عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


:
...تو آنچنان؛ که می بایدی
همیشه همان!
جز آنکه دیگر هرگز؛ نبینمت
چنانیِ که انگار نمی‌دانی، نگاهت می‌کنم
و عجیب! نمی‌دانم دیگر که می دانی.
تو بی خیال، اشک، به چشماهایم می‌آوری
در ازدحامِ تأویل‌های تنات
در جستجویِ شهد
آنجا روی ایوان، پر از صندلی‌های گهواره ایست شاخه‌هایی؛ که در جنگل, شانه‌هایت را می‌خراشند.
پشتِ ویترین ِ مغازه‌های نتردام
دو تا ساق پای دوست داشتنی؛ توی جوراب‌اند
زبانه می‌کشند به میان راهِ شبدرهای سپید.
نردبانی ابریشمی پیچیده در پیچک‌ها.
آنجاست
انحنای من بر پرتگاه ِ
بود و نبودِ تو

در این تصویر نومیدانه …
کشفِ من، رازِ
عاشقت بودن است
همیشه همچون همان بارِ نخست…


#آندره_برتون
#شاعر_فرانسه
ترجمه:
#باهار_افسری🌱
@asheghanehaye_fatima



همیشه بارِ نخست
دشوار تو را می‌بینم،
اندکی از شب می‌گذرد؛
به خانه می‌آیی به گوشه‌ای از پنجره‌ام
خانه‌ای پر از خیال
آنجا، که از آنی به آن
در این شبِ مقدس
چشم انتظار زخمی؛ دیگرم
خود این؛ تنها و یگانه زخم
بر سردرِ خانه؛ بر قلبم.
تا نزدیک‌ترت می‌شوم
نه در خیال
نشانِ کلیدهای بیش، بر اتاق‌های ناشناخته می‌بینم...

#آندره_برتون
#شاعر_فرانسه
ترجمه:
#باهار_افسری
@asheghanehaye_fatima



نه مثل یک عکس رنگی
روی کاغذ و یک ایده
پرداخت‌شده توی شعری به قصد دلالی…
من جیغ لیلا را از دورها می‌شنوم
از اتاق خواب: ترکم نکن!
اسیر قافیه‌ی شب‌های قبیله‌ای
مرا چون سوژه‌ای به آن‌ها نسپار
من یک زن‌ام، نه بیشتر نه کمتر

من همانی‌ام که هستم همانطور
که تو همانی که هستی
در تو زندگی می‌کنم، تا تو، برای تو
من شفافیِ ناگزیر معمای مشترکمان را دوست دارم
من ازآن توام وقتی از شب بیرون می‌زنم
اما زمین‌ات نیستم...



■محمود درویش
■ترجمه: #باهار_افسری
#محمود_درویش #شعر
@asheghanehaye_fatima




"نه کلیشه های بیشتر "

چهره ی زیبا
مثل آفتابگردانی ست که گلبرگ هایش را؛ رو به خورشید می گشاید
مثل تو
که چهره می گشایی بر من، وقتی ورق را برمی گردانم .

لبخندِ دلربا ؛
هر مردی را مسحور زیبایی ات کنی
آه ، زیبایِ روزنامه ای

تا به حال چند شعر برایت سروده اند ؟
چند دانته برایت نوشته اند ؟ بئاتریس ؟!
برایِ وهمِ وسواس آمیزت
برای فانتزی های مصنوعی ات

امروز من اما کلیشه ی دیگری نمی سازم
و این شعر را برای تو می نویسم
نه! نه، برای کلیشه های بیشتر

این شعر برای زنانی ست
که زیبایی شان ، به دلنشینی شان ست
به فهم شان
به ذات شان
نه به صورتی که جعلی ست .

این شعر برای شما زنانی ست
که چون شهرزاد ؛ هر روز با قصه ای
برای گفتن از خواب ؛ برمی خیزید .
قصه هایی برای دگرگونی ؛
چشم انتظارِ جنگ
جنگ بر ضدِ اندام واره های متحدالشکل
جنگ بر ضد شهوت های روزانه
جنگ برای حقوقِ ناگرفته
و یا فقط جنگ هایی برای نجاتِ شبی بیشتر

بله ، برای شما ؛ برای زنانِ دنیایِ درد
به ستارگان درخشانِ این عالمِ بی انتها
به شما جنگجویانِ هزار و یک جنگ
برای شما؛ دوستانِ دلم

سرم را دیگر رویِ روزنامه ها خم نمی کنم
ترجیحا” به شب می اندیشم
به ستارگانِ درخشان اش
نه باز به کلیشه های بیشتر …




#اکتاویو_پاز
#شاعر_مکزیک🇲🇽
ترجمه : #باهار_افسری