کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر
۱ اردیبهشت؛ زادروز محمد مختاری. شاعر، نویسنده، مترجم و منتقد ادبی. #یادمان @adabi_aut
هجرانی
گیر
دورش بپیچم و
دورم بپیچد افشان شود ترنم در سلول ها و خاک ذره ذره تنم را به
گوش هاش بچسباند
گاهی ستارهای از آب برداردم
گاهی جزیرهای
خرسنگهای خود را بسنجد
با وزن واژههایی کز گلویم بر میآید
آنگاه لب به شب بچسبانم و غریو بر آرم
تا قعر این تاریکی بترکد و فوارههای خیز بردارد
که نقطه های اتکای زمین را بیفشاند و بتاباند بر خلا
شسته شود
این سایه ی لزج كز ديری
افتاده است یک پهلو بر زباله های خونین
و تن برون زند از چاک هر گریبان
سیاره های روح فراتر رسند و مردمکها بتابند
رقص جهان گرایش اندامت را بیاموزد
زیبایی از اشارهی پیراهنت بیاید
بنشیند بر سنگ و
سنگ
از انتهای غار
نزدیک شود
تا چهره ی جدیدش را دریابد.
آرایش درونی | محمد مختاری
#یادمان
@adabi_aut
هجرانی
گیر
دورش بپیچم و
دورم بپیچد افشان شود ترنم در سلول ها و خاک ذره ذره تنم را به
گوش هاش بچسباند
گاهی ستارهای از آب برداردم
گاهی جزیرهای
خرسنگهای خود را بسنجد
با وزن واژههایی کز گلویم بر میآید
آنگاه لب به شب بچسبانم و غریو بر آرم
تا قعر این تاریکی بترکد و فوارههای خیز بردارد
که نقطه های اتکای زمین را بیفشاند و بتاباند بر خلا
شسته شود
این سایه ی لزج كز ديری
افتاده است یک پهلو بر زباله های خونین
و تن برون زند از چاک هر گریبان
سیاره های روح فراتر رسند و مردمکها بتابند
رقص جهان گرایش اندامت را بیاموزد
زیبایی از اشارهی پیراهنت بیاید
بنشیند بر سنگ و
سنگ
از انتهای غار
نزدیک شود
تا چهره ی جدیدش را دریابد.
آرایش درونی | محمد مختاری
#یادمان
@adabi_aut
Forwarded from کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر
#یادمان
سخنرانی هوشنگ گلشیری در مراسم خاکسپاری محمد مختاری
«در این سالها متاسفانه آنقدر عزا بر سرمان ریختهاند که فرصت زاری نداریم. پیام، دقیق به ما رسیده است که خفه میکنیم، ما هم حاضریم. ما حاضریم بهای آزادی بیان و جامعه مدنی را پرداخت کنیم. خداوند باقی است، خداوند پاک ، زیبائی. خداوند خشم، خداوند نیست، شیطان است که صدای نویسنده ای خفه کرده است.»
https://www.aparat.com/v/wgbjX
سخنرانی هوشنگ گلشیری در مراسم خاکسپاری محمد مختاری
«در این سالها متاسفانه آنقدر عزا بر سرمان ریختهاند که فرصت زاری نداریم. پیام، دقیق به ما رسیده است که خفه میکنیم، ما هم حاضریم. ما حاضریم بهای آزادی بیان و جامعه مدنی را پرداخت کنیم. خداوند باقی است، خداوند پاک ، زیبائی. خداوند خشم، خداوند نیست، شیطان است که صدای نویسنده ای خفه کرده است.»
https://www.aparat.com/v/wgbjX
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
سخنرانی هوشنگ گلشیری در مراسم خاکسپاری محمد مختاری
سخنرانی هوشنگ گلشیری در مراسم خاکسپاری محمد مختاریقتل های سیاسی زنجیره ای پاییز هفتاد و هفتکانون نویسندگان ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از مقدمه کتاب «هفتاد سال عاشقانه» نوشته زندهیاد محمد مختاری.
او در این بخش از جایگاه عشق در روابط کالایی جوامع کنونی، تحت عنوان «نثار کردن خویشتن» سخن میگوید.
هفتاد سال عاشقانه به واکاوی شعر عاشقانه فارسی در سده گذشته میپردازد.
*از ماهنامه آفتاب.
@adabi_aut
او در این بخش از جایگاه عشق در روابط کالایی جوامع کنونی، تحت عنوان «نثار کردن خویشتن» سخن میگوید.
هفتاد سال عاشقانه به واکاوی شعر عاشقانه فارسی در سده گذشته میپردازد.
*از ماهنامه آفتاب.
@adabi_aut
کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر
کانون شعر و ادب برگزار میکند : کارگاه مقدماتی شعر، عروض و قافیه 🛑رایگان و مجازی🛑 مدرس: سعید مهدوی شروع دوره: چهارشنبه سوم اردیبهشت ۱۳۹۹ ثبت نام: @Adabi_Aut_admin1
🔴 علاقهمندان برای شرکت در کارگاه مقدماتی شعر تنها تا پایان امشب، سهشنبه ۲ اردیبهشت ماه، مهلت دارید که برای ثبتنام به آیدی @Adabi_Aut_admin1 نام و شماره همراه خود را ارسال کنید 🔴
⬅️ شرکت در این دوره
@adabi_aut
⬅️ شرکت در این دوره
رایگان
و کلاس بصورت مجازی در تلگرام برگزار خواهد شد ➡️@adabi_aut
کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر pinned «🔴 علاقهمندان برای شرکت در کارگاه مقدماتی شعر تنها تا پایان امشب، سهشنبه ۲ اردیبهشت ماه، مهلت دارید که برای ثبتنام به آیدی @Adabi_Aut_admin1 نام و شماره همراه خود را ارسال کنید 🔴 ⬅️ شرکت در این دوره رایگان و کلاس بصورت مجازی در تلگرام برگزار خواهد شد ➡️…»
ذوذنبی بر خاک
همسرم!
این دعا و قسم را که سخت ناخواناست
به گردن ِاسبی بیاویز
که بر اجساد سربازان و ما خواهد گذشت .
اسبی به هیأت ِانسان
به هیبت بهمنی در سهند .
اردیبهشت است
قتال ترین ماه ِمنظومه ی شمسی
فرو بند درها را ای بیوه ی سی ساله
اسب ِنبی در قریبان
شیهه می کشد و بی مرکوب ،
در کمند ِسواره نظام است .
شام ،
دیگران را فطیر و کلم بده
برای بهرام
پونه بجوشان .
ماه ِدرشت ِخوب
دری که به لطف ِ باد –باز و بسته می شود .
الامان ای جوخه
ماشه را نچکان
هنوز اندکی شب است ...
برنوی روسی
سکوت ِقریبان را نشانه میگیرد
و نبی در ذهن ِشاعر
نشسته بر باد و بر ارس می تازد .
بهرام اردبیلی
#شعر_معاصر
@adabi_adabi
همسرم!
این دعا و قسم را که سخت ناخواناست
به گردن ِاسبی بیاویز
که بر اجساد سربازان و ما خواهد گذشت .
اسبی به هیأت ِانسان
به هیبت بهمنی در سهند .
اردیبهشت است
قتال ترین ماه ِمنظومه ی شمسی
فرو بند درها را ای بیوه ی سی ساله
اسب ِنبی در قریبان
شیهه می کشد و بی مرکوب ،
در کمند ِسواره نظام است .
شام ،
دیگران را فطیر و کلم بده
برای بهرام
پونه بجوشان .
ماه ِدرشت ِخوب
دری که به لطف ِ باد –باز و بسته می شود .
الامان ای جوخه
ماشه را نچکان
هنوز اندکی شب است ...
برنوی روسی
سکوت ِقریبان را نشانه میگیرد
و نبی در ذهن ِشاعر
نشسته بر باد و بر ارس می تازد .
بهرام اردبیلی
#شعر_معاصر
@adabi_adabi
#شعر_معاصر
پیش از تو
صورتگران
بسیار
از آمیزهی برگها
آهوان برآوردند؛
یا در خطوطِ کوهپایهیی
رمهیی
که شباناش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوه نهان است؛
یا به سیری و سادهگی
در جنگلِ پُرنگارِ مهآلود
گوزنی را گرسنه
که ماغ میکشد.
تو خطوطِ شباهت را تصویر کن:
آه و آهن و آهکِ زنده
دود و دروغ و درد را. ــ
که خاموشی
تقوای ما نیست.
سکوتِ آب
میتواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
میتواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب
ظلمات است ــ
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست:
غریو را
تصویر کن!
عصرِ مرا
در منحنیِ تازیانه به نیشخطِ رنج؛
همسایهی مرا
بیگانه با امید و خدا؛
و حرمتِ ما را
که به دینار و درم برکشیدهاند و فروخته.
تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
ــ آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن!
احمد شاملو | از دفتر ابراهیم در آتش
۱۴ اسفندِ ۱۳۵۱
@adabi_aut
پیش از تو
صورتگران
بسیار
از آمیزهی برگها
آهوان برآوردند؛
یا در خطوطِ کوهپایهیی
رمهیی
که شباناش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوه نهان است؛
یا به سیری و سادهگی
در جنگلِ پُرنگارِ مهآلود
گوزنی را گرسنه
که ماغ میکشد.
تو خطوطِ شباهت را تصویر کن:
آه و آهن و آهکِ زنده
دود و دروغ و درد را. ــ
که خاموشی
تقوای ما نیست.
سکوتِ آب
میتواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
میتواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب
ظلمات است ــ
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست:
غریو را
تصویر کن!
عصرِ مرا
در منحنیِ تازیانه به نیشخطِ رنج؛
همسایهی مرا
بیگانه با امید و خدا؛
و حرمتِ ما را
که به دینار و درم برکشیدهاند و فروخته.
تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
ــ آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن!
احمد شاملو | از دفتر ابراهیم در آتش
۱۴ اسفندِ ۱۳۵۱
@adabi_aut
🔸کانون شعر و ادب برگزار میکند:
🔻حلقه مطالعاتی (بصورت مجازی)
🔺هزینه دوره رایگان میباشد
🔹برای اطلاعات بیشتر و پیوستن به گروه این دوره در تلگرام و دیسکورد به آیدی کانون شعر و ادب در تلگرام پیام دهید.
@adabi_aut_admin1
⚪️این دوره با همکاری دوستان باتجربهمان در برگزاری حلقههای مطالعاتی از گروه
Reading campaign ( https://tttttt.me/reading_campagin_channel
برگزار میشود. صمیمانه از ادمینهای این گروه که ما را در شکل دادن چنین فعالیتهایی همکاری میکنند سپاسگزاریم.
🔻حلقه مطالعاتی (بصورت مجازی)
🔺هزینه دوره رایگان میباشد
🔹برای اطلاعات بیشتر و پیوستن به گروه این دوره در تلگرام و دیسکورد به آیدی کانون شعر و ادب در تلگرام پیام دهید.
@adabi_aut_admin1
⚪️این دوره با همکاری دوستان باتجربهمان در برگزاری حلقههای مطالعاتی از گروه
Reading campaign ( https://tttttt.me/reading_campagin_channel
برگزار میشود. صمیمانه از ادمینهای این گروه که ما را در شکل دادن چنین فعالیتهایی همکاری میکنند سپاسگزاریم.
#یادمان
#پاراگراف
زن میایستد. چانهاش گرم شده. باز میگوید: « ما که وارد میشویم دور تا دور میدان میگیریم مینشینیم. چای داغ میآورند. نان پا درازی، نان زنجبیلی میآورند. شربت گلاب... انگور ریش بابا... روز سووشون و شبش ناهار و شام هم میدهند... وسط میدان هیمه گذاشتهاند. آتش میکنند. یکهو نگاه میکنی، میبینی رنگ شب پریده. اما هنوز آفتاب نزده که قربانش بروم، سر کوه سوار بر اسبش پیدا میشود. انگار همانطور سواره نماز میخواند. قرآن بسر میگذارد و به جمیع مسلمانان دعا میکند. بارالاها... خودش سیاهپوش است. اسبش سیاه است. میآید و با اسب از روی آتش رد میشود. ما عورتها کل میزنیم. هلهله میکنیم. مردها غیه میکشند... پسرها شافوت میزنند... دهل میزنند، طبل میزنند و یکهو میبینی آفتاب تیغ کشید و میدان روشن شد.»
سووشون | سیمین دانشور
@adabi_aut
#پاراگراف
زن میایستد. چانهاش گرم شده. باز میگوید: « ما که وارد میشویم دور تا دور میدان میگیریم مینشینیم. چای داغ میآورند. نان پا درازی، نان زنجبیلی میآورند. شربت گلاب... انگور ریش بابا... روز سووشون و شبش ناهار و شام هم میدهند... وسط میدان هیمه گذاشتهاند. آتش میکنند. یکهو نگاه میکنی، میبینی رنگ شب پریده. اما هنوز آفتاب نزده که قربانش بروم، سر کوه سوار بر اسبش پیدا میشود. انگار همانطور سواره نماز میخواند. قرآن بسر میگذارد و به جمیع مسلمانان دعا میکند. بارالاها... خودش سیاهپوش است. اسبش سیاه است. میآید و با اسب از روی آتش رد میشود. ما عورتها کل میزنیم. هلهله میکنیم. مردها غیه میکشند... پسرها شافوت میزنند... دهل میزنند، طبل میزنند و یکهو میبینی آفتاب تیغ کشید و میدان روشن شد.»
سووشون | سیمین دانشور
@adabi_aut
کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر
#یادمان #پاراگراف زن میایستد. چانهاش گرم شده. باز میگوید: « ما که وارد میشویم دور تا دور میدان میگیریم مینشینیم. چای داغ میآورند. نان پا درازی، نان زنجبیلی میآورند. شربت گلاب... انگور ریش بابا... روز سووشون و شبش ناهار و شام هم میدهند... وسط میدان…
#یادمان
(سیمین دانشور، زادهی ۸ اردیبهشت ۱۳۰۰ شیراز - درگذشتهی ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ تهران)
او نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفهای در زبان فارسی داستان نوشت. مهمترین اثر او رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است و از جمله پرفروشترین آثار ادبیات داستانی در ایران به شمار میرود.
او همچنین عضو و نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران بود.
دانشور در ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و دو سال در رشتهٔ زیباییشناسی تحصیل کرد و پس از بازگشت به ایران در هنرستان هنرهای زیبا به تدریس پرداخت؛ تا این که در سال ۱۳۳۸ استاد دانشگاه تهران در رشتهٔ باستانشناسی و تاریخ هنر شد.
اندکی پیش از مرگ همسرش (جلال آلاحمد) در ۱۳۴۸، رمان سووشون را منتشر کرد. در ۱۳۵۸ از دانشگاه تهران بازنشسته شد.
این بانوی پیشکسوت داستاننویس پس از یک دوره بیماری، در سال ۱۳۸۶ کار نوشتن را دوباره از سر گرفت.
از دکتر سیمین دانشور، همواره به عنوان یک جریان پیشرو و خالق آثار کمنظیر در ادبیات داستانی ایران نام برده میشود.
فیلم مستند ۹۰ دقیقه ای دیدنی و جالب «بی سرو سیمین» درباره سیمین دانشور ساخته سیدجواد میرهاشمی، همچنین کتاب «بیسرو سیمین» یادنامهی سیمین دانشور از همین مستندساز در ۴۵۶ صفحه منتشر شده است.
یادش گرامی باد
@adabi_aut
(سیمین دانشور، زادهی ۸ اردیبهشت ۱۳۰۰ شیراز - درگذشتهی ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ تهران)
او نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفهای در زبان فارسی داستان نوشت. مهمترین اثر او رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است و از جمله پرفروشترین آثار ادبیات داستانی در ایران به شمار میرود.
او همچنین عضو و نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران بود.
دانشور در ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و دو سال در رشتهٔ زیباییشناسی تحصیل کرد و پس از بازگشت به ایران در هنرستان هنرهای زیبا به تدریس پرداخت؛ تا این که در سال ۱۳۳۸ استاد دانشگاه تهران در رشتهٔ باستانشناسی و تاریخ هنر شد.
اندکی پیش از مرگ همسرش (جلال آلاحمد) در ۱۳۴۸، رمان سووشون را منتشر کرد. در ۱۳۵۸ از دانشگاه تهران بازنشسته شد.
این بانوی پیشکسوت داستاننویس پس از یک دوره بیماری، در سال ۱۳۸۶ کار نوشتن را دوباره از سر گرفت.
از دکتر سیمین دانشور، همواره به عنوان یک جریان پیشرو و خالق آثار کمنظیر در ادبیات داستانی ایران نام برده میشود.
فیلم مستند ۹۰ دقیقه ای دیدنی و جالب «بی سرو سیمین» درباره سیمین دانشور ساخته سیدجواد میرهاشمی، همچنین کتاب «بیسرو سیمین» یادنامهی سیمین دانشور از همین مستندساز در ۴۵۶ صفحه منتشر شده است.
یادش گرامی باد
@adabi_aut
#یادمان
یکشنبه، ۳۰ ژوئن ۱۹۶۳ / ۹ تیر ۱۳۴۲
جلالجانم، امروز چهار روز است که در کِشتی هستیم. روز اول در بندر لوهاور لنگر انداختیم، کاغذی به تو، عزیزم نوشتم. حالت چطور است؟ با تنهایی چطوری؟ و آیا نفس راحتی میکشی حالا که من نیستم که به قول تو گندهگوزی کنم؟
راستش دلم خیلی شور تو عزیزم را میزند. این بیست روز اخیر بدجوری کلافه بودی. امیدوارم کمکم بر خودت مسلط شده باشی و غصههای بیهوده نخوری...
▫️▫️▫️
۱۱صبح شنبه ۲۹دسامبر ۱۹۶۲/ ۸ دی ماه ۱۳۴۱ آمستردام
سیمینجان، امروز صبح که رفتم صبحانه بخورم، از دور چشمم افتاد به پاکت تو. دربارهی مونوگرافیها قبلاً نوشتهام. دربارهی کار شمس و آن علیامخدّره بسیار خوب است و مبارک. دربارهی علاقهی من به اسرائیل خیلی خوب نوشته بودی با این حال نشانی رافیاح را برایم بفرست تا برایش چیزی بنویسم...
از کتاب نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد (کتاب سوم) | انتشارات نیلوفر
@adabi_aut
یکشنبه، ۳۰ ژوئن ۱۹۶۳ / ۹ تیر ۱۳۴۲
جلالجانم، امروز چهار روز است که در کِشتی هستیم. روز اول در بندر لوهاور لنگر انداختیم، کاغذی به تو، عزیزم نوشتم. حالت چطور است؟ با تنهایی چطوری؟ و آیا نفس راحتی میکشی حالا که من نیستم که به قول تو گندهگوزی کنم؟
راستش دلم خیلی شور تو عزیزم را میزند. این بیست روز اخیر بدجوری کلافه بودی. امیدوارم کمکم بر خودت مسلط شده باشی و غصههای بیهوده نخوری...
▫️▫️▫️
۱۱صبح شنبه ۲۹دسامبر ۱۹۶۲/ ۸ دی ماه ۱۳۴۱ آمستردام
سیمینجان، امروز صبح که رفتم صبحانه بخورم، از دور چشمم افتاد به پاکت تو. دربارهی مونوگرافیها قبلاً نوشتهام. دربارهی کار شمس و آن علیامخدّره بسیار خوب است و مبارک. دربارهی علاقهی من به اسرائیل خیلی خوب نوشته بودی با این حال نشانی رافیاح را برایم بفرست تا برایش چیزی بنویسم...
از کتاب نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد (کتاب سوم) | انتشارات نیلوفر
@adabi_aut
کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر
🔸کانون شعر و ادب برگزار میکند: 🔻حلقه مطالعاتی (بصورت مجازی) 🔺هزینه دوره رایگان میباشد 🔹برای اطلاعات بیشتر و پیوستن به گروه این دوره در تلگرام و دیسکورد به آیدی کانون شعر و ادب در تلگرام پیام دهید. @adabi_aut_admin1 ⚪️این دوره با همکاری دوستان باتجربهمان…
جلسه اول حلقه مطالعاتی هماکنون در دیسکورد.
کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر pinned «جلسه اول حلقه مطالعاتی هماکنون در دیسکورد.»
⚫️⚫️متاسفانه نجف دریابندری، پس از یک دورهی طولانی بیماری در سن ۹۰ سالگی، درگذشت!
او که از مترجمان و نویسندگان صاحبسبک معاصر در ایران بود، ترجمهی آثار مختلفی از ارنست همینگوی، برتراند راسل و ... را در کارنامه دارد.
کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر این ضایعه را، به تمامی علاقمندان آثار مرحوم دریابندری و ادبدوستان تسلیت میگوید.
روحش شاد!
@adabi_aut
او که از مترجمان و نویسندگان صاحبسبک معاصر در ایران بود، ترجمهی آثار مختلفی از ارنست همینگوی، برتراند راسل و ... را در کارنامه دارد.
کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر این ضایعه را، به تمامی علاقمندان آثار مرحوم دریابندری و ادبدوستان تسلیت میگوید.
روحش شاد!
@adabi_aut
Forwarded from کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر
#نجف_دریابندری
اینجا آبادان است؛ اول شهریور ۱۳۰۸. امروز، در خانوادهی ناخدا خلفِ بوشهری، آقا نجف دریابندری بهدنیا میآید که با سرِ پرشورَش بعدها به زندان میافتد و به اعدام محکوم میشود، ولی با تخفیفِ مجازات در زندان میمانَد و وداع با اسلحه را ترجمه میکند.
حالا سالهاست که نجف دریابندری از اسطورههای ترجمه در ایران است؛ نوادهی معنویِ حُنَین بن اسحاق، از تبار مترجمانی که، افزون بر آنکه پیوندگاهِ فرهنگها بودهاند، در اندیشۀ فرهیختگان تأثیر گذاردهاند. دریابندری مترجمی خوشسلیقه بود و هر کتابی را برای ترجمه برنمیگزید. گویی به تعداد ساعتهای بیداریاش کتاب خوانده بود و به تعداد متون فارسی کلمه و تعبیر میدانست. نثرش چون سیماب است و شکلِ هر ظرفی را به خود میگیرد، ولی هویت و شناسنامۀ خود را دارد.
در نقدهایش جسارتی کمنظیر داشت و البته گاه پا از دایرهی انصاف بیرون مینهاد: بوف کور هدایت را «زیادی منحط»، ملکوت صادقی را «خرتوپرت»، سنگ صبور چوبک را «کوششی رقتآور برای اثبات وجود»، ولی شوهر آهوخانم را «نمونهی درجهی یک داستاننویسی» میشمرد.
دریابندری، آن زمان که سرحال بود، مردی بود منظم، دقیق، تیزهوش، خوشپوش، آدابدان، اشرافمنش، بذلهگو، با قهقهههای بلند و شیرینی که از سرِ صفای کودکانهاش برمیخاست.
بخشی از فرهنگ معاصر ما به نام نجف دریابندری سکه خورده است. از روزگار، بهخاطر داشتنِ او، شاکریم و به شکرانهی بودنش امروز را و هر اول شهریور را، به احترام او، از جای برمیخیزیم.
این اسطورهی فرهنگیِ ما چند سالی است در آرامش و سکوت روزگار میگذرانَد، ولی هنوز جمعهها اهل فضل به دیدارش میروند. حتی اگر همان چند کلمه را هم نگوید و چیزی ننویسد و فقط نگاهمان کند، هر چه باشد، نجف دریابندری است؛ جناب مستطاب دریابندری.
هومن عباسپور
در خوابگرد بیشتر بخوانید:
http://khabgard.com/2594
اینجا آبادان است؛ اول شهریور ۱۳۰۸. امروز، در خانوادهی ناخدا خلفِ بوشهری، آقا نجف دریابندری بهدنیا میآید که با سرِ پرشورَش بعدها به زندان میافتد و به اعدام محکوم میشود، ولی با تخفیفِ مجازات در زندان میمانَد و وداع با اسلحه را ترجمه میکند.
حالا سالهاست که نجف دریابندری از اسطورههای ترجمه در ایران است؛ نوادهی معنویِ حُنَین بن اسحاق، از تبار مترجمانی که، افزون بر آنکه پیوندگاهِ فرهنگها بودهاند، در اندیشۀ فرهیختگان تأثیر گذاردهاند. دریابندری مترجمی خوشسلیقه بود و هر کتابی را برای ترجمه برنمیگزید. گویی به تعداد ساعتهای بیداریاش کتاب خوانده بود و به تعداد متون فارسی کلمه و تعبیر میدانست. نثرش چون سیماب است و شکلِ هر ظرفی را به خود میگیرد، ولی هویت و شناسنامۀ خود را دارد.
در نقدهایش جسارتی کمنظیر داشت و البته گاه پا از دایرهی انصاف بیرون مینهاد: بوف کور هدایت را «زیادی منحط»، ملکوت صادقی را «خرتوپرت»، سنگ صبور چوبک را «کوششی رقتآور برای اثبات وجود»، ولی شوهر آهوخانم را «نمونهی درجهی یک داستاننویسی» میشمرد.
دریابندری، آن زمان که سرحال بود، مردی بود منظم، دقیق، تیزهوش، خوشپوش، آدابدان، اشرافمنش، بذلهگو، با قهقهههای بلند و شیرینی که از سرِ صفای کودکانهاش برمیخاست.
بخشی از فرهنگ معاصر ما به نام نجف دریابندری سکه خورده است. از روزگار، بهخاطر داشتنِ او، شاکریم و به شکرانهی بودنش امروز را و هر اول شهریور را، به احترام او، از جای برمیخیزیم.
این اسطورهی فرهنگیِ ما چند سالی است در آرامش و سکوت روزگار میگذرانَد، ولی هنوز جمعهها اهل فضل به دیدارش میروند. حتی اگر همان چند کلمه را هم نگوید و چیزی ننویسد و فقط نگاهمان کند، هر چه باشد، نجف دریابندری است؛ جناب مستطاب دریابندری.
هومن عباسپور
در خوابگرد بیشتر بخوانید:
http://khabgard.com/2594
خوابگرد
اول شهریور، تولد جناب مستطاب نجف دریابندری
بخشی از فرهنگ معاصر ما به نام نجف دریابندری سکه خورده است؛ اسطورهای که چند سالی است در آرامش و سکوت روزگار میگذراند و اکنون ۸۸ ساله شده است.
Forwarded from کانون تئاتر دانشگاه امیرکبیر
🍃کانون تئاتر دانشگاه امیرکبیر برگزار میکند :
| Acting challange |
#چالش_بازیگری
دانشجویانِ علاقمند، جهت شرکت در مرحلهی مقدماتیِ این رویداد، آثار خود را پیرامونِ موضوع مطرح شده در پوستر، تا ۲۵ اردیبهشت به آیدیِ تلگرامِ @aut_theater ارسال نمایند .
ملاحظات :
۱. مدت اجرا تا حداکثر دو دقیقه قابل قبول است .
۲. حین فیلمبردای، دوربین را به حالت افقی گذاشته و در کادر بصورت تمام قد اجرا کنید .
۳.نام و نام خانوادگی، رشتهی تحصیلی و نام دانشگاه خود را ضمیمهی ویدئو کنید .
جوایز :
نفر اول :۲۰۰ هزار تومان بن خرید از سایت سیبوک
نفر دوم و سوم : هرکدام ۱۰۰ هزار تومان بن خرید از سایت سیبوک
و جوایز فرهنگی ارزنده برای سایر برگزیدگانِ چالش
✨ به همراه جایزهی ویژهی تخفیفِ دورههای کانون تئاتر برای تمام برگزیدگانِ دانشجوی امیرکبیر
#Acting_challange
#کانون_تئاتر_امیرکبیر
@auttheatre
| Acting challange |
#چالش_بازیگری
دانشجویانِ علاقمند، جهت شرکت در مرحلهی مقدماتیِ این رویداد، آثار خود را پیرامونِ موضوع مطرح شده در پوستر، تا ۲۵ اردیبهشت به آیدیِ تلگرامِ @aut_theater ارسال نمایند .
ملاحظات :
۱. مدت اجرا تا حداکثر دو دقیقه قابل قبول است .
۲. حین فیلمبردای، دوربین را به حالت افقی گذاشته و در کادر بصورت تمام قد اجرا کنید .
۳.نام و نام خانوادگی، رشتهی تحصیلی و نام دانشگاه خود را ضمیمهی ویدئو کنید .
جوایز :
نفر اول :۲۰۰ هزار تومان بن خرید از سایت سیبوک
نفر دوم و سوم : هرکدام ۱۰۰ هزار تومان بن خرید از سایت سیبوک
و جوایز فرهنگی ارزنده برای سایر برگزیدگانِ چالش
✨ به همراه جایزهی ویژهی تخفیفِ دورههای کانون تئاتر برای تمام برگزیدگانِ دانشجوی امیرکبیر
#Acting_challange
#کانون_تئاتر_امیرکبیر
@auttheatre