عاشقانه های فاطیما
784 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


:
...تو آنچنان؛ که می بایدی
همیشه همان!
جز آنکه دیگر هرگز؛ نبینمت
چنانیِ که انگار نمی‌دانی، نگاهت می‌کنم
و عجیب! نمی‌دانم دیگر که می دانی.
تو بی خیال، اشک، به چشماهایم می‌آوری
در ازدحامِ تأویل‌های تنات
در جستجویِ شهد
آنجا روی ایوان، پر از صندلی‌های گهواره ایست شاخه‌هایی؛ که در جنگل, شانه‌هایت را می‌خراشند.
پشتِ ویترین ِ مغازه‌های نتردام
دو تا ساق پای دوست داشتنی؛ توی جوراب‌اند
زبانه می‌کشند به میان راهِ شبدرهای سپید.
نردبانی ابریشمی پیچیده در پیچک‌ها.
آنجاست
انحنای من بر پرتگاه ِ
بود و نبودِ تو

در این تصویر نومیدانه …
کشفِ من، رازِ
عاشقت بودن است
همیشه همچون همان بارِ نخست…


#آندره_برتون
#شاعر_فرانسه
ترجمه:
#باهار_افسری🌱
@asheghanehaye_fatima



همیشه بارِ نخست
دشوار تو را می‌بینم،
اندکی از شب می‌گذرد؛
به خانه می‌آیی به گوشه‌ای از پنجره‌ام
خانه‌ای پر از خیال
آنجا، که از آنی به آن
در این شبِ مقدس
چشم انتظار زخمی؛ دیگرم
خود این؛ تنها و یگانه زخم
بر سردرِ خانه؛ بر قلبم.
تا نزدیک‌ترت می‌شوم
نه در خیال
نشانِ کلیدهای بیش، بر اتاق‌های ناشناخته می‌بینم...

#آندره_برتون
#شاعر_فرانسه
ترجمه:
#باهار_افسری
@asheghanehaye_fatima



همیشه بارِ نخست دشوار تو را می‌بینم، اندکی از شب می‌گذرد؛
به خانه می‌آیی به گوشه‌ای از پنجره‌ام خانه‌ای پر از خیال آنجا، که از آنی به آن در این شبِ مقدس چشم انتظار زخمی؛
دیگرم خود این؛
تنها و یگانه زخم بر سردرِ خانه؛
بر قلبم ،تا نزدیک‌ترت می‌شوم نه در خیال نشانِ کلیدهای بیش،
بر اتاق‌های ناشناخته می‌بینم وقتی، تنها پیش از من ظهور می‌کنی اول، سرآپا با نور می‌آمیزی بر گوشه‌ی گریزانِ پرده‌ها یک دشتِ یاسمن است

#آندره_برتون
@asheghanehaye_fatima



عشق زمانی ‌ست که
کسی را ملاقات می‌کنی
و به تو درباره تو،
چیز تازه‌ای می‌گوید...



#آندره_برتون
@asheghanehaye_fatima



عشق زمانی ‌ست که
کسی را ملاقات می‌کنی
و به تو درباره تو،
چیز تازه‌ای می‌گوید...




#آندره_برتون

اجتماع سورئالیست ها :


از چپ به راست:


1) #تریستان_تزارا یکی از موسسین گروه دادائیسم در زونیخ در کافه ولتر (تاسیس هوگوبال 1915) که به گفته ی وی لغت داد رو او به وجود آورده که بعدا دادائیست ها هانس آرپ را پدید آوردنده این لغت دانستند وتزارا در اوایل دهد 20 هانس را مجبور کرد که تا این شایعه را تکذیب کند.
2) #پل_الوار : نویسنده و یکی از رهبران جنبش سورئالیسم بین سالهای 1919 تا 1938 و همچنین یکی از موسسان مجله انقلاب سورئالیست در سال 1924 بود. وی از سال 1927 تا 1933 و همچنین پس از 1938 عضو حزب کمونیست بود.


3) #آندره_برتون : شاعر و نویسنده وموسس مکتب سوررآلیسم وبرگزار کننده مانیفست سوررآل در جهان.


4) #هانس_آرپ :نقاش و مجسمه سازفرانسوی المانی، آرپ در سال ۱۹۱۶ یک عضو شناخته شده از جریان دادای زوریخ بود. در سال ۱۹۲۰ با نام هانس آرپ به همراه ماکس ارنست و آلفرد گرونوالد کلنی دادا را راه اندازی کردند. در سال ۱۹۲۵ کارهایش را در اولین نمایشگاه سورئالیست در گالری پی‌یر در پاریس به نمایش گذاشت.


5) #سالوادور_دالی :برجسته ترین نقاش سوررآلیسم در بحث رویا وضمیرناخوداگاه انسان.


6) #ایو_تانگی : نقاش ، او عاشق همسرش بود و خاکستر خودش و همسرش را به دریا ریختند طبق وصیت وی،چون قبلا هم خودش و هم پدرش ملوان بودند.


7) #ماکس_ارنست : نقاش آلمانی و در جنبش‌های سوررئالیسم و دادائیسم فعالیت داشت.او درباری خودش گفته است: مکس ارنست در اول اوت ۱۹۱۴ مرد. در ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ در قالب جوانی که می‌خواست جادوگر شود و اسطوره کانونی عصر خویش را پیدا کند به زندگی بازگشت.


8) #رنه_کرول : شاعر


9) #من_ری :او از توسعه دهندگان مهم دو جنبش دادا و سوررآلیست است، اما ارتباط او با این جنبش غیررسمی بوده‌است. بهترین کارهای مدرن او مربوط به عکاسی‌های آوانگارد او می‌شود. من ری در رسانه‌های متعددی تولید اثر کرده‌است و خود را بعنوان یک هنرمند در تمام عرصه‌ها نشان داده‌است. او همچنین یک عکاس مد و پرتره توانمند نیز بوده‌است.
او همچنین به خاطر فتوگرام‌هایش نیز مورد توجه‌است، کارهایی که بعد از او به ریوگراف تغییر نام داد.
در سال ۱۹۹۹، آرت نیوز از او بعنوان یکی از ۲۵ کارگردانی که هنرمندان اثر گذار قرن ۲۰ دنیا معرفی کرد، و برای استناد به تمام شیوه کارهای او اعم از فیلمهای اکتشافی او، نقاشی، مجسمه سازی، کلاژ، چیدمان و اولین کارهایی که او اسمش را پرفورمنس و هنر مفهومی گذاشت اشاره کرده‌است و گفته «من ری به هنرمندان در تمام رسانه‌های هنری شیوه‌ای برای خلاقیت ارائه کرده‌است.»


👇👇👇
@Maktabe_Oryanism
@asheghanehaye_fatima



همیشه بارِ نخست
دشوار تو را می‌بینم،
اندکی از شب می‌گذرد؛
به خانه می‌آیی به گوشه‌ای از پنجره‌ام
خانه‌ای پر از خیال
آن‌جا، که از آنی به آن
در این شبِ مقدس
چشم انتظار زخمی؛ دیگرم
خود این؛ تنها و یگانه زخم
بر سردرِ خانه؛ بر قلب‌ام.

تا نزدیک‌ترت می‌شوم
نه در خیال
نشانِ کلیدهای بیش،
بر اتاق‌های ناشناخته می‌بینم
وقتی، «تنها»… پیش از من ظهور می‌کنی
اول، سراپا با نور می‌آمیزی
بر گوشه‌ی گریزانِ پرده‌ها
یک دشتِ یاسمن است، من به انتهای راه خیره‌ام
به جایی حوالیِ گراس
به سراشیب اندام‌های ِ دختران ترشیده‌اش
که پشت سرشان است، بال‌های تیره، بال‌های ریزانِ درختانی‌ست؛ که عریان می‌شوند
پیش از آن‌ها، خط‌خطی‌های چشم‌نوازِ نور.
پرده می افتد
گل‌ها دیوانه‌وار روی برمی‌گردانند
به سوی…
تو
آن‌جایی کنارِ رود؛ به وقتی که هیچ‌گاه تا تو نخوابیده‌ای، نمی‌گذرد.
تو آن‌چنان؛ که می‌بایدی
همیشه همان!
جز آن‌که دیگر هرگز؛ نبینم‌ات
چنانیِ که انگار نمی‌دانی، نگاه‌ات می‌کنم
و عجیب! نمی‌دانم دیگر که می‌دانی.

تو بی خیال، اشک، به چشم‌های‌ام می‌آوری
در ازدحامِ تأویل‌های تن‌ات
در جست‌وجویِ شهد
آن‌جا روی ایوان، پر از صندلی‌های گه‌واره‌ای‌ست شاخه‌هایی؛ که در جنگل، شانه‌های‌ات را می‌خراشند.

پشتِ ویترین ِ مغازه‌های نتردام
دو تا ساق پای دوست داشتنی؛ توی جوراب‌اند
زبانه می‌کشند به میان راهِ شبدرهای سپید.
نردبانی ابریشمی پیچیده در پیچک‌ها.
آن‌جاست
انحنای من بر پرت‌گاه ِ
بود و نبودِ تو
در این تصویر نومیدانه…
کشفِ من، رازِ
عاشق‌ات بودن است
همیشه همچون همان بارِ نخست…

■●شاعر: #آندره_برتون | André Breton | فرانسه، ۱۹۶۶-۱۸۹۶ |

■●برگردان: #باهار_افسری
《احساس می‌کنم اگر ترکم کنی از دست می‌روم ... من آن کبوتر زخم خورده‌ام که سرب در خودش حمل می‌کند ... افسوس که تو فقط دو بار آمده‌ای، و چه تلخی‌ها دیده‌ است این بالش بیچاره‌ام، چه اشک‌های خشک شده یا درنیامده، صدا زدن‌ها، آه و ناله‌ها. شاید تو واقعا خودت را از من خلاص کرده‌ای. آیا کسی این‌ را به من گفت که عشق بیماری است؟ وقتی که اول بار همدیگر را دیدیم گفتی زندگی مسخره است. اوه، آندره‌ی من، بدان که دیگر همه‌چیز برایم تمام شده. اما تو را داشتم و این خیلی زیبا بود.

این نامه را نادیا در ژانویه‌ی ۱۹۲۷ به برتون نوشته است.




#نادیا #آندره_برتون



@asheghanehaye_fatima
تو آن‌چنان؛ که می‌بایدی
همیشه همان!
جز آن‌که دیگر هرگز؛ نبینمت
چنانیِ که انگار نمی‌دانی، نگاهت می‌کنم
و عجیب! نمی‌دانم دیگر که می‌دانی.

تو بی‌خیال، اشک، به چشم‌هایم می‌آوری
در ازدحامِ تأویل‌های تنت
در جست‌وجویِ شهد
آن‌جا روی ایوان، پر از صندلی‌های گهواره‌ای‌ست شاخه‌هایی که در جنگل، شانه‌هایت را می‌خراشند.

پشتِ ویترین ِ مغازه‌های نتردام
دو تا ساق پای دوست داشتنی؛ توی جورابند
زبانه می‌کشند به میان راهِ شبدرهای سپید.
نردبانی ابریشمی پیچیده در پیچک‌ها.
آن‌جاست
انحنای من بر پرتگاه ِ
بود و نبودِ تو
در این تصویر نومیدانه…
کشفِ من، رازِ
عاشقت بودن است
همیشه همچون همان بارِ نخست…

#آندره_برتون
برگردان: #باهار_افسری

@asheghanehaye_fatima