خانم سامسون به من یاد داد که وقتی میخواهم حرف سین را تلفظ کنم باید نوک زبانم را پشت دندانهای بالاییام بگذارم، درست روی خط لثه. حاصل تلاشم صدایی بود شبیه خالی شدن باد لاستیک. مایهی خجالت بود و عجیب و غریبتر و بدتر از سین و شین گفتنم. فیس فیس کردن به جای تلفظ کردن صحیح سین چارهی کار نبود و من به عادی حرف زدنم ادامه دادم، دستکم در خانه که مخاطب زبان تنبلم، چند جفت گوش تنبل بودند.
در مدرسه تا جایی که میتوانستم از گفتن کلمههای سیندار اجتناب میکردم. «درسته» شد «آره» یا «بله».
«میشه؟» شد «اجازه میفرمایید؟» و بیشتر سؤالهایم خواهش بود تا پرسش.
خانم سامسون اصلاً خوشش نمیآمد که او را «آموزگار واژگان» صدا کنم ولی بیشتر معلمها حسابی سر کیف آمدهبودند.«عجب کلمههای قشنگی». «خدای من، چه کلمههای قلمبه سلمبهای!»
#بالاخره_یه_روزی_قشنگ_حرف_می_زنم
#دیوید_سداریس
#پیمان_خاکسار
@asheghanehaye_fatima
در مدرسه تا جایی که میتوانستم از گفتن کلمههای سیندار اجتناب میکردم. «درسته» شد «آره» یا «بله».
«میشه؟» شد «اجازه میفرمایید؟» و بیشتر سؤالهایم خواهش بود تا پرسش.
خانم سامسون اصلاً خوشش نمیآمد که او را «آموزگار واژگان» صدا کنم ولی بیشتر معلمها حسابی سر کیف آمدهبودند.«عجب کلمههای قشنگی». «خدای من، چه کلمههای قلمبه سلمبهای!»
#بالاخره_یه_روزی_قشنگ_حرف_می_زنم
#دیوید_سداریس
#پیمان_خاکسار
@asheghanehaye_fatima