شرحی بر اسناد پاناما، یا چرا سگها خود را لیس میزنند؟
اسلاوی #ژیژک |ترجمه امیررضا گلابی
کانال جامعه شناسی
@IranSociology
اسلاوی #ژیژک |ترجمه امیررضا گلابی
کانال جامعه شناسی
@IranSociology
شرحی بر اسناد پاناما، یا چرا سگها خود را لیس میزنند؟
اسلاوی #ژیژک |ترجمه امیررضا گلابی
@IranSociology
📝پس از روشنگریهای ویکیلیکس و افشاگریهای اسنودن،به تازگی حجم جدیدی از اطلاعات و اسناد پشتپرده با عنوان اسناد پاناما منتشر شد. اسنادی که نشاندهنده فرار مالیاتی و فساد گسترده اقتصادی در مناسبات مالی دولتها و سرمایهداران است. ژیژک در یادداشت زیر به اتفاقات برآمده از افشاگری این اسناد پرداخته است؛اینکه اسناد پاناما چه کاری انجام میدهند و چه ایدهای را حول خود گسترش میدهند و تبلیغ میکنند.
📝تنها امر واقعاً غافلگیرکننده در مورد افشای اسناد پاناما این است که هیچ چیز غافلگیرکنندهای در آنها وجود ندارد: آیا از آنها جز چیزی که منتظرش بودیم دستگیرمان شد؟ با این حال، دانستن این نکته کلی که حسابهای بانکی برونمرزی [برای پولشویی] وجود دارد کجا و دیدن مدارک مستدل دال بر این امر کجا. مثل این میماند که شخصی متوجه شود سر و گوش شریک زندگیاش میجنبد – آدم میتواند با صرف دانستن اجمالی این موضوع کنار بیاید، اما وقتی جزییات پرآبوتاب قضیه را بفهمد مثل پاشیدن نمک روی زخم است. و وای به اینکه دیگر عکس آنها را در حین معاشقه با هم ببیند… . پس اکنون به وسیله اسناد پاناما عکسهایی از پورنوگرافی مالی برخی از ثروتمندان جهان به دستمان رسیده و دیگر نمیتوانیم وانمود کنیم از اوضاع بیخبریم.
@IranSociology
📝وضع ما امروز اینگونه است: امروزه با کلبیمسلکی بیشرمانه نظم موجود جهانی طرفیم، نظمی که عمّالش فقط خیال میکنند به ایده دموکراسی، حقوق بشر، و چه و چه باور دارند. و با حرکتهایی از جنس ویکی لیکس یا افشاگریهای اسناد پاناما، شرم، شرم ما از تحمل چنین قدرتی حاکم بر سرنوشتمان، با علنیکردن شرمآورتر میشود.
📝واقعیتی که از افشای اسناد پاناما سر برمیآورد اختلاف طبقاتی است، به همین سادگی. اسناد نشان میدهد که پولدارها چطور در دنیایی دیگر زندگی میکنند که قوانین دیگری بر آن حاکم است، جایی که نظام حقوقی و پلیس عمیقاً فشل و نه تنها حامی ثروتمندانند، بلکه حتی حاضرند بهطور سیستماتیک حاکمیت قانون را مطابق با خواست آنها در بیاورند.
متن کامل را در #میدان بخوانید
http://medn.me/kbpbu
✅کانال جامعه شناسی
@IranSociology
اسلاوی #ژیژک |ترجمه امیررضا گلابی
@IranSociology
📝پس از روشنگریهای ویکیلیکس و افشاگریهای اسنودن،به تازگی حجم جدیدی از اطلاعات و اسناد پشتپرده با عنوان اسناد پاناما منتشر شد. اسنادی که نشاندهنده فرار مالیاتی و فساد گسترده اقتصادی در مناسبات مالی دولتها و سرمایهداران است. ژیژک در یادداشت زیر به اتفاقات برآمده از افشاگری این اسناد پرداخته است؛اینکه اسناد پاناما چه کاری انجام میدهند و چه ایدهای را حول خود گسترش میدهند و تبلیغ میکنند.
📝تنها امر واقعاً غافلگیرکننده در مورد افشای اسناد پاناما این است که هیچ چیز غافلگیرکنندهای در آنها وجود ندارد: آیا از آنها جز چیزی که منتظرش بودیم دستگیرمان شد؟ با این حال، دانستن این نکته کلی که حسابهای بانکی برونمرزی [برای پولشویی] وجود دارد کجا و دیدن مدارک مستدل دال بر این امر کجا. مثل این میماند که شخصی متوجه شود سر و گوش شریک زندگیاش میجنبد – آدم میتواند با صرف دانستن اجمالی این موضوع کنار بیاید، اما وقتی جزییات پرآبوتاب قضیه را بفهمد مثل پاشیدن نمک روی زخم است. و وای به اینکه دیگر عکس آنها را در حین معاشقه با هم ببیند… . پس اکنون به وسیله اسناد پاناما عکسهایی از پورنوگرافی مالی برخی از ثروتمندان جهان به دستمان رسیده و دیگر نمیتوانیم وانمود کنیم از اوضاع بیخبریم.
@IranSociology
📝وضع ما امروز اینگونه است: امروزه با کلبیمسلکی بیشرمانه نظم موجود جهانی طرفیم، نظمی که عمّالش فقط خیال میکنند به ایده دموکراسی، حقوق بشر، و چه و چه باور دارند. و با حرکتهایی از جنس ویکی لیکس یا افشاگریهای اسناد پاناما، شرم، شرم ما از تحمل چنین قدرتی حاکم بر سرنوشتمان، با علنیکردن شرمآورتر میشود.
📝واقعیتی که از افشای اسناد پاناما سر برمیآورد اختلاف طبقاتی است، به همین سادگی. اسناد نشان میدهد که پولدارها چطور در دنیایی دیگر زندگی میکنند که قوانین دیگری بر آن حاکم است، جایی که نظام حقوقی و پلیس عمیقاً فشل و نه تنها حامی ثروتمندانند، بلکه حتی حاضرند بهطور سیستماتیک حاکمیت قانون را مطابق با خواست آنها در بیاورند.
متن کامل را در #میدان بخوانید
http://medn.me/kbpbu
✅کانال جامعه شناسی
@IranSociology
#ژیژک درباره #فیلم "تایتانیک" می گوید:
@IranSociology
«بیشترِ تماشاگران این فیلم را یک داستانِ عشقیِ سرراست می دانند و بیشترِ منتقدان به لحنِ ضد سیستمیِ آن اشاره می کنند. به اینکه مسافرانِ ثروتمند بی رحم اند در حالی که افرادِ مقیمِ عرشه پایینی همدل تر هستند. اما این فیلم بیشتر از آن که نظمِ اجتماعی را براندازد، آن را تقویت می کند. "کیت" بر عرشه کشتی، با شور و شوق آتشینی به معشوقش میگوید وقتی کشتی صبح فردا به نیویورک برسد، به اتفاق هم خواهند گریخت، یعنی زندگی فقیرانه همراه با عشق حقیقی را به زندگی فاسد و دروغآمیز در میان ثروتمندان ترجیح خواهد داد؛ در "همین" لحظه است که کشتی به کوه یخ میخورد تا از وقوع آنچه بیتردید فاجعه حقیقی محسوب میشود جلوگیری کند، یعنی زندگی مشترک این زوج عاشق در نیویورک. باری، به راحتی میتوان حدس زد که پلشتی و فلاکت زندگی روزمره به سرعت عشق آن دو را به باد فنا میداد. بدین اعتبار، فاجعه از آن روی رخ میدهد که عشق آن دو زنده بماند و این توهم تداوم یابد که اگر فاجعه روی نمی داد آن دو میتوانستند "تا آخر عمر خوشحال و خوشبخت" در کنار هم زندگی کنند!
لحظههای آخرِ زندگیِ دیکاپریو او در آبِ سردِ دریا یخ میزند و جان میسپارد و حال آنکه وینسلت، صحیح و سالم، روی تخته چوبِ بزرگی شناور میماند؛ او که میداند یارش را لحظههایی بعد از کف خواهد داد، فریاد میزند: "هیچوقت نمیگذارم از پیشم بروی!" و وقتی این را میگوید، با دستانش او را هل میدهد –در لایه زیرین قصه عشقِ این دو دل داده، تایتانیک داستانِ دیگری را حکایت میکند؛ روایت اصلی درباره دختری متمول و تباه شده از طبقه اعیان جامعه است که دچار بحرانِ هویت شده. او به سراغِ عاشقی از طبقه پایین می رود تا سرزندگیِ خود را بیابد و تصویرِ اِگو یا منِ خویش را کامل کند. دیکاپریو یکجور "میانجیِ محوشونده ی محض" است که کارکردش بازگردانیدنِ حسِ هویت و معنای زندگی و تصویری است که دختر از خودش دارد؛ عاشق نیز عملا تابلوی وی را می کشد و همین که کار پسر تمام میشود، او از صحنه خارج میشود و به دیار باقی میرود. به همین سبب است که واپسین حرفهای او -پیش از غرق گشتن در آبهای سرد اقیانوس اطلس شمالی- نه کلماتِ عاشقی در آستانه جدایی از معشوق، بلکه واپسین پیامِ یک واعظ بالای منبر است. این یک داستانِ عشقی نیست، استثماری خون آشام گونه و خودخواهانه است.»
https://goo.gl/hPasU6
#سینما #نقد_فیلم
🌐جامعهشناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
@IranSociology
«بیشترِ تماشاگران این فیلم را یک داستانِ عشقیِ سرراست می دانند و بیشترِ منتقدان به لحنِ ضد سیستمیِ آن اشاره می کنند. به اینکه مسافرانِ ثروتمند بی رحم اند در حالی که افرادِ مقیمِ عرشه پایینی همدل تر هستند. اما این فیلم بیشتر از آن که نظمِ اجتماعی را براندازد، آن را تقویت می کند. "کیت" بر عرشه کشتی، با شور و شوق آتشینی به معشوقش میگوید وقتی کشتی صبح فردا به نیویورک برسد، به اتفاق هم خواهند گریخت، یعنی زندگی فقیرانه همراه با عشق حقیقی را به زندگی فاسد و دروغآمیز در میان ثروتمندان ترجیح خواهد داد؛ در "همین" لحظه است که کشتی به کوه یخ میخورد تا از وقوع آنچه بیتردید فاجعه حقیقی محسوب میشود جلوگیری کند، یعنی زندگی مشترک این زوج عاشق در نیویورک. باری، به راحتی میتوان حدس زد که پلشتی و فلاکت زندگی روزمره به سرعت عشق آن دو را به باد فنا میداد. بدین اعتبار، فاجعه از آن روی رخ میدهد که عشق آن دو زنده بماند و این توهم تداوم یابد که اگر فاجعه روی نمی داد آن دو میتوانستند "تا آخر عمر خوشحال و خوشبخت" در کنار هم زندگی کنند!
لحظههای آخرِ زندگیِ دیکاپریو او در آبِ سردِ دریا یخ میزند و جان میسپارد و حال آنکه وینسلت، صحیح و سالم، روی تخته چوبِ بزرگی شناور میماند؛ او که میداند یارش را لحظههایی بعد از کف خواهد داد، فریاد میزند: "هیچوقت نمیگذارم از پیشم بروی!" و وقتی این را میگوید، با دستانش او را هل میدهد –در لایه زیرین قصه عشقِ این دو دل داده، تایتانیک داستانِ دیگری را حکایت میکند؛ روایت اصلی درباره دختری متمول و تباه شده از طبقه اعیان جامعه است که دچار بحرانِ هویت شده. او به سراغِ عاشقی از طبقه پایین می رود تا سرزندگیِ خود را بیابد و تصویرِ اِگو یا منِ خویش را کامل کند. دیکاپریو یکجور "میانجیِ محوشونده ی محض" است که کارکردش بازگردانیدنِ حسِ هویت و معنای زندگی و تصویری است که دختر از خودش دارد؛ عاشق نیز عملا تابلوی وی را می کشد و همین که کار پسر تمام میشود، او از صحنه خارج میشود و به دیار باقی میرود. به همین سبب است که واپسین حرفهای او -پیش از غرق گشتن در آبهای سرد اقیانوس اطلس شمالی- نه کلماتِ عاشقی در آستانه جدایی از معشوق، بلکه واپسین پیامِ یک واعظ بالای منبر است. این یک داستانِ عشقی نیست، استثماری خون آشام گونه و خودخواهانه است.»
https://goo.gl/hPasU6
#سینما #نقد_فیلم
🌐جامعهشناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA