🔴کودکان کار
✍عاطفه تمجیدی فعال حقوق کودک
#یادداشت اجتماعی
🔹جایی دیدم که یک عکس کودک در جنگ ایران و عراق که لباس نظامی به تن داشت و نوشته بودند " کسی نپرسید کودک در میدان جنگ چه میکند ؟ "
حالا من از شهردار یزد میپرسم یک کودک در کوچه های شهر برای رنگ آمیزی جدول چه میکند ؟
🔹از شهردار اصفهان میپرسم چرا کودکان باید بی فرهنگی مردم را به دوش بکشند و زباله ها را از سطح شهر جمع کنند ؟
🔹آقای جمالی نژاد وحشی گری شما از زمانی مشخص شد که برای سگهای ولگرد راه حلی جز کشتن به ذهنتان نرسید حالا هم احتمالا قصدتان کشتن کودکان است و به این طریق میخواهید شهرتان را از کودکان کار پاک کنید با زجرکش کردن و ذره ذره کشتنشان،ما همه قصدمان این است که کودک کار نداشته باشیم ولی شما یا سعی در از بین بردنشان با کشتن دارید یا میخواهید کار کودک را عادی جلوه دهید که امری غیر ممکن است ،مگر آمار بیکاران استان یزد از میانگین کشوری فراتر نرفت پس چرا از نیروی جوان برای رنگ کردن جدولها استفاده نکردید ؟شاید هم فکر کردید با این کار خدمتی به کودکان کار کرده اید که البته بعید میدانم ،اگر خواستید که لطفی به کودکان کرده باشید که این کارتان جنایت است و برای خوشحال کردن کودکان برایشان مداد و دفتر بخرید تا با نقاشی کشیدن و رنگ کردن روی دفتر و کاغذ حتی ثانیه ای از دنیای کثیف کار در کودکی رها شوند نه اینکه جدولهای خیابان را رنگ کنند شهر شما شهر تاریخی و گردشگر پذیر میباشد فکر نمیکنید با این کارتان چه جلوه ی زشتی به شهر یزد داده اید و ما را به جهان سومی بودن نزدیک تر کردید .
🔹آقای نوروزی شما که در زمینه ی حقوق بشر و محیط زیست فعالیت داشتید از شما بعید بود که برای پاککردن زباله ها از شهرتان از کودکان استفاده کنید شما چرا از نیروی جوان استفاده نکردید تا چند جوان که دنبال کارند سرکار بروند چهره ی شهر شما با زباله زشت شده بود قبول ،اما کودکان را که به کار گرفتید چهره ی شهرتان زشت تر و زشت تر شد،حالا که عمارت سرهنگ آباد آتش گرفت هم حتما خیالتان راحت است که از کودکان استفاده میکنید تا عمارت سرهنگ آباد را بازسازی کنید .
🔹آقایان شهردار که اداره ی یک شهر به عهده ی شماست به عرضتان برسانم که کار کودک فقط و فقط بازیست نه اینکه شما پشت میز و در جای گرم و نرم بنشینید و کودکان زیر آفتاب در حال تلاش برای بهتر شدن شهرتان باشند و کودکان جدول رنگ کنند و شما پشت میز جدول حل کنید،شما بخورید و پروار شوید و زباله هایتان را در سطح شهر بریزید و کودکان بی فرهنگی شما را به دوش بکشند .این راه و رسمش نیست.خود شما هم کودک بودید اگر شما هم جز کودکان کار بودید میدانید که چقدر کار کودک سخت است و اگر هم نیستید با انسانیت و شرفتان باید بفهمید که کودک نباید کار کند و باید مثل فرزندانتان کودکی کند او هیچ فرقی با کودک کاخ نشین ندارد ،فقط کودکانی که از آنها استفاده ی ابزاری میکنید دزدی بلد نیستند و پدرشان اختلاس نکرده و خودشان در کودکی بزرگ شدند و مانند شما کوچک نماندند و با بزرگیشان به کار کثیف شما جواب مثبت دادند.نمیدانم چه شد که به جای ناز و نوازش کردن کودکان آنها را زخم میزنید و میکُشید.
#کودکان_کار
#کودکان
✅منبع خرد
@khkheraddd
🔻🔻🔻
🔔🔔🔔 لینک عضویت :
https://tttttt.me/kasenfi
عضو شوید
و دوستان خود را به کانال دعوت کنید
🔻🔻🔻
🆔 @kasenfi
✍عاطفه تمجیدی فعال حقوق کودک
#یادداشت اجتماعی
🔹جایی دیدم که یک عکس کودک در جنگ ایران و عراق که لباس نظامی به تن داشت و نوشته بودند " کسی نپرسید کودک در میدان جنگ چه میکند ؟ "
حالا من از شهردار یزد میپرسم یک کودک در کوچه های شهر برای رنگ آمیزی جدول چه میکند ؟
🔹از شهردار اصفهان میپرسم چرا کودکان باید بی فرهنگی مردم را به دوش بکشند و زباله ها را از سطح شهر جمع کنند ؟
🔹آقای جمالی نژاد وحشی گری شما از زمانی مشخص شد که برای سگهای ولگرد راه حلی جز کشتن به ذهنتان نرسید حالا هم احتمالا قصدتان کشتن کودکان است و به این طریق میخواهید شهرتان را از کودکان کار پاک کنید با زجرکش کردن و ذره ذره کشتنشان،ما همه قصدمان این است که کودک کار نداشته باشیم ولی شما یا سعی در از بین بردنشان با کشتن دارید یا میخواهید کار کودک را عادی جلوه دهید که امری غیر ممکن است ،مگر آمار بیکاران استان یزد از میانگین کشوری فراتر نرفت پس چرا از نیروی جوان برای رنگ کردن جدولها استفاده نکردید ؟شاید هم فکر کردید با این کار خدمتی به کودکان کار کرده اید که البته بعید میدانم ،اگر خواستید که لطفی به کودکان کرده باشید که این کارتان جنایت است و برای خوشحال کردن کودکان برایشان مداد و دفتر بخرید تا با نقاشی کشیدن و رنگ کردن روی دفتر و کاغذ حتی ثانیه ای از دنیای کثیف کار در کودکی رها شوند نه اینکه جدولهای خیابان را رنگ کنند شهر شما شهر تاریخی و گردشگر پذیر میباشد فکر نمیکنید با این کارتان چه جلوه ی زشتی به شهر یزد داده اید و ما را به جهان سومی بودن نزدیک تر کردید .
🔹آقای نوروزی شما که در زمینه ی حقوق بشر و محیط زیست فعالیت داشتید از شما بعید بود که برای پاککردن زباله ها از شهرتان از کودکان استفاده کنید شما چرا از نیروی جوان استفاده نکردید تا چند جوان که دنبال کارند سرکار بروند چهره ی شهر شما با زباله زشت شده بود قبول ،اما کودکان را که به کار گرفتید چهره ی شهرتان زشت تر و زشت تر شد،حالا که عمارت سرهنگ آباد آتش گرفت هم حتما خیالتان راحت است که از کودکان استفاده میکنید تا عمارت سرهنگ آباد را بازسازی کنید .
🔹آقایان شهردار که اداره ی یک شهر به عهده ی شماست به عرضتان برسانم که کار کودک فقط و فقط بازیست نه اینکه شما پشت میز و در جای گرم و نرم بنشینید و کودکان زیر آفتاب در حال تلاش برای بهتر شدن شهرتان باشند و کودکان جدول رنگ کنند و شما پشت میز جدول حل کنید،شما بخورید و پروار شوید و زباله هایتان را در سطح شهر بریزید و کودکان بی فرهنگی شما را به دوش بکشند .این راه و رسمش نیست.خود شما هم کودک بودید اگر شما هم جز کودکان کار بودید میدانید که چقدر کار کودک سخت است و اگر هم نیستید با انسانیت و شرفتان باید بفهمید که کودک نباید کار کند و باید مثل فرزندانتان کودکی کند او هیچ فرقی با کودک کاخ نشین ندارد ،فقط کودکانی که از آنها استفاده ی ابزاری میکنید دزدی بلد نیستند و پدرشان اختلاس نکرده و خودشان در کودکی بزرگ شدند و مانند شما کوچک نماندند و با بزرگیشان به کار کثیف شما جواب مثبت دادند.نمیدانم چه شد که به جای ناز و نوازش کردن کودکان آنها را زخم میزنید و میکُشید.
#کودکان_کار
#کودکان
✅منبع خرد
@khkheraddd
🔻🔻🔻
🔔🔔🔔 لینک عضویت :
https://tttttt.me/kasenfi
عضو شوید
و دوستان خود را به کانال دعوت کنید
🔻🔻🔻
🆔 @kasenfi
Telegram
کانال صنفی معلمان ایران
#این_کانال_مستقل_است
حقوق دانش آموزان و معلمان
قوانین اداری
بخشنامه ها
یادداشت های صنفی و آموزشی
پلی بین معلمان و فعالان صنفی.
شعر ، داستان ، یادداشت خود را از طریق آی دی زیر برای ما ارسال نمایید.
@Ertebat_ba_kasenfe
حقوق دانش آموزان و معلمان
قوانین اداری
بخشنامه ها
یادداشت های صنفی و آموزشی
پلی بین معلمان و فعالان صنفی.
شعر ، داستان ، یادداشت خود را از طریق آی دی زیر برای ما ارسال نمایید.
@Ertebat_ba_kasenfe
#یادداشت_اجتماعی
🔴 لیلا حاتمی و پانزده میلیارد ناقابل!!!
✍ مژگان باقری (فعال صنفی معلمان)
1. من شخصا همیشه فکر می کردم که لیلا حاتمی به دلیل زیباییش و دختر علی حاتمی بودن اینقدر معروف شده و دیگه هنر خاصی از بازیگری در وجود ایشون نمی دیدم و مخصوصا صداش همیشه رو اعصاب بود و فکر می کردم چرا در طول اینهمه سال نتونسته رو صداش کار کنه.
2. اینکه چطور کسی با دیدن لیلا حاتمی تشویق میشه که یخچال امرسان بخره و به طور کلی اینکه چرا مردم با دیدن سلبریتی ها در تبلیغ یک کالا، تمایل به خرید اون کالا رو پیدا می کنن، سوالی هست که جواب اون رو باید در عوامفریبی دنیای سرمایه داری امروز پیدا کرد. یکی از کارکردهای دنیای سرمایه داری تبدیل سلبریتی ها به الگوی زندگی مردم هست و تبدیل مردم عادی به یک مشت انسان کودن و احمق که به جای توجه به کیفیت کالا به خواننده یا بازیگر یا ورزشکاری توجه می کنن که اون کالا رو تبلیغ می کنه.
3. در شرایطی که بیش از 50 درصد مردم زیر خط فقر هستن و هر روز یک گروهی از اقشار آسیب دیده برای مطالباتشون کف خیابون هستن دادن 15 میلیارد تومن به لیلا حاتمی برای یک تبلیغ یک دقیقه ای، کاملا حساب شده و برنامه ریزی شده هست. سلبریتی ها رو باید به هر قیمتی راضی نگه داشت. چون فقط اونها هستن که می تونن در وضعیت آشفته اقتصادی و سیاسی، مردم رو سرگرم کنند؛ با کری خوندن در مسابقات فوتبال و با بازی در فیلم ها و سریالهای سخیف. اگر هم به خاطر کرونا بازار فیلم و مسابقه کساد شد هیچ غمی نیست. صد تا برنامه بی کیفیت می سازیم و از بازیگران به عنوان مجری استفاده می کنیم. بهشون میلیاردها تومن پول میدیم تا در تبلیغات ما شرکت کنن. از مواد شوینده و خوراکی گرفته تا لوازم خانگی و آرایشی.
4. اون زمانی که لیلا حاتمی به خاطر بازی تو فیلم " جدایی نادر از سیمین" لباس پرنسس ها رو پوشیده بود و روی فرش قرمز جشنواره کن راه می رفت فکرشم نمی کرد که یک روزی مجبور بشه به خاطر پول، یخچال امرسان تبلیغ کنه! به هر حال هم خرج زندگی خیلی بالاست هم سلبریتی ها نمی تونن با حقوق کارگران و معلمان زندگی کنن و هم اینکه دختر علی حاتمی بودن، به خودی خود عزت و اعتبار نمیاره. آب باید از چشمه بجوشه!
https://s4.uupload.ir/files/img_20210516_170036_628_a7tl.jpg
🆔 @kasenfi
🔴 لیلا حاتمی و پانزده میلیارد ناقابل!!!
✍ مژگان باقری (فعال صنفی معلمان)
1. من شخصا همیشه فکر می کردم که لیلا حاتمی به دلیل زیباییش و دختر علی حاتمی بودن اینقدر معروف شده و دیگه هنر خاصی از بازیگری در وجود ایشون نمی دیدم و مخصوصا صداش همیشه رو اعصاب بود و فکر می کردم چرا در طول اینهمه سال نتونسته رو صداش کار کنه.
2. اینکه چطور کسی با دیدن لیلا حاتمی تشویق میشه که یخچال امرسان بخره و به طور کلی اینکه چرا مردم با دیدن سلبریتی ها در تبلیغ یک کالا، تمایل به خرید اون کالا رو پیدا می کنن، سوالی هست که جواب اون رو باید در عوامفریبی دنیای سرمایه داری امروز پیدا کرد. یکی از کارکردهای دنیای سرمایه داری تبدیل سلبریتی ها به الگوی زندگی مردم هست و تبدیل مردم عادی به یک مشت انسان کودن و احمق که به جای توجه به کیفیت کالا به خواننده یا بازیگر یا ورزشکاری توجه می کنن که اون کالا رو تبلیغ می کنه.
3. در شرایطی که بیش از 50 درصد مردم زیر خط فقر هستن و هر روز یک گروهی از اقشار آسیب دیده برای مطالباتشون کف خیابون هستن دادن 15 میلیارد تومن به لیلا حاتمی برای یک تبلیغ یک دقیقه ای، کاملا حساب شده و برنامه ریزی شده هست. سلبریتی ها رو باید به هر قیمتی راضی نگه داشت. چون فقط اونها هستن که می تونن در وضعیت آشفته اقتصادی و سیاسی، مردم رو سرگرم کنند؛ با کری خوندن در مسابقات فوتبال و با بازی در فیلم ها و سریالهای سخیف. اگر هم به خاطر کرونا بازار فیلم و مسابقه کساد شد هیچ غمی نیست. صد تا برنامه بی کیفیت می سازیم و از بازیگران به عنوان مجری استفاده می کنیم. بهشون میلیاردها تومن پول میدیم تا در تبلیغات ما شرکت کنن. از مواد شوینده و خوراکی گرفته تا لوازم خانگی و آرایشی.
4. اون زمانی که لیلا حاتمی به خاطر بازی تو فیلم " جدایی نادر از سیمین" لباس پرنسس ها رو پوشیده بود و روی فرش قرمز جشنواره کن راه می رفت فکرشم نمی کرد که یک روزی مجبور بشه به خاطر پول، یخچال امرسان تبلیغ کنه! به هر حال هم خرج زندگی خیلی بالاست هم سلبریتی ها نمی تونن با حقوق کارگران و معلمان زندگی کنن و هم اینکه دختر علی حاتمی بودن، به خودی خود عزت و اعتبار نمیاره. آب باید از چشمه بجوشه!
https://s4.uupload.ir/files/img_20210516_170036_628_a7tl.jpg
🆔 @kasenfi
#یادداشت_اجتماعی
فرمان پنجم: قتل مکن
✍ محسن الوان ساز
اولین گزارش قتل در میتولوژیها برادرکشی قابیل بود و نکته حائز اهمیت در این قتل و قتلهای بعدی در تاریخ انگیزه برحق بودن است. ما معجونی از اعتقادات را حمل میکنیم که ما را به حذف یکدیگر متقاعد میکند: برچسبهای قومی و مذهبی نظیر عرب، یهودی، کافر برچسبهای جنسی مثل گرایشات جنسی متفاوت، روسپیگری، رفتار نامتعارف جنسی برچسبهای اخلاقی مانند فساد اخلاقی، رفتار نامتعارف اجتماعی، اعتیاد، تفاوتهای اعتقادی و برچسبهای جرم نظیر دزدی، تجاوز و... در طول تاریخ انسان را به سمت حذف انسانی دیگر سوق داده است. در هر کدام از ما یک سیستم قضایی وجود دارد که تشخیص جرم میدهد، در برخی موارد دستگیر میکند، حکم صادر میکند و آن را اجرا میکند. به بیانی دیگر میان پدر بابک یا آنکس که اعتقاد دارد باید معتاد را کشت، آنکس که معتقد است دست دزد را باید قطع کرد و آنکس که اعراب یا هر قومیت و ملتی را میخواهد به قتل برساند یا آنکس که دزدی خود را در برابر سرقتهای بزرگ ناچیز میشمارد و اندیشه سلبریتی نادانی که میپندارد زن یک دستگاه تولیدمثل است که نباید ورزش کند و پدر رومینا اشرفی هیچ تفاوتی وجود ندارد. چاقو را به دست هرکدام بسپاری نتیجه یکسان است. درون هرکدام از ما یک قاتل بیرحم منتظر انگیزه و توجیه خشونت است. قاتلی که هیچ آموزشی برای شناخت خودش ندیدهاست، قاتلی که کودکی رنجوری داشتهاست، قاتلی که تصور میکند باید روزی چون ققنوس از خاکسترِ آتشِ ستمهایی که دیدهاست برخیزد و ستمگر را به قتل برساند، قاتلی که قانون برایش بیمعنی است و اخلاق را یگانه محکمه دنیا میشناسد. اخلاقی که تعریف ندارد، ارزشهایی که جز برای ما و برخی همفکرانمان نزد دیگری هیچ معنایی ندارند. ما با روانی بیمار و اخلاق خود دیگری را به قضاوت نشستهایم و در این میان مرگ اتفاق میافتد. یعنی مهمترین پرسش فلسفی بشر که جان چگونه به وجود آمد و چگونه میتوان طولانیتر زیست به دست یک احمق پایان مییابد جان، امید، آرزو، عشق، تفکر و هر آنچه با اوست به یکباره از میان میرود فقط به دلیل این که یک نفر طاقت شنیدن آنچه آزارش میدهد را ندارد. آن یک نفر شاید من باشم و شاید تو که این نوشته را میخوانی، من و تویی که محروم از آموزش، پرورش، قانون و روانی سالم در کنار یکدیگر، زیستن را به مخاطره میاندازیم.
منبع :اینستاگرام نویسنده👇
https://www.instagram.com/p/CPGW6s6g9f1/?utm_medium=copy_link
🆔 @kasenfi
فرمان پنجم: قتل مکن
✍ محسن الوان ساز
اولین گزارش قتل در میتولوژیها برادرکشی قابیل بود و نکته حائز اهمیت در این قتل و قتلهای بعدی در تاریخ انگیزه برحق بودن است. ما معجونی از اعتقادات را حمل میکنیم که ما را به حذف یکدیگر متقاعد میکند: برچسبهای قومی و مذهبی نظیر عرب، یهودی، کافر برچسبهای جنسی مثل گرایشات جنسی متفاوت، روسپیگری، رفتار نامتعارف جنسی برچسبهای اخلاقی مانند فساد اخلاقی، رفتار نامتعارف اجتماعی، اعتیاد، تفاوتهای اعتقادی و برچسبهای جرم نظیر دزدی، تجاوز و... در طول تاریخ انسان را به سمت حذف انسانی دیگر سوق داده است. در هر کدام از ما یک سیستم قضایی وجود دارد که تشخیص جرم میدهد، در برخی موارد دستگیر میکند، حکم صادر میکند و آن را اجرا میکند. به بیانی دیگر میان پدر بابک یا آنکس که اعتقاد دارد باید معتاد را کشت، آنکس که معتقد است دست دزد را باید قطع کرد و آنکس که اعراب یا هر قومیت و ملتی را میخواهد به قتل برساند یا آنکس که دزدی خود را در برابر سرقتهای بزرگ ناچیز میشمارد و اندیشه سلبریتی نادانی که میپندارد زن یک دستگاه تولیدمثل است که نباید ورزش کند و پدر رومینا اشرفی هیچ تفاوتی وجود ندارد. چاقو را به دست هرکدام بسپاری نتیجه یکسان است. درون هرکدام از ما یک قاتل بیرحم منتظر انگیزه و توجیه خشونت است. قاتلی که هیچ آموزشی برای شناخت خودش ندیدهاست، قاتلی که کودکی رنجوری داشتهاست، قاتلی که تصور میکند باید روزی چون ققنوس از خاکسترِ آتشِ ستمهایی که دیدهاست برخیزد و ستمگر را به قتل برساند، قاتلی که قانون برایش بیمعنی است و اخلاق را یگانه محکمه دنیا میشناسد. اخلاقی که تعریف ندارد، ارزشهایی که جز برای ما و برخی همفکرانمان نزد دیگری هیچ معنایی ندارند. ما با روانی بیمار و اخلاق خود دیگری را به قضاوت نشستهایم و در این میان مرگ اتفاق میافتد. یعنی مهمترین پرسش فلسفی بشر که جان چگونه به وجود آمد و چگونه میتوان طولانیتر زیست به دست یک احمق پایان مییابد جان، امید، آرزو، عشق، تفکر و هر آنچه با اوست به یکباره از میان میرود فقط به دلیل این که یک نفر طاقت شنیدن آنچه آزارش میدهد را ندارد. آن یک نفر شاید من باشم و شاید تو که این نوشته را میخوانی، من و تویی که محروم از آموزش، پرورش، قانون و روانی سالم در کنار یکدیگر، زیستن را به مخاطره میاندازیم.
منبع :اینستاگرام نویسنده👇
https://www.instagram.com/p/CPGW6s6g9f1/?utm_medium=copy_link
🆔 @kasenfi
#یادداشت_اجتماعی
✍رسول اسدزاده
انتشار خبرِ روابط یک تبعه چینی مقیم ایران با دختران زیر هجده سال ایرانی سر و صدا به پا کرده است. گویا یک بلاگرِ چینی در ایران از راحتیِ زدنِ مخِ دختران نوجوان برای خارجیها حرف زده و کلکسیون روابطش را هم مستند و با فیلم در شبکههای اجتماعی چینی منتشر کرده است. حالا کجای این موضوع به ما برخورده؟؟ مسلما خارجی بودنِ طرفِ مذکرِ داستان و البته چینی بودنِ این شخص مهمترین چیزی است که در این خبر توجه ایرانیها را جلب میکند. اگر چینش مهرههای این قصه را به هم بزنیم یا برعکس کنیم چه خواهد شد؟ مثلا بجای یک پسر چینی یک ایتالیایی یا فرانسوی بگذارید، یا اصلا محل وقوع این داستان را به خارج از ایران ببریم مثلا همان کشور چین و شخص مذکر هم یک جوان ایرانی باشد که از روابطش با دختران چینی فیلم گرفته، شک ندارم اگر مردِ داستان ایرانی بود و دختران هم خارجی بودند تشویق و ذوق بیشتر از تقبیح و فریاد وامصیبتا بود. مشابه همین داستان یکی دو سال پیش هم اتفاق افتاده بود، در آن مورد یک پسر اروپایی رسما از سهولت برقراری روابط جنسی با دختران ایرانی سخن میگفت. ولی به یاد ندارم این حجم از واکنش منفی را در پی داشته باشد. خیلی ها ممکن است از زیر هجده سال بودن دختران بگویند، هجده سال در حال حاضر فقط یک عدد برای سن قانونی است وگرنه کیست که نداند یک نوجوان هفده ساله یا شانزده ساله در دنیای کنونی هرآنچه که باید و نباید را میداند. اصلا چینی بودنِ نرینهی قصه را فراموش کنید. نوع روابط پسرهای ایرانی با دخترهای هم وطنشان چگونه است؟ اگر ما خیلی نگران نوجوانها هستیم بد نیست میزان مصرف ماریجوانا، سیگار و روابط جنسی که بین این نسل جریان دارد را رصد کنیم. درست است مثل خیلی از مسائل مَگو، تحقیق میدانی درست و حسابی در این باره نشده ولی گمان میکنم فهمیدن اینکه نوجوان ایرانی در معرض چه آسیب هایی قرار دارد ضریب هوشی انیشتن را نطلبد.
خلاصه مطلب اینکه حجم نفرت نسبت به چین که البته بی دلیل نیست و در تمام دنیا در حال افزایش است باعث شد یک موضوع بسیار مهم تر در این خبر به حاشیه رانده شود. نوجوان ایرانی کمبود عاطفی دارد، کمبود محبت و امید به آینده دارد، نوجوان ایرانی در جهانی به شدت مادّی، جنسیت زده و مه آلود بزرگ شده، آرزوی نوجوان ایرانی مهاجرت و گریختن از سرزمین مادری است، او در یک تاریکی به هر ریسمانی چنگ میزند تا آرزوی های خام خودش را به حقیقت تبدیل کند. و اینکه فرهنگ و سبک زندگی که به طور رسمی در ایران تبلیغ میشود شکست خورده است....
منبع:
@Chelsalegi
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
✍رسول اسدزاده
انتشار خبرِ روابط یک تبعه چینی مقیم ایران با دختران زیر هجده سال ایرانی سر و صدا به پا کرده است. گویا یک بلاگرِ چینی در ایران از راحتیِ زدنِ مخِ دختران نوجوان برای خارجیها حرف زده و کلکسیون روابطش را هم مستند و با فیلم در شبکههای اجتماعی چینی منتشر کرده است. حالا کجای این موضوع به ما برخورده؟؟ مسلما خارجی بودنِ طرفِ مذکرِ داستان و البته چینی بودنِ این شخص مهمترین چیزی است که در این خبر توجه ایرانیها را جلب میکند. اگر چینش مهرههای این قصه را به هم بزنیم یا برعکس کنیم چه خواهد شد؟ مثلا بجای یک پسر چینی یک ایتالیایی یا فرانسوی بگذارید، یا اصلا محل وقوع این داستان را به خارج از ایران ببریم مثلا همان کشور چین و شخص مذکر هم یک جوان ایرانی باشد که از روابطش با دختران چینی فیلم گرفته، شک ندارم اگر مردِ داستان ایرانی بود و دختران هم خارجی بودند تشویق و ذوق بیشتر از تقبیح و فریاد وامصیبتا بود. مشابه همین داستان یکی دو سال پیش هم اتفاق افتاده بود، در آن مورد یک پسر اروپایی رسما از سهولت برقراری روابط جنسی با دختران ایرانی سخن میگفت. ولی به یاد ندارم این حجم از واکنش منفی را در پی داشته باشد. خیلی ها ممکن است از زیر هجده سال بودن دختران بگویند، هجده سال در حال حاضر فقط یک عدد برای سن قانونی است وگرنه کیست که نداند یک نوجوان هفده ساله یا شانزده ساله در دنیای کنونی هرآنچه که باید و نباید را میداند. اصلا چینی بودنِ نرینهی قصه را فراموش کنید. نوع روابط پسرهای ایرانی با دخترهای هم وطنشان چگونه است؟ اگر ما خیلی نگران نوجوانها هستیم بد نیست میزان مصرف ماریجوانا، سیگار و روابط جنسی که بین این نسل جریان دارد را رصد کنیم. درست است مثل خیلی از مسائل مَگو، تحقیق میدانی درست و حسابی در این باره نشده ولی گمان میکنم فهمیدن اینکه نوجوان ایرانی در معرض چه آسیب هایی قرار دارد ضریب هوشی انیشتن را نطلبد.
خلاصه مطلب اینکه حجم نفرت نسبت به چین که البته بی دلیل نیست و در تمام دنیا در حال افزایش است باعث شد یک موضوع بسیار مهم تر در این خبر به حاشیه رانده شود. نوجوان ایرانی کمبود عاطفی دارد، کمبود محبت و امید به آینده دارد، نوجوان ایرانی در جهانی به شدت مادّی، جنسیت زده و مه آلود بزرگ شده، آرزوی نوجوان ایرانی مهاجرت و گریختن از سرزمین مادری است، او در یک تاریکی به هر ریسمانی چنگ میزند تا آرزوی های خام خودش را به حقیقت تبدیل کند. و اینکه فرهنگ و سبک زندگی که به طور رسمی در ایران تبلیغ میشود شکست خورده است....
منبع:
@Chelsalegi
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
#یادداشت_اجتماعی
🔴دستگاه تولید شرمندگی
✍فردین_علیخواه
🔹قصد ندارم این نوشته را با مثال یا جملهای عاطفی آغاز کنم ولی فکر میکنم که بیان آن در حال حاضر بخشی از واقعیت زندگی در ایران امروز است.
معمولا فراوان میشنویم که «خدا هیچ پدری رو شرمنده زن و بچهش نکنه».
هر چند رگههای نظام اجتماعی مردسالاری در این جمله دیده میشود ولی فعلا با این بخش از جمله کاری ندارم.
گویی مادران شرمنده فرزندان خود نمیشوند! آنچه در این نوشته قصد دارم به آن بپردازم آن است که« خدا هیچ فرزندی رو شرمنده پدر و مادرش نکنه».
این روزها فرزندان هم شرمنده والدین خود هستند.
🔹در چند سال گذشته اقتصاد ایران دچار بحران یا بحرانهای جدی و متعددی شده است که هر روز در زندگی روزمرهمان پیامدهای تلخ آنرا تجربه میکنیم.
البته در دهۀ پنجم زندگیام به یاد ندارم که در این کشور اقتصاد، بحرانی یا بیثبات نبوده باشد چرا که ارتباط با جهان همواره دچار تنش و کشمکش بوده است و گویا امیدی هم به بهبود آن نیست.
به همین دلیل میتوان گفت که در چند سال اخیر بحرانهای اقتصادی؛ شدیدتر و پیامدهای اجتماعی آنها عیانتر گشته است.
🔹از جمله یکی از آن پیامدهای اجتماعی ناشی از وضعیت وخیم اقتصادی، زندگی #جوانان با #والدین است.
بخشی از این گروه به سنی رسیدهاند که دیگر از نظر جمعیتشناختی نمیتوان آنان را جزو گروه جوانان حساب کرد چرا که در حال تجربه دوره میانسالی خود هستند.
در چند سال گذشته با بسیاری از این جوانان ارتباط داشتهام و با آنان به گفتگو نشستهام.
هیچ کدام از آنان، فارغ از جنسیت، رغبت ندارند که در این سن و سال کنار والدینشان زندگی کنند و هنوز زندگی مستقل را تجربه نکرده باشند.
آنان به معنای واقعی از وضعیت خود ناراضیاند.
🔹این گروه از جوانان را میتوان به دو گروه فرعی تقسیم کرد:
گروهی که شاغلاند ولی به دلیل اوضاع و احوال اقتصادی و سیاسی و یا این احساس که «هیچ چیز در این کشور مشخص نیست» گامی برای تشکیل زندگی مشترک یا منفرد برنمیدارند.
البته باید اشاره کرد که بحرانهای اقتصادی و تورم افسارگسیخته باعث شده است که آنان در عمل نیز توان آنرا نداشته باشند تا برای خود امکانات سکونتی فراهم کنند.
گروه دوم بیکاران هستند.
آنان کسانی هستند که علاوه بر سکونت، از نظر اقتصادی نیز به خانواده وابستهاند و نارضایتی از وضع موجود در بین اینان بیشتر است.
اینان به معنای واقعی کلمه شرمنده پدر و مادر خود هستند.
این وضعیت در بین فارغ التحصیلان دانشگاهیِ بیکار بسیار شدیدتر و جدیتر است.
کسانی که با هزاران امید و آرزو به دانشگاه رفتهاند و حتی تحصیلات تکمیلی را نیز پشت سر نهادهاند ولی همچنان در کنار پدر و مادر روزگار میگذرانند.
🔹پیامدهای اجتماعی بحران اقتصادی به اینجا ختم نمی شود.
علاوه بر آنچه توصیف شد در چند سال گذشته شاهد پدیدۀ « بازگشت اجباری به خانه» نیز هستیم.
به این معنا که با افزایش افسارگسیخته اجارهبها، آن گروه از فرزندان خانواده که زندگی مشترک یا منفرد تشکیل داده بودند نیز دوباره به والدین خود ملحق شدهاند.
بدون تردید احساس شکست و ناکامی در کنار حسِ ناامیدی و رنج در بین این گروه سوم بیش از دو گروه پیشگفته است.
🔹پیامدهای اجتماعی همچون زنجیرند.
از دل هر پیامد، پیامد دیگری سر باز میکند. یکجانشینی، وقتی که از سر استیصال باشد مدام زمینه را برای تنش در روابط فراهم میکند. کوچکترین تشر یا طعنهای میتواند به نزاعی تلخ بدل شود.
🔹دولت در ایران تبدیل به «دستگاه تولید شرمندگی» شده است.
آنچه وضعیت را تلختر می کند آن است که این دستگاه در عین تولید شرمندگی، اصرار دارد که بهترین وضعیت ممکن را برای مردم فراهم کرده است و باید قدردانش بود.
این روزها فرزندان میانسالِ بیکار شرمنده والدین خود هستند، مدیر عامل شرکت شرمنده کارکنان خود است، ناشر شرمنده مؤلف یا مترجم است، مشتری شرمنده خواروبارفروش و یا قصاب محل است، معلم شرمنده دانشآموزان است.
هر کس به شکل و طریقی شرمنده آن دیگری است.
در این بین، همچنان به انتظار نشستهایم تا شاید اندکی شرم در کسانی ببینیم که این وضعیت را برای ما رقم زدهاند.
🔹دستگاه تولید شرمندگی چه زمانی اندکی شرم خواهد کرد؟
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
🔴دستگاه تولید شرمندگی
✍فردین_علیخواه
🔹قصد ندارم این نوشته را با مثال یا جملهای عاطفی آغاز کنم ولی فکر میکنم که بیان آن در حال حاضر بخشی از واقعیت زندگی در ایران امروز است.
معمولا فراوان میشنویم که «خدا هیچ پدری رو شرمنده زن و بچهش نکنه».
هر چند رگههای نظام اجتماعی مردسالاری در این جمله دیده میشود ولی فعلا با این بخش از جمله کاری ندارم.
گویی مادران شرمنده فرزندان خود نمیشوند! آنچه در این نوشته قصد دارم به آن بپردازم آن است که« خدا هیچ فرزندی رو شرمنده پدر و مادرش نکنه».
این روزها فرزندان هم شرمنده والدین خود هستند.
🔹در چند سال گذشته اقتصاد ایران دچار بحران یا بحرانهای جدی و متعددی شده است که هر روز در زندگی روزمرهمان پیامدهای تلخ آنرا تجربه میکنیم.
البته در دهۀ پنجم زندگیام به یاد ندارم که در این کشور اقتصاد، بحرانی یا بیثبات نبوده باشد چرا که ارتباط با جهان همواره دچار تنش و کشمکش بوده است و گویا امیدی هم به بهبود آن نیست.
به همین دلیل میتوان گفت که در چند سال اخیر بحرانهای اقتصادی؛ شدیدتر و پیامدهای اجتماعی آنها عیانتر گشته است.
🔹از جمله یکی از آن پیامدهای اجتماعی ناشی از وضعیت وخیم اقتصادی، زندگی #جوانان با #والدین است.
بخشی از این گروه به سنی رسیدهاند که دیگر از نظر جمعیتشناختی نمیتوان آنان را جزو گروه جوانان حساب کرد چرا که در حال تجربه دوره میانسالی خود هستند.
در چند سال گذشته با بسیاری از این جوانان ارتباط داشتهام و با آنان به گفتگو نشستهام.
هیچ کدام از آنان، فارغ از جنسیت، رغبت ندارند که در این سن و سال کنار والدینشان زندگی کنند و هنوز زندگی مستقل را تجربه نکرده باشند.
آنان به معنای واقعی از وضعیت خود ناراضیاند.
🔹این گروه از جوانان را میتوان به دو گروه فرعی تقسیم کرد:
گروهی که شاغلاند ولی به دلیل اوضاع و احوال اقتصادی و سیاسی و یا این احساس که «هیچ چیز در این کشور مشخص نیست» گامی برای تشکیل زندگی مشترک یا منفرد برنمیدارند.
البته باید اشاره کرد که بحرانهای اقتصادی و تورم افسارگسیخته باعث شده است که آنان در عمل نیز توان آنرا نداشته باشند تا برای خود امکانات سکونتی فراهم کنند.
گروه دوم بیکاران هستند.
آنان کسانی هستند که علاوه بر سکونت، از نظر اقتصادی نیز به خانواده وابستهاند و نارضایتی از وضع موجود در بین اینان بیشتر است.
اینان به معنای واقعی کلمه شرمنده پدر و مادر خود هستند.
این وضعیت در بین فارغ التحصیلان دانشگاهیِ بیکار بسیار شدیدتر و جدیتر است.
کسانی که با هزاران امید و آرزو به دانشگاه رفتهاند و حتی تحصیلات تکمیلی را نیز پشت سر نهادهاند ولی همچنان در کنار پدر و مادر روزگار میگذرانند.
🔹پیامدهای اجتماعی بحران اقتصادی به اینجا ختم نمی شود.
علاوه بر آنچه توصیف شد در چند سال گذشته شاهد پدیدۀ « بازگشت اجباری به خانه» نیز هستیم.
به این معنا که با افزایش افسارگسیخته اجارهبها، آن گروه از فرزندان خانواده که زندگی مشترک یا منفرد تشکیل داده بودند نیز دوباره به والدین خود ملحق شدهاند.
بدون تردید احساس شکست و ناکامی در کنار حسِ ناامیدی و رنج در بین این گروه سوم بیش از دو گروه پیشگفته است.
🔹پیامدهای اجتماعی همچون زنجیرند.
از دل هر پیامد، پیامد دیگری سر باز میکند. یکجانشینی، وقتی که از سر استیصال باشد مدام زمینه را برای تنش در روابط فراهم میکند. کوچکترین تشر یا طعنهای میتواند به نزاعی تلخ بدل شود.
🔹دولت در ایران تبدیل به «دستگاه تولید شرمندگی» شده است.
آنچه وضعیت را تلختر می کند آن است که این دستگاه در عین تولید شرمندگی، اصرار دارد که بهترین وضعیت ممکن را برای مردم فراهم کرده است و باید قدردانش بود.
این روزها فرزندان میانسالِ بیکار شرمنده والدین خود هستند، مدیر عامل شرکت شرمنده کارکنان خود است، ناشر شرمنده مؤلف یا مترجم است، مشتری شرمنده خواروبارفروش و یا قصاب محل است، معلم شرمنده دانشآموزان است.
هر کس به شکل و طریقی شرمنده آن دیگری است.
در این بین، همچنان به انتظار نشستهایم تا شاید اندکی شرم در کسانی ببینیم که این وضعیت را برای ما رقم زدهاند.
🔹دستگاه تولید شرمندگی چه زمانی اندکی شرم خواهد کرد؟
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
🔴 سوئیت یا انفرادی؟!
✍ محمد حبیبی
من کاری به مواضع سیاسی اقای تاجزاده ندارم.
اینکه چه اهدافی را دنبال میکنند و یا با چه نیتی ،نامزد انتخابات ریاستجمهوری شدند!
اساسا انتخابات در ایران؛ موضوع آدمهایی مثل من نیست. سالهاست که نیست.
اما ایشان در پستهای اخیرشان؛ به کرات از تحمل هفت سال انفرادی سخن میگویند.
تا جایی که من میدانم، ایشان در سالهای زندانشان در سوییتی زندگی میکردند؛ که به اصطلاح زندانیها؛ مخصوص مهمانهای ویژه و لاکچری بود.
قبل از ایشان، آقای خزعلی و بعدتر مشایی و بقایی و این اواخر محمدعلی نجفی؛ وزیر اسبق اموزش و پرورش؛ برای حبس، در آنجا زندگی میکردند.
از ورودی بند چهار که وارد میشدی، پشت افسرنگهبانی، حیاط کوچکی بود که سمت راستش؛ با چند پله به سوییت کوچک و نسبتا مجهزی منتهی میشد. سوییتی با همه امکانات.
تاجزاده را نمیدانم، ولی نجفی را خودم شاهد بودم که دو نفر از زندانیان مهریه برای خدنگی (خدمتکاری) همراهی میکردند.
آنها که زندان بودهاند؛ به خوبی میدانند که انفرادی تعریف خاص به خود را دارد و سوییتی با همه امکانات هر چه که باشد، قطعا انفرادی نیست.
فکر میکنم؛ امثال آقای تاجزاده، اگر دیرزمانی؛ مدتی هرچند کوتاه، تجربه یک زندانی عادی در زندانی همچون تهران بزرگ را درک کنند؛ تعریفشان از زندان و انفرادی متحول خواهدشد. امید که چنین مباد!
پ ن : برای هر کس که در هر سطحی و به هر مقداری؛در راه مبارزه با استبداد هزینه داده است؛ به همان میزان احترام قائلم؛ از جمله برای آقای تاجزاده. اما بیش و پیش از آن به حقیقت وفادارم؛ که بخواهم در مقابل جعل تاریخی سکوت کنم!
#محمد_حبیبی
#تاجزاده
#اوین
#یادداشت_اجتماعی
منبع:
https://www.instagram.com/p/CPiUXrrhEM0/?utm_medium=copy_link
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
✍ محمد حبیبی
من کاری به مواضع سیاسی اقای تاجزاده ندارم.
اینکه چه اهدافی را دنبال میکنند و یا با چه نیتی ،نامزد انتخابات ریاستجمهوری شدند!
اساسا انتخابات در ایران؛ موضوع آدمهایی مثل من نیست. سالهاست که نیست.
اما ایشان در پستهای اخیرشان؛ به کرات از تحمل هفت سال انفرادی سخن میگویند.
تا جایی که من میدانم، ایشان در سالهای زندانشان در سوییتی زندگی میکردند؛ که به اصطلاح زندانیها؛ مخصوص مهمانهای ویژه و لاکچری بود.
قبل از ایشان، آقای خزعلی و بعدتر مشایی و بقایی و این اواخر محمدعلی نجفی؛ وزیر اسبق اموزش و پرورش؛ برای حبس، در آنجا زندگی میکردند.
از ورودی بند چهار که وارد میشدی، پشت افسرنگهبانی، حیاط کوچکی بود که سمت راستش؛ با چند پله به سوییت کوچک و نسبتا مجهزی منتهی میشد. سوییتی با همه امکانات.
تاجزاده را نمیدانم، ولی نجفی را خودم شاهد بودم که دو نفر از زندانیان مهریه برای خدنگی (خدمتکاری) همراهی میکردند.
آنها که زندان بودهاند؛ به خوبی میدانند که انفرادی تعریف خاص به خود را دارد و سوییتی با همه امکانات هر چه که باشد، قطعا انفرادی نیست.
فکر میکنم؛ امثال آقای تاجزاده، اگر دیرزمانی؛ مدتی هرچند کوتاه، تجربه یک زندانی عادی در زندانی همچون تهران بزرگ را درک کنند؛ تعریفشان از زندان و انفرادی متحول خواهدشد. امید که چنین مباد!
پ ن : برای هر کس که در هر سطحی و به هر مقداری؛در راه مبارزه با استبداد هزینه داده است؛ به همان میزان احترام قائلم؛ از جمله برای آقای تاجزاده. اما بیش و پیش از آن به حقیقت وفادارم؛ که بخواهم در مقابل جعل تاریخی سکوت کنم!
#محمد_حبیبی
#تاجزاده
#اوین
#یادداشت_اجتماعی
منبع:
https://www.instagram.com/p/CPiUXrrhEM0/?utm_medium=copy_link
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
Instagram
💠 به یاد معلمی اندیشمند و منتقد
✍ محمدتقی فلاحی
🔹 دوم تیرماه زادروز معلمی متفاوت است. صمد بهرنگی را بیش و پیش از هر چیز شاید با ماهی سیاه کوچولو، افسانه های آذربایجان و بهخصوص اولدوز و کلاغهایش بشناسیم؛ اما بدون کاستن از نقش تاثیرگذار او در ادبیات کودکان این سرزمین که وجههای جهانی هم به خود گرفت، لازم است وجوه دیگر اندیشه و زیست او نیز مورد توجه قرارگیرد.
🔹 شیوه زیست صمد بهرنگی گویای آن است که معلمی برای او نه یک شغل که دلمشغولی و موضوع عمدهی زندگی و مبارزه او بود؛ به ویژه تاثیر گرفته از عشق به محرومترین کودکان که خود نیز برخاسته از میان آنان بود و با تمام توان تلاش میکرد با ترویج آگاهی و دانش، با جهل و محرومیت و هر آن چه به رکود و سکون منجر میشود، مقابله کند. قصهها، مقالات و معلمی کردن صمد در برخی از محرومترین روستاهای آذربایجان، گواهی بر این ادعاست.
روح آزادیخواه صمد، همانگونه که در «کچل کفتر باز» نظم حاکم بر زندگی را به چالش میکشد، در مقالاتی که در جایگاه یک معلم و کارشناس آموزش مینویسد نیز، نظام آموزشی پایتخت محور و تمرکزگرا را به طور جدی نقد میکند و مردود می شمارد.
#صمد_بهرنگی
#نابرابری_آموزشی
#نابرابری_اجتماعی
#یادداشت_اجتماعی
🔗 برای مطالعه ادامه یادداشت بر روی
INSTANT VIEWکلیک کنید
https://telegra.ph/به-یاد-معلمی-اندیشمند-و-منتقد-06-25
🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
✍ محمدتقی فلاحی
🔹 دوم تیرماه زادروز معلمی متفاوت است. صمد بهرنگی را بیش و پیش از هر چیز شاید با ماهی سیاه کوچولو، افسانه های آذربایجان و بهخصوص اولدوز و کلاغهایش بشناسیم؛ اما بدون کاستن از نقش تاثیرگذار او در ادبیات کودکان این سرزمین که وجههای جهانی هم به خود گرفت، لازم است وجوه دیگر اندیشه و زیست او نیز مورد توجه قرارگیرد.
🔹 شیوه زیست صمد بهرنگی گویای آن است که معلمی برای او نه یک شغل که دلمشغولی و موضوع عمدهی زندگی و مبارزه او بود؛ به ویژه تاثیر گرفته از عشق به محرومترین کودکان که خود نیز برخاسته از میان آنان بود و با تمام توان تلاش میکرد با ترویج آگاهی و دانش، با جهل و محرومیت و هر آن چه به رکود و سکون منجر میشود، مقابله کند. قصهها، مقالات و معلمی کردن صمد در برخی از محرومترین روستاهای آذربایجان، گواهی بر این ادعاست.
روح آزادیخواه صمد، همانگونه که در «کچل کفتر باز» نظم حاکم بر زندگی را به چالش میکشد، در مقالاتی که در جایگاه یک معلم و کارشناس آموزش مینویسد نیز، نظام آموزشی پایتخت محور و تمرکزگرا را به طور جدی نقد میکند و مردود می شمارد.
#صمد_بهرنگی
#نابرابری_آموزشی
#نابرابری_اجتماعی
#یادداشت_اجتماعی
🔗 برای مطالعه ادامه یادداشت بر روی
INSTANT VIEWکلیک کنید
https://telegra.ph/به-یاد-معلمی-اندیشمند-و-منتقد-06-25
🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
Telegraph
به یاد معلمی اندیشمند و منتقد
🔹 دوم تیرماه زادروز معلمی متفاوت است. صمد بهرنگی را بیش و پیش از هر چیز شاید با ماهی سیاه کوچولو، افسانه های آذربایجان و بهخصوص اولدوز و کلاغهایش بشناسیم؛ اما بدون کاستن از نقش تاثیرگذار او در ادبیات کودکان این سرزمین که وجههای جهانی هم به خود گرفت، لازم…
🌀سخنگویی که هنوز نشان لیاقتش را نگرفته است.
✍ محمد حسین غیاثی
هفتهی قبل دو عکس مربوط به وزارت بهداشت در فضای مجازی منتشر شد.
عکس نخست، توئیت سخنگوی سازمان غذا و دارو بود که منتقدان واکسن کرونا را پوفیوز خطاب کرده بود و عکس دوم وزیر بهداشت را نشان میداد که در برابر رهبری ایستاده در حالتی از خضوع، خشوع، دست بسته و سر فروافکنده!
مدیریت وزارت بهداشت در برش این دو تصویر بازنمایی شده است.
وزارتخانهای که در برابر حاکمان متواضع و خاضع است و در برابر محکومان متکبر و تُرش و دژم، و در این فقره دشنام گوی.
جمعی به ناصرالدین شاه از ظلالسلطان حاکمِ ظالم اصفهان شکایت بردند، فرمان داد به فلک ببندنشان. این هم برای خود راهحلی بود. از قضا امروز، وزیر محترم بهداشت، وقتی از توئیت زیردستش دفاع کرد به یاد شاه شهید افتادم.
ما ایرانیان اگر هیچ چیزی را ندانیم اما از همهی ملتهای تاریخ طبیعت استبداد را خوبتر میشناسیم. آنچه که وزیر بهداشت و سخنگویش توأمان در یک قاب نشان میدهند، مدیریتی استبدادی است که در برابر طبقهی بالا خاضع و در برابر طبقهی پایین سرکش است! در برابر قدرتِ قاهر، مقهور، و در برابر مردمِ مقهور، قاهر!
این دوره از زمامداری در ایران را مردمسالاری دینی نامیدهاند.
مردمسالاری دینی با مردمسالاری غیردینی کمی تفاوت دارد.
در مردمسالاری غیردینی اگر یک سخنگو چنین گفته بود چند ساعت بعد باید استعفا میداد وگرنه چنان مجازات میشد که نه تنها از موقعیتهای شغلیش الیالابد محروم میشد که حقوق شهروندیش هم محدود میشد!
این مقامات غربی که زود اعتراف میکنند و استعفا میدهند، بخاطر لوکس بودن و پُز دموکراسی دادن نیست. آنها در صورت پافشاری بر حماقتشان، به شدت مجازات میشوند از سوی جامعه و قانون، توأمان.
مردمسالاری دینیِ مدل ما، یک پدیدهی تازه است به همین خاطر است که وزیر از توئیت سخنگویش حمایت میکند.
به طور کلی در مردمسالاری دینیِ ما، غالباً کسی از آن بالاییها، عذرخواهی نمیکند، شرمنده نمیشود و به اشتباهش اقرار نمیکند مگر اینکه هواپیمایی را با 176 سرنشین از آسمان بیندازند و همهی جهان ببیند و جای حاشا نداشته باشد. تازه آنهم بعد از چند روز که طبل رسواییش در جهان به صدا درآمده بود و راهی برای انکار و پنهان کردن وجود نداشت، اعتراف کردند.
گمان میکنم پربیراه نباشد اگر در این شرایط سخنگوی محترم، توقع داشته باشد تا نشان لیاقت بر سینهاش چسبانده شود و در جمعی وزین از او تجلیل گردد!
#یادداشت_اجتماعی
#وزارت_بهداشت
#پوفیوز
🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
✍ محمد حسین غیاثی
هفتهی قبل دو عکس مربوط به وزارت بهداشت در فضای مجازی منتشر شد.
عکس نخست، توئیت سخنگوی سازمان غذا و دارو بود که منتقدان واکسن کرونا را پوفیوز خطاب کرده بود و عکس دوم وزیر بهداشت را نشان میداد که در برابر رهبری ایستاده در حالتی از خضوع، خشوع، دست بسته و سر فروافکنده!
مدیریت وزارت بهداشت در برش این دو تصویر بازنمایی شده است.
وزارتخانهای که در برابر حاکمان متواضع و خاضع است و در برابر محکومان متکبر و تُرش و دژم، و در این فقره دشنام گوی.
جمعی به ناصرالدین شاه از ظلالسلطان حاکمِ ظالم اصفهان شکایت بردند، فرمان داد به فلک ببندنشان. این هم برای خود راهحلی بود. از قضا امروز، وزیر محترم بهداشت، وقتی از توئیت زیردستش دفاع کرد به یاد شاه شهید افتادم.
ما ایرانیان اگر هیچ چیزی را ندانیم اما از همهی ملتهای تاریخ طبیعت استبداد را خوبتر میشناسیم. آنچه که وزیر بهداشت و سخنگویش توأمان در یک قاب نشان میدهند، مدیریتی استبدادی است که در برابر طبقهی بالا خاضع و در برابر طبقهی پایین سرکش است! در برابر قدرتِ قاهر، مقهور، و در برابر مردمِ مقهور، قاهر!
این دوره از زمامداری در ایران را مردمسالاری دینی نامیدهاند.
مردمسالاری دینی با مردمسالاری غیردینی کمی تفاوت دارد.
در مردمسالاری غیردینی اگر یک سخنگو چنین گفته بود چند ساعت بعد باید استعفا میداد وگرنه چنان مجازات میشد که نه تنها از موقعیتهای شغلیش الیالابد محروم میشد که حقوق شهروندیش هم محدود میشد!
این مقامات غربی که زود اعتراف میکنند و استعفا میدهند، بخاطر لوکس بودن و پُز دموکراسی دادن نیست. آنها در صورت پافشاری بر حماقتشان، به شدت مجازات میشوند از سوی جامعه و قانون، توأمان.
مردمسالاری دینیِ مدل ما، یک پدیدهی تازه است به همین خاطر است که وزیر از توئیت سخنگویش حمایت میکند.
به طور کلی در مردمسالاری دینیِ ما، غالباً کسی از آن بالاییها، عذرخواهی نمیکند، شرمنده نمیشود و به اشتباهش اقرار نمیکند مگر اینکه هواپیمایی را با 176 سرنشین از آسمان بیندازند و همهی جهان ببیند و جای حاشا نداشته باشد. تازه آنهم بعد از چند روز که طبل رسواییش در جهان به صدا درآمده بود و راهی برای انکار و پنهان کردن وجود نداشت، اعتراف کردند.
گمان میکنم پربیراه نباشد اگر در این شرایط سخنگوی محترم، توقع داشته باشد تا نشان لیاقت بر سینهاش چسبانده شود و در جمعی وزین از او تجلیل گردد!
#یادداشت_اجتماعی
#وزارت_بهداشت
#پوفیوز
🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
#یادداشت_اجتماعی
🔴حساسیت خود را به فقر از دست دادهایم
✍سارا شریعتی
🔺این مسئله فراموش شده که عدالت اصل است و کسی که حساسیّت نسبت به عدالت و قسط به خرج میدهد، متّهم به پارادایم مارکسیستی میشود. این نشان میدهد که بحث فقر آنقدر بدیهی شده است که هیچکس به آن نمیاندیشد و در این جامعه نخبگان و قدرت و سیاست به آن کاملا بیتوجه هستند.
🔺قدرت و سیاست مسئول حل فقر است؛ کاش غیرتی که برای حجاب و زن به خرج میدادید یکبار برای فقر بهکار میبردید. مسئلۀ فقر همیشه یک مسئلۀ سیاسی است. چرا برای فرهنگ سیاستگذاری میکنیم اما برای اقتصاد نمیتوانیم سیاستگذاری کنیم؟ آیا نمیتوانیم مسئله کودکان خیابانی را حل کنیم؟ اراده سیاسی ریشهکنی فقر وجود ندارد چون اگر وجود داشت همانطور که با مسائل سیاسی و فرهنگی برخورد میشود، با این مسئله نیز برخورد میشد.
🔺حساسیتمان به فقر که یکی از انگیزههای انقلاب و دگرگونی بود را از دست دادهایم و آنطور که به پروندههای سیاسی و مسائل خارجی و داخلی حساسیم به مسئلۀ فقر حساس نیستیم. چه زمانی بوده که فقر تیتر یک روزنامهها شده باشد؟ هیچوقت. چون از ما میخواهند به دلیل سیاهنمایی صدای فقر را درنیاوریم. و از بس که این کار را انجام دادهایم حساسیّت خود را نیز به فقر از دست دادهایم. باید جامعۀ آکادمیک و جامعۀ روشنفکری و جامعۀ دینی و جامعۀ سیاسی خود را مورد پرسش بگیریم که شما برای رفع فقر چه کردید و کجا بودید؟
برگرفتە از کانال،وکیل،آقای صالح نیکبخت
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
🔴حساسیت خود را به فقر از دست دادهایم
✍سارا شریعتی
🔺این مسئله فراموش شده که عدالت اصل است و کسی که حساسیّت نسبت به عدالت و قسط به خرج میدهد، متّهم به پارادایم مارکسیستی میشود. این نشان میدهد که بحث فقر آنقدر بدیهی شده است که هیچکس به آن نمیاندیشد و در این جامعه نخبگان و قدرت و سیاست به آن کاملا بیتوجه هستند.
🔺قدرت و سیاست مسئول حل فقر است؛ کاش غیرتی که برای حجاب و زن به خرج میدادید یکبار برای فقر بهکار میبردید. مسئلۀ فقر همیشه یک مسئلۀ سیاسی است. چرا برای فرهنگ سیاستگذاری میکنیم اما برای اقتصاد نمیتوانیم سیاستگذاری کنیم؟ آیا نمیتوانیم مسئله کودکان خیابانی را حل کنیم؟ اراده سیاسی ریشهکنی فقر وجود ندارد چون اگر وجود داشت همانطور که با مسائل سیاسی و فرهنگی برخورد میشود، با این مسئله نیز برخورد میشد.
🔺حساسیتمان به فقر که یکی از انگیزههای انقلاب و دگرگونی بود را از دست دادهایم و آنطور که به پروندههای سیاسی و مسائل خارجی و داخلی حساسیم به مسئلۀ فقر حساس نیستیم. چه زمانی بوده که فقر تیتر یک روزنامهها شده باشد؟ هیچوقت. چون از ما میخواهند به دلیل سیاهنمایی صدای فقر را درنیاوریم. و از بس که این کار را انجام دادهایم حساسیّت خود را نیز به فقر از دست دادهایم. باید جامعۀ آکادمیک و جامعۀ روشنفکری و جامعۀ دینی و جامعۀ سیاسی خود را مورد پرسش بگیریم که شما برای رفع فقر چه کردید و کجا بودید؟
برگرفتە از کانال،وکیل،آقای صالح نیکبخت
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi