مدرسه‌ رهایی
2.16K subscribers
6.57K photos
2.02K videos
188 files
4.76K links
«مدرسه‌ رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالت‌خواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی‌ و عدالت‌ خواهی دانش‌آموزان و معلمان است.

با نگاهی به سایر جنبش‌های
#اجتماعی، #صنفی و #مدنی
____________________________

#مدرسه_رهایی
Download Telegram
🔴 به یاد صمد بهرنگی
✍️ آسیه سپهری

روز تولد هانس کریستین اندرسن، روز جهانی کتاب کودک است اما اگر از من یک کودک ۶ ،۵ ساله متولد دهه۶۰، بپرسند، روز رفتن صمد را روز کتاب کودک میدانم. بنظر من روز کتاب کودک را باید، به نام صمد مُهر زد.
وقتی از کودکی از پنج، شش سالگی،
تنها دارایی ات، اسباب بازی ات، هم خانه ات، خلوتت، حتی دستاویزِ فرار کردنِ از واقعیت های سنگین تر از شانه های کودکی ات و نشستن در پرواز رویاهایت را، مدیونِ واژه های رهایی بخشِ او بدانی و قصه هایش، رخصتی باشد برای ذهن های پروازی.

وقتی از کودکی همراهِ قهرمانانِ قصه های صمد باشی، دیگر نمیتوانی راحت و ارام و سر به زیر و همه در فکر عافیت خویشتن باشی. نمیتوانی در میدان شوش میان این همه کودکان کار پابرهنه راه بروی، بی آنکه پسرک لبوفروشِ عاشق درس و مدرسه را به یاد نیاوری.
وقتی نگاه مشتاق کودکان کار را با کیسه های سنگین بازیافتی بر دوش پشت ویترین مغازه، خیره به اسباب بازی ها، میبینی نمیتوانی ۲۴ ساعت در خواب و بیداری را از ذهنت دور کنی
و لعنت نفرستی بر هر چه قانونِ عدالتخواهانه!!! و دلت نخواهد رو به آسمان فریاد بزنی: « دوست داشتم مسلسل پشت شیشه مال من باشد».

وقتی برای دوستان گرفتار در قفست، حاضری از جان مایه بگذاری و از این سوی میله هادر اعتصاب غذا، در دردها، در نخوردن ها، در حبس ها و حصرها شریک میشوی به سکوت و بغض در گلو، نمیتوانی یک هلو هزار هلو را به یاد نیاوری و طعم ناب دوستی را در عمق جان کودکی ات از یاد ببری.
این هنر قصه گویی صمد است که نه فقط از انسان ها، بلکه حتی کلاغ ها و اسب ها و مارها و کبوتر ان و ... حتی یک عروسک، یک شتر نیز، تو را به خلسه حضور در وادی قصه های برآمده از واقعیات میکشاند.
وقتی با دیدن کلاغ، سیاهی نمیبینی بلکه بالِ نوازش مادرانه ای را میبینی بر سر اولدوز، کودکی که با محنت نامادری و بدسرپرستی و تنهایی عجین است و خلوت دلهره روز و شبانش، با نوازش کلاغ و مهربانی اش به بهشت رویایی مبدل میشود.
وقتی کودکان کار را میبینی که دست یکدیگر را بر حمل کیسه های سنگین نان خشک و پلاستیک و ... به یاری محکم گرفته اند، یاشار را به نوازش گونه های خیس اولدوز و تمام همتش برای نشاندن لبخندی بر لبان او به یاد میاوری و عشق های ناب کودکی را.
وقتی نظام قانونیِ سرمایه داری را میبینی، و #بیگارورزی و #کولبری و #کارگران آق دره و #فریاد مطالبه حقوق های چند ماه معوق مانده را، ناگهان یاد کچل کفتر باز می افتی و تظلّم خواهی اش.

وقتی اسم هر زندانی، هر کارگری هر اعتصاب کننده ای، هر هشتک #اعتصاب غذا #حصر #حقوق زندانی و ... و هر واژه ای، تو را به یاد کوراوغلو می اندازد این قهرمانِ حماسی و یاران همراهش برای اعتراض، شوریدن و از پای ننشستن، نمیتوانی یاد صمد نیفتی.
صمد جاودانه شد؛ به پاسِ هنر قصه گویی اش در ذهن کودکی، که تنها اسباب بازی اش کتابی بود با جلد ضخیم قهوه ای و بی هیچ تصویری، که اجازه میداد
رویاهای آینده ات را راهت را اندیشه ات را
خودت به تصویر بکشی
سبزِ سبزِ سبز

🔹🔹🔹🔹

🆔 @edalatxah
🔴 قصه های صمد، تنیده در لحظات زندگی

آسیه سپهری

🔹 روز تولد هانس کریستین اندرسن، روز جهانی کتاب کودک است اما اگر از من؛ یک کودک پنج- شش سالهٔ متولد دهه ۶۰ بپرسند؛
۲ تیر، #زادروز_صمد را روز کتاب کودک میدانم. بنظر من روز کتاب کودک را باید، به نام صمد مُهر زد.
وقتی از کودکی از پنج- شش سالگی، تنها دارایی ات، اسباب بازی ات، هم خانه ات، یار خلوتت و حتی دستاویزِ فرار کردنِ از واقعیت های سنگین تر از شانه های کودکی ات و نشستن در پرواز رؤیاهایت را، مدیونِ واژه های رهایی بخشِ او بدانی و قصه هایش، رخصتی باشد برای لحظاتی پرواز ذهن از سرزمینی غمناک و جنگ زده.
وقتی از کودکی با قهرمانانِ قصه های صمد همراه باشی، دیگر نمیتوانی راحت و آرام و سر در لاک خویش فرو برده تنها در فکر عافیت خویشتن باشی.

🔹نمیتوانی در میدان شوش میان این همه کودکان کارِ پابرهنه راه بروی، بی آنکه «پسرک لبوفروشِ»* عاشق درس و مدرسه را به یاد نیاوری.
وقتی نگاه مشتاق کودکان کار را با کیسه های سنگین بازیافتی بر دوش، پشت ویترین مغازه ها، خیره به اسباب بازی های رنگی می بینی، نمیتوانی «۲۴ ساعت در خواب و بیداری»* را از ذهنت دور کنی و لعنت نفرستی بر هر چه قانونِ عدالتخواهانه!!! و دلت نخواهد رو به آسمان فریاد بزنی: « دوست داشتم مسلسل پشت شیشه مال من باشد».
وقتی برای دوستان گرفتار در قفست، حاضری از جان مایه بگذاری و از این سوی میله ها در اعتصاب غذا، در دردها، در نخوردن ها، در حبس ها و حصرها شریک میشوی به سکوت و بغض در گلو، نمیتوانی «یک هلو - هزار هلو»* را به یاد نیاوری و طعم ناب دوستی را در عمق جان کودکی ات از یاد ببری.

🔹این هنر قصه گویی صمد است که نه فقط از انسان ها، بلکه حتی کلاغ ها و اسب ها، مارها و کبوتران، و حتی یک عروسک، یک شتر نیز، تو را به خلسه حضور در وادی قصه های برآمده از واقعیات میکشاند.
وقتی با دیدن «کلاغ»*، سیاهی نمی بینی بلکه بالِ نوازش مادرانه ای می بینی بر سر «اولدوز»* ، کودکی که با محنت نامادری و بدسرپرستی و تنهایی عجین است و خلوت دلهره روز و شبانش، با نوازش کلاغ و مهربانی اش، به بهشت رویایی مبدل میشود و تنها همدمش میشود «عروسکی سخنگو»*.

وقتی کودکان کار را می بینی که دست یکدیگر را بر حمل کیسه های سنگین نان خشک و پلاستیک و... به یاری محکم گرفته اند، یاشار را به نوازش گونه های خیس اولدوز و تمام همتش برای نشاندن لبخندی بر لبان او به یاد می آوری و عشق های ناب کودکی را.
وقتی نظام قانونیِ سرمایه داری را می بینی، و #بیگارورزی و #کولبری و #کارگران_آق_دره و #فریاد_مطالبه_حقوق_های_معوق_مانده_کارگران و... را، به یاد «کچل کفترباز»* می افتی در گیرودار عشق و تظلّم خواهی اش.

🔹وقتی هشتگ #معلم_زندانی و #زندان_تهران_بزرگ تو را بیاد «ماهی_سیاه_کوچولو»* می اندازد و رویای راهی که در سر می پروراند.

و وقتی اسم هر زندانی، هر کارگری، هر اعتصاب کننده ای، هر هشتگ #اعتصاب_غذا #حصر #حقوق_زندانی و #حقوق_شهروندی و هر واژه ای از این دست، تو را به یاد «کوراوغلو»* می اندازد؛ این قهرمانِ حماسی و یاران همراهش برای اعتراض، شوریدن و از پای ننشستن، نمیتوانی یاد صمد نیفتی.
آری
صمد جاودانه شد؛
به پاسِ هنر قصه گویی اش در ذهن کودکی، که تنها اسباب بازی اش کتابی بود با جلدی ضخیم و بی هیچ تصویر، که اجازه می داد رؤیاهای آینده را، راهت را، اندیشه ات را؛ خودت به تصویر بکشی
سبزِ سبزِ سبز 🍃

* نام قصه های صمد

🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
🔴 شرایط نگران‌کننده گروهی از زندانیان سیاسی در کرج: عدم دادرسی عادلانه و ادامه بلاتکلیفی

🔻بنا به اطلاعات رسیده به «کانون مدافعان حقوق بشر»، شرایط تعدادی از زندانیان سیاسی و عقیدتی محبوس در ندامتگاه مرکزی #کرج از نظر کیفیت نگهداری و برخورداری آن‌ها از #حقوق_زندانی در وضعیت نگران‌کننده‌ای قرار دارد. همچنین رسیدگی قضایی به پرونده این شهروندان منطبق بر #دادرسی_عادلانه نبوده و بعضی از آن‌ها در شرایط بلاتکلیف در زندان رها شده‌اند.

🔻فهرست اسامی و وضعیت پرونده بعضی از این زندانیان:

۱. حسین شیردل (اتهام: تبلیغ علیه نظام، حکم: یک سال حبس، مدت گذرانده: ۳ ماه)
۲. تورج امینی (تبلیغ علیه نظام، حکم: ۶ ماه حبس، گذرانده: ۳ ماه)
۳. مصطفی حیدری (تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری، جمعا ۳ سال حبس، قابل اجرا: ۲ سال، گذرانده: یک سال)
۴. جلال مشغولی (توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام و توهین به مقدسات، جمعا ۴ سال و نیم حبس، قابل اجرا: ۲ سال، گذرانده: ۱۸ ماه)
۵. مهدی فراحی شاندیز (اخلال در نظم عمومی و توهین به رهبری در ۶ مورد و افترا و توهین به مقام قضایی، جمعا ۱۰ سال حبس، گذرانده: ۹ سال)
۶. سید مراد احمدی (تبلیغ علیه نظام، ۱۰ ماه حبس، گذرانده: یک ماه)
۷. حسن محمدی (تبلیغ علیه نظام، ۱۰ ماه حبس، گذرانده: یک ماه)
۸. اسماعیل عبدی (۲ پرونده، جمعا ۱۶ سال حبس، قابل اجرا: ۱۵ سال، گذرانده: ۶ سال)

🔻زندانیان بند ۷:
۱. پیمان منصوریان (بازداشت سر مزار پویا بختیاری، ۱۸ ماه بلاتکلیف)

۲. محمد پراکوه، (از بازداشت‌شدگان سال ۹۸، ۶ سال حبس، قابل اجرا: ۵ سال، گذرانده: ۱۸ ماه)


#زندانیان_سیاسی
#صدای_بی‌صدایان

🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah
💠 قصه های صمد، تنیده در لحظات زندگی

آسیه سپهری

🔹 روز تولد هانس کریستین اندرسن، روز جهانی کتاب کودک است اما اگر از من؛ یک کودک پنج- شش سالهٔ متولد دهه ۶۰ بپرسند؛
۲ تیر، #زادروز_صمد را روز کتاب کودک میدانم. بنظر من روز کتاب کودک را باید، به نام صمد مُهر زد.
وقتی از کودکی از پنج- شش سالگی، تنها دارایی ات، اسباب بازی ات، هم خانه ات، یار خلوتت و حتی دستاویزِ فرار کردنِ از واقعیت های سنگین تر از شانه های کودکی ات و نشستن در پرواز رؤیاهایت را، مدیونِ واژه های رهایی بخشِ او بدانی و قصه هایش، رخصتی باشد برای لحظاتی پرواز ذهن از سرزمینی غمناک و جنگ زده.
وقتی از کودکی با قهرمانانِ قصه های صمد همراه باشی، دیگر نمیتوانی راحت و آرام و سر در لاک خویش فرو برده تنها در فکر عافیت خویشتن باشی.

🔹نمیتوانی در میدان شوش میان این همه کودکان کارِ پابرهنه راه بروی، بی آنکه «پسرک لبوفروشِ»* عاشق درس و مدرسه را به یاد نیاوری.
وقتی نگاه مشتاق کودکان کار را با کیسه های سنگین بازیافتی بر دوش، پشت ویترین مغازه ها، خیره به اسباب بازی های رنگی می بینی، نمیتوانی «۲۴ ساعت در خواب و بیداری»* را از ذهنت دور کنی و لعنت نفرستی بر هر چه قانونِ عدالتخواهانه!!! و دلت نخواهد رو به آسمان فریاد بزنی: « دوست داشتم مسلسل پشت شیشه مال من باشد».
وقتی برای دوستان گرفتار در قفست، حاضری از جان مایه بگذاری و از این سوی میله ها در اعتصاب غذا، در دردها، در نخوردن ها، در حبس ها و حصرها شریک میشوی به سکوت و بغض در گلو، نمیتوانی «یک هلو - هزار هلو»* را به یاد نیاوری و طعم ناب دوستی را در عمق جان کودکی ات از یاد ببری.

🔹این هنر قصه گویی صمد است که نه فقط از انسان ها، بلکه حتی کلاغ ها و اسب ها، مارها و کبوتران، و حتی یک عروسک، یک شتر نیز، تو را به خلسه حضور در وادی قصه های برآمده از واقعیات میکشاند.
وقتی با دیدن «کلاغ»*، سیاهی نمی بینی بلکه بالِ نوازش مادرانه ای می بینی بر سر «اولدوز»* ، کودکی که با محنت نامادری و بدسرپرستی و تنهایی عجین است و خلوت دلهره روز و شبانش، با نوازش کلاغ و مهربانی اش، به بهشت رویایی مبدل میشود و تنها همدمش میشود «عروسکی سخنگو»*.

وقتی کودکان کار را می بینی که دست یکدیگر را بر حمل کیسه های سنگین نان خشک و پلاستیک و... به یاری محکم گرفته اند، یاشار را به نوازش گونه های خیس اولدوز و تمام همتش برای نشاندن لبخندی بر لبان او به یاد می آوری و عشق های ناب کودکی را.
وقتی نظام قانونیِ سرمایه داری را می بینی، و #بیگارورزی و #کولبری و #کارگران_آق_دره و #فریاد_مطالبه_حقوق_های_معوق_مانده_کارگران و... را، به یاد «کچل کفترباز»* می افتی در گیرودار عشق و تظلّم خواهی اش.

🔹وقتی هشتگ #معلم_زندانی و #زندان_تهران_بزرگ تو را بیاد «ماهی_سیاه_کوچولو»* می اندازد و رویای راهی که در سر می پروراند.

و وقتی اسم هر زندانی، هر کارگری، هر اعتصاب کننده ای، هر هشتگ #اعتصاب_غذا #حصر #حقوق_زندانی و #حقوق_شهروندی و هر واژه ای از این دست، تو را به یاد «کوراوغلو»* می اندازد؛ این قهرمانِ حماسی و یاران همراهش برای اعتراض، شوریدن و از پای ننشستن، نمیتوانی یاد صمد نیفتی.
آری
صمد جاودانه شد؛
به پاسِ هنر قصه گویی اش در ذهن کودکی، که تنها اسباب بازی اش کتابی بود با جلدی ضخیم و بی هیچ تصویر، که اجازه می داد رؤیاهای آینده را، راهت را، اندیشه ات را؛ خودت به تصویر بکشی
سبزِ سبزِ سبز 🍃

* نام قصه های صمد
#یادداشت_صنفی
#آموزش_پرورش
#معلم
#صمد_بهرنگی
#زادروز
#۲تیرماه

🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @kasenfi

🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah