عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima






به سرم می زند امشب بروم
چمدان بربندم
تک و تنها
بی خیالِ هوس و بوسه و عشق
بروم دورترین نقطه شهر
دور شوَم از تو و از عطر تنت
دور ریزم همه ی آنچه که در دل دارم

خالی از دغدغه ی سیب و بهشت و شیطان
بروم دورترین نقطه ی دنیای بزرگ
یک دل سیر به ..

من چه می گویم باز
یک دل سیر به تو فکر کنم؟
باز هم تیله چشمان سیاهت
بشود ماه و بیفتد عکسش
در دلِ آبیِ احساس و دلم تنگ شود
تنگ آغوش پر از گندم تو
تنگ آن داغی لبهای کویر لوتَت
تنگ آن خنده شیرین شکرنوش قشنگ
ای وای کجا بی تو روم؟!
بخدا بی تو مرا نیست منی
هر چه هست
در پس افکار جنون آمیزم ،
نقشی از صورت توست
من کجا بی تو روم؟!
کاش می شد که بخوابم آرام
تا که آزاد شوم از تو ولی
پشت پلکم باز هم
من تو را می بینم
به گمانم که تو خونی ، جسمی
که تو روحی ، خوابی
که به هرجا که روم
با من و در جانی ...





#بیتا_هراتیان
#عزیز_روزهام❤️
@asheghanehaye_fatima🌸




ما هم یک روز میخندیدیم
از ته دل،
جوری که انعکاسش ریزش بهمن های دلمان بود!
میخندیدیم وسط یخبندان و لرزهای زمستان،
دلمان گرم نفسهای هم بود...
توی سینه هایمان آتشفشان بود و گدازه هایش از گوشه لبهایمان بیرون میزد،
بوسه میشد و مینشست روی گونه های دلبر جانمان!!
ما هم روزی برای خودمان کسی بودیم
زمستانی داشتیم قشنگ،
آدمک‌ میساختیم عاشقانه
بی هراس از آب شدنش...
اخ که ما هم روزی دلی داشتیم
گرمِ گرم..
بی شال و کلاه
وآتش و روانداز
زمستانمان میگذشت و یک دل سیر کنار یار جانمان میلرزیدیم،
به شوق آغوش و بوسه، سرما میخوردیم و تب می کردیم!!
ما هم روزگاری مثلِ حالای شما
از آمدن برف ذوق می کردیم
و به دل کوچه می زدیم...
یار که رفت
برف هم رفت
ادمک دماغ هویجی چشم دکمه ای هم رفت
آب شد بیچاره!!
دلِ گرم رفت
ذوق و اغوش و بوسه رفت!!
هرچه داشتیم ونداشتیم رفت
فقط زمستان ماند و یک پنجرهِ
همیشه یخ بسته...


#بیتا_هراتیان
#شما_فرستادید
#امید
@asheghanehaye_fatima🌸



پاییز رفت و یک دل سیر عاشقی نکردیم ..
پاییز هم با ما راه نیامد ...
شکایتی نداریم
دل خوش می کنیم به زمستان ،
چه فرقی میکند چه فصلی باشد
ما از دنیا فقط یکدیگر را میخواهیم
زیر یک سقف
گرم کنار یکدیگر
لبهایمان غرق بوسه
آغوشمان ملتهب از دوست داشتن
وتن هایمان دور از رخوت جدایی..
برف هم آمد
بیاید ،
خوش آمد ،
قدمش روی چشمِ عاشقانه هایمان ..
مینشینیم با یار
یک چای خوشرنگ می نوشیم و
دعابه جانش می کنیم که به یمن سرمایش،
ما روز به روز گرمتر میشویم
و بهانه دستمان می آید برای بغل کردن
کم کم جوانه میزنیم برای گل دادن و بهاری شدن..
فصلها به هم زنجیر شده اند
بهانه اند برای عاشقی کردن
میشود با هر کدام عاشقانه ای خلق کرد
فقط کافیست او"که باید باشد ،
باشد...



#بیتا_هراتیان

‌‌‌
Forwarded from شعرنوش
💞🌧☁️❄️
🌧☁️❄️
☁️❄️
❄️
❄️ #در_مسیر_عشق
❄️✍🏻شعر #بیتا_هراتیان
❄️🎤صداخوانی #فاطیما
❄️👈تنظیم #آرتا_رحیمی

به سرم می زند امشب بروم
چمدان بربندم
تک و تنها
بی خیالِ هوس و بوسه و عشق
بروم دورترین نقطه شهر
دور شوَم از تو و از عطر تنت
دور ریزم همه ی آنچه که در دل دارم
خالی از دغدغه ی سیب و بهشت و شیطان
بروم دورترین نقطه ی دنیای بزرگ
یک دل سیر به ...
من چه می گویم باز
یک دل سیر به تو فکر کنم؟
باز هم تیله چشمان سیاهت
بشود ماه و بیفتد عکسش
در دلِ آبیِ احساس و دلم تنگ شود
تنگ آغوش پر از گندم تو
تنگ آن داغی لبهای کویر لوتَت
تنگ آن خنده شیرین شکرنوش قشنگ
ای وای کجا بی تو روم؟!
بخدا بی تو مرا نیست منی
هر چه هست
در پس افکار جنون آمیزم،
نقشی از صورت توست
من کجا بی تو روم؟!
کاش می شد که بخوابم آرام
تا که آزاد شوم از تو ولی
پشت پلکم باز هم
من تو را می بینم
به گمانم که تو خونی، جسمی
که تو روحی، خوابی
که به هرجا که روم
با من و در جانی...



─═ঊঈ #بیتا_هراتیان ঈঊ═─

در #اسپریاکر بشنوید:
https://www.spreaker.com/user/artatv/in-he-path-of-love
☁️
❄️🌧
❄️─═ঊঈ 👇عضویت در کانال #شعرنوش 👇 ঈঊ═─
☁️
https://telegram.me/joinchat/CkoPaDwFihfSlFDqmLsy1Q
🌧
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
سردارِ پیروزِ
جنگ های جهانی ام
تویی،
هیتلر تویی
یارِ بی دفاع لهستانی ات منم ...


#بیتاهراتیان
#بیتا_هراتیان

@asheghanehaye_fatima
تمام روز حواسم را از جای خالی ات می گیرم و پرت می کنم به طرح های ریز پرده و ترک های گلدان شمعدانی،
به لکه های روی کریستال ها و یک دست بودن کتلت های میان تابه،به تار و پودهای قالی و نقش نگار ترمه روی میز..
گاهی دست حواسم را می گیرم و می برمش یک جای دور،
رهایش می کنم در کوچه پس کوچه های کاشان ،
حوالی شعرهای سهراب..
میبرم می نشانمش روی شانه های شاملو،
زل می زند به آیدای درون آینه..
از او دور می شوم
آنقدر دور که گمش می کنم ..
فراموشی می گیرم
کلید را در خانه جا می گذارم و اشتباهی سر از کوچه علی چپ در می آورم.
حواس را می خواهم چکار
نشانی خیابان و کوچه به چه کار می آید،
چه فرقی دارد کدام نقطه جهان باشم
و نامم را به یاد آورم یا نه!
وقتی تو در هیچ کجا‌ی جغرافیای دنیا نیستی تا نامم را صدا بزنی،
وقتی عطرت را هیچ بادی به پیراهن پهن شده روی طناب حیاط خانه ام نمی رساند..
اصلا چه بهتر که گم شوم لابه لای الزایمر و فراموش کنم مسیر رسیدن به خانه را،
وقتی هیچ نشانی ختم به چهار خانه های پیراهن تو نمی شود و انتهای هیچ خیابانی مرا به اغوش تو نمی رساند...

#بیتا_هراتیان


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

.

هر شب دعا می کنم خدا مرا برای تو نگه دارد
باشم و برای چشمانت شعر بگویم و قربان صدقه خنده هایت بروم ،صدایت کنم بگویی جانم و من برای لحن صدای مهربانت جان دهم..
من باید باشم و جای تمام آدم های دنیا دوستت بدارم
دلشوره هایت را شیرین کنم و از شانه هایت خستگی را بتکانم..
مگر می شود من نباشم و دلم را به سینه تو سنجاق نکنم و میان خیابان های شلوغ شهر تنهایت بگذارم
باران ببارد و چترت نشوم
باد بیاید و برایت شال نشوم
قهوه بنوشی و شکر حل شده ته فنجانت نباشم
نه جانم
خدا باید مرا برای تو نگه دارد
که صبح با بوسه از خواب بیدارت کنم و شب با لالایی تو را تا مرز خواب های شیرین ببرم..
من باید باشم و بلاگردان چشمهایت شوم
سپر بلایت باشم
و دردت را بریزم به جانم!
تو هم دعا کن که دنیایت از من خالی نشود
بمانم و اگر لازم باشد
به جای تو بمیرم..



#بیتا_هراتیان
@asheghanehaye_fatima

.
محــــــــــــــــــــکم
دسـت هایـم را بگیـر
پاییــز در راه اســت
بــــــــاد بـا کســـــــی
شـوخـــــی نـــدارد
سنگیــنی شـانـــه ات
کــه نبـاشــــــــــــــد
مرا می برد مثال برگی
کـه از دامـن درخــت
فـــرو می اُفــتد ...!!!
.
#بیتا_هراتیان