#شعر_شاعران_اشکوری
#شاعر_بهروز_هاشمپور
🔥 نوروز بل و من
روایت نانوشته گالش.....
مرا گالش بخوانید گالشم
گالش از یک سرزمین نامدار
من در چراگاه ایمان به تعالی نور رسیدم
گوسفندانم دانا شدند
با سگه گله ساختند وبه تفرقه نپرداختند
گرگ ها را مجال جولان ندادند
من پای کوه بلند عشق ، عاشق شدم
درخلوت نی و هی هی کردن هایم
زیباترین غزل عاشقانه را
من سرچشمه عرفان سرودم بسیار خنک بود
من مفتخر به مدال گالشی شدم
در مکتب خانه فلکه بست یک تاریخ
وضو گرفتم درآب جاری یک رود
پس از جوکار مردمان یک آبادی
وایستادم به نماز تمام قد
مقابل قبله تمام آمالم
من نمازی خواندم که درآن احساس خیس
یک ایل جاری بود
من یک گالشم
وبزرگانم سرگالش اند
کوه سرچشمه اعجاز من در تنگناهای روزمرگی
و دشت سجاده تمام نمازهای عاشقانه ام
من بزرگ شده گندمزارم و چراگاه
من بارها سر سفره شکر
« ژنگ » خورده ام وسبز شده ام
من « الش » را درمیان صخره های بلند
مکاشفه کرده ام و به تعالی رسیدم
من « تمام آوجعرمه » های
سر تمام چشمه ها را می شناسم
من گالشم
وبزرگانم سرگالش اند
« چوقا » پوشم و ردای پشمی بر تن
پاتاوه بر پا و ساروق بر پشت
من دوراغ شناسم و خمته دیده و کشک شده ام
من از تمام گذرگاه های مالرو عبور کرده ام
مرا تمام چاربداران می شناسند
من به امامت تمام چاربداران
سر « سو » های خطر نماز خوانده ام
مسلمانی ام به تمام نیاکانم می رسد
چنان که نسبم.
من تقویم تاریخ گالشی ام
ماه به ماه ، هفته به هفته ، روز به روز
من اول ما وسیه مایی ام
دی ما و ورف ما را می شناسم
من اسپندارماه را مرور کرده ام
نوروزما را جشن گرفته ام
کورچه ما اصلا خودم هزاران بار
سر اعتقاداتم کورچ شده ام
اریه ما را به تماشا نشسته ام
همان صبحدم آغازین تولدم
کنار تمام دیوارهای کاه گلی سرزمینم
به شهادت آفتاب تازه درآمده
تیرما را تنم بارها تیر کشیده است
از دردها و زخم ها و ناملایمات تاریخ
مردال ما شکسته ام وهزار مرتبه قد کشیده ام
شریرما هیج گاه خالی از شکرانه حق نبوده ام
من حتی در پشت تمام علف های عاشق
درپای تمام کوه های مغرور
در دل تمام دره های زخم های عمیق
سر تمام چشمه های معرفت
به برکت آسمان کت نماز را به نشانه خوانده ام
امیرما
تمام دردهایم را فریاد کرده ام
من تمامیت خودم را به مالکیت تاریخ واگذار کردم
من گالشم
وبزرگانم سرگالش اند
با گل گاوزبان نسبتی دیرینه دارم
همسایه دیوار به دیوار فندوقم
رقصم در گندمزار به اوج رسیده است
من جنون عاشقی را
از ضرب آهنگ باد وکولاک ورقص علف
آموخته ام
من عاشق شدم وعشق ورزی ها کرده ام
پدرم گالشی را برایم بارها هجا بندی کرده است
مادرم درسرخط تمام سختی ها
برایم الم نشرح لک صدرک خوانده است
من سرخط عاشقی
گالشی را غزل سروده ام
رباعی خوانده ام
دوبیتی پیوند داده ام
ومثنوی بیش از هفتاد من را دیوان کرده ام
من جاری تمام تاریخ گالشی ام
وگالشی نفس جاری جانم
من دفتر قطور نوروزم و نوروز بل
من خودم درتمام تاریخ بل کرده ام
گُر گرفته ام و آشفشان شده ام
من خود خود نوروز بلم
فریاد بلند بر ستیغ کوه های اشکور
من « شول » های رسای یک سرزمینم
من بارها بر بلندای کوه های غیرت وغرور
بل کرده ام
تا چراغ تمامیت سرزمینم روشن بماند
من زخم خورده تاریخم
عقب نگاه داشته دست های دسیسه گرم
من تحقیر شده اندیشه های مسمومم
من عافیت ندیده تاریخم
بلاکشیده ام
زخم ها به جان و روان دارم
مهرها بر لب
من امروز فریاد بلندایلم
من راوی روایت های نانوشته ام
من گالشم
من درآغاز هر سال گالشی متولد میشوم
ودرتولدم کوه شول می کشد
دشت با وسعت قلبش سجاده می شود
رود با تمامیت جریانی خودش
روی خط سل فا می چشمه آواز می خواند
و تمام علف ها سرمست از شراب ناب
شبنم جنون وار می رقصند
من نوروز بل را پاس می دارم
برای تمام نسل های مکاشفه گر
برای تمام انسان های نیامده
برای تمام فصل های در راه
من نوروز بلی ام
واز عشق متجلی ام
مرا به حرمت نوروز بشناسید
ودر من به عشق رها شوید
نفستان معطر به عطر دل انگیز شبنم
آنگاه که قطره قطره بر گونه خیس گل می نشیند
من میخواهم دوباره درمقدم آغاز یک سال دیگر
آغاز شوم
شروع شوم
طلوع کنم
و این بار نه چنان نوزادان تازه بدنیا آمده برمه سر دهم
میخواهم بخندم ولبخند را نذر تمام مردمان سرزمینم کنم.
📝بهروزهاشم پور (هلامان)
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شاعر_بهروز_هاشمپور
🔥 نوروز بل و من
روایت نانوشته گالش.....
مرا گالش بخوانید گالشم
گالش از یک سرزمین نامدار
من در چراگاه ایمان به تعالی نور رسیدم
گوسفندانم دانا شدند
با سگه گله ساختند وبه تفرقه نپرداختند
گرگ ها را مجال جولان ندادند
من پای کوه بلند عشق ، عاشق شدم
درخلوت نی و هی هی کردن هایم
زیباترین غزل عاشقانه را
من سرچشمه عرفان سرودم بسیار خنک بود
من مفتخر به مدال گالشی شدم
در مکتب خانه فلکه بست یک تاریخ
وضو گرفتم درآب جاری یک رود
پس از جوکار مردمان یک آبادی
وایستادم به نماز تمام قد
مقابل قبله تمام آمالم
من نمازی خواندم که درآن احساس خیس
یک ایل جاری بود
من یک گالشم
وبزرگانم سرگالش اند
کوه سرچشمه اعجاز من در تنگناهای روزمرگی
و دشت سجاده تمام نمازهای عاشقانه ام
من بزرگ شده گندمزارم و چراگاه
من بارها سر سفره شکر
« ژنگ » خورده ام وسبز شده ام
من « الش » را درمیان صخره های بلند
مکاشفه کرده ام و به تعالی رسیدم
من « تمام آوجعرمه » های
سر تمام چشمه ها را می شناسم
من گالشم
وبزرگانم سرگالش اند
« چوقا » پوشم و ردای پشمی بر تن
پاتاوه بر پا و ساروق بر پشت
من دوراغ شناسم و خمته دیده و کشک شده ام
من از تمام گذرگاه های مالرو عبور کرده ام
مرا تمام چاربداران می شناسند
من به امامت تمام چاربداران
سر « سو » های خطر نماز خوانده ام
مسلمانی ام به تمام نیاکانم می رسد
چنان که نسبم.
من تقویم تاریخ گالشی ام
ماه به ماه ، هفته به هفته ، روز به روز
من اول ما وسیه مایی ام
دی ما و ورف ما را می شناسم
من اسپندارماه را مرور کرده ام
نوروزما را جشن گرفته ام
کورچه ما اصلا خودم هزاران بار
سر اعتقاداتم کورچ شده ام
اریه ما را به تماشا نشسته ام
همان صبحدم آغازین تولدم
کنار تمام دیوارهای کاه گلی سرزمینم
به شهادت آفتاب تازه درآمده
تیرما را تنم بارها تیر کشیده است
از دردها و زخم ها و ناملایمات تاریخ
مردال ما شکسته ام وهزار مرتبه قد کشیده ام
شریرما هیج گاه خالی از شکرانه حق نبوده ام
من حتی در پشت تمام علف های عاشق
درپای تمام کوه های مغرور
در دل تمام دره های زخم های عمیق
سر تمام چشمه های معرفت
به برکت آسمان کت نماز را به نشانه خوانده ام
امیرما
تمام دردهایم را فریاد کرده ام
من تمامیت خودم را به مالکیت تاریخ واگذار کردم
من گالشم
وبزرگانم سرگالش اند
با گل گاوزبان نسبتی دیرینه دارم
همسایه دیوار به دیوار فندوقم
رقصم در گندمزار به اوج رسیده است
من جنون عاشقی را
از ضرب آهنگ باد وکولاک ورقص علف
آموخته ام
من عاشق شدم وعشق ورزی ها کرده ام
پدرم گالشی را برایم بارها هجا بندی کرده است
مادرم درسرخط تمام سختی ها
برایم الم نشرح لک صدرک خوانده است
من سرخط عاشقی
گالشی را غزل سروده ام
رباعی خوانده ام
دوبیتی پیوند داده ام
ومثنوی بیش از هفتاد من را دیوان کرده ام
من جاری تمام تاریخ گالشی ام
وگالشی نفس جاری جانم
من دفتر قطور نوروزم و نوروز بل
من خودم درتمام تاریخ بل کرده ام
گُر گرفته ام و آشفشان شده ام
من خود خود نوروز بلم
فریاد بلند بر ستیغ کوه های اشکور
من « شول » های رسای یک سرزمینم
من بارها بر بلندای کوه های غیرت وغرور
بل کرده ام
تا چراغ تمامیت سرزمینم روشن بماند
من زخم خورده تاریخم
عقب نگاه داشته دست های دسیسه گرم
من تحقیر شده اندیشه های مسمومم
من عافیت ندیده تاریخم
بلاکشیده ام
زخم ها به جان و روان دارم
مهرها بر لب
من امروز فریاد بلندایلم
من راوی روایت های نانوشته ام
من گالشم
من درآغاز هر سال گالشی متولد میشوم
ودرتولدم کوه شول می کشد
دشت با وسعت قلبش سجاده می شود
رود با تمامیت جریانی خودش
روی خط سل فا می چشمه آواز می خواند
و تمام علف ها سرمست از شراب ناب
شبنم جنون وار می رقصند
من نوروز بل را پاس می دارم
برای تمام نسل های مکاشفه گر
برای تمام انسان های نیامده
برای تمام فصل های در راه
من نوروز بلی ام
واز عشق متجلی ام
مرا به حرمت نوروز بشناسید
ودر من به عشق رها شوید
نفستان معطر به عطر دل انگیز شبنم
آنگاه که قطره قطره بر گونه خیس گل می نشیند
من میخواهم دوباره درمقدم آغاز یک سال دیگر
آغاز شوم
شروع شوم
طلوع کنم
و این بار نه چنان نوزادان تازه بدنیا آمده برمه سر دهم
میخواهم بخندم ولبخند را نذر تمام مردمان سرزمینم کنم.
📝بهروزهاشم پور (هلامان)
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
Telegram
attach 📎
#شعر_شاعران_اشکوری
🔰شاعر: #علی_رضائی_لسبو
🐏 عید قربان. 🐑
عید قربان آمده، قربان کنی انفاس خویش
در تمتع واجب الامر است آیا قوچ ومیش ؟
حبِّ مسکینان، فقیران یا اسیران و یتیم
چیست ؟ می دانی که قرآن گفته در آیات بیش
با ریا در مسلخ قربان نباید گام زد
این صراط ِالمستقیم است ای هوادران کیش
نام حاجی یاد ، پاکی را تبادُر می کند
بغض و کینه دور کعبه راز آن مار است و نیش
رجمِ شیطان،سعی مروه،یا منا از بهر چیست ؟
نیک وبد،اعمال انسان را همین پنج است شِش
ای مسلمان ، حاجیان را گنج تقوا لازم است
ور نه صد حاجی،نمی ارزد خراشد قلب ریش
هی علی ،این رفت و آمدهای حج بیهوده نیست
نان اعراب است و تاجر ، بانک ملی هست و فیش
/علی رضائی لسبو*/
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
🔰شاعر: #علی_رضائی_لسبو
🐏 عید قربان. 🐑
عید قربان آمده، قربان کنی انفاس خویش
در تمتع واجب الامر است آیا قوچ ومیش ؟
حبِّ مسکینان، فقیران یا اسیران و یتیم
چیست ؟ می دانی که قرآن گفته در آیات بیش
با ریا در مسلخ قربان نباید گام زد
این صراط ِالمستقیم است ای هوادران کیش
نام حاجی یاد ، پاکی را تبادُر می کند
بغض و کینه دور کعبه راز آن مار است و نیش
رجمِ شیطان،سعی مروه،یا منا از بهر چیست ؟
نیک وبد،اعمال انسان را همین پنج است شِش
ای مسلمان ، حاجیان را گنج تقوا لازم است
ور نه صد حاجی،نمی ارزد خراشد قلب ریش
هی علی ،این رفت و آمدهای حج بیهوده نیست
نان اعراب است و تاجر ، بانک ملی هست و فیش
/علی رضائی لسبو*/
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
Telegram
attach 📎
#شعر_شاعران_اشکوری
شاعر:
#رمضان_نظرتواسانی
#نوحه_گیلکی
⚫️نوحه گیلکی سینه زنی حضرت علی اصغر(ع)
زبانحال مادرش ام لیلا (علیها)
،،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
اصغرم گریه نکن هیشکی آبت ندنه
جزکمان حرمله هیشکی جوابت ندنه
،،،،،،،،،،،،،،🏴
مار بسوختم داغ مرگت اصغر ناز پرورم
مار تره لالایی خوندم پسره نازه گلم
تی سره نچرخانا نگاه نکن توبهر آب
جز کمان حرمله هیشکی نده تره جواب
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
اصغرم گریه نکن هیشکی آبت ندنه
جزکمان حرمله هیشکی جوابت ندنه
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
پسره ششماهه ام لب تشنه بی اصعر من
ازمدینه نینوابومه چی خسه بی اصغر من
قطره آبی دنه بو لب سوخته بی اصغر من
ازعطش پژمرده و دل سوخته بی اصغر من
تی زبانه دور لبت نچرخانا تو بهر آب
جز کمان حرمله هیشکی نده تره جواب
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
اصغرم گریه نکن هیشکی آبت ندنه
جزکمان حرمله هیشکی جوابت ندنه
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
بابا تره کشه گیته ببورد کنار دشمنان
بگوت نگاه بوکنین برمی طفلکه خسه جون
حی داد بزا رحم بکنین ای ملحدان کافران
ده حال نداره می وچه نشون دهه خشک لبان
چقد بگوش کوفیان بابا بگوته بهر آب
جز کمان حرمله هیشکی نده تره جواب
،،،،،،،،،،،،،،،🏴
اصغرم گریه نکن هیشکی آبت ندنه
جزکمان حرمله هیشکی جوابت ندنه
،،،،،،،،،،،،،،،🏴
دشمنان بی حیا هیچ رحم نگودن ای پسر
کافران سنگدل هیچ رحم نداشتن ای پسر
سنگ دل اون حرمله تا تر بدی هدا نظر
تی گلو هدا نشون اون کافر خاک بسر
درمیان هم همه بابا بخواست یه قطر آب
جزگمان حرمله هیشکی نده تره جواب
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
اصغرم گریه نکن هیشکی آبت ندنه
جز کمان حرمله هیشکی جوابت ندنه
،،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
حرمله بی حیا با تیر بزا تی گلو ای پسرنازمن
جای آب نیزا بزا بر تی گلو ای پسر ناز من
غیرتوکی بدی این جور جفا ای پسرنازمن
تو چی تقصیری داشتی ای بلند آواز من
مو زسوز داغ تو حی بخوندم ای پسرنازناب
جزکمان حرمله هیشکی نده تره جواب
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
اصغرم گریه نکن هیشکی آبت ندنه
جزکمان حرمله هیشکی جوابت ندنه
،،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
تو نخوردی قطره ای آب نه بخوردی قطره ای شیر
ازجفای کوفیان تو ببی ازجون خودسبر
مر بزا آتش غمت هم ببوم اززندگی سیر
جای نوش آب بخوردی خنجرونیزه وتیر
موزهجرانت پسرطاقت نیاردم ازعذاب
چون تواسانی ببویک عمر ترر درالتهاب
جزکمان حرمله هیشکی نده تره جواب
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
اصغرم گریه نکن هیشکی آبت ندنه
جزکمان حرمله هیشکی جوابت ندنه
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
🏴 🏴 🏴 🏴
✍تقدیم به مداحان عزیز گیلکی خون
#رمضان_نظرتواسونی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
شاعر:
#رمضان_نظرتواسانی
#نوحه_گیلکی
⚫️نوحه گیلکی سینه زنی حضرت علی اصغر(ع)
زبانحال مادرش ام لیلا (علیها)
،،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
اصغرم گریه نکن هیشکی آبت ندنه
جزکمان حرمله هیشکی جوابت ندنه
،،،،،،،،،،،،،،🏴
مار بسوختم داغ مرگت اصغر ناز پرورم
مار تره لالایی خوندم پسره نازه گلم
تی سره نچرخانا نگاه نکن توبهر آب
جز کمان حرمله هیشکی نده تره جواب
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
اصغرم گریه نکن هیشکی آبت ندنه
جزکمان حرمله هیشکی جوابت ندنه
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
پسره ششماهه ام لب تشنه بی اصعر من
ازمدینه نینوابومه چی خسه بی اصغر من
قطره آبی دنه بو لب سوخته بی اصغر من
ازعطش پژمرده و دل سوخته بی اصغر من
تی زبانه دور لبت نچرخانا تو بهر آب
جز کمان حرمله هیشکی نده تره جواب
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
اصغرم گریه نکن هیشکی آبت ندنه
جزکمان حرمله هیشکی جوابت ندنه
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
بابا تره کشه گیته ببورد کنار دشمنان
بگوت نگاه بوکنین برمی طفلکه خسه جون
حی داد بزا رحم بکنین ای ملحدان کافران
ده حال نداره می وچه نشون دهه خشک لبان
چقد بگوش کوفیان بابا بگوته بهر آب
جز کمان حرمله هیشکی نده تره جواب
،،،،،،،،،،،،،،،🏴
اصغرم گریه نکن هیشکی آبت ندنه
جزکمان حرمله هیشکی جوابت ندنه
،،،،،،،،،،،،،،،🏴
دشمنان بی حیا هیچ رحم نگودن ای پسر
کافران سنگدل هیچ رحم نداشتن ای پسر
سنگ دل اون حرمله تا تر بدی هدا نظر
تی گلو هدا نشون اون کافر خاک بسر
درمیان هم همه بابا بخواست یه قطر آب
جزگمان حرمله هیشکی نده تره جواب
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
اصغرم گریه نکن هیشکی آبت ندنه
جز کمان حرمله هیشکی جوابت ندنه
،،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
حرمله بی حیا با تیر بزا تی گلو ای پسرنازمن
جای آب نیزا بزا بر تی گلو ای پسر ناز من
غیرتوکی بدی این جور جفا ای پسرنازمن
تو چی تقصیری داشتی ای بلند آواز من
مو زسوز داغ تو حی بخوندم ای پسرنازناب
جزکمان حرمله هیشکی نده تره جواب
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
اصغرم گریه نکن هیشکی آبت ندنه
جزکمان حرمله هیشکی جوابت ندنه
،،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
تو نخوردی قطره ای آب نه بخوردی قطره ای شیر
ازجفای کوفیان تو ببی ازجون خودسبر
مر بزا آتش غمت هم ببوم اززندگی سیر
جای نوش آب بخوردی خنجرونیزه وتیر
موزهجرانت پسرطاقت نیاردم ازعذاب
چون تواسانی ببویک عمر ترر درالتهاب
جزکمان حرمله هیشکی نده تره جواب
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
اصغرم گریه نکن هیشکی آبت ندنه
جزکمان حرمله هیشکی جوابت ندنه
،،،،،،،،،،،،،،،،🏴
🏴 🏴 🏴 🏴
✍تقدیم به مداحان عزیز گیلکی خون
#رمضان_نظرتواسونی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_شاعران_اشکوری گیلکی(عاشورایی)
شاعر:
#بهروزهاشمپور(هلامان)
⚫️ شعر گیلکی ..... تش درکربلا
🏴🏴🏴🏴🏴
زمین تش ، آسمون تش ، کربلا تش
هوا تش ، خیْمِه دل تش ، نینوا تش
بَترکس از عطش لب ، آسمون تب
فرات شرمنده ، دل خون تاخدا تش
جگر خون،چشمبه درخون ، دس به سر خون
علمداری دلٍ گُربیته آتش
بَزَه از خیمه بیرون جون عباس
بگیته ماه دلی مَعْن بیصدا تش
دَسَگیتمَشکآبِ اوخ علمدار
بَنیشت اوخاسبی سر ازسر به پا تش
بوشودر علقمه مشک پُراگود
بوارس هرطرف دِ پاگشا تش
بَنیشت دِ مَشکی جونه دشمنی تیر
بسُوجَعنی خدا عرش بلاتش
علمداری دوته دست بنازم
بگیت پیغمبری دل بیصدا تش
گُرازونهرطرف با تیر ونیزه
بَزَن مولا علی جونِ دٍ آتش
ابوالفضل علمدار بنازم
اونی دستون پرکار بنازم
غریب علقمه لب تشنه عباس
علمدار حسین ، دنیای احساس
🏴🏴🏴🏴🏴
#بهروزهاشمپور(هِلامان)
شاعر:
#بهروزهاشمپور(هلامان)
⚫️ شعر گیلکی ..... تش درکربلا
🏴🏴🏴🏴🏴
زمین تش ، آسمون تش ، کربلا تش
هوا تش ، خیْمِه دل تش ، نینوا تش
بَترکس از عطش لب ، آسمون تب
فرات شرمنده ، دل خون تاخدا تش
جگر خون،چشمبه درخون ، دس به سر خون
علمداری دلٍ گُربیته آتش
بَزَه از خیمه بیرون جون عباس
بگیته ماه دلی مَعْن بیصدا تش
دَسَگیتمَشکآبِ اوخ علمدار
بَنیشت اوخاسبی سر ازسر به پا تش
بوشودر علقمه مشک پُراگود
بوارس هرطرف دِ پاگشا تش
بَنیشت دِ مَشکی جونه دشمنی تیر
بسُوجَعنی خدا عرش بلاتش
علمداری دوته دست بنازم
بگیت پیغمبری دل بیصدا تش
گُرازونهرطرف با تیر ونیزه
بَزَن مولا علی جونِ دٍ آتش
ابوالفضل علمدار بنازم
اونی دستون پرکار بنازم
غریب علقمه لب تشنه عباس
علمدار حسین ، دنیای احساس
🏴🏴🏴🏴🏴
#بهروزهاشمپور(هِلامان)
Telegram
attach 📎
#شعر_شاعران_اشکوری
⚫️(عاشورایی)
شاعر:
#محمدشفیعی(طیولا)
◼️◻️◼️◻️◼️◻️◼️
▪️《مِهمان کُشی》▪️
اَیهاالناس،(کوفیان)، مَنم مولا اباعبدلله
پَسر فاطمه(س) و حیدر کرار علی(ع)شیرِ خدا
حال من آمدم اینجا به دعوتِ شما
که به طومار و به امضاء نوشتید بیا
بَهرِ تاج سری و امامت کوفه بیا
بَهرِ برچیدنِ ظُلم و جور ، ای مولا بیا
کوفیان، آمده ام، لیکن نیرنگ چرا!!!
ناجوانمردانه کُشتید (مُسلمِ) مرا
پُشت کردید به پیمان و به آن عَهدو وفا
بسته اید ،آب بر اَهلِ بیتِ من،چرا، چرا؟؟؟!!!!!
کُشته اید ،کودک و نوجوان من، چرا،چرا؟؟؟!!!
بی وفایان(مردم کوفه) بترسید از خشمِ خدا
با خَبر بودم از این نقشه شوُم در آنجا
لیک آمدم به فرمانِ خدا در اینجا
تا که تاریخ قضاوت کُند از کارِشُما
بفرستند یک عُمر لعنت به شُما
چونکه ای قوم سَتمگر بنمودید
سَتم در دنیا
با مُحمّد(ص) جَدّ من، هم با علی (ع)شیرخدا- با حسن(ع) ، با فاطمه(س) آن بانوی اَهلِ وفا
بی وفائی ها نمودید به درگاه خدا
ظُلم ها کردید ، لَعنت بر شما
لَعنتِ و نفرین بر قوم شما
بر زن و مردو برآن آلِ شما
بارالها، کوچک است، اما شهیداست اصغرم
سوی تو می آید او با اکبرم
تشنه بود و بی گُنه عباسِِ من
تا که بنمائی قبول، ای داورم
#آمین_یارب_العالمین
◼️◻️◼️◻️◼️◻️◼️
ارادتمند: #محمدشفیعی اشکوری(طیولا)
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
⚫️(عاشورایی)
شاعر:
#محمدشفیعی(طیولا)
◼️◻️◼️◻️◼️◻️◼️
▪️《مِهمان کُشی》▪️
اَیهاالناس،(کوفیان)، مَنم مولا اباعبدلله
پَسر فاطمه(س) و حیدر کرار علی(ع)شیرِ خدا
حال من آمدم اینجا به دعوتِ شما
که به طومار و به امضاء نوشتید بیا
بَهرِ تاج سری و امامت کوفه بیا
بَهرِ برچیدنِ ظُلم و جور ، ای مولا بیا
کوفیان، آمده ام، لیکن نیرنگ چرا!!!
ناجوانمردانه کُشتید (مُسلمِ) مرا
پُشت کردید به پیمان و به آن عَهدو وفا
بسته اید ،آب بر اَهلِ بیتِ من،چرا، چرا؟؟؟!!!!!
کُشته اید ،کودک و نوجوان من، چرا،چرا؟؟؟!!!
بی وفایان(مردم کوفه) بترسید از خشمِ خدا
با خَبر بودم از این نقشه شوُم در آنجا
لیک آمدم به فرمانِ خدا در اینجا
تا که تاریخ قضاوت کُند از کارِشُما
بفرستند یک عُمر لعنت به شُما
چونکه ای قوم سَتمگر بنمودید
سَتم در دنیا
با مُحمّد(ص) جَدّ من، هم با علی (ع)شیرخدا- با حسن(ع) ، با فاطمه(س) آن بانوی اَهلِ وفا
بی وفائی ها نمودید به درگاه خدا
ظُلم ها کردید ، لَعنت بر شما
لَعنتِ و نفرین بر قوم شما
بر زن و مردو برآن آلِ شما
بارالها، کوچک است، اما شهیداست اصغرم
سوی تو می آید او با اکبرم
تشنه بود و بی گُنه عباسِِ من
تا که بنمائی قبول، ای داورم
#آمین_یارب_العالمین
◼️◻️◼️◻️◼️◻️◼️
ارادتمند: #محمدشفیعی اشکوری(طیولا)
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
Telegram
attach 📎
#شعر_شاعران_اشکوری
شعر_گیلکی
شاعر: #رمضان_نظرتواسانی
🔹مشکلات مردم🔹
بهارو تابسون هم تمونا بو
گذاره زندگانی ده گرانابو
یکی بپرسه ازحال مستمندان
ببون خوشحال بالب خندان
چره مردم چه کنم چرادکتن
به دست مسعولین رها وکتن
قدیم چراغ خونه مسجدحرام بو
الون یاقدیم حقیقت کدوم بو
گرانی مردم نفس شیشه دگوده
مردم گرفتارن بهتران خنده بگوده
هر کی درزندگانی خود وا بومانس
نیه چاره درس چکنم چرا بخونس
خداوندا خود بدار یه راه چاره
ای ریسمون گرفتاری ببون پاره
شاعر:
#رمضان_نظرتواسونی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
شعر_گیلکی
شاعر: #رمضان_نظرتواسانی
🔹مشکلات مردم🔹
بهارو تابسون هم تمونا بو
گذاره زندگانی ده گرانابو
یکی بپرسه ازحال مستمندان
ببون خوشحال بالب خندان
چره مردم چه کنم چرادکتن
به دست مسعولین رها وکتن
قدیم چراغ خونه مسجدحرام بو
الون یاقدیم حقیقت کدوم بو
گرانی مردم نفس شیشه دگوده
مردم گرفتارن بهتران خنده بگوده
هر کی درزندگانی خود وا بومانس
نیه چاره درس چکنم چرا بخونس
خداوندا خود بدار یه راه چاره
ای ریسمون گرفتاری ببون پاره
شاعر:
#رمضان_نظرتواسونی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_شاعران_اشکوری
شاعر:
#محمدشفیعی_طیولا
📜《سوزنامه》📜
الهی آتشی درسینه دارم
زِ دستِ این زمانه شِکوه دارم
شُده بازارِ کِبرو مَکرو نیرنگ
خدایا قلبها هم گشته چون سنگ
یکی خندان و شادو خوش بحال است
یکی گریان چو اَبرِ نوبهار است
برادر بر برادر حیله دارد
برای مالِ دنیا کینه دارد
یکی در حسرتِ یک لقمه نان است
یکی سَرمست در دنیا و مال است
شدیم غافل زِ مرگ و روزِ مَحشر
شدیم آلوده فرزند و همسر
زمانه چشم و هم چشمیست یارب
دروغ و ظلم و نامردیست یا رب
چه سازم من در این آشفته بازار
شدم از دست نامردان گرفتار
یکی مغرور بر دارائی خویش
یکی در زندگی مانند درویش
عجب آشفته بازاریست دنیا
گهی شادی گهی زاریست دنیا
نماز و روزه را کردیم فراموش
به حرفِ زشت و غیبت میدهیم گوش
چرا رفت است ازما خیرو برکت
نمی ورزیم به هم مهرو محبت
زِبَس هستیم مادرحال غیبت
شده بازارِ ما بازارِ تُهمت
خداوندا تو رحمانی رحیمی
برای بندگان خود حلیمی
ببخشای جُمله این خَلقِ گرفتار
خطا کارند در گُفتار و رفتار
(شفیعی) هم خطاکاراست، یارب
ولی نادم زِ کردار است ، یارب
خداوندا،《شفیعی》هم ببخشای
جمیعِ توبه کاران را ببخشای
#آمین_یارب_العالمین 🕋
محمد شفیعی اشکوری (طیولا)
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
شاعر:
#محمدشفیعی_طیولا
📜《سوزنامه》📜
الهی آتشی درسینه دارم
زِ دستِ این زمانه شِکوه دارم
شُده بازارِ کِبرو مَکرو نیرنگ
خدایا قلبها هم گشته چون سنگ
یکی خندان و شادو خوش بحال است
یکی گریان چو اَبرِ نوبهار است
برادر بر برادر حیله دارد
برای مالِ دنیا کینه دارد
یکی در حسرتِ یک لقمه نان است
یکی سَرمست در دنیا و مال است
شدیم غافل زِ مرگ و روزِ مَحشر
شدیم آلوده فرزند و همسر
زمانه چشم و هم چشمیست یارب
دروغ و ظلم و نامردیست یا رب
چه سازم من در این آشفته بازار
شدم از دست نامردان گرفتار
یکی مغرور بر دارائی خویش
یکی در زندگی مانند درویش
عجب آشفته بازاریست دنیا
گهی شادی گهی زاریست دنیا
نماز و روزه را کردیم فراموش
به حرفِ زشت و غیبت میدهیم گوش
چرا رفت است ازما خیرو برکت
نمی ورزیم به هم مهرو محبت
زِبَس هستیم مادرحال غیبت
شده بازارِ ما بازارِ تُهمت
خداوندا تو رحمانی رحیمی
برای بندگان خود حلیمی
ببخشای جُمله این خَلقِ گرفتار
خطا کارند در گُفتار و رفتار
(شفیعی) هم خطاکاراست، یارب
ولی نادم زِ کردار است ، یارب
خداوندا،《شفیعی》هم ببخشای
جمیعِ توبه کاران را ببخشای
#آمین_یارب_العالمین 🕋
محمد شفیعی اشکوری (طیولا)
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_شاعران_اشکوری
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز جمعه🕌
صلوات بر محمد <ص> ، بر آل اطهرش باد
عجّل علی ظهورِک ، جمعه به محضرش باد
صدبار گر بگویی، این ذکر پُر بهارا
محفوظ هر بلایی ، این قاب بر درش باد
🏵 🏵 🏵 🏵
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز جمعه🕌
صلوات بر محمد <ص> ، بر آل اطهرش باد
عجّل علی ظهورِک ، جمعه به محضرش باد
صدبار گر بگویی، این ذکر پُر بهارا
محفوظ هر بلایی ، این قاب بر درش باد
🏵 🏵 🏵 🏵
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_شاعران_اشکوری
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز شنبه🕌
نخستین روز هفته ، ذکر رَبّ العالمین
گشاید قفل مشکل را به حکم الحاکمین
خدا نصرت دهد، ثابت کند اَقدامِنا
مکن تردید ، کرامت می کند بر صالحین
🌴 🌴 🌴 🌴
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز شنبه🕌
نخستین روز هفته ، ذکر رَبّ العالمین
گشاید قفل مشکل را به حکم الحاکمین
خدا نصرت دهد، ثابت کند اَقدامِنا
مکن تردید ، کرامت می کند بر صالحین
🌴 🌴 🌴 🌴
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_شاعران_اشکوری
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز یکشنبه🕌
یکشنبه ها بگویم ، یاذَالجَلال و اِکرام
گویی که حجّ اکبر ، واجب شدم به احرام
با این زبان الکن ، گویم از آن فراوان
حتی اگر ندانم ، اعمال نصِّ احکام
🌻 🌻 🌻 🌻
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز یکشنبه🕌
یکشنبه ها بگویم ، یاذَالجَلال و اِکرام
گویی که حجّ اکبر ، واجب شدم به احرام
با این زبان الکن ، گویم از آن فراوان
حتی اگر ندانم ، اعمال نصِّ احکام
🌻 🌻 🌻 🌻
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_شاعران_اشکوری
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکرروز دوشنبه🕌
بگو دوشنبه ها ، یا قاضیَ الحاجات اَعلی
که اُدعونی شنیدم از تو ای باری تعالی
اجابت کن دعایم را ، که می خوانم شمارا
کرامت کن ، سرافکنده نباشم روز کبری
🌷 🌷 🌷 🌷 🌷
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکرروز دوشنبه🕌
بگو دوشنبه ها ، یا قاضیَ الحاجات اَعلی
که اُدعونی شنیدم از تو ای باری تعالی
اجابت کن دعایم را ، که می خوانم شمارا
کرامت کن ، سرافکنده نباشم روز کبری
🌷 🌷 🌷 🌷 🌷
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_شاعران_اشکوری
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز سه شنبه🕌
سِوُم روز ، درگاه حق المبین
بگو ذکر یا ارحمَ الرّاحمین
خداوند بخشنده ی مهربان
پناهنده ی بندگانِ یمین
🥀 🥀 🥀 🥀 🥀
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز سه شنبه🕌
سِوُم روز ، درگاه حق المبین
بگو ذکر یا ارحمَ الرّاحمین
خداوند بخشنده ی مهربان
پناهنده ی بندگانِ یمین
🥀 🥀 🥀 🥀 🥀
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_شاعران_اشکوری
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز چهارشنبه🕌
چَهارم روز هفته ذکر صد ، یا حَیّ و یا قَیّوم
بگو از دل ، کسی از لطف یزدان نیست محروم
الهی زنده ای قائم ، بَری از خواب و چُرتی
نگاهی کن ضعیفان را در این دنیای مغموم
🍀 🍀 🍀 🍀 🍀
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
(دعاهای_روزهای_هفته)
شاعر:
#علی_رضائی_لسبو
🕌ذکر روز چهارشنبه🕌
چَهارم روز هفته ذکر صد ، یا حَیّ و یا قَیّوم
بگو از دل ، کسی از لطف یزدان نیست محروم
الهی زنده ای قائم ، بَری از خواب و چُرتی
نگاهی کن ضعیفان را در این دنیای مغموم
🍀 🍀 🍀 🍀 🍀
✍ #علی_رضائی_لسبو
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_شاعران_اشکوری
شاعر:
#محمدشفیعی_طیولا
🦋《چشمه》🦋
دِلِ کوهی بُلَند ، آبی روان بُو
که او یِه هدیه ای از آسمان بُو
زُلال و صاف بُو مانند شیشه
سخاوتمندو جاری بُو همیشه
بَنَبوُن مَخزنی از چوبِ گردو
عجب آب روانی، عین جادو
همه سیراب و شاد، سَرمَست و خندان
گیاه و سبزه و حیوان و انسان
قشنگ لاکوُن ، همه کوزه بِدَست بُون
چِقَد بالابلند، چَندی قشنگ بُون
یکی کوزه بِدوش، یکی سَرَگیت
یکی ، خوشونهِ سَر، یکی دَسَ گیت
اَمهِ سَرگالِشون، مالهَ هَوَردَن
خو ، اسبو قاطرو گاوَ هَوردَن
وقتی ،یِتَه حیوان خَس آب بخورَه
پیشَه زان(صوت)تاکه او بیشتر بخوره
هَمه ، نوبت به نوبت ، آب ویگیتَن
اَذیّت نَگودَن، آروُم ویگیتَن
شوردَن خو رَختونُ باآبِ چشمه
گلیم و با نَمَد، گوسُندی پَشمَه
ریزاکونی، سَرو کَلهَ کَه ، شوردَن
یِتَه، دوشونی آب ، ویگیتن ، بوردَن
عاشِقابون سَرِ چشمه اَزَبوُن
کَسَنَ، دوست دَشتَن، ازدِل و از جوُن
قرار نَن سَرِ چشمه، تاکه، بَینَن
خَسی، تنها ببون، هیچ کَسَ نینن
هَمَش شورو صفابو در دِلِ کوه
چه خوش آب و هوا بو در دلِ کوه
(شفیعی) یاد دَره ، گاوونَ بوردی
آب خوردَن، سیرآبون، بعدآ هَوردی
یه بار هم، تی الاغ و قاطِرو اسب
پیش و دنبال هَوردی ، بو چه دلچَسب
آخ خداجونُ؛ چه دورونی دَشتیم،
یادش بخیر، روستا و مردمانش در قدیم
مخلص شمو: #ییلاقی_وَچَه
✍ #محمدشفیعی(طیولا)
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelah
شاعر:
#محمدشفیعی_طیولا
🦋《چشمه》🦋
دِلِ کوهی بُلَند ، آبی روان بُو
که او یِه هدیه ای از آسمان بُو
زُلال و صاف بُو مانند شیشه
سخاوتمندو جاری بُو همیشه
بَنَبوُن مَخزنی از چوبِ گردو
عجب آب روانی، عین جادو
همه سیراب و شاد، سَرمَست و خندان
گیاه و سبزه و حیوان و انسان
قشنگ لاکوُن ، همه کوزه بِدَست بُون
چِقَد بالابلند، چَندی قشنگ بُون
یکی کوزه بِدوش، یکی سَرَگیت
یکی ، خوشونهِ سَر، یکی دَسَ گیت
اَمهِ سَرگالِشون، مالهَ هَوَردَن
خو ، اسبو قاطرو گاوَ هَوردَن
وقتی ،یِتَه حیوان خَس آب بخورَه
پیشَه زان(صوت)تاکه او بیشتر بخوره
هَمه ، نوبت به نوبت ، آب ویگیتَن
اَذیّت نَگودَن، آروُم ویگیتَن
شوردَن خو رَختونُ باآبِ چشمه
گلیم و با نَمَد، گوسُندی پَشمَه
ریزاکونی، سَرو کَلهَ کَه ، شوردَن
یِتَه، دوشونی آب ، ویگیتن ، بوردَن
عاشِقابون سَرِ چشمه اَزَبوُن
کَسَنَ، دوست دَشتَن، ازدِل و از جوُن
قرار نَن سَرِ چشمه، تاکه، بَینَن
خَسی، تنها ببون، هیچ کَسَ نینن
هَمَش شورو صفابو در دِلِ کوه
چه خوش آب و هوا بو در دلِ کوه
(شفیعی) یاد دَره ، گاوونَ بوردی
آب خوردَن، سیرآبون، بعدآ هَوردی
یه بار هم، تی الاغ و قاطِرو اسب
پیش و دنبال هَوردی ، بو چه دلچَسب
آخ خداجونُ؛ چه دورونی دَشتیم،
یادش بخیر، روستا و مردمانش در قدیم
مخلص شمو: #ییلاقی_وَچَه
✍ #محمدشفیعی(طیولا)
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelah
Telegram
attach 📎
#شعر_شاعران_اشکوری
شاعر:
#حسین_آقائی
شب با همه ی
بلندیش
هنوز زانو زده ی پاییز است...
چرا که شب هنوز
دلتنگ پاییز است...
شب دلش بگیرد
اشک میشود بر روی گونه...
اما پاییز دلش بگیرد
سرد میشود
با رنگهایی از جنس نیاز...
شب پاییزیت
رنگارنگ
✍ #حسین_آقائی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
شاعر:
#حسین_آقائی
شب با همه ی
بلندیش
هنوز زانو زده ی پاییز است...
چرا که شب هنوز
دلتنگ پاییز است...
شب دلش بگیرد
اشک میشود بر روی گونه...
اما پاییز دلش بگیرد
سرد میشود
با رنگهایی از جنس نیاز...
شب پاییزیت
رنگارنگ
✍ #حسین_آقائی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_شاعران_اشکوری
شاعر:
#امین_عیسی_زاده
یدان چایی وِگیتِم با یِپار نان
بِنیشتِم خانهِ دل او جُر رو اَیوان
می چشمی پیش دُبو ای دشت و دامان
می پِر جیر کیل کَشی خو باغِ سامان
دوخوندم جُر بییهِ می جانِ پِرجان
دگودم تازه چایی مو یه اسکان
بُگوتم جانِ پِر تی جانِ قوربان
مِرَر تو گَب بزن از او قدیمان
همین که گب بزَم اون آه بَکِشی
بِدِم یِتفاخو لِنگانِ هَکِشی
بُگوت که او زمان دنیا صفا دشت
او وقتی آدمم مهرو وفا دشت
بُگوت که او زمانه جای حمّام
امو دُتّور گَنِسیم بم گل اندام
او موقع صبح سر بی آب و بی نان
ورسم راه دکتیم با یِپار نان
بهاری مِن بُزاکو کَل وَره دشت
امه گَندم کولاسانَم مَزه دشت
سحر خیز مَحل موسی سَفر با
سحر وقت باغِ من هی یک نفر با
روباری باقرم تربار فروش با
اونی انگور همش سفره خروش با
عمو سلمان ای خَلکی چاربدار با
یکی اسبِ همش او پیش سوار با
بُزاکو ملکِ من گندم زیمی با
دِ خَلکی کار همش گندم بینی با
دِ کولباره هوردیم واشِ از کو
رَسیم روستا دِ ای لنگان وکت چو
همش واش بینی شِم او سر جوانی
دِبِم کولارو گَردِن دَشتِ بانی
دِ چاکولی نییامَت دَشتِ بان با
بُزاکو گالشانی مِز روغان با
دِ او وقت شب نشین هر شب یکی ور
همش زَن هَمسَیَن خو هَمسَیه سر
نُگودن توک زَنی با خو بزرگتر
چه جایگاهی دشت اون موقع دختر
شَبان دشتانی مِن کُشتی سِرا با
بسات جشن و چایی عم برا با
همش سر پهلوان هم ممدلی با
اونی وردی زبان نام علی با
نِدارایی بَکِشیم د فراوان
یه وقت سیل راه دکت یتفا زَ باران
زمستان ورف دُبو تا می پری بون
همیشک پابونی تاول همه خون
نُکوردیم زندگی موردومِ موسان
همش رنج و عذاب دشتیم زمستان
یه وقتی پول ندشتیم نان هگیریم
همش مار ناله زَ چندی اسیریم
بدم یتفا می پِری چم تَرابا
اونی دستان می دوشی سر لسا با
بُگوت خواهی ببی ساق و سلامت
نُکون هیچ وقت تی پِر مارِ ملامت
بوخُون تی درسُ و تی دینِ نگهدار
که می موسان نبی آخر گرفتار
✍شاعر :
#امین_عیسی_زاده
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
شاعر:
#امین_عیسی_زاده
یدان چایی وِگیتِم با یِپار نان
بِنیشتِم خانهِ دل او جُر رو اَیوان
می چشمی پیش دُبو ای دشت و دامان
می پِر جیر کیل کَشی خو باغِ سامان
دوخوندم جُر بییهِ می جانِ پِرجان
دگودم تازه چایی مو یه اسکان
بُگوتم جانِ پِر تی جانِ قوربان
مِرَر تو گَب بزن از او قدیمان
همین که گب بزَم اون آه بَکِشی
بِدِم یِتفاخو لِنگانِ هَکِشی
بُگوت که او زمان دنیا صفا دشت
او وقتی آدمم مهرو وفا دشت
بُگوت که او زمانه جای حمّام
امو دُتّور گَنِسیم بم گل اندام
او موقع صبح سر بی آب و بی نان
ورسم راه دکتیم با یِپار نان
بهاری مِن بُزاکو کَل وَره دشت
امه گَندم کولاسانَم مَزه دشت
سحر خیز مَحل موسی سَفر با
سحر وقت باغِ من هی یک نفر با
روباری باقرم تربار فروش با
اونی انگور همش سفره خروش با
عمو سلمان ای خَلکی چاربدار با
یکی اسبِ همش او پیش سوار با
بُزاکو ملکِ من گندم زیمی با
دِ خَلکی کار همش گندم بینی با
دِ کولباره هوردیم واشِ از کو
رَسیم روستا دِ ای لنگان وکت چو
همش واش بینی شِم او سر جوانی
دِبِم کولارو گَردِن دَشتِ بانی
دِ چاکولی نییامَت دَشتِ بان با
بُزاکو گالشانی مِز روغان با
دِ او وقت شب نشین هر شب یکی ور
همش زَن هَمسَیَن خو هَمسَیه سر
نُگودن توک زَنی با خو بزرگتر
چه جایگاهی دشت اون موقع دختر
شَبان دشتانی مِن کُشتی سِرا با
بسات جشن و چایی عم برا با
همش سر پهلوان هم ممدلی با
اونی وردی زبان نام علی با
نِدارایی بَکِشیم د فراوان
یه وقت سیل راه دکت یتفا زَ باران
زمستان ورف دُبو تا می پری بون
همیشک پابونی تاول همه خون
نُکوردیم زندگی موردومِ موسان
همش رنج و عذاب دشتیم زمستان
یه وقتی پول ندشتیم نان هگیریم
همش مار ناله زَ چندی اسیریم
بدم یتفا می پِری چم تَرابا
اونی دستان می دوشی سر لسا با
بُگوت خواهی ببی ساق و سلامت
نُکون هیچ وقت تی پِر مارِ ملامت
بوخُون تی درسُ و تی دینِ نگهدار
که می موسان نبی آخر گرفتار
✍شاعر :
#امین_عیسی_زاده
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
Telegram
attach 📎
#شعر_شاعران_اشکوری
گیلکی(یاد_درگذشتگان)
🥀🕯🥀🕯🥀🕯🥀
شاعر:
#رمضان_تواسانی
🖤🖤🖤
سلام روز پنج شمبه بخیر و
شادمونی
الهی گذشتگان واموات امره یادبمونی
بوما پنج شمبه اموات چشم انتظارند
خداوندا ببخش عزیزانه تا شادی بدارند
امو داریم دعایی بدرگاه تو همیشه
اسیران خاک بیامرز فقط امید تی پیشه
🖤🖤🖤
✍ #رمضان_نظرتواسونی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
گیلکی(یاد_درگذشتگان)
🥀🕯🥀🕯🥀🕯🥀
شاعر:
#رمضان_تواسانی
🖤🖤🖤
سلام روز پنج شمبه بخیر و
شادمونی
الهی گذشتگان واموات امره یادبمونی
بوما پنج شمبه اموات چشم انتظارند
خداوندا ببخش عزیزانه تا شادی بدارند
امو داریم دعایی بدرگاه تو همیشه
اسیران خاک بیامرز فقط امید تی پیشه
🖤🖤🖤
✍ #رمضان_نظرتواسونی
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
#شعر_شاعران_اشکوری
شاعر:
✍ #محمدشفیعی(طیولا)
💞زَنهَ خاز( #خواستگاری)
💓《زَنَه خاس》💓
باروُن نم نم زَنه ، گاه دونه دونه
بهار بوُمَه ، خدا چی مِهربوُنه
هوا خوشبو، زَمینَم سَبزه زاره
ولی می چِشم به دَر، دِل بیقراره
می یاره درگیلون، مودرییلاقم
همَش غُصه خُورَم، مودر فراقم
می یارپائیز بوشوُ که عَیده بیَه
می دِلهَ خون بوُشهِ کِی بااون بیهَ
قراربو عَیدَره بیه زَنَه خاز(خواستگاری)
ندونم مَره نَخَه یا مَره کُنه ناز
شاید درگیر کارو فکر نوُنَه
بادستِ پُر بیه وگردهَ خونه
وقتی بیهَ مَره لَچیک (روسَری) بیاره
یَته گوشوار، یَته پاچین (پیراهن) بیاره
یَه انگشتر که مَره نشوُن بکونه
بَدَه می تکلیفَ روشن بکونه
می عام دَتَر و با همسایه لاکوُن
بوشون مَردی خونه مو هیسَم گریون
می مار لیچه زَنه می پئِرَم سَرکوفت
مو دِه خسته ببوُم ، زندگی بُبِه کوفت
اگه وَچه تَر خَع چَر پیش نیَنع
گیلان بوشه چَرَع ییلاق نیَنع
بوشوم آستانهِ مِن گریه بگودَم
بَنیشتَم باادب آقا دوخوُندَم
آقاجون می یارَه تو مَرَ بَرسوُن
اونه مو دوست دارم ، ازدِل و از جوُن
یِه بار بِدِم می مار مَرَ دوخونهَ
لاکو تو کوی هیسه زود بیهَ خونهَ
وَچِع پئِرو با مار بومان زَنهَ خاز
با خو ایل و تبارو سازو آواز
بُلبُل چَهچَه زَنه، زمین گُلستون
بَهار بومَه خدا، بوشوُ زمستون
آقای مِهرَبون تی جَدّی قوربون
تَره مو دوست دَرم، از دِلُ از جوُن
می دِلِه شاد بُبُو می لَبه خندوُن
چقدَر بُزرگه اوخُدای سُبحوُن
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#تقدیم با عشق و ادب و ارادت به همه
#دختران با نزاکت دیارم اشکور با صفا
شاعر:
#محمد_شفیعی_(طیولا)
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
شاعر:
✍ #محمدشفیعی(طیولا)
💞زَنهَ خاز( #خواستگاری)
💓《زَنَه خاس》💓
باروُن نم نم زَنه ، گاه دونه دونه
بهار بوُمَه ، خدا چی مِهربوُنه
هوا خوشبو، زَمینَم سَبزه زاره
ولی می چِشم به دَر، دِل بیقراره
می یاره درگیلون، مودرییلاقم
همَش غُصه خُورَم، مودر فراقم
می یارپائیز بوشوُ که عَیده بیَه
می دِلهَ خون بوُشهِ کِی بااون بیهَ
قراربو عَیدَره بیه زَنَه خاز(خواستگاری)
ندونم مَره نَخَه یا مَره کُنه ناز
شاید درگیر کارو فکر نوُنَه
بادستِ پُر بیه وگردهَ خونه
وقتی بیهَ مَره لَچیک (روسَری) بیاره
یَته گوشوار، یَته پاچین (پیراهن) بیاره
یَه انگشتر که مَره نشوُن بکونه
بَدَه می تکلیفَ روشن بکونه
می عام دَتَر و با همسایه لاکوُن
بوشون مَردی خونه مو هیسَم گریون
می مار لیچه زَنه می پئِرَم سَرکوفت
مو دِه خسته ببوُم ، زندگی بُبِه کوفت
اگه وَچه تَر خَع چَر پیش نیَنع
گیلان بوشه چَرَع ییلاق نیَنع
بوشوم آستانهِ مِن گریه بگودَم
بَنیشتَم باادب آقا دوخوُندَم
آقاجون می یارَه تو مَرَ بَرسوُن
اونه مو دوست دارم ، ازدِل و از جوُن
یِه بار بِدِم می مار مَرَ دوخونهَ
لاکو تو کوی هیسه زود بیهَ خونهَ
وَچِع پئِرو با مار بومان زَنهَ خاز
با خو ایل و تبارو سازو آواز
بُلبُل چَهچَه زَنه، زمین گُلستون
بَهار بومَه خدا، بوشوُ زمستون
آقای مِهرَبون تی جَدّی قوربون
تَره مو دوست دَرم، از دِلُ از جوُن
می دِلِه شاد بُبُو می لَبه خندوُن
چقدَر بُزرگه اوخُدای سُبحوُن
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#تقدیم با عشق و ادب و ارادت به همه
#دختران با نزاکت دیارم اشکور با صفا
شاعر:
#محمد_شفیعی_(طیولا)
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
Telegram
attach 📎
#شعر_شاعران_اشکوری
گیلکی(عاشقانه)
شاعر:
#امین_عیسی_زاده
یِدانه داس وِگیتِم با یه داره
یِکَم پیاده شُوم یکم سِواره
بُشُوم گَندِم زیمی گَندِم بِبینم
خَسِم می نازنین یارِ بِیینم
بِگیتِم موشته مو دسته به دسته
دو کشه مو بِبِم جان وَکِت خسته
بِدِم او جُوره جی یکی دوخُونه
صدا واخان شونه جیری روخُونه
الهی سِنگ بِگیت تی لِنگِ خاشه
وَرِس که گاو بوخُورد تی واشکوه واشه
بُشوم او جُور بِدِم یِدانه لاکو
دِمِره یاد بُشو می باغِ واشکو
هِته لاکو بِدم چشمان لوچابو
ده نُخ بسته بُبو کله پوچابو
نُگو لاکو بُگو یِدانه لیره
سَری گیسان دراز چشمان بُو تیره
نودانِم چی بُوگُوم از وصفش آخر
بُلنده قد کیجا نه چاق نه لاغر
بُگوتِم تو سَروهمسر نِدَری
ده از رعنا چیزی کمترنِدَری
بِدِم کیجا بگودریزریزه خنده
اونی خَنده بَزَه می دِلِ رَنده
می دِل یِتفا فِسِس می پا شِلابو
بَکِتِم توله من می جان چِلابُو
ده فرده صبح سر بی آب و بی دان
وَرِسَم راه دَکِتِم با یِپار نان
بِنیشتِم اسب سر راه شُوم خودی باد
ده دست پاچه گَری هیچی نُبُو یاد
همه گوتن وچه توسربیَردی؟
یِواش تی اسب جُونِ در بیَردی
بپا ای راه سَرو سامان نِدَره
یِواش تربُوش تی اسب پالان نِدَره
بَرِسِم مو آخر او گَندِم باغه
الان آفتاب بَزه ده هوا داغه
یِداگودِم کاره طاقت نِدَشتِم
زِفکرش مو سره راحت نِدَشتِم
خلاصه،نِخَنِم درد بیرم مو شِمه سَر
بِشِم یه شب نِشین لاکوخُونِه وَر
دِتَر چایی بیَرد یه سینی تا مَشت
اما انگارخودی که دِل تَپِش دَشت
بُگوت می پِر اوشانه اِی فلانی
بِگیر می وَچه ره تو به غلامی
بُگوت این پُر تلاشه اهل کاره
هوای خو زِن و زندگه داره
وَکِت کیجا می یار آخ جان بِمیرِم
بُشوم ایسه اونَر طِلا هگیرم
✍ #شعر_وخوانش🎧
#امین_عیسی_زاده
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
گیلکی(عاشقانه)
شاعر:
#امین_عیسی_زاده
یِدانه داس وِگیتِم با یه داره
یِکَم پیاده شُوم یکم سِواره
بُشُوم گَندِم زیمی گَندِم بِبینم
خَسِم می نازنین یارِ بِیینم
بِگیتِم موشته مو دسته به دسته
دو کشه مو بِبِم جان وَکِت خسته
بِدِم او جُوره جی یکی دوخُونه
صدا واخان شونه جیری روخُونه
الهی سِنگ بِگیت تی لِنگِ خاشه
وَرِس که گاو بوخُورد تی واشکوه واشه
بُشوم او جُور بِدِم یِدانه لاکو
دِمِره یاد بُشو می باغِ واشکو
هِته لاکو بِدم چشمان لوچابو
ده نُخ بسته بُبو کله پوچابو
نُگو لاکو بُگو یِدانه لیره
سَری گیسان دراز چشمان بُو تیره
نودانِم چی بُوگُوم از وصفش آخر
بُلنده قد کیجا نه چاق نه لاغر
بُگوتِم تو سَروهمسر نِدَری
ده از رعنا چیزی کمترنِدَری
بِدِم کیجا بگودریزریزه خنده
اونی خَنده بَزَه می دِلِ رَنده
می دِل یِتفا فِسِس می پا شِلابو
بَکِتِم توله من می جان چِلابُو
ده فرده صبح سر بی آب و بی دان
وَرِسَم راه دَکِتِم با یِپار نان
بِنیشتِم اسب سر راه شُوم خودی باد
ده دست پاچه گَری هیچی نُبُو یاد
همه گوتن وچه توسربیَردی؟
یِواش تی اسب جُونِ در بیَردی
بپا ای راه سَرو سامان نِدَره
یِواش تربُوش تی اسب پالان نِدَره
بَرِسِم مو آخر او گَندِم باغه
الان آفتاب بَزه ده هوا داغه
یِداگودِم کاره طاقت نِدَشتِم
زِفکرش مو سره راحت نِدَشتِم
خلاصه،نِخَنِم درد بیرم مو شِمه سَر
بِشِم یه شب نِشین لاکوخُونِه وَر
دِتَر چایی بیَرد یه سینی تا مَشت
اما انگارخودی که دِل تَپِش دَشت
بُگوت می پِر اوشانه اِی فلانی
بِگیر می وَچه ره تو به غلامی
بُگوت این پُر تلاشه اهل کاره
هوای خو زِن و زندگه داره
وَکِت کیجا می یار آخ جان بِمیرِم
بُشوم ایسه اونَر طِلا هگیرم
✍ #شعر_وخوانش🎧
#امین_عیسی_زاده
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
Telegram
attach 📎
#شعر_شاعران_اشکوری
شاعر:
#امین_عیسی_زاده
🌹 عشق 🌹
عشق یعنی کل دنیا یک نفر
عشق یعنی جاده های پرخطر
عشق یعنی چون الهه پاکِ پاک
عشق یعنی میدهی تن را به خاک
عشق یعنی گریه ها با آسمان
عشق یعنی سیل غم ها بی امان
عشق یعنی که کشی درد فراق
تنها خود مانی و کنج اطاق
عشق یعنی غصه داری در خزان
گوشه ای خلوت نشستی فکرآن
عشق یعنی محو آن چشمان شدن
مست از بوی نم باران شدن
عشق یعنی که یه دنیا آرزو
عشق یعنی که نیابی همچو او
عشق یعنی همدم دردم تویی
مهمان شانه ی سردم تویی
عشق یعنی لذت دلدادگی
عشق یعنی آخر آزادگی
عشق یعنی فکرتو زیر لَحَد
عشق یعنی با تو باشم تا ابد
✍ #امین_عیسی_زاده
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
شاعر:
#امین_عیسی_زاده
🌹 عشق 🌹
عشق یعنی کل دنیا یک نفر
عشق یعنی جاده های پرخطر
عشق یعنی چون الهه پاکِ پاک
عشق یعنی میدهی تن را به خاک
عشق یعنی گریه ها با آسمان
عشق یعنی سیل غم ها بی امان
عشق یعنی که کشی درد فراق
تنها خود مانی و کنج اطاق
عشق یعنی غصه داری در خزان
گوشه ای خلوت نشستی فکرآن
عشق یعنی محو آن چشمان شدن
مست از بوی نم باران شدن
عشق یعنی که یه دنیا آرزو
عشق یعنی که نیابی همچو او
عشق یعنی همدم دردم تویی
مهمان شانه ی سردم تویی
عشق یعنی لذت دلدادگی
عشق یعنی آخر آزادگی
عشق یعنی فکرتو زیر لَحَد
عشق یعنی با تو باشم تا ابد
✍ #امین_عیسی_زاده
کانال اشکور نگین ایران❤️
@yeelagh
Telegram
attach 📎