عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
August 11, 2016
July 18, 2017
October 29, 2017
November 20, 2017
July 11, 2020
دلم تو را می‌خواهد
دلم به سوی تو پرواز می‌کند
مثل کبوتری خسته
پر شکسته
به سوی آب...
مثل گلی غمگين
تنها
که می‌روید در رؤیا
و می‌پيچد می‌پيچد می‌پيچد
در هاله‌ای ز خون و خاکستر
آرام و بی هياهو تا مهتاب...

دلم تو را می‌خواهد
ای بافته ز آب و ز ابریشم ای سخت
تو مثل صخره مرا می‌شکنی من آبم
تو مثل آب‌های گریزانی من گردابم...

چگونه با تو بگویم که بی تو غمگينم
حریق سوخته با آب در نمی‌گيرد
تو چشمه‌ی خنکی من غروب خونينم
چگونه بی تو بخندم
چگونه بی تو بتابم
وقتی تو را نمی‌بينم
تو آفتابی و من آفتابگردانم نازنينم
دلم تو را می‌خواهد
مثل گل و کبوتر مثل درخت و آب
ای آب و ماهتاب من
ای صبح آفتاب...


#سعید_سلطانپور


@asheghanehaye_fatima
August 24, 2020
شبانه با یک ستاره می‌آیم و در پناه ویرانه‌های شب
ستاره‌ام را در بادها می‌آویزم و می‌نشینم در قایق شبانه‌ی باد
روی شب می‌گردم و زیر باد و ستاره سرود عشق را سر می‌دهم.
و می‌سوزم.

من راز سوختن را می‌دانم و این ستاره که در باد با من است
سهمی‌ست از بدایت دانستن
من مرداب عشق را نوشیدم و از تهوعِ تاریکِ من ستاره دمید.

باید از صخره‌ی سختی‌ها بگذرم و کوه سنگین و عظیم را به کوری هجر منفجر کنم.
چه حس سرد وسیعی!

رگبار بر تمام درختان لخت شب می‌بارید
و دختر تنها بر صخره‌ی تگرگ نشست.

تمام شب شبحی بودم و جفت ناشناخته‌ام گم بود.

من می‌آمدم از غربت
من از تمام غریبان غریب‌تر بودم.

کسی نمی‌دانست
کسی محبت دست مرا نمی‌دانست.

بیا سکوت مرا زیر بار محبت خود ویران کن
و تکه‌های شکسته‌ی دلم را به بادها بسپار.

شب از صدای قدم‌های من پر است.
شب از صدای عبور ستاره می‌ترسد.
پرنده‌های عشق
میان مه بسوی برج کهنه و پیر قلبم می‌آیند.

و من شبانه با یک ستاره می‌آیم
و روی باروی ویرانه‌های کهنه‌ی قلبم
ستاره را در بادهای شب
می‌آویزم...


#سعید_سلطان‌پور
#بتهوون
•••

Music: Beethoven - Silence


@asheghanehaye_fatima|#Poem|#Music|#Soltanpour|https://tttttt.me/Our_Archive/420
September 8, 2021
پاييز آمد
لابه‌لای درختان لانه كرده کبوتر
از تراوش باران می‌گریزد
خورشید از غم با تمام غرورش
پشت ابر سیاهی عاشقانه به گریه می‌نشیند
من با قلبی به سپيدی روز
مي‌روم به گلستان همچو عطر اقاقی لابه‌لای درختان می‌نشينم
من با قلبی به سپيدی روز
مي‌روم به گلستان همچو عطر اقاقی لابه‌لای درختان می‌نشينم
شعر هستی بر لبانم جاری
پر توانم آری، می‌روم در كوه و دشت و صحرا
رهپيمای قله‌ها هستم من
در کنار یاران
راه خود در توفان مي‌نوردم
در کوهستان یا کویر تشنه یا که در جنگل‌ها رهنوردی شاد و پر امیدم
باید روزی شعر هستی بر لب
جان نهاده بر کف راه انسان‌ها را درنوردم
شعرهستی بودن و کوشیدن رفتن و پیوستن از کژی بگسستن جان فداکردن در راه خلق هست
شعر هستی بر لبانم جاری پر توانم آری، می‌روم در كوه و دشت و صحرا.



پاییز آمد
#سعید_سلطان‌پور

@asheghanehaye_fatima
September 26, 2021