بله، آدمِ افسردهای هستم.
همیشه دهانم را میبندم.
غالباً دوست دارم از اتاقِ پُر از جمعیت
بیرون بروم.
ممکن است به دیگران مهربانی کنم
اما اغلب نمیتوانم
کوچکترین دلیلی برای مهربانی کردن به آنها بیابم.
مردم آنقدرها موجوداتِ درخشانی نیستند
که ارزش داشته باشد آدم بخاطر آنها
به دردسری بیافتد.
#جوان_خام
#داستایوفسکی
@asheghanehaye_fatima
همیشه دهانم را میبندم.
غالباً دوست دارم از اتاقِ پُر از جمعیت
بیرون بروم.
ممکن است به دیگران مهربانی کنم
اما اغلب نمیتوانم
کوچکترین دلیلی برای مهربانی کردن به آنها بیابم.
مردم آنقدرها موجوداتِ درخشانی نیستند
که ارزش داشته باشد آدم بخاطر آنها
به دردسری بیافتد.
#جوان_خام
#داستایوفسکی
@asheghanehaye_fatima
دنیا سرشار از جنایت است، چرا که در بین دستان کسانی است که پیش از هرکس خودشان را به قتل رسانده اند، اعتماد به نفسشان، و آزادی شان را خفه کرده اند. من همیشه از اینکه آدمها خودشان را اسیر میکنند تعجب کرده ام. آدم ها، دهانشان را به شیشەی قراردادها می چسبانند و از نفس هاشان بخاری بر این شیشه ایجاد می شود و این بخار آنها را از زندگی کردن، از عشق ورزیدن باز می دارد...
#فراتر_از_بودن
#کریستین_بوبن
@asheghanehaye_fatima
#فراتر_از_بودن
#کریستین_بوبن
@asheghanehaye_fatima
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فریاد چه بلند باشد چه کوتاه باز هم فریاد است، تنها مسئله مهم این است که خاموش شود.
سالهای سال فکر میکردم صدای آن فریادها خاموش میشود. حالا دیگر اینطور فکر نمیکنم. شاید میتوانستم عشقهای دیگر را تاب بیاورم. اما همین است که هست، یا عاشق میشوید یا نمیشوید.
#عشق_اول
#ساموئل_بکت
@asheghanehaye_fatima
سالهای سال فکر میکردم صدای آن فریادها خاموش میشود. حالا دیگر اینطور فکر نمیکنم. شاید میتوانستم عشقهای دیگر را تاب بیاورم. اما همین است که هست، یا عاشق میشوید یا نمیشوید.
#عشق_اول
#ساموئل_بکت
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
جستجو در پیِ خودم به پایان رسیده. من در عمقِ جهان مدفون شدهام.
میدانستم سرانجام روزی جایم را در این دنیا خواهم یافت...
#مالون_میمیرد
#ساموئل_بکت
جستجو در پیِ خودم به پایان رسیده. من در عمقِ جهان مدفون شدهام.
میدانستم سرانجام روزی جایم را در این دنیا خواهم یافت...
#مالون_میمیرد
#ساموئل_بکت
@asheghanehaye_fatima
نیازی به دلگرمی ندارم. دیگر به چه کارم میآید،
آن وقت که میخواستم نداشتم.
#کافکا
نیازی به دلگرمی ندارم. دیگر به چه کارم میآید،
آن وقت که میخواستم نداشتم.
#کافکا
از این دو حال کدامین بهتر است:
بهتر آن است که بیش دوستِمان بدارند تا از ما بترسند یا آنکه بیش بترسند تا دوستِمان بدارند؟
پاسخ این است که هر دو.
اما از آنجا که داشتن این هر دو حال با هم دشوار است، اگر میباید یکی از آن دو را برگزید همان بِه که بیش بترسند تا دوست بدارند. زیرا در باب آدمیان، بر روی هم، میتوان گفت که ناسپاساند و زبانباز و فریبکار و ترسو و سودجو.
#نیکولو_ماکیاولی
@asheghanehaye_fatima
بهتر آن است که بیش دوستِمان بدارند تا از ما بترسند یا آنکه بیش بترسند تا دوستِمان بدارند؟
پاسخ این است که هر دو.
اما از آنجا که داشتن این هر دو حال با هم دشوار است، اگر میباید یکی از آن دو را برگزید همان بِه که بیش بترسند تا دوست بدارند. زیرا در باب آدمیان، بر روی هم، میتوان گفت که ناسپاساند و زبانباز و فریبکار و ترسو و سودجو.
#نیکولو_ماکیاولی
@asheghanehaye_fatima
دکتر روزن خطاب به آلی شا:
ببین، کابوس اسکیزوفرنیا، گم کردن واقعیته!
تصور کن... یهو متوجه بشی که آدم ها، مکان ها و لحظاتی که برات بیشترین اهمیت رو داشتن..
نه از بین رفتن و نه مردن؛ بلکه بدتر از اون، هرگز وجود نداشتن!
چه دنیای جهنمی برات درست میشه…
#A_Beautiful_Mind
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
ببین، کابوس اسکیزوفرنیا، گم کردن واقعیته!
تصور کن... یهو متوجه بشی که آدم ها، مکان ها و لحظاتی که برات بیشترین اهمیت رو داشتن..
نه از بین رفتن و نه مردن؛ بلکه بدتر از اون، هرگز وجود نداشتن!
چه دنیای جهنمی برات درست میشه…
#A_Beautiful_Mind
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
با اینکه ننجون می دانست دود غلیان برایم بد است باز هم در اطاقم غلیان می کشید. اصلن تا غلیان نمی کشید سر دماغ نمی آمد. از بس که دایه ام از خانه اش از عروس و پسرش برایم حرف زده بود ، مرا هم با کیف های شهوتی خودش شریک کرده بود. چقدر احمقانه است! گاهی بی جهت به فکر زندگی اشخاص خانه ی دایه ام می افتادم. ولی نمی دانم چرا هر جور زندگی و خوشی دیگران دلم را به هم می زد. به من چه ربطی داشت که فکرم را متوجه زندگی احمق ها و رجاله ها بکنم که سالم بودند، خوب می خوردند، خوب می خوابیدند و خوب جماع می کردند و هرگز ذره ای از دردهای مرا حس نکرده بودند و بال های مرگ هر دقیقه به سر و صورتشان سابیده نشده بود؟
#بوف_کور
#صادق_هدایت
@asheghanehaye_fatima
#بوف_کور
#صادق_هدایت
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
من هیچ وقت به اندازهی کافی برای خودم صحبت نکردهام، و به اندازهی کافی به خودم گوش نکردهام. و به اندازه کافی به خودم جواب ندادهام.
هیچکس دلش برای من نسوخت.
#نام_ناپذیر
#ساموئل_بکت
من هیچ وقت به اندازهی کافی برای خودم صحبت نکردهام، و به اندازهی کافی به خودم گوش نکردهام. و به اندازه کافی به خودم جواب ندادهام.
هیچکس دلش برای من نسوخت.
#نام_ناپذیر
#ساموئل_بکت
@asheghanehaye_fatima
در یک اتاق مسخره که هیچ چیز نیست
دارم به "هیچ" چیزتری فکر می کنم
از من سوال می کند اینجا چه می کنی؟
دارم به جمله ی خبری فکر می کنم...
#فاطمه_اختصاری
در یک اتاق مسخره که هیچ چیز نیست
دارم به "هیچ" چیزتری فکر می کنم
از من سوال می کند اینجا چه می کنی؟
دارم به جمله ی خبری فکر می کنم...
#فاطمه_اختصاری
@asheghanehaye_fatima
شاید تو را برای زندگی دیگری کنار گذاشته اند که زمان را تنگ تر می گذرانی و گذشته را دوباره می گذرانی،
هیچ چیز قابل برگشت نیست
سعی کن عادت بکنی…
#شهرام_شیدایی
شاید تو را برای زندگی دیگری کنار گذاشته اند که زمان را تنگ تر می گذرانی و گذشته را دوباره می گذرانی،
هیچ چیز قابل برگشت نیست
سعی کن عادت بکنی…
#شهرام_شیدایی
@asheghanehaye_fatima
خاطرات خوش، اگر با غم عجین باشند طعمِ بهتری دارند. اینست که من در واقع غمگین نیستم، بلکه جویای لذتم...
#فرانتس_کافکا
خاطرات خوش، اگر با غم عجین باشند طعمِ بهتری دارند. اینست که من در واقع غمگین نیستم، بلکه جویای لذتم...
#فرانتس_کافکا
همه این حرف ها احساس واقعیم بود.
هنوز هم هست، اما پیش از اینکه گرفتار
تو بشوم باید بروم .باید شوق را توی
دلم بُکشم .باید عشق را توی دلم
سر بِبُرم ...
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
هنوز هم هست، اما پیش از اینکه گرفتار
تو بشوم باید بروم .باید شوق را توی
دلم بُکشم .باید عشق را توی دلم
سر بِبُرم ...
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from رخــــــــــنه
شعر تازه ای از هوشنگ ابتهاج
"همزاد"
هزار سال پیش
شبی که ابرِ اخترانِ دوردست
میگذشت از فرازِ بامِ من
صدام کرد
چه آشناست این صدا
همان که از زمانِ گاهواره میشنیدمش
همان که از درونِ من صدام میکند
هزار سال از میانِ جنگلِ ستارهها
پیِ تو گشتهام
ستارهای نگفت
کزین سرای بیکسی، کسی صدات میکند؟
هنوز دیر نیست
هنوز صبرِ من به قامت بلندِ آرزوست
عزیزِ همزبان!
تو در کدام کهکشان نشستهای؟
@rekh_ne
هوشنگ ابتهاج( ه_ا_سایه)
کلن، ۱۳۹۸٫۰۸٫۰۷
"همزاد"
هزار سال پیش
شبی که ابرِ اخترانِ دوردست
میگذشت از فرازِ بامِ من
صدام کرد
چه آشناست این صدا
همان که از زمانِ گاهواره میشنیدمش
همان که از درونِ من صدام میکند
هزار سال از میانِ جنگلِ ستارهها
پیِ تو گشتهام
ستارهای نگفت
کزین سرای بیکسی، کسی صدات میکند؟
هنوز دیر نیست
هنوز صبرِ من به قامت بلندِ آرزوست
عزیزِ همزبان!
تو در کدام کهکشان نشستهای؟
@rekh_ne
هوشنگ ابتهاج( ه_ا_سایه)
کلن، ۱۳۹۸٫۰۸٫۰۷