Forwarded from شعرنوش
💞💛🍁🍂
💛🍁🍂
🍁🍂
🍂
🍂📝 #خیال_تو
🍂✍️شاعر #اهورا_فروزان
🍂🎤 صداخوانی #فاطیما
🍂👈تنظیم #آرتا_رحیمی
دیشب خواب خوبی ندیدم برات!
با دیوونگیت ماه و پس میزدی!
به بغضای من انگ مستی زدن!
واسه شعر من داشتی دس میزدی!
حواست نبود از خودت رد شدی
با گرگا می رقصیدی تو خون و دود
بغل کردمت...رفته بودی ولی!
جنازم رو دستای من مونده بود...
پریدم ، ازین خواب سرما زده
یه کابوس بدتر توی راه بود
امیدم به دستای گرمت فقط...
یه آرامش خیلی کوتاه بود
تو رفتی، نباید بهت فک کنم
نباید به خوابم بیای بعد ازین...
بهم گفتی دیگه نمی بینمت!
بهت گفته بودم که گرده زمین!
میمیرم روی شونه های پتو!
بغل میکنم گریه هامو به جات
به شعرا ی تلخم سپردم تورو
که برگشتی آغوش باشن برات...
تو صد ساله بی من قدم میزنی...
تو رفتی که دنیای من دق کنه
تصور کن انقدر غمگین بشی...
خیابون به جای تو هق هق کنه!
حواسم به اشکامه! باشه.... نباش!
با دیوار حرفامو میگم برو:
میگم " دیگه دوست ندارم ولی
یه بار دیگه کاشکی ببینم تورو!"
تورو باد پاییز آورده بود..
که با دست تقدیر رفتی به باد...
به فکر یکی دیگه ام بعد تو...
یکی که منو واسه ی "من" بخواد!
يكي باشه، تنها يكي! يك نفر!
يكي كه بفهمه كه حالم بده
كه وقتي دلم از خدا هم پره
کنارم بمونه...عذابم نده...
یکی باشه که چشم و ابروی تو....
یکی باشه که ، دست های تو رو...
یکی که تو باشی... تو باشی فقط...
یکی که مهم نیست اصلا... برو!
─═ঊঈ🕊 #اهورا_فروزان 🕊ঈঊ═─
🌧
🍁⛈
🍁🍂─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
💦
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
💦
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍂🍁🍂
💛🍁🍂
🍁🍂
🍂
🍂📝 #خیال_تو
🍂✍️شاعر #اهورا_فروزان
🍂🎤 صداخوانی #فاطیما
🍂👈تنظیم #آرتا_رحیمی
دیشب خواب خوبی ندیدم برات!
با دیوونگیت ماه و پس میزدی!
به بغضای من انگ مستی زدن!
واسه شعر من داشتی دس میزدی!
حواست نبود از خودت رد شدی
با گرگا می رقصیدی تو خون و دود
بغل کردمت...رفته بودی ولی!
جنازم رو دستای من مونده بود...
پریدم ، ازین خواب سرما زده
یه کابوس بدتر توی راه بود
امیدم به دستای گرمت فقط...
یه آرامش خیلی کوتاه بود
تو رفتی، نباید بهت فک کنم
نباید به خوابم بیای بعد ازین...
بهم گفتی دیگه نمی بینمت!
بهت گفته بودم که گرده زمین!
میمیرم روی شونه های پتو!
بغل میکنم گریه هامو به جات
به شعرا ی تلخم سپردم تورو
که برگشتی آغوش باشن برات...
تو صد ساله بی من قدم میزنی...
تو رفتی که دنیای من دق کنه
تصور کن انقدر غمگین بشی...
خیابون به جای تو هق هق کنه!
حواسم به اشکامه! باشه.... نباش!
با دیوار حرفامو میگم برو:
میگم " دیگه دوست ندارم ولی
یه بار دیگه کاشکی ببینم تورو!"
تورو باد پاییز آورده بود..
که با دست تقدیر رفتی به باد...
به فکر یکی دیگه ام بعد تو...
یکی که منو واسه ی "من" بخواد!
يكي باشه، تنها يكي! يك نفر!
يكي كه بفهمه كه حالم بده
كه وقتي دلم از خدا هم پره
کنارم بمونه...عذابم نده...
یکی باشه که چشم و ابروی تو....
یکی باشه که ، دست های تو رو...
یکی که تو باشی... تو باشی فقط...
یکی که مهم نیست اصلا... برو!
─═ঊঈ🕊 #اهورا_فروزان 🕊ঈঊ═─
🌧
🍁⛈
🍁🍂─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
💦
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
💦
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍂🍁🍂
Telegram
attach 📎
Forwarded from شعرنوش
💞💛🍁🍂
💛🍁🍂
🍁🍂
🍂
🍂🔹 #به_خدا_می_سپارمت
🍂✍️شاعر #اهورا_فروزان
🍂🎤شعرخواني #فاطیما
🍂👈تهیه و تنظیم #آرتا_رحیمی
دارد به بند بند دلم حمله میکند...
این حس دلخوری که مرا میخورد مدام
این جای خالی ات که مرا میزند زمین...
این عشق لعنتی که نمی آورد دوام...
بس كن عزيز من! به تنم زار ميزني
وقتي كه وصله ي تن اين زن نميشوي
دیر آمدی، به هم نرسیدیم و فعل ها
گفتند تو مجاب به رفتن نمیشوی....
اما دروغ بود، تو را برده بود شعر...
اما دروغ بود، مرا کشته بود درد...
از دور دست ها بغلش میکنم هنوز....
مردی که عاشقانه مرا باورم نکرد
از تو گذشته است مرا دوست داری و...
از من گذشته است ولی دوست دارمت
از هم گذشته ایم...و این سرنوشت ما است
رفتم عزیز من به خدا می سپارمت...
─═ঊঈ #اهورا_فروزان ঈঊ═─
🌧
🍁⛈
🍁🍂─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
💦
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
💦
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍂🍁🍂
💛🍁🍂
🍁🍂
🍂
🍂🔹 #به_خدا_می_سپارمت
🍂✍️شاعر #اهورا_فروزان
🍂🎤شعرخواني #فاطیما
🍂👈تهیه و تنظیم #آرتا_رحیمی
دارد به بند بند دلم حمله میکند...
این حس دلخوری که مرا میخورد مدام
این جای خالی ات که مرا میزند زمین...
این عشق لعنتی که نمی آورد دوام...
بس كن عزيز من! به تنم زار ميزني
وقتي كه وصله ي تن اين زن نميشوي
دیر آمدی، به هم نرسیدیم و فعل ها
گفتند تو مجاب به رفتن نمیشوی....
اما دروغ بود، تو را برده بود شعر...
اما دروغ بود، مرا کشته بود درد...
از دور دست ها بغلش میکنم هنوز....
مردی که عاشقانه مرا باورم نکرد
از تو گذشته است مرا دوست داری و...
از من گذشته است ولی دوست دارمت
از هم گذشته ایم...و این سرنوشت ما است
رفتم عزیز من به خدا می سپارمت...
─═ঊঈ #اهورا_فروزان ঈঊ═─
🌧
🍁⛈
🍁🍂─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
💦
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
💦
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍂🍁🍂
Telegram
attach 📎
Forwarded from شعرنوش
💞💦🌨❄️
💦🌨❄️
🌨❄️
❄️
❄️🔹 #سرود_پنجم
❄️✍️شعر #احمد_شاملو
❄️📗از دفتر #آیدا_در_آیینه . سرود پنجم/بخش یازدهم
❄️🎤صداخوانی #فاطیما
❄️👈تنظیم #آرتا_رحیمی
اکنون رَخت به سراچه ی آسمانی دیگر خواهم کشید
آسمانِ آخرین
که ستاره ی تنهای آن
تویی.
آسمانِ روشن
سرپوشِ بلورینِ باغی
که تو تنها گلِ آن،تنها زنبورِ آنی.
باغی که تو
تنها درختِ آنی
و بر آن درخت
گلی ست یگانه
که تویی.
ای آسمان و درخت و باغِ من،گل و زنبور و کندوی من!
اکنون رَخت به گستره ی خوابی خواهم کشید
که تنها رویای آن
تویی.
─═ঊঈ #احمد_شاملو ঈঊ═─
🌧
❄️⛈
❄️─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
💦
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
💦
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
💦🌨❄️
🌨❄️
❄️
❄️🔹 #سرود_پنجم
❄️✍️شعر #احمد_شاملو
❄️📗از دفتر #آیدا_در_آیینه . سرود پنجم/بخش یازدهم
❄️🎤صداخوانی #فاطیما
❄️👈تنظیم #آرتا_رحیمی
اکنون رَخت به سراچه ی آسمانی دیگر خواهم کشید
آسمانِ آخرین
که ستاره ی تنهای آن
تویی.
آسمانِ روشن
سرپوشِ بلورینِ باغی
که تو تنها گلِ آن،تنها زنبورِ آنی.
باغی که تو
تنها درختِ آنی
و بر آن درخت
گلی ست یگانه
که تویی.
ای آسمان و درخت و باغِ من،گل و زنبور و کندوی من!
اکنون رَخت به گستره ی خوابی خواهم کشید
که تنها رویای آن
تویی.
─═ঊঈ #احمد_شاملو ঈঊ═─
🌧
❄️⛈
❄️─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
💦
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
💦
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
Telegram
attach 📎
Forwarded from شعرنوش
💞🌧☁️❄️
🌧☁️❄️
☁️❄️
❄️
❄️✅ #حواست_هست
❄️✍🏻شعر #وحید_اختری
❄️🎤صداخوانی #فاطیما
❄️🎼آواز #پویا_جمشیدی
❄️👈تنظیم #آرتا_رحیمی
افتادهام در ابتدای كوچهای بن بست
از دست دارم میروم، اصلاً حواست هست!؟
بیرون زدم از خاطراتت برف میآمد
من گریه كردم آخر این قصه را باید
بعد از تو فکر روزهای آخرم باشم
بعد از تو فكر ضجههای دفترم باشم
بعد از تو چشمم دفترم را آبیاری كرد
بعد از تو تهران پابهپایم بی قراری كرد
بعد از تو راهی از جهنم رو به من وا شد
بعد از تو بهمن بدترین میدان دنیا شد
بعد از تو دیگر آرزوهایم زمین خوردند
بعد از تو با پای خودم نعش مرا بردند
بعد از تو من زانو زدم، آینده را كشتم
دیوار میزد هی خودش را بر سر و مشتم
بعد از تو در من اشتیاق زنده ماندن مُرد
كابوس تنهاتر شدن آیندهام را خورد
حس میکنم بعد از تو تاریخم دو قسمت شد
میخواستم باور کنی در من قیامت شد
از حسرت بازی دستت لای موهایم
از گریه هایم لابه لای آرزوهایم
از بوسههای آخرت، از دستِ بر دوشم
از لذت یك دوستت دارم در آغوشم
از من سكوت، از تو سكوت، از عشق پنهانی
لبخندهای زورکی در اوج ویرانی
انگار بغضی در گلویم گم شده باشد
انگار قلبم قسمت مردم شده باشد
انگار خواهم مرد از این کابوس وا مانده
انگار نیمی از وجودم در تو جا ماند
انگار که بازندهام در اوج رویایت
پای پیاده میروم از آرزوهایت
از دورتر میبینمت این آخرین بار است
دنیا به ما یک زندگی کردن بدهکار است
غمگینم از آینده از تقدیر، غمگینم
دارم تو را در خاطراتم خواب میبینم
می فهمم این رفتن برایت آخرین راه است
دیوار من از زندگی یک عمر كوتاه است
من رفتنت را با دو چشم بستهام دیدم
از بوسههایت لابهلای گریه فهمیدم
قدِّ زمستانیترین روز خدا سردی
تا گریه كردم، گریه كردی.. برنمیگردی؟
اسم تو را در شعرهایم خط خطی كردم
وقتی نباشی من به دنیا برنمیگردم
باران ببارد آسمان عطر تو را دارد
بغضت گریبان میدرد تا صبح میبارد
لبخند دارم میزنم با اینکه دلتنگم
دارم برای زندگی با مرگ میجنگم
میبوسمت از دورتر این رشته محکم نیست
میبوسمت با اینکه لبهای تو سهمم نیست
میبوسمت، میبوسمت، تا درد پابرجاست
دلواپسم، دلواپسی از خندهام پیداست
بعد از تو حتی رد شدن از کوچه آسان نیست
حتی برای گریه کردن یک خیابان نیست
این خاطرات لعنتی بعد از تو بیرحمند
زانو زدن کنج خیابان را نمیفهمند
دارم تو را حس میکنم با دستِ در دستم
با هرکه باشی باز هم دلواپست هستم
ای کاش من تنها دلیل بودنت بودم
از سایهات نزدیکتر پیراهنت بودم
حالا من و، تنها من و تنها دو چشمتر
از بیقراریهای عصر جمعه تنهاتر
لعنت به پایانی ترین ساعاتِ هر هفته
لعنت به رویایی كه دیگر یادمان رفته
لعنت به آغوشت، به آغوشش، به تنهایی
لعنت به من وقتی که با هر بغض میآیی
لعنت به من وقتی هنوز از عطر تو مستم
لعنت اگر در انتظار بودنت هستم
اصلاً مگر راهی برای دیدنت هم هست؟
اصلاً مگر حرفی به جز بوسیدنت هم هست؟
اصلاً همین حال و همین روز و همین ساعت
اصلاً به شبهای بدون بودنت لعنت
باید تو را از راههای رفته برگردم
باید نفهمی قاب عکست را بغل کردم
باید تو را از هرچه بود و هست بردارم
باید نفهمی بعد از این هم دوستت دارم
باید نفهمم خندهات، بیمن برای کیست
از دست دارم میروم، دیگر حواست نیست!
─═ঊঈ #وحید_اختری ঈঊ═─
در #اسپریاکر بشنوید:
https://www.spreaker.com/user/artatv/havasat-hast
☁️
❄️🌧
❄️─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
☁️
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
🌧
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
🌧☁️❄️
☁️❄️
❄️
❄️✅ #حواست_هست
❄️✍🏻شعر #وحید_اختری
❄️🎤صداخوانی #فاطیما
❄️🎼آواز #پویا_جمشیدی
❄️👈تنظیم #آرتا_رحیمی
افتادهام در ابتدای كوچهای بن بست
از دست دارم میروم، اصلاً حواست هست!؟
بیرون زدم از خاطراتت برف میآمد
من گریه كردم آخر این قصه را باید
بعد از تو فکر روزهای آخرم باشم
بعد از تو فكر ضجههای دفترم باشم
بعد از تو چشمم دفترم را آبیاری كرد
بعد از تو تهران پابهپایم بی قراری كرد
بعد از تو راهی از جهنم رو به من وا شد
بعد از تو بهمن بدترین میدان دنیا شد
بعد از تو دیگر آرزوهایم زمین خوردند
بعد از تو با پای خودم نعش مرا بردند
بعد از تو من زانو زدم، آینده را كشتم
دیوار میزد هی خودش را بر سر و مشتم
بعد از تو در من اشتیاق زنده ماندن مُرد
كابوس تنهاتر شدن آیندهام را خورد
حس میکنم بعد از تو تاریخم دو قسمت شد
میخواستم باور کنی در من قیامت شد
از حسرت بازی دستت لای موهایم
از گریه هایم لابه لای آرزوهایم
از بوسههای آخرت، از دستِ بر دوشم
از لذت یك دوستت دارم در آغوشم
از من سكوت، از تو سكوت، از عشق پنهانی
لبخندهای زورکی در اوج ویرانی
انگار بغضی در گلویم گم شده باشد
انگار قلبم قسمت مردم شده باشد
انگار خواهم مرد از این کابوس وا مانده
انگار نیمی از وجودم در تو جا ماند
انگار که بازندهام در اوج رویایت
پای پیاده میروم از آرزوهایت
از دورتر میبینمت این آخرین بار است
دنیا به ما یک زندگی کردن بدهکار است
غمگینم از آینده از تقدیر، غمگینم
دارم تو را در خاطراتم خواب میبینم
می فهمم این رفتن برایت آخرین راه است
دیوار من از زندگی یک عمر كوتاه است
من رفتنت را با دو چشم بستهام دیدم
از بوسههایت لابهلای گریه فهمیدم
قدِّ زمستانیترین روز خدا سردی
تا گریه كردم، گریه كردی.. برنمیگردی؟
اسم تو را در شعرهایم خط خطی كردم
وقتی نباشی من به دنیا برنمیگردم
باران ببارد آسمان عطر تو را دارد
بغضت گریبان میدرد تا صبح میبارد
لبخند دارم میزنم با اینکه دلتنگم
دارم برای زندگی با مرگ میجنگم
میبوسمت از دورتر این رشته محکم نیست
میبوسمت با اینکه لبهای تو سهمم نیست
میبوسمت، میبوسمت، تا درد پابرجاست
دلواپسم، دلواپسی از خندهام پیداست
بعد از تو حتی رد شدن از کوچه آسان نیست
حتی برای گریه کردن یک خیابان نیست
این خاطرات لعنتی بعد از تو بیرحمند
زانو زدن کنج خیابان را نمیفهمند
دارم تو را حس میکنم با دستِ در دستم
با هرکه باشی باز هم دلواپست هستم
ای کاش من تنها دلیل بودنت بودم
از سایهات نزدیکتر پیراهنت بودم
حالا من و، تنها من و تنها دو چشمتر
از بیقراریهای عصر جمعه تنهاتر
لعنت به پایانی ترین ساعاتِ هر هفته
لعنت به رویایی كه دیگر یادمان رفته
لعنت به آغوشت، به آغوشش، به تنهایی
لعنت به من وقتی که با هر بغض میآیی
لعنت به من وقتی هنوز از عطر تو مستم
لعنت اگر در انتظار بودنت هستم
اصلاً مگر راهی برای دیدنت هم هست؟
اصلاً مگر حرفی به جز بوسیدنت هم هست؟
اصلاً همین حال و همین روز و همین ساعت
اصلاً به شبهای بدون بودنت لعنت
باید تو را از راههای رفته برگردم
باید نفهمی قاب عکست را بغل کردم
باید تو را از هرچه بود و هست بردارم
باید نفهمی بعد از این هم دوستت دارم
باید نفهمم خندهات، بیمن برای کیست
از دست دارم میروم، دیگر حواست نیست!
─═ঊঈ #وحید_اختری ঈঊ═─
در #اسپریاکر بشنوید:
https://www.spreaker.com/user/artatv/havasat-hast
☁️
❄️🌧
❄️─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
☁️
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
🌧
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
Spreaker
Havasat_Hast
#حواست_هست
شعر #وحید_اختری
صداخوانی #فاطیما
آواز #پویا_جمشیدی
تنظیم #آرتا_رحیمی
افتادهام در ابتدای كوچهای بن بست
از دست دارم میروم، اصلاً حواست هست!؟
بیرون زدم از خاطراتت برف میآمد...
شعر #وحید_اختری
صداخوانی #فاطیما
آواز #پویا_جمشیدی
تنظیم #آرتا_رحیمی
افتادهام در ابتدای كوچهای بن بست
از دست دارم میروم، اصلاً حواست هست!؟
بیرون زدم از خاطراتت برف میآمد...
Forwarded from شعرنوش
💞🌧☁️❄️
🌧☁️❄️
☁️❄️
❄️
❄️✅ #در_مسیر_عشق
❄️✍🏻شعر #بیتا_هراتیان
❄️🎤صداخوانی #فاطیما
❄️👈تنظیم #آرتا_رحیمی
به سرم می زند امشب بروم
چمدان بربندم
تک و تنها
بی خیالِ هوس و بوسه و عشق
بروم دورترین نقطه شهر
دور شوَم از تو و از عطر تنت
دور ریزم همه ی آنچه که در دل دارم
خالی از دغدغه ی سیب و بهشت و شیطان
بروم دورترین نقطه ی دنیای بزرگ
یک دل سیر به ...
من چه می گویم باز
یک دل سیر به تو فکر کنم؟
باز هم تیله چشمان سیاهت
بشود ماه و بیفتد عکسش
در دلِ آبیِ احساس و دلم تنگ شود
تنگ آغوش پر از گندم تو
تنگ آن داغی لبهای کویر لوتَت
تنگ آن خنده شیرین شکرنوش قشنگ
ای وای کجا بی تو روم؟!
بخدا بی تو مرا نیست منی
هر چه هست
در پس افکار جنون آمیزم،
نقشی از صورت توست
من کجا بی تو روم؟!
کاش می شد که بخوابم آرام
تا که آزاد شوم از تو ولی
پشت پلکم باز هم
من تو را می بینم
به گمانم که تو خونی، جسمی
که تو روحی، خوابی
که به هرجا که روم
با من و در جانی...
─═ঊঈ #بیتا_هراتیان ঈঊ═─
در #اسپریاکر بشنوید:
https://www.spreaker.com/user/artatv/in-he-path-of-love
☁️
❄️🌧
❄️─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
☁️
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
🌧
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
🌧☁️❄️
☁️❄️
❄️
❄️✅ #در_مسیر_عشق
❄️✍🏻شعر #بیتا_هراتیان
❄️🎤صداخوانی #فاطیما
❄️👈تنظیم #آرتا_رحیمی
به سرم می زند امشب بروم
چمدان بربندم
تک و تنها
بی خیالِ هوس و بوسه و عشق
بروم دورترین نقطه شهر
دور شوَم از تو و از عطر تنت
دور ریزم همه ی آنچه که در دل دارم
خالی از دغدغه ی سیب و بهشت و شیطان
بروم دورترین نقطه ی دنیای بزرگ
یک دل سیر به ...
من چه می گویم باز
یک دل سیر به تو فکر کنم؟
باز هم تیله چشمان سیاهت
بشود ماه و بیفتد عکسش
در دلِ آبیِ احساس و دلم تنگ شود
تنگ آغوش پر از گندم تو
تنگ آن داغی لبهای کویر لوتَت
تنگ آن خنده شیرین شکرنوش قشنگ
ای وای کجا بی تو روم؟!
بخدا بی تو مرا نیست منی
هر چه هست
در پس افکار جنون آمیزم،
نقشی از صورت توست
من کجا بی تو روم؟!
کاش می شد که بخوابم آرام
تا که آزاد شوم از تو ولی
پشت پلکم باز هم
من تو را می بینم
به گمانم که تو خونی، جسمی
که تو روحی، خوابی
که به هرجا که روم
با من و در جانی...
─═ঊঈ #بیتا_هراتیان ঈঊ═─
در #اسپریاکر بشنوید:
https://www.spreaker.com/user/artatv/in-he-path-of-love
☁️
❄️🌧
❄️─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
☁️
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
🌧
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
Forwarded from شعرنوش
💞🌧☁️❄️
🌧☁️❄️
☁️❄️
❄️
❄️✅#جمعه
❄️✍🏻نوشتۀ #پریسا_زابلی_پور
❄️🎤خوانش #فاطیما
❄️🎧آواز #روزبه_بمانی
❄️👈تنظیم #آرتا_رحیمی
من با صبح های جمعه
که اتاق خالی تر از هر موقعی توی ذوق می زنه
مشکل اساسی دارم...!
مخصوصاً که دیشبش که پنجشنبه باشه
یک ساعت تمام،
اتوبان گردی کرده باشم و سعی کرده باشم همه جا برم
به جز حوالی یه خیابون...!!
بعد از تو،
من همیشه صبح های جمعه مور مورم می شه...
نه برای اینکه تنهام،
برای اینکه فکر می کنم تو همین حالا توی بغل یکی دیگه
داری این پهلو اون پهلو می شی...
نه که حسود باشم نه...
فقط فکر می کنم کجای این بازی شبیه انصافه...؟!
من به زور از جام بلند می شم و
وسطِ آشپزخونه شلوغ،
دنبال فرنچ پرس یه کم گیج می زنم و
چند دقیقه بعد با ماگی که توی دستمه،
و از قضا جفت همین ماگ الآن
روی کانتر آشپزخونۀ تو جا خوش کرده،
جلوی پنجره با آهنگ نسکافه رستاک
به یه جایی توی آسمون خیره می شم...
تو چای می ریزی و نیمرو می زنی
واسۀ عشق رو تخت ولو شده ات
و همینطور که زیر لب با اون صدای جذابت
واسش زنده آهنگ اجرا می کنی
با یه سینی پُر که از قضا یه ماگ آشنا روش سنگینی می کنه،
میری سمت تخت تا باهم صبحونه رو
لابه لای ملافه هایی که بوی عشقبازی شب قبل میده تناول کنید...
کجای این تصویر شبیه انصافه...؟!
دیشب تختخواب من پره دلتنگی بود...
دارم به نصیحت های دیگران
بعدِ خوندن این اراجیف فکر می کنم:
تو هم پاشو نیمرو بزن با چایی و
بلند بلند آهنگ بخون و برقص صبح جمعه رو...
باشه قبول...
تا اینجاشو هستم...
اما...
من هنوز نتونستم کسی رو شریک صبحونه
توی رختخوابم کنم،
بعدِ اینهمه ماه...
─═ঊঈ #پریسا_زابلی_پور ঈঊ═─
در #اسپریاکر بشنوید:
https://www.spreaker.com/user/artatv/friday
☁️
❄️🌧
❄️─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
☁️
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
🌧
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
🌧☁️❄️
☁️❄️
❄️
❄️✅#جمعه
❄️✍🏻نوشتۀ #پریسا_زابلی_پور
❄️🎤خوانش #فاطیما
❄️🎧آواز #روزبه_بمانی
❄️👈تنظیم #آرتا_رحیمی
من با صبح های جمعه
که اتاق خالی تر از هر موقعی توی ذوق می زنه
مشکل اساسی دارم...!
مخصوصاً که دیشبش که پنجشنبه باشه
یک ساعت تمام،
اتوبان گردی کرده باشم و سعی کرده باشم همه جا برم
به جز حوالی یه خیابون...!!
بعد از تو،
من همیشه صبح های جمعه مور مورم می شه...
نه برای اینکه تنهام،
برای اینکه فکر می کنم تو همین حالا توی بغل یکی دیگه
داری این پهلو اون پهلو می شی...
نه که حسود باشم نه...
فقط فکر می کنم کجای این بازی شبیه انصافه...؟!
من به زور از جام بلند می شم و
وسطِ آشپزخونه شلوغ،
دنبال فرنچ پرس یه کم گیج می زنم و
چند دقیقه بعد با ماگی که توی دستمه،
و از قضا جفت همین ماگ الآن
روی کانتر آشپزخونۀ تو جا خوش کرده،
جلوی پنجره با آهنگ نسکافه رستاک
به یه جایی توی آسمون خیره می شم...
تو چای می ریزی و نیمرو می زنی
واسۀ عشق رو تخت ولو شده ات
و همینطور که زیر لب با اون صدای جذابت
واسش زنده آهنگ اجرا می کنی
با یه سینی پُر که از قضا یه ماگ آشنا روش سنگینی می کنه،
میری سمت تخت تا باهم صبحونه رو
لابه لای ملافه هایی که بوی عشقبازی شب قبل میده تناول کنید...
کجای این تصویر شبیه انصافه...؟!
دیشب تختخواب من پره دلتنگی بود...
دارم به نصیحت های دیگران
بعدِ خوندن این اراجیف فکر می کنم:
تو هم پاشو نیمرو بزن با چایی و
بلند بلند آهنگ بخون و برقص صبح جمعه رو...
باشه قبول...
تا اینجاشو هستم...
اما...
من هنوز نتونستم کسی رو شریک صبحونه
توی رختخوابم کنم،
بعدِ اینهمه ماه...
─═ঊঈ #پریسا_زابلی_پور ঈঊ═─
در #اسپریاکر بشنوید:
https://www.spreaker.com/user/artatv/friday
☁️
❄️🌧
❄️─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
☁️
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
🌧
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
Spreaker
Friday
#جمعه
نوشتۀ #پریسا_زابلی_پور
خوانش #فاطیما
آواز #روزبه_بمانی
تنظیم #آرتا_رحیمی
من با صبح های جمعه
که اتاق خالی تر از هر موقعی توی ذوق می زنه
مشکل اساسی دارم...!
مخصوصاً که دیشبش که پنجشنبه باشه
یک
نوشتۀ #پریسا_زابلی_پور
خوانش #فاطیما
آواز #روزبه_بمانی
تنظیم #آرتا_رحیمی
من با صبح های جمعه
که اتاق خالی تر از هر موقعی توی ذوق می زنه
مشکل اساسی دارم...!
مخصوصاً که دیشبش که پنجشنبه باشه
یک
Forwarded from عکس نگار
💞🌧☁️❄️
🌧☁️❄️
☁️❄️
❄️
خیابان خواستن من هنوز هم
در دست تعمیر تردید های توست
و پیاده روی های همراهی
پر است از تذکرهای ارشادی.
حالا با گشت های شبانه ی من
حوالی "حال و هوایت" چه می کنی؟
دلخوشانه خیسی گونه های لاغرت
زیر باران خشک است!
به خشکی نگاهت...
وقتی لمس وعشقبازی
انگشتان ما انفجار آخرالزمان
ذهن های حسود اطرافیان مان می شود...
باز کردن دکمه های لباست
برای رسیدن به لباس سفیدت...
می شود گناهی بزرگتر از
دریدن پیراهن یوسف...
─═ঊঈ #لاادری ঈঊ═─
❄️─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
☁️
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
🌧
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
🌧☁️❄️
☁️❄️
❄️
خیابان خواستن من هنوز هم
در دست تعمیر تردید های توست
و پیاده روی های همراهی
پر است از تذکرهای ارشادی.
حالا با گشت های شبانه ی من
حوالی "حال و هوایت" چه می کنی؟
دلخوشانه خیسی گونه های لاغرت
زیر باران خشک است!
به خشکی نگاهت...
وقتی لمس وعشقبازی
انگشتان ما انفجار آخرالزمان
ذهن های حسود اطرافیان مان می شود...
باز کردن دکمه های لباست
برای رسیدن به لباس سفیدت...
می شود گناهی بزرگتر از
دریدن پیراهن یوسف...
─═ঊঈ #لاادری ঈঊ═─
❄️─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
☁️
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
🌧
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
Forwarded from شعرنوش
💞🌧☁️❄️
🌧☁️❄️
☁️❄️
❄️
❄️✅#جمعه
❄️✍🏻نوشتۀ #پریسا_زابلی_پور
❄️🎤خوانش #فاطیما
❄️🎧آواز #روزبه_بمانی
❄️👈تنظیم #آرتا_رحیمی
من با صبح های جمعه
که اتاق خالی تر از هر موقعی توی ذوق می زنه
مشکل اساسی دارم...!
مخصوصاً که دیشبش که پنجشنبه باشه
یک ساعت تمام،
اتوبان گردی کرده باشم و سعی کرده باشم همه جا برم
به جز حوالی یه خیابون...!!
بعد از تو،
من همیشه صبح های جمعه مور مورم می شه...
نه برای اینکه تنهام،
برای اینکه فکر می کنم تو همین حالا توی بغل یکی دیگه
داری این پهلو اون پهلو می شی...
نه که حسود باشم نه...
فقط فکر می کنم کجای این بازی شبیه انصافه...؟!
من به زور از جام بلند می شم و
وسطِ آشپزخونه شلوغ،
دنبال فرنچ پرس یه کم گیج می زنم و
چند دقیقه بعد با ماگی که توی دستمه،
و از قضا جفت همین ماگ الآن
روی کانتر آشپزخونۀ تو جا خوش کرده،
جلوی پنجره با آهنگ نسکافه رستاک
به یه جایی توی آسمون خیره می شم...
تو چای می ریزی و نیمرو می زنی
واسۀ عشق رو تخت ولو شده ات
و همینطور که زیر لب با اون صدای جذابت
واسش زنده آهنگ اجرا می کنی
با یه سینی پُر که از قضا یه ماگ آشنا روش سنگینی می کنه،
میری سمت تخت تا باهم صبحونه رو
لابه لای ملافه هایی که بوی عشقبازی شب قبل میده تناول کنید...
کجای این تصویر شبیه انصافه...؟!
دیشب تختخواب من پره دلتنگی بود...
دارم به نصیحت های دیگران
بعدِ خوندن این اراجیف فکر می کنم:
تو هم پاشو نیمرو بزن با چایی و
بلند بلند آهنگ بخون و برقص صبح جمعه رو...
باشه قبول...
تا اینجاشو هستم...
اما...
من هنوز نتونستم کسی رو شریک صبحونه
توی رختخوابم کنم،
بعدِ اینهمه ماه...
─═ঊঈ #پریسا_زابلی_پور ঈঊ═─
در #اسپریاکر بشنوید:
https://www.spreaker.com/user/artatv/friday
☁️
❄️🌧
❄️─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
☁️
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
🌧
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
🌧☁️❄️
☁️❄️
❄️
❄️✅#جمعه
❄️✍🏻نوشتۀ #پریسا_زابلی_پور
❄️🎤خوانش #فاطیما
❄️🎧آواز #روزبه_بمانی
❄️👈تنظیم #آرتا_رحیمی
من با صبح های جمعه
که اتاق خالی تر از هر موقعی توی ذوق می زنه
مشکل اساسی دارم...!
مخصوصاً که دیشبش که پنجشنبه باشه
یک ساعت تمام،
اتوبان گردی کرده باشم و سعی کرده باشم همه جا برم
به جز حوالی یه خیابون...!!
بعد از تو،
من همیشه صبح های جمعه مور مورم می شه...
نه برای اینکه تنهام،
برای اینکه فکر می کنم تو همین حالا توی بغل یکی دیگه
داری این پهلو اون پهلو می شی...
نه که حسود باشم نه...
فقط فکر می کنم کجای این بازی شبیه انصافه...؟!
من به زور از جام بلند می شم و
وسطِ آشپزخونه شلوغ،
دنبال فرنچ پرس یه کم گیج می زنم و
چند دقیقه بعد با ماگی که توی دستمه،
و از قضا جفت همین ماگ الآن
روی کانتر آشپزخونۀ تو جا خوش کرده،
جلوی پنجره با آهنگ نسکافه رستاک
به یه جایی توی آسمون خیره می شم...
تو چای می ریزی و نیمرو می زنی
واسۀ عشق رو تخت ولو شده ات
و همینطور که زیر لب با اون صدای جذابت
واسش زنده آهنگ اجرا می کنی
با یه سینی پُر که از قضا یه ماگ آشنا روش سنگینی می کنه،
میری سمت تخت تا باهم صبحونه رو
لابه لای ملافه هایی که بوی عشقبازی شب قبل میده تناول کنید...
کجای این تصویر شبیه انصافه...؟!
دیشب تختخواب من پره دلتنگی بود...
دارم به نصیحت های دیگران
بعدِ خوندن این اراجیف فکر می کنم:
تو هم پاشو نیمرو بزن با چایی و
بلند بلند آهنگ بخون و برقص صبح جمعه رو...
باشه قبول...
تا اینجاشو هستم...
اما...
من هنوز نتونستم کسی رو شریک صبحونه
توی رختخوابم کنم،
بعدِ اینهمه ماه...
─═ঊঈ #پریسا_زابلی_پور ঈঊ═─
در #اسپریاکر بشنوید:
https://www.spreaker.com/user/artatv/friday
☁️
❄️🌧
❄️─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
☁️
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
🌧
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
Spreaker
Friday
#جمعه
نوشتۀ #پریسا_زابلی_پور
خوانش #فاطیما
آواز #روزبه_بمانی
تنظیم #آرتا_رحیمی
من با صبح های جمعه
که اتاق خالی تر از هر موقعی توی ذوق می زنه
مشکل اساسی دارم...!
مخصوصاً که دیشبش که پنجشنبه باشه
یک
نوشتۀ #پریسا_زابلی_پور
خوانش #فاطیما
آواز #روزبه_بمانی
تنظیم #آرتا_رحیمی
من با صبح های جمعه
که اتاق خالی تر از هر موقعی توی ذوق می زنه
مشکل اساسی دارم...!
مخصوصاً که دیشبش که پنجشنبه باشه
یک
Forwarded from ArtaMusic_channel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔘 #عشق
🖌 شاعر #هالینا_پوشویاتوسکا « لهستانی »
📖 برگردان #مرجان_وفایی
🎤 صدا خوانی #فاطیما
🎶 آواز #ملونا
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش
دستهای تو
چند سال دارند!؟
درختانی در هم تنیده!
موهایم را که نوازش کنی،
بهار میرسد!
عطر بیدار شدن ریشهها،
زمزمهی زمین،
پاییز را میخکوب میکند!
در میان خشکی انگشتانت
نسیم بهار میرقصد،
و من
گردن سبزم را خم میکنم،
تا انحنای دستانت
هرچه عمیقتر،
پوست گرم مرا
لمس کند!
❄️ @shernosh
🖌 شاعر #هالینا_پوشویاتوسکا « لهستانی »
📖 برگردان #مرجان_وفایی
🎤 صدا خوانی #فاطیما
🎶 آواز #ملونا
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش
دستهای تو
چند سال دارند!؟
درختانی در هم تنیده!
موهایم را که نوازش کنی،
بهار میرسد!
عطر بیدار شدن ریشهها،
زمزمهی زمین،
پاییز را میخکوب میکند!
در میان خشکی انگشتانت
نسیم بهار میرقصد،
و من
گردن سبزم را خم میکنم،
تا انحنای دستانت
هرچه عمیقتر،
پوست گرم مرا
لمس کند!
❄️ @shernosh
Forwarded from ArtaMusic_channel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔘 #حرف_بزن_باهام
🎶 آواز #علیرضا_پوراستاد & #امیرحسین_افتخاری
🎤 صدا خوانی #بانو_فاطیما
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال های #شعرنوش & #عاشقانه_های_فاطیما
❄️ @shernosh
❄️@asheghanehaye_fatima
🎶 آواز #علیرضا_پوراستاد & #امیرحسین_افتخاری
🎤 صدا خوانی #بانو_فاطیما
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال های #شعرنوش & #عاشقانه_های_فاطیما
❄️ @shernosh
❄️@asheghanehaye_fatima
Forwarded from شعرنوش
🔘 #تو_خوبی
✍️ شاعر #سید_مهدی_موسوی
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش
تو خوبی
شبیه غروبی که از پشت شیشه همیشه به من،
به وطن ربط دارد
ستونهای چوبی این خانهی عاشقانه
بدون دلیل و بهانه
به زن ربط دارد
به نزدیکی و دوریِ دوست
به حسّ سرانگشت بر پوست
به تاریکیِ مطلقِ هیچ در مشت
به عاشق شدن ربط دارد
تو خوبی
شبیه یک آهنگِ دلتنگ را
از دو سوی جهان گوش دادن
به گوشیِ خاموش و
آغوش او فکر کردن
به بغضِ پلنگِ پتو فکر کردن
به بوی تنش
که مرا میسپارد به هر موج
که دفنم کند توی دریاچهای باستانی
به جنگِ جهانیِ در خوابهایم
که میآیم از اوج پایین و پایین
به یک جوجه که مادرش دیر کرده
به یک بغض سنگین
که توی گلو گیر کرده
تو خوبی
شبیه کششهای آتش به پنبه
پس از هفتهها دیدنت چند شنبه
از این مردِ آمادهی مرگ
از آن آخرین برگ
به تو پل زدن
تو را دیدن و بو کشیدن
به محض رسیدن
هوس کردنِ بوسه بر گردنت
بغل کردنت از زمین و زمان مثل بادی رها
به آن چشمها زل زدن
تو خوبی
صدای «حمیرا»ی در جادههای شمالی
شبیه تکان خوردنِ شانه در رقصهای جنوبی
در این روزهایی که با سوز
از چشمِ خیسم به تو مینویسم
در آن لحظهای که رفیقانِ نزدیک
در آن راهِ بیماهِ تاریک
پس از دیدن برق شلّیک
مردّد شدند
من از اسب افتادم و عاشقانم
همه از کنارم فقط رد شدند
اگر دوستان بد شدند
در آن روزهای عمودیِ دودی
پس از بر تنم جای زخم و کبودی
تو بودی
در این روزهای فقط گریه در حال مستی
تو هستی
من از یاد بردم که از یاد بردم
زمین را،
زمان را،
غم جاودان را
همه دوستان را،
همه دشمنان را
غم عشق و نان را
فراموش کردم
تو ماندی فقط بر تنم مثل یک خالکوبی
به آغوش "تو" فکر کردم
به آواز خاموش "تو" فکر کردم
تو خوبی
تو خوبی...
✍️ شاعر #سید_مهدی_موسوی
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش
تو خوبی
شبیه غروبی که از پشت شیشه همیشه به من،
به وطن ربط دارد
ستونهای چوبی این خانهی عاشقانه
بدون دلیل و بهانه
به زن ربط دارد
به نزدیکی و دوریِ دوست
به حسّ سرانگشت بر پوست
به تاریکیِ مطلقِ هیچ در مشت
به عاشق شدن ربط دارد
تو خوبی
شبیه یک آهنگِ دلتنگ را
از دو سوی جهان گوش دادن
به گوشیِ خاموش و
آغوش او فکر کردن
به بغضِ پلنگِ پتو فکر کردن
به بوی تنش
که مرا میسپارد به هر موج
که دفنم کند توی دریاچهای باستانی
به جنگِ جهانیِ در خوابهایم
که میآیم از اوج پایین و پایین
به یک جوجه که مادرش دیر کرده
به یک بغض سنگین
که توی گلو گیر کرده
تو خوبی
شبیه کششهای آتش به پنبه
پس از هفتهها دیدنت چند شنبه
از این مردِ آمادهی مرگ
از آن آخرین برگ
به تو پل زدن
تو را دیدن و بو کشیدن
به محض رسیدن
هوس کردنِ بوسه بر گردنت
بغل کردنت از زمین و زمان مثل بادی رها
به آن چشمها زل زدن
تو خوبی
صدای «حمیرا»ی در جادههای شمالی
شبیه تکان خوردنِ شانه در رقصهای جنوبی
در این روزهایی که با سوز
از چشمِ خیسم به تو مینویسم
در آن لحظهای که رفیقانِ نزدیک
در آن راهِ بیماهِ تاریک
پس از دیدن برق شلّیک
مردّد شدند
من از اسب افتادم و عاشقانم
همه از کنارم فقط رد شدند
اگر دوستان بد شدند
در آن روزهای عمودیِ دودی
پس از بر تنم جای زخم و کبودی
تو بودی
در این روزهای فقط گریه در حال مستی
تو هستی
من از یاد بردم که از یاد بردم
زمین را،
زمان را،
غم جاودان را
همه دوستان را،
همه دشمنان را
غم عشق و نان را
فراموش کردم
تو ماندی فقط بر تنم مثل یک خالکوبی
به آغوش "تو" فکر کردم
به آواز خاموش "تو" فکر کردم
تو خوبی
تو خوبی...
Telegram
ArtaMusic_channel
🎙 #با_شاعران (برنامه شماره 15)
🔘 #سید_مهدی_موسوی با شعر " تو خوبی"
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش
⚪️ برای مشاهده لیست برنامه های قبلی اینجا 🟩 را لمس کنید.
❄️ @shernosh
🔘 #سید_مهدی_موسوی با شعر " تو خوبی"
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش
⚪️ برای مشاهده لیست برنامه های قبلی اینجا 🟩 را لمس کنید.
❄️ @shernosh