عاشقانه های فاطیما
784 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima






به سرم می زند امشب بروم
چمدان بربندم
تک و تنها
بی خیالِ هوس و بوسه و عشق
بروم دورترین نقطه شهر
دور شوَم از تو و از عطر تنت
دور ریزم همه ی آنچه که در دل دارم

خالی از دغدغه ی سیب و بهشت و شیطان
بروم دورترین نقطه ی دنیای بزرگ
یک دل سیر به ..

من چه می گویم باز
یک دل سیر به تو فکر کنم؟
باز هم تیله چشمان سیاهت
بشود ماه و بیفتد عکسش
در دلِ آبیِ احساس و دلم تنگ شود
تنگ آغوش پر از گندم تو
تنگ آن داغی لبهای کویر لوتَت
تنگ آن خنده شیرین شکرنوش قشنگ
ای وای کجا بی تو روم؟!
بخدا بی تو مرا نیست منی
هر چه هست
در پس افکار جنون آمیزم ،
نقشی از صورت توست
من کجا بی تو روم؟!
کاش می شد که بخوابم آرام
تا که آزاد شوم از تو ولی
پشت پلکم باز هم
من تو را می بینم
به گمانم که تو خونی ، جسمی
که تو روحی ، خوابی
که به هرجا که روم
با من و در جانی ...





#بیتا_هراتیان
#عزیز_روزهام❤️
@asheghanehaye_fatima🌸




ما هم یک روز میخندیدیم
از ته دل،
جوری که انعکاسش ریزش بهمن های دلمان بود!
میخندیدیم وسط یخبندان و لرزهای زمستان،
دلمان گرم نفسهای هم بود...
توی سینه هایمان آتشفشان بود و گدازه هایش از گوشه لبهایمان بیرون میزد،
بوسه میشد و مینشست روی گونه های دلبر جانمان!!
ما هم روزی برای خودمان کسی بودیم
زمستانی داشتیم قشنگ،
آدمک‌ میساختیم عاشقانه
بی هراس از آب شدنش...
اخ که ما هم روزی دلی داشتیم
گرمِ گرم..
بی شال و کلاه
وآتش و روانداز
زمستانمان میگذشت و یک دل سیر کنار یار جانمان میلرزیدیم،
به شوق آغوش و بوسه، سرما میخوردیم و تب می کردیم!!
ما هم روزگاری مثلِ حالای شما
از آمدن برف ذوق می کردیم
و به دل کوچه می زدیم...
یار که رفت
برف هم رفت
ادمک دماغ هویجی چشم دکمه ای هم رفت
آب شد بیچاره!!
دلِ گرم رفت
ذوق و اغوش و بوسه رفت!!
هرچه داشتیم ونداشتیم رفت
فقط زمستان ماند و یک پنجرهِ
همیشه یخ بسته...


#بیتا_هراتیان
#شما_فرستادید
#امید
@asheghanehaye_fatima🌸



پاییز رفت و یک دل سیر عاشقی نکردیم ..
پاییز هم با ما راه نیامد ...
شکایتی نداریم
دل خوش می کنیم به زمستان ،
چه فرقی میکند چه فصلی باشد
ما از دنیا فقط یکدیگر را میخواهیم
زیر یک سقف
گرم کنار یکدیگر
لبهایمان غرق بوسه
آغوشمان ملتهب از دوست داشتن
وتن هایمان دور از رخوت جدایی..
برف هم آمد
بیاید ،
خوش آمد ،
قدمش روی چشمِ عاشقانه هایمان ..
مینشینیم با یار
یک چای خوشرنگ می نوشیم و
دعابه جانش می کنیم که به یمن سرمایش،
ما روز به روز گرمتر میشویم
و بهانه دستمان می آید برای بغل کردن
کم کم جوانه میزنیم برای گل دادن و بهاری شدن..
فصلها به هم زنجیر شده اند
بهانه اند برای عاشقی کردن
میشود با هر کدام عاشقانه ای خلق کرد
فقط کافیست او"که باید باشد ،
باشد...



#بیتا_هراتیان

‌‌‌
Forwarded from شعرنوش
💞🌧☁️❄️
🌧☁️❄️
☁️❄️
❄️
❄️ #در_مسیر_عشق
❄️✍🏻شعر #بیتا_هراتیان
❄️🎤صداخوانی #فاطیما
❄️👈تنظیم #آرتا_رحیمی

به سرم می زند امشب بروم
چمدان بربندم
تک و تنها
بی خیالِ هوس و بوسه و عشق
بروم دورترین نقطه شهر
دور شوَم از تو و از عطر تنت
دور ریزم همه ی آنچه که در دل دارم
خالی از دغدغه ی سیب و بهشت و شیطان
بروم دورترین نقطه ی دنیای بزرگ
یک دل سیر به ...
من چه می گویم باز
یک دل سیر به تو فکر کنم؟
باز هم تیله چشمان سیاهت
بشود ماه و بیفتد عکسش
در دلِ آبیِ احساس و دلم تنگ شود
تنگ آغوش پر از گندم تو
تنگ آن داغی لبهای کویر لوتَت
تنگ آن خنده شیرین شکرنوش قشنگ
ای وای کجا بی تو روم؟!
بخدا بی تو مرا نیست منی
هر چه هست
در پس افکار جنون آمیزم،
نقشی از صورت توست
من کجا بی تو روم؟!
کاش می شد که بخوابم آرام
تا که آزاد شوم از تو ولی
پشت پلکم باز هم
من تو را می بینم
به گمانم که تو خونی، جسمی
که تو روحی، خوابی
که به هرجا که روم
با من و در جانی...



─═ঊঈ #بیتا_هراتیان ঈঊ═─

در #اسپریاکر بشنوید:
https://www.spreaker.com/user/artatv/in-he-path-of-love
☁️
❄️🌧
❄️─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
☁️
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
🌧
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
سردارِ پیروزِ
جنگ های جهانی ام
تویی،
هیتلر تویی
یارِ بی دفاع لهستانی ات منم ...


#بیتاهراتیان
#بیتا_هراتیان

@asheghanehaye_fatima
تمام روز حواسم را از جای خالی ات می گیرم و پرت می کنم به طرح های ریز پرده و ترک های گلدان شمعدانی،
به لکه های روی کریستال ها و یک دست بودن کتلت های میان تابه،به تار و پودهای قالی و نقش نگار ترمه روی میز..
گاهی دست حواسم را می گیرم و می برمش یک جای دور،
رهایش می کنم در کوچه پس کوچه های کاشان ،
حوالی شعرهای سهراب..
میبرم می نشانمش روی شانه های شاملو،
زل می زند به آیدای درون آینه..
از او دور می شوم
آنقدر دور که گمش می کنم ..
فراموشی می گیرم
کلید را در خانه جا می گذارم و اشتباهی سر از کوچه علی چپ در می آورم.
حواس را می خواهم چکار
نشانی خیابان و کوچه به چه کار می آید،
چه فرقی دارد کدام نقطه جهان باشم
و نامم را به یاد آورم یا نه!
وقتی تو در هیچ کجا‌ی جغرافیای دنیا نیستی تا نامم را صدا بزنی،
وقتی عطرت را هیچ بادی به پیراهن پهن شده روی طناب حیاط خانه ام نمی رساند..
اصلا چه بهتر که گم شوم لابه لای الزایمر و فراموش کنم مسیر رسیدن به خانه را،
وقتی هیچ نشانی ختم به چهار خانه های پیراهن تو نمی شود و انتهای هیچ خیابانی مرا به اغوش تو نمی رساند...

#بیتا_هراتیان


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

.

هر شب دعا می کنم خدا مرا برای تو نگه دارد
باشم و برای چشمانت شعر بگویم و قربان صدقه خنده هایت بروم ،صدایت کنم بگویی جانم و من برای لحن صدای مهربانت جان دهم..
من باید باشم و جای تمام آدم های دنیا دوستت بدارم
دلشوره هایت را شیرین کنم و از شانه هایت خستگی را بتکانم..
مگر می شود من نباشم و دلم را به سینه تو سنجاق نکنم و میان خیابان های شلوغ شهر تنهایت بگذارم
باران ببارد و چترت نشوم
باد بیاید و برایت شال نشوم
قهوه بنوشی و شکر حل شده ته فنجانت نباشم
نه جانم
خدا باید مرا برای تو نگه دارد
که صبح با بوسه از خواب بیدارت کنم و شب با لالایی تو را تا مرز خواب های شیرین ببرم..
من باید باشم و بلاگردان چشمهایت شوم
سپر بلایت باشم
و دردت را بریزم به جانم!
تو هم دعا کن که دنیایت از من خالی نشود
بمانم و اگر لازم باشد
به جای تو بمیرم..



#بیتا_هراتیان
@asheghanehaye_fatima

.
محــــــــــــــــــــکم
دسـت هایـم را بگیـر
پاییــز در راه اســت
بــــــــاد بـا کســـــــی
شـوخـــــی نـــدارد
سنگیــنی شـانـــه ات
کــه نبـاشــــــــــــــد
مرا می برد مثال برگی
کـه از دامـن درخــت
فـــرو می اُفــتد ...!!!
.
#بیتا_هراتیان
می توان با دست های ُ
گره از کلاف دلتنگی باز کرد
و بافت هزار رویایِ
در آغوش کشیدنت را..
باید از سر گرفت هر شب
رج به رج
خیال آمدنت را....



#بیتا_هراتیان



@asheghanehaye_fatima
بوسه از غنچه لبهای
تو چیدن دارد؛
دیدنِ رویِ تو در
آینه دیدن دارد؛
صبح بخیر گفتن تو،
خواندن شعر و غزل است؛
نام من را تو صدا کن،
شنیدن دارد..

👤 #بیتا_هراتیان

@asheghanehaye_fatima
عاشقانه هایتان را به رخ ادم های تنهای شهر نکشید
دو نفره هایتان را ببرید
در کوچه باغ های خلوت پاییز،
وسط میدان شهر دست در گردن دلبرهایتان نیندازید
دل های ترک خورده آدم ها را فرو نریزید..

پاییز خودش به اندازه کافی غم دارد
شما حسرت را ندوزید به چشمهای منتظر پشت پنجره،
آهسته عاشقی کنید
شهر پر از یک نفره هاییست که روزی عشقشان را به رخ کوچه ها و خیابان ها می کشیدند و خبر دلدادگیشان با قارقار کلاغ ها به این طرف و آن طرف شهر می رسید..

پشت دیوارها یواشکی یارتان را ببوسید گونه
هایی همین حوالیست که تاب آمدن باران را ندارند و آنقدر نم کشیده اند که مثل شیروانی های پوسیده رشت با نم بارانی از هم می پاشند..

اینجا پر از دلهای تنگیست که مثل انارهای سرخ پاییزی ترک خورده اند..

این شهر پر از آدم های تنهاییست که روزی بی چتر زیر باران قدم می زدند و هیچ سوزی دل گرمشان را سرد نمی کرد..
مهربان باشید با تنهایی آدم ها،
با آدم های تنهاااا.....

#بیتا_هراتیان 


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دست مرا در دست آفتاب بگذار
و موهایم را به دست نسیم بسپار
نگاهم ڪن
تا خورشید در من طلوع ڪند
هر صبح...

#بیتا_هراتیان

@asheghanehaye_fatima
برای داشتنت جنگیدم
زمین و زمان را به هم دوختم
فکرش را هم نمی کردم
نباشی..
انگاری که بگویند ماه برای همیشه پشت ابر می ماند
یا خورشید را قراراست از دامن آسمان بگیرند...
تو باور می کردی اگر در یک ظهر داغ مردادی
کسی می آمد و می گفت هشدار بارش برف داده اند
همان قدر نبودنت عجیب و دور از تصور بود
که بارش برف در ظهر تابستان
و نبودن ماه و خورشید در دل آسمان..
اما خسته شدم مثل تمام آدمهایی که خلاف جهت رودخانه شنا می کنند
می روند و می روند
اما هرگز نمی رسند
نیمه راه خسته می شوند
از نفس می افتند و زیر آب فرو می روند
غرق می شوند
غرق...

#بیتا_هراتیان



@asheghanehaye_fatima
بغلم کن
میخواهم جای لبهایم روی پیراهن سفیدت نقش ببندد
در خیابان راه بروی و همه به نقش و نگارهای صورتی چسبیده به یقه پیراهنت نگاه کنند و با دست نشانت بدهند
و لبخند بزنند...
جوری بغلم کن
که عطرت روی موهایم جا بماند
باران ببارد
و بوی نم باران با عطر موهایم در آمیزد
باد بوزد
و دنیا را مست کند..
محکم مرا در اغوش بکش
نگاهم کن
جوری که برق چشمانمان صاعقه شود
و رگبار نوبرانه عشق
یکریز ببارد..
اصلا مرا ببوس
از آن بوسه های عمیق
که نفسهایمان را در هم می پیچاند
و عشق در وجودمان شعله می کشد.
بغلم کن لعنتی جانم
یک جور عجیب
که هر که ما را دید تردید کند
که تو مرا بغل کرده ای
یا من تو را..


#بیتا_هراتیان

@asheghanehaye_fatima
.

دوست داشتن است که یکنفر را مهم میکند ، دلشوره و دلهره می آورد
و حتی یک دقیقه بی خبری از آن نفس ادم را تنگ می کند ..
دوست داشتن در کار نباشد آن یکنفر میشود یکی میان هفت میلیارد نفر که مهم نیست کجای جهان به چه کاری مشغول است و ساعت غذا خوردنش گذشته است یا نه!


#بیتا_هراتیان

@asheghanehaye_fatima