Hassan kashavarz
64 subscribers
2.89K photos
86 videos
3.58K links
إشعار حافظ ، شهريار ، سعدي ، رهي معيري ، مولانا و رباعيات دلنشين
Download Telegram
درود

بامداد خوش

سحر بر من گذشت آن تیرمژگان
گذر کرده به جسم و روح و آن جان

سپر کردم تن و جانم که ناگاه
اسارت برده دلبر ، دل شتابان

📚 #ح_حاجیان

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

قلم کنار تو افتاده لیقه خشک شده
حرف *"ع ش ق"* به خط عتیقه خشک شده

دوباره زخم تو گل کرده "دوم" ماه است
زمان به روی "دو و ده دقیقه" خشک شده

کناره پنجره ای، ماه می وزد ... داری
به سمت کوچه نگاه عمیق خشک شده

از آن قرار برای تو این فقط مانده است:
گلی که بر سر جیب جلیقه خشک شده

...هجوم خاطره ها ... چشمهای تو بسته اند
و دستهای تو روی شقیقه خشک شده

برای "عشق" تو سر مشق تازه می خواهی
قلم کنار تو افتاده لیقه خشک شده

📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۱۷

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

دیگر در انتظار که باشم ؟
زیرا مرا هوای کسی نیست

روزی گرم هزار هوس بود
امروز ، دیگرم هوسی نیست

زندان من که زندگیم بود
دیوارهای سخت و سیه داشت

جان مرا به خیره تبه کرد
عمر مرا به هرزه تبه داشت

در من سرود گمشده ای بود
کان را کسی نخواند و نپرداخت

هرگز مرا چنان که منستم
یک آفریده زین همه نشناخت

بس درد داشتم که بگویم
اما دلم نگفت و نهان کرد

بیهوده بود هر چه سرودم
با این سروده ها چه توان کرد ؟

دردا که کس نگفت و نپرسید
کاخر چه بود و چیست گناهم

گر سرنوشت من همه این بود
نفرین به سرنوشت سیاهم

ای مرگ ، ای سپیده دم دور
براین شب ، سیاه فروتاب

تنها در انتظار تو هستم
بشتاب ، ای نیامده ، بشتاب

📚 #نادر_نادرپور - دختر جام - سفرکرده

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

بو برده است عشق؛ به اسرار یارها
دل بسته ام به قصه سبز بهارها

دارم همیشه حسرت یک لحظه پر زدن
در آسمان پر شده از راز سارها

من هفت خوان عشق به سر می روم ولی
در خوان هفتمت که نشسته ست بارها؟

گلدان شدم برای حضور بهاری ات
در من شکفته خاطره سبزه زارها

حق با تو است ای همه خوبی، تو ای صبور
جادوی چشم سبز تو جادوی مارها

با من چه کرده ای که شدم مبتلای تو؟
آکنده از تلاطم و آواز تارها

امن یجیب... آه، همین است عاشقی
باید بشویم از دلم امشب غبارها

📚 #شیوا_فرازمند - غزلیات - قصه سبز بهار

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

تا اسب مراد شه صفت می تازی
با حال من پیاده کی پردازی؟

من با تو چو رخ راست روم لیکن تو
چون فیل و چو فرزین بر شکفت از شادی

📚 #سلمان ساوجی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۲۷

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش


درکوی تو هیچ کار من ناشده راست
ایام به کین خواستن من برخاست

واخر به دلت گذر کند چون بروم
کان دلشده کی رفت و چگونه ست و کجاست

📚 #انوری - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۳۸

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

نیلوفر و لاله هر دو بی هیچ سبب
این پوشد نیل و آن به خون شوید لب

می شویم و می پوشم ای نوشین لب
در هجر تو رخ به خوان و از نیل سلب

📚 #سنایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۲۲

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

من و تو هم سفر و هم قطار یکدگریم
مسافر هم و چشم انتظار یکدگریم

قفس چه با خود می گوید ؟ آسمان همیم
خزان چه در سر دارد ؟ بهار یکدگریم

📚 #شبنم_فرضی‌زاده

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

آن بخت کو که بر در تو باز بگذرم؟
وآن دولت از کجا که تو بازآیی از درم؟

می‌خواستم که با تو برآرم دمی به کام
نگذاشت روزگار که گردد میسرم

از عمر من کنون چو نمانده است هم دمی
باری، بیا، که با تو دمی خوش برآورم

جانا، روا مدار که با دیدهٔ پر آب
نایافته مراد ز کوی تو بگذرم

زین گونه سرکشی که تو آغاز کرده‌ای
از دست جور تو نه همانا که جان برم

دست غم تو بس که مرا پایمال کرد
مگذار هجر را که نهد پای بر سرم

با وصل همه بگو که: عراقی از آن ماست
از لطف تو که یاد کند بار دیگرم

📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۷۰

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

بار دیگر یار ما هنباز کرد
اندک اندک خوی از ما بازکرد

مکرهای دشمنان در گوش کرد
چشم خود بر یار دیگر باز کرد

هر دم از جورش دل آرد نو خبر
غم دل ترسنده را غماز کرد

رو ترش کردن بر ما پیشه ساخت
یک بهانه جست و دست انکاز کرد

ای دریغا راز ما با همدگر
کو دگر کس را چنین همراز کرد

ای دل از سر صبر را آغاز کن
زانک دلبر جور را آغاز کرد

عقل گوید کاین بداندیشی مکن
او از آن ماست بر ما ناز کرد

می‌دهد چون مه صلاح الدین ضیا
کارغنون را زهره جان ساز کرد

📚 #مولوی - دیوان شمس - غزلیات - غزل شماره ۸۱۴

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

به جان هر که داری دوست هشدار
مده رنج فراوان بر من زار

تو لیلای منی افسانه کم کن
گرفتار توام زنجیر بردار

📚 #ح_حاجیان

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

این عشق کهن بوده ی نافرسوده
پیرانه سرم نمی هلد آسوده

در حسرت دیدار تو کردیم سفید
این ریش پریشان به اشک آلوده

📚 #سایه - سیاه مشق - رباعیات - عشق کهن

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

اي كاش شبيه برگ و شبنم باشيم
تا فرصت بودن است همدم باشيم

هر قطره دو تا غزل بسازد باران
من با تو كه زير چتر با هم باشيم

📚 #احمد_پروين

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه
بی یاد تو هر جا که نشستم توبه

در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم توبه

📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۰۸

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم
و گر ز کینه دشمن به جان رسد کارم

نه روی رفتنم از خاک آستانه دوست
نه احتمال نشستن نه پای رفتارم

کجا روم که دلم پای بند مهر کسیست
سفر کنید رفیقان که من گرفتارم

نه او به چشم ارادت نظر به جانب ما
نمی‌کند که من از ضعف ناپدیدارم

اگر هزار تعنت کنی و طعنه زنی
من این طریق محبت ز دست نگذارم

مرا به منظر خوبان اگر نباشد میل
درست شد به حقیقت که نقش دیوارم

در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست
اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم

به عشق روی تو اقرار می‌کند سعدی
همه جهان به درآیند گو به انکارم

کجا توانمت انکار دوستی کردن
که آب دیده گواهی دهد به اقرارم

📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۸۷

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت
یا شنیدی ز کسی کان بت عیار برفت

غم کارم بخور امروز که شد کار از دست
دلم این لحظه نگهدار که دلدار برفت

که کند چاره‌ام این لحظه که بیچاره شدم
که دهد یاریم امروز که آن یار برفت

جهد کردم که ز دل بو که برآید کاری
چکنم کاین دل محنت زده از کار برفت

این زمان بلبل دلسوخته گو دم در کش
زانکه آن طوطی خوش نغمه ز گلزار برفت

درد بیمار عجب گر بدوائی برسد
خاصه اکنون که طبیب از سر بیمار برفت

همچو آن فتنه که دیوانه‌ام از رفتارش
آدمی زاده ندیدم که پری وار برفت

بت ساغر کش من تا بشد از مجلس انس
آبروی قدح و رونق خمار برفت

آن چه می‌بود که تا ساقی از آن می‌پیمود
کس ندیدیم که از میکده هشیار برفت

بوی انفاس تو خواجو همه عالم بگرفت
این چه عطرست که آب رخ عطار برفت

#خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۱۹

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلبری با دلبری دل از کفم دزدید و رفت
هر چه کردم ناله از دل ، سنگدل نشنید و رفت

گفتمش ای دلربا ، دلبر ز دل بردن چه سود
از ته دل بر منه دیوانه دل خندید و رفت

📚 #ژولیده_نیشابوری

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

دل از من چشم شهلا دلبر از تو
لب خشکیده از من کوثر از تو

بنه بر جان فایز منت از لطف
سر از من سینه از من خنجر از تو

📚 #فایز - دوبیتی ها - دو بیتی شماره ۹۷

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih