@asheghanehaye_fatima
اگر قرار باشد قبل از مردنِ تو بمیرم
وقتی که از مرگ
بیدار شوی
خودت را در آغوش من
میبینی
و من تو را میبوسم
و گریه میکنم.
#ریچارد_براتیگان
ترجمه : #سینا_کمال_آبادی
اگر قرار باشد قبل از مردنِ تو بمیرم
وقتی که از مرگ
بیدار شوی
خودت را در آغوش من
میبینی
و من تو را میبوسم
و گریه میکنم.
#ریچارد_براتیگان
ترجمه : #سینا_کمال_آبادی
نام تو پرندهایست در دست من
تکهای یخ بر روی زبانم
نام تو باز شدن سریع لبهاست
نام تو چهار حرف
توپی گرفته شده در هوا
ناقوسی نقرهایست در دهانم
صدای نام تو
سنگیست که به دریاچهی آرام پرتاب میشود
نام تو
صدای آرام سمضربههاییست در شب
روی شقیقهی من ، نام تو
شلیک سریع تفنگی مسلح شده است
نام تو غیرممکن
بوسهای روی چشمهایم
سردی پلکهای بسته است
نام تو بوسهی برف
جرعهی آبی آب چشمهای خنک
خواب با نام تو عمیق میشود
@asheghanehaye_fatima
#مارینا_تسوتایوا
ترجمه :
#سینا_کمال_آبادی
تکهای یخ بر روی زبانم
نام تو باز شدن سریع لبهاست
نام تو چهار حرف
توپی گرفته شده در هوا
ناقوسی نقرهایست در دهانم
صدای نام تو
سنگیست که به دریاچهی آرام پرتاب میشود
نام تو
صدای آرام سمضربههاییست در شب
روی شقیقهی من ، نام تو
شلیک سریع تفنگی مسلح شده است
نام تو غیرممکن
بوسهای روی چشمهایم
سردی پلکهای بسته است
نام تو بوسهی برف
جرعهی آبی آب چشمهای خنک
خواب با نام تو عمیق میشود
@asheghanehaye_fatima
#مارینا_تسوتایوا
ترجمه :
#سینا_کمال_آبادی
@asheghanehaye_fatima
شاید همیشه اینطور نماند؛ و من میگویم
که اگر لبهایت که دوستشان داشتهام
باید که لبهای دیگری را لمس کنند و انگشتهای سالم و زیبای تو
باید قلب او را بفشارند، آن طور که زمانی نه چندان دور قلب مرا میفشردند؛
اگر روی صورت دیگری، موهای لطیف تو بریزد
در چنان سکوتی که من میدانم،
یا اگر این کلمات بیقرار که بارها به زبان آمدهاند،
بیچاره و مستاصل پنجه به چهرهی روح بکشند؛
اگر باید که اینگونه باشد، میگویم
از قلبم میروی اگر، کلمهای بگو
و من پیش او میروم و دستهایش را میگیرم
و دوستانه مبارکباد میگویم.
و سپس رو میگردانم و میشنوم که پرندهای
در دشتهای به شدت دور، آواز اندوهناکی سر میدهد.
#ای_ای_کامینگز
#شعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی
شاید همیشه اینطور نماند؛ و من میگویم
که اگر لبهایت که دوستشان داشتهام
باید که لبهای دیگری را لمس کنند و انگشتهای سالم و زیبای تو
باید قلب او را بفشارند، آن طور که زمانی نه چندان دور قلب مرا میفشردند؛
اگر روی صورت دیگری، موهای لطیف تو بریزد
در چنان سکوتی که من میدانم،
یا اگر این کلمات بیقرار که بارها به زبان آمدهاند،
بیچاره و مستاصل پنجه به چهرهی روح بکشند؛
اگر باید که اینگونه باشد، میگویم
از قلبم میروی اگر، کلمهای بگو
و من پیش او میروم و دستهایش را میگیرم
و دوستانه مبارکباد میگویم.
و سپس رو میگردانم و میشنوم که پرندهای
در دشتهای به شدت دور، آواز اندوهناکی سر میدهد.
#ای_ای_کامینگز
#شعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی
میتوانی ببری
این دهان را
این جراحت را که میخواهی.
اما
نمیتوانی ببوسیاش
نمیتوانی درمانش کنی
#دافنه_گوتلیب
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی.
@asheghanehaye_fatima
این دهان را
این جراحت را که میخواهی.
اما
نمیتوانی ببوسیاش
نمیتوانی درمانش کنی
#دافنه_گوتلیب
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی.
@asheghanehaye_fatima
با من خوب بود.
با او خوب بودم.
اما
درها و پنجرههایمان بسته ماندند.
مبادا یکدیگر را ببوییم.
#هرتا_مولر
#شاعر_آلمان🇩🇪
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی
@Asheghanehaye_fatima
با او خوب بودم.
اما
درها و پنجرههایمان بسته ماندند.
مبادا یکدیگر را ببوییم.
#هرتا_مولر
#شاعر_آلمان🇩🇪
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی
@Asheghanehaye_fatima