@asheghanehaye_fatima
🎀
مرا زیبا به یاد بیاور
این ها، آخرین سطرهای من است
فرض کن که من
رؤیایی بودم
که از زندگی تو گذر کردم
و یا بارانی بودم
که سیلاب شدم در کوچه های تان
سپس خاک، آب را کشید و
من محو شدم.
شاید هم خوابی زیبا بودم
تو بیدار شدی و من رفته بودم
مرا زیبا به یاد بیاور
زیرا من تو را آنگونه که هستی
دوست می داشتم.
من، آخرین دوست تو
آخرین رازدار تو بودم که در آغوشم گریستی
و هیچ وقت، کاستی هایت را
به رویت نیاوردم،
رنجیده خاطر شدم
اما سرزنشت نکردم،
مرا زیبا به یاد بیاور
نامه هایی برایت نوشتم
شعرهایی برایت سرودم هر شب
که هنوز خیلی از آن ها را نخوانده ای،
ثواب و عذابش ماند برای من،
بی صدا از کنارت رفتم
و تو نیز مانند دیگران، به رفتنم پی نبردی...
مرا زیبا به یاد بیاور
برای تو
شب های به یاد ماندنی باقی گذاشته ام،
برای تو خسته ترین سحرگاهان را،
لبخندهایم، چشم هایم و در آخر
صدایم را به یادگار گذاشته ام.
زیباترین شعرهایم را
در نگاه چشمان تو خوانده ام
و سلام هایی ناگفته
در گوشه گوشه ی خانه
و خداحافظی
در تمام ایستگاه ها
به جا گذاشته ام،
و تمام چیزهایی که در یک عشق
می توان یافت.
مرا زیبا به یاد بیاور
خواب هایت روی زانوهایم را،
نوازش انگشتانم لابلای موهایت را،
گرم کردن دستان یخ زده ات را،
تمام لحظات شادمانی ات را
بوسه هایم روی پیشانی ات را به یاد بیاور...
فکر کن
به کسی که هر لحظه می تواند
درِ خانه ات را بزند،
می دانی، به شگفت آوردنت را دوست دارم
و این آخرین غافلگیری من برای تو باشد.
تمام روزهایی که با تو سپری کرده ام را
به آتش می کشم
می روم
مرا زیبا به یاد بیاور...
#اورهان_ولی
#شعر_ترکیه🇹🇷
ترجمه:
#سیامک_تقی_زاده
🎀
مرا زیبا به یاد بیاور
این ها، آخرین سطرهای من است
فرض کن که من
رؤیایی بودم
که از زندگی تو گذر کردم
و یا بارانی بودم
که سیلاب شدم در کوچه های تان
سپس خاک، آب را کشید و
من محو شدم.
شاید هم خوابی زیبا بودم
تو بیدار شدی و من رفته بودم
مرا زیبا به یاد بیاور
زیرا من تو را آنگونه که هستی
دوست می داشتم.
من، آخرین دوست تو
آخرین رازدار تو بودم که در آغوشم گریستی
و هیچ وقت، کاستی هایت را
به رویت نیاوردم،
رنجیده خاطر شدم
اما سرزنشت نکردم،
مرا زیبا به یاد بیاور
نامه هایی برایت نوشتم
شعرهایی برایت سرودم هر شب
که هنوز خیلی از آن ها را نخوانده ای،
ثواب و عذابش ماند برای من،
بی صدا از کنارت رفتم
و تو نیز مانند دیگران، به رفتنم پی نبردی...
مرا زیبا به یاد بیاور
برای تو
شب های به یاد ماندنی باقی گذاشته ام،
برای تو خسته ترین سحرگاهان را،
لبخندهایم، چشم هایم و در آخر
صدایم را به یادگار گذاشته ام.
زیباترین شعرهایم را
در نگاه چشمان تو خوانده ام
و سلام هایی ناگفته
در گوشه گوشه ی خانه
و خداحافظی
در تمام ایستگاه ها
به جا گذاشته ام،
و تمام چیزهایی که در یک عشق
می توان یافت.
مرا زیبا به یاد بیاور
خواب هایت روی زانوهایم را،
نوازش انگشتانم لابلای موهایت را،
گرم کردن دستان یخ زده ات را،
تمام لحظات شادمانی ات را
بوسه هایم روی پیشانی ات را به یاد بیاور...
فکر کن
به کسی که هر لحظه می تواند
درِ خانه ات را بزند،
می دانی، به شگفت آوردنت را دوست دارم
و این آخرین غافلگیری من برای تو باشد.
تمام روزهایی که با تو سپری کرده ام را
به آتش می کشم
می روم
مرا زیبا به یاد بیاور...
#اورهان_ولی
#شعر_ترکیه🇹🇷
ترجمه:
#سیامک_تقی_زاده
@asheghanehaye_fatima
فردا شب
از این شهر خواهم رفت
به نهرها سفری خواهم داشت
آب ها مرا به خود می کشانند
اگر شمار پرنده های کشته شده
که از سینه ام افتاده اند را
به حساب نیاوریم
سنگینی ِ هیچ باری، جز دلم را ندارم
حرفی نیست
این چهره ی من و این صورت شب
و در صدایم
سکوت خاطرات به گوش می رسد
با تلخی ِ درونم در جاده ها
راه می روم
مدت هاست که راهم را از این شهر
جدا کرده ام
حتی اگر خسته هم باشم
سوار آن قطارها نخواهم شد
کسی در ایستگاه ها
منتظرم نباشد
بی تردید
شهر در میان انبوهی موهایم
پنهانی بلند می شود
و اکنون از دردها و عشق ها
تنها خاکستری در من به جا مانده ست
پشت سرم
آب های کوچکی آرام آرام جاری اند
تنها خیسی راه هاست که
مرا سمت نهرها رهنمون می کند
حرفی نیست
این چهره ی من و این صورت شب
و در صدایم
سکوت خاطرات به گوش می رسد
عاقبت باز چنان سوالی بی جواب
درون خود باقی ماندم
و رویاهایم در آینه ی شکستهِ شهر
کهنه و کهنه تر می شد
به من بگو
آیا عمر من
گذری در این شهرها داشته ست؟
راستی، آیا تاکنون
من چقدر از عمرم را برای خودم
زندگی کرده ام؟
#حیدر_ارگولن
#شعر_ترکیه🇹🇷
ترجمه:
#سیامک_تقی_زاده
فردا شب
از این شهر خواهم رفت
به نهرها سفری خواهم داشت
آب ها مرا به خود می کشانند
اگر شمار پرنده های کشته شده
که از سینه ام افتاده اند را
به حساب نیاوریم
سنگینی ِ هیچ باری، جز دلم را ندارم
حرفی نیست
این چهره ی من و این صورت شب
و در صدایم
سکوت خاطرات به گوش می رسد
با تلخی ِ درونم در جاده ها
راه می روم
مدت هاست که راهم را از این شهر
جدا کرده ام
حتی اگر خسته هم باشم
سوار آن قطارها نخواهم شد
کسی در ایستگاه ها
منتظرم نباشد
بی تردید
شهر در میان انبوهی موهایم
پنهانی بلند می شود
و اکنون از دردها و عشق ها
تنها خاکستری در من به جا مانده ست
پشت سرم
آب های کوچکی آرام آرام جاری اند
تنها خیسی راه هاست که
مرا سمت نهرها رهنمون می کند
حرفی نیست
این چهره ی من و این صورت شب
و در صدایم
سکوت خاطرات به گوش می رسد
عاقبت باز چنان سوالی بی جواب
درون خود باقی ماندم
و رویاهایم در آینه ی شکستهِ شهر
کهنه و کهنه تر می شد
به من بگو
آیا عمر من
گذری در این شهرها داشته ست؟
راستی، آیا تاکنون
من چقدر از عمرم را برای خودم
زندگی کرده ام؟
#حیدر_ارگولن
#شعر_ترکیه🇹🇷
ترجمه:
#سیامک_تقی_زاده
اگر مى خواهى احساس مرا بدانى
به سایه ات نگاه کن
نزدیک به توام
حال که هرگز نمى توانم لمس ات کنم
#جمال_ثریا
#شعر_ترکیه🇹🇷
مترجم :
#سیامک_تقی_زاده
@asheghanehaye_fatima
به سایه ات نگاه کن
نزدیک به توام
حال که هرگز نمى توانم لمس ات کنم
#جمال_ثریا
#شعر_ترکیه🇹🇷
مترجم :
#سیامک_تقی_زاده
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
باور کن
تو را پنهان خواهم کرد
در آنچه که نوشتهام
در نقاشيها و آوازها و آنچه که ميگويم
تو خواهي ماند
و کسي نه خواهد ديد
و نه خواهد فهميد زيستن ات را در چشمانم
خواهي ديد و خواهي شنيد
گرماي تابناک عشق را
خواهي خفت و برخواهي خاست
روزهاي پيش رو را خواهي ديد
که نخواهند بود
چون روزهاي گذشته
آنطور که زيسته بودي
در افکارت غرق خواهي گشت
فهميدن هر عشقي
گذران يک عمر است
سپري خواهياش کرد
تو را وصف ناپذير
زندگي خواهم کرد
در چشمانم خواهم زيست
در چشمهايم ، تو را پنهان خواهم کرد
روزي تنها زبان به سخن خواهي گشود
خواهي نگريست
من چشمهايم را فرو خواهم بست
در خواهي يافت
#ازدمیر_آصف
#شعر_ترکیه🇹🇷
ترجمه:
#فائق_سهرابي
باور کن
تو را پنهان خواهم کرد
در آنچه که نوشتهام
در نقاشيها و آوازها و آنچه که ميگويم
تو خواهي ماند
و کسي نه خواهد ديد
و نه خواهد فهميد زيستن ات را در چشمانم
خواهي ديد و خواهي شنيد
گرماي تابناک عشق را
خواهي خفت و برخواهي خاست
روزهاي پيش رو را خواهي ديد
که نخواهند بود
چون روزهاي گذشته
آنطور که زيسته بودي
در افکارت غرق خواهي گشت
فهميدن هر عشقي
گذران يک عمر است
سپري خواهياش کرد
تو را وصف ناپذير
زندگي خواهم کرد
در چشمانم خواهم زيست
در چشمهايم ، تو را پنهان خواهم کرد
روزي تنها زبان به سخن خواهي گشود
خواهي نگريست
من چشمهايم را فرو خواهم بست
در خواهي يافت
#ازدمیر_آصف
#شعر_ترکیه🇹🇷
ترجمه:
#فائق_سهرابي
@asheghanehaye_fatima
تو را در من پیش میبرم
با وسواس عجیبی
تو را در من
پیش میبرم
حتا در دوست داشتنهای دیگر
تو در همان جایگاه پیشینات
ایستادهای
رفتنات هم
مرا تنها نمیگذارد
در تنهای غریبه حتا
تو را در من
با وسواس پیش میبرم
انگار که ردّ پای بودنات را
در تمام اتفاقات
درون عشقی ناشناخته
دنبال میکنم.
#مورات_حان_مورگان
#شعر_ترکیه🇹🇷
ترجمه:
#سیامک_تقی_زاده
تو را در من پیش میبرم
با وسواس عجیبی
تو را در من
پیش میبرم
حتا در دوست داشتنهای دیگر
تو در همان جایگاه پیشینات
ایستادهای
رفتنات هم
مرا تنها نمیگذارد
در تنهای غریبه حتا
تو را در من
با وسواس پیش میبرم
انگار که ردّ پای بودنات را
در تمام اتفاقات
درون عشقی ناشناخته
دنبال میکنم.
#مورات_حان_مورگان
#شعر_ترکیه🇹🇷
ترجمه:
#سیامک_تقی_زاده
@asheghanehaye_fatima
دوست داشتم
از تو دروغی بشنوم
زیرا انسان
تنها
زمانی دروغ می گوید
که ترس از دست دادن چیزی او را آشفته کند.
#اورهان_پاموک
#شعر_ترکیه🇹🇷
ترجمه:
#سیامک_تقی_زاده
دوست داشتم
از تو دروغی بشنوم
زیرا انسان
تنها
زمانی دروغ می گوید
که ترس از دست دادن چیزی او را آشفته کند.
#اورهان_پاموک
#شعر_ترکیه🇹🇷
ترجمه:
#سیامک_تقی_زاده