عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.51K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



ساعت‌هایی هستند
بدون تو. گاهی. شاید. این امکان‌پذیر است.
رودهایی هستند با سرچشمه‌هایی پر از آلاله
بدون تو. قایق‌هایی با موتورهایی که پت‌پت می‌کنند، در خلاف جریان آب
بدون تو.
راه‌هایی هستند بدون تو. جاده‌های فرعی، تصادف‌ها
نهرهای خشکی
پروانه‌هایی هستند بدون تو، و کَنگرهای وحشی. بی‌شمار.
دلسردی هست بدون تو. رخوت. دل‌نگرانی
و هیچ ساعتی نمی‌گذرد
و هیچ ساعتی نگذشته است.


#تون_تلگن
#شعر_هلند🇳🇱
ترجمه :
#شهلا_اسماعیل_‌زاده
@asheghanehaye_fatima




دوست مرده‌ام
چگونه تو را در واژه‌ها زنده کنم
یک زندگی پر از تردید
و ترس از دستی بر شانه‌هایت
تو هرگز نمی‌دانی با دستی بر شانه‌هایت چه اتفاقی خواهد افتاد
این را جنگ به ما آموخت
بدون گوشت و در گذر زمان
فقط استخوانی

وقتی تو را برای آخرین بار دیدم
کلامی بر زبانت جاری نمی‌شد
اما با چهره‌ات حرف زدی

همسرت گفت
برو کنارش بنشین
و من ناتوان در کنار بستر تو،
دستم را بروی اندام زنده‌ی بزرگت
که هنوز از مرگ چیزی نمی‌دانست انداختم
وداعی که هرگز برای من امکان پذیر نشد.


#رمکو_کامپرت
#شاعر_هلند
ترجمه:
#شهلا_اسماعیل_زاده 🌱
@asheghanehaye_fatima





می‌توانی به هر کجا  که می‌خواهی بروی
اما راه‌های بازگشتِ دوباره بسیاراند
در هر قدم و هر جایی از این کهنه درد،
در هر سرزمینی نهفته اند.

دوباره گریه ام می‌گیرد
اگر در دره، شب
گرم و کامل از درخت فروافتد
گویی تو برای همیشه
با هر چه هست گم شده‌ای
آن را چه بنامم عزیزکم،
دردی نیست وقتی خود همه درد باشی،
شادی تو را به اندازه ی کافی شاد نمی‌کند
سرزمین موعود ممنوعه است.


#روتخر_کوپلاند
#شاعر_هلند
ترجمه:
#شهلا_اسماعیل_زاده🌱
...گویی تو برای همیشه
با هر چه هست گم شده‌ای
آن را چه بنامم عزیزکم،
دردی نیست وقتی خود همه درد باشی...

#روتخر_کوپلاند
#شاعر_هلند
ترجمه:
#شهلا_اسماعیل_زاده


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


اینگونه که راه می‌روی
بیرون از تختخواب، در اتاق
به سوی میز با شانه
هیچگاه هیچ سطری راه نخواهد رفت

اینگونه که حرف می‌زنی
با دندان‌هایت در دهانِ من
و گوش‌هایت بر زبانِ من
هیچگاه هیچ مدادی حرف نخواهد زد

اینگونه که سکوت می‌کنی
با خونِ تو در پشتِ من
از چشمانت بر گردنِ من
هیچگاه هیچ شعری سکوت نخواهد کرد.

#رمکو_کامپرت
ترجمه:
#شهلا_اسماعیل_زاده
@asheghanehaye_fatima



بهتر نیست بروم؟
غمگین باشم و بروم؟
و بالاخره زندگی را بی‌اهمیت ببینم
شانه‌هایم را بالا بیاندازم 
و بروم؟
دنیا را رها کنم
(یا به کس دیگری بدهم)
فکر کنم:
تا همین‌جا بس است
و بروم؟
به دنبال دری باشم
و اگر دری نیست، دری بسازم
با احتیاط آن را باز کنم
و بروم
یا با سرگرمی‌های کوچک سر کنم؟
و بمانم؟

تو بگو
بمانم؟

#تون_تلگن
#شاعر_هلند 🇳🇱
ترجمه: #شهلا_اسماعیل‌_زاده
@asheghanehaye_fatima
.

زبان‌هایی هستند که در آن گذشته را نمی‌توانی بیان کنی
فقط زمان حال دارد
حالا باران می‌بارد و تو
چهره و دستانت را به‌سوی آسمان گرفته‌ای
گویی که از آسمان کاغذهای رنگی ریز، می‌ریزد
و تو هنوز جوانی
انگار آنجا، در آسمان معجزه‌ای رخ می‌دهد

و تو آزادی مثل باد
می‌توانی هر تصمیمی‌بگیری
مثلا رفتن، دیگر چیزی ننوشتن،
یا دوباره وارد شدن و ماندن.

#میر_یام_فان_هی
ترجمه:
#شهلا_اسماعیل_زاده
@asheghanehaye_fatima




نوشتن مثل نوشیدن است
نه سرما نه زمان
نه گرسنگی را حس کردن.
با اعتماد گرفتنِ روشنایی
که
از پنجره می تابد است.
حس کردن بهار پیش از آنکه برسد،
از زیر خاک در آوردنِ
آنچه پنهان است،
کف بینی،
گشودن و قسمت کردن.
نوشتن مثل نوشیدن است،
برای تنها
نبودن.

#میر_یام_فان_هی
ترجمه:
#شهلا_اسماعیل_زاده
تنها می‌توانم دستهایی خالی
و چند واژه‌ای به تو بدهم
که هنوز دیدنی نیستند
اما یک صبح بخیر شنیدنی دارم
گرمایی برای ترس‌ات
وقتی که تنها هستی.

#یوحانا_کرووت
ترجمه:
#شهلا_اسماعیل_زاده



@asheghanehaye_fatima