.
هر سال بی آنکه بدانم از روزی گذشتهام
که در آن آخرین شعلههای آتش به سویم موج برمیدارند
و سکوت، آشکار خواهد کرد
مسافر خستگیناپذیر را
بسان پرتو یکی ستارهی بیفروغ
آنگاه دیگر
در زندگی نخواهم دید خود را در جامهای غریب
حیران بر زمین
و نخواهم دید عشق یک زن را
بیشرمی مردان را
و خود را که مینویسم امروز پس از سه روز باران
و نمیشنوم آواز چکاوک را و تمام خواهد شد سقوط
و تعظیم، بی آنکه بدانی به چه.
@asheghanehaye_fatima
#دبلیو_اس_مروین
نام کامل :
#ویلیام_استنلی_مروین
#شاعر_مترجم_نویسنده_آمریکا 🇺🇸
ترجمه :
#آزاده_کامیار
هر سال بی آنکه بدانم از روزی گذشتهام
که در آن آخرین شعلههای آتش به سویم موج برمیدارند
و سکوت، آشکار خواهد کرد
مسافر خستگیناپذیر را
بسان پرتو یکی ستارهی بیفروغ
آنگاه دیگر
در زندگی نخواهم دید خود را در جامهای غریب
حیران بر زمین
و نخواهم دید عشق یک زن را
بیشرمی مردان را
و خود را که مینویسم امروز پس از سه روز باران
و نمیشنوم آواز چکاوک را و تمام خواهد شد سقوط
و تعظیم، بی آنکه بدانی به چه.
@asheghanehaye_fatima
#دبلیو_اس_مروین
نام کامل :
#ویلیام_استنلی_مروین
#شاعر_مترجم_نویسنده_آمریکا 🇺🇸
ترجمه :
#آزاده_کامیار
نبودنت به جانِ من رفتهست
همچو نخی در سوزنی،
هر چه میکُنم دوختی به رنگ تو دارد.
#نبودنت
جدایی
#ویلیام_استنلی_مروین
#محمدرضا_فرزاد
@asheghanehaye_fatima
همچو نخی در سوزنی،
هر چه میکُنم دوختی به رنگ تو دارد.
#نبودنت
جدایی
#ویلیام_استنلی_مروین
#محمدرضا_فرزاد
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
■نانوشته
درونِ این مداد
کلماتی کز کردهاند
که هرگز
نه نوشته
نه گفته و آموخته شدهاند
در حالِ پنهان کردناند
همه آنجا بیدارند
در تاریکیِ درونِ تاریکی
و ما را میشنوند
اما بیرون نمیآیند
نه برای عشق
نه تنفس
نه آتش
حتا
وقتی تاریکی میرود
آنجایاند
پنهان در هوای سرریزشده از روز
که شاید میانشان درنگ کند
آنها را نفس بکشد
و بازهم نشناسد
کدام نسخهی خطیاند
که لُو نمیروند؟
به کدام زبان بشناسمشان؟
میتوانم آیا درکشان کنم
تا سَر از نام واقعیِ هر چیزی درآورم؟
شاید خیلِ کلمات نباشد
یکی باشد
که خیلی به آن نیاز داریم!
اینجاست
در همین مداد
و همهی مدادهای دنیا
که همیناند...
#ویلیام_استنلی_مروین | W.S. Merwin | آمریکا
برگردان: #ساناز_مصدق
■نانوشته
درونِ این مداد
کلماتی کز کردهاند
که هرگز
نه نوشته
نه گفته و آموخته شدهاند
در حالِ پنهان کردناند
همه آنجا بیدارند
در تاریکیِ درونِ تاریکی
و ما را میشنوند
اما بیرون نمیآیند
نه برای عشق
نه تنفس
نه آتش
حتا
وقتی تاریکی میرود
آنجایاند
پنهان در هوای سرریزشده از روز
که شاید میانشان درنگ کند
آنها را نفس بکشد
و بازهم نشناسد
کدام نسخهی خطیاند
که لُو نمیروند؟
به کدام زبان بشناسمشان؟
میتوانم آیا درکشان کنم
تا سَر از نام واقعیِ هر چیزی درآورم؟
شاید خیلِ کلمات نباشد
یکی باشد
که خیلی به آن نیاز داریم!
اینجاست
در همین مداد
و همهی مدادهای دنیا
که همیناند...
#ویلیام_استنلی_مروین | W.S. Merwin | آمریکا
برگردان: #ساناز_مصدق