باْ خوجیرِه
وی راه وازِه مُو ایمان کم بیأردُم
خَنُم با دل بوشُم وی خانه پابوس
مُو یِه دَس خئلی مهمان کم بیأردُم
♻️♻️♻️♻️
🔰ترجمه: ضامن آهو
خداوندا به من جان دادی اما نان نداشتم.
چرا نان را که دادی جان کم آوردم.
➿➿➿➿
از سر آشفته حالی از دنیا گریزان شده ام.
در مقابل ناملایمات زندگی کم آوردم.
➿➿➿➿
در ازدهام جمعیت تنها بشوی چقدر سخت است.
چرا پیش سر و همسر کم آورده ام.
➿➿➿➿
میگویند گل پاییزی عطری ندارد.
برف زمستان بر من بارید کم آوردم.
➿➿➿➿
از سر نادانی کمی تاخت و تاز کرده بودم (بیراهه رفتن).
اکنون خسته از این ماجرا کم آوردم.
➿➿➿➿
اینجا دستهای مرا بگیری پرواز میکنم.
میروم سمت خراسان(مشهد)کم آورده ام.
➿➿➿➿
میگویند ضامن آهو بود چقدر خوبی است.
راه او باز است ولی من ایمان کم آوردم.
➿➿➿➿
میخواهم با دلم برای پابوسی به خانه اش بروم.
اما مانند یک مهمان که دستهایش خالی است کم آوردم..
♻️♻️♻️
✍ به قلم
#سیداسحق_فاطمی_تنکابن
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
Telegram
attach 📎
#شعر(گیلکی)
شاعر: #امین_عیسی_زاده
🌹 مادر🌹
ماره تی کَمَری چاشُو قَشَنگه
تی او مِندیلی دَسمالَم دو رَنگه
وِگیتی داس دَکِتی دشتُ و دامان
هَوِردی هیمه کولباره زوموسان
بِچی مالانَره وَلگ دسته دسته
بِمیرِم ای خدا مار بِبه خسته
الهی مو تی قوربان جانِ مارِه
مو کونِم خدارِه درتو نِظاره
اَمو نالِه گودیم تا صُب بیدار بِه
اَمِه کارانَرِه تو هم بیکار بِه
اگر دِلواپَسی دَشتیم،تو اوشب
بیدار بِه جایِ خواب تی سَر دُبُو تب
تی دوندانی بونی لُقمَه اَمِر دَه
نِگا گودی نُگوتی که مِرَم وَه
شب و روز کارگودی بی آب و بی نان
گوتی خَنِم بُبون راحت وَچَه کان
اَمو پیلِه وَکِتیم تو پیرابِه
اَمو خُوردیم نِگا گودی سیرابِه
گونِن مارانِ پا بونَم بهشت نَه
اوشانی دوش سر جایِ فرشتَه
دورو گونِن خُوده ماران بهشتِن
به ذات پاک الله هم سرشتن
شعر و خوانش🎧🎤
✍ #امین_عیسی_زاده
شاعر: #امین_عیسی_زاده
🌹 مادر🌹
ماره تی کَمَری چاشُو قَشَنگه
تی او مِندیلی دَسمالَم دو رَنگه
وِگیتی داس دَکِتی دشتُ و دامان
هَوِردی هیمه کولباره زوموسان
بِچی مالانَره وَلگ دسته دسته
بِمیرِم ای خدا مار بِبه خسته
الهی مو تی قوربان جانِ مارِه
مو کونِم خدارِه درتو نِظاره
اَمو نالِه گودیم تا صُب بیدار بِه
اَمِه کارانَرِه تو هم بیکار بِه
اگر دِلواپَسی دَشتیم،تو اوشب
بیدار بِه جایِ خواب تی سَر دُبُو تب
تی دوندانی بونی لُقمَه اَمِر دَه
نِگا گودی نُگوتی که مِرَم وَه
شب و روز کارگودی بی آب و بی نان
گوتی خَنِم بُبون راحت وَچَه کان
اَمو پیلِه وَکِتیم تو پیرابِه
اَمو خُوردیم نِگا گودی سیرابِه
گونِن مارانِ پا بونَم بهشت نَه
اوشانی دوش سر جایِ فرشتَه
دورو گونِن خُوده ماران بهشتِن
به ذات پاک الله هم سرشتن
شعر و خوانش🎧🎤
✍ #امین_عیسی_زاده
Telegram
attach 📎
اشکوری باغیرت.amr
375.9 KB
🔹شعر: غیرت اشکوری
✍شاعر محمدآقاجانی کلامرود
با آرزوی اشکوری آباد وسرفراز
سپاسگزارم
#شاعران_اشکوری
#شعر_گیلکی
کانال اشکور نگین ایران
@yeelagh
✍شاعر محمدآقاجانی کلامرود
با آرزوی اشکوری آباد وسرفراز
سپاسگزارم
#شاعران_اشکوری
#شعر_گیلکی
کانال اشکور نگین ایران
@yeelagh
هیمه کولبار...
چه روز و روزگاری بو قدیمون
عجب حال و هوایی بو قدیمون
خَسیم جنگل بشیم هیمه(هیزم) بیئریم
اگر چارپا (الاغ.قاطر.اسبو.) نبو،کولبار بیئریم
دبوستیم هیمَانَ شیشخالی هَمرَع
اگر شیشخال نبوع. لافندی هَمرَع
کولاکوت زِم.کولعگیتیم هَوردیم
داز(داس) و کولعگیرم هَمرع هَوردیم
واقعآ یادش بخیر.چه صفایی دَشت
ارادتمند: ییلاقی وَچه
محمدشفیعی (طیولا)👍🙏🌺🌸
#شاعران_اشکوری
#شعر_گیلکی
کانال اشکور نگین ایران
@yeelagh
چه روز و روزگاری بو قدیمون
عجب حال و هوایی بو قدیمون
خَسیم جنگل بشیم هیمه(هیزم) بیئریم
اگر چارپا (الاغ.قاطر.اسبو.) نبو،کولبار بیئریم
دبوستیم هیمَانَ شیشخالی هَمرَع
اگر شیشخال نبوع. لافندی هَمرَع
کولاکوت زِم.کولعگیتیم هَوردیم
داز(داس) و کولعگیرم هَمرع هَوردیم
واقعآ یادش بخیر.چه صفایی دَشت
ارادتمند: ییلاقی وَچه
محمدشفیعی (طیولا)👍🙏🌺🌸
#شاعران_اشکوری
#شعر_گیلکی
کانال اشکور نگین ایران
@yeelagh
#شعر_گیلکی
🍃🌺🍃
مه دل صحرایِ دارِ وِسسه تَنگه
وِنه مِلک و تِلارِ وِسسه تَنگه
خونِشِ هیمه کَر، گَلی به گَلی
مِه دل، مِه جانِ یارِ وِسسه تَنگه
✍️ تقی صداقتی
کانال اشکور نگین ایران
@yeelagh
🍃🌺🍃
مه دل صحرایِ دارِ وِسسه تَنگه
وِنه مِلک و تِلارِ وِسسه تَنگه
خونِشِ هیمه کَر، گَلی به گَلی
مِه دل، مِه جانِ یارِ وِسسه تَنگه
✍️ تقی صداقتی
کانال اشکور نگین ایران
@yeelagh