شبانه با یک ستاره میآیم و در پناه ویرانههای شب
ستارهام را در بادها میآویزم و مینشینم در قایق شبانهی باد
روی شب میگردم و زیر باد و ستاره سرود عشق را سر میدهم.
و میسوزم.
من راز سوختن را میدانم و این ستاره که در باد با من است
سهمیست از بدایت دانستن
من مرداب عشق را نوشیدم و از تهوعِ تاریکِ من ستاره دمید.
باید از صخرهی سختیها بگذرم و کوه سنگین و عظیم را به کوری هجر منفجر کنم.
چه حس سرد وسیعی!
رگبار بر تمام درختان لخت شب میبارید
و دختر تنها بر صخرهی تگرگ نشست.
تمام شب شبحی بودم و جفت ناشناختهام گم بود.
من میآمدم از غربت
من از تمام غریبان غریبتر بودم.
کسی نمیدانست
کسی محبت دست مرا نمیدانست.
بیا سکوت مرا زیر بار محبت خود ویران کن
و تکههای شکستهی دلم را به بادها بسپار.
شب از صدای قدمهای من پر است.
شب از صدای عبور ستاره میترسد.
پرندههای عشق
میان مه بسوی برج کهنه و پیر قلبم میآیند.
و من شبانه با یک ستاره میآیم
و روی باروی ویرانههای کهنهی قلبم
ستاره را در بادهای شب
میآویزم...
#سعید_سلطانپور
#بتهوون
•••
Music: Beethoven - Silence
@asheghanehaye_fatima|#Poem|#Music|#Soltanpour|https://tttttt.me/Our_Archive/420
ستارهام را در بادها میآویزم و مینشینم در قایق شبانهی باد
روی شب میگردم و زیر باد و ستاره سرود عشق را سر میدهم.
و میسوزم.
من راز سوختن را میدانم و این ستاره که در باد با من است
سهمیست از بدایت دانستن
من مرداب عشق را نوشیدم و از تهوعِ تاریکِ من ستاره دمید.
باید از صخرهی سختیها بگذرم و کوه سنگین و عظیم را به کوری هجر منفجر کنم.
چه حس سرد وسیعی!
رگبار بر تمام درختان لخت شب میبارید
و دختر تنها بر صخرهی تگرگ نشست.
تمام شب شبحی بودم و جفت ناشناختهام گم بود.
من میآمدم از غربت
من از تمام غریبان غریبتر بودم.
کسی نمیدانست
کسی محبت دست مرا نمیدانست.
بیا سکوت مرا زیر بار محبت خود ویران کن
و تکههای شکستهی دلم را به بادها بسپار.
شب از صدای قدمهای من پر است.
شب از صدای عبور ستاره میترسد.
پرندههای عشق
میان مه بسوی برج کهنه و پیر قلبم میآیند.
و من شبانه با یک ستاره میآیم
و روی باروی ویرانههای کهنهی قلبم
ستاره را در بادهای شب
میآویزم...
#سعید_سلطانپور
#بتهوون
•••
Music: Beethoven - Silence
@asheghanehaye_fatima|#Poem|#Music|#Soltanpour|https://tttttt.me/Our_Archive/420
Telegram
Our Archive
🎼 Beethoven - Silence
@Our_Archive
@Our_Archive