@asheghanehaye_fatima
هرگز زمان رفتن را نمیدانیم
و وقتی میرویم
به مزاح، در را میبندیم
و سرنوشت، به دنبال ما
قفلی بر در میزند
و دیگر راه برگشتی نداریم...
امیلی دیکنسون - شاعر آمریکایی
برگردان: سادات آهوان
We never know we go
When we are going
We jest and shut the Door
Fate
following behind us bolts it
And we accost no more
#Emily_Dickinson
#امیلی_دیکنسون
#سادات_آهوان
هرگز زمان رفتن را نمیدانیم
و وقتی میرویم
به مزاح، در را میبندیم
و سرنوشت، به دنبال ما
قفلی بر در میزند
و دیگر راه برگشتی نداریم...
امیلی دیکنسون - شاعر آمریکایی
برگردان: سادات آهوان
We never know we go
When we are going
We jest and shut the Door
Fate
following behind us bolts it
And we accost no more
#Emily_Dickinson
#امیلی_دیکنسون
#سادات_آهوان
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_شاعر
#امیلی_دیکنسون
امیلی الیزابت دیکنسون شاعر آمریکایی در ۱۰ دسامبر ۱۸۳۰ در ایالت ماساچوست آمریکا و در یک خانوادهی متشخص به دنیا آمد، در دوران جوانی به مدت ۷ سال در آکادمی امهرست درس خواند و قبل از بازگشت به شهر خود، مدت کوتاهی را نیز در یک مدرسه مذهبی گذراند. او بهخاطر پوشیدن لباس سفید و عدم استقبال از مهمان در بین ساکنین شهر معروف گشت. بیشتر دوستیهایش از طریق نامه و مکاتبه بود چرا که خلوتگزیده بود و زندگی در انزوا را ترجیح میداد. او را شاعر معتکف نیز خواندهاند، یا به قول الهی قمشهای "دختر مولانا"؛ چرا که او بسیار با ابهام سخن میگوید.
امیلی علاقهی بسیار به موسیقی و استعدادی خاص در نواختن پیانو داشت.
اگرچه او شاعر پرکاری بود ولی تعداد کمی از شعرهایش به چاپ رسید. آثاری که در زمان حیاتش به چاپ رسید، دچار تغییراتی میگشتند تا با معیارهای متعارف شعری وقت مطابق شوند. شعرهای دیکنسون در زمان خود منحصربهفرد بودند، زیرا دارای خطوط کوتاه، عدم وجود عنوان در شعر و از قافیهی کج یا نیمقافیه برخوردار بودند که چیزی غیرمتعارف بود. بسیاری از شعرهای او درونمایهی مرگ و جاودانگی داشت. کاملترین مجموعهشعر او در سال ۱۹۵۵ توسط پروفسور توماس جانسون با نام "شعرهای امیلی دیکنسون" چاپ شد. امروزه دیکینسون به عنوان یکی از مهمترین شاعران آمریکایی شناخته میشود.
دیکینسون در سالهای جوانی با «تهدید عمیق» مرگ روبرو گشت، علیالخصوص پس از مرگ نزدیکانش این وضع بدتر شد. هنگامی که دوست نزدیکش، به دلیل بیماری تیفوس جان باخت، امیلی دچار آسیبهای روانی شدید شد.
امروزه برخی معتقدند که او از بیماری ترس از مکانهای شلوغ و صرع نیز رنج میبرده است. جودیت فار محقق، بیان میکند که دیکنسون در طول زندگی خود بیشتر بهعنوان باغبان شناخته میشد و نه به عنوان شاعر. دیکنسون از سن ۹ سالگی گیاهشناسی میخواند و از باغشان در حیاطِ خانه مراقبت میکرد.
اگرچه دیکنسون در سالهای پایانی عمرش نیز به نوشتن ادامه میداد، ولی از ویرایش و ترتیببندی شعرهایش دست کشید.
در سال ۱۸۸۵ ضعف و بیماری در او شدت گرفت و سرانجام در ۱۵ می ۱۸۸۶، پس از وخیمترشدن علائم بیماری، در سن ۵۵سالگی درگذشت. پزشک دیکنسون علت مرگ او را نوعی بیماری کلیوی اعلام کردند.
برای مطالعهی ویژگیهای شعر و نمونههایی از اشعار امیلی دیکنسون، پست را ورق بزنید.
#امیلی_دیکنسون
#بهنود_فرازمند
#آنا_کیان
#فرزاد_فتوحی
#سادات_آهوان
#آتوسا_حصارکی
#سینا_کمالآبادی
@asheghanehaye_fatima
#امیلی_دیکنسون
امیلی الیزابت دیکنسون شاعر آمریکایی در ۱۰ دسامبر ۱۸۳۰ در ایالت ماساچوست آمریکا و در یک خانوادهی متشخص به دنیا آمد، در دوران جوانی به مدت ۷ سال در آکادمی امهرست درس خواند و قبل از بازگشت به شهر خود، مدت کوتاهی را نیز در یک مدرسه مذهبی گذراند. او بهخاطر پوشیدن لباس سفید و عدم استقبال از مهمان در بین ساکنین شهر معروف گشت. بیشتر دوستیهایش از طریق نامه و مکاتبه بود چرا که خلوتگزیده بود و زندگی در انزوا را ترجیح میداد. او را شاعر معتکف نیز خواندهاند، یا به قول الهی قمشهای "دختر مولانا"؛ چرا که او بسیار با ابهام سخن میگوید.
امیلی علاقهی بسیار به موسیقی و استعدادی خاص در نواختن پیانو داشت.
اگرچه او شاعر پرکاری بود ولی تعداد کمی از شعرهایش به چاپ رسید. آثاری که در زمان حیاتش به چاپ رسید، دچار تغییراتی میگشتند تا با معیارهای متعارف شعری وقت مطابق شوند. شعرهای دیکنسون در زمان خود منحصربهفرد بودند، زیرا دارای خطوط کوتاه، عدم وجود عنوان در شعر و از قافیهی کج یا نیمقافیه برخوردار بودند که چیزی غیرمتعارف بود. بسیاری از شعرهای او درونمایهی مرگ و جاودانگی داشت. کاملترین مجموعهشعر او در سال ۱۹۵۵ توسط پروفسور توماس جانسون با نام "شعرهای امیلی دیکنسون" چاپ شد. امروزه دیکینسون به عنوان یکی از مهمترین شاعران آمریکایی شناخته میشود.
دیکینسون در سالهای جوانی با «تهدید عمیق» مرگ روبرو گشت، علیالخصوص پس از مرگ نزدیکانش این وضع بدتر شد. هنگامی که دوست نزدیکش، به دلیل بیماری تیفوس جان باخت، امیلی دچار آسیبهای روانی شدید شد.
امروزه برخی معتقدند که او از بیماری ترس از مکانهای شلوغ و صرع نیز رنج میبرده است. جودیت فار محقق، بیان میکند که دیکنسون در طول زندگی خود بیشتر بهعنوان باغبان شناخته میشد و نه به عنوان شاعر. دیکنسون از سن ۹ سالگی گیاهشناسی میخواند و از باغشان در حیاطِ خانه مراقبت میکرد.
اگرچه دیکنسون در سالهای پایانی عمرش نیز به نوشتن ادامه میداد، ولی از ویرایش و ترتیببندی شعرهایش دست کشید.
در سال ۱۸۸۵ ضعف و بیماری در او شدت گرفت و سرانجام در ۱۵ می ۱۸۸۶، پس از وخیمترشدن علائم بیماری، در سن ۵۵سالگی درگذشت. پزشک دیکنسون علت مرگ او را نوعی بیماری کلیوی اعلام کردند.
برای مطالعهی ویژگیهای شعر و نمونههایی از اشعار امیلی دیکنسون، پست را ورق بزنید.
#امیلی_دیکنسون
#بهنود_فرازمند
#آنا_کیان
#فرزاد_فتوحی
#سادات_آهوان
#آتوسا_حصارکی
#سینا_کمالآبادی
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
برای من دو یادگار به جا گذاشتی؛
یکی عشق
- که خداوند خشنود است
از هدیه کنندهی آن -
و دیگری درد و رنجی
به وسعتِ دریا
مابینِ بیزمانی و زمان
و بیداریِ من و تو...
امیلی دیکنسون - شاعر آمریکایی
برگردان: سادات آهوان
YOU left me, sweet, two legacies—
A legacy of love
A Heavenly Father would content,
Had He the offer of;
You left me boundaries of pain
Capacious as the sea,
Between eternity and time,
Your consciousness and me.
#Emily_Dickinson
#امیلی_دیکنسون
#سادات_آهوان
@asheghanehaye_fatima
برای من دو یادگار به جا گذاشتی؛
یکی عشق
- که خداوند خشنود است
از هدیه کنندهی آن -
و دیگری درد و رنجی
به وسعتِ دریا
مابینِ بیزمانی و زمان
و بیداریِ من و تو...
امیلی دیکنسون - شاعر آمریکایی
برگردان: سادات آهوان
YOU left me, sweet, two legacies—
A legacy of love
A Heavenly Father would content,
Had He the offer of;
You left me boundaries of pain
Capacious as the sea,
Between eternity and time,
Your consciousness and me.
#Emily_Dickinson
#امیلی_دیکنسون
#سادات_آهوان
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
نمیدانم زندهای یا مرده
و هنوز میتوان روی زمین
تو را جست؟
یا غروبِ آفتاب
که به تاریکی نشست
آرام و تنها در ذهنم سوگواری کنم.
دعاهایم همه برای توست
و بیقراریهای شبانهام،
انبوهِ شعرهای سپیدم
و شعلهی سوزانِ آبی چشمهایم.
هیچکس آنقدر مرا تکریم نکرد
و کسی آنقدر مرا نیازرد؛
حتی او که بیوفایی کرد
یا آن که مهر ورزید
و از یاد برد...
آنا آخماتووا - شاعر روسی
برگردان: سادات آهوان
I don't know if you're alive
or dead.
Can you on earth be sought,
Or only when the sunsets fade
Be mourned serenely
in my thought?
All is for you: the daily prayer,
The sleepless heat at night,
And of my verses, the white
Flock, and of my eyes, the blue fire.
No-one was more cherished, no-one tortured
Me more, not
Even the one who betrayed me to torture,
Not even the one who caressed me and forgot.
#آنا_آخماتووا
#سادات_آهوان
نمیدانم زندهای یا مرده
و هنوز میتوان روی زمین
تو را جست؟
یا غروبِ آفتاب
که به تاریکی نشست
آرام و تنها در ذهنم سوگواری کنم.
دعاهایم همه برای توست
و بیقراریهای شبانهام،
انبوهِ شعرهای سپیدم
و شعلهی سوزانِ آبی چشمهایم.
هیچکس آنقدر مرا تکریم نکرد
و کسی آنقدر مرا نیازرد؛
حتی او که بیوفایی کرد
یا آن که مهر ورزید
و از یاد برد...
آنا آخماتووا - شاعر روسی
برگردان: سادات آهوان
I don't know if you're alive
or dead.
Can you on earth be sought,
Or only when the sunsets fade
Be mourned serenely
in my thought?
All is for you: the daily prayer,
The sleepless heat at night,
And of my verses, the white
Flock, and of my eyes, the blue fire.
No-one was more cherished, no-one tortured
Me more, not
Even the one who betrayed me to torture,
Not even the one who caressed me and forgot.
#آنا_آخماتووا
#سادات_آهوان