🍁 رمان: #حجله_اجباری
🍂 نویسنده: #نگار_رازقندی
🍁 ژانر: #عاشقانه #بزرگسال
🍂 خلاصه:
داستان دختری به اسم یارا هست بعد مرگ مادر پدرش میره خونه ای پدر بزرگش اونجا بهش میگن با پسر عموی خشنش ازدواج کنه حالا یارا با این مرد بی رحم چیکار کنه وقتی قلبش گیر یک دختر دیگس...
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
🍂 نویسنده: #نگار_رازقندی
🍁 ژانر: #عاشقانه #بزرگسال
🍂 خلاصه:
داستان دختری به اسم یارا هست بعد مرگ مادر پدرش میره خونه ای پدر بزرگش اونجا بهش میگن با پسر عموی خشنش ازدواج کنه حالا یارا با این مرد بی رحم چیکار کنه وقتی قلبش گیر یک دختر دیگس...
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍20👎4❤3
دختره رو برده واسه اپیلاسیون ولی خودش قربانی میشه😳
🍯با دیدن تخت و دو تا خانمی که کنارش ایستاده بودن چشم هام گرد شد و خواستم فرار کنم که گوشم رو گرفت و به سمت تخت کشوندم:
ـ کجا خانم شجاع؟
چهره م از درد جمع شد:
ـ آی!
به تخت که رسیدیم نگاهش رو به خانم ها دوخت:
ـ بفرمایید... شامپانزه تحویل میدم مارمولک تحویل میگیرم.
به دستش چنگ زدم:
ـ نمیخوام.
👗ـ خجالت بکش! قراره منشی شخصی من باشی. زشته به خاطر پشمات یه دامن نتونی توی جلسه ها بپوشی. من رو ببین یه تار مو تو بدنم نیست.
ـ شلوار می پوشم! نمیخوام #دوستدخترت بشم که!
سرش رو تکون داد:
ـ خانما شروع کنید.
نگاهم محو موم که شد سریع گفتم:
ـ حداقل پول بده لیزر کنم... رییسمی خیر سرت!
ابروهاش رو بالا انداخت:
ـ فعلا با این شروع می کنیم.
خانما خواستن بخوابوننم رو تخت که شلوار الوند رو محکم گرفتم.
مبهوت خودش رو عقب کشید و من محکم تر شلوارش رو چسبیدم.
ـ چیکار می کنی؟
قبل از اینکه حرفش رو ادامه بده کمربند شل شد و شلوار از پاش افتاد.
قبل از اینکه منم با مغز پخش زمین شم به چیز دیگه ی چنگ زدم و اون با جیغ زنونه ای عقب کشید.
نگاهم به موی توی دستم که افتاد خجالت رو فراموش کردم و با شوق گفتم:
🤣ـ آخ جون پشم!
چشم هاش گرد شدند و من خبیثانه گفتم:
ـ خانم ها... اول رییس!
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFPLNHY-qgY0Fs1AHw
فقط اونجاش که جلوی دختره میخوان کل لباسای رییسه رو در بیارن اپیلاسیونش کنن🤣🔞
الوند بیزینس من برای نجات شغل دوم مخفیش دست به دامن استخدام خاور میشه اما نمیدونه که قراره با اون دختر بی حیا قدم در مسیر بدون بازگشت بدبختی بذاره
#فادیا
فادیا
تراریوم
#تراریوم
🍯با دیدن تخت و دو تا خانمی که کنارش ایستاده بودن چشم هام گرد شد و خواستم فرار کنم که گوشم رو گرفت و به سمت تخت کشوندم:
ـ کجا خانم شجاع؟
چهره م از درد جمع شد:
ـ آی!
به تخت که رسیدیم نگاهش رو به خانم ها دوخت:
ـ بفرمایید... شامپانزه تحویل میدم مارمولک تحویل میگیرم.
به دستش چنگ زدم:
ـ نمیخوام.
👗ـ خجالت بکش! قراره منشی شخصی من باشی. زشته به خاطر پشمات یه دامن نتونی توی جلسه ها بپوشی. من رو ببین یه تار مو تو بدنم نیست.
ـ شلوار می پوشم! نمیخوام #دوستدخترت بشم که!
سرش رو تکون داد:
ـ خانما شروع کنید.
نگاهم محو موم که شد سریع گفتم:
ـ حداقل پول بده لیزر کنم... رییسمی خیر سرت!
ابروهاش رو بالا انداخت:
ـ فعلا با این شروع می کنیم.
خانما خواستن بخوابوننم رو تخت که شلوار الوند رو محکم گرفتم.
مبهوت خودش رو عقب کشید و من محکم تر شلوارش رو چسبیدم.
ـ چیکار می کنی؟
قبل از اینکه حرفش رو ادامه بده کمربند شل شد و شلوار از پاش افتاد.
قبل از اینکه منم با مغز پخش زمین شم به چیز دیگه ی چنگ زدم و اون با جیغ زنونه ای عقب کشید.
نگاهم به موی توی دستم که افتاد خجالت رو فراموش کردم و با شوق گفتم:
🤣ـ آخ جون پشم!
چشم هاش گرد شدند و من خبیثانه گفتم:
ـ خانم ها... اول رییس!
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFPLNHY-qgY0Fs1AHw
فقط اونجاش که جلوی دختره میخوان کل لباسای رییسه رو در بیارن اپیلاسیونش کنن🤣🔞
الوند بیزینس من برای نجات شغل دوم مخفیش دست به دامن استخدام خاور میشه اما نمیدونه که قراره با اون دختر بی حیا قدم در مسیر بدون بازگشت بدبختی بذاره
#فادیا
فادیا
تراریوم
#تراریوم
Telegram
⚠️ڣـــــاديـــــــا⚠️ تـراریـــــوم⚠️
﷽
"و مِݩ شرّ حاسدٍ اِذا حسد"
پارتگذاری: هفته ای ده پارت
ماهور،آبادیس،ارمغان بامداد(تمام شده)
فادیا،تراریوم(در حال تایپ)
نویسنده: #نگار_مقیمی
خرید رمانها👈 اپلیکیشن باغ استور
https://baghstore.site/app
ڪپے ممنوع🚫
محافظ کانالها👇
@negarmoghimi_official
"و مِݩ شرّ حاسدٍ اِذا حسد"
پارتگذاری: هفته ای ده پارت
ماهور،آبادیس،ارمغان بامداد(تمام شده)
فادیا،تراریوم(در حال تایپ)
نویسنده: #نگار_مقیمی
خرید رمانها👈 اپلیکیشن باغ استور
https://baghstore.site/app
ڪپے ممنوع🚫
محافظ کانالها👇
@negarmoghimi_official
👍58❤6👎4😁2
♥️رمان : #گیج_گاه
♥️ ژانر : #عاشقانه #زندگی_واقعی #تجاوز
♥️نویسنده : #نگار_ب
♥️ خلاصه :
آهو دختری ساده که در ۱۲ سالگی بهش تجاوز میشه، ازش فیلم میگیرن و پخش می کنن . هشت سال بعد از اون اتفاق باز هم ترس از لمس شدن و نزدیکی به مردها رو داره، ولی بعد از سه سال از شوهرش میخواد که یک شب رو باهم باشن و خودش رو براش آماده میکنه!
@anlainkadeh 🔥
♥️ ژانر : #عاشقانه #زندگی_واقعی #تجاوز
♥️نویسنده : #نگار_ب
♥️ خلاصه :
آهو دختری ساده که در ۱۲ سالگی بهش تجاوز میشه، ازش فیلم میگیرن و پخش می کنن . هشت سال بعد از اون اتفاق باز هم ترس از لمس شدن و نزدیکی به مردها رو داره، ولی بعد از سه سال از شوهرش میخواد که یک شب رو باهم باشن و خودش رو براش آماده میکنه!
@anlainkadeh 🔥
👍31❤4👎1🌚1
جلد اول نگار.pdf
4.8 MB
#نگار
جلد اول
نویسنده: #فرشته_حیدری( #فرشته_ادیب ) / فرشته حیدری ( فرشته ادیب )
ژانر #عاشقانه #اجتماعی #تجاوزی
صفحات : 667
خلاصه:
نگار دخترکی ساده که قربانی هوس یک شبهی فرهاد میشه و به دست ناعدالتیهای روزگار از کانون گرم خانواده طرد میشه و با بچهای چند ماهه آواره ی بی کسی میشه.
فرهاد مردی لاابالی و خشن و سخت گیر
و نگار دختری بیگناه ، مظلوم و بیپناه
نگار 1
فقط pdf ❌
@anlainkadeh🔥
جلد اول
نویسنده: #فرشته_حیدری( #فرشته_ادیب ) / فرشته حیدری ( فرشته ادیب )
ژانر #عاشقانه #اجتماعی #تجاوزی
صفحات : 667
خلاصه:
نگار دخترکی ساده که قربانی هوس یک شبهی فرهاد میشه و به دست ناعدالتیهای روزگار از کانون گرم خانواده طرد میشه و با بچهای چند ماهه آواره ی بی کسی میشه.
فرهاد مردی لاابالی و خشن و سخت گیر
و نگار دختری بیگناه ، مظلوم و بیپناه
نگار 1
فقط pdf ❌
@anlainkadeh🔥
👍57❤11
جلد دوم نگار.pdf
3.2 MB
رمان #نگار
فصل دوم
نویسنده: #فرشته_حیدری( #فرشته_ادیب ) / فرشته حیدری ( فرشته ادیب )
ژانر #عاشقانه
صفحات : 406
خلاصه:
داستان دختری به اسم میرا با برادران نگار ،
میرا دختری که دل به نیما برادر کوچکتر داده، نیما به شدت غیرتی ....
ولی نوید برادر بزرگترِ نیما برای تلافی عشق قدیمی که او را ترک کرده به میرا پیشنهاد ازدواج سوری میدهد و ....
از اواسط داستان نقش نگار پررنگ میشه
نگار 2
فقط pdf
@anlainkadeh🔥
فصل دوم
نویسنده: #فرشته_حیدری( #فرشته_ادیب ) / فرشته حیدری ( فرشته ادیب )
ژانر #عاشقانه
صفحات : 406
خلاصه:
داستان دختری به اسم میرا با برادران نگار ،
میرا دختری که دل به نیما برادر کوچکتر داده، نیما به شدت غیرتی ....
ولی نوید برادر بزرگترِ نیما برای تلافی عشق قدیمی که او را ترک کرده به میرا پیشنهاد ازدواج سوری میدهد و ....
از اواسط داستان نقش نگار پررنگ میشه
نگار 2
فقط pdf
@anlainkadeh🔥
👍75❤13🤔4
رخنه.pdf
7.6 MB
نام رمان: #رخنه
ژانر: #عاشقانه #هیجانی #معمایی #کمی_صحنه_دار
ب قلم زیبای : #نگار_رازقندی
خلاصه:
امیر حافظ یه مرد پر نفوذ و قدرتمند که ازش هر خلافی بر میاد و این دلیل بر این میشه که نیکی همسرش که تازه یک بچه یک ساله هم دارن از هم طلاق بگیرن اما حافظ به نیکی اجازه نمیده بچش رو ببینه مگر این که هر بار ..
@anlainkadeh🔥
ژانر: #عاشقانه #هیجانی #معمایی #کمی_صحنه_دار
ب قلم زیبای : #نگار_رازقندی
خلاصه:
امیر حافظ یه مرد پر نفوذ و قدرتمند که ازش هر خلافی بر میاد و این دلیل بر این میشه که نیکی همسرش که تازه یک بچه یک ساله هم دارن از هم طلاق بگیرن اما حافظ به نیکی اجازه نمیده بچش رو ببینه مگر این که هر بار ..
@anlainkadeh🔥
👍192❤28🔥11🫡8🤔5👎4😱1