درود
بامداد خوش
بامدادی بلبلی در ناله و فریاد بود
ناله های زار او در گوش گل چون باد بود
گفتمش: نشنید گل ، بیهوده می نالی چرا؟
گفت: ما را از ازل ، با گل چنین میعاد بود
عیب ما ، در بی وفایی ، مدعی را گو: مکن
هر کجا با هر که بنشستیم ، او در یاد بود
جام می چونت بدست افتد ، بنوش و غم مخور
خوش سرود مجلس جم ، هر چه باداباد بود
هر کجا شیرین لبی دیدیم در آفاق عشق
سرخی لعلش ز خون دیده فرهاد بود
چرخ ،آن روزی که رزق خلق قسمت می نمود
سهم ما « نانی که از دستش به خاک افتاد » بود
عاشقان را صبر باید « سالک » از جورش منال
عاشقی را دیده ای کز یار خود دلشاد بود؟
📚 #بهرام_سالکی - غزلیات - ۲
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
بامدادی بلبلی در ناله و فریاد بود
ناله های زار او در گوش گل چون باد بود
گفتمش: نشنید گل ، بیهوده می نالی چرا؟
گفت: ما را از ازل ، با گل چنین میعاد بود
عیب ما ، در بی وفایی ، مدعی را گو: مکن
هر کجا با هر که بنشستیم ، او در یاد بود
جام می چونت بدست افتد ، بنوش و غم مخور
خوش سرود مجلس جم ، هر چه باداباد بود
هر کجا شیرین لبی دیدیم در آفاق عشق
سرخی لعلش ز خون دیده فرهاد بود
چرخ ،آن روزی که رزق خلق قسمت می نمود
سهم ما « نانی که از دستش به خاک افتاد » بود
عاشقان را صبر باید « سالک » از جورش منال
عاشقی را دیده ای کز یار خود دلشاد بود؟
📚 #بهرام_سالکی - غزلیات - ۲
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
❤1
درود
بامداد خوش
ای کرات کهکشانها گوی چوگان شما*
آفتاب آسمان ، شمع شبستان شما
گر نشانی از تو نگرفتست در روز ازل
راه دل را از کجا بشناخت شیطان شما؟
یارب آن « خاتم » تو خود دادی بدست اهرمن
گرچه ننگش ماند عمری بر سلیمان شما (۱)
ورنه بی رای تو آهی از دل کس برنخاست
ای همه ذرات این عالم ثناخوان شما
هر بلایی در طریقت ، سالکان را نعمتیست
ناخدای کشتی نوحست ، طوفان شما
هیچ کس نومید از درگاه لطفت برنگشت
قصه ها در یاد خود دارم ز احسان شما
چون وضو با خون دل کردند خیل عاشقان
در نماز عشق شد سجاده دامان شما
بعد ازین ، امید عمر جاودان دارم ز بخت
کآب حیوان یافتم از خاک ایوان شما
شاخه خشکم ولی گر باغبان من تویی
چشم دارم گل کنم در خاک بستان شما
« سالک از شوق تو آمد سوی اقلیم وجود
بازگردد یا درآید چیست فرمان شما »
📚 #بهرام سالکی - غزلیات - ۳ - طوفان
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
ای کرات کهکشانها گوی چوگان شما*
آفتاب آسمان ، شمع شبستان شما
گر نشانی از تو نگرفتست در روز ازل
راه دل را از کجا بشناخت شیطان شما؟
یارب آن « خاتم » تو خود دادی بدست اهرمن
گرچه ننگش ماند عمری بر سلیمان شما (۱)
ورنه بی رای تو آهی از دل کس برنخاست
ای همه ذرات این عالم ثناخوان شما
هر بلایی در طریقت ، سالکان را نعمتیست
ناخدای کشتی نوحست ، طوفان شما
هیچ کس نومید از درگاه لطفت برنگشت
قصه ها در یاد خود دارم ز احسان شما
چون وضو با خون دل کردند خیل عاشقان
در نماز عشق شد سجاده دامان شما
بعد ازین ، امید عمر جاودان دارم ز بخت
کآب حیوان یافتم از خاک ایوان شما
شاخه خشکم ولی گر باغبان من تویی
چشم دارم گل کنم در خاک بستان شما
« سالک از شوق تو آمد سوی اقلیم وجود
بازگردد یا درآید چیست فرمان شما »
📚 #بهرام سالکی - غزلیات - ۳ - طوفان
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
❤1
درود
بامداد خوش
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
افتد اگر که خاک رهش توتیا کنیم
روشن به چشم ما شود اسرار عاشقان
گر در نماز عشق به او اقتدا کنیم
ما با فلک قرار مودت گذاشتیم
دیگر از آنچه رفته شکایت چرا کنیم؟
«سالک»کنون که دامن دلبر به دست ماست
فرخنده طالعی ست مبادا رها کنیم!
📚 #بهرام سالکی - غزلیات - ۵ - کیمیا
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
افتد اگر که خاک رهش توتیا کنیم
روشن به چشم ما شود اسرار عاشقان
گر در نماز عشق به او اقتدا کنیم
ما با فلک قرار مودت گذاشتیم
دیگر از آنچه رفته شکایت چرا کنیم؟
«سالک»کنون که دامن دلبر به دست ماست
فرخنده طالعی ست مبادا رها کنیم!
📚 #بهرام سالکی - غزلیات - ۵ - کیمیا
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
❤1