عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima
.
.


Geri dönmeni kışa söz verdiğim zaman
Tak-ı bustan güldü
Ben ama bütün mevsimlerde kış giydim


Şair: Afak Şövhani
Çevıren: Ebülfez Paşa




وقتی به زمستان قول دادم که برمی‌گردی
طاق بستان خندید
من اما تمامی فصل‌ها را زمستان پوشیدم




#آفاق_شوهانی
ترجمه به تورکی استانبولی :
ابوالفضل پاشا
@asheghanehaye_fatima



شب
- تحریرِ گلوی من -
زخم
- رفتارِ نگاهِ من -
ماه
- نفس‌نفس زدنم تا تو را زمین بگذارم -
پابه‌پای باد
پابه‌پای ماه
حروف را با درد به خدا می‌رسانم
از زخم به آتش می‌رسانم
با سرخ به انار می‌ریزم
و آه.....
پروازِ سینه‌سرخ‌ها از کلماتِ من.


■شاعر: #آفاق_شوهانی

📕از کتاب: "نام تازه‌ام را بخوان" | نشر: #مانیا_هنر
@asheghanehaye_fatima



پروازِ من از اندامِ تو
از جزیره‌یی که بر دستان‌ات روییده
و همیشه را بوسیده بود
نمی‌دانم
من مرغِ شهدخوارِ بلندی‌هایت
من مرغِ شهدخوارِ شاخه‌هایت
با فکرهای سنگ‌شده‌
چگونه برنگردم از تو؟

○■○شاعر: #آفاق_شوهانی

📕●از کتاب: ‌«نام تازه‌ام را بخوان» | نشر: #مانیا_هنر
@asheghanehaye_fatima



آیا سارها و سینه‌سرخ‌ها دوباره برمی‌گردند؟
و سایه‌های‌شان روی روزهای من خط می‌اندازد؟

می‌توانستی بروی
اما برای یک لحظه برگشتی
و سکوت‌ام را به جنگل کشیدی

بر درختان‌ام هیاهوی گنجشک‌هاست
و لک‌لک‌ها به رودخانه‌ام تن می‌سپارند

باد تقویم‌ام را ورق می‌زند
و من سرگردان‌ام
سکوت طبله کرده بر جای‌جای بدن‌ام
جزیره‌های گم‌شده در امتدادِ‌ روز شناورند
و ماهیانِ تشنه سر به ساحل سپرده‌اند

برگرد!
دوباره برگرد!
سربرگردان و نگاه‌ام کن!
تا وطنِ پرندگان باشم.


○●شاعر: #آفاق_شوهانی

📗●از کتاب: «بر ویرانه‌های فعل» | ●نشر: #سیب_سرخ ۱۳۹۷
@asheghanehaye_fatima



کنار می‌زنم دری که با آن از تو می‌گذرم
سال‌ها، ماه‌ها، روزهایم را بردارم
در تو عاشق شدن‌ام را
در تو الهه بودن‌ام را
و مرگ‌ام را بردارم
بر پژواکِ عنکبوتیِ کلمات می‌لغزم:
درها در آغوش دیوارها به خواب رفته‌اند.

●□●شاعر: #آفاق_شوهانی
@asheghanehaye_fatima



چگونه یکی از من‌های‌ام را برگردانم؟
می‌خواهم دست‌های‌ام را بگیرم
راه می‌بَرَد
دور می‌شود
می‌گذرد از کوه
در قلمروِ یک سیاره

- سبزی پاک می‌کنی؟
- عاشق می‌شوی؟

هر چه می‌گذرد برمی‌داری از پنجره پرتاب کنی
مرد را با لب‌های من لمس می‌کنی
و من را پشتِ یکی از قرارهای‌اش رها
یکی از من‌های من گند زده به هر کس و هر جا
دست‌های یکی از من‌های من آغشته به خون

- برگرد!
- از دست‌های من بگذر!

خانه‌ها جابه‌جا
خواب‌ها را بردار
پازلی از من تا قصه‌های امشب‌ات
که خواب‌ام کنی در عاشق شدن‌ات
بیشه‌ها رنگ باخته
ساحل از دو سو ناپیدا
گنگ می‌روم لای سرانگشتان‌ات
قطره‌قطره تا دریا
تا خواب‌ات را پس می‌زنم

خیابان‌ها اُریب
خانه‌ها لنگه‌به‌لنگه
دری از خواب‌ها را باز می‌کنم تا قرارِ بعد.

■○شاعر: #آفاق_شوهانی

📗●از مجموعه‌ی شعر: #شما_پاسخ_من_باشید
| نشر #کتاب_هرمز | چ اول۱۳۹۸ |
@asheghanehaye_fatima


میز را می‌چینم
دو بشقاب
دو لیوان
و حرف‌های‌ام را

تن‌ام در احاطه‌ی تو
دقیقه‌ها به دندان می‌کشی
سوپ
اجاق
و سررفتن‌ام را نمی‌بینی

نیامدن‌ات را سرِ میز نمی‌آورم
همه‌چیز طعمِ صدای تو دارد.

☆☆☆☆☆

🔺برگردان ترکی‌آذربایجانی

ماسانی حاضیرلاییرام
ایکی بشقاب
ایکی لیوان
بیرده سؤزلریمی

بدنیم سنین احاطه‌ن‌ده
دقیقه‌لر دیشینه چکیرسن
سوپ
اجاق
گؤرمورسن داشماغیمی‌دا

یوخلوغونو ماسا اوسته گتیرمیرم
سنین سسینین دادینی وئریر هر نه وار.

□●شاعر: #آفاق_شوهانی

□●برگردان به ترکی: #یعقوب_نامی
@asheghanehaye_fatima


‍ ترجمه‌ی شعری از #آفاق_شوهانی به زبان ترکی استانبولی


روی نبض ام دست گذاشتم
دمیدی
دویدی
پلک برهم گذاشتی
بسته شدم
نبض از آن کی؟
پلک از آن کدام بود؟



Elimi nabzıma koydum
Işık saçtın
Koştun
Kirpiklerini üst üste koydun
Kapandım
Nabız kimindi?
Kirpik kimin?

Şair: Afak Şövhani
Çevıren: Ebülfez Paşa

ترجمه: #ابوالفضل_پاشا
@asheghanehaye_fatima



در پوسته‌ام به خواب رفته‌ام
مشکوک به دانه شدن
چگونه است خرد شدن زیر دندان تو
چگونه است پس از مرگ طعم من
یا طعم من پس از مرگ
باد می‌کنم شناور بر آب‌ها
می‌پرسم: چگونه است طعم دانه شدن
تو می‌خندی
بادبان می‌افرازی بر پوسته‌ی نازک آب.

■●شاعر: #آفاق_شوهانی
@asheghanehaye_fatima



آیا سارها و سینه‌سرخ‌ها دوباره برمی‌گردند؟
و سایه‌های‌شان روی روزهای من خط می‌اندازد؟

می‌توانستی بروی
اما برای یک لحظه برگشتی
و سکوت‌ام را به جنگل کشیدی

بر درختان‌ام هیاهوی گنجشک‌هاست
و لک‌لک‌ها به رودخانه‌ام تن می‌سپارند

باد تقویم‌ام را ورق می‌زند
و من سرگردان‌ام
سکوت طبله کرده بر جای‌جای بدن‌ام
جزیره‌های گم‌شده در امتدادِ‌ روز شناورند
و ماهیانِ تشنه سر به ساحل سپرده‌اند

برگرد!
دوباره برگرد!
سربرگردان و نگاه‌ام کن!
تا وطنِ پرندگان باشم.

■●شاعر: #آفاق_شوهانی

📗●از کتاب: «بر ویرانه‌های فعل» | ●نشر: #سیب_سرخ ۱۳۹۷
@asheghanehaye_fatima



کجا می‌روی
فرقی نمی‌کند خانه یا خیابان
کوه یا دریا
به پیش می‌برم تو را

فصل‌ها لابه‌لای انگشتان‌ام فرومی‌ریزند
و تو آبتنی می‌کنی زیر بارش فصل
به پیش می‌برم تو را
بر پیشانی‌ات خط می‌اندازی
با دست‌های من باز می‌کنی
می‌بندی درها را
با مردمک‌هایم نگاه می‌کنی
با لب‌هایم می‌خندی می‌خندم
به پیش می‌برم تو را
آژیرکشان هر کجا می‌روی در خون تو
سفید و قرمز
نمی‌توانی ترک‌شان کنی گلبول‌هایی که من‌ام
در خون‌ات می‌چرخم می‌رقص‌ام
به پیش می‌برم تو را

■●شاعر: #آفاق_شوهانی
@asheghanehaye_fatima



سرزمینی دورافتاده
بی‌مرز
صدای من که میهن‌اش می‌خواندی
بعد از به خاک افتادنِ پاسپورت
به خون کشیدنِ بوسه‌ها
و بعد از بوسه‌ها به خاک کشیدنِ خواب‌ها
امروز چیزهایی از من مرزِ تو را تمام می‌کند
حرف‌هایم
سرفه‌ها خنده‌هایم
هر چیز تو را به نام می‌کند
نمی‌خواهم اما می‌نشینی می‌نشینی در همین سطر پیش
به من نگاه می‌کنی
درست از روی دست‌کش‌های سبزم
نگاه سبزت را درمی‌آورم
به گوشه‌ای پرتاب پرتاب می‌کنم
و می‌دوم می‌دوم
سمت مرزهایم
مرزهایم
مرزهایم
که صدا و خنده‌های توست.

■●شاعر: #آفاق_شوهانی
پروازِ من از اندامِ تو
از جزیره‌یی که بر دستان‌ات روییده
و همیشه را بوسیده بود
نمی‌دانم
من مرغِ شهدخوارِ بلندی‌هایت
من مرغِ شهدخوارِ شاخه‌هایت
با فکرهای سنگ‌شده‌
چگونه برنگردم از تو؟

■شاعر: #آفاق_شوهانی

📕●از کتاب: ‌«نام تازه‌ام را بخوان» | نشر: #مانیا_هنر

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




روی نبض‌ام دست گذاشتم
دمیدی
دویدی
پلک برهم گذاشتی
بسته شدم
نبض از آن کی؟
پلک از آن کدام بود؟

I put my hand on my pulse
You blew
You ran
You winked
I was locked
For whom was the pulse?
For which was the eyelid?



#آفاق_شوهانی

برگردان به انگلیسی: #شیرین_حسین‌پور
میز را می‌چینم
دو بشقاب
دو لیوان
و حرف‌های‌ام را
تن‌ام در احاطه‌ی تو
دقیقه‌ها به دندان می‌کشی
سوپ
اجاق
و سررفتن‌ام را نمی‌بینی
نیامدن‌ات را سرِ میز نمی‌آورم
همه‌چیز طعمِ صدای تو دارد.

I set the table
Two plates
Two glasses
And my words
My body surrounded by you
You ingest the minutes
Soup
Oven
And you don't see my boiling over
I don't bring at the table your not coming
Everything tastes like your voice.

ماسانی حاضیرلاییرام
ایکی بشقاب
ایکی لیوان
بیرده سؤزلریمی

بدنیم سنین احاطه‌ن‌ده
دقیقه‌لر دیشینه چکیرسن
سوپ
اجاق
گؤرمورسن داشماغیمی‌دا

یوخلوغونو ماسا اوسته گتیرمیرم
سنین سسینین دادینی وئریر هر نه وار.

■شاعر: #آفاق_شوهانی

■برگردان به انگلیسی: #شیرین_حسین‌پور

■برگردان به ترکی‌آذربایجانی: #یعقوب_نامی

@asheghanehaye_fatima