درود
بامداد خوش
با آنکه دلم در غم هجرت خونست
شادی به غم توام ز غم افزونست
اندیشه کنم هر شب و گویم یارب
هجرانش چنین است وصالش چونست
📚 #انوری - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۵۹
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
با آنکه دلم در غم هجرت خونست
شادی به غم توام ز غم افزونست
اندیشه کنم هر شب و گویم یارب
هجرانش چنین است وصالش چونست
📚 #انوری - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۵۹
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
خورشید به زیر دام معشوقه ماست
مه با همه حسن نام معشوقه ماست
امروز جهان به کام معشوقه ماست
عالم همه بانگ و نام معشوقه ماست
📚 #سنایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۳۵
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
خورشید به زیر دام معشوقه ماست
مه با همه حسن نام معشوقه ماست
امروز جهان به کام معشوقه ماست
عالم همه بانگ و نام معشوقه ماست
📚 #سنایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۳۵
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
هر زمان جوری ز خوبان میکشم
هر نفس دردی ز دوران میکشم
خون دل هر دم دگرگون میخورم
جام غم هر شب دگرسان میکشم
باز دست غم گریبانم گرفت
گرچه بر افلاک دامان میکشم
جور دلدار و جفای روزگار
گرچه دشوار است، آسان میکشم
از پی عشق پری رخسارهای
زحمتی هر دم ز دیوان میکشم
جور بین، کز دست دوران دم به دم
ساغر پر زهر هجران میکشم
چون ننالم از جفای ناکسان؟
کین همه بیداد ازیشان میکشم
تا نباید دیدنم روی رقیب
هر نفس سر در گریبان میکشم
با خیال دوست همدم میشوم
وز لب او آب حیوان میکشم
تن چو سوزن کردهام، تا روز و شب
مهر او در رشتهٔ جان میکشم
نازنینا، ناز کن بر جان من
ناز تو چندان که بتوان میکشم
از تو چیزی دیدهام ناگفتنی
وین همه محنت پی آن میکشم
📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۷۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
هر زمان جوری ز خوبان میکشم
هر نفس دردی ز دوران میکشم
خون دل هر دم دگرگون میخورم
جام غم هر شب دگرسان میکشم
باز دست غم گریبانم گرفت
گرچه بر افلاک دامان میکشم
جور دلدار و جفای روزگار
گرچه دشوار است، آسان میکشم
از پی عشق پری رخسارهای
زحمتی هر دم ز دیوان میکشم
جور بین، کز دست دوران دم به دم
ساغر پر زهر هجران میکشم
چون ننالم از جفای ناکسان؟
کین همه بیداد ازیشان میکشم
تا نباید دیدنم روی رقیب
هر نفس سر در گریبان میکشم
با خیال دوست همدم میشوم
وز لب او آب حیوان میکشم
تن چو سوزن کردهام، تا روز و شب
مهر او در رشتهٔ جان میکشم
نازنینا، ناز کن بر جان من
ناز تو چندان که بتوان میکشم
از تو چیزی دیدهام ناگفتنی
وین همه محنت پی آن میکشم
📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۷۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
عمر بر اومید فردا میرود
غافلانه سوی غوغا میرود
روزگار خویش را امروز دان
بنگرش تا در چه سودا میرود
گه به کیسه گه به کاسه عمر رفت
هر نفس از کیسه ما میرود
مرگ یک یک میبرد وز هیبتش
عاقلان را رنگ و سیما میرود
مرگ در ره ایستاده منتظر
خواجه بر عزم تماشا میرود
مرگ از خاطر به ما نزدیکتر
خاطر غافل کجاها میرود
تن مپرور زانک قربانیست تن
دل بپرور دل به بالا میرود
چرب و شیرین کم ده این مردار را
زانک تن پرورد رسوا میرود
چرب و شیرین ده ز حکمت روح را
تا قوی گردد که آن جا میرود
حکمتت از شه صلاح الدین رسد
آنک چون خورشید یکتا میرود
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزل شماره ۸۲۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
عمر بر اومید فردا میرود
غافلانه سوی غوغا میرود
روزگار خویش را امروز دان
بنگرش تا در چه سودا میرود
گه به کیسه گه به کاسه عمر رفت
هر نفس از کیسه ما میرود
مرگ یک یک میبرد وز هیبتش
عاقلان را رنگ و سیما میرود
مرگ در ره ایستاده منتظر
خواجه بر عزم تماشا میرود
مرگ از خاطر به ما نزدیکتر
خاطر غافل کجاها میرود
تن مپرور زانک قربانیست تن
دل بپرور دل به بالا میرود
چرب و شیرین کم ده این مردار را
زانک تن پرورد رسوا میرود
چرب و شیرین ده ز حکمت روح را
تا قوی گردد که آن جا میرود
حکمتت از شه صلاح الدین رسد
آنک چون خورشید یکتا میرود
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزل شماره ۸۲۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
دلم گر قصه گوید، اینک آن گوش
لبم گر بوسه خواهد، این لب نوش
اگر شب زنده دارم، این سر زلف
چو خوابم در رباید، اینک آغوش
📚 #سایه - سیاه مشق - دو بیتی ها - وصل
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
دلم گر قصه گوید، اینک آن گوش
لبم گر بوسه خواهد، این لب نوش
اگر شب زنده دارم، این سر زلف
چو خوابم در رباید، اینک آغوش
📚 #سایه - سیاه مشق - دو بیتی ها - وصل
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
شاعر از تكرار بودن بي تو دارد التهاب
ماهي از آبي كه راه افتاده سمت آسياب
از جهانم تا جهنم تا تو هستي راه نيست
بي تو ساقي ياغي و شر ميشود جام شراب
بي قرارم ميكند بي تو قرار عاشقان
پيش تشنه گفتن از آب است تصوير عذاب
از تماشاي دلم در سوختن لذت ببر
چون منجم در كوير از ديدن رقص شهاب
هر كجا خود را زدم بي تو فقط آتش گرفت
آه حتي بي تو من خود را نخواهم زد به خواب
📚 #احمد_پروين
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
شاعر از تكرار بودن بي تو دارد التهاب
ماهي از آبي كه راه افتاده سمت آسياب
از جهانم تا جهنم تا تو هستي راه نيست
بي تو ساقي ياغي و شر ميشود جام شراب
بي قرارم ميكند بي تو قرار عاشقان
پيش تشنه گفتن از آب است تصوير عذاب
از تماشاي دلم در سوختن لذت ببر
چون منجم در كوير از ديدن رقص شهاب
هر كجا خود را زدم بي تو فقط آتش گرفت
آه حتي بي تو من خود را نخواهم زد به خواب
📚 #احمد_پروين
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
من کیستم آتش به دل افروختهای
وز خرمن دهر دیده بر دوختهای
در راه وفا چو سنگ و آتش گردم
شاید که رسم به صبحت سوختهای
📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۲۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
من کیستم آتش به دل افروختهای
وز خرمن دهر دیده بر دوختهای
در راه وفا چو سنگ و آتش گردم
شاید که رسم به صبحت سوختهای
📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۲۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
گر به رخسار چو ماهت صنما مینگرم
به حقیقت اثر لطف خدا مینگرم
تا مگر دیده ز روی تو بیابد اثری
هر زمان صد رهت اندر سر و پا مینگرم
تو به حال من مسکین به جفا مینگری
من به خاک کف پایت به وفا مینگرم
آفتابی تو و من ذره مسکین ضعیف
تو کجا و من سرگشته کجا مینگرم
سر زلفت ظلماتست و لبت آب حیات
در سواد سر زلفت به خطا مینگرم
هندوی چشم مبیناد رخ ترک تو باز
گر به چین سر زلفت به خطا مینگرم
راه عشق تو درازست ولی سعدی وار
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۹۳
*سال و حال نو بر شما مبارک و فرخنده باد ، از خداوند متعال برایتان کامیابی روزافزون خواهانم*
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
گر به رخسار چو ماهت صنما مینگرم
به حقیقت اثر لطف خدا مینگرم
تا مگر دیده ز روی تو بیابد اثری
هر زمان صد رهت اندر سر و پا مینگرم
تو به حال من مسکین به جفا مینگری
من به خاک کف پایت به وفا مینگرم
آفتابی تو و من ذره مسکین ضعیف
تو کجا و من سرگشته کجا مینگرم
سر زلفت ظلماتست و لبت آب حیات
در سواد سر زلفت به خطا مینگرم
هندوی چشم مبیناد رخ ترک تو باز
گر به چین سر زلفت به خطا مینگرم
راه عشق تو درازست ولی سعدی وار
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۹۳
*سال و حال نو بر شما مبارک و فرخنده باد ، از خداوند متعال برایتان کامیابی روزافزون خواهانم*
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت
ما را چون دود بر سر آتش نشاند و رفت
مخمور بادهٔ طرب انگیز شوق را
جامی نداد و زهر جدائی چشاند و رفت
گفتم مگر بحیله بقیدش در آورم
از من رمید و توسن بختم رماند و رفت
چون صید او شدم من مجروح خسته را
در بحر خون فکند و جنیبت براند و رفت
جانم چو رو به خیمه روحانیان نهاد
تن را در این حظیره سفلی بماند و رفت
خون جگر چون در دل من جای تنگ یافت
گلگون ز راه دیده ز صحرا براند رفت
گل در حجاب بود که مرغ سحرگهی
آمد بباغ و آنهمه فریاد خواند و رفت
چون بنده را سعادت قربت نداد دست
بوسید آستانه و خدمت رساند و رفت
برخاک آستان تو خواجو ز درد عشق
دامن برین سراچه خاکی فشاند و رفت
📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۲۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت
ما را چون دود بر سر آتش نشاند و رفت
مخمور بادهٔ طرب انگیز شوق را
جامی نداد و زهر جدائی چشاند و رفت
گفتم مگر بحیله بقیدش در آورم
از من رمید و توسن بختم رماند و رفت
چون صید او شدم من مجروح خسته را
در بحر خون فکند و جنیبت براند و رفت
جانم چو رو به خیمه روحانیان نهاد
تن را در این حظیره سفلی بماند و رفت
خون جگر چون در دل من جای تنگ یافت
گلگون ز راه دیده ز صحرا براند رفت
گل در حجاب بود که مرغ سحرگهی
آمد بباغ و آنهمه فریاد خواند و رفت
چون بنده را سعادت قربت نداد دست
بوسید آستانه و خدمت رساند و رفت
برخاک آستان تو خواجو ز درد عشق
دامن برین سراچه خاکی فشاند و رفت
📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۲۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
به زیر زلف برق گوشواره
زدی بر خرمن عمرم شراره
بیا فایز که از نو آتش طور
تجلی کرده بر موسی دوباره
📚 #فایز - دوبیتی ها - دو بیتی شماره ۱۰۷
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
به زیر زلف برق گوشواره
زدی بر خرمن عمرم شراره
بیا فایز که از نو آتش طور
تجلی کرده بر موسی دوباره
📚 #فایز - دوبیتی ها - دو بیتی شماره ۱۰۷
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
کفش چرمی - چتر - فروردین - خیابان شلوغ
یک شب بارانی غمگین خیابان شلوغ
می رود تنهای تنها، باز هم می بینمش
باز هم رد می شود از این خیابان شلوغ
اشک و باران با هم از روی نگاهش می چکند
او سرش را می برد پایین ... خیابان شلوغ
عابران مانند باران در زمین گم می شوند
او فقط می ماند و چندین خیابان شلوغ
او فقط می ماند و دنیایی از دلواپسی
با غمی بر شانه اش، سنگین... خیابان شلوغ
... ناودانها، چشمک خط دار ماشینهای مست
خط کشی، باران آهنگین، خیابان شلوغ...
او نمی فهمد، نمی فهمد فقط رد می شود
با همان انگیزه ی دیرین... خیابان شلوغ
کفش چرمی روبه روی کفش چرمی ایستاد
لحظه ای پهلوی من بنشین
خیابان خلوت است
📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۲۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
کفش چرمی - چتر - فروردین - خیابان شلوغ
یک شب بارانی غمگین خیابان شلوغ
می رود تنهای تنها، باز هم می بینمش
باز هم رد می شود از این خیابان شلوغ
اشک و باران با هم از روی نگاهش می چکند
او سرش را می برد پایین ... خیابان شلوغ
عابران مانند باران در زمین گم می شوند
او فقط می ماند و چندین خیابان شلوغ
او فقط می ماند و دنیایی از دلواپسی
با غمی بر شانه اش، سنگین... خیابان شلوغ
... ناودانها، چشمک خط دار ماشینهای مست
خط کشی، باران آهنگین، خیابان شلوغ...
او نمی فهمد، نمی فهمد فقط رد می شود
با همان انگیزه ی دیرین... خیابان شلوغ
کفش چرمی روبه روی کفش چرمی ایستاد
لحظه ای پهلوی من بنشین
خیابان خلوت است
📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۲۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
باران شامگاه ، چو دیواری از بلور
گلخانه ی شفق را در برگرفته بود
خورشید ، همچو نرگس بیمار آسمان
در پشت آن حصار بلورین شکفته بود
خاکستر غروب خزان ، می نهفت گرم
در دل ، جرقه های هزاران ستاره را
س بر سینه ی برهنه ی خود می فشرد ماه
پنهان ز چشم روز ، شب شیرخواره را
باران اشک من
گلخانه ی خیال خزان ، دیده ی مرا
در بر گرفته بود چو دیواری از بلور
خورشید چشم های تو در اشک من شکفت
چون نرگس طلایی گلخانه های دور
📚 #نادر_نادرپور - گیاه و سنگ نه، آتش - طلوعی در غروب
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
باران شامگاه ، چو دیواری از بلور
گلخانه ی شفق را در برگرفته بود
خورشید ، همچو نرگس بیمار آسمان
در پشت آن حصار بلورین شکفته بود
خاکستر غروب خزان ، می نهفت گرم
در دل ، جرقه های هزاران ستاره را
س بر سینه ی برهنه ی خود می فشرد ماه
پنهان ز چشم روز ، شب شیرخواره را
باران اشک من
گلخانه ی خیال خزان ، دیده ی مرا
در بر گرفته بود چو دیواری از بلور
خورشید چشم های تو در اشک من شکفت
چون نرگس طلایی گلخانه های دور
📚 #نادر_نادرپور - گیاه و سنگ نه، آتش - طلوعی در غروب
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
مثل بهار در دلم آغاز می شوی
تو بی قرار در دلم آغاز می شوی
آری ترنم تو چه زیباست مهربان!
چون آبشار در دلم آغاز می شوی
من سمت تو می آیم و تو کوهسارعشق
با اقتدار در دلم آغاز می شوی
بر شانه های زخمی تو بوسه می زنم
امیدوار در دلم آغاز می شوی
امشب دوباره من به تماشات آمدم
آیینه وار در دلم آغاز می شوی
من بی حضور عشق زمستانی ام و تو
مثل بهار در دلم آغاز می شوی
📚 #شیوا_فرازمند - وقتی تو هستی من آسمانم - بهارانه
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
مثل بهار در دلم آغاز می شوی
تو بی قرار در دلم آغاز می شوی
آری ترنم تو چه زیباست مهربان!
چون آبشار در دلم آغاز می شوی
من سمت تو می آیم و تو کوهسارعشق
با اقتدار در دلم آغاز می شوی
بر شانه های زخمی تو بوسه می زنم
امیدوار در دلم آغاز می شوی
امشب دوباره من به تماشات آمدم
آیینه وار در دلم آغاز می شوی
من بی حضور عشق زمستانی ام و تو
مثل بهار در دلم آغاز می شوی
📚 #شیوا_فرازمند - وقتی تو هستی من آسمانم - بهارانه
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
در طیره ام از باد که آمد سویت
وز شانه که دست می زند در مویت
خود سایه که باشد که فتد در پیشت؟
خورشید که باشد که جهد در کویت؟
📚 #سلمان ساوجی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۳۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
در طیره ام از باد که آمد سویت
وز شانه که دست می زند در مویت
خود سایه که باشد که فتد در پیشت؟
خورشید که باشد که جهد در کویت؟
📚 #سلمان ساوجی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۳۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
گر شرح نمی دهم که حالم چونست
یا از تو مرا چه درد روزافزونست
پیداست چو روز نزد هرکس که مرا
با این لب خندان چه دل پر خونست
📚 #انوری - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۶۱
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
گر شرح نمی دهم که حالم چونست
یا از تو مرا چه درد روزافزونست
پیداست چو روز نزد هرکس که مرا
با این لب خندان چه دل پر خونست
📚 #انوری - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۶۱
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
روز از طلبت پرده بیکاری ماست
شبها ز غمت حجره بیداری ماست
هجران تو پیرایه غمخواری ماست
سودای تو سرمایه هشیاری ماست
📚 #سنایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۳۷
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
روز از طلبت پرده بیکاری ماست
شبها ز غمت حجره بیداری ماست
هجران تو پیرایه غمخواری ماست
سودای تو سرمایه هشیاری ماست
📚 #سنایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۳۷
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم
باری، بیا که جان را در پای تو فشانم
این هم روا ندارم کایی برای جانی
بگذار تا برآید در آرزوت جانم
بگذار تا بمیرم در آرزوی رویت
بی روی خوبت آخر تا چند زنده مانم؟
دارم بسی شکایت چون نشنوی چه گویم؟
بیهوده قصهٔ خود در پیش تو چه خوانم؟
گیرم که من نگویم لطف تو خود نگوید:
کین خسته چند نالد هر شب بر آستانم؟
ای بخت خفته، برخیز، تا حال من ببینی
وی عمر رفته، بازآ، تا بشنوی فغانم
ای دوست گاهگاهی میکن به من نگاهی
آخر چو چشم مستت من نیز ناتوانم
بر من همای وصلت سایه از آن نیفکند
کز محنت فراقت پوسیده استخوانم
ای طرفهتر که دایم تو با منی و من باز
چون سایه در پی تو گرد جهان دوانم
کس دید تشنهای را غرقه در آب حیوان
جانش به لب رسیده از تشنگی؟ من آنم
زان دم که دور ماندم از درگهت نگفتی:
کاخر شکستهای بد، روزی بر آستانم
هرگز نگفتی، ای جان، کان خسته را بپرسم
وز محنت فراقش یک لحظه وارهانم
اکنون سزد ، نگارا، گر حال من بپرسی
یادم کنی، که این دم دور از تو ناتوانم
بر دست باد کویت بوی خودت فرستی
تا بوی جان فزایت زنده کند روانم
باری، عراقی این دم بس ناخوش است و در هم
حال دلش دگر دم، تا چون شود، چه دانم؟
📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۷۷
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم
باری، بیا که جان را در پای تو فشانم
این هم روا ندارم کایی برای جانی
بگذار تا برآید در آرزوت جانم
بگذار تا بمیرم در آرزوی رویت
بی روی خوبت آخر تا چند زنده مانم؟
دارم بسی شکایت چون نشنوی چه گویم؟
بیهوده قصهٔ خود در پیش تو چه خوانم؟
گیرم که من نگویم لطف تو خود نگوید:
کین خسته چند نالد هر شب بر آستانم؟
ای بخت خفته، برخیز، تا حال من ببینی
وی عمر رفته، بازآ، تا بشنوی فغانم
ای دوست گاهگاهی میکن به من نگاهی
آخر چو چشم مستت من نیز ناتوانم
بر من همای وصلت سایه از آن نیفکند
کز محنت فراقت پوسیده استخوانم
ای طرفهتر که دایم تو با منی و من باز
چون سایه در پی تو گرد جهان دوانم
کس دید تشنهای را غرقه در آب حیوان
جانش به لب رسیده از تشنگی؟ من آنم
زان دم که دور ماندم از درگهت نگفتی:
کاخر شکستهای بد، روزی بر آستانم
هرگز نگفتی، ای جان، کان خسته را بپرسم
وز محنت فراقش یک لحظه وارهانم
اکنون سزد ، نگارا، گر حال من بپرسی
یادم کنی، که این دم دور از تو ناتوانم
بر دست باد کویت بوی خودت فرستی
تا بوی جان فزایت زنده کند روانم
باری، عراقی این دم بس ناخوش است و در هم
حال دلش دگر دم، تا چون شود، چه دانم؟
📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۷۷
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
Telegram
Hassan kashavarz
إشعار حافظ ، شهريار ، سعدي ، رهي معيري ، مولانا و رباعيات دلنشين
درود
بامداد خوش
ای خدا از عاشقان خشنود باد
عاشقان را عاقبت محمود باد
عاشقان را از جمالت عید باد
جانشان در آتشت چون عود باد
دست کردی دلبرا در خون ما
جان ما زین دست خون آلود باد
هر که گوید که خلاصش ده ز عشق
آن دعا از آسمان مردود باد
مه کم آید مدتی در راه عشق
آن کمی عشق جمله سود باد
دیگران از مرگ مهلت خواستند
عاشقان گویند نی نی زود باد
آسمان از دود عاشق ساختهست
آفرین بر صاحب این دود باد
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزل شماره ۸۲۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
ای خدا از عاشقان خشنود باد
عاشقان را عاقبت محمود باد
عاشقان را از جمالت عید باد
جانشان در آتشت چون عود باد
دست کردی دلبرا در خون ما
جان ما زین دست خون آلود باد
هر که گوید که خلاصش ده ز عشق
آن دعا از آسمان مردود باد
مه کم آید مدتی در راه عشق
آن کمی عشق جمله سود باد
دیگران از مرگ مهلت خواستند
عاشقان گویند نی نی زود باد
آسمان از دود عاشق ساختهست
آفرین بر صاحب این دود باد
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزل شماره ۸۲۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
سحرگه در چمن خوش رنگ شد گل
نگاهش کردم و دل تنگ شد گل
به دل گفتم که نازست این، میندیش
چو دستی پیش بردم، سنگ شد گل
📚 #سایه - سیاه مشق - دو بیتی ها - سنگ
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
سحرگه در چمن خوش رنگ شد گل
نگاهش کردم و دل تنگ شد گل
به دل گفتم که نازست این، میندیش
چو دستی پیش بردم، سنگ شد گل
📚 #سایه - سیاه مشق - دو بیتی ها - سنگ
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih