Hassan kashavarz
64 subscribers
2.9K photos
88 videos
3.59K links
إشعار حافظ ، شهريار ، سعدي ، رهي معيري ، مولانا و رباعيات دلنشين
Download Telegram
درود

بامداد خوش

در دیگران می جویی ام اما بدان ای دوست
این سان نمی یابی ز من حتی نشان ای دوست

من در تو گشتم ، گم، مرا در خود صدا می زن
تا پاسخم را بشنوی پژواک سان ای دوست

در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من
سردی مکن با این چنین آتش به جان ای دوست

گفتی بخوان خواندم اگرچه گوش نسپردی
حالا که لالم خواستی پس خود بخوان ای دوست

من قانعم آن بخت جاویدان نمی خواهم
گر می توانی یک نفس با من بمان ای دوست

یا نه تو هم با هر بهانه شانه خالی کن
از من من این بر شانه ها بار گران ای دوست

نامهربانی را هم از تو دوست خواهم داشت
بیهوده می کوشی بمانی مهربان ای دوست

انسان که می خواهد دلت با من بگو آری
من دوست دارم حرف دل را بر زبان ای دوست

📚 #محمدعلی_بهمنی - در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

نکند از همه پنجره ها دور شوی!؟
نکند گریه کنی، گریه کنی؛ کور شوی؟

نکند آخر این قصه به بن بست رسد؟
و تو با حادثه ها دوست شوی؛ جور شوی!؟

بزنی مشت به فانوس تماشات شبی
مانع آمدن قافیه نور شوی!؟

نکند بندگی عشق فراموش کنی؟
نکند با کلک شعبده مسحور شوی؟!

نکند پا نکشی از شب ناکامی ها؟
و به چشمان شب غم زده مشهور شوی؟

تو پر از قاصدک و پنجره و آوازی
باید آکنده از احساس و شر و شور شوی!

📚 #شیوا_فرازمند - غزلیات - احساس

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

ای سایه سنبلت سمن پرورده،
یاقوت تو را در عدن پرورده،

همچون لب خود مدام جان می پرور
ز آن راح که روحی است بدن پرورده

📚 #سلمان ساوجی - رباعیات - رباعی شماره ۱۶

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

کار تنم از دست دلم رفت ز دست
بیچاره دلم به ماتم جان بنشست

جان دل ز جهان بربد و رخت اندر بست
سازم همه این بود که در کار شکست

📚 #انوری - رباعیات - رباعی شماره ۲۸

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

عشقا تو در آتش نهادی ما را
درهای بلا همه گشادی ما را

صبرا به تو در گریختم تا چکنی
تو نیز به دست هجر دادی ما را

📚 #سنایی - رباعیات - رباعی شماره ۳

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

هیهات! کزین دیار رفتم
ناکرده وداع یار رفتم

چه سود قرار وصل جانان؟
اکنون که من از قرار رفتم

چون خاک در تو بوسه دادم
با دیدهٔ اشکبار رفتم

بگذاشتم، ای عزیز چون جان،
دل نزد تو یادگار رفتم

زنهار! دل مرا نگه‌دار
چون من ز میان کار رفتم

بردند به اضطرارم، ای دوست،
زین جا نه به اختیار رفتم

غم خواره و مونسم تو بودی
بی‌مونس و غمگسار رفتم

از خلق کریم تو ندیدم
یک عهد چو استوار، رفتم

چون از لب تو نیافتم کام
ناکام به هر دیار رفتم

نایافته مرهمی ز لطفت
دل خسته و جان فگار رفتم

شکرانه بده، که از در تو
چون محنت روزگار رفتم

تو خرم و شاد و کامران باش
کز شهر تو سوکوار رفتم

در قصهٔ درد من نگه کن
بنگر که چگونه زار رفتم

📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۶۳

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

عشرتی هست در این گوشه غنیمت دارید
دولتی هست حریفان سر دولت خارید

چو شکر یک دل و آغشته این شیر شوید
که ظریفید و لطیفید و نکومقدارید

دانه چیدن چه مروت بود آخر مکنید
که امیران دو صد خرمن و صد انبارید

با چنین لاله رخان روح چرا نفزایید
در چنین معصره‌ای غوره چرا افشارید

دست در دامن همچون گل و ریحانش زنید
نه که پرورده و بسرشته آن گلزارید

رنگ دیدیت بسی جان و حیاتیش نبود
مه خوبان مرا از چه چنین پندارید

چون ره خانه ندانید که زاده وصلید
چون سره و قلب ندانید کز این بازارید

فخر مصرید چو یوسف هله تعبیر کنید
چو لب نوش وفا جمله شکر می‌کارید

ملکانید و ملک زاده ز آغاز و سرشت
گر چه امروز گدایانه چنین می‌زارید

ساقیان باده به کف گوش شما می‌پیچند
گرد خمخانه برآیید اگر خمارید

همه صیاد هنر گشته پی بی‌عیبی
همه عیبید چو در مجلس جان هشیارید

شمس تبریز درآمد به عیان عذر نماند
دیده روح طلب را به رخش بسپارید

📚 #مولوی - دیوان شمس - غزل شماره ۸۰۱

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

ای آتش افسرده ی افروختنی
ای گنج هدر گشته ی اندوختنی

ما عشق و وفا را ز تو آموخته ایم
ای زندگی و مرگ تو آموختنی

📚 #سایه - سیاه مشق - رباعیات - درس وفا

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

اسفند بدون يار كارم را ساخت
در باغ درخت چوب دارم را ساخت

از زندگي ام بلندتر كرد افسوس
تقدير كه فصل انتظارم را ساخت

📚 #احمد_پروين

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

عشقست که شیر نر زبون آید ازو
از هر چه گمان بری فزون آید ازو

گه دشمنیی کند که مهر افزاید
گه دوستیی که بوی خون آید ازو

📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۵۹۴

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

شکست عهد مودت نگار دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم

به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیا و آخرت کندم

تطاولی که تو کردی به دوستی با من
من آن به دشمن خون خوار خویش نپسندم

اگر چه مهر بریدی و عهد بشکستی
هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم

بیار ساقی سرمست جام باده عشق
بده به رغم مناصح که می‌دهد پندم

من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا
پدر بگوی که من بی‌حساب فرزندم

به خاک پای تو سوگند و جان زنده دلان
که من به پای تو در مردن آرزومندم

بیا بیا صنما کز سر پریشانی
نماند جز سر زلف تو هیچ پابندم

به خنده گفت که سعدی از این سخن بگریز
کجا روم که به زندان عشق دربندم

📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۷۷

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

بر سر کوی خرابات محبت کوئیست
که مرا بر سر آن کوی نظر بر سوئیست

دهنش یکسر مویست و میانش یک موی
وز میان تن من تا بمیانش موئیست

ابروی او که ز چشمم نرود پیوسته
نه کمانیست که شایستهٔ هر بازوئیست

مرهمی از من مجروح مدارید دریغ
که دلم خستهٔ پیکان کمان ابروئیست

گر من از خوی بد خویش نگردم چه عجب
هر کسی را که در آفاق ببینی خوئیست

ز آتش دوزخم از بهر چه می‌ترسانید
دوزخ آنست که خالی ز بهشتی روئیست

نسخهٔ غالیه یا رایحهٔ گلزارست
نکهت سنبل تر یا نفس گلبوئیست

هر که از زلف دراز تو نگوید سخنی
دست کوته کن ازو زانکه پریشان گوئیست

اگر از کوی تو خواجو بملامت نرود
مکنش هیچ ملامت که ملامت جوئیست

📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۱۲

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

تو بر من بگذری چون برق رخشان
منت چون رعد اندر پی خروشان

ز باران سرشک چشم فایز
بروید لاله چون فصل بهاران

📚 #فایز - دو بیتی ها - دو بیتی شماره ۸۸

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

همین دقیقه، همین ساعت ... آفتاب، درست
کنار حوض، کمی سایه داشت روز نخست

تو کنج باغچه، گلهای سرخ می چیدی...
پس از گذشتن یک سال یادم است درست

ببین چگونه برایت هنوز دلتنگ است
کسی که بعد تو یک لحظه از تو دست نشست

چقدر نامه نوشتم ... دلم پر است چقدر
امید نیست به این شعرهای ساده ی سست

دوباره نامه ی من... شهر بی وفا شده است
چه خلوت است در این روزها اداره ی پست!

📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۱۱

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

این شفق است یا فلق؟ مغرب و مشرقم بگو
من به کجا رسیده ام؟ جان دقایقم بگو

آیینه در جواب من باز سکوت می کند
باز مرا چه می شود؟ ای تو حقایقم بگو

جان همه شوق گشته ام طعنه ناشنیده را
در همه حال خوب من با تو موافقم بگو

پاک کن از حافظه ات شور غزل های مرا
شاعر مرده ام بخوان گور علایقم بگو

با من کور و کر ولی واژه به تصویر مکش
منظره های عقل را با من سابقم بگو

من که هر آنچه داشتم اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو

یا به زوال می روم یا به کمال می رسم
یکسره کن کار مرا بگو که عاشقم بگو

📚 #محمدعلی_بهمنی - گزیده اشعار - آیینه در جواب من باز سکوت می کند

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

جنون جنون غم عشقت دوباره پیدا شد
هوای خانه قلبم پر از تمنا شد

غروب خونی چشمت نشست در یادم
به روی بوم سفیدم، نگاه تو جا شد

همان نگاه گریزان، همان نگاه غریب
که عاقبت به فریبی، اسیر دنیا شد

شکستنی تر از این روح من نمی یابی
ببین چگونه شکستم که عشق، رسوا شد

قسم به غنچه گل ها، قسم به باران ها
که رفتی و همه جا بی تو مثل صحرا شد

دوباره پر شده از تو تمام ابیاتم
ببین ببین که چگونه غزل، مهیا شد!

📚 #شیوا_فرازمند - غزلیات - داستان غزل

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih