عاشقانه های فاطیما
784 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@Asheghanehaye_fatima



مقاومت با حرف‌های بزرگ شروع نمی‌شود
بلکه با کارهای کوچک
مانند خش‌خش آرام طوفان در باغچه
یا گربه‌ای که تلوتلو می‌خورد.

مانند رودخانه‌های بزرگ
با سرچشمه‌ی کوچک
در دل جنگلی.

مانند حریقی بزرگ
با همان کبریتی که
سیگاری را هم روشن می‌کند.

مانند عشق در یک نگاه
و به دل نشستن صدایی که تو را جذب می‌کند.

مقاومت با پرسشی از خود
آغاز می‌شود
و سپس همان سوال را از دیگری پرسیدن.


« #رمکو_کامپرت»
ترجمه: شهلا اسماعیل‌زاده؛مؤدب میرعلایی

#شعر
@asheghanehaye_fatima



مقاومت با حرف‌های بزرگ شروع نمی‌شود
بلکه با کارهای کوچک
مانند خش‌خش آرام طوفان در باغچه
یا گربه‌ای که تلوتلو می‌خورد

مانند رودخانه‌های بزرگ
با سرچشمه‌ی کوچک
در دل جنگلی

مانند حریقی بزرگ
با همان کبریتی که
سیگاری را هم روشن می‌کند

مانند عشق در یک نگاه
و به دل نشستن صدایی که تو را جذب می‌کند

مقاومت با پرسشی از خود
آغاز می‌شود
و سپس همان سوال را از دیگری پرسیدن.


#رمکو_کامپرت
@asheghanehaye_fatima




دوست مرده‌ام
چگونه تو را در واژه‌ها زنده کنم
یک زندگی پر از تردید
و ترس از دستی بر شانه‌هایت
تو هرگز نمی‌دانی با دستی بر شانه‌هایت چه اتفاقی خواهد افتاد
این را جنگ به ما آموخت
بدون گوشت و در گذر زمان
فقط استخوانی

وقتی تو را برای آخرین بار دیدم
کلامی بر زبانت جاری نمی‌شد
اما با چهره‌ات حرف زدی

همسرت گفت
برو کنارش بنشین
و من ناتوان در کنار بستر تو،
دستم را بروی اندام زنده‌ی بزرگت
که هنوز از مرگ چیزی نمی‌دانست انداختم
وداعی که هرگز برای من امکان پذیر نشد.


#رمکو_کامپرت
#شاعر_هلند
ترجمه:
#شهلا_اسماعیل_زاده 🌱
@asheghanehaye_fatima



اینگونه که راه می‌روی
بیرون از تختخواب، در اتاق
به سوی میز با شانه
هیچگاه هیچ سطری راه نخواهد رفت

اینگونه که حرف می‌زنی
با دندان‌هایت در دهانِ من
و گوش‌هایت بر زبانِ من
هیچگاه هیچ مدادی حرف نخواهد زد

اینگونه که سکوت می‌کنی
با خونِ تو در پشتِ من
از چشمانت بر گردنِ من
هیچگاه هیچ شعری سکوت نخواهد کرد.


#رمکو_کامپرت
@asheghanehaye_fatima



اینگونه که راه می‌روی
بیرون از تختخواب، در اتاق
به سوی میز با شانه
هیچگاه هیچ سطری راه نخواهد رفت
اینگونه که حرف می‌زنی
با دندان‌هایت در دهان من
و گوش‌هایت بر زبان من
هیچگاه هیچ مدادی حرف نخواهد زد
اینگونه که سکوت می‌کنی
با خون تو در پشتِ من
از چشمانت بر گردنِ من
هیچگاه هیچ شعری سکوت نخواهد کرد.


#رمکو_کامپرت
@asheghanehaye_fatima


اینگونه که راه می‌روی
بیرون از تختخواب، در اتاق
به سوی میز با شانه
هیچگاه هیچ سطری راه نخواهد رفت

اینگونه که حرف می‌زنی
با دندان‌هایت در دهانِ من
و گوش‌هایت بر زبانِ من
هیچگاه هیچ مدادی حرف نخواهد زد

اینگونه که سکوت می‌کنی
با خونِ تو در پشتِ من
از چشمانت بر گردنِ من
هیچگاه هیچ شعری سکوت نخواهد کرد.

#رمکو_کامپرت
ترجمه:
#شهلا_اسماعیل_زاده
این‌گونه که راه می‌روی
بیرون از تخت‌خواب، در اتاق
به سوی میز با شانه
هیچ‌گاه هیچ سطری راه نخواهد رفت

این‌گونه که حرف می‌زنی
با دندان‌های‌ات در دهانِ من
و گوش‌های‌ات بر زبانِ من
هیچ‌گاه هیچ مدادی حرف نخواهد زد

این‌گونه که سکوت می‌کنی
با خونِ تو در پشتِ من
از چشمان‌ات بر گردنِ من
هیچ‌گاه هیچ شعری سکوت نخواهد کرد.


■شاعر: #رمکو_کامپرت |هلند،۱۹۲۹|
|Remco Wouter Campert|

■برگردان: #شهلا_اسماعیل‌زاده

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این‌گونه که راه می‌روی
بیرون از تخت‌خواب، در اتاق
به سوی میز با شانه
هیچ‌گاه هیچ سطری راه نخواهد رفت

این‌گونه که حرف می‌زنی
با دندان‌های‌ات در دهانِ من
و گوش‌های‌ات بر زبانِ من
هیچ‌گاه هیچ مدادی حرف نخواهد زد

این‌گونه که سکوت می‌کنی
با خونِ تو در پشتِ من
از چشمان‌ات بر گردنِ من
هیچ‌گاه هیچ شعری سکوت نخواهد کرد.

■●شاعر: #رمکو_کامپرت | Remco Wouter Campert |هلند،۱۹۲۹ |


■●برگردان: #شهلا_اسماعیل‌زاده


@asheghanehaye_fatima
این‌گونه که راه می‌روی
بیرون از تخت‌خواب، در اتاق
به سوی میز با شانه
هیچ‌گاه هیچ سطری راه نخواهد رفت

این‌گونه که حرف می‌زنی
با دندان‌هایت در دهان من
و گوش‌هایت بر زبان من
هیچ‌گاه هیچ مدادی حرف نخواهد زد

این‌گونه که سکوت می‌کنی
با خون تو در پشتِ من
از چشمان‌ات بر گردنِ من
هیچ‌گاه هیچ شعری سکوت نخواهد کرد.

■●شاعر: #رمکو_کامپرت | Remco Wouter Campert | هلند ● ۱۹۲۹

@asheghanehaye_fatima
این‌گونه که راه می‌روی
بیرون از تخت‌خواب، در اتاق
به سوی میز با شانه
هیچ‌گاه هیچ سطری راه نخواهد رفت

این‌گونه که حرف می‌زنی
با دندان‌هایت در دهان من
و گوش‌هایت بر زبان من
هیچ‌گاه هیچ مدادی حرف نخواهد زد

این‌گونه که سکوت می‌کنی
با خون تو در پشتِ من
از چشمان‌ات بر گردنِ من
هیچ‌گاه هیچ شعری سکوت نخواهد کرد.

#رمکو_کامپرت


@asheghanehaye_fatima
مقاومت با حرف‌های بزرگ شروع نمی‌شود
بلکه با کارهای کوچک
مانند خش‌خش آرام طوفان در باغچه
یا گربه‌ای که تلوتلو می‌خورد

مانند رودخانه‌های بزرگ
با سرچشمه‌ی کوچک
در دل جنگلی

مانند حریقی بزرگ
با همان کبریتی که
سیگاری را هم روشن می‌کند

مانند عشق در یک نگاه
و به دل نشستن صدایی که تو را جذب می‌کند

مقاومت با پرسشی از خود
آغاز می‌شود
و سپس همان سوال را از دیگری پرسیدن.



#رمکو_کامپرت🔥

@asheghanehaye_fatima
اینگونه که راه می‌روی
بیرون از تختخواب، در اتاق
به سوی میز با شانه
هیچگاه هیچ سطری راه نخواهد رفت

اینگونه که حرف می‌زنی
با دندان‌هایت در دهان من
و گوش‌هایت بر زبان من
هیچگاه هیچ مدادی حرف نخواهد زد

اینگونه که سکوت می‌کنی
با خون تو در پشتِ من
از چشمانت بر گردنِ من
هیچگاه هیچ شعری سکوت نخواهد کرد.


#رمکو_کامپرت

@asheghanehaye_fatima