مدرسه‌ رهایی
2.34K subscribers
6.96K photos
2.16K videos
199 files
4.97K links
«مدرسه‌ رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالت‌خواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی‌ و عدالت‌ خواهی دانش‌آموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهایی‌بخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبش‌های اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
Download Telegram
🔴 معلم واقعی همیشه معلم می‌ماند

معلم فداکار یعنی خانم شکراللهی؛ معلم پایه ششم مدرسه جلال‌آل‌احمد آبادان...
او در مدت یک هفته‌ای که به دلیل مشکلات تنفسیِ مشکوک به کرونا در بیمارستان طالقانی آبادان بستری است برای دانش‌آموزانش سوالات ریاضی را طرح و از طریق واتساپ برایشان می‌فرستد.
خوب شو زود خانم معلم آبادانی

📌 #زنگ_وجدان : برخی افراد در حکم کارگزینی و استخدامی معلم هستند آنان فرصت‌طلب و سودجو هستند با کم کاری و نمره فروشی و آدم فروشی به حیثیت حیثیت و منزلت معلمان لطمه می‌زنند افرادی ترسو و توسری خور که دستشان روی دانش‌آموزان بلند است اما جرات مطالبه‌گری و عدالت خواهی ندارند و فقط نق می‌زنند و منتظرند سایر معلمان قدمی بردارند تا دو ریال به حقوق این جماعت هم زیاد شود. اینها همان #یک_تکه_گوشت_مرده #صمد_بهرنگی هستند. اینها اتفاقی معلم شده‌اند و شایسته نیست نام اینها را در کنار نام معلمان فداکاری قرار دهیم که سختی زندان را برای بهبود معیشت و منزلت فرهنگیان به جان خریده‌اند

🔻🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah

از طریق لینک زیر به #معلمان_عدالت‌خواه بپیوندید.

http://tttttt.me/edalatxah
🔴 معلم‌کُشی در دوران اعلی‌حضرت

امروز ۹ خرداد سالگرد کشته شدن #بهروز_دهقانی زیر شکنجه‌ی دژخیمان ساواک است.
در ۹ خرداد ۱۳۵۰ بهروز دهقانی، نویسنده، شاعر، مترجم، پژوهشگر، معلم روستاهای آذربایجان و چریک فدایی خلق را دژخیمان ساواک زیر شکنجه به قتل رساندند. به گفته‌ی شاهدان عینی کلیه‌های او در روزهای پایانی زندگی‌اش از کار افتاده بود و خون ادرار می‌کرد. با این وجود شکنجه‌گران از شکنجه‌ی او دست برنداشتند و تا آخرین لحظه و تا هنگام مرگ شکنجه را ادامه دادند. اما بهروز دهقانی این شعر مرتضی کیوان، شاعر تیرباران‌شده بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ را سرمشق خود قرار داده بود که «درد و رنجِ تازیانه چند روزی بیش نیست/ رازدار خلق اگر باشی همیشه زنده‌ای» او رازدار خلق ماند و در سلول انفرادی جان داد.
کتاب‌های کتابهای «افسانه‌های ایتالیایی» اثر ماکسیم گورکی و «زندگی و آثار شون اوکیسی» (ترجمه و تالیف)، افسانه‌های آذربایجان (گردآوری به همراه #صمد_بهرنگی)، در شناخت ادبیات و اجتماع، ملخ‌ها (مجموعه‌داستان)، ماه در کایلنامو می‌درخشد و خزانی در بهار، ترجمه یک داستان و یک نمایشنامه تک پرده‌ای از شون اوکیسی برخی آثار به جا مانده از بهروز دهقانی هستند. چند سال پیش بخشی از مقالات و ترجمه‌های بهروز دهقانی در کتابی به نام «من مرگ را سرودی کردم» به کوشش یونس اورنگ‌خدیوی منتشر شد.
منبع : سرخط

https://tttttt.me/edalatxah/12440

🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah
Forwarded from مدرسه‌ رهایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #ترانه_های_بی_هنگام

ZÜLFÜ LİVANELİ - TAHT BİR YANA, ŞAH BİR YANA

ترانه‌‌ای به یاد #صمد_بهرنگی
زلفی لیوان‌اِلی

🆔 @edalatxah
🔴 شعری از عبدالرضا قنبری به یاد
آفریننده ماهی سیاه کوچولو
دوم تیر زاد روز معلم راستین صمد بهرنگی گرامی باد!

ارس!
رود خروشان
جاری در خیال دشت
آن یاد و یادگاری ات
جاودانه !
برما چه گذشت
در سال های نامیرای قحط آبی
از گمشدگان برکه‌ی ماندن‌های کوچک
جز ماهیان سرگردان
در چنبرتکرار
بر ما
جز زخم‌های کهنه‌ی درد فراموشی
در دامگاه مرگ، چه مانده است؟
ارس!
با خیل خرچنگ‌ها و کفچه ماهی‌های پیش رو
در حلقه‌ی مداوم آه و فسوس
چه رازی نهفته در دل داری؟!
از آن غریب گمشده
در وسعت دریا – ماهی سیاه کوچولو –
اسکلت مانده بر ماسه‌های داغ
ارس!
ماهی قرمز کوچک
– باز مانده از یازده هزار و نهصد ونود ونه خواب زده – را گو
در پهنه‌ی وسیع این بیابان
در آسمان
مرغ پیر ماهی‌خوار
در کمین است تا باورت شود
هنوز در ذهن برکه
زمزمه جویبار و ماهی سیاه کوچولو
افسانه‌ی عبور مسافران خواب‌آلود
در بی ستاره‌ترین شب است.
و هیچ وسوسه‌ای
حتا هزاران خنجر
دل سپردگان به برکه‌های ماندن را
یازده هزار و نهصد ونود ونه خواب زده را
بیدار نخواهد کرد
این را
همسایه‌ها و حلزون پیچ پیچی
حتا پیر ماهی‌های درمانده نیز می‌دانند
که آن سوی برکه ی تکرار
دریاست
و خوب می‌دانند که روزی
داستان ماهی سیاه کوچولو
با یادگاری از غرور و خون
خواب قرن‌هایشان را آشفته
و زندگی و مرگ را برای فرزاندانش معنا می‌کند
ارس !
نشسته بر بلندای آشنایی‌ها
یادگار صلابت آن با نشان مرد آزاده، صمد
نام شریف تو را
تمام مردم آزاده دانستند
آن یاد و یادگاری‌ات
جاودانه!

#صمد_بهرنگی #عبدالرضا_قنبری
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah
مدرسه‌ رهایی
💠 به یاد معلمی اندیشمند و منتقد محمدتقی فلاحی 🔹 دوم تیرماه زادروز معلمی متفاوت است. صمد بهرنگی را بیش و پیش از هر چیز شاید با ماهی سیاه کوچولو، افسانه های آذربایجان و به‌خصوص اولدوز و کلاغ‌هایش بشناسیم؛ اما بدون کاستن از نقش تاثیرگذار او در ادبیات کودکان…
👆 ادامه از پست قبل

_من خود وقتی در کلاس هفتم تاریخ تدریس می کردم، پیش از شروع درس لغت‌های درس را درست مثل زنگ قرائت فارسی روی تخته سیاه می‌نوشتم و شاگردان رونوشت می کردند که پس از حفظ کردن آن‌ها بتوانند کتاب تاریخ‌شان را قرائت کنند و زور بزنند که از برش کنند.»
و راهکار ارائه می‌دهد که؛
«باید در تألیف کتاب‌های درسی- به خصوص کتاب‌های ابتدایی- اقتضای محلی را در نظر گرفت و برای هر استان کتابی جداگانه پرداخت و مواد آشنا و قابل فهمی در آن گنجاند تا نتیجه‌ای نیکو گرفت.
... اگر هم برای استان‌های فارسی زبان یک نوع کتاب نوشته می‌شود، استان آذربایجان باید کتاب فارسی بخصوصی داشته باشد که امکان و اقتضای محلی را در نظر گرفته باشد، با روشی آسان و ساده.
کتاب اولی که برای تدریس نه ماهه در مدرسه‌های تهران نوشته می‌شود، نمی‌تواند در همین مدت در مدرسه‌های آذربایجان درس داده شود و یاد داده شود.»
( صفحه ۷۲و ۷۳)

🔹 صمد به عنوان یک معلم آگاه و مسئول از دورافتاده‌ترین نقاط ایران، برخی از ضعف‌های بزرگ نظام آموزشی کشور را با روشن‌بینی دید، در هر کجا که توانست با شجاعت و صراحت، مطرح کرد و البته صدایش تنها در گوش تاریخ شنیده شد و جاودانه‌اش کرد.

یادش گرامی


♦️ پی‌نوشت: تمامی نقل قول‌ها از کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» نوشته صمد بهرنگی


🍃زادروز
#صمد_بهرنگی
#نابرابری_آموزشی
#نابرابری_اجتماعی



با ما همراه باشید🤝

🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran

آدرس صفحه ما در اینستاگرام 👇

https://instagram.com/ksmi2001t?igshid=6kfccnzsk6d2

🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah
💠 قصه های صمد، تنیده در لحظات زندگی

آسیه سپهری

🔹 روز تولد هانس کریستین اندرسن، روز جهانی کتاب کودک است اما اگر از من؛ یک کودک پنج- شش سالهٔ متولد دهه ۶۰ بپرسند؛
۲ تیر، #زادروز_صمد را روز کتاب کودک میدانم. بنظر من روز کتاب کودک را باید، به نام صمد مُهر زد.
وقتی از کودکی از پنج- شش سالگی، تنها دارایی ات، اسباب بازی ات، هم خانه ات، یار خلوتت و حتی دستاویزِ فرار کردنِ از واقعیت های سنگین تر از شانه های کودکی ات و نشستن در پرواز رؤیاهایت را، مدیونِ واژه های رهایی بخشِ او بدانی و قصه هایش، رخصتی باشد برای لحظاتی پرواز ذهن از سرزمینی غمناک و جنگ زده.
وقتی از کودکی با قهرمانانِ قصه های صمد همراه باشی، دیگر نمیتوانی راحت و آرام و سر در لاک خویش فرو برده تنها در فکر عافیت خویشتن باشی.

🔹نمیتوانی در میدان شوش میان این همه کودکان کارِ پابرهنه راه بروی، بی آنکه «پسرک لبوفروشِ»* عاشق درس و مدرسه را به یاد نیاوری.
وقتی نگاه مشتاق کودکان کار را با کیسه های سنگین بازیافتی بر دوش، پشت ویترین مغازه ها، خیره به اسباب بازی های رنگی می بینی، نمیتوانی «۲۴ ساعت در خواب و بیداری»* را از ذهنت دور کنی و لعنت نفرستی بر هر چه قانونِ عدالتخواهانه!!! و دلت نخواهد رو به آسمان فریاد بزنی: « دوست داشتم مسلسل پشت شیشه مال من باشد».
وقتی برای دوستان گرفتار در قفست، حاضری از جان مایه بگذاری و از این سوی میله ها در اعتصاب غذا، در دردها، در نخوردن ها، در حبس ها و حصرها شریک میشوی به سکوت و بغض در گلو، نمیتوانی «یک هلو - هزار هلو»* را به یاد نیاوری و طعم ناب دوستی را در عمق جان کودکی ات از یاد ببری.

🔹این هنر قصه گویی صمد است که نه فقط از انسان ها، بلکه حتی کلاغ ها و اسب ها، مارها و کبوتران، و حتی یک عروسک، یک شتر نیز، تو را به خلسه حضور در وادی قصه های برآمده از واقعیات میکشاند.
وقتی با دیدن «کلاغ»*، سیاهی نمی بینی بلکه بالِ نوازش مادرانه ای می بینی بر سر «اولدوز»* ، کودکی که با محنت نامادری و بدسرپرستی و تنهایی عجین است و خلوت دلهره روز و شبانش، با نوازش کلاغ و مهربانی اش، به بهشت رویایی مبدل میشود و تنها همدمش میشود «عروسکی سخنگو»*.

وقتی کودکان کار را می بینی که دست یکدیگر را بر حمل کیسه های سنگین نان خشک و پلاستیک و... به یاری محکم گرفته اند، یاشار را به نوازش گونه های خیس اولدوز و تمام همتش برای نشاندن لبخندی بر لبان او به یاد می آوری و عشق های ناب کودکی را.
وقتی نظام قانونیِ سرمایه داری را می بینی، و #بیگارورزی و #کولبری و #کارگران_آق_دره و #فریاد_مطالبه_حقوق_های_معوق_مانده_کارگران و... را، به یاد «کچل کفترباز»* می افتی در گیرودار عشق و تظلّم خواهی اش.

🔹وقتی هشتگ #معلم_زندانی و #زندان_تهران_بزرگ تو را بیاد «ماهی_سیاه_کوچولو»* می اندازد و رویای راهی که در سر می پروراند.

و وقتی اسم هر زندانی، هر کارگری، هر اعتصاب کننده ای، هر هشتگ #اعتصاب_غذا #حصر #حقوق_زندانی و #حقوق_شهروندی و هر واژه ای از این دست، تو را به یاد «کوراوغلو»* می اندازد؛ این قهرمانِ حماسی و یاران همراهش برای اعتراض، شوریدن و از پای ننشستن، نمیتوانی یاد صمد نیفتی.
آری
صمد جاودانه شد؛
به پاسِ هنر قصه گویی اش در ذهن کودکی، که تنها اسباب بازی اش کتابی بود با جلدی ضخیم و بی هیچ تصویر، که اجازه می داد رؤیاهای آینده را، راهت را، اندیشه ات را؛ خودت به تصویر بکشی
سبزِ سبزِ سبز 🍃

* نام قصه های صمد
#یادداشت_صنفی
#آموزش_پرورش
#معلم
#صمد_بهرنگی
#زادروز
#۲تیرماه

🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @kasenfi

🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah
🔴 در نهم شهریور سالروز جاودانه شدن #صمد_بهرنگی ، یاد و خاطره‌اش را گرامی می‌داریم.

#ماهی_سیاه_کوچولو

🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah
مدرسه‌ رهایی
🔴 صمد و یاران جنبش فدایی 🔻🔻🔻 #کانال_معلمان_عدالت‌خواه 🆔 @edalatxah
🔴 سه چهره از صمد:

امروز ۹ شهریور است؛ روزی که صمد به ارس پیوست.
از صمد عموما چهره‌ی «معلم متعهدش» همه جا بازنمایی می‌شود اما این تعهد دستکم دو چهره‌ی دیگر هم داشت که در کنار «وجه معلمی» او، پازل سیمای دوران‌سازش را تکمیل می‌کند:
🔘 صمد چریک؛
🔘 صمدِ ضدناسیونالیسم و مدافع حق تعیین سرنوشت خلق‌ها.


✔️ صمد آن چریک فدایی خلقی که به همراه کاظم سعادتی و بهروز دهقانی و علیرضا نابدل و مناف فلکی هسته‌ی تبریز چریک‌ها را پایه‌گذاری کردند.
از کار در روزنامه‌ی قدیمی و پرخواننده‌ی مهد آزادی در تبریز و به راه انداختن ضمبمه‌ای برای آن که در روزهای جمعه با نام «آدینه» منتشر می‌شد و از مهر ۱۳۴۴ تا شهریور ۱۳۴۵ برقرار بود، تحت تأثیر ضرورت مبارزه‌ی توده‌ای کار پژوهشی در روستاها و برخی مراکز کار را در پیش گرفتند و آگاه‌سازی و سازماندهی در مدارس و دانشگاه و برخی کارگاه‌ها و روستاها را در پیش گرفتند و در اعتصاب بزرگ دانشگاه تبریز در ۱۳۴۶ نقشی پُررنگ ایفا می‌کنند.
با پیدایی و رشد جنبش‌های چریکی در برخی نقاط دنیا و همچنین مبارزات مسلحانه یک گروه روشنفکری از جوانان کُرد –ملا احمد شلماشی، اسماعیل شریف‌زاده و سلیمان معینی– و جان باختن آن‌ها در بانه و سردشت در سال ۱۳۴۷، « چه باید کرد؟» در میان اعضای گروه مطرح می‌شود و ایده مبارزه‌ی مسلحانه جدیت بیشتری می‌یابد.
صمد خود در سال ۱۳۴۶ «ماهی سیاه کوچولو» را نوشته بود.

✔️ صمد آن مدافع «حق تعیین سرنوشت» که کتاب سال اول ابتدائی را برای کودکان ترک آذربایجانی، به زبان ترکی تألیف نمود و «افسانه‌های آذربایجان» را گردآوری کرد و می‌اندیشید که هر کس باید به زبانی که می‌خواهد بتواند بگوید، فکر کند، بنویسد و بخواند.
صمد در کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» کلمات عربی به عاریت گرفته شده از عربی را بخش بزرگی از اشتراک زبان‌های رایج ایرانی از جمله ترکی آذری با فارسی دانسته‌ است. و به همین دلیل خواستار عدم حذف آنان با بهانه‌های باستان‌گرایی و تاکید بیشتر بر این لغات در هنگام آموزش فارسی به کودکان آذربایجانی شده بود.

#صمد_بهرنگی
#چریک_فدایی_خلق
#حق_تعیین_سرنوشت
#زبان_ترکی

https://tttttt.me/edalatxah/13411


@sarkhatism

🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah
🔴از ترس تا فرصت‌طلبی

📌نگاهی به مواجهه برخی معلمان با مطالبات خود

جعفر ابراهیمی

🔹اولین و ابتدایی‌ترین شکل اعتراض معلمان به وضعیت معیشتی و آموزشی شکایت و #گلایه در اتاق معلمان و در گفتگوهای روزمره سر میز صبحانه و زنگ تفریح است.

🔹اگر معلمی در کل آدم ساکت و کم‌حرف نباشد اغلب بیشتر معلمان در این شکایت مشارکت می‌کنند و از ظلم و ستم بر خود سخن می‌رانند.

🔹در این میان اگر قرار باشد این اعتراض یک گام به جلو رود و مثلا تبدیل به یک #طومار اعتراضی گردد نیمی از شاکیان سر در گریبان می‌کنند و گلایه‌ها یادشان می‌رود و حتی حاضر نیستند یک نامه رسمی اعتراضی به اداره ارسال کنند؛ نامه‌ای که هیچ خطری برایشان ندارد.
این نهایت ترس و محافظه‌کاری این دست از معلمان است و نشان می‌دهد که نظام #گزینش چقدر ماهرانه عمل نموده و افرادی با روحیه اطاعت‌پذیری را وارد نظام آموزشی نموده است این دسته از معلمان فقط #نق می‌زنند و اصلا نباید روی شکایت‌های آنان حساب باز کرد.

🔹جالب اینکه این دسته که تعدادشان هم زیاد است از همه بیشتر اشتیاق دارند اعتراضات سایرین به نتیجه برسد و آنان هم از کنار این اعتراضات که حتی ممکن است منجر به هزینه برای فعالان گردد بهره‌مند گردند.

🔹تجربه زیسته نگارنده نشان داده این دسته از معلمان در وظیفه خود نسبت به دانش‌آموزان هم بد عمل می‌کنند و به همان میزان که در مقابل معاون و مدیر مدرسه و اداره #کرنش می‌کنند در مقابل دانش‌آموزان #قلدری می‌کنند و سعی می‌کنند در کلاس اگر زورشان برسد دانش‌آموزان را #رام و مطیع خود کنند.
اغلب به دنبال پر کردن فرم #معلم_نمونه هستند و جالب اینکه اکثر معلمان نمونه از بین همین تیپ از معلمان هستند هر چند ممکن است تعداد محدودی معلم متعهد و قوی هم به صورت اتفاقی به عنوان معلم نمونه انتخاب گردند.

🔹این دسته از معلمان در حرف زدن یا به عبارتی نق زدن همیشه دست پر را دارند نمونه‌هایی از وضعیت حقوق دیگر کارکنان دولت را مثال و شاهد می‌آورند که حقوقشان چقدر است و چه مزایایی دارند و اگر استثنایی شنیده‌ باشند که حقوق یک #کارگر نگون‌بخت هم‌سطح آقا یا خانم معلم است آه و ناله سر می‌دهند که منزلت و معیشت ما را به هیچ گرفته‌اند.

🔹این دسته از معلمان آنقدر ترس‌زده هستند که حتی جرات نمی‌کنند حقوق نجومی صاحبان قدرت و ثروت را به چالش بکشند و حقوق خود را با این استثمارگران مقایسه کنند و می‌گویند چرا حقوق ما از فلان کارگر و پرستار و ... کمتر است.
سطح شعور و درک آنان در سطحی است که در برخی موارد اگر حقوق #خدمتگزار مدرسه به واسطه سابقه یا امتیاز نزدیک به حقوقشان باشد از روی غرور و خودخواهی می‌گویند چرا «حقوق مستخدم» با ما تفاوت چندان ندارد؟

🔹گویی اینان دنبال #کاهش حقوق بقیه هستند تا به عدالت برسند و چون روحیه مطالبه‌گری ندارند شکایت و اعتراض آنان در سطح نق زدن باقی می‌ماند.

🔹به نظر می‌رسد امروز هیچ معلمی نیست که از حقوق خود مبنی بر برخورداری از دستمزد بالای خط فقر و بیمه‌کارآمد و ... آگاه نباشد معلمان نق زنی که دیگران را همراهی نمی‌کنند ناآگاه نیستند یا فرصت‌طلبند یا ترسو و محافظه‌کار هستند.

🔹معلمان ترسو ممکن است با دیدن عملکرد شجاعانه دیگران و روحیه حمایتگری بر ترس خود غلبه کنند.
خود عمل جمعی و کنشگری دارای ابعاد آگاهی‌بخش است و ممکن است افراد محتاط تحت شرایط و حرکت جمعی از نق‌زدن فراتر روند و به کنشگری بپردازند آنها باید بدانند که می‌توانند با عاملیت و کنشگری بر زندگی خود و اطرافیانشان تاثیر مثبت بگذارند.
این وظیفه کنشگران پیشرو و آگاه است که به این تیپ از معلمان کمک نمایند.

🔹اما معلمان فرصت‌طلب خطرناکند.
آنان منافع فردی را بر منافع جمعی ترجیح می‌دهند و حاضر به فداکاری برای رسیدن به اهداف جمعی نیستند و سخت می‌شود این افراد را با حرکات جمعی همراه نمود و بیشتر انرژی جمع را به هدر می‌دهند و با بی‌عملی خود ناامیدی را به جمع منتقل می‌کنند و ...نباید به کنشگری این تیپ از معلمان امیدوار بود.
اما با ترویج مطالبه‌گری شاید بتوان امیدوار شد نسل جدید و جوان معلمان فاقد این صفات منفی باشند تا جایی که افراد فرصت‌طلب هم نفع خود را در کار جمعی و تشکیلاتی تشخیص دهند و این محقق نمی‌گردد مگر با تعمیق کنشگری در محیط کار و مدرسه به اتکای تشکل‌یابی مستقل.

🔹هیچ کس مانند خود ما از ما شناخت ندارد باید با خود صادق باشیم اگر در تقسیم‌بندی فوق رویکردمان فرصت‌طلبی و خوشه‌چینی از زحمات دیگران است ما واجد یک صفت غیرانسانی هستیم و باید ترکش کنیم اما اگر معلمی هستیم که از عواقب مطالبه‌گری می‌ترسیم #صمد_بهرنگی پیش از این راه را به ما نشان داده‌است آنجا که می‌گوید :

📌همه‌اش که نباید ترسید راه که بیافتیم ترسمان می‌ریزد.

*#لطفا این مطلب را نقد کنید و دیدگاه خود را برای نگارنده ارسال نمایید.

🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه
🛑نام چهار نویسنده تاریخ ادبیات ایران از خیابان های تهران پاک شد

🔸تغییر نام چهار خیابان توسط شهرداری تهران

🔸پس از آغاز فعالیت علیرضا زاکانی و شورای شهر ششم در اتفاقی عجیب و ضد فرهنگی نام چهار معبر شهری که پیش‌تر برای گرامیداشت چهار نویسنده مطرح ایرانی به نام آنان ثبت شده بود دوباره عوض شده است.

🔸#هوشنگ_مرادی‌_کرمانی
#جبار_باغچه‌‌بان
#مهدی_آذریزدی
#صمد_بهرنگی
از جمله نویسیندگان حذف شده هستند.


🔻🔻🔻

به کانال معلمان عدالتخواه بپیوندید و از اخبار صنفی مطلع شوید
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah

https://tttttt.me/edalatxah
🔴 "آیا بازخوانی آثار صمد بهرنگی کافی است؟"

چرا باید راه و اندیشه
صمد را زیست...

✍️ جعفرابراهیمی، معلم زندانی در بند، ۹ شهریور، سالروز مرگ
صمد بهرنگی
(بازنشر)
در این یادداشت می‌کوشم فراتر از ضرورت بازخوانی آثار صمد بهرنگی به زمینه‎هایی اشاره نمایم که زیستن بر مدار اندیشه و روش صمد بهرنگی را یک ضرورت تلقی می‌کند.
این رویکرد بر اساس پرسش‎هایی است که در ارتباط با نحوه‎ی مواجهه با صمد شکل می‌گیرد. آیا بازخوانی و واکاوی صمد و اندیشه و روش‌اش کافی است؟ آیا زندگی و آثار صمد موضوع مناسبی برای نمایشگاه عکس و نقاشی و تحقیقات دانشگاهی است یا یک روش مواجهه با جهان پیرامون است؟

اگر چه واکاوی آثار صمد یک ضرورت است اما صرف بازخوانی کافی نیست و باید اندیشه و روش او را زیست. این موضوع را از دو منظر می‎توان مورد ارزیابی قرار داد؛ یکی از این وجوه شرایط عینی جامعه است و دیگری واکنش‎های مخالفان به اندیشه و روش صمد است. بررسی وضعیت اجتماعی نشان از اقبال جامعه به اندیشه‌های برابری‌خواهانه به صورت عام و اندیشه‌های بهرنگی به صورت خاص دارد. بررسی مطالبات جنبش‌های اجتماعی از کارگران و زنان تا دانشجویان و معلمان به ما نشان می‌دهد که عدالت‌خواهی در محور مطالبات این جریانات اجتماعی قرار دارد. عینیت این رویکرد در میان معلمان با مطالبات برابری‌خواهانه‌ای بارز می‌گردد که در طی سه سال اخیر و به کمک شبکه‌های اجتماعی مطرح شده‌اند؛ این مطالبات برابری‌خواهانه اجتماعی در کنار مطالبات معیشتی و رفاهی با تأکید بر آموزش کیفی، برابر و رایگان و نفی ساختار تبعیض‌آمیز نظام آموزشی یک رویکرد هژمونیک در نرخ مطالبات بوده است که ناظر به تغییر در مناسبات اجتماعی به سمت یک ساختار برابر است. به همان اندازه که دولت و مجلس در راستای بنگاهی کردن آموزش و حمایت از بخش خصوصی به آموزش عمومی تعرض نموده‌اند به اشکال مختلف اقشار مختلف جامعه به خصوص معلمان به این سیاست‌های ضد آموزشی واکنش نشان داده و در برابر آن مقاومت کرده‌اند. از این منظر ضرورت بازخوانی و زیست اندیشه‌ی صمد در دل تضادهای امروز بیرون می‌آید و به نظر می‌رسد جایگاه در خور خود را در جامعه بیشتر از قبل بارز خواهد نمود. اما وجه‌ی دیگر از ضرورت و اهمیت بازخوانی و زیست اندیشه‌های صمد در بررسی واکنش مخالفان وی بارز می‌گردد. برای درک این اهمیت کافی است به این مسأله دقت نماییم که چرا و چگونه اندیشه‌ی برابری‌خواهانه به صورت عام و راه صمد به صورت خاص طی همین چند سال اخیر مورد هجمه قرار گرفته است. هر چند طی این ۴۸ سال که از مرگ صمد می‌گذرد؛ صمد در عین محبوبیت و مقبولیت عمومی، همواره مورد هجمه‌ی برخی خواص و جریانات بوده است.

رسانه‌های سرمایه و بازار در قالب فحشنامه و به کمک شومن‌های رسانه‌ی ملی و حامیان و هواداران هنر و ادبیات حامی وضع موجود چهره‌ای که از صمد و همراهاناش در طی دهه‌ی ۴۰ و ۵۹ ارائه می‌کنند چهرهای است که با تروریسم و خشونت تداعی می‌گردد. این وارونه‌سازی حقیقت در سایه‌ی حمایت گسترده‌ی کارتل‌های بزرگ رسانه‌های جهانی مانند بی‌بی‌سی صورت می‌گیرد که در حال تئوریزه کردن و عادی‌سازی ارزش‌های منبعث از نئولیبرالیسم هستند؛ نئولیبرالیسمی که تمام شئون زیست انسانی را در سود و رقابت خلاصه می‌کند تا بیشتر بتواند ۹۹ درصد جامعه را به استثمار بکشد.

برای خواندن متن کامل، به لینک زیر بروید

bit.ly/3TqQEgG

#صمد_بهرنگی
#ژن_ژیان_ئازادی


🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#جعفر_ابراهیمی، فعال صنفی معلمان است که اکنون در حال سپری کردن دوران محکومیت ۵ساله‌ی حبس در #زندان_اوین است.
ابراهیمی مدتهاست که به دلیل عود بیماری التهاب روده نیاز فوری به درمان دارد. این معلم زندانی با از دست دادن ۸ کیلو‌ وزن در دو ماه اخیر، دست‌وپا و دهانش نیز درگیر این بیماری شده است.
پزشکی قانونی تشخیص داده که او نیازمند درمان فوری است ولی مسئولان زندان از اعزام او به مرخصی درمانی جلوگیری می‌کنند.
وضعیت جسمی جعفر ابراهیمی در زندان روز به روز وخیم‌تر و بدون داشتن هیچ سابقه‌ای پیشین، به دلیل فشارهای دوران انفرادی و نیز زندان، به دیابت نیز مبتلا شده‌ است.

ابراهیمی را بابت رفاه از حقوق معلمان و دانش‌آموزان، نقدِ خصوصی‌سازی و کالایی‌سازی آموزش و امنیتی‌سازی حوزه‌ی آموزش به بند کشیده‌اند.


#علیه_سکوت #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#صمد_بهرنگی


@Blackfishvoice1
💠 #یاد

🔺۲ تیر زادروز صمد بهرنگی

(زاده ۲ تیر ۱۳۱۸ تبریز -- درگذشته ۹ شهریور ۱۳۴۷ ارسباران) نویسنده و مترجم


صمد در خانواده‌ای تهیدست زاده شد و پس از تحصیلات دبیرستان، در سال ۱۳۳۶ از دانشسرای مقدماتی پسران تبریز فارغ‌التحصیل شد.
وی از مهر همان سال آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و هم‌زمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهی‌نامه ادامه داد.
در ۱۹ سالگی اولین داستانش با نام عادت را نوشت و یک سال بعد داستان تلخون که برگرفته از داستان‌های آذربایجان بود با نام مستعار «ص. قارانقوش» در کتاب هفته منتشر شد و این روند "بی‌نام" تا ۱۳۴۲ و داستان‌های دیگر ادامه یافت.
بعدها از او مقالاتی در روزنامه «مهد آزادی» توفیق و ... با امضاهای متعدد و نامهای مستعار فراوان از جمله داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش و ... به چاپ رسید.‌
وی ترجمه‌هایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به‌فارسی و از فارسی به آذری (از جمله ترجمه شعرهایی از اخوان ثالث، شاملو، فروغ فرخزاد و نیمایوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمع‌آوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شده‌است.
او در سال ۱۳۴۱  به‌جرم بیان سخن‌های ناخوشایند در دفتر دبیرستان و بین دبیران، اخراج و به دبستان انتقال یافت.
در سال ۱۳۴۲ کتاب الفبای آذری برای مدارس آذربایجان را نوشت که این کتاب به پیشنهاد جلال آل‌‌‎احمد برای چاپ به کمیته‌‌‎ پیکار جهانی با بیسوادی فرستاده شد، اما او با تغییراتی که قرار بود آن کمیته در کتاب ایجاد کند با قاطعیت مخالفت کرد و کتاب را پس گرفت.
سال ۱۳۴۳ به‌خاطر چاپ کتاب «پاره پاره» به‌مدت ۶ ماه از کار تعلیق شد و در این سال با نام مستعار افشین پرویزی کتاب انشاء ساده را برای کودکان دبستانی نوشت. در آبان همین سال حکم تعلیق وی لغو شد و به‌سر کلاس بازگشت. سال‌های میانی دهه ۴۰ مصادف بود با دستگیری  تعدادی از نزدیکانش که موجب شرکت او در اعتصابات دانشجویی شد.
او در شیوه آموزشی و مضمون قصه‌های خود تلاش می‌کرد روح اعتراض به‌حکومت را در دانش آموزان پرورش دهد.
صمد بهرنگی در ۹ شهریور سال ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شام‌گوالیک غرق شد و پیکرش را ۱۲ شهریور در  چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند.
جلال آل‌احمد اين مرگ را به ساواك نسبت داد كه بعد آن را شايعه‌سازى دانست. صمد را در گورستان امامیه  تبریز به‌خاک سپردند.
حدود یک ماه قبل از مرگش، کتاب ماهی سیاه کوچولو از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد و مورد اقبال مردم ایران و جهان قرارگرفت.

#صمد_بهرنگی

https://tttttt.me/httpsksmtehran2/186

🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
🔴 شعری از عبدالرضا قنبری به یاد
آفریننده ماهی سیاه کوچولو


ارس!
رود خروشان
جاری در خیال دشت
آن یاد و یادگاری ات
جاودانه !
برما چه گذشت
در سال های نامیرای قحط آبی
از گمشدگان برکه‌ی ماندن‌های کوچک
جز ماهیان سرگردان
در چنبرتکرار
بر ما
جز زخم‌های کهنه‌ی درد فراموشی
در دامگاه مرگ، چه مانده است؟
ارس!
با خیل خرچنگ‌ها و کفچه ماهی‌های پیش رو
در حلقه‌ی مداوم آه و فسوس
چه رازی نهفته در دل داری؟!
از آن غریب گمشده
در وسعت دریا – ماهی سیاه کوچولو –
اسکلت مانده بر ماسه‌های داغ
ارس!
ماهی قرمز کوچک
–  باز مانده از یازده هزار و نهصد ونود ونه خواب زده – را گو
در پهنه‌ی وسیع این بیابان
در آسمان
مرغ پیر ماهی‌خوار
در کمین است تا باورت شود
هنوز در ذهن برکه
زمزمه جویبار  و ماهی سیاه کوچولو
افسانه‌ی عبور مسافران خواب‌آلود
در بی ستاره‌ترین شب است.
و هیچ وسوسه‌ای
حتا هزاران خنجر
دل سپردگان به برکه‌های ماندن را
یازده هزار و نهصد ونود ونه خواب زده را
بیدار نخواهد کرد
این را
همسایه‌ها و حلزون پیچ پیچی
حتا پیر ماهی‌های درمانده نیز می‌دانند
که آن سوی برکه ی تکرار
دریاست
و خوب می‌دانند که روزی
داستان ماهی سیاه کوچولو
با یادگاری از غرور و خون
خواب قرن‌هایشان را آشفته
و  زندگی و مرگ را برای فرزاندانش معنا می‌کند
ارس !
نشسته بر بلندای آشنایی‌ها
یادگار صلابت آن با نشان مرد آزاده، صمد
نام شریف تو را
تمام مردم آزاده دانستند
آن یاد و یادگاری‌ات
جاودانه!

#صمد_بهرنگی                                                           #عبدالرضا_قنبری

📌📌📌

#مدرسه_رهایی

🆔 @edalatxah
مدرسه‌ رهایی
🔴 صمد و یاران جنبش فدایی 📌📌📌 #مدرسه_رهایی 🆔 @edalatxah
🔴 سه چهره از صمد بهرنگی
#بازنشر

امروز ۹ شهریور است؛ روزی که صمد به ارس پیوست.
از صمد عموما چهره‌ی «معلم متعهدش» همه جا بازنمایی می‌شود اما این تعهد دستکم دو چهره‌ی دیگر هم داشت که در کنار «وجه معلمی» او، پازل سیمای دوران‌سازش را تکمیل می‌کند:
🔘 صمد چریک؛
🔘 صمدِ ضدناسیونالیسم و مدافع حق تعیین سرنوشت خلق‌ها.


✔️ صمد آن چریک فدایی خلقی که به همراه کاظم سعادتی و بهروز دهقانی و علیرضا نابدل و مناف فلکی هسته‌ی تبریز چریک‌ها را پایه‌گذاری کردند.
از کار در روزنامه‌ی قدیمی و پرخواننده‌ی مهد آزادی در تبریز و به راه انداختن ضمبمه‌ای برای آن که در روزهای جمعه با نام «آدینه» منتشر می‌شد و از مهر ۱۳۴۴ تا شهریور ۱۳۴۵ برقرار بود، تحت تأثیر ضرورت مبارزه‌ی توده‌ای کار پژوهشی در روستاها و برخی مراکز کار را در پیش گرفتند و آگاه‌سازی و سازماندهی در مدارس و دانشگاه و برخی کارگاه‌ها و روستاها  را در پیش گرفتند و در اعتصاب بزرگ دانشگاه تبریز در ۱۳۴۶ نقشی پُررنگ ایفا می‌کنند.
با پیدایی و رشد جنبش‌های چریکی در برخی نقاط دنیا و همچنین مبارزات مسلحانه یک گروه روشنفکری از جوانان کُرد –ملا احمد شلماشی، اسماعیل شریف‌زاده و سلیمان معینی– و جان باختن آن‌ها در بانه و سردشت در سال ۱۳۴۷، « چه باید کرد؟» در میان اعضای گروه مطرح می‌شود و ایده مبارزه‌ی مسلحانه جدیت بیشتری می‌یابد.
صمد خود در سال ۱۳۴۶ «ماهی سیاه کوچولو» را نوشته بود.

✔️ صمد آن مدافع «حق تعیین سرنوشت» که کتاب سال اول ابتدائی را برای کودکان ترک آذربایجانی، به زبان ترکی تألیف نمود و «افسانه‌های آذربایجان» را گردآوری کرد و می‌اندیشید که هر کس باید به زبانی که می‌خواهد بتواند بگوید، فکر کند، بنویسد و بخواند.
صمد در کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» کلمات عربی به عاریت گرفته شده از عربی را بخش بزرگی از اشتراک زبان‌های رایج ایرانی از جمله ترکی آذری با فارسی دانسته‌ است. و به همین دلیل خواستار عدم حذف آنان با بهانه‌های باستان‌گرایی و تاکید بیشتر بر این لغات در هنگام آموزش فارسی به کودکان آذربایجانی شده بود.

#صمد_بهرنگی
#چریک_فدایی_خلق
#حق_تعیین_سرنوشت
#زبان_ترکی

منبع : سرخط
@sarkhatism

https://tttttt.me/edalatxah/18479

📌📌📌

#مدرسه_رهایی

🆔 @edalatxah
Forwarded from کلکتیو ۹۸
🚩 به بهانه سالگرد مرگ (یا قتل؟) صمد بهرنگی، معلم مبارزی که فرزاد کمانگر راهش را ادامه داد

صمد بهرنگی، آموزگار، منتقد اجتماعی، داستان‌نویس، مترجم و پژوهش‌گر آذربایجانی، یکی از چهره‌های انقلابی و بی‌باک در تاریخ معاصر ایران بود که با قلم تیز و اندیشه‌ شوریده‌اش، به مبارزه علیه ظلم و ستم برخاست. او در دل مردمانی زیست که زیر چرخ‌دنده‌های فقر و استثمار  و ستم طبقاتی خرد می‌شدند و با وجود همه‌ی موانع، تصمیم گرفت به آنان صدایی ببخشد که از اعماق درد و رنج برخاسته بود. بهرنگی در آثارش به بازنمایی واقعیت‌های تلخ زندگی مردم عادی پرداخت و با زبانی ساده اما پرشور، از بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌هایی گفت که جان و روح جامعه را زخمی کرده بودند. داستان «ماهی سیاه کوچولو» او، نه تنها یک قصه‌ برای کودکان، بلکه بیانیه‌ای سیاسی علیه جمود فکری و استبداد شاهنشاهی بود، قصه‌ای از تمرد، آزادی‌خواهی و شکستن زنجیرهایی که ذهن و جسم را در بند کرده بود.

اما مبارزات #صمد_بهرنگی تنها در صفحات کتاب‌هایش خلاصه نمی‌شد. او در کلاس‌های درس روستاهای آذربایجان، به‌سان انقلابی‌ای بی‌سلاح، اما با کوله‌باری از عشق به مردم، به کودکان یاد می‌داد که چگونه فراتر از مرزهای تحمیلی قدرت‌مداران بیندیشند، درست به مانند کاری که #فرزاد_کمانگر در کلاس‌های درس کردستان بعدها کرد. این معلم کورد بارها در نوشته‌هایش اشاره کرده که بر راه صمد بهرنگی گام نهاده و همان مسیر را ادامه میدهد، و دست آخر توسط دیکتاتوری جمهوری سالامی به همین خاطر به دار آویخته شد.

صمد بهرنگی  در میان آن‌ها بذر آگاهی و مقاومت می‌کاشت، و با هر کلمه و هر درسی که می‌داد، به نبرد با جهالت و بی‌عدالتی می‌رفت. در اوج درگیری‌های بهرنگی با «کمیته ملی پیکار با بیسوادی» و ساواک، که بر سر کتاب الفبای ترکی‌ای که او برای آموزش کودکان آذربایجان تدوین کرده بود، جریان داشت، صمد به‌طور ویژه زیر نظر نیروهای امنیتی قرار گرفت. ماه پس از انتشار «ماهی سیاه کوچولو» و در میان این فشارها، او بارها توسط ساواک بازجویی شد. این مبارز بی‌وقفه که تنها سلاحش قلم و عشق به مردم بود، سرانجام در یکی از روزهای غم‌بار ناپدید شد.

چند روز پس از ناپدید شدنش، جسد بی‌جان او را در رودخانه‌ی ارس پیدا کردند، در چنین روزی ۹ شهریور، در سال ۱۳۴۷؛ رودی که همچون سرنوشت ملت‌ها، گواهی خاموش بر تراژدی‌های بی‌شمار بود. مرگ صمد بهرنگی از همان ابتدا با ابهامات و شایعات فراوانی همراه شد. بسیاری بر این باور بودند که او نه در یک حادثه، بلکه به دست نیروهای امنیتی حکومت، که از نفوذ و تأثیر او در میان مردم هراس داشتند، به قتل رسیده است. همزمان با پیدا شدن جسد او، خانه‌اش نیز توسط مأموران ساواک به‌هم ریخته شد، تا این شبهه بیشتر قوت بگیرد که مرگ او تصادفی نبوده است.

حقیقت این مرگ هرچه باشد، برای بسیاری از مردم، بهرنگی به شهیدی تبدیل شد که خونش همچون جوهر قرمز در تاریخ مبارزات مردمی جاری است. مرگ او خاموشی نبود، بلکه آتشی بود که در قلب‌ها شعله‌ور شد و به نسل‌های بعدی الهام بخشید تا در برابر ظلم و استبداد شیخ و شاه ایستادگی کنند. صمد بهرنگی، اگرچه به ظاهر از میان ما رفت، اما آرمان‌هایش در داستان‌هایش زنده است و همچنان در کنار رود ارس، صدای ماهی سیاه کوچولو شنیده می‌شود؛ صدایی که هنوز هم نوید آزادی و رهایی را می‌دهد.

@collective98