عاشقانه های فاطیما
784 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



اینسان که من به تو مؤمنم
هیچ پرستنده یی نیست
به خدای خود
مؤمن ؛
وین چنین که منت دوست میدارم
عاشقی را به عشق
ایمان نیست...

تو آن اولین جرعه ی حیات منی
تو اذانی هستی
که گوشم را نواخت
روزی که پا گشاده
در این بیشه ،
رها گشتم و
نام تو
امان بود و امنیت...
که من تو را پیش از
فرود آمدن
بر گُرده ی این خاک
میپرستیدم به مهر،
چنان که شیطان خدای را...
که من به کفر تو ایمان فروختم
که تو خالق و مخلوق و
تمامی خلق بودی در کشور قلبم.
که ترا دوست میداشتم
چنان که جنینی
زهدان مادرش را...


#م_ح_م_د_رضا_واقف
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از فاصله‌ها خسته ،
محتاج به آغوشم !

باید تو بلد باشی برسینه فشردن را ...

#م_هاشمی_هخا

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حرفی نمانده بین من و تو ، سکوت کن
تا بوسه‌های وحشی ما تن به تن شوند

#م_هاشمی_هخا

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

به عزای من اگر آمده‌ای، گریه نکن
نگذار اینهمه از چشم تو شرمنده شوم
مطمئنم که تو هم معجزه را میفهمی!
بغلم کن که در آغوش خودت زنده شوم

#م_هاشمی_هخا
Forwarded from اتچ بات
.


ارگ بم بودی و با خشت تنم ساختمت
مثل یک پرچم ِ افتاده، بر افراختمت

خاستم "داشتن‌ات" را به دلم قول دهم
ناگهان ساده در آغوش خودم باختمت

بغض، سِیلی شد و ما بین من و چهره‌ی تو
آنچنان پرده در انداخت که نشناختمت

با همه سردی و بی‌حوصله‌گیهات هنوز
از دل ِ خاطره‌ها ، دور نینداختمت

غزلم با تو ردیف است، خدا میداند
جبر ِ محض است که در قافیه پرداختمت


#م_هاشمی_هخا


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



کاش می شد دوباره دستت را
می گرفتم به روی لبهایم !
کاش می شد دوباره بر می گشت
بهترین روزها و شبهایم


کاش می شد دوباره می دیدم
روی لب / خنده های زیبایت
کاش میشد دوباره من بودم
بهترین غمگسار شبهایت


کاش میشد دوباره می دیدی
زخمهایی نشسته بر جسمم
کاش میشد صدام میکردی
با همان ‌" میم " آخر اسمم


کاش باران دوباره می بارید
زیر باران نگات میکردم
کاش میشد که تووی اینترنت
بار دیگر صدات میکردم


کاش میشد که آخرین دیدار
میگرفتم تو را در آغوشم
کاش..اما چه سود از این ایکاش؟
رفته ای .. کرده ای فراموشم


کاش هرگز تو را نمی دیدم
کاش هرگز سفر نمی کردی
رفتنت درد داشت محبوبم
کاش میشد دوباره برگردی

#م_هاشمی_هخا
@asheghanehaye_fatima




آن دوستت دارم که گفتی تو
آنشب، شبیه یک تجاوز بود
هی مور مورم میشد از بوسه
در فکر و رفتارت تناقض بود

تا می دوید از بین لبهایت
یک بوسه ، انگاری جهنم بود
حال مرا کلا بهم میریخت
در جام لبهایت پر از سمّ بود

گفتم:-" هوای تازه میخواهم
در استخوانم درد کز کرده
یک استکان چای از تو" اما باز
رخت از تنم دستت درآورده

آرامشم در لای موهایم
پاشیده از هم در مسیر باد
این لاکهای جیغ انگشتم
درد مرا هی میزند فریاد

هی میخراشم صورت خود را
از شدت دردی که تو بودی
دیگر نمیخواهم ببینی تو؛
پوشیده غم را عینک دودی

دیگرنمیخواهم ببینی تو
دردی که درمن میکشد شعله
اصلا نباید دست تو باشد
قلبی که کردی خونی و مثله

تنهایم و قلبم ترک خورده
نعش منِ مُرده سر تخت است
من در تجاوزها خودم بودم
امروزه زن بودن کمی سخت است

آرایشم را پاک خواهم کرد
دلمرده از این عشق پوشالی
لب میگزم از خشم و تو هرشب
با یاد این افسرده خوشحالی

اینجا شکستن آخر خط است
کابوس یعنی این زن مُرده
وامانده بین اینهمه مرد و
از عشق و بختش پشت پا خورده



#م_ح_م_درضا_واقف
٢٠ دی ١٣٩۵
ترادوست دارم
چرا که بسیار شبیه منی...
آن لبهایت
با رد تیره ی سیگار
زیر رژ سرخی که میزنی...
جای زخم عمیق
شلاقها
زیر پوست نازک تنم...
آن چشمهای مات
نگاه خیره،
سرد، غمگین...
با این فصل زنده بودنم
زنده ماندنم...
و آن دستها....قطب جنوبی
در پر کولاک ترین شب سال..
و حجم سرد اتاقی که
کاغذها یخ زده اند در آن
و خودکار نیز
که خون نمیدَود بر رگ
این خودکار بهت زده...
ترا دوست میدارم
انگاه که خیسی موهایت چون شلاقی میکوبد بر
سرخی صورتت
و این باد ولنگار
میتازد به موهایت
که سرنوشت تو بودند
که هزار راز در موهای تو بودند و
میخورد بر صورتت
دستهای سرد باد
دستهای خیس موهایت
دستهای زمخت سرنوشتت
و من
که خیس و سرد
ترا به انتظار نشسته ام
که کی برمیگردی
از زیر بارانها....

ترا دوست میدارم
و این آخرین رخصت زیستن من است
مثال زندانی محکوم به مرگ
که حکم رهاییش لبخند توست..
و آزادی
با دهان تو آواز میخواند...
ترا دوست میدارم
که سرزمین مقدس آرامشی
ای فلسطین خفته در آشوب!

ترا دوست میدارم
آخرین گلوله
بر شقیقه ی مرگم
ترا دوست میدارم


#م_ح_م_د_رضا_واقف

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



کدام کفن مرا سفیدبخت
به تاریکخانه می‌برد
تا باقی داستان‌ام را به دوره‌گردهای دره بگویم.

این‌جا کسی آشنا نیست ـ
اگر تو آمدی
پژواکِ پاهایت را پنهان کن
من با بی‌قراری‌هایم قرار گذاشته‌ام
تا باقیِ اندوه‌ام را
با دره بگویم.

#م_روان_شيد
@asheghanehaye_fatima



البته من به تو می‌انديشم
زيرا تناوب انديشيدن
از تلخگونگی واژه‌های ترس
و واهمه و ترديد
و از شلوغی كوچه می‌كاهد
هم‌چون‌كه كاج از طوفان
وآنگه گريز چاره‌ی ناچاری‌ست

#م_مؤيد
Forwarded from اتچ بات
تو را دوست دارم
نه به خاطرِ حالتِ خُمار و شیدای چشمانت ؛
برای این که وقتی غمگینم ،
هر قدر هم که آن را با لبخند بپوشانم ،
چشم هایَت از نگاهم می فهمند .

تو را دوست دارم
نه به خاطرِ عطر و تاب و رنگِ گیسویت ؛
برای این که
وقتی موهایت را
رنگ می کنی و من نمی فهمم ،
با این که مثلِ هر زنی می رَنجی ،
باز با لبخند می گویی :
" عزیزم رنگِ موهایم خوب شده ؟! "

تو را دوست دارم
نه به خاطرِ اندامِ رعنا و موزونَت ؛
برای این که
می دانم چینِ روی پوستِ شِکمَت
حاصلِ نورِ امیدیست که به زندگی مان
بخشیدی ،
و کبودیِ زیرِ چشمانت
از شب بیداری هایی است
که بچه را بُردی اتاق کناری
تا من آرام بخوابم ..

تو را دوست دارم
نه به خاطرِ لَحنِ شیرین و گیرا و
شیوای کلامَت ؛
برای همان ترانه هایی
که غلط و غُلوت و پَرتَکی ،
وقتی داری ظرف می شویی
و من چُرتِ بعد از ظهرم را می زنم ،
زیر لب زمزمه می کنی .

تو را دوست دارم
نه برای این که روشن فکر و
کتابخوان و هنرمندی ؛
برای همان بُغضی که وقتی گفتم :
" تو هیچ چیز نمی فهمی " ،
توویِ گلویت شکست
اما باز هم سَرِ دوست داشتنم ماندی

تو را دوست دارم
برای این که بعد از این همه سال ،
به منِ بی جَنبه
ثابت کرده ای
جَنبه ی دوست داشته شدن را داری ...

#م_سرخوش

@asheghanehaye_fatima
برای لبانت سرودی خواهم نوشت محبوبِ من !
برای چشم‌هایت
برای دست‌هایت
برای تن‌ات ...

سرودی خواهم نوشت
تا تمامِ جانت به رقص برخیزد
در این شبِ سیاه
در این شبانِ سیاه ...

#م_روان_شيد


@asheghsnehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸
این قدیمیا حرف قشنگی می‌زنن، در روی یک پاشنه نمی‌چرخه، دنیا که همیشه این شکلی نمی‌مونه، یک روزی هم میاد که دیگه با ترس به خودت نگاه نکنی، رو به روی آینه قدی بایستی، از سر تا پاتو ورانداز کنی، و دیگه از اون چیزهایی که به سر زندگیت اومده خسته نباشی، پریشون حال نباشی، گذشته برات تنها یک تجربه بـاشه و بس، اون روز بیش از هر روز دیگه‌ای به خودت نزدیک شدی، به همون خودی که تو رویاهات نقاشیش کردی، شاید همون رنگ لباس نباشه، شاید همون تیپ و قیافه رو نداشته باشی ولی مهم اینه حال دلت خوبه، اون روز دیگه تنها نیستی، حتما یکی هست که کنارت بایسته لبخند بزنه مهر تایید بزنه، بگه حالا این شد، من مطمئنم لبخند اون روز تو زیباترین لبخند سال میشه حالا می‌بینی.

#م_صابری
ویدئو #قرنطینه #کرونا


@asheghanehaye_fatima
@Nude_Art1


اینسان که من به تو مؤمنم
هیچ پرستنده یی نیست
به خدای خود
مؤمن ؛
وین چنین که منت دوست میدارم
عاشقی را به عشق
ایمان نیست...

تو آن اولین جرعه ی حیات منی
تو اذانی هستی
که گوشم را نواخت
روزی که پا گشاده
در این بیشه ،
رها گشتم و
نام تو
امان بود و امنیت...
که من تو را پیش از
فرود آمدن
بر گُرده ی این خاک
میپرستیدم به مهر،
چنان که شیطان خدای را...
که من به کفر تو ایمان فروختم
که تو خالق و مخلوق و
تمامی خلق بودی در کشور قلبم.
که ترا دوست میداشتم
چنان که جنینی
زهدان مادرش را...


#م_ح_م_د_رضا_واقف

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

هموطنت از کلمه‌ عشق می‌ترسد. تا حالا شنیده‌ای که کسی به صدای بلند بگوید من عاشقم!!!
پتی بورژوای ایرانی را فقط می‌شود مسخره کرد. همه‌شان حاجی آقا هستند.


#م_ف_فرزانه
#صادق_هدایت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح که می آید
آسمان به نور می‌اندیشد
غنچه به بوسه های نسیم
جویبار به نوازش ِ زمین
و گنجشکها به ترانه های امروزشان!


اما من ..
به خورشید ِ چشمهای تو
بوسه ی لبخند و صدایت
و به ترانه ی امروز دستهای مهربانت
می اندیشم
صبحت بخیر زیباترین اندیشه ها.....

#م_شیرانی_طلوع
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
سر کوه بلند

سر کوه بلند آمد سحر باد
ز توفانی که می‌آمد خبر داد
درخت سبزه لرزیدند و لاله
به خاک افتاد و مرغ از چهچهه افتاد
سر کوه بلند ابر است و باران
زمین غرق گل و سبزهٔ بهاران
گل و سبزهٔ بهاران خاک و خشت است
برای آن که دور افتد ز یاران
سر کوه بلند آهوی خسته
شکسته دست و پا، غمگین نشسته
شکست دست و پا درد است، اما
نه چون درد دلش کز غم شکسته
سر کوه بلند افتان و خیزان
چکان خونش از دهان زخم و ریزان
نمی‌گوید پلنگ پیر مغرور
که پیروزید از ره، یا گریزان
سر کوه بلند آمد عقابی
نه هیچش ناله‌ای، نه پیچ و تابی
نشست و سر به سنگی هشت و جان داد
غروبی بود و غمگین آفتابی
سر کوه بلند از ابر و مهتاب
گیاه و گل گهی بیدار و گه خواب
اگر خوابند اگر بیدار، گویند
که هستی سایهٔ ابر است، دریاب
سر کوه بلند آمد حبیبم
بهاران بود و دنیا سبز و خرم
در آن لحظه که بوسیدم لبش
نسیم و لاله رقصیدن باهم


زنده یاد #مهدی_اخوان‌_ثالث
( #م_امید)
همراه با آواز : استاد #صدیق_تعریف
آهنگساز : استاد #مجید_درخشانی

@asheghanehaye_fatima
👇👇👇👇👇
سرد ِ سردم امشب
چونکه از شعله ی  خورشید نگاهت  دورم
بی تو مقیاس ندارد غم تنهایی و دلتنگی و بی حوصلگی

زیر مهتاب شبانگاهی این شهر غریب
به کدامین کوچه
بروم تا که نشان از تو و یادت باشد ؟

کوله بارم که پر از دلتنگی ست
آنقَدَر پرشده ، سنگینی او
طاقت ام  را برده ست

هر دو پایم سست است
چشم هایم  بی خاب
دست هایم خسته  ...

سرد ِ سردم امشب ...

دلم اما گرم است !

گرم ِ آن لحظه ی موعود
که تو را خواهم دید
و در آن لحظه ی موعود
به آتشگه  تاریخ
می سپارم همه غم هایم را

و در آغاز همان لحظه ی موعود
می نویسم بر در
بر در ِ خانه ی  دل
که تو را یافته ام

قیمت یافتن ات
عمر ِ کوتاه ِ پر از حادثه  بود


تو کجا میدانی  آرزوهایم  چیست؟!
آرزوهایم  نه !

آرزویم یک چیز
وانکه در گرمی ِ آغوش  تو بسپارم جان

با نگاه تو و با عطر ِ تن ات

بشوَم مست و به دنیا گویم :

با تو اکنون  بدرود
با تو دنیا   " بدرود " ...

#م_هاشمی_هخا
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
.

گل ِخورشید دمیده ست
و خیالت جاریست

دیدنت ناب ترین حادثه
در بیداریست

چشم بگشا
و جهان را چو خودت زیبا کن

خیر هر صبحِ منی ،
خواستنت اجباریست .



#م_شیرانی_طلوع
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
.


در باغ ِ دو چشمت
گل ِخورشید چه زیباست
عطر ِ نفست  بر لب ِ هر  غنچه  هویداست

روی  لب ِ تو 
خنده ی خورشید  دمیده
تو صبحِ بهاری، دلم از شوقِ تو شیداست



#م_شیرانی_طلوع
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima