باغ صائب
292 subscribers
1.16K photos
104 videos
54 files
555 links
کانال اختصاصی صائب شناسی، سبک هندی/ اصفهانی و شعر اصفهان
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
Download Telegram
Forwarded from باغ صائب
🌲

مَدّ کوتاهی است #صبح از دفتر احسان شب
سرمکش چون خامه - زنهار! - از خط فرمان #شب

مشرق خورشید می گردد گریبانش چو صبح
هر که آویزد ز روی #صدق در دامان شب
...
#صائب

🌲
—-------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
🌲
به بی قرار تو
دوزخ
چه می تواند کرد؟

که آتش است
بهار طرب
سپند تو را...

#صائب

وَإنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ!

#مناجات_شعبانیه 

@Amnesien

🌲🌲🌲
-------------

http://tttttt.me/bagh_saeb
Forwarded from محفل شعر و آوا (Samad)
برنخیزد هر که پیش از صبح از خواب گران
دولت بیدار را در خواب نتواند گرفت

#صائب_تبریزی
@mahfelshearvaava
🌲

غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا
نزدیک می کند به خدا، دست رد مرا

گو دیگری مکن طلب من، که لطف حق
هر روز پنج بار طلب می کند مرا

کیفیتم چو باده انگور شد زیاد
چندان که زد به فرق، حوادث لگد مرا

شد جوش خلق پردهٔ چشم خداشناس
غافل ز بحر کرد هجوم زبد مرا

می‌ریخت اشک گرم ز مژگان آفتاب
روزی که بود آینه زیر نمد مرا

ترسانده است چشم مرا خار انتقام
بازی نمی‌دهد گل روی سبد مرا

چون لعل اگر چه در جگر سنگ خاره‌ام
از نور آفتاب مدد می‌رسد مرا

قارون شدم ز داغ، همانا درین بساط
عشق تو یافته است همین معتمد مرا

چندان که پا ز کوی خرابات می‌کشم
آب روان حکم قضا می‌برد مرا

#صائب میان تازه خیالان اصفهان
بس باشد این غزل، گل روی سبد مرا

#صائب

🌲🌲🌲
-------------
http://tttttt.me/bagh_saeb
Forwarded from باغ صائب
🌲

سعی کن در عزت سی پارهٔ ماه صیام
کز فلک، از بهر تعظیمش فرود آمد کلام

آدمی ممتاز شد از سایر حیوان به صوم
نامهٔ انسان به این مُهر خدایی شد تمام

چون در دوزخ، دهان گر چند روزی بسته شد
باز شد چندین در از جنت، به روی خاص و عام

خال روی مه جبینان، گر ز مشک و عنبرست
از شب قدرست، خال چهرهٔ ماه صیام

نیست در سالی دو عید افزون و از فرخندگی
عید باشد مردمان را، سی شب این ماه تمام

لذت افطار، در دنبال باشد روزه را
صبح اگر بندد دری، ایزد گشاید وقت شام

روزه سازد پاک، صائب! سینه ها را از هوس
ز آتش امساک می‌سوزد، تمناهای خام

#صائب

#روزه
#صیام
🌲
----------------------
@bagh_saeb
🌲

یارب این جانهای غربت دیده را فریاد رس!
روح‌های گِل به رو مالیده را فریاد رس!

با کمند جذبه‌ای، ای آفتاب بی‌نیاز
سایه‌های بر زمین چسبیده را فریاد رس

از کشاکش‌های بحر، ای ساحل آرامبخش
این خس و خاشاکِ طوفان‌دیده را فریاد رس

از ره پنهان، به روی گرم ای پیر مغان
باده‌های خام ناجوشیده را فریاد رس

می شود از قطع، راه عشق هر دم دورتر
رهروان این ره خوابیده را فریاد رس

ای بهار عشق کز رخسارت آتش می‌چکد
این ز سرمای هوس لرزیده را فریاد رس

ای که رگ از سنگ _چون مو از خمیر_ آری برون
رشتهٔ جان به تن پیچیده را فریاد رس

ای که کردی از صدف گهوارهٔ دُرّ یتیم
این گهرهای به گل چسبیده را فریاد رس

بلبلان گلها ز باغ کامرانی چیده‌اند
این گُل از باغ جهان ناچیده را فریاد رس

گرچه می دانم به دادِ پاکبازان می‌رسی
این به خونِ آرزو غلتیده را فریاد رس

در جهان پر ملال ای کیمیای خوشدلی
رحمتی کن، #صائبِ غمدیده را فریاد رس!
 

#صائب

@saeb_org


🌲🌲🌲
-------------
http://tttttt.me/bagh_saeb
🌲

یارب! از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

هر سر موی حواس من به راهی می‌رود
این پریشان سیر را در بزم وحدت بار ده

در دل تنگم ز داغ عشق شمعی برفروز
خانه تن را چراغی از دل بیدار ده

مدتی شد تا ز سرمشق جنون افتاده‌ام
سرخطی از نو به این مجنون بی‌پرگار ده

نشئهٔ پا در رکابِ مِی ندارد اعتبار
مستیِ دنباله‌داری همچو چشم یار ده

در لباس تن پرستی پایکوبی مشکل است
دامن جان را رهایی زین تهِ دیوار ده

قسمت خاصان بود هر چند درد و داغ عشق
عام کن این لطف را، بخشی به این افگار ده

برنمی‌آید به حفظ جام، دست رعشه دار
قوّت بازوی توفیقی مرا در کار ده

پیچ و تاب بی‌قراری رشتهٔ صد گوهرست
گنج را از من بگیر و پیچ و تاب مار ده!

چار دیوار عناصِر نیست میدان سماع
رخصتِ جولان مرا در عالم انوار ده

چند مالم سینه بر ریگ روان از تشنگی؟
شربتِ آبی به من زان تیغ بی‌زنهار ده

مدتی گفتار بی‌کردار کردی مرحمت
روزگاری هم به من کردارِ بی گفتار ده

چند چون مرکز گره باشد کسی در یک مقام؟
پایی از آهن به این سرگشته چون پرگار ده

شیوهٔ ارباب همت نیست جود ناتمام
رخصت دیدار دادی، طاقت دیدار ده

کار را بی کارفرما پیش بردن مشکل است
کارفرمایی به من از غیرت همکار ده

سینه‌ای چون چنگ لبریز فغانم داده‌ای
صد دهن در ناله کردن همچو موسیقار ده

بیش از این مپسند صائب را به زندان خرد
از بیابان ملک و تخت از دامن کهسار ده


#صائب
#نیایش
🌲🌲🌲
---------------
http://tttttt.me/bagh_saeb
Forwarded from باغ صائب
بهشت نقد طلب می‌کنی اگر #صائب
چو غنچه سر ز گریبان خود برآر امروز

نوروز و سال نو بر شما مبارک!

t.me/bagh_saeb
Forwarded from باغ صائب
🌲
نوروز شد که جوش زند خون باغها
از بوی گل، پری‌زده* گردد دِماغها**

در رهگذار باد سحرگاه، نوبهار
از خیرگی ز لاله فروزد چراغها

#صائب

*مجنون
**مغزها
🌲
__________________
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
🌲

می‌توان یافت ز سی پارهٔ ماه رمضان
آنچه ز اسرار الهی همه در قرآن است

هست در غنچهٔ لب بستهٔ این ماه نهان
گلستانی که نسیمش نفس رحمان است

مشو از عزت این مهر الهی غافل
که درین مهر بسی گنج گهر پنهان است

می‌کند روزهٔ ماه رمضان عمر دراز
مد انعام در این دفتر و این دیوان است

غفلت از تشنگی و گرسنگی کم گردد
که لب خشک بر این بند گران سوهان است

#صائب

#ماه_رمضان

انتخاب ابیات: اميره کاظمی

🌲🌲🌲
--------------
http://tttttt.me/bagh_saeb
🌲

در فضیلت صبر و خویشتنداری:

کبابِ حسنِ گلوسوزِ تشنگی گردم!
که سرد بر دل من کرد آبِ حیوان را
؛. . . . . .

خرید خون خود از نازِ نعمت الوان
فشرد بر جگر خویش هر که دندان را

#صائب

🌲🌲🌲
------------
http://tttttt.me/bagh_saeb
Forwarded from باغ صائب
🌲

افسوس که ایام شریف رمضان رفت
#سی‌عیدبه‌یک‌مرتبه‌ازدست‌جهان‌رفت!

افسوس که سی پارهٔ این ماه مبارک_
از دست به‌یک‌باره چو اوراق خزان رفت

ماه رمضان حافظِ این گله بُد از گرگ
افسوس که زود از سر این گله شبان رفت...

شعر: #صائب
خط: استاد #جلال‌حسینقلیان
🌲🌲🌲
-----------------
@bagh_saeb
🌲

به جرم این که کله کج نهاده است شکوفه
به روی خاک مذلت فتاده است شکوفه!

گره ز کیسهٔ پر زر گشاده است شکوفه
صلای جود به آفاق داده است شکوفه

غنیمت است، بگیر از چمن برات نشاطی
درین دو هفته که دفتر گشاده است شکوفه

چگونه فرق کند کوچه را کسی ز خیابان؟
که همچو برف به هر جا فتاده است شکوفه!

هوا گرفته ز باغ وجود، فر جوانی
شگفت نیست اگر پیر زاده است شکوفه!

اگر نه صحن قیامت شده است عرصهٔ گلشن
به دست باد چرا نامه داده است شکوفه؟

بساط عیش چرا روزگار پهن نسازد؟
گره ز رشتهٔ گوهر گشاده است شکوفه

پیاله گیر که تا چشم باز می‌کنی از هم
کلاه خسروی از سر نهاده است شکوفه

همیشه می‌پرد از شوق همچو دیدهٔ صائب
ز جلوهٔ که دل از دست داده است شکوفه؟!

شعر: میرزا محمدعلی #صائب

عکس و انتخاب شعر:
نرگس گنجی

🌲🌲🌲
-------------
http://tttttt.me/bagh_saeb
🌲

محیط رحمت حق در تلاطم آمده است
کف از شکوفه فکنده است بر کنار امروز


#صائب
#بهار
تصویر: باغ ارم شیراز

درباره بیت:
محیط: اقیانوس
تلاطم: به یکدیگر زدن، در اینجا منظور از تلاطم، حرکت امواج است.
کنار: ساحل

🌲🌲🌲
-------------
http://tttttt.me/bagh_saeb
🌲

به هیچ و پوچ مرا عمر چون شرر بسته است
ز خود برون شدن من به یک نظر بسته است

اثر ز جنت دربسته در جهان گر هست
ازان کس است که بر روی خلق در بسته است

شود ز روزن و در، خانه ها غبارآلود
صفای سینه به پوشیدن نظر بسته است

مرا رفیق موافق به وجد می‌آرد
عزیمت سفر من به همسفر بسته است

کند جلای وطن دیده ور عزیزان را
که تا به بحر بود، دیدهٔ گهر بسته است

به خرج آتش سوزنده می‌رود چو شرار
چو غنچه در گره خویش هر که زر بسته است

جز این که هر نفس از پیچ و تاب می‌کاهد
چه طرف رشته ز نزدیکی گهر بسته است؟

مرا ز داغ، دلِ تیره می‌شود روشن
جلای سوختهٔ من به این شرر بسته است

به آه سرد، دل من چو غنچه باز شود
گشاد من به هواداری سحر بسته است

به خون خویش محال است سرخرو نشود
ستمگری که ترا تیغ بر کمر بسته است

چنان که راحت چشم است در ندیدنها
حضور گوش به نشنیدن خبر بسته است!

چرا غم دگران می‌کند پریشانم
اگر نه رشتهٔ جانها به یکدگر بسته است؟

صدای طبل رحیل است شادیانه او
کسی که توشه به اندازه سفر بسته است

به خرج می‌رود آخر در این جهان _ صائب!
چو سکه هر که دل خویش را به زر بسته است

#صائب

🌲🌲🌲
-------------
http://tttttt.me/bagh_saeb
🌲

کنون که بر کف گل جام بادهٔ صاف است
به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است

بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر
چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است؟

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد
که می حرام ولی به ز مال اوقاف است

به دُرد و صاف تو را حکم نیست، خوش درکش!
که هر چه ساقی ما کرد، عین الطاف است

ببر ز خلق و چو عنقا قیاس کار بگیر
که صیت گوشه نشینان ز قاف تا قاف است

حدیث مدعیان و خیال همکاران
همان حکایت زردوز و بوریاباف است

خموش حافظ و این نکته‌های چون زر سرخ
نگاه دار که قلاب شهر صراف است!

#حافظ
🌲


ز ابر اگر چه هوای بهار ناصاف است
غمین مشو که سراپرده های الطاف است

صفای روی زمین در صفای دل بسته است
که آب جوی بود صاف، چشمه تا صاف است

نمی توان ز گرانان به گوشه‌گیری رست
که کوه بر دل عنقا ز قاف تا قاف است

هزار خرقهٔ آلوده، رهن می برداشت
چه نعمتی است که پیر مغان بانصاف است!

به طوطیان سخنگو که می‌دهد شکّر؟
در این زمانه که انصاف دادن اسراف است

به هر که بیش رسد خون، فتوح بیش رسد
که جای مشک ز آهو همیشه در ناف است

کدام حجت ناطق به از کلام بود؟
سخن چو هست، چه حاجت به دعوی و لاف است؟

میان کعبه و بتخانه مانده‌ام حیران
که گوی کودک بی معرفت در اعراف است

به غیر موی شکافان کسی نمی‌داند
که تار و پود جهان در کف سخن باف است

به نقش پردهٔ عیب است تا دلت مایل
هنوز آینهٔ سینهٔ تو ناصاف است

چه التفات به سنگ محک کند _صائب!
به نور چشم بصیرت کسی که صراف است؟

 #صائب
🌲🌲🌲
---------------------
@bagh_saeb
🌲

آن راکه چشم مست تو بی‌اختیار کرد
آسوده‌اش ز پرسش روز شمار کرد

رحمی نکرد بر جگر آتشین ما
مشاطه ای که لعل ترا آبدار کرد

یا رب! چها کند به دل بیقرار ما
حسنی که آبِ آینه را بیقرار کرد؟

نگذاشت چشم باز کند دل غبار خط
این گرد شوخ چشم چه با این سوار کرد!

از دل مپیچ روی که شکرشکن نشد
هر طوطیی که پشت بر آیینه‌دار کرد

بی انتظار دامن خورشید را گرفت
چون شبنم آن که آینه را بی غبار کرد

ای غنچه لب! ز پرده برون آ که در چمن
گل چشمِ انتظار ز شبنم چهار کرد

شد پیکرم نشان خدنگش پس از هلاک
این مشت استخوان چه همایی شکار کرد!

در کام شیر، بستر راحت فکنده است
هرکس که خواب امن در این روزگار کرد

اطعام رزق روح و طعام است رزق تن
خوش وقت آن که روزیِ روح اختیار کرد

عیسی همین به چرخ چهارم نرفته است
بسیار از این پیاده تجرد سوار کرد

این، آن غزل که #سعدی شیراز گفته است
"مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد"

شعری از #صائب
اول اردیبهشت، روز #سعدی گرامی باد.

🌲🌲🌲
-------------
http://tttttt.me/bagh_saeb
🌲

عاشق صادق نمی‌گرداند از بیداد روی
صبح از خورشید می‌گیرد به دندان تیغ را

#صائب

#صدق
#صادق (ع)

🌲🌲🌲
-------------
http://tttttt.me/bagh_saeb
🌲

#اصفهان چشم جهان گر نیست _صائب!_ از چه رو
سرمه نتوانست از خاک #صفاهان بگذرد؟!

#صائب

#اصفهان
#صفاهان
هفتهٔ فرهنگی اصفهان گرامی باد.


http://tttttt.me/bagh_saeb
🌲

کمال حسن کجا، دیدهٔ پر آب کجا؟
شکوه بحر کجا، خیمهٔ حباب کجا؟

مرا که جلوه هر ذره است رطل گران
کجاست حوصلهٔ جام، آفتاب کجا؟

نمانده است ز دل جز غبار افسوسی
به این خرابه فتد نور ماهتاب کجا؟

گذشته است ترا ز آفتاب پایهٔ حسن
هلال عید شود با تو همرکاب کجا؟

به جستجوی تو گرد از جهان برآوردم
دگر کجا روم ای خانمان خراب، کجا؟

مرا که نعرهٔ مستانه بیقرار نکرد
رسد به داد دلم نغمهٔ رباب کجا؟

گرفتم این که رسد نوبت سؤال به من
دماغ حرف کجا، قدرت جواب کجا؟

ز بس که گرم تماشای گلرخان گشتم
نیافتم که کجا شد دل من آب؛ کجا؟

ز برگ، نکهت گل بیش می شود رسوا
ترا نهفته کند پردهٔ حجاب کجا؟

میان سوخته و خام فرق بسیارست
سرشک تاک کجا، گریهٔ کباب کجا؟

گرفته است جهان را غبار بیدردی
کجا رویم ازین عالم خراب؟ کجا؟

چنین که آب برآورده است خانهٔ چشم
بساط خود فکند پرده‌های خواب کجا؟

فروغ حسن جهانگیر او کجاست که نیست؟
ز خویش می‌روی ای دل به این شتاب کجا؟

نظر به چشمهٔ حیوان نمی‌کنم _صائب!
مرا ز راه برد جلوه سراب کجا؟

میرزا محمدعلی #صائب
(قرن یازدهم هجری، اصفهان)

🌲🌲🌲
-‐-----------
http://tttttt.me/bagh_saeb