دل آزرده چون شمع شبستان تو می سوزد
چه غم دارم؟ که این آتش به فرمان تو می سوزد
#متاب_امشب_به_بام_من_چنین_دامن_کشان_ای_مه!
#که_دارم_آتشی_در_دل_که_دامان_تو_می_سوزد
خطا از آه آتشبار من بود ای امید جان!
که هر دم رشته های سست پیمان تو می سوزد
#خیالش_می_نشیند_در_تو_امشب_ای_دل_عاشق!
#مکن_این_آتش_افشانی_که_مهمان_تو_می_سوزد
کنارت را نمی خواهم، که مقدار تو می کاهد
کتاب عشق مایی، برگ پایان تو می سوزد
نهان در خود چه داری ای نگاه آتشین امشب؟
که پرهیز حیا را برق سوزان تو می سوزد
گریزانی ز من، چون لاله از خورشید تابستان؛
مگر از تابشم ، ای نازنین! جان تو می سوزد؟
#سراب_دلفریب_عشق_و_امیدی_چه_غم_داری؟
#که_چون_من_تشنه_کامی_در_بیابان_تو_می_سوزد
چه سودی برده ای، سیمین، ز شعر و سوز و ساز او؟
غزل سوزنده کمتر گو که دیوان تو می سوزد...
📚 #سیمین بهبهانی - دل آزرده
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
چه غم دارم؟ که این آتش به فرمان تو می سوزد
#متاب_امشب_به_بام_من_چنین_دامن_کشان_ای_مه!
#که_دارم_آتشی_در_دل_که_دامان_تو_می_سوزد
خطا از آه آتشبار من بود ای امید جان!
که هر دم رشته های سست پیمان تو می سوزد
#خیالش_می_نشیند_در_تو_امشب_ای_دل_عاشق!
#مکن_این_آتش_افشانی_که_مهمان_تو_می_سوزد
کنارت را نمی خواهم، که مقدار تو می کاهد
کتاب عشق مایی، برگ پایان تو می سوزد
نهان در خود چه داری ای نگاه آتشین امشب؟
که پرهیز حیا را برق سوزان تو می سوزد
گریزانی ز من، چون لاله از خورشید تابستان؛
مگر از تابشم ، ای نازنین! جان تو می سوزد؟
#سراب_دلفریب_عشق_و_امیدی_چه_غم_داری؟
#که_چون_من_تشنه_کامی_در_بیابان_تو_می_سوزد
چه سودی برده ای، سیمین، ز شعر و سوز و ساز او؟
غزل سوزنده کمتر گو که دیوان تو می سوزد...
📚 #سیمین بهبهانی - دل آزرده
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
#مشو، #مشو، #ز_من_خسته_دل_جدا_ای_دوست
#مکن، #مکن، #به_کف_اند_هم_رها_ای_دوست
#برس، #که_بی_تو_مرا_جان_به_لب_رسید، #برس
#بیا_که_بر_تو_فشانم_روان، #بیا_ای_دوست
#بیا، #که_بی_تو_مرا_برگ_زندگانی_نیست
#بیا، #که_بی_تو_ندارم_سر_بقا_ای_دوست
اگر کسی به جهان در، کسی دگر دارد
#من_غریب_ندارم_مگر_تو_را_ای_دوست
#چه_کرده_ام_که_مرا_مبتلای_غم_کردی؟
#چه_اوفتاد_که_گشتی_ز_من_جدا_ای_دوست؟
کدام دشمن بدگو میان ما افتاد؟
#که_اوفتاد_جدایی_میان_ما_ای_دوست
بگفت دشمن بدگو ز دوستان مگسل
#برغم_دشمن_شاد_از_درم_درآ_ای_دوست
#از_آن_نفس_که_جدا_گشتی_از_من_بی_دل
#فتاده_ام_به_کف_محنت_و_بلا_ای_دوست
ز دار ضرب توام سکه بر وجود زده
#مرا_بر_آتش_محنت_میازما_ای_دوست
چو از زیان منت هیچگونه سودی نیست
#مخواه_بیش_زیان_من_گد_ ای_دوست
ز لطف گرد دل بی غمان بسی گشتی
#دمی_به_گرد_دل_پر_غمان_برآ_ای_دوست
ز شادی همه عالم شدست بیگانه
#دلم_که_با_غم_تو_گشت_آشنا_ای_دوست
#ز_روی_لطف_و_کرم_شاد_کن_بروی_خودم
#که_کرد_بار_غمت_پشت_من_دوتا_ای_دوست
ز همرهی عراقی ز راه واماندم
#ز_لطف_بر_در_خویشم_رهی_نما_ای_دوست
📚 #عراقی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۳۲
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih/3022
بامداد خوش
#مشو، #مشو، #ز_من_خسته_دل_جدا_ای_دوست
#مکن، #مکن، #به_کف_اند_هم_رها_ای_دوست
#برس، #که_بی_تو_مرا_جان_به_لب_رسید، #برس
#بیا_که_بر_تو_فشانم_روان، #بیا_ای_دوست
#بیا، #که_بی_تو_مرا_برگ_زندگانی_نیست
#بیا، #که_بی_تو_ندارم_سر_بقا_ای_دوست
اگر کسی به جهان در، کسی دگر دارد
#من_غریب_ندارم_مگر_تو_را_ای_دوست
#چه_کرده_ام_که_مرا_مبتلای_غم_کردی؟
#چه_اوفتاد_که_گشتی_ز_من_جدا_ای_دوست؟
کدام دشمن بدگو میان ما افتاد؟
#که_اوفتاد_جدایی_میان_ما_ای_دوست
بگفت دشمن بدگو ز دوستان مگسل
#برغم_دشمن_شاد_از_درم_درآ_ای_دوست
#از_آن_نفس_که_جدا_گشتی_از_من_بی_دل
#فتاده_ام_به_کف_محنت_و_بلا_ای_دوست
ز دار ضرب توام سکه بر وجود زده
#مرا_بر_آتش_محنت_میازما_ای_دوست
چو از زیان منت هیچگونه سودی نیست
#مخواه_بیش_زیان_من_گد_ ای_دوست
ز لطف گرد دل بی غمان بسی گشتی
#دمی_به_گرد_دل_پر_غمان_برآ_ای_دوست
ز شادی همه عالم شدست بیگانه
#دلم_که_با_غم_تو_گشت_آشنا_ای_دوست
#ز_روی_لطف_و_کرم_شاد_کن_بروی_خودم
#که_کرد_بار_غمت_پشت_من_دوتا_ای_دوست
ز همرهی عراقی ز راه واماندم
#ز_لطف_بر_در_خویشم_رهی_نما_ای_دوست
📚 #عراقی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۳۲
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih/3022
درود
بامداد خوش
#ز_حد_گذشت_جدایی_میان_ما_ای_دوست
#بیا_بیا_که_غلام_توام_بیا_ای_دوست
اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو
به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست
سرم فدای قفای ملامتست چه باک
گرم بود سخن دشمن از قفا ای دوست
به ناز اگر بخرامی جهان خراب کنی
#به_خون_خسته_اگر_تشنه_ای_هلا_ای_دوست
چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد
به شرعم از تو ستانند خونبها ای دوست
#وفای_عهد_نگه_دار_و_از_جفا_بگذر
#به_حق_آن_که_نیم_یار_بی_وفا_ای_دوست
هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی
ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست
#غم_تو_دست_برآورد_و_خون_چشمم_ریخت
#مکن_که_دست_برآرم_به_ربنا_ای_دوست
#اگر_به_خوردن_خون_آمدی_هلا_برخیز
#و_گر_به_بردن_دل_آمدی_بیا_ای_دوست
بساز با من رنجور ناتوان ای یار
ببخش بر من مسکین بی نوا ای دوست
حدیث سعدی اگر نشنوی چه چاره کند
به دشمنان نتوان گفت ماجرا ای دوست
📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۱۰۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
#ز_حد_گذشت_جدایی_میان_ما_ای_دوست
#بیا_بیا_که_غلام_توام_بیا_ای_دوست
اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو
به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست
سرم فدای قفای ملامتست چه باک
گرم بود سخن دشمن از قفا ای دوست
به ناز اگر بخرامی جهان خراب کنی
#به_خون_خسته_اگر_تشنه_ای_هلا_ای_دوست
چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد
به شرعم از تو ستانند خونبها ای دوست
#وفای_عهد_نگه_دار_و_از_جفا_بگذر
#به_حق_آن_که_نیم_یار_بی_وفا_ای_دوست
هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی
ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست
#غم_تو_دست_برآورد_و_خون_چشمم_ریخت
#مکن_که_دست_برآرم_به_ربنا_ای_دوست
#اگر_به_خوردن_خون_آمدی_هلا_برخیز
#و_گر_به_بردن_دل_آمدی_بیا_ای_دوست
بساز با من رنجور ناتوان ای یار
ببخش بر من مسکین بی نوا ای دوست
حدیث سعدی اگر نشنوی چه چاره کند
به دشمنان نتوان گفت ماجرا ای دوست
📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۱۰۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
#بیا_بیا_که_مرا_با_تو_ماجرایی_هست
#بگوی_اگر_گنهی_رفت_و_گر_خطایی_هست
#روا_بود_که_چنین_بی_حساب #دل_ببری
#مکن که مظلمه خلق را جزایی هست
توانگران را عیبی نباشد ار وقتی
نظر کنند که در کوی ما گدایی هست
به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز
ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست
کسی نماند که بر درد من نبخشاید
کسی نگفت که بیرون از این دوایی هست
#هزار_نوبت_اگر_خاطرم_بشورانی
#از_این_طرف_که_منم_همچنان_صفایی_هست
به دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت
هنوز جهل مصور که کیمیایی هست
به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید
و گر به کام رسد همچنان رجایی هست
به جان دوست که در اعتقاد سعدی نیست
که در جهان به جز از کوی دوست جایی هست
📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۱۰۹
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
#بیا_بیا_که_مرا_با_تو_ماجرایی_هست
#بگوی_اگر_گنهی_رفت_و_گر_خطایی_هست
#روا_بود_که_چنین_بی_حساب #دل_ببری
#مکن که مظلمه خلق را جزایی هست
توانگران را عیبی نباشد ار وقتی
نظر کنند که در کوی ما گدایی هست
به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز
ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست
کسی نماند که بر درد من نبخشاید
کسی نگفت که بیرون از این دوایی هست
#هزار_نوبت_اگر_خاطرم_بشورانی
#از_این_طرف_که_منم_همچنان_صفایی_هست
به دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت
هنوز جهل مصور که کیمیایی هست
به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید
و گر به کام رسد همچنان رجایی هست
به جان دوست که در اعتقاد سعدی نیست
که در جهان به جز از کوی دوست جایی هست
📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۱۰۹
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih