باغ صائب
275 subscribers
1.05K photos
89 videos
46 files
428 links
کانال اختصاصی صائب شناسی، سبک هندی/ اصفهانی و شعر اصفهان
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
Download Telegram
🌲

#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی

میرزا عبدالرّضا اصفهانی متخلّص به «متین»

فرزند عبداللّه بن عبدالعال بن شیخ حسین نجفی مالکی، شاعر ادیب در قرن دوازدهم هجری. پدرش از نجف اشرف به اصفهان آمده و او در سال ۱۱۰۳ق در اصفهان متولّد شد. در ۱۶ سالگی به هند رفته و به واسطه قریحه و ذوق شعر و ادب مورد توجه اعیان و بزرگان آنجا قرار گرفت. در شعر، پیرو حزین لاهیجی بوده و در فن معما ممتاز شمرده می‌شده‌است.
عاقبت در سال ۱۱۷۵ق به بنگاله رفته و در همان سال وفات یافت. دیوان اشعار او قریب به دوازده هزار بیت دارد.

از اوست:

جز حدیث عشق، حرفی نیست در دیوان ما
سورهٔ یوسف بود سرتاسر قرآن ما

شاخ گل را می‌کند فوارهٔ خون در چمن
ابر اگر بردارد آب از دیدهٔ گریان ما

سر برون آریم چون سیل از گریبان محیط
گرد هستی دست بردارد گر از دامان ما

شمع خاموشیم اما روی گرمی کو «متین» ؟
تا شود بر خلق روشن، آتش پنهان ما


بگریخت ز میدان فلک مهر جهان تاب
چون تاخت به میدان شه حسن تو، فَرَس را

از دیده روان است مرا اشک به دامان
آن سان که از آن رشک بود رودِ ارس را

گویم که رسد یار سفر کرده‌ام از راه
چون می‌شنوم ناله جانسوز جرس را


به عزم گلشن امشب برق بی تابانه می آید
خسی باقی است پنداری ز خاک آشیان من

@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲

#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی

میرزا عَرَب ناصح تبریزی

میرزا عرب تبریزی متخلّص به «ناصح» شاعر ادیب از سخنوران قرن یازدهم هجری.
متولد تبریز و ساكن عباس ‌آباد اصفهان و هم محل و معاشر با صائب بود. وى پس از تحصیل مقدمات به تجارت پرداخت. ناصح شاعرى خوش ذوق بود که صائب تبریزى او را ستوده و صد بیت از اشعار او را تضمین كرده است و در مقطع غزلی چنین گفته :

این جواب آن غزل «صائب» که «ناصح» گفته است
«قالب ساغر بخون می گواهی میدهد».

نام ناصح تحت عنوان عزت و غیرت نیز ذكر شده است.
مردی صالح و پرهیزکار بود و طبعش در شعر خالی از لطف نبود. وفاتش قبل از سال 1083ق (سال تألیف تذکره نصرآبادی) واقع شد.

این رباعی از اوست:

از عشق رسید کار هرکس به نظام
بی آتش عشقت هوس ها همه خام
در دل عشقت به که بود در سر عقل
در خانه چراغ به که مهتاب به بام

و رباعی دیگر؛

با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان ترا میسر گردد
مغرور به این مشو که خواندی ورقی
زآن روز حذر کن که ورق برگردد

و نیز از اواست :

از زندگی به مرگ کشیده ست کارمن
خواب گران ما شده سنگ مزار ما

*

از منع باده محتسب شهر را چه سود
خواهد مگر که قیمت می راگران نمود؟

@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی

شاعر شعرهای بی‌معنی(مهمل)
مُشرِف اصفهانى‏

اسمش ميرزاحسين و درباره‏‌بند و سرپرست اصطبل سلاطين صفويه و مباشر معاملات ديوانى بوده است. در اواخر قرن دهم و تا نیمه قرن یازدهم قمری یعنی تا سال ۱۰۴۱ در قید حیات بوده است.
طبع شوخى داشته، به مزاح و ظرافت معروف و به نظم ابياتِ بى‌‏معنى مشهور است. وقتى مدّعى شده كه پنج مثنوى به وزن كُتب خمسهٔ نظامى و خسرو دهلوى منظوم نمايد، بگونه ای كه بيتى از آن جمله را معنى نباشد.
مقرّر شد كه اگر از عهدهٔ دعوى برآيد به هر بيتى مثقالى سيم ناب گيرد و اگر بيتش را معنى بود، به هر بيتى دندانى ازو بركنند و بر مغزش كوبند. چنين كرد و بر سه بيت او معنى دادند و سه دندانش بركندند و بر سرش كوفتند! تتمّه را به وعده وفا كردند.
متاسفانه جز ابیاتی محدود در بعضی تذکره ها شعری از او در دست نیست.

برخی از ابیات به جا مانده از او:

اگر عاقلی بخیه بر مو مزن
به‌جز پنبه بر نعلِ آهو مزن

سوی مطبخ افکن ره کوچه را
منه در بغل آش آلوچه را

که نعل از تحمّل مربّا شود
به صبر، آسیا کهنه‌ حلوا شود

ز افسارِ زنبور و شلوارِ ببر
قفس می‌توان ساخت امّا به صبر
....
دندان چپ دریچه کورست
آیینهٔ جمعه بی‌حضورست

پاى دهلِ هَريسه مأوى‌ست‏
اين‌‏ها همه آفتِ سَماوى‌ست‏

@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی

عبدالباقی نائینی

عبدالباقی نائینی متخلّص به «باقی» شاعر، ادیب و موسیقیدان هنرمند قرن یازدهم هجری.

در حدود سال 1003ق در نائین متولّد شده و در نوجوانی به اصفهان آمده و نزد فضلای این شهر به تحصیل علم و ادب مشغول شد و از جمله از محضر حکیم شرف الدّین حسن شفائی اصفهانی، شاعر و طبیب معروف عهد شاه عباس صفوی برخوردار شد. آنگاه به خراسان رفته و با آنان مصاحبت و مراوده ادبی نمود. پس از آن به مناطق و شهرهای هند از جمله: اجمیر، دکن، پتنه و بنارس سفر کرد و به مدح وزراء، شاهزادگان و صاحب منصبان هند پرداخت و به دریافت صله های فراوان مفتخر شد. در سال 1046ق در دهلی به دربار شاه جهان، پادشاه هند راه یافته و قصیده ای در وصف نوروز گفت که به دستور پادشاه به زر کشیده شد. او عاقبت هند را به قصد زیارت بیت اللّه الحرام ترک گفته و پس از انجام حج به اصفهان مراجعت نمود و مدتی بعد در این شهر وفات یافت. سال فوتش معلوم نشد. ظاهرا قبل از سال 1055 (آغاز سلطنت شاه عباس ثانی) از دنیا رفته است.

او از موسیقی دانان زبردست عهد صفویه است. علاوه بر موسیقی ایرانی، با موسیقی هندی نیز آشنا بوده و در تصانیف و آهنگ های خود از موسیقی هند تأثیر پذیرفته است. او «رساله ای در موسیقی» تألیف کرده است.

اشعار زیر از اوست:

یار هشیار آمد و از صحبت ما مست رفت
حیف چون عمری که در غم بگذرد از دست رفت

«باقیا» بر هر گلی مانند بلبل دل مبند
عمر چون باد بهاری تا که گوئی هست، رفت

٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫

با زَهر غمش حاجت تریاک ندارم
می میرم و از مردن خود باک ندارم

کیخسرو تجریدم و جمشید قناعت
پروای شکوه جم و ضحّاک ندارم

@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲

#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی

میر عبدالعال نجات کهگیلویه ای
مشهور به میرنجات اصفهانی

میر عبدالعال متخلّص به «نجات» فرزند میر محمّدمؤمن حسینی کهگیلویه ای. شاعر ادیب و نویسنده ماهر در قرن یازدهم و دوازدهم هجری. پدرش در دستگاه میرزا حبیب اللّه صدر بوده، سپس مستوفی کهگیلویه و بعدا استرآباد شد. فرزندش در عداد منشیان دستگاه سلاطین صفویه بوده و مدتی در کتابخانه سلطنتی کار می کرده و خط خوشی داشته است.

فوتش در سال 1141ق به سن متجاوز از 90 سال روی داده قبرش در تکیه آقا حسین خوانساری است.
فوتش را در سال 1121ق نیز گفته اند.

شعر خوب می گفته و در آن «نجات» تخلّص می نموده است. دیوانش قریب به ده هزار بیت است. نسخه هایی از «دیوان نجات» در کتابخانه آکادمی علوم روسیه در لنینگراد، و کتابخانه مدرسه عالی سپهسالار موجود است. «مثنوی مسیر الطّالبین» که در سال 1085ق سروده شده و حدود هزار و دویست بیت است و «منظومه گُل کشتی» در آداب و رسوم و فنون کُشتی که در سال 1112ق سروده شده و نسخه هایی از آن در کتابخانه ملّی تبریز، موزه بریتانیا، کتابخانه ملّی ملک، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، کتابخانه آکادمی علوم شوروی در لنینگراد و کتابخانه دانشگاه پنجاب لاهور در پاکستان موجود است. مقبره «میر نجات» تا سال های اخیر باقی بود و در تعمیراتی که در سال 1373ش توسط شهرداری اصفهان در تکیه آقا حسین خوانساری صورت گرفت مقبره او را از بین بردند.

از اوست:

می خواست سوی من نگرد سوی خویش دید خوش نوش کرد شربت بیمار خویش را

شب از فغان همه خلق را ز خواب برآرم
برای آنکه تو را هیچکس به خواب نبیند

به من دشنام زیر لب دهی اما نمیدانی
که من هم هر نفس قربان شوم ها زیر لب دارم

رسا افتاده لطف آن لب میگون به مشربها
به غیر از بوسه حرفی نیست عاشق را برآن لب ها
به گاه گریه پنهان است ازبهر تماشایش
به هر اشکم نگاهی چون نظر در سیر کوکب ها
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲

#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی

جمیله اصفهانی

تذکره‌‌ها زادگاه او را اصفهان ، هرات و یزد نوشته‌‌اند. ولی تقی‌‌الدین اوحدی که معاصر و مصاحب او بود ، زادگاه او را اصفهان می‌‌داند و می‌‌نویسد: "الحق به ‌‌غایت حرّافه ، فهیمه ، ظریفه است". جمیله در جوانی با خواجه حبیب‌‌الله ترکه زندگی مشترکی را آغاز کرد. پس از مرگ خواجه مدت‌‌‌‌ها در اصفهان بود ، تا اینکه در زمان اکبرشاه به‌‌ قصد سیر و سیاحت به‌‌ هندوستان رفت و در این سفر به دربار اکبر شاه راه یافت و در آن دیار به ثروت رسید. سپس به‌‌ اصفهان بازگشت و باسرمایه‌‌ای که فراهم آورده بود به ‌‌تجارت پرداخت و ظاهراً به‌‌ عقد اسماعیل‌‌ بن خواجه میرک‌‌خان درآمد. بعضی را نظر بر آن است که بعضی از اشعار خواجه افضل الدین حبیب الله ترکه متخلص به افضل، شوی اول او، از جمیله بوده است.
از وی تعدادی رباعی و غزل بجای مانده است.

اشعار زیر از اوست:

دیگر نه ز غم نه از جنون خواهم خفت
نه زین دل غلطیده به خون خواهم خفت
زین گونه كه بسته نرگست خواب مرا
در گور به حیرتم كه چون خواهم خفت

رندان بساط عشق دُرد آشامند
فارغ ز می لعل و رخ گلفامند
بی منّت بال طایر فردوسند
بی‌زحمت صیاد اسیر دامند

جز خار غم نرست زگلزار بخت ما
آن هم خلید در جگر لخت لخت ما

گذار آنقدرم در رکاب دولت خویش
که خویش را برقیبان نمایم و بروم

@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲

#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی

امینای رودسری

شاعر قرن یازدهم هجری و منشی میرزاصالح (برادرزاده ٔ اسکندربیک منشی) وزیر حاکم لاهیجان بود.
صاحب تذکرهٔ نصرآبادی می نویسد: غزلی که با ردیف «افتادگی» به اسم «امینای دقاق یزدی» بزبانها افتاده از «امینای رودسری» است :

خاکساری، طور و ما موسی، عصا، افتادگی
 وحی با خاموشی و معراج ما، افتادگی

 حاصل افتادگی از سرو پرسیدیم، گفت:
 ابتدا گردن فرازی، انتها، افتادگی

 کعبه از ما در گذشت از شوق استقبال ما
 حَبَّذا بی دست و پایی، مرحبا، افتادگی

 هر کجا گم گشت ره، گفتیم: یا آوارگی!
 هر کجا لغزید پا، گفتیم: یا افتادگی!

@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲

#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی

نجیب‌الدین رضا زرگر اصفهانی

همچنین شناخته‌شده به نجیب‌الدین رضا تبریزی، صوفی و شاعر ایرانی در سدهٔ یازدهم هجری بود.
در اصفهان زاده شد، پدرش از اهالی تبریز
بود، از این رو تبریزی اصفهانی نیز شهرت نسبی دارد، با عناوین زرگر، نجیب، رضا و جوهری تخلص برگزید. در چهارده سالگی از پیروان محمدعلی مؤذن خراسانی، شیخ سلسلهٔ ذهبیه شد و خود بعدها جانشین و داماد او گشت.
مثنوی سبع المثـانی و خلاصـة الحقـایق و دیـوان غزلیـات از آثار اوست.
زرگر اصفهانی در سال ۱۱۰۲ق در اصفهان درگذشت؛
مدفنش در محدودهٔ گورستان تخت فولاد امروزی است، اما اثری از قبر وی موجود نیست.

ابیات زیر از وی است:

دیوان ماست نکته توحید و موعظه
نعت رسول و آل امامان باصفا

اسرار عشق در دل ما از ازل رسید
ما گنج حضرتیم به تحقیق ای فتا
***
عاشق شد که رفت از خویشتن هی هی طرب هی هی طرب
گاهی چو تو گاهی چو من هی هی طرب هی هی طرب
***
قلندر مطربی خواهم من از دوست
که تا از جذب صوتش بر کنم پوست
***
بی‌دلان را ره نباشد بر حریم دلبران
زانکه این نامحرمان را زهد خشکی بر سر است
***
زرق و شید صوفیان را صورت ظاهر ببین
کاین لباس صوف ظاهر سد راهش می‌ شود
***
نکتۀ وَجَهت به وجهی خالى از اسرارنیست
چشم حق بين بازکن کاینجا بجز دیدار نیست
***
مرد عاشق پیشه فارغ نیست ازسودای دوست
زانکه مردان خدا را عشق تا حق رهبر است
***
از مثنوی خلاصة الحقایق

شمع و چراغِ همه روشن ازوست
بوی خوش هر گل و گلشن ازوست
در همه جا حاضر و غایب چو نور
در همه جا مبداء نور حضور
هرچه نموده ست بقدر عیان
میدهد از وحدت ذاتش نشان
بود و وجود همه اشیاء دم است
کلی آن دم نفس خاتم است

@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲

#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی

نورالدین محمد صفاهانی

محمد اندنانی اصفهانی (قاضی) ملقب به نورالدین و متخلص به نوری . از شاعران قرن دهم هجری و از معاصران شاه طهماسب صفوی است . به سال 1000 هَ . ق . درگذشته است. در قزوین نزد خواجه افضل‌الدین محمد ترکه و میر فخرالدین سماکی تعلیم دید. بسیار کم شعر می‌سرود. اما اشعار او خوش و زیبا بود.
دیوان شعر مختصری از او باقی مانده است.

از او است:

کی دیده‌ور از جمال ایمان گردم؟
از کردۀ بد کجا پشیمان گردم؟

خاکم ز کلیسیا و آبم ز شراب
کافرتر از آنم که مسلمان گردم
***
بیند چو کسی سوی تو، گیرم سر راهش
تا ذوق تماشای تو دزدم ز نگاهش
***
جای ترحم است به من کز جنون عشق
می خواهم از تو آنچه در آب و گل تو نیست
***
بیم است سراپای مرا زآتش دوزخ
جز سینه که آن داغ تمنای تو دارد
***
جای ترحم است به من کز جنون عشق
میخواهم از تو آنچه در آب و گل تو نیست
***
غمی هر بامدادم خون در این ویرانه می ریزد
بلایی هر شبم گویی کسی در خانه می ریزد

خریدارم به صد جان خاک پای آشنایی را
که آب روی من در پیشِ هر بیگانه می‌ریزد


@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲

#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی

طالب اصفهانی

طالب اصفهانی معروف به «بابا طالب» از شعراء و ادبای اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری است.
سالها در اصفهان بود و در لباس فقر و درویشی روزگار می گذراند. بالاخره به سفر پرداخت و به کشمیر رفت. جمال و جذابيت جلوه های طبيعت در اين سرزمين بابا طالب را مسحور و مفتون ساخت و تحت تأثير نقشهای رنگ رنگ اين خطه ارض، روش قلندرانه اختيار کرد و وارسته زندگی را ميگذراند و غالب اوقات در عبادت و رياضت مستغرق می شد.
پس از مدتی به خدمت یوسف شاه والی کشمیر در آمده و از لباس درویشان خارج شد. پس از حمله جلال الدّین اکبر، پادشاه هند به کشمیر و سقوط حکومت آنجا، به درباه اکبر شاه راه یافت و نزد او احترام و اعتبار بسیار کسب نمود، تا جایی که به عنوان ایلچی گری و سفارت از طرف اکبر شاه نزد حاکم تبّت رفت و پس از مراجعت رساله «غرائب و نوادر تبّت» را نوشت و به ابوالفضل علامی داد که عینا در کتاب «اکبرنامه» درج گردید.
در ادامه خدمات خود به عنوان صدر اعظم استان گجرات منصوب گردید.
بابا طالب اصفهاني بعد از انجام خدمات در حضور اکبر و جهانگير به کشمير بازگشت.
بابا طالب در اواخر عمر به همراه فرزندانش در کشمیر زندگی می کرد تا اینکه در سال 1032ق وفات یافته و در محلّه باباپوره کشمیر نزدیک مزار بابا خلیل مدفون شد.
از تذکره جهانگيری به دست مي آيد که در چهاردهمين سال سلطنت جهانگير، بابا طالب اصفهانی در کشمير زندگی ميکرده و عمرش در آن زمان حدود صد رسيده بوده است. اما به طوری که در تذکره «نشتر عشق» آمده، وفات بابا طالب اصفهاني به سال 1030 واقع شده است.
او در شعر و ادب مهارتی به سزا داشت و در هند با دانشمندان و شاعران پارسی گوی آنجا همچون فیضی دکنی، ابوالفضل علّامی، حکیم ابوالفتح، مولانا نظیری، مولانا قاسم کاهی و دیگران مصاحبت و مجالست داشت. نمونه ای از اشعارش ضمن مجموعه ای در کتابخانه بادلیان موجود است و میکروفیلم آن به شماره 1221 در کتابخانه مرکزی دانشگاه طهران وجود دارد.
رباعيات اين شاعر بسیار نغز و لطيف است و رباعیات زیر از وی می باشد؛

زهرم به فراق خود چشانی که چه شد
خون ريزی و آستين فشانی که چه شد

ای غافل از آنکه تيغ هجر تو چه کرد
خاکم بفشار تا بدانی که چه شد
***
دی فتنه از آن سرو خرامان ميريخت
وز طرح نگاهش آب حيوان ميريخت

ميرفت و عتاب ميچکيد از نازش
ميآمد و از کرشمه اش جان ميريخت
***
غمنامه من نخوانی و کهنه شود
مهجوری من ندانی و کهنه شود

دیر آمدنت مباد کاین زخم فراق
ترسم که تو دیر مانی و کهنه شود

اين ابيات هم از اوست:

بيرون ميا که شهره ايام ميشوی
ما کشته ميشويم و تو بدنام ميشوی
***
به مهر اهل وفا عهد بسته می آیی
بیا بیا که به دلها نشسته می آیی

گلم به دامن و شوقم به خرمن است که تو
شکفته چون گل و خندان چو پسته می آیی


@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی- هندی

میر حسنعلی خان تالپوری
متخلص به حسن

متوفی به سال ۱۲۹۵ هجری، پسر میر نور محمد خان از خانواده تالپور بود ( كه تا اواسط قرن نوزدهم میلادی حاکمان سند بوده‌اند). بعد از فتح سند به دست انگلیسیها با سایر اعضای طایفه خود به کلکته تبعید شد. وی پس از پانزده سال به مولد خود حیدر آباد (سند) مراجعت نمود و در آنجا فوت کرد. دیوانی مشتمل بر ۱۶۰ غزل به وی منسوب است که زبان شیرین سبک هندی و صنایع لفظی و شعری  مانند مراعات النظیر، ایهام، تضاد و تشبیه زیاد دارد.

از اوست:

قضا به دام تو آورد بیخبر ما را
و گرنه کس نگرفته است مرغ عنقا را

اسیر گشتن یوسف، گناهِ حسنش بود
ملامتی به چه باعث بود زلیخا را؟

رموز عشق ندانند زاهدان آری
منجمان نشمارند موج دریا را
*
همچو فرهاد بود کوهکنی پیشه‌ی ما
کوه ما سینه ی ما ناخن ما تیشه‌ی ما

شیر عشقیم، نه چون شیر نیستان بشکار
دست ما پنجه‌ی ما، سینه‌ی ما بیشه‌ی ما
*
سوگند بدان زلف دراز تو که بَخشَم
بر چینِ سر زلف تو صد کشور چین را
*
ز دام زلف پرچینش بود بس عقده در دلها
مگر آسان کند لعل لبش هر گونه مشکلها
*
غمزه‌ی چشم بتی سنگدلی کافر کیش
هیچ نگذاشت دل و دین مسلمانی را
*
در خط سبز لبت دیدم و گفتم با دل
یاد ظلمات مکن، چشمه‌ی حیوان اینجاست
*
بگو صبا تو به شیرین دهان من باری
که کوه محنتم آخر ز بیستون کم نیست
*
حسن خط تو از خط زیباست منکشف
آری رموز متن عیانست در شروح
*
نیست بر لوح دلت مهر و وفا را حرفی
کرد استاد مگر جور و جفایت تعلیم؟

🌲
--------------------------------
@bagh_saeb 🌲🌲🌲