عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



خورشيد در تن تو طلوع می‌کند
و تو سردت است
چرا که خورشید سوزان است
و هر چیز سوزانی از شدت توان‌اش سرد است
هر شعری قلب عشق است و
هر عشقی قلب مرگ و در نهایت زندگی می‌تپد
هر شعری آخرین شعر است و
هر عشقی آخرِ فریاد
هر عشقی، ای خیال سقوط در ژرفناها،
هر عشقی آخرِ مرگ است
آن‌چه که در تو می‌گیرم، تن تو نیست
بل‌که قلب خداوند است
آن‌را می‌فشارم و می‌فشارم
تا فریاد وجد دل‌ربایش
کمی دردهای قربان‌گاه ابدی‌ام را تسکین دهد●


#انسی_الحاج*
ه
🔘برگردان: #محمد_حمادی

انسی الحاج (أنسی الحاج ؛ ۲۷ ژوئیه ۱۹۳۷–۱۸ فوریه ۲۰۱۴) شاعر، روزنامه‌نگار و مترجم اهل لبنان بود.
@asheghanehaye_fatima



دنيا سفيد 
باران سفيد
صداها سفيد
تن تو سفيد ودندانهايت سفيد
مرکب سفيد
وبرگهايم سفيد
بشنو مرا بشنو

تو رااز کوهها ودره ها می خوانم
تو را می خوانم از انبوه درختان از لبان ابرها
تورا می خوانم از سنگ وچشمه ها
تو را می خوانم از بهار تا بهار
تورا می خوانم از بالا از زير هر چيزواز تمامی اطراف

بشنو مرا
می آيم محجوب ومبهم
بشنو مرا بشنو
رانده شده وسرگشته
دلم از وحشت سياه
وروانم سرخ
اما صفحه جهان سفيد است
و واژه ها سفيد...

#انسی_الحاج
@asheghanehaye_fatima

‍ .

می خواهم #تو را دوست داشته باشم
با یک فنجان چای
یک تکه نان
یک مداد سیاه
چند ورق کاغذ

می خواهم #تو را دوست داشته باشم
با یک پیراهن کهنه
یک شلوار پاره پاره
دست هایی خالی
جیب هایی سوراخ

می خواهم #تو را دوست داشته باشم
درون این اتاق پنهانی
پشت سیم خاردارهای تیز
روبروی گلوله باران های دشمن

می خواهم #تو را دوست داشته باشم
با کمی زندگی
اندکی زنده ماندن ...




#انسی_الحاج
@asheghanehaye_fatima


سوگند یاد مےڪُنَم
ڪہ بَر فرازِ
تمامِ بلندےهاے آسیایے
بہ رڪوع درآیم
براے پرستشِ تُو !

آه اِے شب !
دعایم را قبول ڪُن ...
اِے خُداوند ! مرا بشنو ...

محبوبم را
در دشت‌ها بڪار
وَ ریشہ‌ڪَنَش مڪُن ،

تمامِ روزگارانِ نیامده را
بہ عُمْرش بیفزاے ،

تمامِ عُمْرِ مرا بہ او ببخش ،
برگ‌هاے خُرّمش را
جاودانہ ڪُن ،

عطرش را پراڪنده مساز ،
خیمہ‌گاهش بَراَفراشتہ باشد
وَ بلندایش در دسترسِ
گنجشڪان ،

درهاے خانہ‌اَش گشوده باشد
تا امید در بیابان‌ها
سَر بَر بالین نگذارد ...

خُداوندا !
برف‌ها سالیان ببارند بَر او ،
او ڪہ جدایےها را
سامان مےدهد !

خُداوندا !
ستاره‌ے چشمانش را
پاسبان باش
ڪہ هر آنچہ تولّد
در آن چشم‌هاست ..


#انسی_الحاج

#شما_فرستادید
#سعید🙏
@asheghanehaye_fatima



چشمان تو دو پاره‌ی اخگرند و من زمستان،
دو قطره‌ی اشک‌اند و من اشک،
بره‌ها و آهوها و کبوترهای‌اند و من گرگ...

پرچم خود را بالا بردم تا بادها آن را بگدازند
و همانند روزگار چشم‌هایم تو را نگاه می‌کنند
چون شنیده‌ام
که رنج من در چشم‌های تو به خواب می‌رود...
و دوست‌ات خواهم داشت...
زیرا تو آن مه مهاجری
و من
آن باد که در پی مِه...
مرا دوست داشته باش...

★★★★★
عيناك جمرتان وأنا الشتاء
دمعتان وأنا الدمع
الخراف والغزلان والحمام وأنا الذئب..

أعليتُ رايتي لتلفحها الرياح، وكدهر تنظر عيناي
إليك
فقد سمعت في عينيك عذابي ينام وسأُحبّك لأنّك
الضباب المهاجر،
وأنا الريح وراء الضباب.​..​
أحبّيني...

‌■●شاعر: #انسی_الحاج | أنسی الحاج | لبنان ● ۲۰۱۴-۱۹۳۷ |

■●برگردان: #اسماء_خواجه‌زاده
@asheghanehaye_fatima



دوستت می دارم بی آنکه بدانم چقدر
محبوبم
سوگند می خورم که بازیچه و شکست خورده ی تو باشم
سوگند یاد می کنم
نشان افتخار تو را بر شانه ی خویش سزاوار باشم
که صدای چشمانت را بشنوم
که از حکمت لبانت سر بپیچم
قول می دهم
شعرهایم را از یاد ببرم تو را از بر کنم
قول می دهم
عشق همیشه از من پیشی بگیرد من همیشه در پی او دوان باشم
قول می دهم مثل ستاره های روز
برای سعادت تو خاموش شوم
اشک هایم را در دستهایت بنشانم
تنها فاصله ای میان دو جمله  باشم دوستت دارم ، دوستت دارم
پیکرم را برای ابد به اندوه درنده خوی تو بسپارم
درِ زندان تو باشم
گشوده به روی وفا در وعده های شبانه
عهد می بندم که طُعمه ی آسایش تو باشم
آرزومند آنکه کتابی باشم همیشه گشوده بر روی ران هایت
تقسیم تمام جهان میان تو و تو
یگانگی جهان با تو
صدایت کنم و سعادت را دریابی
تمام سرزمینم را در عشق تو به دوش گیرم و تمام عالم را در سرزمینم.
دوستت بدارم بی آنکه بدانم چقدر
تمام عمر مثل زنبوری در کندوی صدایت پرپرزنان
همچون درخشش گیسویت بر بیابان ها باران شوم
سوگند یاد می کنم
هرگاه در میان نوشته ها قلب خویش را دانستم نجوا کنم
تو را تنها تو را یافته ام

#انسی_الحاج
@asheghanehaye_fatima🍀



مےخواهم تُو را
دوست داشتہ باشم ؛
با یڪ فنجان چاےْ ،
یڪ تڪّہ نان ،
یڪ مدادِ سیاه ،
چند ورق ڪاغذ !

مےخواهم تُو را
دوست داشتہ باشم ؛
با یڪ پیراهنِ ڪہنہ ،
یڪ شلوارِ پاره پاره ،
دست‌هایے خالے ،
جیب‌هایے سوراخ !

مےخواهم تُو را
دوست داشتہ باشم ؛
درونِ این اتاق پنہانے ،
پشتِ سیم‌خاردارهاے تیز ،
روبروےِ گلولہ‌باران‌هاے دشمن !

مےخواهم تُو را
دوست داشتہ باشم ؛
با ڪمے زندگے ،
اندڪے زنده ماندن !



#انسی_الحاج
@asheghanehaye_fatima



سوگند یاد می‌کنم
که بر فراز تمام بلندی‌های آسیایی
به رکوع درآیم
برای پرستش تو

آه ای شب! دعایم را قبول کن
ای خداوند
مرا بشنو
محبوب‌ام را در دشت‌ها بکار
و ریشه کن‌اش مکن
تمام روزگاران نیامده را به عمرش بیفزای
تمام عمر مرا به او ببخش
برگ‌های خرم‌اش را جاودانه کن
عطرش را پراکنده مساز
خیمه‌گاه‌اش برافراشته باشد
و بلندای‌اش در دست‌رس گنجشکان.
درهای خانه‌اش گشوده باشد
تا امید در بیابان‌ها سر بر بالین نگذارد.
خداوندا
برف‌های سالیان ببارند بر او
او که جدایی‌ها را سامان می‌دهد
خداوندا
ستاره‌ی چشمان‌اش را پاسبان باش
که هر آن‌چه تولد در آن چشم‌هاست…

‌■●شاعر: #انسی_الحاج | أنسی الحاج | لبنان ● ۲۰۱۴-۱۹۳۷ |

■●برگردان: #سودابه_مهیجی
خورشيد در تن تو طلوع می‌کند
و تو سردت است
چرا که خورشید سوزان است
و هر چیز سوزانی از شدت توان‌اش سرد است
هر شعری قلب عشق است و
هر عشقی قلب مرگ و در نهایت زندگی می‌تپد
هر شعری آخرین شعر است و
هر عشقی آخرِ فریاد
هر عشقی، ای خیال سقوط در ژرفناها،
هر عشقی آخرِ مرگ است
آن‌چه که در تو می‌گیرم، تن تو نیست
بل‌که قلب خداوند است
آن‌را می‌فشارم و می‌فشارم
تا فریاد وجد دل‌ربایش
کمی دردهای قربان‌گاه ابدی‌ام را تسکین دهد.

■●شاعر: #انسی_الحاج | لبنان، ۲۰۱۴-۱۹۳۷ |

■●برگردان: #محمد_حمادی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



می خواهم تو را دوست داشته باشم
با یک فنجان چای،
یک تکه نان
یک مداد سیاه،
چند ورق کاغذ...
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با یک پیراهن کهنه،
یک شلوار پاره پاره
دست هایی خالی،
جیب هایی سوراخ
می خواهم تو را دوست داشته باشم
درون این اتاق پنهانی،
پشت سیم خاردارهای تیز
روبروی گلوله باران های دشمن.
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با کمی زندگی
اندکی زنده ماندن...

#انسی_الحاج
زندگےِ من
فلسفہ‌اے ندارد !
نہ سقراط ،
نہ افلاطون ،
نہ هگل ،
نہ هیچ فیلسوفے ندارد ،
ڪَسے ڪہ ؏اشق مےشود
فلسفہ‌اے ندارد ،
چشمانش را مےبندد ،
در تعلیقے بےزمان
قرار مےگیرد ،
نورِ سفیدے درونِ باورش
شڪل مےگیرد
وَ ؏اشق مےشود !

زندگےِ من
هیچ فصلے ندارد !
نہ پاییز ،
نہ زمستان ،
نہ حتّے زیبایےهاے بہار !
تنہا یڪ فصل دارد ؛
فصلے ڪہ ؏اشق مےشَوَم !



#انسی_الحاج

@asheghanehaye_fatima