باغ صائب
Photo
.
حرکت جوهری ملاصدرا در شعر صائب تبریزی
سخنران: دکتر محمود فتوحی، استاد ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
زمان: شنبه نهم بهمن ۱۴۰۰ برابر با۲۹ ژانویه، ساعت به وقت تورنتو: ۱۴:۰۰
به وقت تهران: ساعت ۲۲:۳۰
جلسه ۶۱ حلقۀ دیدگاه نو
کلابهاوس
https://tttttt.me/bagh_saeb
لینک برنامه 👇
https://www.clubhouse.com/join/%D8%AD%D9%84%D9%82%D9%87-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%86%D9%88/wNP9vlr4/MEeD0ezA?utm_source=clubhouse&utm_medium=share_invite&utm_campaign=kSlWMleXAGiSFgzWRnSHDQ-33444
حرکت جوهری ملاصدرا در شعر صائب تبریزی
سخنران: دکتر محمود فتوحی، استاد ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
زمان: شنبه نهم بهمن ۱۴۰۰ برابر با۲۹ ژانویه، ساعت به وقت تورنتو: ۱۴:۰۰
به وقت تهران: ساعت ۲۲:۳۰
جلسه ۶۱ حلقۀ دیدگاه نو
کلابهاوس
https://tttttt.me/bagh_saeb
لینک برنامه 👇
https://www.clubhouse.com/join/%D8%AD%D9%84%D9%82%D9%87-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%86%D9%88/wNP9vlr4/MEeD0ezA?utm_source=clubhouse&utm_medium=share_invite&utm_campaign=kSlWMleXAGiSFgzWRnSHDQ-33444
Telegram
باغ صائب
کانال اختصاصی صائب شناسی، سبک هندی/ اصفهانی و شعر اصفهان
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
🌲
ابیاتی با مضمون قالی و نقش قالی در ابیات شاعران طرز تازه (سبک اصفهانی و هندی) ۲
به امّیدِ وصالت دوش افکندم نهالی را
به رفتار خوشت تعبیر کردم خوابِ قالی را
حکیم قاضی سعید قمی (تنها)
مگر بر فرش مجلس پا نهاد آن آتش سرکش
که دیدم خوش لبالب زآبِ حیوان حوضِ قالی را
مسیح کاشانی(حکیم رکنا)
در این ویرانه در هر کشت زاهد خوشه ای دارد
به هر مجلس چو سنگ روی قالی گوشه ای دارد
شفیعا اثر شیرازی
شیشه ام سنگ را نهالی شد
قدح افتاد و سنگ قالی شد
غنی کشمیری
بستر عشق است اینجا مرد می بازد جگر
گر همه شیر است افتاده است بر قالی ما
غنی کشمیری
زسنگ حادثه ایمن مرا خموشی کرد
زسنگ سرمه مهیاست سنگ قالی من
تاثیر تبریزی
هر که با یاد لب او فرش آسایش فکند
لعل اگر افتد به دستش سنگ قالی می کند
تاثیر تبریزی
ز غفلت تن به خواری داده آگاهی نمی دارد
فراغت نیست از خواب گران تصویر قالی را
تاثیر تبریزی
اثر نبْود بهغیر از خواب سنگین خاکمالی را
به تعبیر کسی حاجت نباشد خواب قالی را
وحید قزوینی
به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم
سلیمان نیز از صحن علی برده است قالی را
عاصی خراسانی(علی مقدم)
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
ابیاتی با مضمون قالی و نقش قالی در ابیات شاعران طرز تازه (سبک اصفهانی و هندی) ۲
به امّیدِ وصالت دوش افکندم نهالی را
به رفتار خوشت تعبیر کردم خوابِ قالی را
حکیم قاضی سعید قمی (تنها)
مگر بر فرش مجلس پا نهاد آن آتش سرکش
که دیدم خوش لبالب زآبِ حیوان حوضِ قالی را
مسیح کاشانی(حکیم رکنا)
در این ویرانه در هر کشت زاهد خوشه ای دارد
به هر مجلس چو سنگ روی قالی گوشه ای دارد
شفیعا اثر شیرازی
شیشه ام سنگ را نهالی شد
قدح افتاد و سنگ قالی شد
غنی کشمیری
بستر عشق است اینجا مرد می بازد جگر
گر همه شیر است افتاده است بر قالی ما
غنی کشمیری
زسنگ حادثه ایمن مرا خموشی کرد
زسنگ سرمه مهیاست سنگ قالی من
تاثیر تبریزی
هر که با یاد لب او فرش آسایش فکند
لعل اگر افتد به دستش سنگ قالی می کند
تاثیر تبریزی
ز غفلت تن به خواری داده آگاهی نمی دارد
فراغت نیست از خواب گران تصویر قالی را
تاثیر تبریزی
اثر نبْود بهغیر از خواب سنگین خاکمالی را
به تعبیر کسی حاجت نباشد خواب قالی را
وحید قزوینی
به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم
سلیمان نیز از صحن علی برده است قالی را
عاصی خراسانی(علی مقدم)
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
Audio
.
#سخنرانی : 🟢 حرکت جوهری ملاصدرا در شعر صائب تبریزی
گرنه نقاشی است آتشدست در صُلبِ وجود
پیچ و تاب زلف جوهر در دل فولاد چیست؟
(صائب)
#سخنران : محمود فتوحی رودمعجنی
با پرسش و پاسخ
وقت: دو ساعت و ده دقیقه
حجم پوشه: 22.5MB
حلقۀ دیدگاه نو؛ جلسه شصت و یکم
تاریخ: شنبه نهم بهمن 1400= 29 ژانویه 2022
.
https://tttttt.me/karvandparsi
#سخنرانی : 🟢 حرکت جوهری ملاصدرا در شعر صائب تبریزی
گرنه نقاشی است آتشدست در صُلبِ وجود
پیچ و تاب زلف جوهر در دل فولاد چیست؟
(صائب)
#سخنران : محمود فتوحی رودمعجنی
با پرسش و پاسخ
وقت: دو ساعت و ده دقیقه
حجم پوشه: 22.5MB
حلقۀ دیدگاه نو؛ جلسه شصت و یکم
تاریخ: شنبه نهم بهمن 1400= 29 ژانویه 2022
.
https://tttttt.me/karvandparsi
باغ صائب
. #سخنرانی : 🟢 حرکت جوهری ملاصدرا در شعر صائب تبریزی گرنه نقاشی است آتشدست در صُلبِ وجود پیچ و تاب زلف جوهر در دل فولاد چیست؟ (صائب) #سخنران : محمود فتوحی رودمعجنی با پرسش و پاسخ وقت: دو…
🌲
می کند زنجیر جوهر پاره چون دیوانگان
گر چنین حسن تو شیدا می کند آیینه را
صائب
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
می کند زنجیر جوهر پاره چون دیوانگان
گر چنین حسن تو شیدا می کند آیینه را
صائب
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی
نجیبالدین رضا زرگر اصفهانی
همچنین شناختهشده به نجیبالدین رضا تبریزی، صوفی و شاعر ایرانی در سدهٔ یازدهم هجری بود.
در اصفهان زاده شد، پدرش از اهالی تبریز
بود، از این رو تبریزی اصفهانی نیز شهرت نسبی دارد، با عناوین زرگر، نجیب، رضا و جوهری تخلص برگزید. در چهارده سالگی از پیروان محمدعلی مؤذن خراسانی، شیخ سلسلهٔ ذهبیه شد و خود بعدها جانشین و داماد او گشت.
مثنوی سبع المثـانی و خلاصـة الحقـایق و دیـوان غزلیـات از آثار اوست.
زرگر اصفهانی در سال ۱۱۰۲ق در اصفهان درگذشت؛
مدفنش در محدودهٔ گورستان تخت فولاد امروزی است، اما اثری از قبر وی موجود نیست.
ابیات زیر از وی است:
دیوان ماست نکته توحید و موعظه
نعت رسول و آل امامان باصفا
اسرار عشق در دل ما از ازل رسید
ما گنج حضرتیم به تحقیق ای فتا
***
عاشق شد که رفت از خویشتن هی هی طرب هی هی طرب
گاهی چو تو گاهی چو من هی هی طرب هی هی طرب
***
قلندر مطربی خواهم من از دوست
که تا از جذب صوتش بر کنم پوست
***
بیدلان را ره نباشد بر حریم دلبران
زانکه این نامحرمان را زهد خشکی بر سر است
***
زرق و شید صوفیان را صورت ظاهر ببین
کاین لباس صوف ظاهر سد راهش می شود
***
نکتۀ وَجَهت به وجهی خالى از اسرارنیست
چشم حق بين بازکن کاینجا بجز دیدار نیست
***
مرد عاشق پیشه فارغ نیست ازسودای دوست
زانکه مردان خدا را عشق تا حق رهبر است
***
از مثنوی خلاصة الحقایق
شمع و چراغِ همه روشن ازوست
بوی خوش هر گل و گلشن ازوست
در همه جا حاضر و غایب چو نور
در همه جا مبداء نور حضور
هرچه نموده ست بقدر عیان
میدهد از وحدت ذاتش نشان
بود و وجود همه اشیاء دم است
کلی آن دم نفس خاتم است
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی
نجیبالدین رضا زرگر اصفهانی
همچنین شناختهشده به نجیبالدین رضا تبریزی، صوفی و شاعر ایرانی در سدهٔ یازدهم هجری بود.
در اصفهان زاده شد، پدرش از اهالی تبریز
بود، از این رو تبریزی اصفهانی نیز شهرت نسبی دارد، با عناوین زرگر، نجیب، رضا و جوهری تخلص برگزید. در چهارده سالگی از پیروان محمدعلی مؤذن خراسانی، شیخ سلسلهٔ ذهبیه شد و خود بعدها جانشین و داماد او گشت.
مثنوی سبع المثـانی و خلاصـة الحقـایق و دیـوان غزلیـات از آثار اوست.
زرگر اصفهانی در سال ۱۱۰۲ق در اصفهان درگذشت؛
مدفنش در محدودهٔ گورستان تخت فولاد امروزی است، اما اثری از قبر وی موجود نیست.
ابیات زیر از وی است:
دیوان ماست نکته توحید و موعظه
نعت رسول و آل امامان باصفا
اسرار عشق در دل ما از ازل رسید
ما گنج حضرتیم به تحقیق ای فتا
***
عاشق شد که رفت از خویشتن هی هی طرب هی هی طرب
گاهی چو تو گاهی چو من هی هی طرب هی هی طرب
***
قلندر مطربی خواهم من از دوست
که تا از جذب صوتش بر کنم پوست
***
بیدلان را ره نباشد بر حریم دلبران
زانکه این نامحرمان را زهد خشکی بر سر است
***
زرق و شید صوفیان را صورت ظاهر ببین
کاین لباس صوف ظاهر سد راهش می شود
***
نکتۀ وَجَهت به وجهی خالى از اسرارنیست
چشم حق بين بازکن کاینجا بجز دیدار نیست
***
مرد عاشق پیشه فارغ نیست ازسودای دوست
زانکه مردان خدا را عشق تا حق رهبر است
***
از مثنوی خلاصة الحقایق
شمع و چراغِ همه روشن ازوست
بوی خوش هر گل و گلشن ازوست
در همه جا حاضر و غایب چو نور
در همه جا مبداء نور حضور
هرچه نموده ست بقدر عیان
میدهد از وحدت ذاتش نشان
بود و وجود همه اشیاء دم است
کلی آن دم نفس خاتم است
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی
نورالدین محمد صفاهانی
محمد اندنانی اصفهانی (قاضی) ملقب به نورالدین و متخلص به نوری . از شاعران قرن دهم هجری و از معاصران شاه طهماسب صفوی است . به سال 1000 هَ . ق . درگذشته است. در قزوین نزد خواجه افضلالدین محمد ترکه و میر فخرالدین سماکی تعلیم دید. بسیار کم شعر میسرود. اما اشعار او خوش و زیبا بود.
دیوان شعر مختصری از او باقی مانده است.
از او است:
کی دیدهور از جمال ایمان گردم؟
از کردۀ بد کجا پشیمان گردم؟
خاکم ز کلیسیا و آبم ز شراب
کافرتر از آنم که مسلمان گردم
***
بیند چو کسی سوی تو، گیرم سر راهش
تا ذوق تماشای تو دزدم ز نگاهش
***
جای ترحم است به من کز جنون عشق
می خواهم از تو آنچه در آب و گل تو نیست
***
بیم است سراپای مرا زآتش دوزخ
جز سینه که آن داغ تمنای تو دارد
***
جای ترحم است به من کز جنون عشق
میخواهم از تو آنچه در آب و گل تو نیست
***
غمی هر بامدادم خون در این ویرانه می ریزد
بلایی هر شبم گویی کسی در خانه می ریزد
خریدارم به صد جان خاک پای آشنایی را
که آب روی من در پیشِ هر بیگانه میریزد
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی
نورالدین محمد صفاهانی
محمد اندنانی اصفهانی (قاضی) ملقب به نورالدین و متخلص به نوری . از شاعران قرن دهم هجری و از معاصران شاه طهماسب صفوی است . به سال 1000 هَ . ق . درگذشته است. در قزوین نزد خواجه افضلالدین محمد ترکه و میر فخرالدین سماکی تعلیم دید. بسیار کم شعر میسرود. اما اشعار او خوش و زیبا بود.
دیوان شعر مختصری از او باقی مانده است.
از او است:
کی دیدهور از جمال ایمان گردم؟
از کردۀ بد کجا پشیمان گردم؟
خاکم ز کلیسیا و آبم ز شراب
کافرتر از آنم که مسلمان گردم
***
بیند چو کسی سوی تو، گیرم سر راهش
تا ذوق تماشای تو دزدم ز نگاهش
***
جای ترحم است به من کز جنون عشق
می خواهم از تو آنچه در آب و گل تو نیست
***
بیم است سراپای مرا زآتش دوزخ
جز سینه که آن داغ تمنای تو دارد
***
جای ترحم است به من کز جنون عشق
میخواهم از تو آنچه در آب و گل تو نیست
***
غمی هر بامدادم خون در این ویرانه می ریزد
بلایی هر شبم گویی کسی در خانه می ریزد
خریدارم به صد جان خاک پای آشنایی را
که آب روی من در پیشِ هر بیگانه میریزد
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی
طالب اصفهانی
طالب اصفهانی معروف به «بابا طالب» از شعراء و ادبای اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری است.
سالها در اصفهان بود و در لباس فقر و درویشی روزگار می گذراند. بالاخره به سفر پرداخت و به کشمیر رفت. جمال و جذابيت جلوه های طبيعت در اين سرزمين بابا طالب را مسحور و مفتون ساخت و تحت تأثير نقشهای رنگ رنگ اين خطه ارض، روش قلندرانه اختيار کرد و وارسته زندگی را ميگذراند و غالب اوقات در عبادت و رياضت مستغرق می شد.
پس از مدتی به خدمت یوسف شاه والی کشمیر در آمده و از لباس درویشان خارج شد. پس از حمله جلال الدّین اکبر، پادشاه هند به کشمیر و سقوط حکومت آنجا، به درباه اکبر شاه راه یافت و نزد او احترام و اعتبار بسیار کسب نمود، تا جایی که به عنوان ایلچی گری و سفارت از طرف اکبر شاه نزد حاکم تبّت رفت و پس از مراجعت رساله «غرائب و نوادر تبّت» را نوشت و به ابوالفضل علامی داد که عینا در کتاب «اکبرنامه» درج گردید.
در ادامه خدمات خود به عنوان صدر اعظم استان گجرات منصوب گردید.
بابا طالب اصفهاني بعد از انجام خدمات در حضور اکبر و جهانگير به کشمير بازگشت.
بابا طالب در اواخر عمر به همراه فرزندانش در کشمیر زندگی می کرد تا اینکه در سال 1032ق وفات یافته و در محلّه باباپوره کشمیر نزدیک مزار بابا خلیل مدفون شد.
از تذکره جهانگيری به دست مي آيد که در چهاردهمين سال سلطنت جهانگير، بابا طالب اصفهانی در کشمير زندگی ميکرده و عمرش در آن زمان حدود صد رسيده بوده است. اما به طوری که در تذکره «نشتر عشق» آمده، وفات بابا طالب اصفهاني به سال 1030 واقع شده است.
او در شعر و ادب مهارتی به سزا داشت و در هند با دانشمندان و شاعران پارسی گوی آنجا همچون فیضی دکنی، ابوالفضل علّامی، حکیم ابوالفتح، مولانا نظیری، مولانا قاسم کاهی و دیگران مصاحبت و مجالست داشت. نمونه ای از اشعارش ضمن مجموعه ای در کتابخانه بادلیان موجود است و میکروفیلم آن به شماره 1221 در کتابخانه مرکزی دانشگاه طهران وجود دارد.
رباعيات اين شاعر بسیار نغز و لطيف است و رباعیات زیر از وی می باشد؛
زهرم به فراق خود چشانی که چه شد
خون ريزی و آستين فشانی که چه شد
ای غافل از آنکه تيغ هجر تو چه کرد
خاکم بفشار تا بدانی که چه شد
***
دی فتنه از آن سرو خرامان ميريخت
وز طرح نگاهش آب حيوان ميريخت
ميرفت و عتاب ميچکيد از نازش
ميآمد و از کرشمه اش جان ميريخت
***
غمنامه من نخوانی و کهنه شود
مهجوری من ندانی و کهنه شود
دیر آمدنت مباد کاین زخم فراق
ترسم که تو دیر مانی و کهنه شود
اين ابيات هم از اوست:
بيرون ميا که شهره ايام ميشوی
ما کشته ميشويم و تو بدنام ميشوی
***
به مهر اهل وفا عهد بسته می آیی
بیا بیا که به دلها نشسته می آیی
گلم به دامن و شوقم به خرمن است که تو
شکفته چون گل و خندان چو پسته می آیی
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی
طالب اصفهانی
طالب اصفهانی معروف به «بابا طالب» از شعراء و ادبای اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری است.
سالها در اصفهان بود و در لباس فقر و درویشی روزگار می گذراند. بالاخره به سفر پرداخت و به کشمیر رفت. جمال و جذابيت جلوه های طبيعت در اين سرزمين بابا طالب را مسحور و مفتون ساخت و تحت تأثير نقشهای رنگ رنگ اين خطه ارض، روش قلندرانه اختيار کرد و وارسته زندگی را ميگذراند و غالب اوقات در عبادت و رياضت مستغرق می شد.
پس از مدتی به خدمت یوسف شاه والی کشمیر در آمده و از لباس درویشان خارج شد. پس از حمله جلال الدّین اکبر، پادشاه هند به کشمیر و سقوط حکومت آنجا، به درباه اکبر شاه راه یافت و نزد او احترام و اعتبار بسیار کسب نمود، تا جایی که به عنوان ایلچی گری و سفارت از طرف اکبر شاه نزد حاکم تبّت رفت و پس از مراجعت رساله «غرائب و نوادر تبّت» را نوشت و به ابوالفضل علامی داد که عینا در کتاب «اکبرنامه» درج گردید.
در ادامه خدمات خود به عنوان صدر اعظم استان گجرات منصوب گردید.
بابا طالب اصفهاني بعد از انجام خدمات در حضور اکبر و جهانگير به کشمير بازگشت.
بابا طالب در اواخر عمر به همراه فرزندانش در کشمیر زندگی می کرد تا اینکه در سال 1032ق وفات یافته و در محلّه باباپوره کشمیر نزدیک مزار بابا خلیل مدفون شد.
از تذکره جهانگيری به دست مي آيد که در چهاردهمين سال سلطنت جهانگير، بابا طالب اصفهانی در کشمير زندگی ميکرده و عمرش در آن زمان حدود صد رسيده بوده است. اما به طوری که در تذکره «نشتر عشق» آمده، وفات بابا طالب اصفهاني به سال 1030 واقع شده است.
او در شعر و ادب مهارتی به سزا داشت و در هند با دانشمندان و شاعران پارسی گوی آنجا همچون فیضی دکنی، ابوالفضل علّامی، حکیم ابوالفتح، مولانا نظیری، مولانا قاسم کاهی و دیگران مصاحبت و مجالست داشت. نمونه ای از اشعارش ضمن مجموعه ای در کتابخانه بادلیان موجود است و میکروفیلم آن به شماره 1221 در کتابخانه مرکزی دانشگاه طهران وجود دارد.
رباعيات اين شاعر بسیار نغز و لطيف است و رباعیات زیر از وی می باشد؛
زهرم به فراق خود چشانی که چه شد
خون ريزی و آستين فشانی که چه شد
ای غافل از آنکه تيغ هجر تو چه کرد
خاکم بفشار تا بدانی که چه شد
***
دی فتنه از آن سرو خرامان ميريخت
وز طرح نگاهش آب حيوان ميريخت
ميرفت و عتاب ميچکيد از نازش
ميآمد و از کرشمه اش جان ميريخت
***
غمنامه من نخوانی و کهنه شود
مهجوری من ندانی و کهنه شود
دیر آمدنت مباد کاین زخم فراق
ترسم که تو دیر مانی و کهنه شود
اين ابيات هم از اوست:
بيرون ميا که شهره ايام ميشوی
ما کشته ميشويم و تو بدنام ميشوی
***
به مهر اهل وفا عهد بسته می آیی
بیا بیا که به دلها نشسته می آیی
گلم به دامن و شوقم به خرمن است که تو
شکفته چون گل و خندان چو پسته می آیی
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
Forwarded from تاسیان
تا کی از دل نالههای غمفزا گردد بلند؟
بانگ شیون چند ازین ماتمسرا گردد بلند؟
برندارد سرو من افتادهٔ خود را ز خاک
با هما کی سایهٔ بال هما گردد بلند
از نگاه سرمهسایی میتوان خاموش ساخت
گر نمیخواهد دلت آواز ما گردد بلند
میبَرد تسلیمْ مطلب را به معراجِ قبول
از کمانِ پشتِ خَم تیرِ دعا گردد بلند
میپرد چون طایرِ رَمخورده رنگ از روی ما
از شکستِ خاطری هرجا صدا گردد بلند
رتبۀ افتادگی این بس که میگردد حقیر
در نظرها هرقدَر مرغِ هوا گردد بلند.
#سابق_اصفهانی
@khakestare_ghoghnoos
https://tttttt.me/bagh_saeb
بانگ شیون چند ازین ماتمسرا گردد بلند؟
برندارد سرو من افتادهٔ خود را ز خاک
با هما کی سایهٔ بال هما گردد بلند
از نگاه سرمهسایی میتوان خاموش ساخت
گر نمیخواهد دلت آواز ما گردد بلند
میبَرد تسلیمْ مطلب را به معراجِ قبول
از کمانِ پشتِ خَم تیرِ دعا گردد بلند
میپرد چون طایرِ رَمخورده رنگ از روی ما
از شکستِ خاطری هرجا صدا گردد بلند
رتبۀ افتادگی این بس که میگردد حقیر
در نظرها هرقدَر مرغِ هوا گردد بلند.
#سابق_اصفهانی
@khakestare_ghoghnoos
https://tttttt.me/bagh_saeb
Telegram
باغ صائب
کانال اختصاصی صائب شناسی، سبک هندی/ اصفهانی و شعر اصفهان
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
Forwarded from خاکستر ققنوس
از باده رنگ کردم سیمای کاغذی را
از شعله آب دادم گلهای کاغذی را
طومار میفرستم از حال خود به جانان
باید به شعله رفتن این پای کاغذی را
دنیا و مردم او باشند لایقِ هم
چون ماهیان تصویر، دریای کاغذی را
بنیاد آسمان شد ویران ز سیلِ اشکم
یک قطره آب سنگ است مینای کاغذی را
از خاطر رقیبان چشمت نرفته هرگز
چون آهوان تصویر صحرای کاغذی را
«شوکت» سفينهٔ من از نظم گشته رنگین
عنبر سوادِ شعر است دریای کاغذی را.
#شوکت_بخاری
📘 دیوان شوکت/ تصحیح سیروس شمیسا/ غزل ۱۳۷
@khakestare_ghoghnoos
از شعله آب دادم گلهای کاغذی را
طومار میفرستم از حال خود به جانان
باید به شعله رفتن این پای کاغذی را
دنیا و مردم او باشند لایقِ هم
چون ماهیان تصویر، دریای کاغذی را
بنیاد آسمان شد ویران ز سیلِ اشکم
یک قطره آب سنگ است مینای کاغذی را
از خاطر رقیبان چشمت نرفته هرگز
چون آهوان تصویر صحرای کاغذی را
«شوکت» سفينهٔ من از نظم گشته رنگین
عنبر سوادِ شعر است دریای کاغذی را.
#شوکت_بخاری
📘 دیوان شوکت/ تصحیح سیروس شمیسا/ غزل ۱۳۷
@khakestare_ghoghnoos
🌲
میلاد علی
ای عاشقان خسته جان! یار آمده، یار آمده
از خلوت، آن جان جهان اینک به بازار آمده
آن طلعت زیبنده را، آن عارض رخشنده را
آن اختر تابنده را، هنگام دیدار آمده
طی سیزده روز از رجب گردیده و طرزی عجب
در خانهی رب، وجهِ رب ناگه پدیدار آمده
ساقیّ بزم کبریا بودند یک دور انبیا
ساقیّ کوثر حالیا با جام سرشار آمده
بُد حسنِ کل را کو به کو، این عشقِ کل در جستجو
حالی پی دیدار او با شور بسیار آمده
ورنه به دامانش چرا آن سِرّ «اللهُ اشتریٰ»
بگشوده چشمان و ورا حیران به رخسار آمده؟
«قد افلح»اش ذکر زبان، گویی که آن قدسی بیان
از داستان عاشقان اینجا به گفتار آمده
تا حق پرستان برملا بینند یزدان را لقا
ز اطلاق و غیب و اختفا در قید اظهار آمده
رفتم خطا این راه را، او مظهر است الله را
کی رفته، تا آن شاه را گویم دگر بار آمده؟
در دور گیتی از وفا، در هر زمان در هر کجا
بر انبیا و اولیا یار و مددکار آمده
تنها نه در دوران ما شد جلوهگر جانان ما
در دیدهی حیران ما از بهر تکرار آمده
چون وصف او را بر شئون از عهده کس نآمد برون
اوصاف خود را خود کنون از بهر تذکار آمده
عون الهی پشت او، قدرت همه در مشت او
جوّالهی انگشت او این چرخ دوار آمده
حق خواسته _جلّ علا_ اثبات خود را برملا
با ذوالفقاری شکل لا بر نفی کفار آمده
بر آستانش رو ز سر، وز چشم دل بنما نظر
کز مسکنت چون بوالبشر نوحش به دربار آمده
از نعمت خاص علی، در مدح آن شاه ولی
اینک گوهرهای جلی در بحر اشعار آمده
سازد «صغیر» از جان رقم، اوصاف او را دم به دم
کز لطف آن بحر کرم طبعش گوهربار آمده
استاد شادروان #صغیر_اصفهانی
🌲
--------------------
https://tttttt.me/bagh_saeb
میلاد علی
ای عاشقان خسته جان! یار آمده، یار آمده
از خلوت، آن جان جهان اینک به بازار آمده
آن طلعت زیبنده را، آن عارض رخشنده را
آن اختر تابنده را، هنگام دیدار آمده
طی سیزده روز از رجب گردیده و طرزی عجب
در خانهی رب، وجهِ رب ناگه پدیدار آمده
ساقیّ بزم کبریا بودند یک دور انبیا
ساقیّ کوثر حالیا با جام سرشار آمده
بُد حسنِ کل را کو به کو، این عشقِ کل در جستجو
حالی پی دیدار او با شور بسیار آمده
ورنه به دامانش چرا آن سِرّ «اللهُ اشتریٰ»
بگشوده چشمان و ورا حیران به رخسار آمده؟
«قد افلح»اش ذکر زبان، گویی که آن قدسی بیان
از داستان عاشقان اینجا به گفتار آمده
تا حق پرستان برملا بینند یزدان را لقا
ز اطلاق و غیب و اختفا در قید اظهار آمده
رفتم خطا این راه را، او مظهر است الله را
کی رفته، تا آن شاه را گویم دگر بار آمده؟
در دور گیتی از وفا، در هر زمان در هر کجا
بر انبیا و اولیا یار و مددکار آمده
تنها نه در دوران ما شد جلوهگر جانان ما
در دیدهی حیران ما از بهر تکرار آمده
چون وصف او را بر شئون از عهده کس نآمد برون
اوصاف خود را خود کنون از بهر تذکار آمده
عون الهی پشت او، قدرت همه در مشت او
جوّالهی انگشت او این چرخ دوار آمده
حق خواسته _جلّ علا_ اثبات خود را برملا
با ذوالفقاری شکل لا بر نفی کفار آمده
بر آستانش رو ز سر، وز چشم دل بنما نظر
کز مسکنت چون بوالبشر نوحش به دربار آمده
از نعمت خاص علی، در مدح آن شاه ولی
اینک گوهرهای جلی در بحر اشعار آمده
سازد «صغیر» از جان رقم، اوصاف او را دم به دم
کز لطف آن بحر کرم طبعش گوهربار آمده
استاد شادروان #صغیر_اصفهانی
🌲
--------------------
https://tttttt.me/bagh_saeb
Telegram
باغ صائب
کانال اختصاصی صائب شناسی، سبک هندی/ اصفهانی و شعر اصفهان
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
🌲
در خراباتی که حرفِ نرگسِ مخمور اوست
کم جنونی نیست، یاران گر به هوشم دیدهاند!
#بیدل_دهلوی
🌲
--------------------
https://tttttt.me/bagh_saeb
در خراباتی که حرفِ نرگسِ مخمور اوست
کم جنونی نیست، یاران گر به هوشم دیدهاند!
#بیدل_دهلوی
🌲
--------------------
https://tttttt.me/bagh_saeb
Telegram
باغ صائب
کانال اختصاصی صائب شناسی، سبک هندی/ اصفهانی و شعر اصفهان
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
Forwarded from کاغذِ آتشزده
رفتیم و به آن قامت رعنا نرسیدیم
ما جلوهپرستان به تماشا نرسیدیم
چون موج سرابیم درین وادی خونخوار
هر چند تپیدیم به دریا نرسیدیم
از عقل بُریدن به تمنّای جنون بود
از شهر گذشتیم و به صحرا نرسیدیم
اعجاز لبت بود علاج دل بیمار
ما دردنصیبان به مسیحا نرسیدیم
انگور نشد غورهٔ ما خامسرشتان
از تاک بُریدیم و به مینا نرسیدیم
افسوس که ما در طلب گمشدهٔ خویش
بسیار دویدیم و به خود وا نرسیدیم
گشتیم بسی دامن صحرای جنون را
یک ره به دل بادیهپیما نرسیدیم
بستیم ″حزین″ از حرم و بتکده محمل
اما به درِ کعبهٔ دلها نرسیدیم
#حزین_لاهیجی
ما جلوهپرستان به تماشا نرسیدیم
چون موج سرابیم درین وادی خونخوار
هر چند تپیدیم به دریا نرسیدیم
از عقل بُریدن به تمنّای جنون بود
از شهر گذشتیم و به صحرا نرسیدیم
اعجاز لبت بود علاج دل بیمار
ما دردنصیبان به مسیحا نرسیدیم
انگور نشد غورهٔ ما خامسرشتان
از تاک بُریدیم و به مینا نرسیدیم
افسوس که ما در طلب گمشدهٔ خویش
بسیار دویدیم و به خود وا نرسیدیم
گشتیم بسی دامن صحرای جنون را
یک ره به دل بادیهپیما نرسیدیم
بستیم ″حزین″ از حرم و بتکده محمل
اما به درِ کعبهٔ دلها نرسیدیم
#حزین_لاهیجی
🌲
شیعیان را دیو گردن زد، چرا لال است غرب؟
در شگفتم زان که خود، استاد جنجال است غرب
حاکمی هشتاد تن را ناگهان اعدام کرد
از چه در سنگینی این غم، سبكبال است غرب؟
پس چرا در خاک ایران قاتلی گر شد قصاص
اشک می ریزد؟ ندانم بر چه منوال است غرب؟
نزد او خروارها زشتی نمی آید به چشم
گاه با عینک ولی دنبال مثقال است غرب
چاک سازد جامه اش را وقت اشغال کی یف
در فلسطین گرچه پرچمدار اشغال است غرب
در هجوم روس گردد موش، اما در یمن
در مصاف کودک و زن رستم زال است غرب
شیخ وهابی که باشد؟ شاه ایران از فرنگ
نیش کاری خورد، ماری خوش خط و خال است غرب
یوسفا خو کن به چاه، از ریسمان بالا مرو
سوی مغرب رو مکن زیرا سیه چال است غرب
گرچه پیش از انقلاب این خطه را تاراج کرد
باز در اندیشه ی تحریم اموال است غرب
دل مباز ای شرق بر افسون این سمسار پیر
عرضه کم کن گوهر خود را که دلال است غرب
هر کجا از کرده ات شد خشمگین، خوشحال باش
هم بترس آن دم که دیدی از تو خوشحال است غرب
در تو سرسختی چو بیند نرم می گردد ولی
نرم اگر باشی سراپا مشت و چنگال است غرب
خام منقارش نگردد هر که باشد پخته تر
چون کلاغان در کمین میوه ی کال است غرب
بر کراواتش میاویزید سست است این طناب
جامه ی خود را بپوش، از جنس پوشال است غرب
گرچه دارد عشوه های عقل کش چون حوریان
در خفا عفریته ای زشت و کهنسال است غرب
پیشگویی های او یک یک غلط شد، تکیه کن
بعد از این بر وعده ی قرآن، که رمال است غرب
مژده ای یاران که پایان ستم نزدیک شد
می رسد منجی ز مشرق زان که دجال است غرب
افشين علا
🌲
--------------------
https://tttttt.me/bagh_saeb
شیعیان را دیو گردن زد، چرا لال است غرب؟
در شگفتم زان که خود، استاد جنجال است غرب
حاکمی هشتاد تن را ناگهان اعدام کرد
از چه در سنگینی این غم، سبكبال است غرب؟
پس چرا در خاک ایران قاتلی گر شد قصاص
اشک می ریزد؟ ندانم بر چه منوال است غرب؟
نزد او خروارها زشتی نمی آید به چشم
گاه با عینک ولی دنبال مثقال است غرب
چاک سازد جامه اش را وقت اشغال کی یف
در فلسطین گرچه پرچمدار اشغال است غرب
در هجوم روس گردد موش، اما در یمن
در مصاف کودک و زن رستم زال است غرب
شیخ وهابی که باشد؟ شاه ایران از فرنگ
نیش کاری خورد، ماری خوش خط و خال است غرب
یوسفا خو کن به چاه، از ریسمان بالا مرو
سوی مغرب رو مکن زیرا سیه چال است غرب
گرچه پیش از انقلاب این خطه را تاراج کرد
باز در اندیشه ی تحریم اموال است غرب
دل مباز ای شرق بر افسون این سمسار پیر
عرضه کم کن گوهر خود را که دلال است غرب
هر کجا از کرده ات شد خشمگین، خوشحال باش
هم بترس آن دم که دیدی از تو خوشحال است غرب
در تو سرسختی چو بیند نرم می گردد ولی
نرم اگر باشی سراپا مشت و چنگال است غرب
خام منقارش نگردد هر که باشد پخته تر
چون کلاغان در کمین میوه ی کال است غرب
بر کراواتش میاویزید سست است این طناب
جامه ی خود را بپوش، از جنس پوشال است غرب
گرچه دارد عشوه های عقل کش چون حوریان
در خفا عفریته ای زشت و کهنسال است غرب
پیشگویی های او یک یک غلط شد، تکیه کن
بعد از این بر وعده ی قرآن، که رمال است غرب
مژده ای یاران که پایان ستم نزدیک شد
می رسد منجی ز مشرق زان که دجال است غرب
افشين علا
🌲
--------------------
https://tttttt.me/bagh_saeb
Telegram
باغ صائب
کانال اختصاصی صائب شناسی، سبک هندی/ اصفهانی و شعر اصفهان
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
💐
ز خاک نرگسستان غنچه ئی رست
که خواب از چشم او شبنم فرو شست
خودی از بیخودی آمد پدیدار
جهان دریافت آخر آنچه می جست
اقبال لاهوری
💐
--------------------
https://tttttt.me/bagh_saeb
ز خاک نرگسستان غنچه ئی رست
که خواب از چشم او شبنم فرو شست
خودی از بیخودی آمد پدیدار
جهان دریافت آخر آنچه می جست
اقبال لاهوری
💐
--------------------
https://tttttt.me/bagh_saeb
🌸
شکوفه شور فکنده است در گلستانها
شده است خوان زمین گم دراین نمکدانها
صائب
🌸
https://tttttt.me/bagh_saeb
شکوفه شور فکنده است در گلستانها
شده است خوان زمین گم دراین نمکدانها
صائب
🌸
https://tttttt.me/bagh_saeb
باغ صائب
🌸 شکوفه شور فکنده است در گلستانها شده است خوان زمین گم دراین نمکدانها صائب 🌸 https://tttttt.me/bagh_saeb
🌸
#شکوفه شور فکنده است در گلستانها
شده است خوان زمین گم دراین نمکدانها
گشوده است بهار از شکوفه دفتر عیش
شده است پر ز برات نشاط دامانها
ز بس که ریخته است اختر شکوفه به خاک
نشان ز کاهکشان میدهد خیابانها
ز پردهپوشی برگ شکوفه، گردیده است
مثال لیلی چادر گرفته، بستانها
ز رشتهای که ز عقد گهر شکوفه کشید
شده است همچو صدف پر گهر گریبانها
سواد خاک چنان از شکوفه روشن شد
که سیر ماه توان کرد در شبستانها
زمین شده است ز برگ شکوفه سیمینتن
گشوده است بغل باغ از خیابانها
شب دراز صبوحی کنند میخواران
که گشت مشرق صبح از شکوفه بستانها
به یک دو جام، مرا شیر گیر کن ساقی
که شیر مست شده است از شکوفه بستانها
عجب که توبه تواند سفید گردیدن
که شست چهره تقوی به خون گلستانها
چه عاجز گره دل شدی، به باغ خرام
که تیز کرده بهار از شکوفه، دندانها
ز زهد خشک اگر در جهان غباری بود
ز لوح خاطر ایام شست بارانها
شده است چون رخ لیلی و سینه مجنون
ز جوش لاله و گل دامن بیابانها
چنان گشایش دل عام شد که وا کردند
دهن به خنده چو سوفار، جمله پیکانها
ز جوش گل، رگ لعل است خار بر دیوار
ز لاله، پنجه مرجان شده است مژگانها
چگونه دل نبرد از سخنوران صائب؟
که هست در نی کلک تو شکرستانها
#صائب
🌸
https://tttttt.me/bagh_saeb
#شکوفه شور فکنده است در گلستانها
شده است خوان زمین گم دراین نمکدانها
گشوده است بهار از شکوفه دفتر عیش
شده است پر ز برات نشاط دامانها
ز بس که ریخته است اختر شکوفه به خاک
نشان ز کاهکشان میدهد خیابانها
ز پردهپوشی برگ شکوفه، گردیده است
مثال لیلی چادر گرفته، بستانها
ز رشتهای که ز عقد گهر شکوفه کشید
شده است همچو صدف پر گهر گریبانها
سواد خاک چنان از شکوفه روشن شد
که سیر ماه توان کرد در شبستانها
زمین شده است ز برگ شکوفه سیمینتن
گشوده است بغل باغ از خیابانها
شب دراز صبوحی کنند میخواران
که گشت مشرق صبح از شکوفه بستانها
به یک دو جام، مرا شیر گیر کن ساقی
که شیر مست شده است از شکوفه بستانها
عجب که توبه تواند سفید گردیدن
که شست چهره تقوی به خون گلستانها
چه عاجز گره دل شدی، به باغ خرام
که تیز کرده بهار از شکوفه، دندانها
ز زهد خشک اگر در جهان غباری بود
ز لوح خاطر ایام شست بارانها
شده است چون رخ لیلی و سینه مجنون
ز جوش لاله و گل دامن بیابانها
چنان گشایش دل عام شد که وا کردند
دهن به خنده چو سوفار، جمله پیکانها
ز جوش گل، رگ لعل است خار بر دیوار
ز لاله، پنجه مرجان شده است مژگانها
چگونه دل نبرد از سخنوران صائب؟
که هست در نی کلک تو شکرستانها
#صائب
🌸
https://tttttt.me/bagh_saeb
Telegram
باغ صائب
کانال اختصاصی صائب شناسی، سبک هندی/ اصفهانی و شعر اصفهان
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
نشانی باغ صائب در تلگرام👇