عاشقانه های فاطیما
784 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


.
بی تو
صبحانه‌ام نان و 
آوارگی‌ست
از این جهت که می‌گذاری
سیگار بکشم
با ماهیان شناور در خونم
برقصم
در آینه 
به قصد کُشت 
صورتم را ببینم...
.
از جهات دیگر
که باد عمودی می‌وزد
کاروان از آینه‌های بیضی عبور می‌کند
به رفت‌وآمد دو پرنده در پرند
عادت می‌کنم
یومیه می‌شوم
بسته‌ی پستی نرسیده‌ای 
که یک روز کاملش
تقریبا بیست‌و‌هشت ساعت قمری‌ست.
از این جهات
من محسنم
و تو که به تازگی
پدر از دست داده‌ای
با سبیل‌های لاغر دوچرخه‌ای
روی اعصاب نیچه راه می‌روی.
.
من از صدای خودم خوشم می‌آید
من هجا دار می‌شوم
نهار و شام نمی‌خورم
گلدان را بر می‌دارم
که در اسباب کشی نشکند
فیلم را به عقب بر می‌گردانم
در نان و آوارگی استحاله می‌شوم
از این جهات من مسافرم
از این جهات چشم‌های تو در سلام
شکلِ شاهکارِ بی‌خوابی‌ست.
.
دفتر را می‌بندم
پیرمردها 
با عینک‌های بزرگ 
دنیا را گرفته‌اند.



#محسن_بوالحسنی
#شعر_سپید
@asheghanehaye_fatima



ایمان‌ام وزنه‌ی سنگینی‌ست
که به سیمی نازک آویزان شده
مثل عنکبوت که نوزادش را
به تاری نازک آویزان می‌کند.
مثل درخت مو
که ترکه‌یی و چوبی‌ست
و انگورها را مثل تخم‌چشم نگه می‌دارد.
مثل فرشته‌‌های زیادی
که روی نوک‌سوزن می‌رقصند.
او برای نگه داشتن خودش
به سیم زیادی نیاز ندارد.
یک رگ نازک کافی‌ست
که خون توی آن جریان داشته باشد
و کمی عشق.
گفته‌اند: عشق و سرفه را
نمی‌شود از کسی پنهان کرد
حتا یک سرفه‌ی کوچک
حتا یک عشق کوچک‌.
پس هرچه‌قدر هم که سیم نازک باشد
برای او مهم نیست
به‌آسانی می‌نشیند توی دست‌ات
بی‌دردسر، مثل ده سِنت پولی
که برای خرید نوشابه می‌دهی.




#آن_سكستون | Anne Sexton | آمریکا، ۱۹۷۴-۱۹۲۸ |

برگردان: #سینا_کمال‌آبادی
#محسن_بوالحسنی
■کَت (Cat)

در یک بعدازظهرِ آفتابی پس از معاشقه
در تخت‌خواب دراز کشیده بودیم
و تصمیم گرفتیم اسم اولین دخترمان را
کَت بگذاریم.
می‌خواستیم کَت صدایش کنیم؛
اما حالا تا ابد دوریم از آن معاشقه‌ها
و نه دختری کوچکی خواهیم داشت، نه فرزندی
و من محکوم‌ام تا شاعری باشم
در رؤیای تو
که مثل بارانِ بعدازظهر مدام ببارم!



#ریچارد_براتیگان | Richard Brautigan | آمریکا، ۱۹۸۴-۱۹۳۵ |

برگردان: #سینا_کمال‌آبادی | #محسن_بوالحسنی


@asheghanehaye_fatima