نقطه انتخاب برای افسردگی .pdf
343.7 KB
الگوی نقطه انتخاب ACT برای تبیین و درمان افسردگی
دکتر راس هریس
مترجم: #علی_فیضی
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
دکتر راس هریس
مترجم: #علی_فیضی
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
نقطه انتخاب برای اضطراب.pdf
342.8 KB
الگوی نقطه انتخاب ACT برای تبیین و درمان اختلالات اضطرابی
دکتر راس هریس
مترجم: #علی_فیضی
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
دکتر راس هریس
مترجم: #علی_فیضی
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
مطلب "الگوی نقطه انتخاب ACT برای تبیین و درمان افسردگی" را چطور ارزیابی میکنید؟
anonymous poll
عالی بود – 28
👍👍👍👍👍👍👍 82%
خوب بود – 5
👍 15%
دوست نداشتم – 1
▫️ 3%
👥 34 people voted so far.
anonymous poll
عالی بود – 28
👍👍👍👍👍👍👍 82%
خوب بود – 5
👍 15%
دوست نداشتم – 1
▫️ 3%
👥 34 people voted so far.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آنجا که سخن را یارای ادامه دادن نیست موسیقی آغاز میشود.
اجرای بی کلام (کمانچهنوازی) تصنیف آی ایشیغیندا (زیر نور ماه) از ایمامیار حسنف
#از_عشق_و_شیاطین_دیگر
#تلخنای_شیرین_عشق
اجرای بی کلام (کمانچهنوازی) تصنیف آی ایشیغیندا (زیر نور ماه) از ایمامیار حسنف
#از_عشق_و_شیاطین_دیگر
#تلخنای_شیرین_عشق
لحظۀ شیرین
#علی_فیضی
برگرفته از دورۀ آموزشی یکسالۀ ACT با دکتر متیو ویلیت
یک شیوه نسبتا ساده تسهیل تماس درمانجو با ارزشهایش تمرینی تجربی به نام لحظۀ شیرین است. در این تمرین درمانجو لحظهای در زندگیاش را به درمانجو نشان میدهد که شیرین بوده است. درمانگر تمرین را اینطور شروع میکند:
شما به من چیزهایی درباره مشکلاتی که داشتهاید گفتهاید و من دارم متوجه میشوم که چه مشکلاتی شما را به اینجا آورده است. آنچه الان واقعا دوست دارم بدانم این است که چه زمانی طعم شیرینی زندگی را چشیدهاید. میخواهم بدانم آیا میتوانید لحظهای را به یاد بیاورید که واقعا احساس زنده بودن میکردید. زمانی که این دردسرهایی که الان دارید برای یک لحظه شما را رها کرده بودند و در آن لحظه هیچ کشمکشی با آنها نداشتید، زمانی که میدانستید کجا هستید و به چه کسانی و چه چیزهایی تعلق دارید. شاید این لحظه در همین روزهای قبل یا در زمانی دور باشد. از شما میخواهم چنان لحظهای را به یاد بیاورید. لازم نیست آن لحظه مهمترین یا شادترین لحظه باشد. شاید چیز سادهای را به یاد بیاورید و حتی شاید کمی غمگینی و غصه را هم در آن پیدا کنید. ببینید آیا میتوانید آن لحظه را خوب تجربه کنید. به خودتان اجازه بدهید که به درون خاطره آن لحظه بروید و شیرینی آن را احساس کنید. آیا توانستید؟ (درمانجو میگوید: بله) خوب است. حالا از شما میخواهم در آن لحظه کمی بیشتر بمانید. حالا به من با بگویید که آن لحظه چطور بود؛ با چه کسی بودید؟ در حال انجام چه کارهایی بودید؟ چرا این لحظه برای شما مهم است؟
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
#علی_فیضی
برگرفته از دورۀ آموزشی یکسالۀ ACT با دکتر متیو ویلیت
یک شیوه نسبتا ساده تسهیل تماس درمانجو با ارزشهایش تمرینی تجربی به نام لحظۀ شیرین است. در این تمرین درمانجو لحظهای در زندگیاش را به درمانجو نشان میدهد که شیرین بوده است. درمانگر تمرین را اینطور شروع میکند:
شما به من چیزهایی درباره مشکلاتی که داشتهاید گفتهاید و من دارم متوجه میشوم که چه مشکلاتی شما را به اینجا آورده است. آنچه الان واقعا دوست دارم بدانم این است که چه زمانی طعم شیرینی زندگی را چشیدهاید. میخواهم بدانم آیا میتوانید لحظهای را به یاد بیاورید که واقعا احساس زنده بودن میکردید. زمانی که این دردسرهایی که الان دارید برای یک لحظه شما را رها کرده بودند و در آن لحظه هیچ کشمکشی با آنها نداشتید، زمانی که میدانستید کجا هستید و به چه کسانی و چه چیزهایی تعلق دارید. شاید این لحظه در همین روزهای قبل یا در زمانی دور باشد. از شما میخواهم چنان لحظهای را به یاد بیاورید. لازم نیست آن لحظه مهمترین یا شادترین لحظه باشد. شاید چیز سادهای را به یاد بیاورید و حتی شاید کمی غمگینی و غصه را هم در آن پیدا کنید. ببینید آیا میتوانید آن لحظه را خوب تجربه کنید. به خودتان اجازه بدهید که به درون خاطره آن لحظه بروید و شیرینی آن را احساس کنید. آیا توانستید؟ (درمانجو میگوید: بله) خوب است. حالا از شما میخواهم در آن لحظه کمی بیشتر بمانید. حالا به من با بگویید که آن لحظه چطور بود؛ با چه کسی بودید؟ در حال انجام چه کارهایی بودید؟ چرا این لحظه برای شما مهم است؟
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
مطلب "لحظۀ شیرین" را چطور ارزیابی میکنید؟
anonymous poll
عالی بود – 34
👍👍👍👍👍👍👍 69%
خوب بود – 13
👍👍👍 27%
دوست نداشتم – 2
▫️ 4%
👥 49 people voted so far.
anonymous poll
عالی بود – 34
👍👍👍👍👍👍👍 69%
خوب بود – 13
👍👍👍 27%
دوست نداشتم – 2
▫️ 4%
👥 49 people voted so far.
Forwarded from کارگاه های روانشناسی کلینیک مهروماه خوزستان
استفاده از ارزشها برای اجتناب از تله بیمعنایی
جسیکا دور
ترجمه و بازنویسی: #علی_فیضی
اگر در جلسات درمانی از گسلش یا دیگر تکنیکها استفاده میکنید تا به درمانجوی خود کمک کنید بین خود و داستانهایی که درباره خود میگویند فاصله ایجاد کنند، احتمالاً متوجه یک سوءتفاهم رایج شدهاید: اگر افکار ما حقیقت مطلق نیستند پس به نظر میرسد که معنای مطلقی اعم از درست یا نادرست وجود ندارد و حتی احتمالاً معیار مطلقی هم برای ارزیابی نیست.
به گفته دکتر بلکلج میتوان با پرداختن به تجربه مستقیم درمانجو درباره آنچه برای او بسیار مهم است (همان ارزشهای عمیق فردی او) از این تله بیاخلاقی و بیمعنایی بالقوه دوری کرد.
این پژوهشگر معروف ACT میگوید از درمانجوی خود بخواهید تا دربارۀ شیوههای اختصاصی زندگی، رفتار با دیگران و اشتغال به جنبههای متفاوتی از زندگی که به او حس سرزندگی، معنا و هدفمندی میدهد بهطور صریح و روشن صحبت کند.
مثلاً ممکن است یک درمانجو بگوید: میخواهم با دیگران مهربان باشم و با آنها با شفقت و انصاف رفتار کنم. در ادامه درمان این درمانجو احتمال دارد با خود فکر کند آیا این ارزش واقعاً برای او مهم است. او حتی ممکن است درباره اهمیت واقعی این نوع رفتار با دیگران هم شک کند. آخر هر چیزی که درباره ارزشها میگوییم هم کلمه است و کلمات دارای حقیقت مطلق نیستند.
در این مورد درمانگر میتواند به نوع دیگری از دانش اشاره کند. نوعی دانش تجربی که وقتی به دست میآید که اعمال خاصی انجام میدهیم که به ما حس سرزندگی، درستکاری میدهند.
درسهایی که گسلش به ما میآموزد ممکن است بهطور منطقی به چنین نتایجی منجر شود: کلمات واقعیت نیستند اما این هم خودش یک فکر است. ما درنهایت نمیدانیم که آیا این فکر هم واقعی است یا نه؛ اما گسلش این را هم به ما یاد میدهد که برای زیستن، برای اعتماد به تجربۀ مستقیمی که درباره حوزههای مهم زندگیمان داریم و نیز حرکت در جهت ارزشهای منتخب خود نیازی به تغییر دادن این شک و شبهه نیست. در طول این سفر میتوان هر فکری را در سر داشت و بهپیش رفت.
همین نکته در مقابله با افکاری که به ما میگویند رفتار اخلاقی مهم نیست چون هیچ کد اخلاقی ثابت و تغییرناپذیری در جهان وجود ندارد صادق است.
دکتر بلکلج میگوید بااینکه من درمانجویی نداشتهام که بعد از تأمل زیاد ارزشهایی ضداجتماعی و غیراخلاقی انتخاب کند باز این احتمال وجود دارد که بعضی درمانجویان از گسلش برای توجیه اعمال ضداجتماعی و غیراخلاقی خود استفاده کنند. در این مورد میتوانیم درباره تجربههای هیجانی درمانجو از یاریرسانی به دیگران و ارتباط با آنها در مقابل تجربه هیجانی او از رفتار غیراخلاقی و ضداجتماعی صحبت کنیم. این کاوش به درمانجو کمک میکند تا بداند علیرغم اینکه برای این جهان خاکی اهمیتی ندارد، شیوههای سازنده و اجتماعی زندگی واقعاً برای خود او مهم است.
اگزیستانسیالیستها قرنها با این جنبه از انسانیت دستوپنجه نرم کردهاند و این تقلا تقریباً همزمان با استفاده بشر از زبان شروعشده است. انسانها در مواجهه با جهانی وسیع و تقریباً غیرقابل فهم، با این اندیشه روبهرو شدهاند که هیچچیزی ذاتاً معنا و اهمیت ندارد. جهان در باب آنچه مهم است و ارزش زیستن دارد خاموشی گزیده و به همین خاطر ما بایستی معنای زندگی و کدهای اخلاقی خود را بسازیم. همینکه فرد متوجه شود ذهن دوست قابلاعتمادی نیست، اعتماد کامل به آنچه تجربهاش درباره چیزهای مهم و بامعنای زندگی او میگوید ضرورت مییابد. ممکن است کلمات در رسیدن به این معرفت مفید یا نامفید باشند اما نباید به آنها اجازه بدهیم که این دانش را بیاثر کنند.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
جسیکا دور
ترجمه و بازنویسی: #علی_فیضی
اگر در جلسات درمانی از گسلش یا دیگر تکنیکها استفاده میکنید تا به درمانجوی خود کمک کنید بین خود و داستانهایی که درباره خود میگویند فاصله ایجاد کنند، احتمالاً متوجه یک سوءتفاهم رایج شدهاید: اگر افکار ما حقیقت مطلق نیستند پس به نظر میرسد که معنای مطلقی اعم از درست یا نادرست وجود ندارد و حتی احتمالاً معیار مطلقی هم برای ارزیابی نیست.
به گفته دکتر بلکلج میتوان با پرداختن به تجربه مستقیم درمانجو درباره آنچه برای او بسیار مهم است (همان ارزشهای عمیق فردی او) از این تله بیاخلاقی و بیمعنایی بالقوه دوری کرد.
این پژوهشگر معروف ACT میگوید از درمانجوی خود بخواهید تا دربارۀ شیوههای اختصاصی زندگی، رفتار با دیگران و اشتغال به جنبههای متفاوتی از زندگی که به او حس سرزندگی، معنا و هدفمندی میدهد بهطور صریح و روشن صحبت کند.
مثلاً ممکن است یک درمانجو بگوید: میخواهم با دیگران مهربان باشم و با آنها با شفقت و انصاف رفتار کنم. در ادامه درمان این درمانجو احتمال دارد با خود فکر کند آیا این ارزش واقعاً برای او مهم است. او حتی ممکن است درباره اهمیت واقعی این نوع رفتار با دیگران هم شک کند. آخر هر چیزی که درباره ارزشها میگوییم هم کلمه است و کلمات دارای حقیقت مطلق نیستند.
در این مورد درمانگر میتواند به نوع دیگری از دانش اشاره کند. نوعی دانش تجربی که وقتی به دست میآید که اعمال خاصی انجام میدهیم که به ما حس سرزندگی، درستکاری میدهند.
درسهایی که گسلش به ما میآموزد ممکن است بهطور منطقی به چنین نتایجی منجر شود: کلمات واقعیت نیستند اما این هم خودش یک فکر است. ما درنهایت نمیدانیم که آیا این فکر هم واقعی است یا نه؛ اما گسلش این را هم به ما یاد میدهد که برای زیستن، برای اعتماد به تجربۀ مستقیمی که درباره حوزههای مهم زندگیمان داریم و نیز حرکت در جهت ارزشهای منتخب خود نیازی به تغییر دادن این شک و شبهه نیست. در طول این سفر میتوان هر فکری را در سر داشت و بهپیش رفت.
همین نکته در مقابله با افکاری که به ما میگویند رفتار اخلاقی مهم نیست چون هیچ کد اخلاقی ثابت و تغییرناپذیری در جهان وجود ندارد صادق است.
دکتر بلکلج میگوید بااینکه من درمانجویی نداشتهام که بعد از تأمل زیاد ارزشهایی ضداجتماعی و غیراخلاقی انتخاب کند باز این احتمال وجود دارد که بعضی درمانجویان از گسلش برای توجیه اعمال ضداجتماعی و غیراخلاقی خود استفاده کنند. در این مورد میتوانیم درباره تجربههای هیجانی درمانجو از یاریرسانی به دیگران و ارتباط با آنها در مقابل تجربه هیجانی او از رفتار غیراخلاقی و ضداجتماعی صحبت کنیم. این کاوش به درمانجو کمک میکند تا بداند علیرغم اینکه برای این جهان خاکی اهمیتی ندارد، شیوههای سازنده و اجتماعی زندگی واقعاً برای خود او مهم است.
اگزیستانسیالیستها قرنها با این جنبه از انسانیت دستوپنجه نرم کردهاند و این تقلا تقریباً همزمان با استفاده بشر از زبان شروعشده است. انسانها در مواجهه با جهانی وسیع و تقریباً غیرقابل فهم، با این اندیشه روبهرو شدهاند که هیچچیزی ذاتاً معنا و اهمیت ندارد. جهان در باب آنچه مهم است و ارزش زیستن دارد خاموشی گزیده و به همین خاطر ما بایستی معنای زندگی و کدهای اخلاقی خود را بسازیم. همینکه فرد متوجه شود ذهن دوست قابلاعتمادی نیست، اعتماد کامل به آنچه تجربهاش درباره چیزهای مهم و بامعنای زندگی او میگوید ضرورت مییابد. ممکن است کلمات در رسیدن به این معرفت مفید یا نامفید باشند اما نباید به آنها اجازه بدهیم که این دانش را بیاثر کنند.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
نکاتی کوتاه درباره تشخیص اجتناب هیجانی
دکتر استیون هیِز
مترجم: #علی_فیضی
هیجانها صداهای روانشناختی حاصل از مخلوط شدن گذشته و اکنوناند. شنیدن صدای آنها، نام گذاشتن روی آنها و یادگیری از آنها مهم است چون درباره اینکه کجا هستیم و از کجا آمدهایم چیزهای زیادی به ما میگویند. بدون هیجانها ما آگاهی کمتری از گذشته و پیچیدگیهای محیط کنونی خواهیم داشت. بدون آنها ما بخشی از خردمندی زندگی را از دست خواهیم داد.
چطور میتوانیم بفهمیم که یک درمانجو دارد از هیجان دوری میکند یا سعی در کمک کردن صدای آن دارد یا میخواهد در گوشش پنبههای روانشناختی بگذارد؟ برای رسیدن به جواب این سؤال پنج نشانه وجود دارد.
1. وقتی درمانجو میگوید: نمیدانم. وقتی یک فرد بهطور مزمنی نمیتواند بگوید که چه احساسی دارد و یا پاسخ نا مربوطی میدهد (من عصبانی نیستم!!!). آنچه در این حالتها میبینید احتمالاً اجتناب مزمن است.
2. چطور شد که از این موضوع گذشتیم؟ اگر متوجه شدید بحث درباره یک موضوع عوض شد و شما هم مطمئن نیستید چرا این اتفاق افتاد، توقف کنید و به عقب برگردید. بررسی کنید که آیا چیزی به میان آمد که حالا مورد اجتناب قرارگرفته است؟
3. آنجا نرو. اگر موضوعی را پیش کشیدید و با مقاومت یا عدم تمایل درمانجو روبهرو شدید (به دستهای آنها نگاه کنید، به لحن صدا و روان بودن گفتار دقت کنید) احتمالاً دکمه احتمالی اجتناب را فشار دادهاید.
4. یکی از طنزهای بزرگ در پژوهشهای مربوط به اجتناب از تجربه این است: افرادی که از هیجانهای منفی اجتناب میکنند درنهایت به اجتناب از هیجانهای مثبت واقعی میرسند (بالاخره تمام شدن شادی و لذت ناراحتکننده است- بهتر است خطر نکنم). اجتناب را تا حدودی میتوان با فقدان خود انگیزی و لذت شناخت.
5. خستگی. وقتی افراد خطر میکنند همه در داخل اتاق هشیار و بیدار میشوند. وقتی همهچیز کنترلشده است همه ما میخواهیم بخوابیم.
اجتناب همیشه بد نیست اما وقتی آن را تشخیص دادید وقت آن رسیده بررسی کنید که مطلوب دل درمانجویان فرار کردن است یا رویارو شدن.
حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتابشناسی زیر بلامانع است:
هِیز، استیون. (1394). نکاتی کوتاه درباره تشخیص اجتناب هیجانی. علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز 22 تیر ماه سال 1396 از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی mrmz.ir
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
دکتر استیون هیِز
مترجم: #علی_فیضی
هیجانها صداهای روانشناختی حاصل از مخلوط شدن گذشته و اکنوناند. شنیدن صدای آنها، نام گذاشتن روی آنها و یادگیری از آنها مهم است چون درباره اینکه کجا هستیم و از کجا آمدهایم چیزهای زیادی به ما میگویند. بدون هیجانها ما آگاهی کمتری از گذشته و پیچیدگیهای محیط کنونی خواهیم داشت. بدون آنها ما بخشی از خردمندی زندگی را از دست خواهیم داد.
چطور میتوانیم بفهمیم که یک درمانجو دارد از هیجان دوری میکند یا سعی در کمک کردن صدای آن دارد یا میخواهد در گوشش پنبههای روانشناختی بگذارد؟ برای رسیدن به جواب این سؤال پنج نشانه وجود دارد.
1. وقتی درمانجو میگوید: نمیدانم. وقتی یک فرد بهطور مزمنی نمیتواند بگوید که چه احساسی دارد و یا پاسخ نا مربوطی میدهد (من عصبانی نیستم!!!). آنچه در این حالتها میبینید احتمالاً اجتناب مزمن است.
2. چطور شد که از این موضوع گذشتیم؟ اگر متوجه شدید بحث درباره یک موضوع عوض شد و شما هم مطمئن نیستید چرا این اتفاق افتاد، توقف کنید و به عقب برگردید. بررسی کنید که آیا چیزی به میان آمد که حالا مورد اجتناب قرارگرفته است؟
3. آنجا نرو. اگر موضوعی را پیش کشیدید و با مقاومت یا عدم تمایل درمانجو روبهرو شدید (به دستهای آنها نگاه کنید، به لحن صدا و روان بودن گفتار دقت کنید) احتمالاً دکمه احتمالی اجتناب را فشار دادهاید.
4. یکی از طنزهای بزرگ در پژوهشهای مربوط به اجتناب از تجربه این است: افرادی که از هیجانهای منفی اجتناب میکنند درنهایت به اجتناب از هیجانهای مثبت واقعی میرسند (بالاخره تمام شدن شادی و لذت ناراحتکننده است- بهتر است خطر نکنم). اجتناب را تا حدودی میتوان با فقدان خود انگیزی و لذت شناخت.
5. خستگی. وقتی افراد خطر میکنند همه در داخل اتاق هشیار و بیدار میشوند. وقتی همهچیز کنترلشده است همه ما میخواهیم بخوابیم.
اجتناب همیشه بد نیست اما وقتی آن را تشخیص دادید وقت آن رسیده بررسی کنید که مطلوب دل درمانجویان فرار کردن است یا رویارو شدن.
حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتابشناسی زیر بلامانع است:
هِیز، استیون. (1394). نکاتی کوتاه درباره تشخیص اجتناب هیجانی. علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز 22 تیر ماه سال 1396 از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی mrmz.ir
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
Forwarded from Farnoudian Contemplations
دوستی داشتم از سنگ هم پول درمیآورد. همه حیران و سرگردانِ یک ریال بیشتر بودند و این دوست ما هنوز به سی نرسیده برای خودش دبدبه و کبکبهای داشت. روزی که تصمیم به مهاجرت گرفت، کوچکترین دلشورهای برای درآمد نداشت. همان هم شد. امروز در کانادا برای خودش زندگی دارد و کیا بیایی. اگر بپرسی چطور این کار را میکند، خودش هم نمیداند. میداند که مثلا یک مغازه باز کرده ولی قادر به توضیح پایهای اینکه چطور است که وارد یک کشور بیگانه میشود و بعد از یک سال برای خودش تجارتی زده نیست. آن مسائلی که جز ذات آدمیزاد هستند، توضیحشان سخت است. کاری را میشود توضیح داد که آگاهانه و مسوولانه شروع کرده باشیم و یاد گرفته باشیم، نه آن چه به هر دلیلی، دو و سه سالگی رفته توی بطنمان. این داستان "معنی زندگی" هم برای من یک چنین چیزی است و توضیحش برایم سخت است. شده که بنشینم فلسفه بخوانم و نظر دیگران را بفهمم؛ یا با هندوها و بوداییها و سایر ادیان و مذاهب حرف از فلسفه حیات زدهام. ولی حتی در آن سختترین لحظههای زندگی هم فکر نکردهام که این یعنی چه؟ که اصلا که چی؟ و چون هرگز آگاهانه تلاش نکردهام، مثل دوست مایهدارمان توضیحش سخت است. بعد هر روزِ خدا ایمیل میگیری که همه اینها را مینویسی، ولی این زندگی اصلا معنیش چیست؟ و میمانی معطل که چه بگویی. یک بار از فرانکل و انسان در جستجوی معنا نوشتم و خودم را هم قانع نکرد، دیگرانش بماند. امروز دوباره ایمیل آمد که برادر، فرانکل هم به دردم نخورد. معنیش چیست این لامذهب؟
چون از درون نمیشود خیلی قصه گفت، برویم بیرون و از دیگران بگوئیم و این سوال را شاید یک بار برای همیشه، حداقل در این نوشتههای فرنودی ببندیم. اول اینکه یک سری مفاهیم انتزاعی را آدم خیلی جدی نگیرد شاید بهتر است. میشود نشست و تا ابد از معنی و دلیل زندگی فلسفه بافت ولی این راستش غیر از اینکه گرههای کور به همان زندگی عادی آدمیزاد بزند زیاد دردی از کسی دوا نمیکند. دوستانی که این سوال را میپرسند خیلی راستش به دنبال اینکه زندگی در ذاتش چه خبر است نیستند. دنبال این هستند که زندگی "برای من" یعنی چه؟ و آن چیزی که حل مشکل میکند تفکر دائم نیست. عمل است. هر پدر و مادری صدای گریه نوزادش را که از اتاق کناری بشنود با تمام وجود میدود و بغلش میکند و احساسش اینست که بامعنیترین کار دنیا را انجام داده. فکر کن همانجا توی تختش دراز بکشد و فلسفه ببافد که بچه گریه میکند، حالا معنی این زندگی برای من چیست؟ معنا فرعِ عمل است. "آنچه اصل است از دیده پنهان است. ارزش گل تو به قدر عمری است که پایش صرفکردهای"*، نه آن فکرهای درازکش که حالا این گل یعنیچه.
این طرفِ داستان ولی بماند، آن طرف داستان را بگویم. شخصا دو نوع اتفاق دیدم که آدمها را چنان عوض کرده که تا قیام قیامت حرف از "معنی و مفهوم" و "پوچی" نزدند و رسیدند به اصل. اتفاق اول که امیدوارم هرگز برای کسی نیفتد، بیماری صعبالعلاج یا یک فاجعهای توی زندگی بوده. طرف قبلش مدام فلسفه میبافته و از آنها میگفته که سر پیچ اسم خودشان را گذاشته بودند هیچ**، و بعد از بلند شدن از تخت بیماری ارزش هر نفس را دانسته. باز از ته دل امیدوارم برای کسی پیش نیاید و همه همیشه سالم باشیم. اتفاق دوم ولی، نه خط زدن آن افکار، که خط زدنِ آن "من" است. قصهای گوشمیکردم چندی پیش از آقایی که برای اثبات خودش به پدرش رفته بود دنبال پول و تجارت و در بیست و چند سالگی بعد از فروش رستورانهای زنجیرهای به قیمت صدها میلیون دلار با یک آستینمارتین رفته بود دم منزل پدر که همه زندگیت آستینمارتین میخواستی، حالا بیا یک بوقی بزن. بعد خودش هم مانده بود که خوب حالا بعد از این زندگی یعنی چه؟ خودم را بکشم؟ چه کنم با این عمرِ دراز باقیمانده؟ اول رفته بود دنبال الکل و مواد و غیره و آخرش رفته بود دنبال یکی از این شرکتهای دنبالِمعنیِزندگیگرد و بُرده بودندش دورافتادهترین جاهای آفریقا و آنجا فلاکت مردم را دیده بود و انگار که با پتک زدهاند توی شقیقهاش. اول شروع کرده بود راه رفتن و پول پخش کردن. بعد فکر کرده بود که آخرش که چی؟ به چهارنفر کمک میکنی و بقیه میمانند. یک موسسه غیرانتفاعی برای آموزششان زده بود و هنوز مشغول به همانست که هر روز هم بزرگتر میشود و صاحبش هم شکایت از پوچی زندگی نمیکند.
آن قسمت اول این مفهوم را در فرهنگمان داریم. یک بدبختی را دیدی، دو تا بزن پشت خودت و شکر کن که وضع خودت چقدر خوب است. این ولی همه قصه نیست. به قول آقای دالاییلاما، همدردی یعنی ببینی کسی افتاده کنار جاده و سنگی افتاده روی سینهاش و دردش را حس کنی. همدلی ولی، یعنی بروی کاری بکنی و آن سنگ را برداری. دنیا را هم نمیخواهد عوض کنیم. سنگریزه هم که برداریم خودش یک عمل است و "معنی" از اینجا میآید، از همان سنگِ برداشته شده.
@Farnoudian
چون از درون نمیشود خیلی قصه گفت، برویم بیرون و از دیگران بگوئیم و این سوال را شاید یک بار برای همیشه، حداقل در این نوشتههای فرنودی ببندیم. اول اینکه یک سری مفاهیم انتزاعی را آدم خیلی جدی نگیرد شاید بهتر است. میشود نشست و تا ابد از معنی و دلیل زندگی فلسفه بافت ولی این راستش غیر از اینکه گرههای کور به همان زندگی عادی آدمیزاد بزند زیاد دردی از کسی دوا نمیکند. دوستانی که این سوال را میپرسند خیلی راستش به دنبال اینکه زندگی در ذاتش چه خبر است نیستند. دنبال این هستند که زندگی "برای من" یعنی چه؟ و آن چیزی که حل مشکل میکند تفکر دائم نیست. عمل است. هر پدر و مادری صدای گریه نوزادش را که از اتاق کناری بشنود با تمام وجود میدود و بغلش میکند و احساسش اینست که بامعنیترین کار دنیا را انجام داده. فکر کن همانجا توی تختش دراز بکشد و فلسفه ببافد که بچه گریه میکند، حالا معنی این زندگی برای من چیست؟ معنا فرعِ عمل است. "آنچه اصل است از دیده پنهان است. ارزش گل تو به قدر عمری است که پایش صرفکردهای"*، نه آن فکرهای درازکش که حالا این گل یعنیچه.
این طرفِ داستان ولی بماند، آن طرف داستان را بگویم. شخصا دو نوع اتفاق دیدم که آدمها را چنان عوض کرده که تا قیام قیامت حرف از "معنی و مفهوم" و "پوچی" نزدند و رسیدند به اصل. اتفاق اول که امیدوارم هرگز برای کسی نیفتد، بیماری صعبالعلاج یا یک فاجعهای توی زندگی بوده. طرف قبلش مدام فلسفه میبافته و از آنها میگفته که سر پیچ اسم خودشان را گذاشته بودند هیچ**، و بعد از بلند شدن از تخت بیماری ارزش هر نفس را دانسته. باز از ته دل امیدوارم برای کسی پیش نیاید و همه همیشه سالم باشیم. اتفاق دوم ولی، نه خط زدن آن افکار، که خط زدنِ آن "من" است. قصهای گوشمیکردم چندی پیش از آقایی که برای اثبات خودش به پدرش رفته بود دنبال پول و تجارت و در بیست و چند سالگی بعد از فروش رستورانهای زنجیرهای به قیمت صدها میلیون دلار با یک آستینمارتین رفته بود دم منزل پدر که همه زندگیت آستینمارتین میخواستی، حالا بیا یک بوقی بزن. بعد خودش هم مانده بود که خوب حالا بعد از این زندگی یعنی چه؟ خودم را بکشم؟ چه کنم با این عمرِ دراز باقیمانده؟ اول رفته بود دنبال الکل و مواد و غیره و آخرش رفته بود دنبال یکی از این شرکتهای دنبالِمعنیِزندگیگرد و بُرده بودندش دورافتادهترین جاهای آفریقا و آنجا فلاکت مردم را دیده بود و انگار که با پتک زدهاند توی شقیقهاش. اول شروع کرده بود راه رفتن و پول پخش کردن. بعد فکر کرده بود که آخرش که چی؟ به چهارنفر کمک میکنی و بقیه میمانند. یک موسسه غیرانتفاعی برای آموزششان زده بود و هنوز مشغول به همانست که هر روز هم بزرگتر میشود و صاحبش هم شکایت از پوچی زندگی نمیکند.
آن قسمت اول این مفهوم را در فرهنگمان داریم. یک بدبختی را دیدی، دو تا بزن پشت خودت و شکر کن که وضع خودت چقدر خوب است. این ولی همه قصه نیست. به قول آقای دالاییلاما، همدردی یعنی ببینی کسی افتاده کنار جاده و سنگی افتاده روی سینهاش و دردش را حس کنی. همدلی ولی، یعنی بروی کاری بکنی و آن سنگ را برداری. دنیا را هم نمیخواهد عوض کنیم. سنگریزه هم که برداریم خودش یک عمل است و "معنی" از اینجا میآید، از همان سنگِ برداشته شده.
@Farnoudian
نکات کوتاه بالینی در انجام ACT
#علی_فیضی
#Learning_ACT
نکتۀ پانزدهم
وقتی انتخاب درمانجو با نظر درمانگر هماهنگ نیست چه باید کرد؟
انتخاب بر عهدهی درمانجو است نه درمانگر. بعضی اوقات درمانجویان انتخابهایی میکنند که ما به عنوان درمانگر آن دوست نداریم یا نمیخواهیم؛ پس در این مواقع واقعا نیاز داریم که ACT را برای خودمان به کار ببریم: از افکار/باورهای خود دربارهی آنچه درمانجو باید یا نباید انجام بدهد بگسلیم و ناراحتی خود بابت انتخاب او را بپذیریم. البته بدیهی است که اگر درمانجو کاری انجام بدهد که سکوت ما دربارهی آن یا پذیرش آن اقدام از سوی ما با اخلاق حرفهای رواندرمانی/مشاوره سازگار نباشد یا به لحاظ قانونی موظف باشیم آن را به مراجع قانونی اطلاع بدهیم بایستی این نکته را برای درمانجو افشا کنیم.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
#علی_فیضی
#Learning_ACT
نکتۀ پانزدهم
وقتی انتخاب درمانجو با نظر درمانگر هماهنگ نیست چه باید کرد؟
انتخاب بر عهدهی درمانجو است نه درمانگر. بعضی اوقات درمانجویان انتخابهایی میکنند که ما به عنوان درمانگر آن دوست نداریم یا نمیخواهیم؛ پس در این مواقع واقعا نیاز داریم که ACT را برای خودمان به کار ببریم: از افکار/باورهای خود دربارهی آنچه درمانجو باید یا نباید انجام بدهد بگسلیم و ناراحتی خود بابت انتخاب او را بپذیریم. البته بدیهی است که اگر درمانجو کاری انجام بدهد که سکوت ما دربارهی آن یا پذیرش آن اقدام از سوی ما با اخلاق حرفهای رواندرمانی/مشاوره سازگار نباشد یا به لحاظ قانونی موظف باشیم آن را به مراجع قانونی اطلاع بدهیم بایستی این نکته را برای درمانجو افشا کنیم.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
رابطه_درمانی_چطور_موثر_واقع_میشود.pdf
379.5 KB
رابطۀ درمانی چطور موثر واقع میشود؟
نویسنده: #استون_هیز
مترجم: #علی_فیضی
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
نویسنده: #استون_هیز
مترجم: #علی_فیضی
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
راهنمای خلاصۀ ACT.pdf
443.8 KB
راهنمای خلاصۀ ACT
نویسنده: دکتر دیوید گیلاندرز
مترجم: #علی_فیضی
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
نویسنده: دکتر دیوید گیلاندرز
مترجم: #علی_فیضی
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
نکات کوتاه بالینی در انجام ACT
#علی_فیضی
#Learning_ACT
نکتۀ شانزدهم
از دیدگاه ACT پذیرش تجربههای نامطلوب درونی اگر در خدمت حرکت به سوی ارزشها نباشد هیچ فایدهای ندارد. ما نمیخواهیم افراد به خاطر آمیخته شدن با باورهای نظیر این هم ”قسمت من در زندگی است“ یا ”حق من همین است“ درد، اضطراب، غم و نظیر اینها را بپذیرند.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
#علی_فیضی
#Learning_ACT
نکتۀ شانزدهم
از دیدگاه ACT پذیرش تجربههای نامطلوب درونی اگر در خدمت حرکت به سوی ارزشها نباشد هیچ فایدهای ندارد. ما نمیخواهیم افراد به خاطر آمیخته شدن با باورهای نظیر این هم ”قسمت من در زندگی است“ یا ”حق من همین است“ درد، اضطراب، غم و نظیر اینها را بپذیرند.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
آموختن برقراری ارتباط صمیمانه.pdf
339.8 KB
آموختن برقراری ارتباط: ACT + FAP برای درمانجویانی که مشکلاتی در مورد صمیمیت دارند
مترجم: #علی_فیضی
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
مترجم: #علی_فیضی
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
اسکینر و رواندرمانی.pdf
578.4 KB
اسکینر و رواندرمانی
نویسنده: پیتر استورمی
مترجم: #علی_فیضی
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
نویسنده: پیتر استورمی
مترجم: #علی_فیضی
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
رواندرمانی_موثرتر_با_رهنمودهای_FAP.pdf
525.9 KB
رواندرمانی موثرتر با رهنمودهای FAP
نویسنده: دکتر گرث هولمن
مترجم:#علی_فیضی
#FAP
#رواندرمانی_تحلیلی_کارکردی
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
نویسنده: دکتر گرث هولمن
مترجم:#علی_فیضی
#FAP
#رواندرمانی_تحلیلی_کارکردی
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy