عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
ما اسلحه راساخته ایم
ماسینه ها را دریده ایم
به واژه ها تهمت نزنیم
#جنگ
شاید دلش میخواست نام‌گلی باشد...

#محمد_افندیده

کاشت گل در پوکه‌های گاز اشک‌آور توسط زنی در روستای بیلین فلسطین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

نام این #فیلم_کوتاه " #تضاد " است.

"تضاد" ویدئویی ۲ دقیقه و ۳۰ ثانیه ای است که خرافات و جنگ را عامل نابودی بشر میداند و برنده ۱۱ جایزه بین المللی شد.


#NoWar
#جنگ_نه

@asheghanehaye_fatima
در جنگ‌جهانی دوم Marilyn Hare بازیگر ۱۸ ساله‌ی آمریکایی تصمیم گرفت برای تقویت روحیه سربازان ۱۰ هزار سرباز را ببوسد!
برخی از سربازها، سرخوش از بوسه‌ها، میگفتند تا یک ماه صورتشان را نخواهند شست!
#جنگ
#عشق

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
.

قبیله ای یک تنه ام که در تنم جنگ است
در دلم جنگ است
در سرم جنگ است
تو اما
فقط کسی را میبینی
که از میان هزاران سوال زندگی اش
یکی
و یکی را
تکرار می کند « خوبی؟»
.
.

من می توانم ساده ترین گیاهان را جوری به تاول ها بچسبانم که تنهایی شان سرباز کند و خالی شود اما
خودم را
هیچ جنگلی بند نمی آورد
چگونه باید بگویم
این سنجاق سینه ی شکل سنجاقک
روح دلتنگ آن عقاب غمگینیست
که مرا درجا
تبدیل می کند به هزاران کبک.
هزار کبک خرامان خسته ی سرگردان.

سرم را که برگرداندم
گیاهان از روی زخم هایم به ریشه هایشان باز گشته بودند
و چراغ قرمزی که پشتش ایستاده بودیم
آتشی بود که نمی شد در فاصله ی کوتاه سی ثانیه
پیاده شویم و دورش برقصیم.
نگاه کردم
در اعماق ماشین های مجاور
قبیله ها ی یک تنه ای بود
که زیر یک سقف
آوار می شدند.
نگاه کردم
اما
ندیدم.
من خسته ام عزیزم
و واقعا نمی دانم
باید به کدام آرزویم برسم
که دیگر
رسیده باشم .
.
#رویا_شاه_حسین_زاده
#آرزو
#عشق
#آتش
#جنگ
جنگ و صلح - لئو تولستوی 1.pdf
7.3 MB
کتاب PDF #جنگ_و_صلح جلد اول
-------------------------------
جنگ و صلح _ لئو تولستوی


@asheghanehaye_fatima👇
جنگ و صلح - لئو تولستوی 2.pdf
6.8 MB
کتاب PDF #جنگ_و_صلح جلد دوم
-------------------------------
جنگ و صلح _ لئو تولستوی

@asheghanehaye_fatima👇
جنگ و صلح - لئو تولستوی 3.pdf
7.5 MB
کتاب PDF #جنگ_و_صلح جلد سوم
-------------------------------
جنگ و صلح _ لئو تولستوی

@asheghanehaye_fatima👇
جنگ و صلح - لئو تولستوی 4.pdf
6.4 MB
کتاب PDF #جنگ_و_صلح جلد چهارم
---------------------
جنگ و صلح _ لئو تولستوی


@asheghanehaye_fatima
آلن، چنانکه عادتش بود، در این مجلس نیز پیراهنی به تن داشت که چاک سینه و پشتش به پسند روز بسیار گشوده بود. سینه‌اش که همیشه در نظر پی‌یر جلوۀ مرمر داشت به قدری به دیدگان او نزیک شد که چشمانش با وجود نزدیک‌بینی ناخواسته ظرایف زنده و شادابی شانه و گردن زیبای او را تشخیص می‌داد و لبهایش به قدری به شانۀ او نزدیک شد که کافی بود اندکی خم شود تا بر آن قرار گیرد. گرمی تن و عطر اندام او را حس می‌کرد و صدای خش‌خش خفیف کرستش را با جنبش تنش می‌شنید. پی‌یر زیبایی مرمرین او را که با لباسش درهم تنیده بود و یکی شده بود نمی‌دید بلکه تمامی جاذبۀ تن او را که فقط پیرهن از دید او پنهان می‌داشت حس می‌کرد و همین‌که این را دید دیگر نتوانست او را به صورت دیگری در نظر مجسم کند، همچنان‌که ما نمی‌توانیم همین‌که به حقیقتِ فریبی پی می‌بریم بار دیگر از آن گمراه شویم.

...

پی‌یر چشم به‌زیر افکند و بعد دوباره سر برداشت، می‌خواست او را باز به صورت همان زیبای دوردلی ببیند که پیش از آن هر روز می‌دید. اما دیگر حتی به این کار توانا نبود،چنانکه شخصی که شاخۀ علفی را از پشت پردۀ مه درختی پنداشته، نمی‌تواند باز آن علف را ببیند و درخت بپندارد. الن سخت به او نزدیک بود و از همان وقت در دل او نفوذ کرده و بر او سلطه یافته بود. میان آنها دیگر هیچ مرز و مانعی جز ارادۀ خود پی‌یر وجود نداشت.

...

وقتی به خانه بازگشت، مدتی دراز به آنچه بر سرش آمده بود فکر می‌کرد، خواب به چشمش نمی‌آمد. ولی مگر چه بر سرش آمده بود؟ هیچ! فقط فهمیده بود که زنی که از خردسالی می‌شناخت و هرگاه صحبتی از زیباییش می‌شده بی‌آنکه فکر کند سرسری می‌گفته بله زیباست! و حالا ممکن است ازآن او بشود.

با خود می‌گفت: ولی آخر سبک‌مغز است. من خودم همیشه می‌گفتم که دختر کم‌شعوری است. در احساسی که در من بیدار کرده چیزی پلیدی پنهان است، چیز پلید منع شده‌ای! می‌گفتند که برادرش آناتول عاشقش بوده و او نیز دل به آناتول داده بوده و میان آنها ماجراها رفته است و به همین علت آناتول را از او دور کرده‌اند. و آن برادرش ایپولیت...و آن پدرش واسیلی...نه! از اینها همه هیچ بوی خوشی نمی‌آید ـ و در همان زمانی که این افکار در ذهنش می‌گذشت (که البته ناتمام می‌ماند و به جایی نمی‌رسید) مچ خود را در حالی می‌گرفت که لبخندزنان آگاه بود که یک رشته فکرهای دیگر از پس افکار قبلی فرامی‌جوشد، و در عین آنکه به حقارت و بدگوهری او فکر می‌کرد دل به این خواب خوش می‌داشت که الن زنش خواهد شد و ممکن است دوستش بدارد و چه بسا که حقیقت شخصیت او درست برخلاف تصور او باشد و تمام آنچه درباۀ او فکر می‌کرد و می‌شنید نادرست بوده باشد. آنوقت آنچه در او می‌دید دیگر دختر پرنس واسیلی نبود بکله اندام رعنای زنی زیبا بود که در پیرهنی خاکستری نیمه‌پنهان بود." ولی نه، آخر چرا این فکر پیش از این هرگز از ذهن من نگذشته بود؟" و باز به خود می‌گفت که ممکن نیست و چیزی ناپاک و پنداشتی غیر طبیعی و به نیرنگ آمیخته در این پیوند پنهان است و گفته‌ها و نگاههای گذشتۀ الن را و گفته‌ها ونگاه‌های کسانی‌که آن دو را باهم می‌دیدند به خاطر می‌آورد و کلمات و اشارات آناپولونا را هنگامی که از خانۀ او حرف می‌زد و نیز به هزارها اشاره و کنایۀ پرنس واسیلی و دیگران بازاندیشید و هراس در دلش افتاد. آیا از هم‌اکنون خود را به طریقی در ماجرایی مسلما ناپسند متعهد نکرده بود؟ با این همه در همان زمان که این نتیجه به روشنی در دلش شکل می‌گرفت و به صورت تصمیم در‌می‌آمد، چهرۀ الن با تمام زیبایی زنانه‌اش از دیگر سوی روح او بر می‌دمید.


#جنگ_و_صلح
#لئو_تولستوی
ترجمه:سروش حبیبی

@asheghanehaye_fatima
آن‌کسی که برای اولین‌بار در دنیا جنگ را شروع کرد، بدون شک رنج دوری از معشوق را هرگز تجربه نکرده‌بود.

#جنگ_و_صلح
#لئو_تولستوی

@asheghanehaye_fatima
چه روزگار بدی شده
شرط بودنمان
کنار هم نبودن است
تناقض عجیب ریاضی در این روزهای تلخ و سیاه کرونا و جنگ
تا می آییم کنار هم جمع شویم
کم میشویم
آه از تقسیم شادی ها که
به ما نرسیده تمام شد...

#کرونا
#جنگ

طاعون
برای کسانی که عزیزی را به خاطر آن از دست داده‌اند
تمام نمی‌شود
و تا ابد ادامه خواهد داشت...

#طاعون #کرونا
#آلبر_کامو
@asheghanehaye_fatima
از #جنگ بدتر هم هست.
کسی که چیزی ندارد تا برایش بجنگد.



#آنتونی_رابینز


@asheghanehaye_fatima
💬جنگ که تموم شه ازدواج میکنیم و در مزرعه ی ما گلهایی خواهد رویید به زیبایی تو، در رحم تو دختری خواهد بود شبیه تو...

(نامه ای در جیب یک سرباز کشته شده)
#نامه
#جنگ

@asheghanehaye_fatima
#جنگ
تصویری فراگیر در شبکه‌های اجتماعی/ ادای احترام دو کودک به سربازان اوکراینی که عازم جنگ با نیروهای روسی هستند


باید به کودکان آموخت که جهان بی باتوم و گلوله زیباتر است.
باید به فکر ساختن یک بادبادک بود. 
هنوز هم با مشتی نخ و کمی کاغذ می شود به گیسِ طلای خورشید رسید.کودکی که با مسلسل بازی کند جهان را نجات نخواهد داد.


#اوریانا_فالاچی


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنیا بهتره رو انگشت‌های مهربون و معصوم بچه ها بچرخه تا تو دستان احمق هایی که انگار دارن تو زمین فوتبال بازی می کنن، توپشون هم زندگی، آرامش و امنیت من و شماست که از این زمین به اون زمین می اندازن.

امیدوارم اون صلحی که در واقع صلح نبود و فقط حرفش بود، باز هم در حد همون حرف ادامه پیدا کنه … این شمشیرها رو علنی از رو بستن اصلا خوب نیست
#جنگ
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#جنگ
🎼●آهنگ: «لغو جنگ»

■با صدای کودک اوکراینی: #آنا_دراگا

آن‌جا که جنگ باشد جایی برای بازی بچه‌ها نیست
جایی که جنگ باشد نمی‌توان گل چید!

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همین دو دقیقه کافی‌ست تا دریابیم کجای این جهان جنگ‌زده و انباشته از باروت ایستاده‌ایم.



سخنرانی یکی از فعالین سوسیالیست اوکراینی|ترجمه:حامد حکیمی
#جنگ
#اوکراین
@asheghanehaye_fatima
- ژورما: من ڪه نمی‌توانستم میان غریبه‌ها زندگی ڪنم. آدم اگر وطن نداشته باشد یتیم است.
- ‏گالیلئو: ڪلمه­ وطن یڪ روز از بین می‌رود. مردم آینده به ما نگاه می‌ڪنند ڪه خودمان را توی مرزها حبس ڪردیم و سر چند خط روی نقشه همدیگر را می‌ڪشتیم و می‌گویند؛ این‌ها عجب احمق‌هایی بودند.




#جنگ_آخر_زمان
#ماریو_بارگاس_یوسا


@asheghanehaye_fatima
«خبأني يا أخي من قسوة هذا العالم،
خبأني يا أخي في قلبك
لعلَ القصف لا يصل لي هناك.»

پنهانم کن از سنگدلى اين دنيا برادر،
مرا در قلبت پنهان كن برادر،
شايد بمباران آنجا به من نرسد

#جنگ

@asheghanehaye_fatima