@dusharge || همت شهبازی
282 subscribers
119 photos
2 videos
30 files
346 links
@dusharge
کانالدا کی یازی‌لاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراک‌گذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
Download Telegram
ترجمه شعری از: #کیان_خیاو
مرا از چه مي‌ترسانيد


زنجیری بزرگتر از زنجیر کره‌ی خاکی نیست
من بر روی آن راه می‌روم.
زنجیری سنگین‌تر از عمر انسان نیست
از لاي تک‌تک حلقه های آن می‌گذرم.
و دریایی ژرف‌تر از عشق نیست
که من تا ته آن رفته‌ام چندین بار
اگرچه در عمق آن روشنایی هم نیافته باشم.

آی ی.. ی مرا از چه می ترسانید؟
نه مثل درخت تاب آتش
نه مثل آتش تاب آب را دارم
مثل یک انسان، انسان‌ها را تاب آوردم،
مثل یک انسان
تاب آوردم حیوانات سنگدلِ بی ارج را
بودن به معنای هستی نیست
ایمان به هستی‌ست معنای بودن.
و شما از کجا بدانید این را؟
من به پاسداشت باورهایم زیستم
قدم بر روی زنجیرها گذاشتم
از حلقه‌ی زنجیرها گذشتم
و تا اعماق دریاها رفتم.
روزی اگر بمیرم
آن قدر عریان خواهم مرد
که قالیچه‌ی سلیمان هم بهای عریانی‌ام را کفاف نکند.
آی ی.. ی، مرا از چه می‌ترسانید؟
فرمان دهید محاکمه‌ي خونین برپای دارند!
جنگل‌ها تبدیل به چوبه‌های دار شوند!
زندگی وبال گردنم باد
اگر نامم را بر سینه شان حک نکنم!


******
#متن_اصلی_شعر به #ترکی
مني نه‌دن قورخودورسونوز

#كيان_خياو (kiyan_xiyav)

يئر كوره‌سيندن بؤيوك بير قاندال يوخ
اوستونده يئرييير‌م.
عؤموردن آغير بير زنجير يوخ
حالقالاريندان كئچيرم بير-بير.
و عشق قد‌ر بير بوغوجو عوممان يوخ
سونونا قده‌ر وارميشام نئچه كره
ديبينده بير ياخاموز تاپماسام دا.

ائهـئـ…ي، مني نه‌دن قورخودورسونوز؟
نه آغاج كيمي اودو
نه اود كيمي سويو
بلكه اينسان كيمي اينسانلاري دؤزدوم
كؤير‌ك بير اينسان تك
قلبي بئش قپيكه دَيمز حئيوانلاري.
كي وار اولماق وارليق دئييل
وارليغا اينانماق وار اولماقدير.
و سيز بونو هاردان بيله‌جكسينيز؟
منسه ايناملاريم اوچون ياشاديم
قاندال اوستونده يئريديم
زنجير حالقاسيندان كئچديم
و عوممانلاري سونونا قد‌ر وارديم.
بير گون اؤلرسم ده
اؤيله چيلپاق اؤله‌رم كي
سولئيمان خالچاسي بئله اؤده‌مز عوريانليغيمي.
ائهئـ…ي، مني نه‌دن قورخودورسونوز؟
قانلي ديوانلار توتولسون! امر ائدين!
اورمانلار اعدام ديره‌كلرينه دؤنسون!
آديمي دؤشلرينه قازمازسام بير-بير،
ياشاماق قنيميم اولسون!


*شاعر: کیان خیاو؛ مترجم: همت شهبازی
مجله: #شعر » پاییز 1392 - شماره 70 (1 صفحه - از 157 تا 157)

ترجمه شعر نخستین بار در سال 1389 در ویژه نامه #شعر_آذربایجان در سایت #وازنا انتشار یافته بود.

https://telegram.me/dusharge
#عمران_صلاحی

آینا کیمی

پارچالاندیق ، سینمادیق !
داش آتان لار بیلمه دیلر ، پارچلانمیش آینادا
بیر آیدان مین آی چیخار
بیر گونشدن مین گونش
بیر اولدوزدان مین اولدوز

پارچالاندیق آینا کیمی
چوخالاریق
چوخالداریق ایشیغی

تهران 64.9.10
###
#ترجمه
چون آینه

تکه تکه شدیم اما نشکستیم
سنگ اندازان ندانستند که در آینه شکسته
یک ماه هزار ماه می شود
یک خورشید هزار خورشید
یک ستاره هزار ستاره
تکه تکه شدیم چون آینه
فراوان می شویم
و فراوان می سازیم روشنایی را

از شعرهای #ترکی #عمران_صلاحی
هنراه با ترجمه فارسی از کتاب #آینا_کیمی

#شعر_آذربایجان #کتاب #کیتاب #تورکجه_شعر #ادبیات
#کیتاب_اوخویاق #کتاب_بخوانیم

#بو_گون [11مهر] #عمران_صلاحی_نین_اؤلوم_گونودور

https://telegram.me/dusharge
ترجمه فارسی مقاله #مرگ_مولف" #رولان_بارت را سالها پیش که خواندم چیز زیادی دستگیرم نشد. در همان زمان ترجمه #ترکی_آذربایجانی آن توسط #جوانشیر_یوسفلی ترجمه و در وبلاگ شخصی اش منتشر شد. این ترجمه سالها قبل در #کتاب

#Bədii_mətnin_sirləri", "Mütərcim" nəşriyyatı, 1998

به خط کیریل هم منتشر شده بود. ترجمه مغلق آقای #پیام_یزدانجو به فارسی باعث شد همان مقاله را اولین بار در #دوشرگه در اواخر دهه 80 و سپس در نشریه #چیراغ منتشر کنم. آنچه از مقایسه ترجمه های #ترکی و #فارسی بر می‌آید این است که در ترجمه فارسی عمدی در مغلق کردن متن بوده است. چون #ترجمه_ترکی خیلی روان و ساده و قابل فهم است. آیا اشکال از مترجم است یا در زبان ترجمه یا در فهم و ادراک ما؟ بالاخره هر زبانی قابلیت‌هایی برای ارایه دارد. مسلما مهارت مترجم در استفاده از زبان مبدا و مقصد خیلی مهم است.

این ترجمه در سال 93 در سایت ایشیق منتشر و از آن طریق قابل دسترسی است. (#همت_شهبازی)


***

بخشی از ترجمه:

#بالزاک «ساررازين» نووئللاسيندا قادين پالتاري گئيينميش خديم کيشي حاققيندا دانيشارکن بئله بير جومله ايشله‌دير: «و ائله اصيل قادين ايدي، قفيلدن باش قالديران قورخو حيسسي، آنلاشيلماز شيلتاقليقلاري، اينستينکتيو هيجانلاري، سبب‌سيز قاباليغي، حريصلييي و بير ده فسونکار، اينجه حيس‌لري ايله بيرگه…» بو سؤزلري دئين کيمدي بئله؟ بلکه قادين‌ليباسي آلتيندا خديمي سئزمه‌مه‌يه چاليشان نووئل قهرماني؟ يا بلکه اؤز شخصي تجروبه‌سيندن قادين حاققيندا فيکير يورودن بالزاک – فرد؟ ياخود قادين ناتوراسي باره ده حؤکم سورَن ادبي تصوورلري ايزله‌ين يازيچي بالزاک؟ بلکه عموم بشري حکمتدي بو؟ کيم بيلير؟! رومانتيک پسيخولوژي اووقاتين تظاهورودورمو بو؟ نه‌ديرسه، بيز اونو هئچ وعده بيله بيلميه‌جه‌ييک، بئله بير سببدن کي، محض آدينا يازي دئديييميزده سس، منبع، مأخذ باره ده هر جور آنلاييش، ساده‌جه گؤمولور! يازي – بليرسيز‌ليين، غئيري-يئکجينس‌ليين، ايکي معنالي‌ليغين ائله بير مکانيدير کي، بورادا بيزيم سوبيئکتيولييميزين ايزلري يوخ اولور. بو، ائله بير آغ-قارا لابيرينتيدير کي، هر جور اؤزونه بنزرليک و ايلک نؤوبه ده يازان آدامين جيسماني نشانه‌سي ايتيب گئدير.

http://ishiq.net/?p=9315


https://telegram.me/dusharge
ترجمه شعری از: #كامل_قهرمان_اوغلو

ترجمه از #همت_شهبازی


خنده‌ها
فريادهاي مه‌آلود را خوابيده بودند
و سايه‌هاي زرد
براي گورهاي جنوب هم‌قسم شدند
آدم‌هاي كوري را ديدم كه چشم داشتند
و دست به گردن آبي‌ها انداخته بودند
اي خواهري كه نگاه رعدآسا داري!
آبي هاي تو
هيچ به رباعي كاكلي‌ها زار زار گريه مي‌كند
سينه‌هاي كبودت چطور؟
تو را در خود
گور به گور كندم
و زبانم را مدام از سنگ‌هاي ديرينه‌سار خواستم ...

گيسوان طوفاني آفتاب
در وجود من مردگان پوسيده‌ي دشت‌هاي هراسناك
زنده مي‌شوند.
و لبخند دختري
سالهاست كه طلسمم كرده است
فرياد خواهم كرد از ميان بيخ‌و‌بن‌هايي كه پرنده هم در آن پرنمي‌زند
از ميان آرزوهاي پوسيده‌ات
فرياد خواهم كرد
بيوه‌زنان به دار آويخته را
و كوه‌وار طغيان خواهم كرد
بايد
قفل‌هاي خواب‌آلود را بيدار كنم
از خواب هزار ساله‌شان

اي....!
بگو اي ستاره‌ي فرياد
چگونه از درخت ابر
برگ برگِ شيطان را بچينم؟

آه...
نور اجاقي، مرا سردم مي‌كند
به كدامين گورها بميرم
اين را از طوفان تنيده بر گيسوان خارها آموختم


#متن_اصلی_شعر به #زبان_ترکی


دومانلی هیچقیریقلارا یوخلامیشدی
گولوش لر
و ساری کؤلگه لر
آندا دولموشدو قوزئی ده کی قبیرلره
گؤزلو گؤزسوزلری گؤردوم
قات قات ماوی لرله قول بویون
ایلدیریم باخیشلی باجی !
ماوی لرین ،
توراخای لارین روباعی سینه هؤنکورور؟!
گؤیرمیش دؤشلرین نئجه ؟!
سنی اؤزومده
قبیر قبیر قازدیم
و دیلیمی آهیل داشلاردان ایسته دیم هئی ...
گونشین فیرتینالی ساچی
منده قورخولو چؤللرین چوروموش اؤلولری دیریلیر
و بیر قیزین گولوشو
ایللر بویو منده طیلیسیم دیر
قیشقیراجاغام قوش قونماز کول لارین
چوروموش آرزولاریندان
قیشقیراجاغام
دار آغاجلاریندا کی دول آروادلاری
و دؤنه جه یم داغ بوغازلی هارایا
گره ک دیر
یوخولو قیفیل لاری اویادام اون مین ایللیک یوخوسوندان

ائی ... !
هارای اولدوزو سؤیله
نئجه سندن آسیلیم ؟
نئجه بولود آغاجیندان یارپاق یارپاق
شئیطانی دَریم؟
آخ ...
بیر اوجاغین ایشیغی منی اوشودور

هانسی قبیرلره اولوم
بونو تیکان لارین ساچیندا هؤرولن قاسیرغادان اؤیرندیم ...


📚#آثار_چاپ_شده_شاعر:

1⃣#دومانلی_ثانیه_لر_گلین_گئدیر

2⃣#سرحددن_چیغیریرام (ترجمه شعرهای #ثریا_کهریزی به #ترکی)


https://telegram.me/dusharge
ترجمه شعری از #نسیم_جعفری


تنهايي‌ام را هذيان مي‌گويم
دامن شب‌هاي خوشبختي‌ام را بالا مي‌زنم
شب‌هايم شب‌هاي حجله
شبي كه پايان مي‌دهد به نازايي‌ام
لب‌هاي رژ ‌‌زده‌ام سرشار از بوسه
هجي‌ مي‌كنم هستي‌ات را به نيستي‌ات
و حك مي‌شوم بر پهنه‌ا‌ي بسيار تنگ
خنكاي شب مرا مي‌فهمد
و من احترام مي‌گذارم به قانون ‌روز
هر شب
هوس يك ستاره‌ي ناگهاني با من است!




#متن_اصلی_شعر به زبان #ترکی


یالقیزلیغیمی سایاقلاییب
قوتسال گئجه‌لریمین تومانین قووزاییرام

گئجه‌لریم گردگ گئجه‌سی
سونسوزلوغوما سون قویان گئجه‌دير

ماتیکلی دوداق‌لاریم اؤپوجوکله دولو ،
یوخلوغونو وارلیغینا هؤججه‌له‌ییب
یازیلیرام ایکی قاریشلیق‌لارا

ایلیق گئجه منی آنلاییر

و من گوندوزون یاسالارینی آنیمساییب
هر گئجه
قفیل بیر اولدوزا یئریکله‌نیرم!


ترجمه: #همت_شهبازی

ترجمه در کتاب #روشنایی_در_بیات_ترک چاپ شده است.

https://telegram.me/dusharge
#دکتر_محمد_دبیر_سیاقی در طول کارهای تحقیقاتی اش وسواس تحقیقی بالایی داشت. کارهایش شسته و رفته بود.
اما آنچه در بین کارهای تحقیقاتی اش تعجب و در واقع علاقه مرا به خود جلب کرد ترجمه #دیوان_لغات_الترک #محمود_کاشغری بود. اولین کسی بود که این #دایره_المعارف_ترکی نوشته شده در #قرن 5 هجری را به فارسی ترجمه کرد. این کتاب شامل لغات #ترکی_به_عربی است. در بین توضیحات لغات، از نمونه های #شعر_ترکی و آداب و رسوم تا مباحث #لغت_شناسی و #زبانشناسی دیده می شود. کار سترگی که در آن زمان نوشته شده است.
دکتر دبیرسیاقی در نوشته هایش گاه #ضدترک خود را نشان می داد (آفتی که بعضا بیخود و بی جهت ارزش کار تحقیقاتی را به زیر سوال می برد) برای همین #ترجمه این اثر برایم تعجب آور بود.
شگفت زدگی من وقتی بیشتر شد که دیدم این محقق در کار ترجمه در حد یک استاد بی بدیل در #زبان_ترکی خود را نشان می دهد. برخی اطلاعات که در باره زبان و فرهنگ ترکی در حاشیه اشاره کرده بود واقعا استادانه بود. اما در حد یک استاد باقی نمانده بودند. بی هیچ جهتی در مقدمه و در بعضی جاها اغراض شخصی خود را دخیل کرده بودند که در اصل ارتباطی به موضوع نداشته است.
به هر حال ما با همین یک مورد کار تحقیقی اش او را در دل هایمان زنده نگه خواهیم داشت.

روحش شاد.

https://telegram.me/dusharge
#جایزه_ادبی_جلال_آل_احمد
برنده‌هایش را معرفی کرد اما باز تولیدات دیگر #زبان‌های موجود در کشور از جمله #ترکی، #عربی، #قشقایی، #کردی و .... بی‌توجه ماند. به تولیدات غیر از #زبان_فارسی در سطح کشور حتی به اندازه تولیدات خارجی هم ارزش قایل نیستند. انگار اینها از این مرزوبوم نیستند. حرفش که بیاد اینها در دو رده ی افراط و تفریط قرار دارند: یا تجزیه‌طلبند یا محبوب و سر ایران. این مسئله حتی در خرید این کتابها از #ناشران برای #کتابخانه_های_عمومی هم فراموش شده است. به چنین بی‌عدالتی هر نامی می توانید بگذارید جز فضای فرهنگی.

جایزه ای که نام #ملی و دولتی را یدک می کشد در زیرمجموعه این نام تمام #حقوق افراد انسانی باید مطمح نظر قرار بگیرد. چون هرکدام از افراد انسانی سهمی در مفهوم به اصطلاح ملی دارند.

#همت_شهبازی

#جایزه_جلال #جایزه #ادبیات

https://telegram.me/dusharge
#محمد_فضولی، رند دلسوخته
                           
نوشته: #همت_شهبازی

در تاریخ #ادبیات_آذربایجان شاهد شخصیت های ادبی بزرگی هستیم که هرکدام به نحوی به ادبیات و فرهنگ این مرز و بوم کمک کرده، آن را به اوج رسانده اند. یکی از این شخصیت ها، « محمد بن سلیمان » معروف به « مولانا فضولی » از شعرای قرن 10 هجری است. او از معدود شاعرانی است که در شعر، شعرای بعد از خود را تحت تأثیر قرار داده و متاع سخنش دست به دست گشته و جایگاهی برای خود پیدا کرده است. بیشتر آثار او، بخصوص اشعار غنایی اش در بین توده مردم رواج داشته، به طوری که وقتی میرزا مهدی خان استرآبادی کتاب « #مبانی_اللغت » یا « #سنگلاخ» خود را می نوشت ، برای گفته های خود شواهدی از اشعار فضولی می آورد.
دوره ی اواخر تیموری و اوایل صفوی دوره ای است که « در عین حال که با کامیابی های نظامی و سیاسی و با جنگاوری ها و پیروزی های مردانی چون شاه اسماعیل و شاه عباس صفوی همراه بود، با فرمانروایی مردانی لایق و با نفوذ مفسده جویان، پیشوایی فکری و عقلی متعصبان کوته نظر جاهل نیز تقارن داشت » ( 1 )
در چنین دوره ای سلیمان، پدر فضولی که گویا در #تبریز زندگی می کرده به جهت فشارهای اقتصادی و کشت و کشتارهای متعدد دنبال یک سرپناه راحت و بی اغتشاش رفت و به همین لحاظ روی به عراق نهاد.
فضولی احتمالا به سال 900 هجری در شهر « #حله » از شهرهای عراق به دنیا آمد و تحصیلات خود را در همان شهر یا احتمالا در بغداد به اتمام رسانده است. پدر فضولی بنا به گفته ی « #صادقی_بیگ_افشار » صاحب تذکره ی « #مجمع_الخواص » - که به زبان #ترکی_ازبکی نوشته شده – از ایل بیات بوده که یکی از 22 طایفه مهاجر ترکان #اوغوز می‌باشد. بنابراین عقیده کسانی چون « #سام_میرزا » که می نویسد : «فضولی از دارالسلام بغداد است و از آن شهر شاعری بهتر از او پیدا نشده» ( 2 ) مردود است. چرا که فضولی در دیوانش بغداد را دیار غربت می نامد.
اما سبب اشتهار او را به «فضولی» بهتر است از زبان خود شاعر در مقدمه #دیوان_فارسی اش بشنویم :
«در ابتدای شروع نظم هرچند روزی دل بر تخلصی می نهادم و بعد از مدتی به واسطه ظهور شریکی به تخلص دیگر تغبیر می دادم. آخرالامر معلوم  شد  که یارانی که پیش از من بوده اند تخلص ها را بیش از معانی ربوده اند ».  ( 3 )
استاد « #برتلس» خاورشناس روسی، او را از « #حروفیان» دانسته است. لیکن در اشعار او نشانی از عقاید و افکار #حروفیان دیده نمی شود:

مشو قانع به صوت و حرف ، کسب فیض معنی کن
که داود از نبوت می کند  دعوی نه  ز الحانش

شاید این نظر از آنجا ناشی شده باشد که استادِ فضولی ، یعنی « #ملک_الشعرا_حبیبی » - که از استادان مسلم #شعر_ترکی بوده و دیوان او توسط « م. ساوالان » چاپ شده است و تأثیر او را در اشعار ترکی #شاه_اسماعیل_ختایی و خود فضولی می توان مشاهده کرد - یکی از شاعران حروفی بوده و به همین لحاظ فضولی را هم تالی استاد خود معرفی کرده باشند. « #عهدی_بغدادی» که با فضولی معاشرت داشته در #تذکره خود می نویسد: «فضولی اهل طریقت بوده است اما این تذکره نویس به طور صریح بازگو نمی کند که فضولی به کدام طریقت پایبند بوده است» ( 4 ).

#آثار_فضولی به سه #زبان ترکی آذربایجانی، فارسی و عربی است که به معرفی مختصر آنها می پردازیم:...


# # #

ادامه #مقاله را در #لینک زیر بخوانید. در اینجا فقط به ذکر #منابع مورد استفاده می‌پردازم:

http://dusharge.blogfa.com/post/53

  #منابع: _
1. تاریخ ادبیات در ایران ، ذبیح الله صفا ، ج 5 بخش 1 ص 5

2. رک : تحفه سامی ، سام میرزا ، تصحیح همایونفر ، صص 246- 245

3. دیوان فارسی فضولی ،  تصحیح حسیبه مازی اوغلی ، مقدمه ، آنکارا 1962 (  تمامی شواهد فارسی از این نسخه است )

4. نشریه دانشکده ادبیات تبریز ، سال 2 ، ش اول و دوم ، ترجمه مرحوم دکتر خیامپور

5. آذربایجان ادبیات تاریخی ( تاریخ ادبیات آذربایجان ) ،  گرد آورندگان :  م . عارف ،  م . ابراهیموف ، باکو 1960

۶. مجله « #ارمغان » ، سال 1309 ، شماره 11 ( متن کامل #سفرنامه_روح در این شماره چاپ شده )

۷. فضولی نین سئچیلمیش اثرلری ( آثار برگزیده فضولی ) ، به اهتمام : آزاده رستمووا ، جلد اول ، باکو 1988

۸. نشریه دانشکده ادبیات تبریز ، سال 2 ، ش  1و 2 ترجمه دکتر خیامپور.


#مقاله اولين بار بصورت #کنفرانس_دانشجویی در سال ۱۳۷۳ و سپس در روزنامه « #مهد_آزادی»، شماره های 531، 533 و 539، دوره چهارم ، سال چهل و پنجم  ( آبان 1373) چاپ شد.

https://telegram.me/dusharge
در باره دو عبارت #ترکی از #نظامی_گنجوی

#همت_شهبازی


#اکدش: əkdəş

ترکیبی از اک+دش. دش امروزه بصورت داش در کلماتی همچون #یولداش، #قارداش یا قارینداش نیز به کار می‌رود و مفهوم هم را به همراه دارد. یولداش یعنی همراه، قارداش یعنی هم‌شکم، دو همزادی که از شکم یک مادر زاده شده باشند. بنابراین #داش از نظر واحد شمارش و معنایی به بیش از یک چیز دلالت دارد.
#اک به معنی علاوه کردن، پیوست کردن، آمیختن، همچنین از منظر #دستور_زبان به معنی #پسوند هم بکار می‌رود. یعنی معنای الحاق شدن را دارد.
با در نظر گرفتن مفهوم بیش از یکی بودن داش، #اکدش یعنی دو چیز به هم پیوسته است. در #بیت زیر از #نظامی هم به معنی دورگه، دو چیز به هم آمیخته، دوچیز کنار هم می‌باشد:

نظامی #اکدشی خلوت‌نشین است
که نیمی سرکه نیمی انگبین است
( #خسرو_و_شیرین)


#روباه‌رزه:
در ترکی #قوش_اوزومو quşuzumu می‌گوییم. گیاهی که در دامنه کوه‌ها و در کنار جویبار رشد می‌کند. دانه‌های آن قابل خوردن است.

#روباه‌رزه فتاده در راه
آلوده به خون چو موی روباه
( #لیلی_و_مجنون)


لازم به ذکر است #قارداش در #دیوان شعر شاعر قرن ۸ هجری آذربایجان بنام #قاضی_برهان_الدین_احمد بصورت قارینداش آمده است.

https://telegram.me/dusharge
@dusharge || همت شهبازی
قانلی شرقی شعر: #همت_شهبازی دوزلاق دويغولاريني دَ‌مير آياقلار تاپداياندا سازاقلار يازاجاقدير مين‌ايلليك كد‌ريني يارپاقلارين ساچينا. بو توْزلو مئشه‌نين آراسيندا چوروموش آغاجلار دنيزدن دانيشيرلار دنيزين ووقاريندان،…
جلد دوم‌ #کتاب_داروگ (مجموعه‌ای از #شعر و #نقد و #نظر) به همت #نشر_کتاب_هرمز منتشر شد. این‌ کتاب به کوشش #ابوالفضل_پاشا، #آفاق_شوهانی و #علی_رضا_شعبانی گردآوری شده است. شعری از من با ترجمه‌ی خانم #ثریا_خلیق_خیاوی در این شماره چاپ شده است. از خانم #خلیق مجموعه شعری با عنوان #دختر_شهر_یئری توسط انتشارات #ساوالان_ایگیدلری منتشر شده است.

ضمن سپاس از شاعر ارجمندمان خانم #خلیق و دست‌اندرکاران این کتاب، ترجمه را به حضورتان تقدیم می‌کنم.



اندوه هزارساله


احساس کویری‌ات را
وقتی پاهای آهنین
لگدمال می‌کنند؛
سوز بادهای سرد
اندوه هزار ساله‌ات را
بر گیسوان برگها خواهند نوشت..‌.

میان این جنگل غبارآلود
درختان پوسیده هم از دریا سخن می‌گویند
از وقارو موج و وسعت دریا...

و باد با گلوی خونین‌اش
ترانه‌ای خونین می‌خواند
بر جنازه‌ی درختان...

دستان باردارت
جوانه‌‌یی برای روزهایی که از باران خبری نبود
تپش قلب مرا
به تپشی مبهم بدل می‌کردند.

با احساس کویری‌ام خواهم گریست
حتا اگر دزد شبانگاهان وقارت را ببرد؛
حتا اگر استخوان رویاهای‌ات را
دستان نامریی ابلیس، مدفون سازد؛
سوز بادهای سرد
از نجابت تو سخن خواهند گفت.
سوز بادهای سرد
اندوه هزارساله‌ی تو را
بر گیسوان برگها خواهند نوشت.


شعر:#همت_شهبازی
برگردان از #ترکی به فارسی:
#ثریا_خلیق_خیاوی
صص ۱۷۴ _۱۷۳

https://telegram.me/dusharge
#همت_شهبازی و نگارش مجموعه دو جلدی " #مدرنیسم_در_شعر_آذربایجان"

همت شهبازی مجموعه #دو_جلدی "مدرنیسم در شعر آذربایجان" و دو #کتاب با رویکرد #وضعیت_پست‌مدرنیزم و #واژه‌نامه_توضیحی_پست‌مدرنیزم را به ناشر سپرده است.



سرویس فرهنگ و ادبیات #هنر_آنلاین

همت شهبازی نویسنده، شاعر و منتقد ادبی، با این توضیح که مجموعه دو جلدی "مدرنیسم در شعر آذربایجان" را در #انتشارات_اختر در دست چاپ دارد به #هنرآنلاین گفت:
این کتاب به #شاعران_آذربایجانی که فقط به شیوه نو و #مدرن، #شعر&ترکی سرودند اختصاص دارد و به #نقد_شعر آن‌ها پرداخته شده است.
او با بیان این‌که در مقدمه کتاب حدود 400 صفحه #ویژگی_شعر_مدرنیسم را بررسی کرده، افزود:
کتاب قبل از ورود به بحث اصلی یعنی "شعر مدرن" دو دوره شامل دوره " #روشنگری" و " #نوگرایی" را بررسی می‌کند. دوره روشنگری از #میرزا_فتحعلی_آخوندزاده آغاز و شامل شعر دوره #مشروطه می‌شود. دوره نوگرایی از دوره پهلوی اول آغاز و تا دهه چهل ادامه می‌یابد. دوره شعر مدرن نیز از دهه چهل شروع و تا حال را شامل می‌شود.
شهبازی با این توضیح که 10 سال تحقیق و نگارش مجموعه دو جلدی "مدرنیسم در شعر آذربایجان" زمان برده است، ادامه داد: البته در این مدت چهار، پنج کتاب دیگر نیز به تناوب #ترجمه و به چاپ رساندم.
او که دو کتاب دیگر نیز با عناوین " #پست‌مدرنیزمین_دورومو" (وضعیت پست‌مدرنیزم) و " #پست‌مدرنیزمین_سوزلویو" (واژه‌نامه توضیحی پست‌مدرنیزم) را برای چاپ به انتشارات #اختر سپرده، تصریح کرد:
کتاب نخست شامل مجموعه مقالات #فلسفی و #اجتماعی در حوزه #پست‌مدرنیته ‌و #پست‌مدرنیسم است که از نویسندگان ترکیه و غربی و از زبان ترکی استانبولی به #ترکی_آذربایجانی ترجمه شده است. کتاب دوم نیز حاوی توضیحاتی در حوزه #پست‌مدرنیسم می‌شود. در واقع کتاب شامل توضیح مفاهیم مصطلح در جریان‌های ادبی، اجتماعی و فلسفی پست‌مدرنیسم است.

ترجمه کتاب " #آخشام_اوستو_ساعات_بئشده" (ساعت پنج عصر) شامل برگزیده شعرهای #لورکا و نقد دو شعر بلند از ترکی استانبولی به ترکی آذربایجانی، ترجمه " #حکایه_نین_امکانلاری" شامل 10 داستان و 10 نقد از نویسندگان ترکیه به ترکی آذربایجانی، ترجمه " #مدرنیته_و_مدرنلیک" شامل مجموعه مقالات فلسفی و اجتماعی و ادبی در حوزه مدرنیته و مدرنیسم، " #تویوغ‌لار" کار تحقیقی درباره یکی از قالب‌های قدیمی شعر آذربایجان به نام #تویوغ و بررسی شعرهای #قاضی_برهان‌_الدین_احمد شاعر قرن ۸ هجری #آذربایجان که در قالب تویوغ سروده شده، " #نقد_شعر_معاصر_آذربایجان" با تحلیل شعرهای (ساهیر، سهند، باریشماز و سحر)، ترجمه " #من_بوی_دارچین_می‌دهم" #جمال_ثریا، ترجمه " #آبی_چشمانت_آسمان_چه‌_کسی‌_ست" شعرهای عاشقانه #آتیلا_ایلهان از آثار منتشر شده شهبازی است که در استان اردبیل زندگی می‌کند.

http://www.honaronline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-8/145766-%D9%87%D9%85%D8%AA-%D8%B4%D9%87%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87-%D8%AF%D9%88-%D8%AC%D9%84%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86


@dusharge
@dusharge || همت شهبازی
#اورخون_یئنی‌سئی کیتابه‌سی‌نین شمال جهتی #کیتابه‌نی اوخویان و آچیقلایان: #نجیب_عاصیم آذربایجان تورکجه‌سینه چئویرن: #همت_شهبازی #گیریش #ادبیاتیمیزدا اؤنملی یئر آلان اسکی یازیلی آبیده‌لردن اولان، اورخون یئنی سئی کیتابه‌لری‌نین بیر بؤلومونون اصیل متنی و اونو…
#اعداد در #کتیبه‌های_اورخون_یئنی_سئی

#همت_شهبازی

در کتیبه‌های #اورخون_یئنی‌سئی که در قرن ۴ و به روایتی در قرن ۷ میلادی بر روی سنگ قبر شاهان ترک و به #زبان_ترکی نگاشته شده است نکته‌ای در خصوص شمارش‌ها ( سای‌لار ) توجهم را جلب کرد.

در این #کتیبه‌ها اعداد ( بیر، ایکی ...دوققوز ) ( 1 الی 9 ) به همان صورت امروزی است.

اما در خصوص اعداد #دورقمی شیوه بکارگیری آن عجیب است:

اعداد دورقمیِ سرراست مثل 20، 30 ، 40 و ... به همان صورت ( اییرمی و... به شکل امروزی ) بکار می رود اما وقتی شمارش های یکان آنها اضافه می شود مفهوم عکس آن می‌شود. به عنوان مثال وقتی منظور (هفده 17 ) باشد در کتیبه بصورت ( یئددی ییرمی ) یعنی ( 27 امروزی) بکار می رود. البته مستحضرید امروزه ( 27 ) بصورت " اییرمی یئددی " بکار می رود نه " یئددی ییرمی ".

اصل موضوع نیز به اینجا ارتباط دارد. چون الفبای " گؤک تورک " یعنی ( الفبای کتیبه ها ) از راست به چپ ( مثل الفبای عربی و گویا از بالا به پائین ) خوانده می شده است. مثل نمونه‌های زیر:

شمارش 31 : کول تیگن بیرقیرق ( به تعبیر امروزی ۳۱) یاشایور ارتی.

شمارش های 17 و 27 : کول تیگن قوی ییلقا ییتی یَگیرمیکه ( 27 امروزی ) اوچدی. توقوزینچ آی ییتی اوتوزقا ( 37 امروزی ) یوغ ارتورتیمیز.

###

متون کتیبه های اورخون یئنی سئی برگرفته از کتاب " #اورخون_آبیده‌لری " است که اصل متون کتیبه ها را مرحوم #نجیب_عاصم خوانده است. بخشی از این متون توسط نگارنده این سطور ( به همراه اصل تلفظ متون ) به #ترکی_آذربایجانی امروزی ترجمه و در هفته نامه " #نوید_آذربایجان " شماره 172، تاریخ 27/5/ 1380 چاپ شده است.



https://telegram.me/dusharge
ترم آخر ادبیات تبریز، سر کلاس #نقد_ادبی، استاد #حسین_مهرنگ اجازه داد تا در باره شعر استاد #شهریار کنفرانس بدهم.
جلسه اول که در باره شعرهای #فارسی استاد شهریار بود ناتمام ماند. وقت که تمام شد انگار از ته دل من خبر داشت. گفتم استاد هنوز در باره شعرهای #ترکی استاد یک کلمه هم حرف نزده‌ام. بلافاصله فرمودند عمرمان که باقیست، هفته بعد، سر جلسه بعدی هم #سهندیه شهریار را خواندم و در باره‌اش حرف زدم. باز وقت کم آوردم. تا خواستم بگویم استاد هنوز در باره #حیدربابا چیزی نگفته‌ام حرفم را برید که:
بابا دو جلسه‌ی تمام صحبت کردی، حرف زدی، ما یک کلمه هم حرف نزدیم، بگذار یک کلمه هم من صحبت بکنم.
یک ربع ساعت صحبت‌های پایانی استاد، شیرین و دلچسب بود و دیگر جلسه بعدی هم در کار نبود. میان صحبت‌هایم در باره سحر سخن و شگردهای #فرمال #سهندیه، شعر مشهور #کرم_گیبی #ناظم_حکمت را خواندم. خوشش آمده بود. آن روزها به زور مجموعه شعری از ناظم به #زبان_ترکی به دست آورده و کپی کرده بودم.


برای #استاد_مهرنگ که این روزها با بیماری ناخوانده درگیر است آرزوی تندرستی و سلامتی دارم.

همت شهبازی
https://telegram.me/dusharge