@asheghanehaye_fatima
#اسفند ،
خواهشي تازه ست
در پيچش بخاري کز چوبي نمناک برخاسته ست.
آشفته پلک خسته ي سردابه ي قديمي
و #آفتاب
بر پايه هاي کهنه قدم هايي مطمئن برميدارد.
اسفندماه 1366
#محمد_مختاري
در "سحابي خاکستري"
#اسفند ،
خواهشي تازه ست
در پيچش بخاري کز چوبي نمناک برخاسته ست.
آشفته پلک خسته ي سردابه ي قديمي
و #آفتاب
بر پايه هاي کهنه قدم هايي مطمئن برميدارد.
اسفندماه 1366
#محمد_مختاري
در "سحابي خاکستري"
@asheghanehaye_fatima
اختياری ندارم
تو آفتابی
آفتاب
آفتاب
و قلبِ من
آه ..!
قلبِ من آفتابگردانی دیوانه ...
#عدنان_الصائغ
______________
تا دست ِهيچکس نرود،سمت ِ بودنت
در پاره پاره هاي همين شعر ِمن ،بخواب!
تو #آفتاب ِ منعکسي، عشق من!
ولي،
لطفا به شعرهاي کسي غير ِ من ،نتاااب!
#ليلا_کاظمي_فراهاني
اختياری ندارم
تو آفتابی
آفتاب
آفتاب
و قلبِ من
آه ..!
قلبِ من آفتابگردانی دیوانه ...
#عدنان_الصائغ
______________
تا دست ِهيچکس نرود،سمت ِ بودنت
در پاره پاره هاي همين شعر ِمن ،بخواب!
تو #آفتاب ِ منعکسي، عشق من!
ولي،
لطفا به شعرهاي کسي غير ِ من ،نتاااب!
#ليلا_کاظمي_فراهاني
@asheghanehaye_fatima
.
.
فرياد ِ من همه گريز ِ از درد بود
چرا که من، در وحشت انگيزترين ِ شب ها ، #آفتاب را به دعايي نوميدوار
طلب ميکرده ام
تواز خورشيدها آمده اي
ازسپيده دم ها آمده اي
تواز آيينه ها و ابريشم ها آمده اي...
در خلأي که نه خدا بود و نه آتش
نگاه و اعتماد ِتورا
به دعايي نوميدوار
طلب کرده بودم...
#احمد_شاملو
در "باغ آينه"
.
.
فرياد ِ من همه گريز ِ از درد بود
چرا که من، در وحشت انگيزترين ِ شب ها ، #آفتاب را به دعايي نوميدوار
طلب ميکرده ام
تواز خورشيدها آمده اي
ازسپيده دم ها آمده اي
تواز آيينه ها و ابريشم ها آمده اي...
در خلأي که نه خدا بود و نه آتش
نگاه و اعتماد ِتورا
به دعايي نوميدوار
طلب کرده بودم...
#احمد_شاملو
در "باغ آينه"
@asheghanehaye_fatima
چیزی به من بگو
دستی به من بده
راهی به من ببخش
و #آفتاب کن
که می خواهم در چشم های تو
شب را زبون تر از همیشه ببینم
و توفان شوم به سبزه و بگذارم درباغ
هر چیز دیگر است
دریا نشین شود ، و دریا
در چشم های تو
باغی چنین شود
چیزی به من بگو
دستی به من بده
راهی به من ببخش
#اسماعیل_شاهرودی
چیزی به من بگو
دستی به من بده
راهی به من ببخش
و #آفتاب کن
که می خواهم در چشم های تو
شب را زبون تر از همیشه ببینم
و توفان شوم به سبزه و بگذارم درباغ
هر چیز دیگر است
دریا نشین شود ، و دریا
در چشم های تو
باغی چنین شود
چیزی به من بگو
دستی به من بده
راهی به من ببخش
#اسماعیل_شاهرودی
@asheghanehaye_fatima
ریز و درشت
تا صبح می نویسم:
خورشید
پیمانه ی عسل را
سرکشید
ریز و درشت
تا صبح و #آفتاب
همراه ابر و باد
بر بال های نازک پروانه
چشمان خوابگرد تو را
مشق می کنم
#حسین_منزوی
ریز و درشت
تا صبح می نویسم:
خورشید
پیمانه ی عسل را
سرکشید
ریز و درشت
تا صبح و #آفتاب
همراه ابر و باد
بر بال های نازک پروانه
چشمان خوابگرد تو را
مشق می کنم
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
به #آفتاب
يه دستي که همدست ِدلتنگيام/
که هم-عهد ِ شب-گريه هاي منه
يه دستي مث دست کم لطف ِتو/
که توو گيس ِ خيس ِشباي منه/
منو ميبره تا خود ِآفتاب
منو ميبره...
مييبره...
ميييبره...
تاجايي که مي افتم از اوج ِشب...
با دست تو خواب ازسرم ميپره...
يه دستي من ُ هي ورق ميزنه
داره ميرسه صفحه ي آخرم
بزن...
صفحه،
زخم ِ زبون ،
پشت ِپا...
گذشته ديگه آه و غم از سرم
حريص ِ هراس ِنبود ِ توام!
هراس ِ نبود ِ همين گريه ها
همين غم که تنها پناه ِ منه،
بيا پاي حرفم بشين...
گريه ها.../
امونم نميدن که از فکرهام،
ازاين ترس ِ بدپيله صحبت کنم،
بيا آرزوم ُ فقط باخودت،
بگم ، توي اين شعر قسمت کنم
من ُ از سکوت ِ ترانه م بگير
که زنگ ِ صدات ُبه شعرم بدي
اگه قهره بامن ، ولي باتو نه/
يه کم از خدات ُ به شعرم بدي
تو رو پشت ِاين نقطه چيناي زشت
توو آغوش ِ غم قايمت ميکنم
تورو از تو ميگيرم و تا ابد،
براي خودم قايمت ميکنم...
#ليلا_کاظمي_فراهاني
به #آفتاب
يه دستي که همدست ِدلتنگيام/
که هم-عهد ِ شب-گريه هاي منه
يه دستي مث دست کم لطف ِتو/
که توو گيس ِ خيس ِشباي منه/
منو ميبره تا خود ِآفتاب
منو ميبره...
مييبره...
ميييبره...
تاجايي که مي افتم از اوج ِشب...
با دست تو خواب ازسرم ميپره...
يه دستي من ُ هي ورق ميزنه
داره ميرسه صفحه ي آخرم
بزن...
صفحه،
زخم ِ زبون ،
پشت ِپا...
گذشته ديگه آه و غم از سرم
حريص ِ هراس ِنبود ِ توام!
هراس ِ نبود ِ همين گريه ها
همين غم که تنها پناه ِ منه،
بيا پاي حرفم بشين...
گريه ها.../
امونم نميدن که از فکرهام،
ازاين ترس ِ بدپيله صحبت کنم،
بيا آرزوم ُ فقط باخودت،
بگم ، توي اين شعر قسمت کنم
من ُ از سکوت ِ ترانه م بگير
که زنگ ِ صدات ُبه شعرم بدي
اگه قهره بامن ، ولي باتو نه/
يه کم از خدات ُ به شعرم بدي
تو رو پشت ِاين نقطه چيناي زشت
توو آغوش ِ غم قايمت ميکنم
تورو از تو ميگيرم و تا ابد،
براي خودم قايمت ميکنم...
#ليلا_کاظمي_فراهاني
.
محبولکم!
آفتابِ من تویی
تو را می پرستم
و هر بار که رنگ عوض می کنم
صرفا برای استتار است
تا از دست مارمولک های طناز دیگر
در امان باشم.
#آفتاب_پرست
#و_محبولکش
@asheghanehaye_fatima
محبولکم!
آفتابِ من تویی
تو را می پرستم
و هر بار که رنگ عوض می کنم
صرفا برای استتار است
تا از دست مارمولک های طناز دیگر
در امان باشم.
#آفتاب_پرست
#و_محبولکش
@asheghanehaye_fatima
پروانهای است آنجا
که بال گشودهست
در وزن مردمکهای آرام
سایه به سایه در طلب #آفتاب
تا لب این بام
بوی سلام گل به گل
آیین خواهش و گرایش
شکل دوام در حجمی ناپایدار
انگار برگ در گذر نور به خود میآید . . .
#محمد_مختاری
#عزیز_روزهام 🦋
@asheghanehaye_fatima
که بال گشودهست
در وزن مردمکهای آرام
سایه به سایه در طلب #آفتاب
تا لب این بام
بوی سلام گل به گل
آیین خواهش و گرایش
شکل دوام در حجمی ناپایدار
انگار برگ در گذر نور به خود میآید . . .
#محمد_مختاری
#عزیز_روزهام 🦋
@asheghanehaye_fatima