جامعه‌شناسی
40K subscribers
3.48K photos
478 videos
144 files
2.42K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
#رمان از منظر گئورگ #لوکاچ

جست وجوی پاکی از دست رفته/ شاپور بهيان

#ادبیات
کانال جامعه شناسی
 @IranSociology
📖 #ادبیات
#رمان
#جامعه_شناسی_ادبیات

@IRANSOCIOLOGY

وقتی با گذشت زمان معلوم شد که چه جنایاتی توسط حکومت های اروپای مرکزی انجام گرفته و مسئولیت کمونیست ها تا چه حد بوده است، همۀ آنان را مورد حمله قرار دادند: شما مسئول بدبختی و سیه روزی کشور هستند (فقیر و ورشکسته شدن کشور)، شما مسئول از دست دادن استقلال آن هستند (تحت قیمومیت روس ها قرار گرفتن)، شما «جانیان قانونی جامعه» هستید!
کسانی که مورد اتهام قرار می گرفتند، پاسخ می دادند: ما نمی دانستیم! ما گول خوردیم! ما اعتقاد داشتیم! ما باطناً بی گناهیم!
بنابراین موضوع اصلی بحث در این خلاصه شد: آیا حقیقت داشت که نمی دانستند؟ یا به بی خبری تظاهر می کردند؟
توما -مانند ده میلیون اهالی بوهم- این بحث را دنبال می کرد و با خود می گفت که «مسلماً در میان کمونیست ها کسانی بودند که خبر وقایع وحشتناکی که در روسیۀ بعد از انقلاب روی داده و همچنان ادامه داشت، کم و بیش به گوش آن ها رسیده بود. اما این احتمال هم وجود داشت که بیشتر آن ها واقعا از هیچ چیز خبر نداشتند.»
توما به خود می گفت که «می دانستند یا نمی دانستند، مسئله اساسی نیست، بلکه باید پرسید: اگر بی خبر باشیم، بی گناهیم؟ آیا آدم ابلهی که بر اریکۀ قدرت تکیه زده است، تنها به غذر جهالت، از هرگونه مسئولیت مبراست؟»
می توان پذیرفت که دادستان چک – که در آغاز سال های پنجاه، خواستار مجازات مرگ برای بی گناه می شد- توسط پلیس مخفی روس و رژیم کشورش، فریب خورده باشد، اما اکنون که همه می دانند آن اتهامات پوچ و محکومان بی گناه بوده اند، چگونه قابل قبول است که همان دادستان مدعی درستی و پاکی خود شود و با شدت و حدت بگوید: «وجدان من پاک است، من نمی دانستم، من اعتقاد داشتم!»
آیا به راستی نباید گناه جبران ناپذیرش را در همین «من نمی دانستم! من اعتقاد داشتم!» دید؟

بار هستی / #میلان_کوندرا / ترجمه پرویز همایون پور / نشر قطره

🌐جامعه شناسی
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📕 آن سوی رودخانه, میان درختان
✍️ #ارنست_همینگوی

@IsBookStore

🔹داستان تلخ و اندوهبار واپسین روزها و ساعتها و لحظه‌های یک زندگی پرماجرا، و امید بی‌رحمانۀ مردی که می‌داند دیگر امیدی نیست.... سرگذشت شهر باشکوه و کهنسالِ ونیز در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، در آخرین روزهای زندگی سرهنگ ریچارد کنتول، افسر کهنه‌کارآمریکایی، و خاطرات تکان‌دهندۀ او از جنگهای اول و دوم جهانی، مردی تنها و زخم‌خورده با غروری آمیخته با خشم و خشونت... و عشق ناب و پرشور یک کنتس جوان و زیبای ایتالیایی، از تباری اصیل و ریشه‌دار، که سرهنگ نومیدانه دل به او سپرده است. روایت قدرتمند و اندوهناک آخرین ساعتهای زندگی پراحساس دو دلداده در کنار یکدیگر... داستانی فراموش‌نشدنی از عشق و رنج و دلیری، به قلم نویسنده‌ای بزرگ.
📑 353 صفحه
#رمان #رمان_خارجي

🔴 تهیه ی این کتاب از #کتابفروشی_برخط شامل 10% تخفیف می شود.

✴️قيمت: 18,000 تومان
♻️ هزینه کتاب با احتساب 10% تخفیف: 16200 تومان
📩 ارسال به تمامی نقاط کشور [تهران: 7 هزارتومان، شهرستان: 10 هزارتومان]
⚠️با خرید کتاب های بیشتر یکبار هزینه ارسال پرداخت کنید.

☎️تماس جهت سفارش و خرید: @ISBookStore1 و یا شماره تلفن های:
📞 021-77335649
📱 09226828138

https://goo.gl/y5ZS4N

☑️ کانال کتاب فروشی آنلاین [کتابفروشی کانال جامعه شناسی]👇👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAERYNFzIaFHq5_1oRw
#معرفی_کتاب

رمانِ «پسری بی‌نام در روزگار نارنجی» «قصه‌گویی» را در دستور کار خود قرار داده. راوی، پسر نوجوانی است که سودای فوتبالیست‌شدن در سر دارد. امّا جهان‌ روایت، تنها به‌ فوتبال بسنده نمی‌کند. گوناگونی ژانرها شاید بهترین تعبیر برای «پسری‌ بی‌نام‌ در روزگار نارنجی‌» باشد. چون، جهان داستان رفته‌رفته واردِ یک‌ روایت پلیسی-معمایی و‌‌ کارآگاهی می‌شود ‌و از دِلِ آن به‌ژانرهای دیگر‌ سَرَک می‌کشد. در ادامه؛ رمان، تکنیکِ قصه‌درقصه‌ را پیش می‌گیرد.
«پسری بی‌نام‌ در روزگار‌ نارنجی» روان و شیرین‌ قصه‌هایش را تعریف می‌کند ‌و تلاشِ حداکثری‌ برای قصه‌گویی دارد. قصه‌هایی تازه و‌ روایت‌هایی نو از دهه‌ای که نه خیلی دور است و نه خیلی نزدیک.

این‌ رمان توسط نشر کوله‌پشتی‌ در ۳۲۸ صفحه عرضه شده و در کتاب‌فروشی‌ها موجود است.
#کتاب_کوله_پشتی
#رمان_ایرانی
#عماد_رضایی_نیک

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

https://bit.ly/2RIVqG5
Forwarded from برخط بوک
وقتی هیتلر کوکائین می‌زد و مغز لنین جا به جا می‌شد نخستین کتاب از مجموعه فصل‌های ناگفته تاریخ است که به داستان‌های کمترشناخته‌شده تاریخی می‌پردازد. برای مثال آشپزی که سوار بر تایتانیک با نوشیدن مشروبات الکلی خود را از آب‌های سرد اقیانوس نجات داد، آخرین ساعات زندگی هیتلر، امپراطور آمریکا، مردی که از هر دو بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی نجات پیدا کرد، آدمخواری قربانیان سقوط هواپیما و… داستان‌هایی که موضوعات مختلفی را شامل می‌شوند، از ماجراجویی، جنگ و قتل گرفته تا بردگی و جاسوسی.

کتاب‌های جایلز میلتون جزء پرفروش‌ترین آثار بریتانیاست و به بیش از بیست زبان زنده دنیا ترجمه شده‌ است.

وقتی هیتلر کوکائین می زد و مغز لنین جابه جا می شد
نویسنده : جایلز میلتون
مترجم: پریسا مرتضوی
انتشارات چترنگ، چاپ اول 1398
262صفحه، رقعی شومیز
قیمت: 35.000 تومان
#رمان_خارجی

♦️خرید در لینک زیر:
http://bit.ly/30O0sEX

📚برخط‌بوک👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAERYNFyh2PWKyItH0Q
🔖ارسال به سراسرکشور