عاشقانه های فاطیما
805 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


من دیوانه ی بدن زن ها نیستم.عاشق ذهن شونم.ذهن یه زن جریان دقیق و بی نقض یک جهته،مثل حرکت گلوله توی لوله ی تفنگ،مثل یه آزمایش فیزیکی.چقدر لذت داره حرف زدن با یه زن روشنفکر که جوراب مشکی پوشیده و پاهاش رو می ندازه روی هم.این صدای خش خش جزئیِ کشیده شدن نایلون از خیلی جهات خوشحالم می کنه.طنز ماجرا اینه که بدون استثنا من جذب پیچیده ترین و دیوانه ترین و مشکل ترین زن ها می شم.من مردهای ساده دوست دارم و زن های پیچیده.


#برفک
#دان_دلیلو
#پیمان_خاکسار
@Asheghanehaye_fatima




... پرنده ی آبی در قلبم است که
می خواهد بیرون بیاید
ولی من باهوش تر از آنم که فکر می کنید
فقط شب ها به او اجازه ی بیرون آمدن می دهم
وقتی همه خوابند
به او می گویم : می دانم که آن جایی، پس ناراحت نباش
باد دوباره سر جایش می گذارم
ولی وقتی در قلبم است کمتر می خواند
هنوز نگذاشته ام کاملا بمیرد
راز پنهان را با هم به رخت خواب می بریم
و این برای گریاندن یک مرد بس است
اما من گریه نمی کنم
شما چه طور؟


#چارلز_بوکفسکی
#سوختن_در_آب_غرق_شدن_در_آتش
#شاعر_امریکا 🇺🇸
ترجمه:
#پیمان_خاکسار
@asheghanehaye_fatima



همیشه یک شلخته ی مادرزاد بوده ام
دوست داشتم با یک زیر پیرهن روی تخت لم بدم
(کثیف البته و با سوراخ های سیگار)
پا برهنه
بطری آبجو به دست
زور می زنم تا شب سختی که گذرونده بودم
یادم بره
و زنی که هنوز اونجاست راه می ره و
راجع به همه چیز غر می زنه
آروغی می زنم و می گم
" خوشت نمیاد؟ دمت رو بذار رو کولت و برو"
واقعاً خودم رو دوست داشتم
واقعاً خودِ کثافتم رو دوست داشتم
ظاهراً اونا هم دوست داشتند
چون همیشه ترکم می کردند
و تقریباً همیشه دوباره بر می گشتند.


#چارلز_بوکفسکی
#سوختن_درآب_غرق_شدن_درآتش
برگردان #پیمان_خاکسار
@asheghanehaye_fatima



چیز‌های زیادی هست که ما دوست نداریم راجع‌به کسانی که عاشق‌شان هستیم بدانیم.

#ص۱۱۷
#باشگاه_مشت_زنی
#چاک_پالانیک
#پیمان_خاکسار
#چشمه
@asheghanehaye_fatima



میلیاردها زن روی زمین زندگی می کنند. درسته؟ بعضی هاشان خوبند. خیلی هاشان زیادی خوبند.

ولی گاه گداری طبیعت تمام حقه هایش را بکار می بندد تا زنی ویژه بسازد، زنی باور نکردنی، منظورم اینست که نگاهش می کنی ولی نمی توانی باور کنی. این جور زنها می دانند چطور باید لباس پوشید. موهای شان هوا را به آتش می کشد.



📒 #عامه_پسند
👤 #چارلز_بوکفسکی
🔃 #پیمان_خاکسار
@asheghanehaye_fatima

#دور_هم_کتاب_بخونیم 📚

گفت: «آدما با رویاها‌شون زندگی می‌کنن.»
گفتم: «چرا که نه؟مگه چیزی غیر از رویا هم وجود داره؟»
گفت: «آره، تموم شدنِ رویاها...»

عامه‌پسند
#چارلز_بوکفسکی
ترجمه #پیمان_خاکسار
📚
Forwarded from اتچ بات
.

عشق به کسی که پاسخ احساساتت را نمی دهد، ممکن است در کتاب ها هیجان انگیز باشد، ولی در واقعیت به شکل غیرقابل تحملی
خسته کننده و زجرآور است.
هیچ چیز جالب و خوبی در عشق یکطرفه وجود ندارد ...

#استیو_تولتز
کتاب #جزء_از_کل
ترجمه از #پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه

@asheghanehaye_fatima

كاش اونم اينقدر تو رو می‌خواست😔...
@asheghanehaye_fatima




فورا شروع کردم به بستن بار سفر. چمدان قهوه‌ای کهنه‌ای بیرون کشیدم و داخلش چند تکه لباس چپاندم. بعد در اتاق خوابم دنبال چیزهای خاطره انگیز گشتم، ولی تا یادم افتاد وظیفه‌شان زنده کردن خاطرات است، دست از جستجو کشیدم. گور پدرشان. دوست نداشتم خاطراتم را با خودم ببرم این طرف و آن طرف. خیلی سنگین بودند.




#استیو_تولز
کتاب #جز_از_کل
ترجمه #پیمان_خاکسار
@asheghanehaye_fatima




جالب اینجاست که من دیوانه بدن زن ها نیستم ...
عاشق ذهن شونم. 
ذهن یه زن... جریان دقیق و بی‌نقص یک جهته مثل حرکت گلوله توی لوله تفنگ، 
مثل یه آزمایش فیزیکی. 
چه قدر لذت داره حرف زدن با یه زن روشنفکر که جوراب مشکی پوشیده و پاهاش رو می‌ندازه روی هم.
این صدای خش خش جزیی کشیده شدن نایلون از خیلی جهات خوشحالم می‌کنه.
طنز ماجرا اینجاس که من جذب پیچیده ترین و دیوانه ترین و مشکل ترین زن‌ها می‌شم. من مردهای ساده دوست دارم و زن‌های پیچیده!

#دان_دلیلو 
کتاب #برفک
ترجمه #پیمان_خاکسار
@asheghanehaye_fatima
‎‌‌‌‌

این که بقیه ی آدم ها هم درد می کشند ، بی رحمانه ترین تسلایی است که می شود به کسی داد.

📒 #ریگ_روان
👤 #استیو_تولتز
🔃 #پیمان_خاکسار
@asheghanehaye_fatima



#تکه_کتاب 📚

تن به بازی زندگی بده و سعی نکن از قانون هاش سردر بیاری. زندگی رو قضاوت نکن،فکر انتقام نباش،یادت باشه آدم های روزه دار زنده می مونن ولی آدم های گرسنه می میرن،موقعی که خیالاتت فرو میریزن بخند،و از همه مهم تر،همیشه قدر لحظه لحظه ی این اقامت مضحکت تو این جهنم رو بدون.

#جزء_از_کل
#استیو_تولتز
ترجمه #پیمان_خاکسار
نشر چشمه
جالب اینجاست که من دیوانه بدن زن ها نیستم ...
عاشق ذهن شونم. 
ذهن یه زن... جریان دقیق و بی‌نقص یک جهته مثل حرکت گلوله توی لوله تفنگ، 
مثل یه آزمایش فیزیکی. 
چه قدر لذت داره حرف زدن با یه زن روشنفکر که جوراب مشکی پوشیده و پاهاش رو می‌ندازه روی هم.
این صدای خش خش جزیی کشیده شدن نایلون از خیلی جهات خوشحالم می‌کنه.
طنز ماجرا اینجاس که من جذب پیچیده ترین و دیوانه ترین و مشکل ترین زن‌ها می‌شم. من مردهای ساده دوست دارم و زن‌های پیچیده!

#دان_دلیلو 
کتاب #برفک
ترجمه #پیمان_خاکسار


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


یکی از چیزهایی که آدم‌ها را دیوانه می‌کند همین انتظار کشیدن است. مردم تمام عمرشان انتظار می‌کشیدند. انتظار می‌کشیدند که زندگی کنند، انتظار می‌کشیدند که بمیرند. توی صف انتظار می‌کشیدند تا کاغذ توالت بخرند. توی صف برای پول منتظر می‌ماندند و اگر پولی در کار نبود سراغ صف‌های درازتر می‌رفتند. صبر می‌کردی که خوابت ببرد و بعد هم صبر می‌کردی تا بیدار شوی. انتظار می‌کشیدی که ازدواج کنی و بعد هم منتظر طلاق گرفتن می‌شدی. منتظر باران می‌شدی و بعد هم صبر می‌کردی تا بند بیاید. منتظر غذا خوردن می‌شدی و وقتی سیر می‌شدی باز هم صبر می کردی تا نوبت دوباره خوردن برسد. توی مطب روان‌پزشک با بقیهٔ روانی‌ها انتظار می‌کشیدی و نمی‌دانستی آیا تو هم جزء آن‌ها هستی یا نه.

#چارلز_بوکوفسکی
ترجمه: #پیمان_خاکسار
کتاب:عامه پسند
@asheghanehaye_fatima



پروردگارا تو مرا نکته سنج کردی ، تو به من قدرت فهم چیزها را دادی. می دانم که نباید به حرف کسی گوش می کردم که می گفت خودت باش و نه آدمی دیگر و مهربان تر .
می دانم که عشق بی قید و شرط بدون ترس بی قید و شرط ناممکن است. می دانم تنها چیزی که ما را از امیال ناپسند دور می کند رصدِ همان امیال در چهره ی دیگران است ...

#ریگ_روان
#استیو_تولتز
#پیمان_خاکسار
خانم سامسون به من یاد داد که وقتی می‌خواهم حرف سین را تلفظ کنم باید نوک زبانم را پشت دندان‌های بالایی‌ام بگذارم، درست روی خط لثه. حاصل تلاشم صدایی بود شبیه خالی شدن باد لاستیک. مایه‌ی خجالت بود و عجیب و غریب‌تر و بدتر از سین و شین گفتنم. فیس فیس کردن به جای تلفظ کردن صحیح سین چاره‌ی کار نبود و من به عادی حرف زدنم ادامه دادم، دست‌کم در خانه که مخاطب زبان تنبلم، چند جفت گوش تنبل بودند.
در مدرسه تا جایی که می‌توانستم از گفتن کلمه‌های سین‌دار اجتناب می‌کردم. «درسته» شد «آره» یا «بله».
«می‌شه؟» شد «اجازه می‌فرمایید؟» و بیشتر سؤال‌هایم خواهش بود تا پرسش.
خانم سامسون اصلاً خوشش نمی‌آمد که او را «آموزگار واژگان» صدا کنم ولی بیشتر معلم‌ها حسابی سر کیف آمده‌بودند.«عجب کلمه‌های قشنگی». «خدای من، چه کلمه‌های قلمبه سلمبه‌ای!»

#بالاخره_یه_روزی_قشنگ_حرف_می_زنم
#دیوید_سداریس
#پیمان_خاکسار



@asheghanehaye_fatima