عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
دایرکت داد که: (‌ تو عالی هستی دختر، عاشقتم، خود خودت هستی، جسوری، این جسارتت الگوی ماست )
خندیدم که باید شاشید به الگویی که من باشم که مثل خر مانده در گل!
که هنوز بعد دو سال نتوانستم حرف مردی را فراموش کنم که توی عالم‌ مستی رو به من گفت ( قرص خواب که می‌خوری، طلاق هم که گرفته‌ای، چهل را هم که رد کرده‌ای؛ تو دیگر چیزی برای از دست دادن نداری!)
من مست‌تر از آن یارو بودم اما توی عالم مستی حواسم خوب جمع بود آنقدر که تا امروز هر بار یادش افتادم چیزی توی دلم مچاله شده. دویده‌ام جلوی آینه، نگاه کرده‌ام به چین‌های تازه، دست کشیده‌ام به شکم خالی‌ام و با خود گفته‌ام کو خریدارش؟ اصلن خودم کیلو چند؟
بعد یک روز دلم خواست همانجا جلوی آینه جواب آن دایرکت را بدهم که:  آیا حاضری یک روز از خواب بیدار شوی، توی صورت همسرت که بی‌خبر از همه چیز در خوابی عمیق فرو رفته نگاه کنی و ببینی بعد از ده سال زندگی مشترک دیگر هیچ حسی به این صورت آشنایی که ۱۵ سال عاشقش بودی نداری. از سرمایی که تنت را به یکباره دربرگرفته بلرزی این سردی را تا یکماه انکار کنی. ماه دوم بروی پیش مشاور، و ماه‌های بعدش را با نوشتن، قرص‌های فلوکسیتین، سیتالوپرام و آسنترا سر کنی و منتظر باشی که حست برگردد به مردی که صبح‌ها خامه و عسل را می‌مالید روی نان تست و با چای شیرین توی سینی میاورد بالای سرت که با چشم‌های نیمه باز نوش جان کنی  و با هر لقمه‌ای که می‌بلعی، به ازای میلیمترهایی که پلکت بازتر می‌شود بپذیری که حسی که رفته دیگر برنمی‌گردد؟!
حاضری از این عمق تنهایی که تا به حال نشناخته بودیش بنویسی و نوشته‌هات بشود پچپچه فامیل و حرفت بیفتد سر زبانها که فلانی با شوهرش مشکل دارد؟!
حاضری ضجه‌های مادرت را بشنوی که التماس می‌کند اگر جدا شوی من سکته می‌کنم؟!
حاضری یک روز اتاقت را از همسرت جدا کنی و چهار ماه کف زمین روی تشک سفت همخواب شپشک‌های کیسه برنجِ گوشه اتاق باشی؟!
و نیمه شبی زمستانی که داری به احتمال خیانت، به آبروریزی و به آشوب‌های بعد آن فکر می‌کنی جرقه‌ای توی سرت بزند که روزی می‌رسد که دیگر مادرت نیست و تو پنجاه ساله‌ای و پشیمان از این تعلل. از روی تشک بلند شوی، از در اتاق بیرون بزنی، بنشینی روی مبل روبروی همسرت و بگویی طلاق می‌خواهم.
حاضری گریه‌های یک مرد عاشق، ضجه‌هاش، التماس‌هاش و بیچارگی‌اش را ببینی و مثل مجسمه با نگاهی خیره به روبرو ثابت بمانی چون قبل از خارج شدن از اتاق به خودت قول دادی که تا روز جدایی فقط حق داری توی دلت گریه کنی، توی دلت ضجه بزنی، توی دلت بمیری و زنده شوی؟!
حاضری همان شب، روی همان مبل تا صبح در حالیکه همسرت زیرباران اتوبان‌ها را می‌چرخد ضجه بزنی و به این فکر کنی که از این به بعدش را چگونه باید سر کنی؟
حاضری فردا عصر صدای برادرت را بشنوی که خبر طرد شدن از خانواده را می‌کوبد توی صورتت و خودت را توی تاریکی کوچه‌ای خلوت پیدا کنی که زار میزند که فقط بگذارید بعضی وقتها از جلوی در خواهرزاده‌ام را ببینم؟!
حاضری تنهایی دنبال خانه بگردی، توی خیابان امین حضور یخچالی کوچک را باز کنی و بگویی همین بس است یک نفر بیشتر که نیستم! و با نگاه هیز و خیره، صدای کشدار و چندش‌آور صاحب مغازه که می‌گوید عههه، یه نفری! ابعاد ترسناکی از تنهایی برایت روشن شود.
حاضری تنها اسباب کشی کنی و وقتی در خانه جدیدت را می‌بندی تلفن زنگ بزند و پشت خط ضجه‌های همسرت را بشنوی که می‌گوید هر شب نفرینت می‌کنم، تا آخر عمر یک شب راحت نمی‌خوابی؟!
و واقعن هم ۸ سال یک شب راحت نخوابی؟!
حاضری در ضلع غربی میدان ونک بعد از آن که دفتر طلاق را امضا کرده‌ای ساندویچ هایدا را با شوهر سابقت نصف کنی، مثل قلوه سنگ ببلعی و بعد دستش را بفشاری و بگویی خداحافظ
و وقتی داری توی بی‌آر تی خیابان ولیعصر بر می‌گردی سر کارت به ابعاد ناشناخته دنیایی که درش قدم گذاشته‌ای فکر کنی؟!
من جسور نبودم، مجبور بودم و خدا نکند که مرحله‌ای از زندگی که همیشه در گوشت خوانده بودند مگر مرگ ما را از هم جدا کند، از نیمه راه به تقدیر دیگری نگاشته شود که این خود آغاز ماجرایی دیگر است

#پریسا_زابلی_پور



@asheghanehaye_fatima
آن‌گاه که با من چون شبح رفتار ميکنی
شبح می‌شوم
و غم‌های تو از من عبور می‌کنند
همچون اتومبيلی که از سايه ميگذرد
آن را می‌درد و ترکش می‌کند
بی‌آنکه ردّی بر جای بگذارد
يا خاطره‌ای ...
پايان‌ها اينچنين خويشتن را می‌نويسند
در قصه‌های عشق من.

#غادة_السمان

@asheghanehaye_fatima
با من خوب بود.
با او خوب بودم.
اما
درها و پنجره‌هایمان بسته ماندند.
مبادا یکدیگر را ببوییم.


#هرتامولر

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همه‌ی ما در زندگی رازی ناگفتنی داریم
تاسفی چاره ناپذير
رويايی دست نيافتنی
و عشقی فراموش نشدنی...

#ديگو_مارچی


@asheghanehaye_fatima


درود نسیم وشان گلچهره ی شکوفه آرای سبزینه نگار،
بامداد بهارینه تان عطرآگین کوچه باغهای نغمه و رنگین کمان و یاسمن های نوشکفته؛
پایان هفته تان همرنگ آرزوهای دیرین و رویاهای شیرین تان...
سپاسگزار همراهی تانم.

درس امروز

🌸
برای چشیدن طعم زندگی، وقت بگذارید به‌ جای پریدن از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر و باعجله انجام‌ دادن کارها، تصمیم‌ بگیرید که هر روز کارهای کم‌تری را انجام دهید،
قرار ملاقات‌های کم‌تری بگذارید و... آن‌گاه هر کاری را آرام‌تر، با تمرکز و راحتی بیش‌تری انجام داده و سعی‌ کنید زمان «حال» را از دست ندهید و نهایت استفاده و لذت را از آن ببرید.
🌸 @asheghanehaye_fatima
#صبح
@asheghanehaye_fatima



اگر روزی عاشق شدی
در آن سوز و گداز شیرین مرا به یاد آر
زیرا همه عاشقان چنان باشند که من:
بی‌ثبات و بی‌قرار در هر کار
مگر در خیال چهره‌ی معشوق
که در ضمیرشان پیوسته برقرار و پابرجاست.

■شاعر: #ویلیام_شکسپیر | "William Shakespeare" | انگلستان، ۱۶۱۶ ‌- ۱۵۶۴میلادی |

■برگردان: #حمید_الیاسی

√●بخشی از نمایش‌نامه‌ی «شب دوازدهم»، پرده‌ی دوم، صحنه‌ی چهارم
عشق زمین را شفاخواهد داد.

در عشق زیستن بزرگترین نبرد زندگی است. عشق بیش از هر تلاش انسانی دیگر یا هراحساس عاطفی دیگر نیاز به ظرافت ، انعطاف پذیری ، حساسیت، درک،پذیرش، شکیبایی و تحمل و دانش و قدرت دارد .

#لئو_بوسکالیا
#زندگی_با_عشق_چه_زیباست

@asheghanehaye_fatima
ما آدم‌ ها خوب بلدیم بعد از شنیدن داستان زندگی دیگران بگوییم : " اگر من بودم هرگز این کار را نمیکردم "
غافل از آنکه یکی از بازی های زندگی این است که آدمی را با  همان " هرگزِ با اطمینان " پرت کند وسط همان داستان و مشغولِ همان عمل نکوهش شده!
یادمان باشد قصه های زندگی تکراری‌ اند، فقط جای شخصیت‌ها عوض میشوند و آنکه با تعصبی کورکورانه پیش میرود سقوطی عمیق‌تر دارد...

#پریسا_زابلی_پور
📚
@asheghanehaye_fatima
دل‌تنگ توام،
تا شادمانه مرا ببینند
شاخه‌ها
به شکل نام تو سبز می‌شوند،
پرنده‌ی کوچکی که نمی‌دانم نام‌اش چیست
حروف نام تو را
بر کتاب‌ام می‌ریزد،
آفتاب
به شکل پروانه‌ای از مس
گرد صدایم
بال می‌زند،
و می‌دانم سکوت
فقط به خاطر من سکوت است،
اما من
دل‌تنگ‌ توام
شعر می‌نویسم
و واژه‌هایم را کنار می‌زنم
که تو را ببینم.

#شمس_لنگرودی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



به کدام شهر از شهرهای جهان بروم
در حالی‌که نقشه‌ی همه‌ی مکان‌ها نزد توست

در کدام کافه بنشینم
در حالی که همه‌ی درختان قهوه را احتکار کرده‌ای
و [حتا] بوی قهوه را!

و به چه زبانی صحبت کنم
حال آن‌که کلید زبان‌ام در دستان توست؟!



إلى أي مدينة من مدن العالم سأذهب
و معك خرائط كل الأمكنة
و في أي مقهى سأجلس
و أنت احتكرت اشجار البن
و رائحة القهوة
و بأي لغة سوف أتكلم
و بيديك مفاتيح لغتي..



#سعاد_الصباح
اگر برای کسی مهم باشی
او همیشه راهی برای وقت گذاشتن
با تو پیدا خواهد کرد
نه بهانه ای برای فرار
و نه دروغی برای توجیه ...


#قهرمانان_و_گورها
#ارنستو_ساباتو


@asheghanehaye_fatima
Mesle Mah
Garsha Rezaei @RozMusic.com
دانلود آهنگ جدید #گرشا_رضایی
 به نام مثل ماه
ترانه: علی بحرینی, موزیک: گرشا رضایی

“تیتراژ برنامه مثل ماه شبکه سه سیما”

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



هر آواز
سکون عشق است.
هر ستاره‌ی صبح،
سکون زمان.
گره‌ی
زمان.

و هر آهی
سکون فریادی.



#فدریکو_گارسیا_لورکا
برگردان: #بیژن_الهی
سخن با تو می‌گویم
تا کلام تو را بهتر بشنوم
کلام تو را می‌شنوم
تا به درک خود یقین یابم
تو لب‌خند می‌زنی که مرا تسخیر کنی
تو لب‌خند می‌زنی
و چشم من به جهان باز می‌شود
تو را در آغوش می‌گیرم
تا زندگی کنم
زندگی می‌کنیم
تا هر چه هست به کام ما باشد
تو را ترک می‌کنم
تا به یاد هم باشیم
از هم جدا می‌شویم
تا دوباره به هم برسیم.


#پل_الوار | Paul Eluard | فرانسه،
برگردان: #محمدرضا_پارسایار

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


اگر از دریاهای دور
به جزیره‌ی تنهایی من
بازآیی
ساعت و قطب‌نما را
در پای‌ات
خواهم شکست
و زورق نم‌ناک تو را
با هیزم پاروها
به آتش خواهم کشید
و فارغ از نگاه حسود ماهی‌ها
تن‌ات را
با شیر گرم
شست‌وشو خواهم داد.

ای نیمی از زن
و نیمی از ماهی
ای که فلس‌های تن‌ات
لطیف‌تر از آواز زنبق‌هاست
وقتی که آبشار نقره‌ای گیسوان تو
بر عریانی پیکرت
ف
ر
و
می‌ریزد
و چشمان مرطوب تو
یاد علف‌های باران‌خورده‌ی ماه اردی‌بهشت را
در خاطرم زنده می‌کند
با تو
خواهم گفت
عشق چیزی‌ست به عظمت ستاره
در سال‌های پیش از نجوم!



#کیومرث_منشی‌زاده | ۱ بهمن ۱۳۱۷ - ۲۶ فروردین ۱۳۹۶ |
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💃 #رقص زیبای" والس شماره ۲ "
اثر #دیمیتری_شوستاکوویج

Music #Waltz_No_2
Artist #Dmitri_Shostakovich

" زن همچون ویولن، سازی روح انگیز و دلنواز است؛
اما بی شک قبل از آن لازم است تا بیاموزید که چگونه بر تارهایش زخمه زنید، چگونه او را در بر گرفته و محکم نگاه دارید، پیچیدگی هایش را کشف کنید و در آخر درک کنید که چگونه با استادی تمام در وقت مناسب از آن یک موسیقی زیبا خلق کنید."...

📙 #فیزیولوژی_ازدواج
👤 #انوره_دو_بالزاک
🔁 #رضی_الدین_طبیب


@asheghanehaye_fatima