پُرواضح است که رسول خدا (ص) یک صورت جسمانی بیشتر ندارد، و در اینجا بیان میکنند که من در رؤیا بر بیش از یک صورت ظاهر میشوم و نیز هرکس مرا ببیند خودِ مرا دیده است. بنابراین، لازمۀ شناخت رسول خدا (ص) یا اوصیای ایشان در رؤیا، شناخت ایشان در بیداری نیست، چراکه آنان همیشه بر صورت عالم جسمانی خود در رؤیا ظاهر نمیشوند.
برای پاسخ به این سؤال، به سه نکته اشاره میکنیم و در انتها بر مبنای این سه نکته نتیجهگیری خواهیم کرد.
نکتۀ اول: رؤیای ما چگونه شکل میگیرد؟
رؤیا، همانطور که پیشتر اشاره شد، حاوی تصاویری از اشیاء، افراد، مکانها و ... است، بدون آنکه مادهای در آنجا وجود داشته باشد. انسان این تصاویر را بدون استفاده از چشم سر، درک میکند و میبیند. بنابراین، باید دوباره تأکید کنیم که رؤیایی که ما میبینیم، اصلاً با چشم سر دیده نمیشود و جسم مادی هیچ شیئی را مشاهده نمیکنیم، بلکه صرفاً تصاویری را ادراک کرده و به حضور آن شیء خاص اطمینان پیدا میکنیم؛ مثلاً احساس میکنیم آبی را لمس کردهایم، جنگلی را دیدهایم یا کوهی را مشاهده کردهایم و ... .
نکتۀ دوم: طبق روایتی که در سطور بالاتر آورده شد، شیطان نمیتواند بر صورت رسول خدا (ص) و هیچیک از اوصیای ایشان ظاهر شود.
نکتۀ سوم: آلمحمد (ع) در رؤیا با صورتهای مختلفی دیده میشوند که تنها یکی از آنها، صورت مادیشان در عالم جسمانی است، [7] این بدان معناست که شیطان توانایی تمثل بر هیچیک از صورتهای آنان را در رؤیا ندارد.
💢نتیجهگیری:
براساس این سه نکته، روشن میشود که امکان ندارد در رؤیا صورتهایی را ببینیم و در خودِ رؤیا اطمینان حاصل کنیم و درک کنیم که آنان آلمحمد یا یکی از خلفای الهی هستند، درحالیکه شیطان یا یکی از یاران او را دیده باشیم، چه صورت مادی حجج الهی را از پیش بشناسیم، چه نشناسیم، و چه صورتی که در رؤیا دیدهایم مطابق با توصیفات ظاهری آنان باشد یا نباشد.
والحمدلله وحده وحده
[1] محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج ۳۶، ص ۳۰۴.
[2] شیخ صدوق، عیون أخبارالرضا، ج ۲، ص ۲۵۷.
[3] شیخ طوسی، الغيبة، ص٢١٠.
[4] سیدبن طاووس، فلاح السائل، ص ۲۸۵.
[5] محدث نوری، دار السلام، ج ۴، ص ۲۷۳.
[6] سید احمد الحسن، عقاید اسلام، ترجمۀ فارسی، ص ۱۰۹.
[7] رسول خدا (ص) میفرماید: «کسی که مرا در رؤیا ببیند خود مرا دیده است، پس همانا به یقین من در هر صورتی دیده میشوم.» مجلسی، بحارالأنوار، ج ۶۱، ص ۲۳۵.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍26👏6❤4🕊1
#حمله_اعراب
#معرفی
❄️ حملۀ اعراب به ایران
▪️قسمت اول
✍️ به قلم میعاد مسعودی
🔄 سرتیترهای این قسمت:
💭 تاریخ حمله
💭 منابع مورد استناد
💭 شرایط ساسانیان در صدر اسلام
💭 پیشرفت اسلام در عربستان همزمان با انحطاط ساسانیان
💭 بررسی نامهٔ پیامبر(ص) به خسروپرویز
🔗 مطالعه مقاله در نشریه شماره 203
⭐️ @Zaman_Zohour
#معرفی
▪️قسمت اول
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤26👏5👍4👌2🕊1
Forwarded from اشعار احمدی
#امام_مهدی_ع
#احمد_الحسن_فرستاده_امام_مهدی_ع
#شعر_دعوتی
آغوش مهدی...
به پند محمد نظر کن نظر
ز رأی فقیهان حذر کن حذر
در این روز آخر در این روز عشق
خطر کن خطر کن خطر کن خطر
خدا را تو پیدا کن از روی صدق
به سوی خدایت سفر کن سفر
به آغوش مهدی بیا با وصیّ
ز مهدی تو دفع شرر کن شرر
ببین نام احمد در آن پند عشق
تو قلبت پر از آن پسر کن پسر
خدا را بخوان با وصیّ حسین
تو خشنود قلب پدر کن پدر
بگو از حسین و بگو از امیر
تو باغ وطن پرثمر کن ثمر
بیا مشکعباس زهرا بگیر
به عباس خود را سپر کن سپر
✍برادر سید
🌹 @ashaar13 🕊 🕊.....🕊🕊🕊
با عضویت در کانال از ما حمایت کنید.👆❤️
#احمد_الحسن_فرستاده_امام_مهدی_ع
#شعر_دعوتی
آغوش مهدی...
به پند محمد نظر کن نظر
ز رأی فقیهان حذر کن حذر
در این روز آخر در این روز عشق
خطر کن خطر کن خطر کن خطر
خدا را تو پیدا کن از روی صدق
به سوی خدایت سفر کن سفر
به آغوش مهدی بیا با وصیّ
ز مهدی تو دفع شرر کن شرر
ببین نام احمد در آن پند عشق
تو قلبت پر از آن پسر کن پسر
خدا را بخوان با وصیّ حسین
تو خشنود قلب پدر کن پدر
بگو از حسین و بگو از امیر
تو باغ وطن پرثمر کن ثمر
بیا مشکعباس زهرا بگیر
به عباس خود را سپر کن سپر
✍برادر سید
🌹 @ashaar13 🕊 🕊.....🕊🕊🕊
با عضویت در کانال از ما حمایت کنید.👆❤️
🕊34❤12👍2
#خواهرم_را_آزاد_کنید
#دلنوشته
✔️ غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟!
✍️ به قلم سماء حسامالدین
دلم پر است از زمانهای که «داد» را فریاد میزند، اما بیدادش زمین را پر کرده است.
نمیدانم کجای کار ایراد داشت.
نمیدانم مردم را چه شده است!
«اهل» کجاست و چرا «نااهل» حکمرانی میکند؟!
دیرزمانی بود که فراق یار، عقدهای در دل ایجاد کرده بود؛ تا اینکه خبری از جانان رسید و دل را نوازش کرد. قلبم آرام گرفت و پیمودن راه برایم آسان شد.
🗣 از فرط خوشحالی، چادرم را سرم کرده و در کوچهها ندا دادم، بوق در کرنا کرده، آواز دادم:
«دلا، رها شو که وقت قرار رسید؛
گل محمدی از بوتهزار یار رسید!»
تا شاید مردمان، بهخاطر شنیدن از یار مست و واله شوند ...
اما ... صدای پچپچ شیطان، میان کوچهپسکوچههای قلبِ ظلمتپرستان شنیده شد.
آنها منتظر یار نبودند. حرف و سخنشان خبری از خوشحالی برای پایان فراق نداشت.
🗣 گویا آنها فراق را بیشتر دوست میداشتند تا وصال.
وای، قلبم ... سلولبهسلول بدنم حیران بود که چرا مردمان، شاد نمیشوند از هاتفی که خبر خوش به ارمغان آورد؟!
چادرم را روی صورتم انداختم درحالیکه دیدگانم اشکبار بود.
در را آرام به عقب رانده، وارد خانه شدم و در را بستم.
پشت در، ناامیدانه تکیه بر غربت زدم و هایهای گریستم که «مردم را چه شده است؟!»
چند صباحی با این غم، زمانه را سپری کردم؛ اما گویا ظلمتپرستان نهتنها فراق یار را دوست داشتند، بلکه پا را فراتر گذاشته و به آزار کسانی پرداختند که خبری از وصال برایشان آورده بودند.
🗣 زمانهام تیرهتر و تارتر شد.
هر روز، خبری جدید از تهمتها و دروغهایی میرسید که تو، اصلاً و ابداً از آنها خبر نداشتی.
تنها تکیهگاه و امیدت، گریههای مخفیانه و رازونیاز در خلوتِ با خالقت بود ...
📌گذشت و گذشت، تا اینکه خبر دار شدم دختری از جنس نور را درون ظلمتها زندانی کردهاند.
زندانبانش اصلاً نور را نمیشناخت و دوست نداشت ببیند.
احساس میکنم نور، اذیتش میکرد!
هیچکس از آن دختر نور خبر نداشت.
در صور دمیدند که: «دختری با نام ریحانه، اسیر دیو ظلمت شده است.»
برادری ندا داد: «ای نورها، فریاد برآورید تا خواهرم را آزاد کنند!»
فریادها بلند شد ...
دیو ظلمت، تنِ زشت و سیاهش به لرزه درآمد.
هر روز، فریادها بیشتر و بیشتر میشد.
و دیو ظلمت، مانند یخی که گرمای نور آبش میکند و بخار میشود، در حال ذوب شدن بود.
✨ انوار الهی بیکار نمینشستند؛ فریاد میزدند: «خواهرم را آزاد کنید!»
اما ...
دخترم ریحانه ...
نمیدانم اکنون کجایی؟
نمیدانم چه حالی داری؟
میدانم از غربت پدرت گریانی.
میدانم غصهات چیست ...
اما ریحانهجان، غصه نخور!
✨ من و تمام زنان سرزمینِ ایمان، راهت را ادامه خواهیم داد.
امروز ما داد برمیآوریم تا ظلمتها بدانند که:
«ظلم جولانی دارد و حق دولتی!»
امروز، من و تمام زنان سرزمین ایمان، پرچم به دوش میگیریم و فریاد برمیآوریم:
«قفس برای ما معنا ندارد؛ ما در دستانمان شاهکلید داریم،
شاهکلیدی که هرگز نمیتواند قفس را برای ما قفس کند؛
نمیتواند دلمان را تنگ کند؛ نمیتواند عقیدهمان را فاسد کند.»
💥 ای ظلمتها! بدانید:
نور، کار خودش را کرد.
آنچنان در جان و روح ما رسوخ کرد که نهتنها دروغ و تهمت، حتی زندانی شدن نیز مانع از تشعشعش نمیشود.
ما فریاد برمیآوریم: «هیهات منّا الذلّه»
و شما همچنان با ضربه بر کوس بیاعتباری خود، نابودیتان را فریاد بزنید!
ما جسم نیستیم که در قفس بمانیم؛
ما روحیم و روح در و دیوار نمیشناسد.
برای روح، قفس معنا ندارد.
ما به اوج رسیدهایم.
🙌 دستمان در دست صاحب روحالقدس است.
پس ببندید زندانهایتان را و جمع کنید افکارتان را از اینکه پرندهای از جنس نور را در قفس زندانی کنید.
امروز شما از فراق یار ما سوءاستفاده کردید و به ما غمِ زمانه نوشاندید.
پس بدانید:
روزی که فراق یار ما تمام شود، زمانه، غمش را برای شما آنچنان آغاز خواهد کرد که پایانی نداشته باشد ...
و تازه این، اول ماجرا برای شماست!
🚀 @Zaman_Zohour
#دلنوشته
دلم پر است از زمانهای که «داد» را فریاد میزند، اما بیدادش زمین را پر کرده است.
نمیدانم کجای کار ایراد داشت.
نمیدانم مردم را چه شده است!
«اهل» کجاست و چرا «نااهل» حکمرانی میکند؟!
دیرزمانی بود که فراق یار، عقدهای در دل ایجاد کرده بود؛ تا اینکه خبری از جانان رسید و دل را نوازش کرد. قلبم آرام گرفت و پیمودن راه برایم آسان شد.
«دلا، رها شو که وقت قرار رسید؛
گل محمدی از بوتهزار یار رسید!»
تا شاید مردمان، بهخاطر شنیدن از یار مست و واله شوند ...
اما ... صدای پچپچ شیطان، میان کوچهپسکوچههای قلبِ ظلمتپرستان شنیده شد.
آنها منتظر یار نبودند. حرف و سخنشان خبری از خوشحالی برای پایان فراق نداشت.
وای، قلبم ... سلولبهسلول بدنم حیران بود که چرا مردمان، شاد نمیشوند از هاتفی که خبر خوش به ارمغان آورد؟!
چادرم را روی صورتم انداختم درحالیکه دیدگانم اشکبار بود.
در را آرام به عقب رانده، وارد خانه شدم و در را بستم.
پشت در، ناامیدانه تکیه بر غربت زدم و هایهای گریستم که «مردم را چه شده است؟!»
چند صباحی با این غم، زمانه را سپری کردم؛ اما گویا ظلمتپرستان نهتنها فراق یار را دوست داشتند، بلکه پا را فراتر گذاشته و به آزار کسانی پرداختند که خبری از وصال برایشان آورده بودند.
هر روز، خبری جدید از تهمتها و دروغهایی میرسید که تو، اصلاً و ابداً از آنها خبر نداشتی.
تنها تکیهگاه و امیدت، گریههای مخفیانه و رازونیاز در خلوتِ با خالقت بود ...
📌گذشت و گذشت، تا اینکه خبر دار شدم دختری از جنس نور را درون ظلمتها زندانی کردهاند.
زندانبانش اصلاً نور را نمیشناخت و دوست نداشت ببیند.
احساس میکنم نور، اذیتش میکرد!
هیچکس از آن دختر نور خبر نداشت.
در صور دمیدند که: «دختری با نام ریحانه، اسیر دیو ظلمت شده است.»
برادری ندا داد: «ای نورها، فریاد برآورید تا خواهرم را آزاد کنند!»
فریادها بلند شد ...
دیو ظلمت، تنِ زشت و سیاهش به لرزه درآمد.
هر روز، فریادها بیشتر و بیشتر میشد.
و دیو ظلمت، مانند یخی که گرمای نور آبش میکند و بخار میشود، در حال ذوب شدن بود.
اما ...
دخترم ریحانه ...
نمیدانم اکنون کجایی؟
نمیدانم چه حالی داری؟
میدانم از غربت پدرت گریانی.
میدانم غصهات چیست ...
اما ریحانهجان، غصه نخور!
امروز ما داد برمیآوریم تا ظلمتها بدانند که:
«ظلم جولانی دارد و حق دولتی!»
امروز، من و تمام زنان سرزمین ایمان، پرچم به دوش میگیریم و فریاد برمیآوریم:
«قفس برای ما معنا ندارد؛ ما در دستانمان شاهکلید داریم،
شاهکلیدی که هرگز نمیتواند قفس را برای ما قفس کند؛
نمیتواند دلمان را تنگ کند؛ نمیتواند عقیدهمان را فاسد کند.»
نور، کار خودش را کرد.
آنچنان در جان و روح ما رسوخ کرد که نهتنها دروغ و تهمت، حتی زندانی شدن نیز مانع از تشعشعش نمیشود.
ما فریاد برمیآوریم: «هیهات منّا الذلّه»
و شما همچنان با ضربه بر کوس بیاعتباری خود، نابودیتان را فریاد بزنید!
ما جسم نیستیم که در قفس بمانیم؛
ما روحیم و روح در و دیوار نمیشناسد.
برای روح، قفس معنا ندارد.
ما به اوج رسیدهایم.
پس ببندید زندانهایتان را و جمع کنید افکارتان را از اینکه پرندهای از جنس نور را در قفس زندانی کنید.
امروز شما از فراق یار ما سوءاستفاده کردید و به ما غمِ زمانه نوشاندید.
پس بدانید:
روزی که فراق یار ما تمام شود، زمانه، غمش را برای شما آنچنان آغاز خواهد کرد که پایانی نداشته باشد ...
و تازه این، اول ماجرا برای شماست!
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤38😢13💔7❤🔥5👍4👏1😍1
#نشریه_زمان_ظهور
#نشریه_شماره_203
#حمله_اعراب
✔️ حملۀ اعراب به ایران
⚫️ قسمت اول
✒️به قلم میعاد مسعودی
طبیعتاً یکی از بزرگترین اتفاقات تاریخ کشور عزیزمان ایران، حملۀ اعراب بوده است که منجر به سقوط امپراتوری ساسانی با آن هیبت و شکوه مثالزدنی شد. این حادثه باعث شد سؤالات بسیاری حول این واقعۀ تاریخی مطرح شود؛ سؤالاتی که امروزه بیش از پیش بر سر زبانها جاری شده است، ازجمله:
🔎 چه چیزی سبب شد اعراب به فکر کشورگشایی و حمله به سرزمین ایران بیفتند؟
🔎 آیا این حمله، براساس موازین دینی و حکم اسلام بوده است؟
🔎 دلیل شکست ایرانیان چه بود؟
🔎 آیا این کشورگشاییها سبب انتشار اسلام حقیقی شد؟
🔎 آیا علیبن ابیطالب (ع) و اهلبیت رسول خدا (ص) در این کشورگشاییها نقش داشتهاند؟
و سؤالاتی دیگر که امیدواریم این سلسلهمقاله پاسخگوی همۀ آنها باشد ... .
هدف از این سلسلهمقاله زدودن غبار از حقایق این رویداد تاریخی است که متأسفانه عامدانه یا ندانسته توسط سخنوران به اشتباه تفسیر و بازگو میشود.
💢تاریخ حمله:
حملۀ اعراب به ایران در سال ۶۳۳ میلادی، حدود سال ۱۲ هجری قمری، دقیقاً پس از وفات رسول اکرم (ص) به دستور ابوبکر آغاز شد، در دورﮤ خلافت عمر به اوج خود رسید و در دوران عثمان، حدود سال ۶۵۱ میلادی مطابق با سال ۳۰ هجری قمری و کشته شدن یزدگرد سوم پایان یافت.
💢منابع مورد استناد:
برای این سلسلهمقاله، سعی شده است از منابع معتبر و اخبار متواتری که در آثار مختلف ذکر شده است کمک بگیریم، منابعی همچون تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، نوشتههای عبدالحسین زرینکوب، فتوح البلدان، فتوح مصر و اخبارها، در زمان ساسانیان نوشتۀ پروفسور آرتور کریستین سن و … که در متن به آنها اشاراتی خواهیم داشت. البته نباید از تعصبات افراد و ورود آن در روایات تاریخی و همچنین ضعیف بودن برخی روایات غافل شد.
به قول عبدالحسین زرینکوب: «در تاریخ، از بیطرفی و حقیقتجویی سخن بسیار گفتهاند. لیکن این سخن ادعایی بیش نیست. مورخ از همان جا که موضوع تاریخ خود را انتخاب میکند، در واقع دنبال هوس و میل خود میرود و از بیطرفی خارج میشود … .» [۱] بیطرفی مورخ ادعایی است که به دشواری میتوان آن را تأیید کرد.
💢شرایط ساسانیان در صدر اسلام:
حکومت ساسانیان در زمان خسروپرویز، بسیار شکوه و جلال یافته بود و فتوحات او، بهویژه در غرب، خاطرات هخامنشیان را زنده میکرد، فتوحات برقآسایی که پس از به قتل رسیدن موریکیوس امپراتور بیزانس، به دست سربازانش در سال ۶۰۲ میلادی توسط خسرو پرویز انجام شد که سوریه، فلسطین و مصر و حتی شاید لیبی را هم شامل میشد. [۲]
خسرو شخصیتی تندخو، متکبر و جاهطلب داشت، [۳] به همین دلیل، پس از شکستهایش از هراکلیوس در سالهای ۶۲۲ تا ۶۲۸ میلادی، سرداران و فرماندهانش را به شدت توبیخ کرد. شاید همین رفتار او باعث کینهتوزی آنها و در نهایت، طراحی نقشۀ قتلش شد.
💢پیشرفت اسلام در عربستان همزمان با انحطاط ساسانیان:
پیامبر اسلام (ص) در زمانی دعوت خود را آغاز کرد که حتی یمن تحت فرمانروایی ساسانیان بود و جنگ با ایرانیان حتی از خیال اعراب آن زمان نمیگذشت. اسلامی که به اعراب جاهلیت بادیهنشین که دختران خود را زندهبهگور میکردند، درس اخلاق و ازخودگذشتگی و شجاعت میداد!
⚡️ با مطالعۀ تاریخ اعراب، چه پیش از اسلام و چه پس از آن، به معجزﮤ اسلام بیش از پیش پی میبریم. پیامبری که از برابری و عدالت سخن میگفت و خود را از هیچکس برتر نمیدانست و برای بردهها و کنیزان، حقوق انسانی قائل شد و با درس ایمانی که به پیروانش آموخت، به پیروزیهای بزرگی دست یافت. در همین زمان، پیامبر اسلام (ص) قصد گسترش و فراگیری اسلام در سایر کشورها را داشت و در سالهای ۶ الی ۱۰ هجری (۶۲۷ – ۶۳۱ میلادی) نامههایی به پادشاهان منطقه فرستاد و آنها را به پذیرش اسلام دعوت کرد.
💢بررسی نامۀ پیامبر (ص) به خسروپرویز:
متن نامهای که اکثر تاریخنگاران و محدثان آن را نقل کردهاند به شرح زیر است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
از محمد، فرستادﮤ خدا، به خسرو، بزرگِ ایران
درود بر آنکسی که حقیقت را بجوید و هدایت را پیرو باشد و به خداوند و رسولش ایمان آورد و گواهی دهد که جز الله معبودی نیست و شریک ندارد و یگانه است، و گواهی دهد که محمّد بنده و فرستادﮤ اوست. من تو را بهسوی خدا میخوانم. فرستادﮤ خدا برای همگان هستم تا آنان را بیم دهم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از اسلام رویگردان شوی، گناه مردم مجوس بر گردن توست.» [۴]
🔸 نکات مهم و قابلِتوجه نامۀ پیامبر (ص) به خسروپرویز این است که در نهایت ادب با حفظ جایگاه خسروپرویز او را به اسلام فرامیخواند و از عواقب الهی ایمان نیاوردن به الله بیم میدهد. در این نامه، هیچگونه تهدید به حمله دیده نمیشود
📖 صفحه ۱
👇 ادامه مقاله
👏 @Zaman_Zohour
#نشریه_شماره_203
#حمله_اعراب
✒️به قلم میعاد مسعودی
طبیعتاً یکی از بزرگترین اتفاقات تاریخ کشور عزیزمان ایران، حملۀ اعراب بوده است که منجر به سقوط امپراتوری ساسانی با آن هیبت و شکوه مثالزدنی شد. این حادثه باعث شد سؤالات بسیاری حول این واقعۀ تاریخی مطرح شود؛ سؤالاتی که امروزه بیش از پیش بر سر زبانها جاری شده است، ازجمله:
و سؤالاتی دیگر که امیدواریم این سلسلهمقاله پاسخگوی همۀ آنها باشد ... .
هدف از این سلسلهمقاله زدودن غبار از حقایق این رویداد تاریخی است که متأسفانه عامدانه یا ندانسته توسط سخنوران به اشتباه تفسیر و بازگو میشود.
💢تاریخ حمله:
حملۀ اعراب به ایران در سال ۶۳۳ میلادی، حدود سال ۱۲ هجری قمری، دقیقاً پس از وفات رسول اکرم (ص) به دستور ابوبکر آغاز شد، در دورﮤ خلافت عمر به اوج خود رسید و در دوران عثمان، حدود سال ۶۵۱ میلادی مطابق با سال ۳۰ هجری قمری و کشته شدن یزدگرد سوم پایان یافت.
💢منابع مورد استناد:
برای این سلسلهمقاله، سعی شده است از منابع معتبر و اخبار متواتری که در آثار مختلف ذکر شده است کمک بگیریم، منابعی همچون تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، نوشتههای عبدالحسین زرینکوب، فتوح البلدان، فتوح مصر و اخبارها، در زمان ساسانیان نوشتۀ پروفسور آرتور کریستین سن و … که در متن به آنها اشاراتی خواهیم داشت. البته نباید از تعصبات افراد و ورود آن در روایات تاریخی و همچنین ضعیف بودن برخی روایات غافل شد.
به قول عبدالحسین زرینکوب: «در تاریخ، از بیطرفی و حقیقتجویی سخن بسیار گفتهاند. لیکن این سخن ادعایی بیش نیست. مورخ از همان جا که موضوع تاریخ خود را انتخاب میکند، در واقع دنبال هوس و میل خود میرود و از بیطرفی خارج میشود … .» [۱] بیطرفی مورخ ادعایی است که به دشواری میتوان آن را تأیید کرد.
💢شرایط ساسانیان در صدر اسلام:
حکومت ساسانیان در زمان خسروپرویز، بسیار شکوه و جلال یافته بود و فتوحات او، بهویژه در غرب، خاطرات هخامنشیان را زنده میکرد، فتوحات برقآسایی که پس از به قتل رسیدن موریکیوس امپراتور بیزانس، به دست سربازانش در سال ۶۰۲ میلادی توسط خسرو پرویز انجام شد که سوریه، فلسطین و مصر و حتی شاید لیبی را هم شامل میشد. [۲]
خسرو شخصیتی تندخو، متکبر و جاهطلب داشت، [۳] به همین دلیل، پس از شکستهایش از هراکلیوس در سالهای ۶۲۲ تا ۶۲۸ میلادی، سرداران و فرماندهانش را به شدت توبیخ کرد. شاید همین رفتار او باعث کینهتوزی آنها و در نهایت، طراحی نقشۀ قتلش شد.
💢پیشرفت اسلام در عربستان همزمان با انحطاط ساسانیان:
پیامبر اسلام (ص) در زمانی دعوت خود را آغاز کرد که حتی یمن تحت فرمانروایی ساسانیان بود و جنگ با ایرانیان حتی از خیال اعراب آن زمان نمیگذشت. اسلامی که به اعراب جاهلیت بادیهنشین که دختران خود را زندهبهگور میکردند، درس اخلاق و ازخودگذشتگی و شجاعت میداد!
💢بررسی نامۀ پیامبر (ص) به خسروپرویز:
متن نامهای که اکثر تاریخنگاران و محدثان آن را نقل کردهاند به شرح زیر است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
از محمد، فرستادﮤ خدا، به خسرو، بزرگِ ایران
درود بر آنکسی که حقیقت را بجوید و هدایت را پیرو باشد و به خداوند و رسولش ایمان آورد و گواهی دهد که جز الله معبودی نیست و شریک ندارد و یگانه است، و گواهی دهد که محمّد بنده و فرستادﮤ اوست. من تو را بهسوی خدا میخوانم. فرستادﮤ خدا برای همگان هستم تا آنان را بیم دهم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از اسلام رویگردان شوی، گناه مردم مجوس بر گردن توست.» [۴]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍14❤7🕊4👏1
خداوند متعال در سورﮤ محمد میفرماید:
▫️(هَا أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ ۖ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ ۚ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ ۚ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ) [سورﮤ محمد، آیۀ 31]
▫️(شما همان [مردمى] هستيد كه براى انفاق در راه خدا فراخوانده شدهايد. پس برخى از شما بخل مىورزند، و هركس بخل ورزد تنها به زيان خود بخل ورزيده، و [گرنه] خدا بىنياز است و شما نيازمنديد؛ و اگر روى برتابيد، [خدا] جاى شما را به مردمى غير از شما خواهد داد كه مانند شما نخواهند بود).
در قسمتهای بعدی مقاله، به چگونگی قتل خسروپرویز و همچنین رویدادهای همزمان حکومت ساسانیان و مسلمانان خواهیم پرداخت که معماهای بسیاری را حل خواهد کرد.
[1] عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت.
[2] سرداران ایران در آسیای صغیر فتوحاتی کرده، الرها، و انطاکیه، و دمشق را تسخیر نمودند. سپس اورشلیم را گرفته، دار مقدس را از آنجا به تیسفون فرستادند.
(پلپیترس در انتشارات دانشگاه سنژوزف بیروت، ج ۹، جزوﮤ 1 (بیروت ۱۹۲۳) متن عربی روایت عیسوی را دربارﮤ تسخیر بیتالمقدس به دست ایرانیان در سال ۶۱۴ منتشر کرده است).
عاقبت اسکندریه و بعضی نواحی مصر را فروگرفتند. این قسمتها از عهد هخامنشیان به بعد از تصرف ایران خارج شده بود.
پاپیروسهای پهلوی که در مصر یافتهاند و اکنون در کتابخانۀ برلن و وین و مسکو و استراسبورگ گوتینگن و آکسفورد از آنها نگهداری میشود، مربوط به همین زمان تسلط ایرانیان بر مصر است، که از ۶۱۹ تا ۶۲۹ طول کشید.
قسمتی از شمال غربی هندوستان طوق اطاعت شاهنشاه ایران را به گردن نهاد، و وجود سکههای خسرو در این نواحی شاهد این مدعاست. (مارکوارت، ایرانشهر، ص ۳۳)
[3] محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ص ۱۰۴۱.
[4] محمد يوسف الكاندهلوى، حیاة الصحابة، ج 1، ص 125؛ علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ص 90؛ احمدبن ابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 77.
[5] ابراهیمبن محمد ثقفی، الغارات، ج 1، ص70؛ احمدبن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 183؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 41، ص 137
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍28❤7👏6
#امام_رضا
#میلاد
سلام، امام رضای عزیزم…
سلام، آقای خوبم…
سلام، ای غریبِ خراسان، ای ضامنِ دلهای بیپناه …
سلام، ای ضامنِ دعوتِ قائم علیهالسلام.
🎉 میلادتون مبارک، ای پناه بیپناهان …
آقا جان…
این روزها دلم از غصه لبریز شده…
دلِ تنگم پر میکشه سمت حرمت،
سمت اون صحن طلایی که خاکش دوای درده،
سمت اون ضریحی که هر زائری، با اشک، براش روضه میخونه …
هی میخوام بیام بنشینم روبهروت،
عقدۀ دل بگشایم، دردهامو بریزم روی دلت…
اما خجالت میکشم…
🟢 از روی جدّت حسین علیهالسلام خجالت میکشم،
آخه هرکی ندونه ما انصار خوب میدونیم که:
«خیلی حسین زحمت ما را کشیده است»...
آقا جان، من فدای اسمت…
اومدم بگم برادرای ما رو گرفتن…
همین که لب باز کردم،
روضهٔ علیاکبر توی گوشم پیچید…
علیاکبر…
گل خوشسیرت حسین…
ذبیحِ اسلام…
💔 اومدم بگم، آقا جان…
نوامیس انصار رو با دستبند بردن ...
یاد زینب کبری سلاماللهعلیها افتادم…
آه، عمه جان زینب…
چه کسی میتونه کنار مصیبتِ شما،
از درد خودش چیزی بگه؟
چه کسی میتونه ادعای صبر کنه،
وقتی شما کوچهبهکوچه مصیبت کشیدید؟!
یاد رؤیام افتادم…
چند سال پیش…
در یکی از همیندستگیریها
عمه جان زینب در گوشم نجوا کرد:
«ما بیش از اینها مصیبت دیدهایم… صبر کنید…»
🔹 القصه…
امام رضا جانم…
به جانِ جوادت، هوای ما را داشته باش.
ما ضعیفیم… ما کمصبریم…
برای دلهای بیقرار ما دعا کن.
🎁 @Zaman_Zohour
#میلاد
سلام، امام رضای عزیزم…
سلام، آقای خوبم…
سلام، ای غریبِ خراسان، ای ضامنِ دلهای بیپناه …
سلام، ای ضامنِ دعوتِ قائم علیهالسلام.
آقا جان…
این روزها دلم از غصه لبریز شده…
دلِ تنگم پر میکشه سمت حرمت،
سمت اون صحن طلایی که خاکش دوای درده،
سمت اون ضریحی که هر زائری، با اشک، براش روضه میخونه …
هی میخوام بیام بنشینم روبهروت،
عقدۀ دل بگشایم، دردهامو بریزم روی دلت…
اما خجالت میکشم…
آخه هرکی ندونه ما انصار خوب میدونیم که:
«خیلی حسین زحمت ما را کشیده است»...
آقا جان، من فدای اسمت…
اومدم بگم برادرای ما رو گرفتن…
همین که لب باز کردم،
روضهٔ علیاکبر توی گوشم پیچید…
علیاکبر…
گل خوشسیرت حسین…
ذبیحِ اسلام…
نوامیس انصار رو با دستبند بردن ...
یاد زینب کبری سلاماللهعلیها افتادم…
آه، عمه جان زینب…
چه کسی میتونه کنار مصیبتِ شما،
از درد خودش چیزی بگه؟
چه کسی میتونه ادعای صبر کنه،
وقتی شما کوچهبهکوچه مصیبت کشیدید؟!
یاد رؤیام افتادم…
چند سال پیش…
در یکی از همیندستگیریها
عمه جان زینب در گوشم نجوا کرد:
«ما بیش از اینها مصیبت دیدهایم… صبر کنید…»
امام رضا جانم…
به جانِ جوادت، هوای ما را داشته باش.
ما ضعیفیم… ما کمصبریم…
برای دلهای بیقرار ما دعا کن.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤42🕊10😢6👍2
#امام_رضا
#دلنوشته
❄️ ولادتت مبارک، امامِ هنوز غریبم
❄️ هنوز غبار قرنها غربت بر گنبدِ طلايت نشسته …
✍️ به قلم مریم رحمانیان
یا امام رضا (ع)،
چرا هنوز غریبی … هنوز هم!
یا علىبن موسیالرضا،
اطمینان دارم که دلت سنگین و گرفته است …
چرا نباشد؟
وقتی از نقارهخانهات،
بشارت ظهور فرستادﮤ امام مهدی (ع)،
سيد احمد الحسن، به گوش نمیرسد …
و گلدستههایت ــ
این منارههای پرطمطراق ــ
هنوز نتوانستهاند
اذان را با ذکر «اشهد انّ المهدی و المهدیین من وُلده حجج الله»
اقامه کنند …
هنوز نتوانستهاند
نام آن حجتِ مظلومِ پنهانشده از چشمها را،
به گوش این مردم برسانند …
✈️ آیا تا به حال،
کسی ایستاده پشت پنجرﮤ فولادت
و لااقل برای یک بار،
پارچۀ سبزی گره نزده
و نپرسیده:
یا علی بن موسی،
آیا سید احمد الحسن،
همان احمدی است که در وصیت مقدس پیامبر (ص) آمده؟
تا تو ــ برای دلی صادق و هوشیار ــ
در را باز کنی،
و با یک «آری»،
شهادت دهی بر حقانیت اولین از مهدیین دوازدهگانه …
برای قلبی که ایمان به غیب دارد،
كدام لحظه را مىتوان يافت كه از اين شهادت دست كشيده باشد؟
اما در صدای شما دعوت كنندگان به حق و صراط مستقيم، حتى در صحنتان هنوز غریب است …
🟢 آه… امام عزیزم،
اکنون که ایران، از عطر دلانگیز ولادت تو لبریز شده،
به کتاب پیک صفحۀ سید احمد الحسن سرى زدم،
تا ببینم او برای این روز چه فرموده …
که ناگهان چشمانم صيد اين روايت شد،
روایتی از کتاب عیون اخبار الرضا؛
که دلم را لرزاند، و بیقراریام را … بیقرارتر کرد.
چرا اینچنین گفتی، یا امام عزیزالذکر؟
آیا این کلمات،
تنها برای مردمان همان قرن بود؟
یا هنوز هم صدای تو،
از لابهلای هیاهوی چراغانیها،
و از دل صحن،
بهسوی آنکه با گوش دل میشنود جاری میشود …
📌«اگر مردم به راست و چپ رفتند، تو در راهِ ما باش …» [1]
مبادا صحنهای که به نام تو آراستهاند،
خود، پردهای شده باشد میان مردم و صدای تو …
که گاهی، شکوه و احترام،
وقتی با غفلت و فخرفروشی همراه شود،
حقیقت را از دیدها پنهان میکند …
دلم به شور افتاده که چرا گفتی: «کمترین»؟
مبادا همین سادهانگاریها،
همین بیتفاوتیهایی كه به آن جلوههاى ويژﮤ احترام نام گذاشتهاند!
در لباس دین، ایمان را از درون تهی کرده باشند؟
«کمترین راه خروج از ایمان: آنکه ریگی را هسته بدانی …» [2]
و تو، ای امام رئوف،
چه دقیق و مهربان هشدار دادی از خطری بزرگتر:
وقتی کسی، نه از امام، که از پندار خودش پناه میخواهد،
و هرکه را پرسشی از آن پندار کند دشمن میبیند …
⚡️ و بدتر از آن:
بیزاری از کسی که با آن پندار مخالفت میکند …
امروز، هرکه از احمد الحسن بپرسد،
نه دعوت به فکر،
که با طوفان تهمت و تکفیر روبهرو میشود.
مردم از تو فاصله گرفتهاند،
نه با فریاد، بلکه با سکوتی سنگین؛
سکوتی که در آن،
هیچکس نخواست روی خوشی به حقیقت نشان دهد …
آیا آن کلام شيوای خود را فقط به «فرزند ابیمحمود» گفتی؟
یا به هرکسی که روزی دلش برای حق میتپد،
اما راه شناخت را گم کرده؛
به هر مؤمنی که سالهاست
بهجای پرسیدن از حجت معصومِ منتخبِ پروردگار،
پاسخ را از دیگری گرفته است؛
از کسی که به فرمان الهی،
در باطن رو تُرش کرده بود …
و تو ــ چه زیبا و فطرتپذیر ــ
اطمینان را در دلِ بیدار، به نرمی و دقت،
بنا میکنی…
«ای فرزند ابیمحمود، آنچه را به تو گفتم حفظ کن، چون در آن خیر دنیا و آخرت را برایت جمع کردهام.» [3]
🗣 «باید بهدنبال کشف و شناختن چگونگی همراهی با ائمه (ع) باشیم؛ نهتنها اینکه آن را به دست بیاوریم، بلکه به ارث گذاشتن آن برای نسلهای آینده، ازجمله اقدامات مهم و اساسی است …
یکی از برکات وجود امام (ع) این است که باعث میشود معیار و وسیلۀ سنجشی وجود داشته باشد؛ یعنی وجود یک خط فکریِ بدون اشتباه که محل مراجعه است تا انسان در روند ساخت تفکر خود به آن رجوع کند؛ تا انسان در جزئیات شناخت خود دقت کند. برای همین است که امام رضا (ع) از آن به «خیر دنیا و آخرت» تعبیر کرده است …
و قطعاً اگر مؤمن برای اعتقادات و افکارش خود را مکلف به مراجعه به امام نکند - هم بهجهت بازبینی و هم بهجهت خالصسازی آنها و نیز بهجهت اینکه از ایشان (ع) کسب قطعویقین کند (که همین جوهر و اساس مذهب جعفری است) - قطعاً از این جوهر جدا شده، و همراهی [با اهلبیت] فقط ظاهری [و روبنایی] میشود که به مشکلی عمیق در ساختار شناخت اعتقادی او اشاره مینماید؛ و چنین ایمانی به رسول یا حجت، هیچ معنا و مفهوم منطقی در خود نخواهد داشت!» [4]
📖 صفحه ۱
👇 ادامه
🚀 @Zaman_Zohour
#دلنوشته
یا امام رضا (ع)،
چرا هنوز غریبی … هنوز هم!
یا علىبن موسیالرضا،
اطمینان دارم که دلت سنگین و گرفته است …
چرا نباشد؟
وقتی از نقارهخانهات،
بشارت ظهور فرستادﮤ امام مهدی (ع)،
سيد احمد الحسن، به گوش نمیرسد …
و گلدستههایت ــ
این منارههای پرطمطراق ــ
هنوز نتوانستهاند
اذان را با ذکر «اشهد انّ المهدی و المهدیین من وُلده حجج الله»
اقامه کنند …
هنوز نتوانستهاند
نام آن حجتِ مظلومِ پنهانشده از چشمها را،
به گوش این مردم برسانند …
کسی ایستاده پشت پنجرﮤ فولادت
و لااقل برای یک بار،
پارچۀ سبزی گره نزده
و نپرسیده:
یا علی بن موسی،
آیا سید احمد الحسن،
همان احمدی است که در وصیت مقدس پیامبر (ص) آمده؟
تا تو ــ برای دلی صادق و هوشیار ــ
در را باز کنی،
و با یک «آری»،
شهادت دهی بر حقانیت اولین از مهدیین دوازدهگانه …
برای قلبی که ایمان به غیب دارد،
كدام لحظه را مىتوان يافت كه از اين شهادت دست كشيده باشد؟
اما در صدای شما دعوت كنندگان به حق و صراط مستقيم، حتى در صحنتان هنوز غریب است …
اکنون که ایران، از عطر دلانگیز ولادت تو لبریز شده،
به کتاب پیک صفحۀ سید احمد الحسن سرى زدم،
تا ببینم او برای این روز چه فرموده …
که ناگهان چشمانم صيد اين روايت شد،
روایتی از کتاب عیون اخبار الرضا؛
که دلم را لرزاند، و بیقراریام را … بیقرارتر کرد.
چرا اینچنین گفتی، یا امام عزیزالذکر؟
آیا این کلمات،
تنها برای مردمان همان قرن بود؟
یا هنوز هم صدای تو،
از لابهلای هیاهوی چراغانیها،
و از دل صحن،
بهسوی آنکه با گوش دل میشنود جاری میشود …
📌«اگر مردم به راست و چپ رفتند، تو در راهِ ما باش …» [1]
مبادا صحنهای که به نام تو آراستهاند،
خود، پردهای شده باشد میان مردم و صدای تو …
که گاهی، شکوه و احترام،
وقتی با غفلت و فخرفروشی همراه شود،
حقیقت را از دیدها پنهان میکند …
دلم به شور افتاده که چرا گفتی: «کمترین»؟
مبادا همین سادهانگاریها،
همین بیتفاوتیهایی كه به آن جلوههاى ويژﮤ احترام نام گذاشتهاند!
در لباس دین، ایمان را از درون تهی کرده باشند؟
«کمترین راه خروج از ایمان: آنکه ریگی را هسته بدانی …» [2]
و تو، ای امام رئوف،
چه دقیق و مهربان هشدار دادی از خطری بزرگتر:
وقتی کسی، نه از امام، که از پندار خودش پناه میخواهد،
و هرکه را پرسشی از آن پندار کند دشمن میبیند …
بیزاری از کسی که با آن پندار مخالفت میکند …
امروز، هرکه از احمد الحسن بپرسد،
نه دعوت به فکر،
که با طوفان تهمت و تکفیر روبهرو میشود.
مردم از تو فاصله گرفتهاند،
نه با فریاد، بلکه با سکوتی سنگین؛
سکوتی که در آن،
هیچکس نخواست روی خوشی به حقیقت نشان دهد …
آیا آن کلام شيوای خود را فقط به «فرزند ابیمحمود» گفتی؟
یا به هرکسی که روزی دلش برای حق میتپد،
اما راه شناخت را گم کرده؛
به هر مؤمنی که سالهاست
بهجای پرسیدن از حجت معصومِ منتخبِ پروردگار،
پاسخ را از دیگری گرفته است؛
از کسی که به فرمان الهی،
در باطن رو تُرش کرده بود …
و تو ــ چه زیبا و فطرتپذیر ــ
اطمینان را در دلِ بیدار، به نرمی و دقت،
بنا میکنی…
«ای فرزند ابیمحمود، آنچه را به تو گفتم حفظ کن، چون در آن خیر دنیا و آخرت را برایت جمع کردهام.» [3]
یکی از برکات وجود امام (ع) این است که باعث میشود معیار و وسیلۀ سنجشی وجود داشته باشد؛ یعنی وجود یک خط فکریِ بدون اشتباه که محل مراجعه است تا انسان در روند ساخت تفکر خود به آن رجوع کند؛ تا انسان در جزئیات شناخت خود دقت کند. برای همین است که امام رضا (ع) از آن به «خیر دنیا و آخرت» تعبیر کرده است …
و قطعاً اگر مؤمن برای اعتقادات و افکارش خود را مکلف به مراجعه به امام نکند - هم بهجهت بازبینی و هم بهجهت خالصسازی آنها و نیز بهجهت اینکه از ایشان (ع) کسب قطعویقین کند (که همین جوهر و اساس مذهب جعفری است) - قطعاً از این جوهر جدا شده، و همراهی [با اهلبیت] فقط ظاهری [و روبنایی] میشود که به مشکلی عمیق در ساختار شناخت اعتقادی او اشاره مینماید؛ و چنین ایمانی به رسول یا حجت، هیچ معنا و مفهوم منطقی در خود نخواهد داشت!» [4]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍20❤2🥰2
درخشش گنبدت دیگر کافی نیست…
اگر مردم با امام زندهات بیگانهاند،
هیچ صحن و آینهکاریای
قادر نیست دل را روشن کند.
آنچه بیمعیار باشد،
بیثمر است؛
چون از راستی تهی است،
و از تمنای نفسی لبریز
که در جوشوخروش انکار،
همان را تکذیب میکند
که اگر نشناسدش،
هر لحظه از عمرش
در شمار مرگِ جاهلیت خواهد بود…
و تو، با دقتی وحیانی فرمودی:
راه جدا شدن از خدای سبحان،
با دشمنی آغاز نمیشود …
بلکه با بیتوجهی،
با عادت،
با یک جابهجایی ساده در معنا …
و آنگاه که انسان،
ششدانگ حواسش را
واگذار کرده باشد به دنیا و اهل دنیا،
آهستهآهسته
تیشه به ریشۀ آخرتش میزند
و آخ هم نمیگوید …
در صورتی كه،
اینكه شخص به ریگ بگوید هسته است! و اینجا امام (ع) اشاره دارد به اینکه اشتباه اساسی، جایی است که فرد مذکور به این تفکر اعتقاد پیدا میکند، و بدتر اینکه از هرکسی که با او مخالفت کند بیزاری میجوید!
مرحلۀ بیزاری از کسی که با او مخالفت دارد، یعنی مرحلۀ عصمت فکری، و مرحلۀ معصومپنداری؛ یعنی او اعتقاد ندارد در درونش خطایی مرتکب شده است!
و این مشکل نشئتگرفته از اجتهاد و دوری یا غفلت از مسیر سنجش بهوسیلۀ معصوم است؛ همان مسیری که شخص با آن خود را از افتادن در دامِ گمراهی و دامِ دشمنی با خلفای خداوند متعال محافظت میکند.» [5]
و در غير اين صورت …!
شوربختانه، مردم
چه فاخرانه از تو فاصله گرفتند!
برای صحن تو آینه آوردند،
اما نگذاشتند نور تو
بر دیوار دلشان بیفتد.
دلهایشان را آراسته بودند،
اما نه برای میزبانیِ حقیقت،
بلکه برای نمایش …
تا شکسپیر،
این بار نه تراژدی،
که حسادت را ستایش کند …
دردِدلم پایانی ندارد،
اما نمیخواهم بیش از این
سرتان را به درد بیاورم…
از همین جا،
از جایی حدود چهار هزار کیلومتر دورتر،
ضریح مطهرت را میبویم …
و همچون گردن برای رگِ خویش،
دلتنگ زیارت شما هستم …
[1] عيون اخبار الرضا،ج 2، ص ٢٧٢.
[2] همان
[3] همان
[4] پیک صفحه، نوشتۀ سید احمد الحسن، ج 2، ص 525-526:
https://almahdyoon.co/wp-content/uploads/2023/08/FaceBook-2.pdf
[5] همان
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤30👏7👍2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#نشریه_زمان_ظهور
#نشریه_شماره_203
#آوای_جمعه
✔️ فرازهایی از خطبههای نمازجمعه
✔️ پسر، عصای پدر
📢 خطیب: سید علی ابو رغیف
پیامبر خدا محمد (ص) بیان فرموده است که پس از امام مهدی (ع)، دوازده مهدی خواهند آمد و یکی از این فرزندان نقش بسیار مهمی در زمان ظهور خواهد داشت. پیامبر خدا (ص) با این عبارت به او اشاره کرده است: «او اولین مؤمنان است، اولین مؤمنان.»
🟣 پس اولین مؤمنان کیست؟ فرزند امام مهدی (ع) است.
ما چه داریم؟ او بهسوی صاحبتان دعوت میکند. او کیست؟ او یمانی است. پس فرزند به چه کسی دعوت میکند؟ به امام مهدی (ع). او زمینهساز است. این یازده نفری که میآیند، همانطور که شهید صدر (رحمة الله علیه) در موسوعه، جلد سوم، پس از ظهور بیان کرده است، میگوید: «این فرزند نقشی بسیار مهم دارد، زیرا او معاصر امام مهدی است، بهدلیل اعمال و گفتارش.»
◀️ یعنی چی؟ [یعنی] او بهترینِ آنهاست و پس از او یازده مهدی به ترتیب خواهند آمد، مانند ائمه (علیهمالسلام)، همانگونه که علیبن ابیطالب (ع) آمد و پس از او حسن (ع)، و بعد از حسن، حسین (ع) و به همین ترتیب تا به قائم آلمحمد رسید. به همین ترتیب، مهدیین نیز به ترتیب خواهند آمد. فرزند اول با پدرش نقش دارد، کسی که بین رکن و مقام بیعت میکند، نام او احمد، عبدالله و مهدی است، پس بر او درود و سلام بفرستید.
◀️ یعنی دوازده مهدی همه در یک زمان نخواهند بود، خیر. نقشهای آنها مانند نقشهای اهلبیت (ع) است، [مانند ]دوازده امام.
به همین صورت، او [مهدی اول] نقش مهمی در زمان ظهور دارد. همانگونه که پیامبر خدا (ص) این فرزندان را که به دوازده امام اشاره داشت معرفی کرد، آیا پیامبر خدا (ص) در حیات خود، آنها را دیده بود؟ یا بعد از ایشان آمدهاند؟ علیبن ابیطالب (ع) در زمان پیامبر خدا محمد (ص) نقشی داشت. به همین ترتیب، مهدی اول در زمان ظهور نقش مهمی دارد، همانطور که اهل بیت (ع) بیان کردهاند.
🔗 https://youtu.be/_4tBrt4Kx84?si=auaC-bErFLW_LMNz
https://youtu.be/dU676bzWt4s?si=SkJCxOaHeo5DOG9C
🔗 قسمت قبل
🚀 @Zaman_Zohour
#نشریه_شماره_203
#آوای_جمعه
پیامبر خدا محمد (ص) بیان فرموده است که پس از امام مهدی (ع)، دوازده مهدی خواهند آمد و یکی از این فرزندان نقش بسیار مهمی در زمان ظهور خواهد داشت. پیامبر خدا (ص) با این عبارت به او اشاره کرده است: «او اولین مؤمنان است، اولین مؤمنان.»
ما چه داریم؟ او بهسوی صاحبتان دعوت میکند. او کیست؟ او یمانی است. پس فرزند به چه کسی دعوت میکند؟ به امام مهدی (ع). او زمینهساز است. این یازده نفری که میآیند، همانطور که شهید صدر (رحمة الله علیه) در موسوعه، جلد سوم، پس از ظهور بیان کرده است، میگوید: «این فرزند نقشی بسیار مهم دارد، زیرا او معاصر امام مهدی است، بهدلیل اعمال و گفتارش.»
به همین صورت، او [مهدی اول] نقش مهمی در زمان ظهور دارد. همانگونه که پیامبر خدا (ص) این فرزندان را که به دوازده امام اشاره داشت معرفی کرد، آیا پیامبر خدا (ص) در حیات خود، آنها را دیده بود؟ یا بعد از ایشان آمدهاند؟ علیبن ابیطالب (ع) در زمان پیامبر خدا محمد (ص) نقشی داشت. به همین ترتیب، مهدی اول در زمان ظهور نقش مهمی دارد، همانطور که اهل بیت (ع) بیان کردهاند.
https://youtu.be/dU676bzWt4s?si=SkJCxOaHeo5DOG9C
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤27🕊5💯3👍2
Forwarded from اشعار احمدی
#امام_مهدی_ع
#احمد_الحسن_فرستاده_امام_مهدی_ع
#جمعه_های_انتظار
حرف دوری...
دست من بر دامنت ای یار حرفش را نزن
باطلم اما نگاهم دار حرفش را نزن
من عنانم را به دست دشمنانم داده ام
خوب می دانم ولی این بار حرفش را نزن
روزه ام باطل شد از وقتی که گفتی خیر نیست
بی عمل در روزه ی بسیار، حرفش را نزن
من همان زاغم، جواهر دوست اما روسیاه
می زنم بر گوهرت منقار، حرفش را نزن
آتشت گیراست، دامن گیر و دامن سوز، عشق
بر من حتی، بر من بیمار حرفش را نزن
با صدایت ریخت قلبم، دست و پایم سست شد
شاهدم این کاغذ و خودکار حرفش را نزن
زندگی بی تو شبیه عادتی بی فایده است
هی مکرر می شود تکرار، حرفش را نزن
«کاش میشد روزی ام روزی تماشایت کنم
دوری ام از مکتب و انصار، حرفش را نزن»
✍ کمیل انصاری
🌹 @ashaar13 🕊 🕊.....🕊🕊🕊
با عضویت در کانال از ما حمایت کنید.👆❤️
#احمد_الحسن_فرستاده_امام_مهدی_ع
#جمعه_های_انتظار
حرف دوری...
دست من بر دامنت ای یار حرفش را نزن
باطلم اما نگاهم دار حرفش را نزن
من عنانم را به دست دشمنانم داده ام
خوب می دانم ولی این بار حرفش را نزن
روزه ام باطل شد از وقتی که گفتی خیر نیست
بی عمل در روزه ی بسیار، حرفش را نزن
من همان زاغم، جواهر دوست اما روسیاه
می زنم بر گوهرت منقار، حرفش را نزن
آتشت گیراست، دامن گیر و دامن سوز، عشق
بر من حتی، بر من بیمار حرفش را نزن
با صدایت ریخت قلبم، دست و پایم سست شد
شاهدم این کاغذ و خودکار حرفش را نزن
زندگی بی تو شبیه عادتی بی فایده است
هی مکرر می شود تکرار، حرفش را نزن
«کاش میشد روزی ام روزی تماشایت کنم
دوری ام از مکتب و انصار، حرفش را نزن»
✍ کمیل انصاری
🌹 @ashaar13 🕊 🕊.....🕊🕊🕊
با عضویت در کانال از ما حمایت کنید.👆❤️
❤38👏4😢4🕊3👍1