درود
بامداد خوش
#که_می_رود_به_شفاعت_که_دوست_بازآرد
#که_عیش_خلوت_بی_او_کدورتی_دارد
#که_را_مجال_سخن_گفتنست_به_حضرت_او
#مگر_نسیم_صبا_کاین_پیام_بگذارد
ستیزه بردن با دوستان همین مثلست
که تشنه چشمه حیوان به گل بینبارد
#مرا_که_گفت_دل_از_یار_مهربان_بردار
#به_اعتماد_صبوری_که_شوق_نگذارد
#که_گفت_هر_چه_ببینی_ز_خاطرت_برود
#مرا_تمام_یقین_شد_که_سهو_پندارد
حرام باد بر آن کس نشست با معشوق
که از سر همه برخاستن نمی یارد
درست ناید از آن مدعی حقیقت عشق
که در مواجهه تیغش زنند و سر خارد
به کام دشمنم ای دوست این چنین مگذار
کس این کند که دل دوستان بیازارد
#بیا_که_در_قدمت_اوفتم_و_گر_بکشی
#نمیرد_آن_که_به_دست_تو_روح_بسپارد
#حکایت_شب_هجران_که_بازداند_گفت
#مگر_کسی_که_چو_سعدی_ستاره_بشمارد
📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۱۶۵
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
#که_می_رود_به_شفاعت_که_دوست_بازآرد
#که_عیش_خلوت_بی_او_کدورتی_دارد
#که_را_مجال_سخن_گفتنست_به_حضرت_او
#مگر_نسیم_صبا_کاین_پیام_بگذارد
ستیزه بردن با دوستان همین مثلست
که تشنه چشمه حیوان به گل بینبارد
#مرا_که_گفت_دل_از_یار_مهربان_بردار
#به_اعتماد_صبوری_که_شوق_نگذارد
#که_گفت_هر_چه_ببینی_ز_خاطرت_برود
#مرا_تمام_یقین_شد_که_سهو_پندارد
حرام باد بر آن کس نشست با معشوق
که از سر همه برخاستن نمی یارد
درست ناید از آن مدعی حقیقت عشق
که در مواجهه تیغش زنند و سر خارد
به کام دشمنم ای دوست این چنین مگذار
کس این کند که دل دوستان بیازارد
#بیا_که_در_قدمت_اوفتم_و_گر_بکشی
#نمیرد_آن_که_به_دست_تو_روح_بسپارد
#حکایت_شب_هجران_که_بازداند_گفت
#مگر_کسی_که_چو_سعدی_ستاره_بشمارد
📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۱۶۵
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
شنیدی از همه یاران که سخت بیمارم
نیامدی ز پی پرسشی به دیدارم
#هنوز_امید_تو_دارم_که_می_کشم_نفسی
#بیا_که_نیمه_جانی_که_مانده_بسپارم
#خداگواه_من_است_ای_شکسته_مو_که_هنوز
#شکسته_عهد_تو_را_من_عزیز_می_دارم
ولی میا! که تو در من نظر نخواهی کرد
که کهنه آینه یی پر ملال زنگارم
نخواستم که درآیی شبی به کلبه من
ازین خوشم که درآیی دمی به پندارم
#دلم_گرفته_تر_از_آسمان_پر_ابر_است
#سرشک_گرم_چو_باران_زدیده_می_بارم
گناه چشم تو می بینم ای سیه مژگان
سیاه اگر شد و برگشته بختم و کارم
نسیم شوق تو چون گل به لرزه ام افکند
برابرت سر فرمان فرود می آرم
ولی چه سود؟ که بی التفات می گذری
هزار مرتبه گر سر به خاک بگذارم
#به_انتظار_قدم_رنجه_کردنی_چشمم
#به_راه_ماند_و_نبود_از_قدر_سزاوارم
📚 #سیمین بهبهانی - گله
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
نیامدی ز پی پرسشی به دیدارم
#هنوز_امید_تو_دارم_که_می_کشم_نفسی
#بیا_که_نیمه_جانی_که_مانده_بسپارم
#خداگواه_من_است_ای_شکسته_مو_که_هنوز
#شکسته_عهد_تو_را_من_عزیز_می_دارم
ولی میا! که تو در من نظر نخواهی کرد
که کهنه آینه یی پر ملال زنگارم
نخواستم که درآیی شبی به کلبه من
ازین خوشم که درآیی دمی به پندارم
#دلم_گرفته_تر_از_آسمان_پر_ابر_است
#سرشک_گرم_چو_باران_زدیده_می_بارم
گناه چشم تو می بینم ای سیه مژگان
سیاه اگر شد و برگشته بختم و کارم
نسیم شوق تو چون گل به لرزه ام افکند
برابرت سر فرمان فرود می آرم
ولی چه سود؟ که بی التفات می گذری
هزار مرتبه گر سر به خاک بگذارم
#به_انتظار_قدم_رنجه_کردنی_چشمم
#به_راه_ماند_و_نبود_از_قدر_سزاوارم
📚 #سیمین بهبهانی - گله
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
#بیا_بیا_که_به_سر ، #باز_هم_هوای_تو_دارم
#به_سر_هوای_تو_دارم ، #به_دل_وفای_تو_دارم
#مرا_سری_ست_پر_از_شور_و_التهاب_جوانی
#که_آرزوی_نثارش_به_خاک_پای_تو_دارم
چون گل نشسته به خون و چو غنچه بسته دهانم
چو لاله بر دل خود ، داغ از جفای تو دارم
#بلای_جان_منت_آفرید_و_کرد_اسیرم
#شکایت_از_تو_ندارم ، #که_از_خدای_تو_دارم
به هجر کرده دلم خو ، طمع ز وصل بریدم
که درد عشق تو را خوشتر از دوای تو دارم
به خامشی هوس سوختن ، چو شمع نمودم
#به_زندگی_طلب_مردن_از_برای_تو_دارم
#خطا_نکردم_و_کشتی_مرا_به_تیر_نگاهت
#عجب_ز_تیر_نشانگیر_بی_خطای_تو_دارم
به دام من دل شیران شرزه بود فتاده
غزال من ! چه شد کنون که سر به پای تو دارم ؟
نکرد رحم به من گرچه دید تشنه وصلم
همیشه این گله زان لعل جانفزای تو دارم
دلم ز غم پر و جامم ز باده ، جای تو خالی
که بنگری که چه همصحبتی به جای تو دارم
#به_پیشت_ار_چه_خموشم ، #ولیکن_از_تو_چه_پنهان
#که_با_خیال_تو_گفتار_در_خفای_تو_دارم
📚 #سیمین بهبهانی - باز هم
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
#بیا_بیا_که_به_سر ، #باز_هم_هوای_تو_دارم
#به_سر_هوای_تو_دارم ، #به_دل_وفای_تو_دارم
#مرا_سری_ست_پر_از_شور_و_التهاب_جوانی
#که_آرزوی_نثارش_به_خاک_پای_تو_دارم
چون گل نشسته به خون و چو غنچه بسته دهانم
چو لاله بر دل خود ، داغ از جفای تو دارم
#بلای_جان_منت_آفرید_و_کرد_اسیرم
#شکایت_از_تو_ندارم ، #که_از_خدای_تو_دارم
به هجر کرده دلم خو ، طمع ز وصل بریدم
که درد عشق تو را خوشتر از دوای تو دارم
به خامشی هوس سوختن ، چو شمع نمودم
#به_زندگی_طلب_مردن_از_برای_تو_دارم
#خطا_نکردم_و_کشتی_مرا_به_تیر_نگاهت
#عجب_ز_تیر_نشانگیر_بی_خطای_تو_دارم
به دام من دل شیران شرزه بود فتاده
غزال من ! چه شد کنون که سر به پای تو دارم ؟
نکرد رحم به من گرچه دید تشنه وصلم
همیشه این گله زان لعل جانفزای تو دارم
دلم ز غم پر و جامم ز باده ، جای تو خالی
که بنگری که چه همصحبتی به جای تو دارم
#به_پیشت_ار_چه_خموشم ، #ولیکن_از_تو_چه_پنهان
#که_با_خیال_تو_گفتار_در_خفای_تو_دارم
📚 #سیمین بهبهانی - باز هم
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
#شب_فراق_که_داند_که_تا_سحر_چند_است
#مگر_کسی_که_به_زندان_عشق_دربند_است
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است
#پیام_من_که_رساند_به_یار_مهرگسل
#که_برشکستی_و_ما_را_هنوز_پیوند_است
#قسم_به_جان_تو_گفتن_طریق_عزت_نیست
#به_خاک_پای_تو_وان_هم_عظیم_سوگند_است
#که_با_شکستن_پیمان_و_برگرفتن_دل
#هنوز_دیده_به_دیدارت_آرزومند_است
#بیا_که_بر_سر_کویت_بساط_چهره_ماست
#به_جای_خاک_که_در_زیر_پایت_افکنده_ست
#خیال_روی_تو_بیخ_امید_بنشاندست
#بلای_عشق_تو_بنیاد_صبر_برکند_است
عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی
به زیر هر خم مویت دلی پراکند است
اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی
گمان برند که پیراهنت گل آکند است
ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
چه دست ها که ز دست تو بر خداوند است
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند که سعدی ز دوست خرسند است
📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۶۰
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
#شب_فراق_که_داند_که_تا_سحر_چند_است
#مگر_کسی_که_به_زندان_عشق_دربند_است
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است
#پیام_من_که_رساند_به_یار_مهرگسل
#که_برشکستی_و_ما_را_هنوز_پیوند_است
#قسم_به_جان_تو_گفتن_طریق_عزت_نیست
#به_خاک_پای_تو_وان_هم_عظیم_سوگند_است
#که_با_شکستن_پیمان_و_برگرفتن_دل
#هنوز_دیده_به_دیدارت_آرزومند_است
#بیا_که_بر_سر_کویت_بساط_چهره_ماست
#به_جای_خاک_که_در_زیر_پایت_افکنده_ست
#خیال_روی_تو_بیخ_امید_بنشاندست
#بلای_عشق_تو_بنیاد_صبر_برکند_است
عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی
به زیر هر خم مویت دلی پراکند است
اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی
گمان برند که پیراهنت گل آکند است
ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
چه دست ها که ز دست تو بر خداوند است
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند که سعدی ز دوست خرسند است
📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۶۰
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
نباشد عیب پرسیدن تو را خانه کجا باشد
نشانی ده اگر یابیم وان اقبال ما باشد
تو خورشید جهان باشی ز چشم ما نهان باشی
تو خود این را روا داری وانگه این روا باشد
#نگفتی_من_وفادارم_وفا_را_من_خریدارم
#ببین_در_رنگ_رخسارم_بیندیش_این_وفا_باشد
#بیا_ای_یار_لعلین_لب_دلم_گم_گشت_در_قالب
#دلم_داغ_شما_دارد_یقین_پیش_شما_باشد
در این آتش کبابم من خراب اندر خرابم من
چه باشد ای سر خوبان تنی کز سر جدا باشد
#دل_من_در_فراق_جان_چو_ماری_سرزده_پیچان
بگرد نقش تو گردان مثال آسیا باشد
بگفتم ای دل مسکین بیا بر جای خود بنشین
حذر کن ز آتش پرکین دل من گفت تا باشد
فروبستست تدبیرم بیا ای یار شبگیرم
بپرس از شاه کشمیرم کسی را کشنا باشد
خود او پیدا و پنهانست جهان نقش است و او جانست
بیندیش این چه سلطانست مگر نور خدا باشد
خروش و جوش هر مستی ز جوش خم می باشد
سبکساری هر آهن ز تو آهن ربا باشد
خریدی خانه دل را دل آن توست می دانی
هر آنچ هست در خانه از آن کدخدا باشد
قماشی کان تو نبود برون انداز از خانه
درون مسجد اقصی سگ مرده چرا باشد
مسلم گشت دلداری تو را ای تو دل عالم
مسلم گشت جان بخشی تو را وان دم تو را باشد
که دریا را شکافیدن بود چالاکی موسی
قبای مه شکافیدن ز نور مصطفی باشد
برآرد عشق یک فتنه که مردم راه که گیرد
به شهر اندر کسی ماند که جویای فنا باشد
زند آتش در این بیشه که بگریزند نخجیران
ز آتش هر که نگریزد چو ابراهیم ما باشد
خمش کوته کن ای خاطر که علم اول و آخر
بیان کرده بود عاشق چو پیش شاه لا باشد
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزلیات - غزل شماره ۵۶۷
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih/2718
نشانی ده اگر یابیم وان اقبال ما باشد
تو خورشید جهان باشی ز چشم ما نهان باشی
تو خود این را روا داری وانگه این روا باشد
#نگفتی_من_وفادارم_وفا_را_من_خریدارم
#ببین_در_رنگ_رخسارم_بیندیش_این_وفا_باشد
#بیا_ای_یار_لعلین_لب_دلم_گم_گشت_در_قالب
#دلم_داغ_شما_دارد_یقین_پیش_شما_باشد
در این آتش کبابم من خراب اندر خرابم من
چه باشد ای سر خوبان تنی کز سر جدا باشد
#دل_من_در_فراق_جان_چو_ماری_سرزده_پیچان
بگرد نقش تو گردان مثال آسیا باشد
بگفتم ای دل مسکین بیا بر جای خود بنشین
حذر کن ز آتش پرکین دل من گفت تا باشد
فروبستست تدبیرم بیا ای یار شبگیرم
بپرس از شاه کشمیرم کسی را کشنا باشد
خود او پیدا و پنهانست جهان نقش است و او جانست
بیندیش این چه سلطانست مگر نور خدا باشد
خروش و جوش هر مستی ز جوش خم می باشد
سبکساری هر آهن ز تو آهن ربا باشد
خریدی خانه دل را دل آن توست می دانی
هر آنچ هست در خانه از آن کدخدا باشد
قماشی کان تو نبود برون انداز از خانه
درون مسجد اقصی سگ مرده چرا باشد
مسلم گشت دلداری تو را ای تو دل عالم
مسلم گشت جان بخشی تو را وان دم تو را باشد
که دریا را شکافیدن بود چالاکی موسی
قبای مه شکافیدن ز نور مصطفی باشد
برآرد عشق یک فتنه که مردم راه که گیرد
به شهر اندر کسی ماند که جویای فنا باشد
زند آتش در این بیشه که بگریزند نخجیران
ز آتش هر که نگریزد چو ابراهیم ما باشد
خمش کوته کن ای خاطر که علم اول و آخر
بیان کرده بود عاشق چو پیش شاه لا باشد
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزلیات - غزل شماره ۵۶۷
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih/2718
#بیا_کامشب_به_جان_بخشی_به_زلف_یار_می_ماند
#جمال_ماه_نورافشان_بدان_رخسار_می_ماند
به گرد چرخ استاره چو مشتاقان آواره
که از سوز دل ایشان خرد از کار می ماند
سقای روح یک باده ز جام غیب درداده
ببین تا کیست افتاده و کی بیدار می ماند
به شب نالان و بیداران نیابی جز که بیماران
و من گر هم نمی نالم دلم بیمار می ماند
در این دریای بی مونس دلا می نال چون یونس
نهنگ شب در این دریا به مردم خوار می ماند
بدان سان می خورد ما را ز خاص و عام اندر شب
نه دکان و نه سودا و نه این بازار می ماند
چه شد ناصر عبادالله چه شد حافظ بلادالله
ببین جز مبدع جان ها اگر دیار می ماند
فلک بازار کیوانست در او استاره گردان است
شب ما روز ایشانست که بی اغیار می ماند
جز این چرخ و زمین در جان عجب چرخیست و بازاری
ولیک از غیرت آن بازار در اسرار می ماند
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزلیات - غزل شماره ۵۷۱
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
#جمال_ماه_نورافشان_بدان_رخسار_می_ماند
به گرد چرخ استاره چو مشتاقان آواره
که از سوز دل ایشان خرد از کار می ماند
سقای روح یک باده ز جام غیب درداده
ببین تا کیست افتاده و کی بیدار می ماند
به شب نالان و بیداران نیابی جز که بیماران
و من گر هم نمی نالم دلم بیمار می ماند
در این دریای بی مونس دلا می نال چون یونس
نهنگ شب در این دریا به مردم خوار می ماند
بدان سان می خورد ما را ز خاص و عام اندر شب
نه دکان و نه سودا و نه این بازار می ماند
چه شد ناصر عبادالله چه شد حافظ بلادالله
ببین جز مبدع جان ها اگر دیار می ماند
فلک بازار کیوانست در او استاره گردان است
شب ما روز ایشانست که بی اغیار می ماند
جز این چرخ و زمین در جان عجب چرخیست و بازاری
ولیک از غیرت آن بازار در اسرار می ماند
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزلیات - غزل شماره ۵۷۱
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
#چرا_رفتی_چرا؟ #من_بی_قرارم
#به_سر_سودای_آغوش_تو_دارم
#نگفتی_ماهتاب_امشب_چه_زیباست؟
#ندیدی_جانم_از_غم_ناشکیباست؟
نه هنگام گل و فصل بهارست؟
نه عاشق در بهاران بیقرارست؟
نگفتم با لبان بسته خویش
به تو راز درون خسته خویش؟
#خروش_از_چشم_من_نشنید_گوشت؟
#نیاورد_از_خروشم_در_خروشت؟
#اگر_جانت_ز_جانم_آگهی_داشت
#چرا_بی_تابیم_را_سهل_انگاشت؟
کنار خانه ما کوهسارست
ز دیدار رقیبان برکنارست
چو شمع مهر خاموشی گزیند
شب اندر وی به آرامی نشیند
ز ماه و پرتو سیمینه او
حریری اوفتد بر سینه او
نسیمش مستی انگیزست و خوشبوست
پر از عطر شقایق های خودروست
#بیا_با_هم_شبی_آنجا_سرآریم
#دمار_از_جان_دوری_ها_برآریم
خیالت گرچه عمری یار من بود
امیدت گرچه در پندار من بود
#بیا_امشب_شرابی_دیگرم_ده
#ز_مینای_حقیقت_ساغرم_ده
#دل_دیوانه_را_دیوانه_تر_کن
#مرا_از_هر_دو_عالم_بی_خبر_کن
#بیا_دنیا_دو_روزی_بیشتر_نیست
#پی_فرداش_فردای_دگر_نیست
بیا... اما نه، خوبان خود پرستند
به بند مهر، کمتر پای بستند
اگر یک دم شرابی می چشانند
خمارآلوده عمری می نشانند
درین شهر آزمودم من بسی را
ندیدم باوفا زآنان کسی را
تو هم هر چند مهر بی غروبی
به بی مهری گواهت این که خوبی
گذشتم من ز سودای وصالت
مرا تنها رها کن با خیالت
📚 #سیمین بهبهانی - چرا
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih/2752
#به_سر_سودای_آغوش_تو_دارم
#نگفتی_ماهتاب_امشب_چه_زیباست؟
#ندیدی_جانم_از_غم_ناشکیباست؟
نه هنگام گل و فصل بهارست؟
نه عاشق در بهاران بیقرارست؟
نگفتم با لبان بسته خویش
به تو راز درون خسته خویش؟
#خروش_از_چشم_من_نشنید_گوشت؟
#نیاورد_از_خروشم_در_خروشت؟
#اگر_جانت_ز_جانم_آگهی_داشت
#چرا_بی_تابیم_را_سهل_انگاشت؟
کنار خانه ما کوهسارست
ز دیدار رقیبان برکنارست
چو شمع مهر خاموشی گزیند
شب اندر وی به آرامی نشیند
ز ماه و پرتو سیمینه او
حریری اوفتد بر سینه او
نسیمش مستی انگیزست و خوشبوست
پر از عطر شقایق های خودروست
#بیا_با_هم_شبی_آنجا_سرآریم
#دمار_از_جان_دوری_ها_برآریم
خیالت گرچه عمری یار من بود
امیدت گرچه در پندار من بود
#بیا_امشب_شرابی_دیگرم_ده
#ز_مینای_حقیقت_ساغرم_ده
#دل_دیوانه_را_دیوانه_تر_کن
#مرا_از_هر_دو_عالم_بی_خبر_کن
#بیا_دنیا_دو_روزی_بیشتر_نیست
#پی_فرداش_فردای_دگر_نیست
بیا... اما نه، خوبان خود پرستند
به بند مهر، کمتر پای بستند
اگر یک دم شرابی می چشانند
خمارآلوده عمری می نشانند
درین شهر آزمودم من بسی را
ندیدم باوفا زآنان کسی را
تو هم هر چند مهر بی غروبی
به بی مهری گواهت این که خوبی
گذشتم من ز سودای وصالت
مرا تنها رها کن با خیالت
📚 #سیمین بهبهانی - چرا
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih/2752
درود
بامداد خوش
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگست
برادران طریقت نصیحتم مکنید
که توبه در ره عشق آبگینه بر سنگست
دگر بخفته نمی بایدم شراب و سماع
که نیک نامی در دین عاشقان ننگست
چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم
مرا که چشم به ساقی و گوش بر چنگست
به یادگار کسی دامن نسیم صبا
گرفته ایم و دریغا که باد در چنگست
#به_خشم_رفته_ما_را_که_می_برد_پیغام
#بیا_که_ما_سپر_انداختیم_اگر_جنگست
#بکش_چنان_که_توانی_که_بی_مشاهده_ات
#فراخنای_جهان_بر_وجود_ما_تنگست
ملامت از دل سعدی فرونشوید عشق
سیاهی از حبشی چون رود که خودرنگست
📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۷۱
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگست
برادران طریقت نصیحتم مکنید
که توبه در ره عشق آبگینه بر سنگست
دگر بخفته نمی بایدم شراب و سماع
که نیک نامی در دین عاشقان ننگست
چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم
مرا که چشم به ساقی و گوش بر چنگست
به یادگار کسی دامن نسیم صبا
گرفته ایم و دریغا که باد در چنگست
#به_خشم_رفته_ما_را_که_می_برد_پیغام
#بیا_که_ما_سپر_انداختیم_اگر_جنگست
#بکش_چنان_که_توانی_که_بی_مشاهده_ات
#فراخنای_جهان_بر_وجود_ما_تنگست
ملامت از دل سعدی فرونشوید عشق
سیاهی از حبشی چون رود که خودرنگست
📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۷۱
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
ستاره دیده فروبست و آرمید #بیا
شراب نور به رگ های شب دوید #بیا
#ز_بس_به_دامن_شب_اشک_انتظارم_ریخت
#گل_سپیده_شکفت_و_سحر_دمید_بیا
#شهاب_یاد_تو_در_آسمان_خاطر_من
#پیاپی_از_همه_سو_خط_زر_کشید_بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصه زنگ من و رنگ شب پرید #بیا
#به_وقت_مرگم_اگر_تازه_می_کنی_دیدار
#بهوش_باش_که_هنگام_آن_رسید_بیا
به گام های کسان می برم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید #بیا
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید #بیا
امید خاطر سیمین دل شکسته تویی
#مرا_مخواه_از_این_بیش_ناامید_بیا . /M
📚 #سیمین بهبهانی - شراب نور
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
ستاره دیده فروبست و آرمید #بیا
شراب نور به رگ های شب دوید #بیا
#ز_بس_به_دامن_شب_اشک_انتظارم_ریخت
#گل_سپیده_شکفت_و_سحر_دمید_بیا
#شهاب_یاد_تو_در_آسمان_خاطر_من
#پیاپی_از_همه_سو_خط_زر_کشید_بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصه زنگ من و رنگ شب پرید #بیا
#به_وقت_مرگم_اگر_تازه_می_کنی_دیدار
#بهوش_باش_که_هنگام_آن_رسید_بیا
به گام های کسان می برم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید #بیا
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید #بیا
امید خاطر سیمین دل شکسته تویی
#مرا_مخواه_از_این_بیش_ناامید_بیا . /M
📚 #سیمین بهبهانی - شراب نور
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
صلا رندان دگرباره که آن شاه قمار آمد
اگر تلبیس نو دارد همانست او که پار آمد
ز رندان کیست این کاره که پیش شاه خون خواره
میان بندد دگرباره که اینک وقت کار آمد
#بیا_ساقی_سبک_دستم_که_من_باری_میان_بستم
#به_جان_تو_که_تا_هستم_مرا_عشق_اختیار_آمد
#چو_گلزار_تو_را_دیدم_چو_خار_و_گل_بروییدم
#چو_خارم_سوخت_در_عشقت_گلم_بر_تو_نثار_آمد
پیاپی فتنه انگیزی ز فتنه بازنگریزی
ولیک این بار دانستم که یار من عیار آمد
اگر بر رو زند یارم رخی دیگر به پیش آرم
ازیرا رنگ رخسارم ز دستش آبدار آمد
#تویی_شاها_و_دیرینه_مقام_تست_این_سینه
#نمی_گویی_کجا_بودی_که_جان_بی_تو_نزار_آمد
شهم گوید در این دشتم تو پنداری که گم گشتم
#نمی_دانی_که_صبر_من_غلاف_ذوالفقار_آمد
مرا برید و خون آمد غزل پرخون برون آمد
برید از من صلاح الدین به سوی آن دیار آمد
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزلیات - غزل شماره ۵۸۸
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
اگر تلبیس نو دارد همانست او که پار آمد
ز رندان کیست این کاره که پیش شاه خون خواره
میان بندد دگرباره که اینک وقت کار آمد
#بیا_ساقی_سبک_دستم_که_من_باری_میان_بستم
#به_جان_تو_که_تا_هستم_مرا_عشق_اختیار_آمد
#چو_گلزار_تو_را_دیدم_چو_خار_و_گل_بروییدم
#چو_خارم_سوخت_در_عشقت_گلم_بر_تو_نثار_آمد
پیاپی فتنه انگیزی ز فتنه بازنگریزی
ولیک این بار دانستم که یار من عیار آمد
اگر بر رو زند یارم رخی دیگر به پیش آرم
ازیرا رنگ رخسارم ز دستش آبدار آمد
#تویی_شاها_و_دیرینه_مقام_تست_این_سینه
#نمی_گویی_کجا_بودی_که_جان_بی_تو_نزار_آمد
شهم گوید در این دشتم تو پنداری که گم گشتم
#نمی_دانی_که_صبر_من_غلاف_ذوالفقار_آمد
مرا برید و خون آمد غزل پرخون برون آمد
برید از من صلاح الدین به سوی آن دیار آمد
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزلیات - غزل شماره ۵۸۸
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست
خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست
چه سحر کرد ندانم دو چشم جادوی تو؟
که از نظارگیان ناله و فغان برخاست
به تیر غمزه، ازین بیش، خون خلق مریز
که رستخیز به یکباره از جهان برخاست
بدین صفت که تو آغاز کرده ای خونریز
چه سیل خواهد ازین تیره خاکدان برخاست!
#بیا_و_آب_رخ_از_تشنگان_دریغ_مدار
طریق مردمی آخر نه از جهان برخاست؟
#چنین_که_من_ز_فراق_تو_بر_سر_آمده_ام
#گرم_تو_دست_نگیری_کجا_توان_برخاست؟
#تو_در_کنار_من_آ، #تا_من_از_میان_بروم
#که_هر_کجا_که_برآید_یقین_گمان_برخاست
به بوی آنکه به دامان تو درآویزد
دل من از سر جان آستین فشان برخاست
عراقی از دل و جان آن زمان امید پرید
که چشم مست تو از خواب سرگران برخاست
📚 #عراقی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۹
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست
خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست
چه سحر کرد ندانم دو چشم جادوی تو؟
که از نظارگیان ناله و فغان برخاست
به تیر غمزه، ازین بیش، خون خلق مریز
که رستخیز به یکباره از جهان برخاست
بدین صفت که تو آغاز کرده ای خونریز
چه سیل خواهد ازین تیره خاکدان برخاست!
#بیا_و_آب_رخ_از_تشنگان_دریغ_مدار
طریق مردمی آخر نه از جهان برخاست؟
#چنین_که_من_ز_فراق_تو_بر_سر_آمده_ام
#گرم_تو_دست_نگیری_کجا_توان_برخاست؟
#تو_در_کنار_من_آ، #تا_من_از_میان_بروم
#که_هر_کجا_که_برآید_یقین_گمان_برخاست
به بوی آنکه به دامان تو درآویزد
دل من از سر جان آستین فشان برخاست
عراقی از دل و جان آن زمان امید پرید
که چشم مست تو از خواب سرگران برخاست
📚 #عراقی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۹
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
#ندیده_ام_رخ_خوب_تو، #روزکی_چند_است
#بیا_که_دیده_به_دیدارت_آرزومند_است
#به_یک_نظاره_به_روی_تو_دیده_خشنود_است
#به_یک_کرشمه_دل_از_غمزه_تو_خرسند_است
#فتور_غمزه_تو_خون_من_بخواهد_ریخت
بدین صفت که در ابرو گره درافکند است
یکی گره بگشای از دو زلف و رخ بنمای
که صدهزار چو من دلشده در آن بند است
#مبر_ز_من_که_رگ_جان_من_بریده_شود
#بیا_که_با_تو_مرا_صدهزار_پیوند_است
مرا چو از لب شیرین تو نصیبی نیست
از آن چه سود که لعل تو سر به سرقند است؟
کسی که همچو عراقی اسیر عشق تو نیست
#شب_فراق_چه_داند_که_تا_سحر_چند_است؟
📚 #عراقی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۲۳
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
#ندیده_ام_رخ_خوب_تو، #روزکی_چند_است
#بیا_که_دیده_به_دیدارت_آرزومند_است
#به_یک_نظاره_به_روی_تو_دیده_خشنود_است
#به_یک_کرشمه_دل_از_غمزه_تو_خرسند_است
#فتور_غمزه_تو_خون_من_بخواهد_ریخت
بدین صفت که در ابرو گره درافکند است
یکی گره بگشای از دو زلف و رخ بنمای
که صدهزار چو من دلشده در آن بند است
#مبر_ز_من_که_رگ_جان_من_بریده_شود
#بیا_که_با_تو_مرا_صدهزار_پیوند_است
مرا چو از لب شیرین تو نصیبی نیست
از آن چه سود که لعل تو سر به سرقند است؟
کسی که همچو عراقی اسیر عشق تو نیست
#شب_فراق_چه_داند_که_تا_سحر_چند_است؟
📚 #عراقی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۲۳
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
#روی_بام_خانه_ام_مهتاب_می_بارد_بیا
#آسمان_امشب_بساط_عاشقی_دارد_بیا
بید سحر آمیز مجنون حیاط خانه ام
روی پشت شاپرک انگور می کارد #بیا
#بیقراری_های_دل_در_جشن_رقص_صاعقه
#از_سر_دل ، #از_دل_ما_دست_بردارد_بیا
چادری همرنگ شب بر دوش سر مستی بزن
باز اگر بند تعصب نیز بگذارد #بیا
#امشب_اینجا_ماه_را_هم_نامزد_کردم_برقص
تا اجل بر گردنم انگشت نفشارد #بیا
#حلقۀ_خورشید_بر_انگشت_سردم_می_کنم
#کهکشان_افسار_دست_عشق_بسپارد_بیا
📚 #احمد پروین - گزیدۀ غزل ها - بید مجنون
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
#آسمان_امشب_بساط_عاشقی_دارد_بیا
بید سحر آمیز مجنون حیاط خانه ام
روی پشت شاپرک انگور می کارد #بیا
#بیقراری_های_دل_در_جشن_رقص_صاعقه
#از_سر_دل ، #از_دل_ما_دست_بردارد_بیا
چادری همرنگ شب بر دوش سر مستی بزن
باز اگر بند تعصب نیز بگذارد #بیا
#امشب_اینجا_ماه_را_هم_نامزد_کردم_برقص
تا اجل بر گردنم انگشت نفشارد #بیا
#حلقۀ_خورشید_بر_انگشت_سردم_می_کنم
#کهکشان_افسار_دست_عشق_بسپارد_بیا
📚 #احمد پروین - گزیدۀ غزل ها - بید مجنون
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
#مشو، #مشو، #ز_من_خسته_دل_جدا_ای_دوست
#مکن، #مکن، #به_کف_اند_هم_رها_ای_دوست
#برس، #که_بی_تو_مرا_جان_به_لب_رسید، #برس
#بیا_که_بر_تو_فشانم_روان، #بیا_ای_دوست
#بیا، #که_بی_تو_مرا_برگ_زندگانی_نیست
#بیا، #که_بی_تو_ندارم_سر_بقا_ای_دوست
اگر کسی به جهان در، کسی دگر دارد
#من_غریب_ندارم_مگر_تو_را_ای_دوست
#چه_کرده_ام_که_مرا_مبتلای_غم_کردی؟
#چه_اوفتاد_که_گشتی_ز_من_جدا_ای_دوست؟
کدام دشمن بدگو میان ما افتاد؟
#که_اوفتاد_جدایی_میان_ما_ای_دوست
بگفت دشمن بدگو ز دوستان مگسل
#برغم_دشمن_شاد_از_درم_درآ_ای_دوست
#از_آن_نفس_که_جدا_گشتی_از_من_بی_دل
#فتاده_ام_به_کف_محنت_و_بلا_ای_دوست
ز دار ضرب توام سکه بر وجود زده
#مرا_بر_آتش_محنت_میازما_ای_دوست
چو از زیان منت هیچگونه سودی نیست
#مخواه_بیش_زیان_من_گد_ ای_دوست
ز لطف گرد دل بی غمان بسی گشتی
#دمی_به_گرد_دل_پر_غمان_برآ_ای_دوست
ز شادی همه عالم شدست بیگانه
#دلم_که_با_غم_تو_گشت_آشنا_ای_دوست
#ز_روی_لطف_و_کرم_شاد_کن_بروی_خودم
#که_کرد_بار_غمت_پشت_من_دوتا_ای_دوست
ز همرهی عراقی ز راه واماندم
#ز_لطف_بر_در_خویشم_رهی_نما_ای_دوست
📚 #عراقی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۳۲
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih/3022
بامداد خوش
#مشو، #مشو، #ز_من_خسته_دل_جدا_ای_دوست
#مکن، #مکن، #به_کف_اند_هم_رها_ای_دوست
#برس، #که_بی_تو_مرا_جان_به_لب_رسید، #برس
#بیا_که_بر_تو_فشانم_روان، #بیا_ای_دوست
#بیا، #که_بی_تو_مرا_برگ_زندگانی_نیست
#بیا، #که_بی_تو_ندارم_سر_بقا_ای_دوست
اگر کسی به جهان در، کسی دگر دارد
#من_غریب_ندارم_مگر_تو_را_ای_دوست
#چه_کرده_ام_که_مرا_مبتلای_غم_کردی؟
#چه_اوفتاد_که_گشتی_ز_من_جدا_ای_دوست؟
کدام دشمن بدگو میان ما افتاد؟
#که_اوفتاد_جدایی_میان_ما_ای_دوست
بگفت دشمن بدگو ز دوستان مگسل
#برغم_دشمن_شاد_از_درم_درآ_ای_دوست
#از_آن_نفس_که_جدا_گشتی_از_من_بی_دل
#فتاده_ام_به_کف_محنت_و_بلا_ای_دوست
ز دار ضرب توام سکه بر وجود زده
#مرا_بر_آتش_محنت_میازما_ای_دوست
چو از زیان منت هیچگونه سودی نیست
#مخواه_بیش_زیان_من_گد_ ای_دوست
ز لطف گرد دل بی غمان بسی گشتی
#دمی_به_گرد_دل_پر_غمان_برآ_ای_دوست
ز شادی همه عالم شدست بیگانه
#دلم_که_با_غم_تو_گشت_آشنا_ای_دوست
#ز_روی_لطف_و_کرم_شاد_کن_بروی_خودم
#که_کرد_بار_غمت_پشت_من_دوتا_ای_دوست
ز همرهی عراقی ز راه واماندم
#ز_لطف_بر_در_خویشم_رهی_نما_ای_دوست
📚 #عراقی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۳۲
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih/3022
درود
بامداد خوش
#بیا_که_ترک_فلک_خوان_روزه_غارت_کرد
#هلال_عید_به_دور_قدح_اشارت_کرد
#ثواب_روزه_و_حج_قبول_آن_کس_برد
#که_خاک_میکده_عشق_را_زیارت_کرد
مقام اصلی ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل
بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
#نماز_در_خم_آن_ابروان_محرابی
#کسی_کند_که_به_خون_جگر_طهارت_کرد
فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز
نظر به دردکشان از سر حقارت کرد
#به_روی_یار_نظر_کن_ز_دیده_منت_دار
#که_کار_دیده_نظر_از_سر_بصارت_کرد
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد
#عید_سعید_فطر_بر_شما_مبارکباد
📚 #حافظ - غزلیات - غزل شماره ۱۳۱
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
#بیا_که_ترک_فلک_خوان_روزه_غارت_کرد
#هلال_عید_به_دور_قدح_اشارت_کرد
#ثواب_روزه_و_حج_قبول_آن_کس_برد
#که_خاک_میکده_عشق_را_زیارت_کرد
مقام اصلی ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل
بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
#نماز_در_خم_آن_ابروان_محرابی
#کسی_کند_که_به_خون_جگر_طهارت_کرد
فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز
نظر به دردکشان از سر حقارت کرد
#به_روی_یار_نظر_کن_ز_دیده_منت_دار
#که_کار_دیده_نظر_از_سر_بصارت_کرد
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد
#عید_سعید_فطر_بر_شما_مبارکباد
📚 #حافظ - غزلیات - غزل شماره ۱۳۱
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
#ز_حد_گذشت_جدایی_میان_ما_ای_دوست
#بیا_بیا_که_غلام_توام_بیا_ای_دوست
اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو
به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست
سرم فدای قفای ملامتست چه باک
گرم بود سخن دشمن از قفا ای دوست
به ناز اگر بخرامی جهان خراب کنی
#به_خون_خسته_اگر_تشنه_ای_هلا_ای_دوست
چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد
به شرعم از تو ستانند خونبها ای دوست
#وفای_عهد_نگه_دار_و_از_جفا_بگذر
#به_حق_آن_که_نیم_یار_بی_وفا_ای_دوست
هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی
ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست
#غم_تو_دست_برآورد_و_خون_چشمم_ریخت
#مکن_که_دست_برآرم_به_ربنا_ای_دوست
#اگر_به_خوردن_خون_آمدی_هلا_برخیز
#و_گر_به_بردن_دل_آمدی_بیا_ای_دوست
بساز با من رنجور ناتوان ای یار
ببخش بر من مسکین بی نوا ای دوست
حدیث سعدی اگر نشنوی چه چاره کند
به دشمنان نتوان گفت ماجرا ای دوست
📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۱۰۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
#ز_حد_گذشت_جدایی_میان_ما_ای_دوست
#بیا_بیا_که_غلام_توام_بیا_ای_دوست
اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو
به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست
سرم فدای قفای ملامتست چه باک
گرم بود سخن دشمن از قفا ای دوست
به ناز اگر بخرامی جهان خراب کنی
#به_خون_خسته_اگر_تشنه_ای_هلا_ای_دوست
چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد
به شرعم از تو ستانند خونبها ای دوست
#وفای_عهد_نگه_دار_و_از_جفا_بگذر
#به_حق_آن_که_نیم_یار_بی_وفا_ای_دوست
هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی
ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست
#غم_تو_دست_برآورد_و_خون_چشمم_ریخت
#مکن_که_دست_برآرم_به_ربنا_ای_دوست
#اگر_به_خوردن_خون_آمدی_هلا_برخیز
#و_گر_به_بردن_دل_آمدی_بیا_ای_دوست
بساز با من رنجور ناتوان ای یار
ببخش بر من مسکین بی نوا ای دوست
حدیث سعدی اگر نشنوی چه چاره کند
به دشمنان نتوان گفت ماجرا ای دوست
📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۱۰۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دلم_شکستی_و_جانم_هنوز_چشم_به_راهت
#شبی_سیاهم_و_در_آرزوی_طلعت_ماهت
#در_انتظار_تو_چشمم_سپید_گشت_و_غمی_نیست
#اگر_قبول_تو_افتد_فدای_چشم_سیاهت
زگرد راه برون آ که پیر دست به دیوار
به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت
بیا که این رمد چشم عاشقان تو ای شاه
نمیرمد مگر از توتیای گرد سپاهت
#بیا_که_جز_تو_سزاوار_این_کلاه_و_کمر_نیست
#تویی_که_سوده_کمربند_کهکشان_به_کلاهت
جمال چون تو به چشم و نگاه پاک توان دید
به روی چون منی الحق دریغ چشم ونگاهت
#در_انتظار_تو_میمیرم_و_در_این_دم_آخر
#دلم_خوشست_که_دیدم_به_خواب_گاه_به_گاهت
اگر به باغ تو گل بردمید و من به دل خاک
اجازتی که سر برکنم به جای گیاهت
تنور سینه ی ما را ای آسمان به حذر باش
که روی ماه سیه می کند به دوده ی آهت
کنون که می دمد از مغرب آفتاب نیابت
چه کوه های سلاطین که می شود پر کاهت
تویی که پشت و پناه جهادیان خدایی
که سر جهاد تویی و خداست پشت پناهت
خدا وبال جوانی نهد به گردن پیری
تو شهریار خمیدی به زیر بار گناهت
📚 #شهریار
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
#شبی_سیاهم_و_در_آرزوی_طلعت_ماهت
#در_انتظار_تو_چشمم_سپید_گشت_و_غمی_نیست
#اگر_قبول_تو_افتد_فدای_چشم_سیاهت
زگرد راه برون آ که پیر دست به دیوار
به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت
بیا که این رمد چشم عاشقان تو ای شاه
نمیرمد مگر از توتیای گرد سپاهت
#بیا_که_جز_تو_سزاوار_این_کلاه_و_کمر_نیست
#تویی_که_سوده_کمربند_کهکشان_به_کلاهت
جمال چون تو به چشم و نگاه پاک توان دید
به روی چون منی الحق دریغ چشم ونگاهت
#در_انتظار_تو_میمیرم_و_در_این_دم_آخر
#دلم_خوشست_که_دیدم_به_خواب_گاه_به_گاهت
اگر به باغ تو گل بردمید و من به دل خاک
اجازتی که سر برکنم به جای گیاهت
تنور سینه ی ما را ای آسمان به حذر باش
که روی ماه سیه می کند به دوده ی آهت
کنون که می دمد از مغرب آفتاب نیابت
چه کوه های سلاطین که می شود پر کاهت
تویی که پشت و پناه جهادیان خدایی
که سر جهاد تویی و خداست پشت پناهت
خدا وبال جوانی نهد به گردن پیری
تو شهریار خمیدی به زیر بار گناهت
📚 #شهریار
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
#بیا_بیا_که_مرا_با_تو_ماجرایی_هست
#بگوی_اگر_گنهی_رفت_و_گر_خطایی_هست
#روا_بود_که_چنین_بی_حساب #دل_ببری
#مکن که مظلمه خلق را جزایی هست
توانگران را عیبی نباشد ار وقتی
نظر کنند که در کوی ما گدایی هست
به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز
ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست
کسی نماند که بر درد من نبخشاید
کسی نگفت که بیرون از این دوایی هست
#هزار_نوبت_اگر_خاطرم_بشورانی
#از_این_طرف_که_منم_همچنان_صفایی_هست
به دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت
هنوز جهل مصور که کیمیایی هست
به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید
و گر به کام رسد همچنان رجایی هست
به جان دوست که در اعتقاد سعدی نیست
که در جهان به جز از کوی دوست جایی هست
📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۱۰۹
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
#بیا_بیا_که_مرا_با_تو_ماجرایی_هست
#بگوی_اگر_گنهی_رفت_و_گر_خطایی_هست
#روا_بود_که_چنین_بی_حساب #دل_ببری
#مکن که مظلمه خلق را جزایی هست
توانگران را عیبی نباشد ار وقتی
نظر کنند که در کوی ما گدایی هست
به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز
ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست
کسی نماند که بر درد من نبخشاید
کسی نگفت که بیرون از این دوایی هست
#هزار_نوبت_اگر_خاطرم_بشورانی
#از_این_طرف_که_منم_همچنان_صفایی_هست
به دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت
هنوز جهل مصور که کیمیایی هست
به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید
و گر به کام رسد همچنان رجایی هست
به جان دوست که در اعتقاد سعدی نیست
که در جهان به جز از کوی دوست جایی هست
📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۱۰۹
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih