@asheghanehaye_fatima
در یک عصر خاکستری
در قرنی خاکستری
سیبی خوردم
و کسی نگاهام نمیکرد.
یک سیب کوچک ترش
سرخ مثل آتش
که قبل از خوردن
با آستین تمیزش کردم.
بعد پاهایم را
تا جایی که میشد
دراز کردم، با خودم گفتم
پیش از آخرین اخبار و آب و هوای جهان
چرا
چشمهایم را نبندم؟
شاعر: #چارلز_سیمیک | Charles Simic | آمریکا، ۱۹۳۸ |
برگردان: #سینا_کمالآبادی
در یک عصر خاکستری
در قرنی خاکستری
سیبی خوردم
و کسی نگاهام نمیکرد.
یک سیب کوچک ترش
سرخ مثل آتش
که قبل از خوردن
با آستین تمیزش کردم.
بعد پاهایم را
تا جایی که میشد
دراز کردم، با خودم گفتم
پیش از آخرین اخبار و آب و هوای جهان
چرا
چشمهایم را نبندم؟
شاعر: #چارلز_سیمیک | Charles Simic | آمریکا، ۱۹۳۸ |
برگردان: #سینا_کمالآبادی
روی نقش زیبای چهره اش
چشم هاش دو روزنه اند.
نه، بگذارید دوباره شروع کنم.
چشم هايش، دو مگس افتاده در شیر
چشم هايش، دو خون آشامِ کوچک اند.
چشم هايش به جهنم.
بگذارید از دهانش برایتان بگویم.
دهانش کلبه ی سرخی است
همانجا بود که گرگ مادر بزرگ را خورد.
آه، دهانش را فراموش کنید
بگذارید از پستان هايش بگویم.
آن ها را گاهی زیر چشمی دیده ام
و حتی همین هم کافی است
که سرم را به باد بدهم
پس بهتر است از پاهایش بگویم.
روی کاناپه که پاهایش را روی هم می اندازد
گویی زندانبان، بسته ای را باز می کند
و در آن بسته، کیک کریسمسی است.
و میان کیک، سوهان کوچک مرغوبی است
که زنجیرم را می ساید و نام او را بریده بریده می کند.
#چارلز_سیمیک
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
چشم هاش دو روزنه اند.
نه، بگذارید دوباره شروع کنم.
چشم هايش، دو مگس افتاده در شیر
چشم هايش، دو خون آشامِ کوچک اند.
چشم هايش به جهنم.
بگذارید از دهانش برایتان بگویم.
دهانش کلبه ی سرخی است
همانجا بود که گرگ مادر بزرگ را خورد.
آه، دهانش را فراموش کنید
بگذارید از پستان هايش بگویم.
آن ها را گاهی زیر چشمی دیده ام
و حتی همین هم کافی است
که سرم را به باد بدهم
پس بهتر است از پاهایش بگویم.
روی کاناپه که پاهایش را روی هم می اندازد
گویی زندانبان، بسته ای را باز می کند
و در آن بسته، کیک کریسمسی است.
و میان کیک، سوهان کوچک مرغوبی است
که زنجیرم را می ساید و نام او را بریده بریده می کند.
#چارلز_سیمیک
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
.
روی نقش زیبای چهره اش
چشم هاش دو روزنه اند.
نه، بگذارید دوباره شروع کنم.
چشم هايش، دو مگس افتاده در شیر
چشم هايش، دو خون آشامِ کوچک اند.
چشم هايش به جهنم.
بگذارید از دهانش برایتان بگویم.
دهانش کلبه ی سرخی است
همانجا بود که گرگ مادر بزرگ را خورد.
آه، دهانش را فراموش کنید
بگذارید از پستان هايش بگویم.
آن ها را گاهی زیر چشمی دیده ام
و حتی همین هم کافی است
که سرم را به باد بدهم
پس بهتر است از پاهایش بگویم.
روی کاناپه که پاهایش را روی هم می اندازد
گویی زندانبان، بسته ای را باز می کند
و در آن بسته، کیک کریسمسی است.
و میان کیک، سوهان کوچک مرغوبی است
که زنجیرم را می ساید و نام او را بریده بریده می کند.
#چارلز_سیمیک
برگردان: #سینا_کمالآبادی
@asheghanehaye_fatima
روی نقش زیبای چهره اش
چشم هاش دو روزنه اند.
نه، بگذارید دوباره شروع کنم.
چشم هايش، دو مگس افتاده در شیر
چشم هايش، دو خون آشامِ کوچک اند.
چشم هايش به جهنم.
بگذارید از دهانش برایتان بگویم.
دهانش کلبه ی سرخی است
همانجا بود که گرگ مادر بزرگ را خورد.
آه، دهانش را فراموش کنید
بگذارید از پستان هايش بگویم.
آن ها را گاهی زیر چشمی دیده ام
و حتی همین هم کافی است
که سرم را به باد بدهم
پس بهتر است از پاهایش بگویم.
روی کاناپه که پاهایش را روی هم می اندازد
گویی زندانبان، بسته ای را باز می کند
و در آن بسته، کیک کریسمسی است.
و میان کیک، سوهان کوچک مرغوبی است
که زنجیرم را می ساید و نام او را بریده بریده می کند.
#چارلز_سیمیک
برگردان: #سینا_کمالآبادی
@asheghanehaye_fatima
روی نقش زیبای چهره اش
چشم هاش دو روزنه اند.
نه، بگذارید دوباره شروع کنم.
چشم هايش، دو مگس افتاده در شیر
چشم هايش، دو خون آشامِ کوچک اند.
چشم هايش به جهنم.
بگذارید از دهانش برایتان بگویم.
دهانش کلبه ی سرخی است
همانجا بود که گرگ مادر بزرگ را خورد.
آه، دهانش را فراموش کنید
بگذارید از پستان هايش بگویم.
آن ها را گاهی زیر چشمی دیده ام
و حتی همین هم کافی است
که سرم را به باد بدهم
پس بهتر است از پاهایش بگویم.
روی کاناپه که پاهایش را روی هم می اندازد
گویی زندانبان، بسته ای را باز می کند
و در آن بسته، کیک کریسمسی است.
و میان کیک، سوهان کوچک مرغوبی است
که زنجیرم را می ساید و نام او را بریده بریده می کند.
#چارلز_سیمیک
برگردان: #سینا_کمالآبادی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
چشم هاش دو روزنه اند.
نه، بگذارید دوباره شروع کنم.
چشم هايش، دو مگس افتاده در شیر
چشم هايش، دو خون آشامِ کوچک اند.
چشم هايش به جهنم.
بگذارید از دهانش برایتان بگویم.
دهانش کلبه ی سرخی است
همانجا بود که گرگ مادر بزرگ را خورد.
آه، دهانش را فراموش کنید
بگذارید از پستان هايش بگویم.
آن ها را گاهی زیر چشمی دیده ام
و حتی همین هم کافی است
که سرم را به باد بدهم
پس بهتر است از پاهایش بگویم.
روی کاناپه که پاهایش را روی هم می اندازد
گویی زندانبان، بسته ای را باز می کند
و در آن بسته، کیک کریسمسی است.
و میان کیک، سوهان کوچک مرغوبی است
که زنجیرم را می ساید و نام او را بریده بریده می کند.
#چارلز_سیمیک
برگردان: #سینا_کمالآبادی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
.
روی نقش زیبای چهره اش
چشم هاش دو روزنه اند.
نه، بگذارید دوباره شروع کنم.
چشم هايش، دو مگس افتاده در شیر
چشم هايش، دو خون آشامِ کوچک اند.
چشم هايش به جهنم.
بگذارید از دهانش برایتان بگویم.
دهانش کلبه ی سرخی است
همانجا بود که گرگ مادر بزرگ را خورد.
آه، دهانش را فراموش کنید
بگذارید از پستان هايش بگویم.
آن ها را گاهی زیر چشمی دیده ام
و حتی همین هم کافی است
که سرم را به باد بدهم
پس بهتر است از پاهایش بگویم.
روی کاناپه که پاهایش را روی هم می اندازد
گویی زندانبان، بسته ای را باز می کند
و در آن بسته، کیک کریسمسی است.
و میان کیک، سوهان کوچک مرغوبی است
که زنجیرم را می ساید و نام او را بریده بریده می کند.
#چارلز_سیمیک
برگردان: #سینا_کمالآبادی
@asheghanehaye_fatima
روی نقش زیبای چهره اش
چشم هاش دو روزنه اند.
نه، بگذارید دوباره شروع کنم.
چشم هايش، دو مگس افتاده در شیر
چشم هايش، دو خون آشامِ کوچک اند.
چشم هايش به جهنم.
بگذارید از دهانش برایتان بگویم.
دهانش کلبه ی سرخی است
همانجا بود که گرگ مادر بزرگ را خورد.
آه، دهانش را فراموش کنید
بگذارید از پستان هايش بگویم.
آن ها را گاهی زیر چشمی دیده ام
و حتی همین هم کافی است
که سرم را به باد بدهم
پس بهتر است از پاهایش بگویم.
روی کاناپه که پاهایش را روی هم می اندازد
گویی زندانبان، بسته ای را باز می کند
و در آن بسته، کیک کریسمسی است.
و میان کیک، سوهان کوچک مرغوبی است
که زنجیرم را می ساید و نام او را بریده بریده می کند.
#چارلز_سیمیک
برگردان: #سینا_کمالآبادی
@asheghanehaye_fatima