نشریه زمان ظهور
3.91K subscribers
2.63K photos
505 videos
575 files
3.43K links
نشریه زمان ظهور تحت اشراف موسسه رسمی وارثین ملکوت

📬 ارتباط با ما :

🆔 @warethinmalakoot_publicrelation

🌐 varesin.org

📧 varesin.org@gmail.com
Download Telegram
#خواهرم_را_آزاد_کنید
#دلنوشته

✔️غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟!

✍️به قلم سماء حسام‌الدین

دلم پر است از زمانه‌ای که «داد» را فریاد می‌زند، اما بی‌دادش زمین را پر کرده است.
نمی‌دانم کجای کار ایراد داشت.
نمی‌دانم مردم را چه شده است!
«اهل» کجاست و چرا «نااهل» حکمرانی می‌کند؟!
دیرزمانی بود که فراق یار، عقده‌ای در دل ایجاد کرده بود؛ تا این‌که خبری از جانان رسید و دل را نوازش کرد. قلبم آرام گرفت و پیمودن راه برایم آسان شد.

🗣از فرط خوشحالی، چادرم را سرم کرده و در کوچه‌ها ندا دادم، بوق در کرنا کرده، آواز دادم:
«دلا، رها شو که وقت قرار رسید؛
گل محمدی از بوته‌زار یار رسید!»
تا شاید مردمان، به‌خاطر شنیدن از یار مست و واله شوند ...
اما ... صدای پچ‌پچ شیطان، میان کوچه‌پس‌کوچه‌های قلبِ ظلمت‌پرستان شنیده شد.
آن‌ها منتظر یار نبودند. حرف و سخنشان خبری از خوشحالی برای پایان فراق نداشت.

🗣گویا آن‌ها فراق را بیشتر دوست می‌داشتند تا وصال.
وای، قلبم ... سلول‌به‌سلول بدنم حیران بود که چرا مردمان، شاد نمی‌شوند از هاتفی که خبر خوش به ارمغان آورد؟!
چادرم را روی صورتم انداختم درحالی‌که دیدگانم اشک‌بار بود.
در را آرام به عقب رانده، وارد خانه شدم و در را بستم.
پشت در، ناامیدانه تکیه بر غربت زدم و های‌‌های گریستم که «مردم را چه شده است؟!»
چند صباحی با این غم، زمانه را سپری کردم؛ اما گویا ظلمت‌پرستان نه‌تنها فراق یار را دوست داشتند، بلکه پا را فراتر گذاشته و به آزار کسانی پرداختند که خبری از وصال برایشان آورده بودند.

🗣زمانه‌ام تیره‌تر و تارتر شد.
هر روز، خبری جدید از تهمت‌ها و دروغ‌هایی می‌رسید که تو، اصلاً و ابداً از آن‌ها خبر نداشتی.
تنها تکیه‌گاه و امیدت، گریه‌های مخفیانه و رازونیاز در خلوتِ با خالقت بود ...

📌گذشت و گذشت، تا این‌که خبر دار شدم دختری از جنس نور را درون ظلمت‌ها زندانی کرده‌اند.
زندانبانش اصلاً نور را نمی‌شناخت و دوست نداشت ببیند.

احساس می‌کنم نور، اذیتش می‌کرد!
هیچ‌کس از آن دختر نور خبر نداشت.
در صور دمیدند که: «دختری با نام ریحانه، اسیر دیو ظلمت شده است.»
برادری ندا داد: «ای نورها، فریاد برآورید تا خواهرم را آزاد کنند!»

فریادها بلند شد ...
دیو ظلمت، تنِ زشت و سیاهش به لرزه درآمد.
هر روز، فریادها بیشتر و بیشتر می‌شد.
و دیو ظلمت، مانند یخی که گرمای نور آبش می‌کند و بخار می‌شود، در حال ذوب شدن بود.

انوار الهی بیکار نمی‌نشستند؛ فریاد می‌زدند: «خواهرم را آزاد کنید!»

اما ...
دخترم ریحانه ...
نمی‌دانم اکنون کجایی؟
نمی‌دانم چه حالی داری؟
می‌دانم از غربت پدرت گریانی.
می‌دانم غصه‌ات چیست ...
اما ریحانه‌جان، غصه نخور!

من و تمام زنان سرزمینِ ایمان، راهت را ادامه خواهیم داد.

امروز ما داد برمی‌آوریم تا ظلمت‌ها بدانند که:
«ظلم جولانی دارد و حق دولتی!»
امروز، من و تمام زنان سرزمین ایمان، پرچم به دوش می‌گیریم و فریاد برمی‌آوریم:
«قفس برای ما معنا ندارد؛ ما در دستانمان شاه‌کلید داریم،
شاه‌کلیدی که هرگز نمی‌تواند قفس را برای ما قفس کند؛
نمی‌تواند دلمان را تنگ کند؛ نمی‌تواند عقیده‌مان را فاسد کند.»

💥ای ظلمت‌ها! بدانید:
نور، کار خودش را کرد.
آن‌چنان در جان و روح ما رسوخ کرد که نه‌تنها دروغ و تهمت، حتی زندانی شدن نیز مانع از تشعشعش نمی‌شود.
ما فریاد برمی‌آوریم: «هیهات منّا الذلّه»
و شما همچنان با ضربه بر کوس بی‌اعتباری خود، نابودی‌تان را فریاد بزنید!
ما جسم نیستیم که در قفس بمانیم؛
ما روحیم و روح در و دیوار نمی‌شناسد.
برای روح، قفس معنا ندارد.
ما به اوج رسیده‌ایم.

🙌دستمان در دست صاحب روح‌القدس است.
پس ببندید زندان‌هایتان را و جمع کنید افکارتان را از این‌که پرنده‌ای از جنس نور را در قفس زندانی کنید.
امروز شما از فراق یار ما سوءاستفاده کردید و به ما غمِ زمانه نوشاندید.
پس بدانید:
روزی که فراق یار ما تمام شود، زمانه، غمش را برای شما آن‌چنان آغاز خواهد کرد که پایانی نداشته باشد ...
و تازه این، اول ماجرا برای شماست!


🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
38😢13💔7❤‍🔥5👍4👏1😍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
7😍1
#نشریه_زمان_ظهور
#نشریه_شماره_203
#حمله_اعراب

✔️حملۀ اعراب به ایران

⚫️قسمت اول
✒️به قلم میعاد مسعودی

طبیعتاً یکی از بزرگ‌ترین اتفاقات تاریخ کشور عزیزمان ایران، حملۀ اعراب بوده است که منجر به سقوط امپراتوری ساسانی با آن هیبت و شکوه مثال‌زدنی شد. این حادثه باعث شد سؤالات بسیاری حول این واقعۀ تاریخی مطرح شود؛ سؤالاتی که امروزه بیش از پیش بر سر زبان‌ها جاری شده است، ازجمله:

🔎چه چیزی سبب شد اعراب به فکر کشورگشایی و حمله به سرزمین ایران بیفتند؟
🔎آیا این حمله، براساس موازین دینی و حکم اسلام بوده است؟
🔎دلیل شکست ایرانیان چه بود؟
🔎آیا این کشورگشایی‌ها سبب انتشار اسلام حقیقی شد؟
🔎آیا علی‌بن ابی‌طالب (ع) و اهل‌بیت رسول خدا (ص) در این کشورگشایی‌ها نقش داشته‌اند؟
و سؤالاتی دیگر که امیدواریم این سلسله‌مقاله پاسخگوی همۀ آنها باشد ... .
هدف از این سلسله‌مقاله زدودن غبار از حقایق این رویداد تاریخی است که متأسفانه عامدانه یا ندانسته توسط سخنوران به اشتباه تفسیر و بازگو می‌شود.

💢تاریخ حمله:

حملۀ اعراب به ایران در سال ۶۳۳ میلادی، حدود سال ۱۲ هجری قمری، دقیقاً پس از وفات رسول اکرم (ص) به دستور ابوبکر آغاز شد، در دورﮤ خلافت عمر به اوج خود رسید و در دوران عثمان، حدود سال ۶۵۱ میلادی مطابق با سال ۳۰ هجری قمری و کشته شدن یزدگرد سوم پایان یافت.

💢منابع مورد استناد:

برای این سلسله‌مقاله، سعی شده است از منابع معتبر و اخبار متواتری که در آثار مختلف ذکر شده است کمک بگیریم، منابعی همچون تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، نوشته‌های عبدالحسین زرین‌کوب، فتوح البلدان، فتوح مصر و اخبارها، در زمان ساسانیان نوشتۀ پروفسور آرتور کریستین سن و … که در متن به آنها اشاراتی خواهیم داشت. البته نباید از تعصبات افراد و ورود آن در روایات تاریخی و همچنین ضعیف بودن برخی روایات غافل شد.
به قول عبدالحسین زرین‌کوب: «در تاریخ، از بی‌طرفی و حقیقت‌جویی سخن بسیار گفته‌اند. لیکن این سخن ادعایی بیش نیست. مورخ از همان جا که موضوع تاریخ خود را انتخاب می‌کند، در واقع دنبال هوس و میل خود می‌رود و از بی‌طرفی خارج می‌شود … .»‌ [۱] بی‌طرفی مورخ ادعایی است که به دشواری می‌توان آن را تأیید کرد. 

💢شرایط ساسانیان در صدر اسلام:

حکومت ساسانیان در زمان خسروپرویز، بسیار شکوه و جلال یافته بود و فتوحات او، به‌ویژه در غرب، خاطرات هخامنشیان را زنده می‌کرد، فتوحات برق‌آسایی که پس از به قتل رسیدن موریکیوس امپراتور بیزانس، به ‌دست سربازانش در سال ۶۰۲ میلادی توسط خسرو پرویز انجام شد که سوریه، فلسطین و مصر و حتی شاید لیبی را هم شامل می‌شد. [۲]
خسرو شخصیتی تندخو، متکبر و جاه‌طلب داشت، [۳] به همین دلیل، پس از شکست‌هایش از هراکلیوس در سال‌های ۶۲۲ تا ۶۲۸ میلادی، سرداران و فرماندهانش را به شدت توبیخ کرد. شاید همین رفتار او باعث کینه‌توزی آنها و در نهایت، طراحی نقشۀ قتلش شد.

💢پیشرفت اسلام در عربستان هم‌زمان با انحطاط ساسانیان:

پیامبر اسلام (ص) در زمانی دعوت خود را آغاز کرد که حتی یمن تحت فرمانروایی ساسانیان بود و جنگ با ایرانیان حتی از خیال اعراب آن زمان نمی‌گذشت. اسلامی که به اعراب جاهلیت بادیه‌نشین که دختران خود را زنده‌به‌گور می‌کردند، درس اخلاق و ازخودگذشتگی و شجاعت می‌داد!

⚡️با مطالعۀ تاریخ اعراب، چه پیش از اسلام و چه پس از آن، به معجزﮤ اسلام بیش از پیش پی می‌بریم. پیامبری که از برابری و عدالت سخن می‌گفت و خود را از هیچ‌کس برتر نمی‌دانست و برای برده‌ها و کنیزان، حقوق انسانی قائل شد و با درس ایمانی که به پیروانش آموخت، به پیروزی‌های بزرگی دست یافت. در همین زمان، پیامبر اسلام (ص) قصد گسترش و فراگیری اسلام در سایر کشورها را داشت و در سال‌های ۶ الی ۱۰ هجری (۶۲۷ – ۶۳۱ میلادی) نامه‌هایی به پادشاهان منطقه فرستاد و آنها را به پذیرش اسلام دعوت کرد.

💢بررسی نامۀ پیامبر (ص) به خسروپرویز:

متن نامه‌ای که اکثر تاریخ‌نگاران و محدثان آن را نقل کرده‌اند به شرح زیر است:

«بسم الله الرحمن الرحیم
از محمد، فرستادﮤ خدا، به خسرو، بزرگِ ایران
درود بر آن‌کسی که حقیقت را بجوید و هدایت را پیرو باشد و به خداوند و رسولش ایمان آورد و گواهی دهد که جز الله معبودی نیست و شریک ندارد و یگانه است، و گواهی دهد که محمّد بنده و فرستادﮤ اوست. من تو را به‌سوی خدا می‌خوانم. فرستادﮤ خدا برای همگان هستم تا آنان را بیم دهم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از اسلام روی‌گردان شوی، گناه مردم مجوس بر گردن توست.» [۴]

🔸نکات مهم و قابلِ‌توجه نامۀ پیامبر (ص) به خسروپرویز این است که در نهایت ادب با حفظ جایگاه خسروپرویز او را به اسلام فرامی‌خواند و از عواقب الهی ایمان نیاوردن به الله بیم می‌دهد. در این نامه، هیچ‌گونه تهدید به حمله دیده نمی‌شود

📖صفحه ۱
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍147🕊4👏1
👈برخلاف آنچه برخی افراد متعصب برای توجیه حملۀ اعراب به ایران مطرح می‌کنند. اما آن‌گونه که به‌طور متواتر از جانب مورخان و محدثان بیان شده است، پاره کردن نامۀ پیامبر به دست خسرو پرویز بوده است. این اتفاق در شرایطی رخ داد که خسروپرویز در آن زمان از امپراتوری روم شکست‌هایی را تجربه کرده بود.

نکتۀ جالب این است که پیامبر اسلام (ص) دیدگاه بسیار مثبتی نسبت به ایرانیان داشته‌اند. این تعریف و تمجید در منابع شیعه و سنی به‌طور مشترک دیده می‌شود. در اینجا به‌عنوان نمونه به یکی از آنها اشاره می‌کنیم.
خداوند متعال در سورﮤ محمد می‌فرماید:

▫️(هَا أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ ۖ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ ۚ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ ۚ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ) [سورﮤ محمد، آیۀ 31]

▫️(شما همان [مردمى‌] هستيد كه براى انفاق در راه خدا فراخوانده شده‌ايد. پس برخى از شما بخل مى‌ورزند، و هركس بخل ورزد تنها به زيان خود بخل ورزيده، و [گرنه‌] خدا بى‌نياز است و شما نيازمنديد؛ و اگر روى برتابيد، [خدا] جاى شما را به مردمى غير از شما خواهد داد كه مانند شما نخواهند بود).

🔹جمعی از اصحاب از پیامبر(ص) پرسیدند: این جمعیتی که خداوند در آیه به آنها اشاره می‌کند، چه کسانی هستند؟ پیامبر (ص) به سلمان، که در نزدیکش بود، نگاه کرد و دست به زانو (یا شانۀ) او زد و فرمود: «منظور خداوند، این مرد و قوم اوست. سوگند به آن‌که جانم در اختیار اوست، اگر ایمان به ستارﮤ ثریا بسته باشد، گروهی از مردان فارس، آن را به چنگ می‌آورند.» [5]

🔺پس از این واقعه (پاره کردن نامه)، خسروپرویز به «باذان» کارگزار خود در یمن دستور داد که دو مرد چابک‌سوار را نزد پیامبر (ص) در حجاز بفرستند تا خبری از او بیاورند. اما هم‌زمان توطئه‌هایی از سمت قباد دوم، پسر خسروپرویز و جمعی از سران حکومت در حال انجام بود که خسرو از آن بی‌اطلاع بود. البته رسول خدا (ص) نیز اواخر عمر گران‌بهای خود را سپری می‌کردند و متأسفانه رسول خدا (ص) از گزند منافقانی که در میان اصحابش بودند در امان نبودند، منافقانی که مسیر و حقیقت اسلام را دقیقاً در همان حوالی و بعد از وفات رسول خدا (ص) هدف گرفته بودند.

در قسمت‌های بعدی مقاله، به چگونگی قتل خسروپرویز و همچنین رویدادهای هم‌زمان حکومت ساسانیان و مسلمانان خواهیم پرداخت که معماهای بسیاری را حل خواهد کرد.

ادامه دارد ...

📚منابع:

[1] عبدالحسین زرین‌کوب، دو قرن سکوت.
[2] سرداران ایران در آسیای صغیر فتوحاتی کرده، الرها، و انطاکیه، و دمشق را تسخیر نمودند. سپس اورشلیم را گرفته، دار مقدس را از آنجا به تیسفون فرستادند.
(پل‌پیترس در انتشارات دانشگاه سن‌ژوزف بیروت، ج ۹، جزوﮤ 1 (بیروت ۱۹۲۳) متن عربی روایت عیسوی را دربارﮤ تسخیر بیت‌المقدس به دست ایرانیان در سال ۶۱۴ منتشر کرده است).
عاقبت اسکندریه و بعضی نواحی مصر را فروگرفتند. این قسمت‌ها از عهد هخامنشیان به بعد از تصرف ایران خارج شده بود.
پاپیروس‌های پهلوی که در مصر یافته‌اند و اکنون در کتابخانۀ برلن و وین و مسکو و استراسبورگ گوتینگن و آکسفورد از آنها نگهداری می‌شود، مربوط به همین زمان تسلط ایرانیان بر مصر است، که از ۶۱۹ تا ۶۲۹ طول کشید.
قسمتی از شمال غربی هندوستان طوق اطاعت شاهنشاه ایران را به گردن نهاد، و وجود سکه‌های خسرو در این نواحی شاهد این مدعاست. (مارکوارت، ایرانشهر، ص ۳۳)
[3] محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ص ۱۰۴۱.
[4] محمد يوسف الكاندهلوى، حیاة الصحابة، ج 1، ص 125؛ علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ص 90؛ احمدبن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 77.
[5] ابراهیم‌بن محمد ثقفی، الغارات، ج 1، ص70؛ احمدبن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 183؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 41، ص 137

📖صفحه ۲

🔗نشریه شماره 203


👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍287👏6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
16🕊5😍1
#امام_رضا
#میلاد

سلام، امام رضای عزیزم…
سلام، آقای خوبم…
سلام، ای غریبِ خراسان، ای ضامنِ دل‌های بی‌پناه …
سلام، ای ضامنِ دعوتِ قائم علیه‌السلام.

🎉میلادتون مبارک، ای پناه بی‌پناهان …

آقا جان…
این روزها دلم از غصه‌ لبریز شده…
دلِ تنگم پر می‌کشه سمت حرمت،
سمت اون صحن طلایی که خاکش دوای درده،
سمت اون ضریحی که هر زائری، با اشک، براش روضه می‌خونه …

هی می‌خوام بیام بنشینم روبه‌روت،
عقدۀ دل بگشایم، دردهام‌و بریزم روی دلت…
اما خجالت می‌کشم…

🟢از روی جدّت حسین علیه‌السلام خجالت می‌کشم،
آخه هرکی ندونه ما انصار خوب می‌دونیم که:
«خیلی حسین زحمت ما را کشیده است»...


آقا جان، من فدای اسمت…
اومدم بگم برادرای ما رو گرفتن…
همین که لب باز کردم،
روضهٔ علی‌اکبر توی گوشم پیچید…
علی‌اکبر…
گل خوش‌سیرت حسین…
ذبیحِ اسلام…

💔اومدم بگم، آقا جان…
نوامیس انصار رو با دست‌بند بردن ...
یاد زینب کبری سلام‌الله‌علیها افتادم…
آه، عمه جان زینب…
چه کسی می‌تونه کنار مصیبتِ شما،
از درد خودش چیزی بگه؟
چه کسی می‌تونه ادعای صبر کنه،
وقتی شما کوچه‌به‌کوچه مصیبت کشیدید؟!

یاد رؤیام افتادم…
چند سال پیش…
در یکی از همیندستگیری‌ها
عمه جان زینب در گوشم نجوا کرد:
«ما بیش از این‌ها مصیبت دیده‌ایم… صبر کنید…»

🔹القصه…
امام رضا جانم…
به جانِ جوادت، هوای ما را داشته باش.
ما ضعیفیم… ما کم‌صبریم…
برای دل‌های بی‌قرار ما دعا کن.


🎁@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
42🕊10😢6👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
12😍1
#امام_رضا
#دلنوشته

❄️ولادتت مبارک، امامِ هنوز غریبم

❄️هنوز غبار قرن‌ها غربت بر گنبدِ طلايت نشسته …

✍️به قلم مریم رحمانیان

یا امام رضا (ع)،
چرا هنوز غریبی … هنوز هم!
یا على‌بن موسی‌الرضا،
اطمینان دارم که دلت سنگین و گرفته‌ است …
چرا نباشد؟
وقتی از نقاره‌خانه‌ات،
بشارت ظهور فرستادﮤ امام مهدی (ع)،
سيد احمد الحسن، به گوش نمی‌رسد …
و گلدسته‌هایت ــ
این مناره‌های پرطمطراق ــ
هنوز نتوانسته‌اند
اذان را با ذکر «اشهد انّ المهدی و المهدیین من وُلده حجج‌ الله»
اقامه کنند …
هنوز نتوانسته‌اند
نام آن حجتِ مظلومِ پنهان‌شده از چشم‌ها را،
به گوش این مردم برسانند …

✈️آیا تا به حال،
کسی ایستاده پشت پنجرﮤ فولادت
و لااقل برای یک ‌بار،
پارچۀ سبزی گره نزده
و نپرسیده:
یا علی‌ بن ‌موسی،
آیا سید احمد الحسن،
همان احمدی ا‌ست که در وصیت مقدس پیامبر (ص) آمده؟
تا تو ــ برای دلی صادق و هوشیار ــ
در را باز کنی،
و با یک «آری»،
شهادت دهی بر حقانیت اولین از مهدیین دوازده‌گانه …
برای قلبی که ایمان به غیب دارد،
كدام لحظه را مى‌توان يافت كه از اين شهادت دست كشيده باشد؟
اما در صدای شما دعوت كنندگان به حق و صراط مستقيم، حتى در صحنتان هنوز غریب است …

🟢آه… امام عزیزم،
اکنون که ایران، از عطر دل‌انگیز ولادت تو لبریز شده،
به کتاب پیک صفحۀ سید احمد الحسن سرى زدم،
تا ببینم او برای این روز چه فرموده …
که ناگهان چشمانم صيد اين روايت شد،
روایتی از کتاب عیون اخبار الرضا؛
که دلم را لرزاند، و بی‌قراری‌ام را … بی‌قرارتر کرد.

چرا این‌چنین گفتی، یا امام عزیزالذکر؟
آیا این کلمات،
تنها برای مردمان همان قرن بود؟
یا هنوز هم صدای تو،
از لابه‌لای هیاهوی چراغانی‌ها،
و از دل صحن،
به‌سوی آن‌که با گوش دل می‌شنود جاری می‌شود …

📌«اگر مردم به راست و چپ رفتند، تو در راهِ ما باش …» [1]

مبادا صحنه‌ای که به نام تو آراسته‌اند،
خود، پرده‌ای شده باشد میان مردم و صدای تو …
که گاهی، شکوه و احترام،
وقتی با غفلت و فخرفروشی همراه شود،
حقیقت را از دیدها پنهان می‌کند …

دلم به شور افتاده که چرا گفتی: «کمترین»؟
مبادا همین ساده‌انگاری‌ها،
همین بی‌تفاوتی‌هایی كه به آن جلوه‌هاى ويژﮤ احترام نام گذاشته‌اند!
در لباس دین، ایمان را از درون تهی کرده باشند؟
«کمترین راه خروج از ایمان: آن‌که ریگی را هسته بدانی …» [2]

و تو، ای امام رئوف،
چه دقیق و مهربان هشدار دادی از خطری بزرگ‌تر:
وقتی کسی، نه از امام، که از پندار خودش پناه می‌خواهد،
و هرکه را پرسشی از آن پندار کند دشمن می‌بیند …

⚡️و بدتر از آن:
بیزاری‌ از کسی که با آن پندار مخالفت می‌کند …

امروز، هرکه از احمد الحسن بپرسد،
نه دعوت به فکر،
که با طوفان تهمت و تکفیر روبه‌رو می‌شود.

مردم از تو فاصله گرفته‌اند،
نه با فریاد، بلکه با سکوتی سنگین؛
سکوتی که در آن،
هیچ‌کس نخواست روی خوشی به حقیقت نشان دهد …

آیا آن کلام شيوای خود را فقط به «فرزند ابی‌محمود» گفتی؟
یا به هرکسی که روزی دلش برای حق می‌تپد،
اما راه شناخت را گم کرده؛
به هر مؤمنی که سال‌هاست
به‌جای پرسیدن از حجت معصومِ منتخبِ پروردگار،
پاسخ را از دیگری گرفته است؛
از کسی که به فرمان الهی،
در باطن رو تُرش کرده بود …

و تو ــ چه زیبا و فطرت‌پذیر ــ
اطمینان را در دلِ بیدار، به نرمی و دقت،
بنا می‌کنی…

«ای فرزند ابی‌محمود، آنچه را به تو گفتم حفظ کن، چون در آن خیر دنیا و آخرت را برایت جمع کرده‌ام.» [3]

🗣«باید به‌دنبال کشف و شناختن چگونگی همراهی با ائمه (ع) باشیم؛ نه‌تنها این‌که آن را به دست بیاوریم، بلکه به ارث‌ گذاشتن آن برای نسل‌های آینده، ازجمله اقدامات مهم و اساسی است …
یکی از برکات وجود امام (ع) این است که باعث می‌شود معیار و وسیلۀ سنجشی وجود داشته باشد؛ یعنی وجود یک خط فکریِ بدون اشتباه که محل مراجعه است تا انسان در روند ساخت تفکر خود به آن رجوع کند؛ تا انسان در جزئیات شناخت خود دقت کند. برای همین است که امام رضا (ع) از آن به «خیر دنیا و آخرت» تعبیر کرده است …
و قطعاً اگر مؤمن برای اعتقادات و افکارش خود را مکلف به مراجعه به امام نکند - هم به‌جهت بازبینی و هم به‌جهت خالص‌سازی آنها‌ و نیز به‌جهت این‌که از ایشان (ع) کسب قطع‌و‌یقین کند (که همین جوهر و اساس مذهب جعفری است)‌ - قطعاً از این جوهر جدا شده، و همراهی [با اهل‌بیت] فقط ظاهری [و روبنایی] می‌شود که به مشکلی عمیق در ساختار شناخت اعتقادی او اشاره می‌نماید؛ و چنین ایمانی به رسول یا حجت، هیچ معنا و مفهوم منطقی در خود نخواهد داشت!» [4]


📖صفحه ۱
👇ادامه

🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍202🥰2
👈و اینجاست که
درخشش گنبدت دیگر کافی نیست…
اگر مردم با امام زنده‌ات بیگانه‌اند،
هیچ صحن و آینه‌کاری‌ای
قادر نیست دل را روشن کند.
آنچه بی‌معیار باشد،
بی‌ثمر است؛
چون از راستی تهی‌ است،
و از تمنای نفسی لبریز
که در جوش‌وخروش انکار،
همان را تکذیب می‌کند
که اگر نشناسدش،
هر لحظه از عمرش
در شمار مرگِ جاهلیت خواهد بود…

و تو، با دقتی وحیانی فرمودی:
راه جدا شدن از خدای سبحان،
با دشمنی آغاز نمی‌شود …
بلکه با بی‌توجهی،
با عادت،
با یک جابه‌جایی ساده در معنا …
و آنگاه که انسان،
شش‌دانگ حواسش را
واگذار کرده باشد به دنیا و اهل دنیا،
آهسته‌آهسته
تیشه به ریشۀ آخرتش می‌زند
و آخ هم نمی‌گوید …

در صورتی كه،

◀️«امام رضا (ع) بیان می‌فرماید، انحراف و جدایی از خداوند سبحان ‌و‌ متعال با چیز ساده‌ای شروع می‌شود، بسیار ساده؛ به‌طوری که گویا در مسیر فکری انسانی اهمیتی ندارد، و نه باعث ورود به جهنم می‌شود و نه از بهشت خارج می‌شود!
این‌كه شخص به ریگ بگوید هسته است! و اینجا امام (ع) اشاره دارد به این‌که اشتباه اساسی، جایی است که فرد مذکور به این تفکر اعتقاد پیدا می‌کند، و بدتر این‌که از هرکسی که با او مخالفت کند بیزاری می‌جوید!
مرحلۀ بیزاری از کسی که با او مخالفت دارد، یعنی مرحلۀ عصمت فکری، و مرحلۀ معصوم‌پنداری؛ یعنی او اعتقاد ندارد در درونش خطایی مرتکب شده است!
و این مشکل نشئت‌گرفته از اجتهاد و دوری یا غفلت از مسیر سنجش به‌وسیلۀ معصوم است؛ همان مسیری که شخص با آن خود را از افتادن در دامِ گمراهی و دامِ دشمنی با خلفای خداوند متعال محافظت می‌کند.»
[5]

و در غير اين صورت …!

🔠و درام ماجرا، از اینجا شروع می‌شود …
شوربختانه، مردم
چه فاخرانه از تو فاصله گرفتند!
برای صحن تو آینه آوردند،
اما نگذاشتند نور تو
بر دیوار دلشان بیفتد.

دل‌هایشان را آراسته بودند،
اما نه برای میزبانیِ حقیقت،
بلکه برای نمایش …
تا شکسپیر،
این ‌بار نه تراژدی،
که حسادت را ستایش کند …

دردِدلم پایانی ندارد،
اما نمی‌خواهم بیش از این
سرتان را به درد بیاورم…
از همین ‌جا،
از جایی حدود چهار هزار کیلومتر دورتر،
ضریح مطهرت را می‌بویم …
و همچون گردن برای رگِ خویش،
دلتنگ زیارت‌ شما هستم …

📚منابع:

[1] عيون اخبار الرضا،ج 2، ص ٢٧٢.
[2] همان
[3] همان
[4] پیک صفحه، نوشتۀ سید احمد الحسن، ج 2، ص 525-526:
https://almahdyoon.co/wp-content/uploads/2023/08/FaceBook-2.pdf
[5] همان


📖صفحه ۲

🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
30👏7👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
14😍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
11👏1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#نشریه_زمان_ظهور
#نشریه_شماره_203
#آوای_جمعه

✔️فرازهایی از خطبه‌های نمازجمعه

✔️پسر، عصای پدر

📢خطیب: سید علی ابو رغیف

پیامبر خدا محمد (ص) بیان فرموده است که پس از امام مهدی (ع)، دوازده مهدی خواهند آمد و یکی از این فرزندان نقش بسیار مهمی در زمان ظهور خواهد داشت. پیامبر خدا (ص) با این عبارت به او اشاره کرده است: «او اولین مؤمنان است، اولین مؤمنان.»

🟣پس اولین مؤمنان کیست؟ فرزند امام مهدی (ع) است.

ما چه داریم؟ او به‌سوی صاحبتان دعوت می‌کند. او کیست؟ او یمانی ا‌ست. پس فرزند به چه کسی دعوت می‌کند؟ به امام مهدی (ع). او زمینه‌ساز است. این یازده نفری که می‌آیند، همان‌طور که شهید صدر (رحمة الله علیه) در موسوعه، جلد سوم، پس از ظهور بیان کرده است، می‌گوید: «این فرزند نقشی بسیار مهم دارد، زیرا او معاصر امام مهدی است، به‌دلیل اعمال و گفتارش.»

◀️یعنی چی؟ [یعنی] او بهترینِ آنهاست و پس از او یازده مهدی به ترتیب خواهند آمد، مانند ائمه (علیهم‌السلام)، همان‌گونه که علی‌بن ابی‌طالب (ع) آمد و پس از او حسن (ع)، و بعد از حسن، حسین (ع) و به همین ترتیب تا به قائم آل‌محمد رسید. به همین ترتیب، مهدیین نیز به ترتیب خواهند آمد. فرزند اول با پدرش نقش دارد، کسی که بین رکن و مقام بیعت می‌کند، نام او احمد، عبدالله و مهدی است، پس بر او درود و سلام بفرستید.

◀️یعنی دوازده مهدی همه در یک زمان نخواهند بود، خیر. نقش‌های آنها مانند نقش‌های اهل‌بیت (ع) است، [مانند ]دوازده امام.
به همین صورت، او [مهدی اول] نقش مهمی در زمان ظهور دارد. همان‌گونه که پیامبر خدا (ص) این فرزندان را که به دوازده امام اشاره داشت معرفی کرد، آیا پیامبر خدا (ص) در حیات خود، آنها را دیده بود؟ یا بعد از ایشان آمده‌اند؟ علی‌بن ابی‌طالب (ع) در زمان پیامبر خدا محمد (ص) نقشی داشت. به همین ترتیب، مهدی اول در زمان ظهور نقش مهمی دارد، همان‌طور که اهل بیت (ع) بیان کرده‌اند.

🔗https://youtu.be/_4tBrt4Kx84?si=auaC-bErFLW_LMNz
https://youtu.be/dU676bzWt4s?si=SkJCxOaHeo5DOG9C


🔗قسمت قبل


🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
27🕊5💯3👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👍83🕊3
Forwarded from اشعار احمدی
#امام_مهدی_ع
#احمد_الحسن_فرستاده_امام_مهدی_ع
#جمعه_های_انتظار

حرف دوری...
دست من بر دامنت ای یار حرفش را نزن
باطلم اما نگاهم دار حرفش را نزن
من عنانم را به دست دشمنانم داده ام
خوب می دانم ولی این بار حرفش را نزن
روزه ام باطل شد از وقتی که گفتی خیر نیست
بی عمل در روزه ی بسیار، حرفش را نزن
من همان زاغم، جواهر دوست اما روسیاه
می زنم بر گوهرت منقار، حرفش را نزن
آتشت گیراست، دامن گیر و دامن سوز، عشق
بر من حتی، بر من بیمار حرفش را نزن
با صدایت ریخت قلبم، دست و پایم سست شد
شاهدم این کاغذ و خودکار حرفش را نزن
زندگی بی تو شبیه عادتی بی فایده است
هی مکرر می شود تکرار، حرفش را نزن
«کاش میشد روزی ام روزی تماشایت کنم
دوری ام از مکتب و انصار، حرفش را نزن»
کمیل انصاری
🌹 @ashaar13 🕊 🕊.....🕊🕊🕊
با عضویت در کانال از ما حمایت کنید.👆❤️
38👏4😢4🕊3👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👏4😍2
#معرفی

🟢مشتی از خروار

◀️نقد و بررسی کلمات ناصر مکارم شیرازی دربارﮤ شخص مصلوب

▫️قسمت اول
✍️به‌قلم ارمیا خطیب

🫥سرتیترهای این قسمت:

⚫️بررسی نکتۀ اول دربارﮤ مصلوب
⚫️حضور شمعون در ماجرای دستگیری مصلوب دلیلی آشکار بر اشتباه بودن ادعای ناصر مکارم شیرازی است
⚫️انتشار موضوع مصلوب از دهان مردم؟


🔗مطالعه مقاله در نشریه شماره 203 صفحه 12


🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
31👍5🕊2💯2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
11😍2
#نشریه_زمان_ظهور
#نشریه_شماره_203
#مکارم_شیرازی

✔️مشتی از خروار

✔️نقد و بررسی کلمات ناصر مکارم شیرازی دربارﮤ شخص مصلوب

▪️قسمت اول: بررسی نکتۀ اول دربارﮤ مصلوب

✍️به‌قلم ارمیا خطیب

💢حضور شمعون در ماجرای دستگیری مصلوب دلیلی آشکار بر اشتباه بودن ادعای ناصر مکارم شیرازی است

ناصر مکارم شیرازی، ازجمله افرادی که خود را به‌عنوان مرجعی برای تقلید معرفی کرده ‌است، دربارﮤ شخص به صلیب کشیده‌شده مطالبی نوشته ‌است که مملو از اشتباهات و ادعاهای بی‌پایه و اساس است. این مطالب، در اثرِ تفسیری او به نام «تفسیر نمونه» آورده شده ‌است. به همین دلیل، باور دارم که اگر نادرستی استدلال‌های ایشان دربارﮤ این موضوع نشان داده شود، برای محقق منصف مفید خواهد بود، به‌ویژه می‌توان مشخص کرد روش‌های ایشان در مواجهۀ علمی تا چه اندازه‌ای دقیق و درست است؛ در همین راستا بر آن شدم این سلسله‌مقالات را «مشتی از خروار» بنامم، همان‌طور که در ضرب‌المثل آمده است: «مشت نمونۀ خروار است». بنابراین نمونه‌ای از نمونۀ ناصر مکارم شیرازی را بررسی خواهم کرد.

💢ادعای اول ناصر مکارم شیرازی

ناصر مکارم شیرازی می‌گوید:
«۱- مى‌دانيم اناجيل چهارگانۀ كنونى كه به مصلوب شدن عيسى (ع) گواهی مى‌دهند، همگى سال‌ها بعد از مسيح (ع) به‌وسيلۀ شاگردان يا شاگردانِ شاگردان او نوشته شده‌اند و اين سخنى است كه مورخان مسيحى به آن معترف‌اند. و نيز مى‌دانيم كه شاگردان مسيح (ع) به‌هنگام حملۀ دشمنان به او فرار كردند، و اناجيل نيز گواه بر اين مطلب است. [۱] بنابراين مسئلۀ مصلوب شدن عيسى (ع) را از افواه مردم گرفته‌اند و همان‌طور كه بعداً اشاره خواهيم كرد، اوضاع و احوال چنان پيش آمد كه موقعيت براى اشتباه كردن شخص ديگرى به‌جاى مسيح (ع) آماده گشت.» [1]

اما این سخنان ایشان تا چه اندازه‌ای دقیق است؟

💢انتشار موضوع مصلوب از دهان مردم؟

ناصر مکارم شیرازی سعی دارد با این استدلال که شاگردان عیسی (ع) گریختند و با تکیه بر گفته‌ای مبنی بر این‌که "مصلوب شدن عیسی (ع) از افواه مردم گرفته شده است"، خواننده را به این نتیجه برساند که فرد دیگری به‌جای عیسی (ع) به صلیب کشیده شده است. (بعداً خواهید دانست که منظور او یهودای اسخریوطی است).
اما ایشان در همین متن کوتاه دچار چند اشتباه شده است. او برای توجیه فرار شاگردان مسیح، به انجیل استناد می‌کند و در پاورقی می‌نویسد:
« ... در آن وقت، جميع شاگردان، او را واگذارده، بگريختند. (انجيل متى باب ۲۶ جملۀ ۵۷).»
در پاسخ می‌گویم:

🔺اول. این متن مربوط به آیه، یا به قول ایشان جملۀ ۵۷ نیست، بلکه مربوط به آیۀ ۵۶ است. ‌[2]

🔺دوم. در همان بابی که او آورده است، مشخص می‌شود پس از این‌که دعای عیسی (ع) از خدا برای به صلیب کشیده نشدنش پایان می‌یابد، حواریون خواب بوده‌اند. سپس مصلوب نزد حواریون می‌آید و به آنها از تسلیم‌کنندﮤ خود یعنی یهودای اسخریوطی خائن می‌گوید که به‌زودی خواهد آمد. یهودای اسخریوطی با سربازان می‌رسند. یهودای خائن به مصلوب نزدیک می‌شود و با علامت بوسه، نشان می‌دهد که این فرد عیساست؛ سپس سربازان، مصلوب را گرفتند و در اینجا حداقل یکی از همراهان عیسی - که برپایۀ انجیل یوحنا شمعون پطرس است - حضور داشته و دست به شمشیر برده است. [3] پس شمعون شاهد این ماجرا بوده است. [4] بنابراین نه‌تنها یهودای خائن و مصلوب دو فرد متفاوت بوده‌اند، بلکه حضور شمعون در ماجرای دستگیری مصلوب دلیلی آشکار بر اشتباه بودن ادعای ناصر مکارم شیرازی است!

📖صفحه ۱
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍107👏1😍1
🔺سوم. ناصر مکارم شیرازی حتی دو آیۀ (به قول او جملۀ) بعدی را ندیده است! آیۀ ۵۸ نشان می‌دهد که شمعون پطرس پس از دستگیری مصلوب، دورادور از عقبِ او آمد، حداقل تا خانۀ کاهن اعظم. [5] بنابراین او نه‌تنها از شاهدان دستگیری مصلوب بوده است، بلکه همراه با شاگردی دیگر پس از دستگیری نیز در جریان ماجرا بوده است! پس این‌که ناصر مکارم شیرازی می‌گوید «مسئلۀ مصلوب شدن عيسى (ع) را از افواه مردم گرفته‌اند»، دقیق نیست.

💢نتیجه‌گیری

برخلاف ادعای ناصر مکارم شیرازی، شمعون پطرس - جانشین عیسای مسیح - همراه مصلوب و شاهد دستگیری او بوده است؛ پیش از دستگیری، یهودای اسخریوطی به مصلوب نزدیک شده و برای نشان دادن علامت به سربازان، بر او بوسه می‌زند و سربازان، یهودای خائن را نمی‌گیرند، بلکه مصلوب را دستگیر می‌کنند و پطرس شمشیر می‌کشد. اگر خدا بخواهد، در مطالب بعدی نکات بیشتری تقدیم خواهد شد.
با ما همراه باشید

📚منابع:

[1] مکارم شیرازی، تفسير نمونه،‌ ط- دار الكتب الاسلاميه، ج ۴، ص ۲۰۱.
[2] https://bible.com/bible/136/mat.26.56.POV-FAS
[3] «[43] و آمده، باز ایشان را در خواب یافت، زیراکه چشمان ایشان سنگین شده بود. [44] پس ایشان را ترک کرده، رفت و دفعۀ سوم به همان کلام دعا کرد. [45] آنگاه نزد شاگردان آمده، بدیشان گفت: «مابقی را بخوابید و استراحت کنید. الحال، ساعت رسیده است که پسر انسان به دست گناهکاران تسلیم شود. [46] برخیزید برویم. اینک تسلیم‌کنندﮤ من نزدیک است!» [47] و هنوز سخن می‌گفت که ناگاه یهودا که یکی از آن دوازده بود، با جمعی کثیر با شمشیرها و چوب‌ها از جانب رؤسای کهنه و مشایخ قوم آمدند. [48] و تسلیم‌کنندﮤ او بدیشان نشانی داده، گفته بود: «هرکه را بوسه زنم، همان است. او را محکم بگیرید.» [49] در ساعت نزد عیسی آمده، گفت: «سلام، یا سیدی!» و او را بوسید. [50] عیسی وی را گفت: «ای رفیق، از بهر چه آمده‌ای؟» آنگاه پیش آمده، دست بر عیسی انداخته، او را گرفتند.‌ [51] و ناگاه یکی از همراهان عیسی دست آورده، شمشیر خود را از غلاف کشیده، بر غلام رئیس کهنه زد و گوشش را از تن جدا کرد. [52] آنگاه عیسی وی را گفت: "شمشیر خود را غلاف کن، زیرا هرکه شمشیر گیرد، به شمشیر هلاک گردد. [53] آیا گمان می‌بری که نمی‌توانم الحال از پدر خود درخواست کنم که زیاده از دوازده فوج از ملائکه برای من حاضر سازد؟ [54] لیکن در این صورت، کتب چگونه تمام گردد که همچنین می‌بایست بشود؟"» و این همراه مصلوب که گوش غلام کاهن اعظم را برید، شمعون پطرس بود: «[10] آنگاه شمعون پطرس شمشیری که داشت کشیده، به غلام رئیس کهنه که ملوک نام داشت زده، گوش راستش را برید. [11] عیسی به پطرس گفت: "شمشیر خود را غلاف کن. آیا جامی را که پدر به من داده است ننوشم؟" [12] آنگاه سربازان و سرتیبان و خادمان یهود، عیسی را گرفته، او را بستند. [13] و اول او را نزد حنا، پدرزن قیافا که در همان سال رئیس کهنه بود، آوردند. [14] و قیافا همان بود که به یهود اشاره کرده بود که "بهتر است یک شخص در راه قوم بمیرد."» (یوحنا، فصل ۱۸). و در انجیل لوقا، می‌توانیم بنگریم که این‌گونه نبوده که از جبهۀ حق، تنها شمعون پطرس شاهد ماجرا باشد: «[48] و عیسی بدو گفت: «ای یهودا، آیا به بوسه پسر انسان را تسلیم می‌کنی؟» [49] رفقایش چون دیدند که چه می‌شود، عرض کردند، خداوندا، به شمشیر بزنیم. [50] و یکی از ایشان، غلام رئیس کهنه را زده، گوش راست او را از تن جدا کرد. [51] عیسی متوجه شده گفت: «تا به این بگذارید.» و گوش او را لمس نموده، شفا داد.» (لوقا، فصل 22)
[4] تماشای این ویدیو به شما پیشنهاد می‌شود: https://youtu.be/iI4B0-Nhj7s?si=WOUnnKWZKgquX3-q
[5] «[۵۷] و آنانی که عیسی را گرفته بودند او را نزد قیافا رئیس کهنه، جایی که کاتبان و مشایخ جمع بودند، بردند. [۵۸] اما پطرس از دور در عقب او آمده، به خانۀ رئیس کَهَنه درآمد و با خادمان بنشست تا انجام کار را ببیند.» و در انجیل یوحنا:«اما شمعون پطرس و شاگردی دیگر از عقب عیسی روانه شدند، و چون آن شاگرد نزد رئیس کهنه معروف بود، با عیسی داخل خانۀ رئیس کهنه شد.» (یوحنا 15:18)

📖صفحه ۲

🔗نشریه شماره 203


👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
23🕊6👍4😍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
12😍2🕊1