نشریه زمان ظهور
3.9K subscribers
2.62K photos
498 videos
574 files
3.4K links
نشریه زمان ظهور تحت اشراف موسسه رسمی وارثین ملکوت

📬 ارتباط با ما :

🆔 @warethinmalakoot_publicrelation

🌐 varesin.org

📧 varesin.org@gmail.com
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
10🙏1
#نشریه_زمان_ظهور
#نشریه_شماره_202
#تصوف #عرفان
#درویش #قطب

✔️دلایل حقانیت سید احمد الحسن برای اهل تصوف و عرفان

✍️به قلم سید مهدی حسینی

طبق آموزه‌های سید احمد الحسن در کتاب عقاید اسلام، حجت خدا برای معرفی و شناساندن خود به مردم به هیچ دلیلی احتیاج ندارد. یعنی مردم به‌محض این‌که خبر مبعوث شدن فرستاده‌ای از جانب خداوند را می‌شنوند باید بدون مطالبۀ هیچ‌گونه دلیلی به او ایمان بیاورند، چون اساساً فطرت انسان پاک آفریده شده است و جایگاهی در ملکوت دارد و اگر انسان فطرت خود را آلوده نکند، می‌تواند او را به‌محض اعلام رسالت، بدون هیچ دلیلی بشناسد و به او ملحق شود. اما چون اکثر انسان‌ها فطرت‌های خود را آلوده کرده‌اند، خداوند از روی رحمت خود ممکن است فرستادﮤ خود را به دلایلی مجهز کند تا اولاً برخی از غافلان که فطرتشان کاملاً آلوده نشده است، ایمان بیاورند و به‌سوی خدا بازگردند؛ ثانیاً هیچ عذر و بهانه‌ای برای منکران در آخرت باقی نماند، هرچند این عذر و بهانه بی‌اساس است. [1]

📌سید احمد الحسن در مصاحبه با رادیو دیترویت بیان می‌کند:‌

«آنچه ما به مردم تقدیم می‌کنیم، دعوت الهی است. در نتیجه، برای هر دین و مذهبی دلایل مخصوص به همان مذهب وجود دارد که از کتاب‌های خودشان و مطالبی است که صحتِ آن را قبول دارند. و قطعاً بسیاری از افراد منصف وجود دارند که به حق اعتراف می‌کنند و هر زمان که دلیل حقی برایشان مطرح شود، سر فرود می‌آورند و آن را می‌پذیرند. برای ادیان و مذاهب، ادله‌ای نگاشته‌ام و بسیاری از مؤمنان در این باره توضیحات کامل‌تر و جزئی‌تر را آورده‌اند.» [2]
پیرو این کلام سید احمد الحسن در گفت‌وگو با رادیو دیترویت، بنده قصد دارم در این مقاله، ادلۀ حقانیت سید احمد الحسن را طبق نصوص و مقبولات اهل تصوف و عرفان بیان کنم.

💢تصوف چیست؟

تصوف مکتبی است که در آن، یگانهِ راهِ رسیدن به خدای سبحان و کشف حقیقت، از طریق تجارب عرفانی مانند رؤیا و مکاشفه و دیدن غیبیات میسر است. به عقیدﮤ بنده، تاریخی برای شروع شکل‌گیری عرفان و تصوف نمی‌توان ذکر کرد. در واقع، می‌توان گفت از زمانی که انبیای الهی برای هدایت بشرمبعوث شده‌اند و از زمان شکل‌گیری تمدن بشری، عرفان و تصوف وجود داشته است. اما عرفان و تصوف اسلامی از زمان پیامبر اکرم (ص) شکل گرفته است و وجودش را مدیون آن بزرگوار است. بعد از حضرت محمد مصطفی (ص)، در عرفان اسلامی انحرافاتی به وجود آمد، به‌طوری که تاکنون سلاسل و طریقت‌های بسیاری که خود را به پیامبر منتسب می‌کنند به وجود آمده است.

💢عقیدﮤ اهل تصوف دربارﮤ اصل دین:

اهل تصوف معتقدند در هر زمانی فرستاده و راهنمایی از جانب خداوند برای هدایت مردم وجود دارد. این فرستادﮤ او اصل دین است و باید عقیده و شریعت را از او گرفت. متصوفه این راهنمای الهی را با القاب و اسامی گوناگونی از قبیل قطب، پیر، مرشد، انسان کامل، ولی حق، نبی، وصی و ... موردخطاب قرار می‌دهند. البته تفاوت‌هایی در معنا و مصداق این القاب و اسامی، از این منظر که آن راهنما مأذون با واسطه یا بی‌واسطه از جانب خداوند باشد، نزد آنها وجود دارد، اما همۀ آنها به این حقیقت نزد متصوفه اشاره دارند: همیشه فرستاده‌ای از جانب خداوند برای هدایت مردم وجود دارد.

💢برخی از نصوص در آثار اهل تصوف که به این عقیده اذعان دارند:

🔺مولانا جلال‌‌الدین، در مثنوی معنوی، دفتر دوم می‌نویسد: «پس به هر دوری ولی‌ای قائم است/ آزمایش تا قیامت دائم است.» [3]

📖صفحه ۱
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
14👍3💯1
🔺عزیزالدین نسفی: «انسان کامل همیشه در دنیا باشد، ولی زیادت از یکی نباشد ... .» [4] او در جایی دیگر می‌گوید: «انسان کامل کسی است که در شریعت، طریقت و حقیقت تمام و کامل باشد.» [5]
🔺محیی‌الدین ابن‌عربی: «دیگر انسان‌ها برای معرفت به خدا باید به انسان کامل معرفت پیدا کنند ... چون انسان کامل مظهر جامع اسماء و صفات خداست، بنابراین شناخت کامل خدا از طریق او قابل دستیابی است.» [6]

🔺هجویری: «بدان که قاعده و اساس طریقت تصوف و معرفت، جمله بر ولایت و اثبات آن است.» [7]

🔺نجم‌الدین رازی: «بدان که در سلوک راه دین و وصول به عالم یقین، از شیخی کامل راهبرِ راه‌شناسِ صاحب ولایتِ صاحب تصرف گریز نباشد.» [8]

🔺عبدالغفار اصفهانی: «اعتقاد تمام سلاسل تصوف آن است که بدون قطب و راهنما نمی‌توان طی طریق کرد.» [9]

عقیدﮤ صوفیه مبنی بر این‌که در هر زمانی راهنما و هدایتگری از جانب خدا برای هدایت مردم بر روی زمین وجود دارد، از نظر ما یمانی‌ها و طبق آموزه‌های سید احمد الحسن، عقیدﮤ صحیحی است، اما این‌که مصداق این راهنما در ادوار مختلف چه کسی بوده و اکنون چه کسی است، باید مورد بررسی قرار گیرد.

💢راه شناخت قطب و پیر (حجت خدا) از نظر اهل تصوف و عرفان:

صوفیه معتقدند دو راه عمده و مهم برای شناخت پیر و قطب زمان وجود دارد: یکی نص (وصیت) و دیگری طریق وحی که شامل کشف و شهود و رؤیای صادقه می‌شود.

💢1. نص (وصیت):

سلاسل صوفیه یکی از راه‌های مهم و عمدﮤ شناخت قطب زمان را نصِ بی‌واسطه یا با واسطۀ انسان کامل به مدعی قطبیت می‌دانند. به این معنا که این مدعی باید از جانب انسان کامل با واسطه یا بی‌واسطه معرفی شده باشد. به عنوان مثال، نجیب‌الدین رضا تبریزی، از مشایخ سلسلۀ ذهبیه، در شعری می‌گوید:
«بی‌سند صوفی مثال خر بُوَد/ سخرﮤ شیطان و کور و کر بُوَد
نِی زِ علم ظاهرش بهره بُوَد/ نِی زِ باطن اهل دردی می‌شود» [10]
یعنی کسی که ادعای ولایت و قطبیت می‌کند، اگر نص (سند) نداشته باشد، ادعایش باطل است.
ملا علی نور علی‌شاه، از مشایخ سلسلۀ نعمت‌اللهی، دربارﮤ نص می‌گوید: «عمده در شناخت عالم، نصّ بزرگ‌تر است، زیراکه از شعب سابقه بر تو معلوم شد که عالم را شرایطی است و کسی نمی‌داند که چه کسی آن شرایط را داراست، زیرا باید محیط باشد و نفس تامه و قدسیه داشته باشد که ببیند و هرکه را جامع صفات و دارای شرایط علم و بزرگی از جانب خدا دید خبر دهد که اوست بعد از من. و شیعه را اعتقاد به نص است که باید عالم مجاز باشد و بی‌اجازه کار او هدر است و ما جمهوری نیستیم که امامت و ریاست را به اختیار مردم بدانیم، بلکه به اختیار حق است.» [11]

💢2. وحی (رؤیا، کشف و شهود):

پایه و اساس سیروسلوک در تصوف، وحی الهی است که شامل رؤیا، کشف و شهود می‌شود. در آثار اهل تصوف و شرح‌حال بزرگان صوفیه، طریق ورود به تصوف و شروع سلوک الهی، وحی بیان شده است.

📖صفحه ۲
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
14👍4👏1
👈عین‌القضات همدانی، از صوفیان قرن ششم، در این باره می‌گوید: «و بدایت راه خدا این است (إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ)، شیطان را البته اینجا راهی نیست. (لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ) مرید اینجا زیروزبر ‌گردد در میان واقعه [12]، پس یعقوب گوید (يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ). اول وصیتی که پیر، مرید را کند این است که واقعه (رؤیا) را به کسی مگو! ... . [13] عین‌القضات همدانی، با اشاره به رؤیای یوسف نبی، آغاز سیروسلوک الهی را رؤیا می‌داند.

🗣نجم‌الدین رازی، در کتاب مرصادالعباد، بعد از اشاره به رؤیای یوسف نبی و بیان این فرمودﮤ پیامبر اکرم (ص) که رؤیای صالح بخشی از چهل و شش جزء نبوت است، می‌گوید: «بدان که سالک، چون در مجاهدت و ریاضات نفس و تصفیۀ دل شروع کند، او را بر ملک و ملکوت عبور و سلوک پدید آید، و در هر مقام مناسب حال او وقایع کشف افتد، گاه بود که در صورت خوابی صالح بود و گاه بود که واقعۀ غیبی بود.» [14]
مولوی، سالکان راه حق را به فیل، و دنیاپرستانی را که تنها به این دنیا توجه دارند به خر تشبیه نموده است. او در ابیاتی بیان می‌کند که فیلان باید به‌محض خوابیدن، منزل ازلی خود را که به هندوستان تعبیر کرده در رؤیا ببینند، اما خران از این رؤیت محروم‌اند:

🔅«پیل باید تا چو خسبد او، ستان/ خواب بیند خطۀ هندوستان
خر نبیند هیچ هندوستان به خواب/ خر زِ هندوستان نکرده است اغتراب
جان همچون پیل بباید نیک زفت/ تا به خواب او هند داند رفت تفت
ذکر هندوستان کند پیل از طلب/ پس مصور گردد آن ذکرش به شب» [15]

🔎از آنچه گذشت، مشخص شد که رؤیا و مکاشفه در تصوف از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. به همین دلیل طریق دیگری که متصوفه برای شناخت قطب زمان به‌نحو یقینی بیان می‌کنند رؤیا و مکاشفه است. می‌توان گفت اصلی‌ترین راه شناخت قطب زمان در تصوف طریق وحی است.

ملا علی نور علی‌شاه، در کتاب خود سلطان فلک سعادت، دربارﮤ چگونگی شناخت ولی حق می‌گوید: «اول آن‌که چنانچه سابق معلوم شد، چندان شخص را در تعیین عالم و دریافتن راه حق تحیر بیاید که از خود خبری نیاید و از خود فراموش داشته باشد که اگر کارد بر او زنند، چندان متألم نشود، که همه غرق در تفکر در راه حق باشد و کمال توجه را به مبدأ غیبی نماید، تا آن‌که از الطاف بی‌چون فوراً به‌ راه بیاید و راه حق چنان بر او منکشف شود که بر او شک‌وشبهه نماند، که هرچه بخواهند او را اضلال نمایند نتوانند. و این است معنی آیۀ (وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا). چنان هدایت یابد که نفهمد از کجا آمد، به‌حدی که (لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا). و حقیر در تشخیص عالم به طریق عین‌الیقین بلکه علم‌الیقین، به‌غیر این طریق اعتقاد ندارم ... .» [16]

🔵در آثار اهل تصوف، داستان عُرفایی که پیر خود را در رؤیا و مکاشفه شناخته‌اند به‌وفور پیدا می‌‌شود، ازجمله ابن‌عربی که قطب خود را در رؤیا شناخته است: «همین‌طور در سال ۵۹۳ ه.ق، در شهر فاس، با قطب زمان هم‌مجلس شدم ... در آن مجلس، با ما گروهی از مشایخ صوفیه که در این سلک از اعتبار برخوردار بودند حضور داشتند، از آن جمله ابوالعباس حصار و مانند او بودند ... به آنها گفتم ای برادران من، برای شما مطلبی عجیب از قطب زمان یادآور می‌شوم. پس آن مردی که خدا او را در رؤیا به من نشان داده بود، او که قطب زمان است و مدتی بود با ما زیاد ارتباط داشت و ما را دوست می‌داشت، چون جمعیت متفرق شدند، آن قطب آمد و گفت خدا تو را جزای خیر دهد، خوب عمل کردی که شخصی را که خدا تو را بر آن مطلع کرده بود نام نبردی ...، از آن به بعد تا امروز او را در شهر ندیده‌ام.» [17]

💢سلاسل تصوف و انواع آن:

مقصود از سلسله در تصوف این است که هر سلسله، رشتۀ اجازات و وصایت خود را به حضرت محمد (ص) می‌رساند. به عبارت دیگر، هر سلسلۀ تصوفی، خود را جانشین برحق و مأذون با واسطۀ پیامبر اکرم (ص) می‌داند.
طریقت‌های صوفیه به دو گروه کلی شیعی و سنی تقسیم می‌شوند. از طریقت‌های سنی‌مذهب، می‌توان به سلسلۀ قادریه، چشتیه و شاذلیه اشاره کرد. از طریقت‌های شیعی نیز می‌توان از سلسلۀ نعمت‌اللهی، ذهبیه و خاکساریه نام برد. نکتۀ قابل‌توجه این است که سرسلسلۀ تمام طریقت‌های تصوف اعم از شیعه و سنی به‌استثنای سلسلۀ نقشبندیه، به علی‌بن ابی‌طالب (ع) و از آن حضرت به پیامبر اکرم (ص) می‌رسد. سلسلۀ نقشبندیه سرسلسلۀ خود را به ابوبکر و از او به پیامبر اکرم (ص) می‌رساند.

📖صفحه ۳
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍11😍1
👈براساس عقیدﮤ ثابت شیعه، جانشین پیامبر را باید خود ایشان از سوی خداوند تعیین کند، نه این‌که از سوی اجماع مسلمانان انتخاب شود. با توجه به این اصل اعتقادی و نظر به این‌که اکثر سلسله‌های صوفیه، نسب خود را به حضرت علی (ع) به‌عنوان جانشین بلافصل و منصوص پیامبر می‌رسانند، می‌توان استدلال کرد که ریشه‌های بسیاری از طریقت‌های تصوف به شیعه برمی‌گردد. اما به‌مرور زمان و با غلبۀ مذهب تسنن، بزرگان صوفیه جانب تقیه را پیش گرفته و اظهار تشیع نمی‌کردند، چنان‌که قاضی نور الله شوشتری می‌گوید: «و مؤلف را عقیده آن است که هیچ‌کس از این طایفۀ رفیعه، سنی‌مذهب نبوده، مگر شرذمۀ ضالۀ نقشبندیه که جهت ترویج بضاعت و گول زدن اهل‌سنت و جماعت که فی‌الحقیقه اهل‌سنت و مجاعه‌اند، نقش تصوفی جهت ابوبکر بسته‌اند و خرق اجماع قوم نموده و خرقۀ طریقت خود را به او بسته‌اند.» [18]

💢احمد الحسن کیست؟

✔️سید احمد الحسن فرستاده‌ای از جانب انسان کامل برای اهل تصوف و عرفان؛
✔️فرستاده‌ای از جانب امام مهدی (ع) برای شیعیان (همان یمانی موعود)؛
✔️همان مهدی که در آخرالزمان متولد می‌شود نزد اهل تسنن؛
✔️فرستاده‌ای از جانب عیسای مسیح برای مسیحیان؛
✔️فرستاده‌ای از جانب ایلیای نبی برای یهودیان؛
و فرستادﮤ خداوند برای تمامی مردم جهان است.
سید احمد الحسن فرزند سید اسماعیل، متولد منطقۀ مُدَینۀ شهر بصره در جنوب‌شرقی عراق است. ایشان تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتۀ مهندسی شهرسازی در مقطع کارشناسی در دانشگاه بصره به اتمام رسانده است. در سال ۲۰۰۲ م، به دستور انسان کامل مأمور شد رسالت خود را از نجف اشرف آغاز و مردم را به‌سوی حق دعوت کند.

💢دلایل حقانیت سید احمد الحسن طبق عقاید و مقبولات اهل تصوف:

💢اول، نص (وصیت)


با توجه به آنچه گذشت، یکی از راه‌های شناخت قطب نزد صوفیه، نص یا وصیت است. تمام فِرَق تصوف از شیعه و سنی ادعا دارند مأذون و منصوص از طرف پیامبر اکرم هستند و دیگر سلاسل، فاقد اجازه و نص‌اند. به تعبیر دیگر، هر سلسله خود را مُجاز و منصوص می‌داند و دیگری را تکفیر می‌کند. شکی نیست که ما اکنون در آخرالزمان هستیم و ما یمانی‌ها در این برهۀ حساس، تمام سلاسل تصوف را برای شناخت حق دعوت می‌کنیم به کتاب خدا، سنت پیامبر و اهل‌بیت ایشان (ع).
سید احمد الحسن یکی از دلایل حقانیت خود را وصیت پیامبر (ص) ذکر می‌کند و می‌فرماید پیامبر مرا در وصیتش معرفی کرده است. این‌که چرا وصیت پیامبر دلیلی است بر حقانیت سید احمد الحسن، در ادامۀ مطلب بیان خواهد شد.

🗣خداوند متعال در آیۀ ۱۸۰ سورﮤ بقره می‌فرماید:

(كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ) (بر شما واجب است هنگام وفاتتان، اگر خیر و خوبی به جای گذاشتید، به والدین و نزدیکانتان وصیت نیکو کنید. این حقی است بر پرهیزکاران).

طبق این آیه، خداوند وصیت کردن را هنگام مرگ واجب کرده است. بنابراین، قطعاً پیامبر اکرم (ص) هنگام وفاتشان وصیت کرده‌اند. از طرفی، خیر و خوبی در این آیه تنها به اموال و دارایی‌ها اطلاق نمی‌شود، بلکه بالاترین خیر برای پیامبر معرفی جانشینان خود جهت هدایت مردمی است که این وصیت را بعد از وفاتش می‌خوانند.

🔺با توجه به نصوص متواتری که هم از طریق شیعه و هم از طریق سنی نقل شده است، پیامبر در روز پنج‌شنبه درحالی‌که در بستر بیماری بودند، درخواست کردند قلم و کاغذی برایش بیاورند تا نوشتاری بنویسند که امت بعد از ایشان (ص) هرگز گمراه نشوند، اما خلیفۀ دوم گفت پیامبر هذیان می‌گوید و مانع نگارش وصیت شد. نمونه‌ای از روایات رزیة‌الخمیس [مصیبت روز پنج‌شنبه]:

📌روایتی از کتاب‌های اهل‌سنت:

ابن‌عباس می‌گوید: «روز پنج‌شنبه و چه پنج‌شنبه‌ای! بعد از آن، اشک‌هایش جاری شد، به‌طوری که بر گونه‌هایش مثل دانه‌های مروارید می‌ریخت. (ابن‌عباس) گفت: رسول‌الله فرمود: «کتف و دواتی برای من بیاورید تا برای شما نوشتاری بنویسم که بعد از من گمراه نشوید.» گفتند: رسول‌الله هذیان می‌گوید.» [19]

📌روایتی از کتاب‌های شیعه:

سلیم‌بن قیس می‌گوید: «امام علی (ع) در حدیثی طولانی به طلحه می‌فرماید: "ای طلحه، آیا شاهد رسول‌الله نبودی، هنگامی که از ما کتف خواست تا در آن چیزی بنویسد که باعث می‌شود امت گمراه نشوند و اختلاف نکنند، ولی دوست تو گفت رسول‌الله هذیان می‌گوید. رسول‌الله خشمگین شد و آن (نوشته) را ترک کرد." طلحه گفت: بله، شاهد بودم.» [20]


📖صفحه ۴
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍114🙏2👏1
👈آیا در روز پنج‌شنبه که خلیفۀ دوم مانع شد پیامبر وصیتش را املا کند، پیامبر نوشتن وصیت را برای همیشه ترک کردند؟! پاسخ خیر است، چون طبق آیۀ ۱۸۰ سورﮤ بقره، نوشتن وصیت در هنگام مرگ واجب است و پیامبر که سرور متقین است امکان ندارد این واجب الهی را ترک کند. از طرفی، پیامبر اکرم در روایات رزیةالخمیس [مصیبت روز پنج‌شنبه]، وصیت را به نوشتار بازدارنده از گمراهی تا ابد توصیف می‌فرماید. پس قطعاً پیامبر وصیتش را نگارش کرده است تا مردم به‌وسیلۀ آن تا روز قیامت، اگر به آن متمسک شوند، گمراه نشوند.

🔴سید احمد الحسن دربارﮤ ضرورت نگارش وصیت به‌دست پیامبر اکرم (ص)، طبق آیۀ ۱۸۰ سورﮤ بقره، می‌فرماید: «اما دربارﮤ خلیفۀ خدا در زمین یا به‌طور ویژه رسول‌الله، روشن است که او خیر زیادی بر جای گذاشته است که همان جایگاه خلافت خدا در زمینش است، بعد از این‌که به ملأ اعلی رفت. خلیفۀ الهی کسی است که راه رسیدن تکلیف به مردم است، حال چگونه نسبت به فردی که جانشین اوست وصیت نمی‌کند؟! علاوه‌بر این، در این آیه دو لفظ صریح وجود دارد که وصیت هنگام مرگ را واجب می‌کند: [کُتِبَ، حقاً علی] [واجب شد، حقی است بر]، پس صحیح نیست که صاحب شریعت از آن روی برگرداند، چون روی‌گردانی از آن، عملی قبیح و ناپسند است. [21]

چگونه محمد (ص) از وصیت کردن هنگام وفات روی‌گردانی می‌کند با این‌که وقت کافی برای نوشتن آن داشته است، حتی بعد از این‌که او را از نوشتن آن جلوی مردم و شهود در روز پنج‌شنبه بازداشتند؟! آیا با وجود علی (ع)، سلمان، ابوذر، مقداد و عمار و غیر آنها - افرادی که نوشتن وصیت را تأیید کردند - رسول‌الله دو شاهد عادل از یاران خود نداشته است؟! آیا وقت نداشته‌اند درحالی‌که نزدیک به سه روز وقت داشته‌اند؟! فکر نمی‌کنم کسی که به رسول‌الله احترام می‌گذارد، بگوید ایشان (ص) نوشتن نوشتار [وصیت] را ترک کرده‌اند، نوشتاری که تا روز قیامت به بازدارنده‌ بودن امت از گمراهی توصیف شده است.» [22]

⚡️پیامبر اکرم (ص) از روز پنج‌شنبه تا روز دوشنبه، که روز وفات ایشان بود، در قید حیات بودند. در شب رحلت، وصیت‌نامۀ خود را املا فرموده و حضرت علی (ع) آن را نگاشته‌اند. همچنین بعضی از صحابه را که نوشتن آن را در پنج‌شنبه تأیید کرده‌اند شاهد بر آن گرفته‌اند.
در کتاب الغیبۀ شیخ طوسی، تنها متنی که نوشتار بازدارنده از گمراهی روایت شده است وجود دارد. همان نوشتاری که رسول‌الله آن را مکتوب فرموده که احدی گمراه نشود. آل‌محمد (ص) وصیت را از محمد رسول‌الله (ص) نقل فرموده‌اند: «از ابی‌عبدالله جعفربن محمد (ع)، از پدرش باقر (ع)، از پدرش زین‌العابدین (ع)، از پدرش سیدالشهدا (ع)، از پدرش امیرالمؤمنین (ع)، از رسول خدا (ص) روایت شده که آن حضرت در همان شبی که شب رحلتش بود، به علی (ع) فرمود:

🔴ای اباالحسن، کاغذ و دواتی بیاور. و رسول‌الله (ص) وصیت خود را املا فرمود و علی (ع) می‌نوشت تا به اینجا رسید که فرمود: ای علی، بعد از من دوازده‌امام هستند و بعد از آنها دوازده‌مهدی خواهند بود. پس تو ای علی، اولین دوازده‌امام هستی. خدای تعالی تو را در آسمان، علی مرتضی، امیر مؤمنان، صدیق اکبر، فاروق اعظم، مأمون و مهدی نامید و این نام‌ها برای غیرتو شایسته نیست. ای علی، تو وصی من بر خاندانم هستی، چه زنده باشند و چه مرده، و نیز وصی بر زنانم هستی، هریک را که تو بر همسری من باقی گذاری فردای قیامت مرا دیدار می‌کند و هریک را که تو طلاق دهی من از وی بیزارم و مرا نخواهد دید و من نیز او را در صحرای محشر نخواهم دید. و تو پس از من خلیفه و جانشین من بر امتم هستی. هرگاه وفاتت رسید (خلافت) را به فرزندم حسن واگذار کن، که او بَرّ وصول است. چون او وفاتش رسید، آن (خلافت) را به فرزندم حسین زکی شهید مقتول بسپارد. چون هنگام وفات حسین رسید، آن (خلافت) را به فرزندش سید العابدین ذی‌الثفنات علی بسپارد. چون هنگام وفات او برسد، آن را به فرزندش محمد باقر بسپارد، و چون وفات او رسد، آن را به فرزندش جعفر صادق واگذار کند و چون وفات او فرارسد، آن را به فرزندش موسی‌بن جعفر کاظم بسپارد، و چون وفات او فرارسد، آن را به فرزندش علی رضا بسپارد. و چون وفات او رسد، آن را به فرزندش محمد تقی واگذار کند، و چون هنگام وفات او رسد، آن را به فرزندش علی ناصح بسپارد. و چون وفات او رسد، آن را به فرزندش حسن فاضل واگذار کند، و چون وفات او برسد، آن را به فرزندش محمد که مستحفظ از آل‌محمد (ع) است تسلیم می‌کند. ایشان دوازده‌امام‌اند. بعد از آنها دوازده‌مهدی هستند. پس هنگامی که وفات او رسید، آن را به فرزندش که اولین مقربان (نخستین مهدیین) است می‌سپارد؛ و برای او سه نام است: یک نامش مانند نام من، و نام دیگرش نام پدر من است و آنها عبدالله و احمد هستند، و نام سوم او مهدی است و او اولین مؤمنان است.» [23]


📖صفحه ۵
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍114👏1
👈سیداحمد الحسن برای اثبات حقانیت خود به تنها وصیت به‌جامانده از رسول‌الله (ص) احتجاج کرده است و می‌فرماید رسول‌الله مرا در وصیتش معرفی کرده است و من همان احمد مذکور در وصیت پیامبر و همان مهدی اول از دوازده‌مهدی هستم. در واقع، ایشان یکی از دلایل حقانیت خود را وصیت پیامبر ذکر می‌کند. اما چگونه وصیت پیامبر بر سید احمد الحسن انطباق دارد و دلیلی بر حقانیت ایشان است؟

🗣این‌که رسول‌الله (ص) این وصیت را به نوشتۀ بازدارنده از گمراهی تا ابد توصیف فرموده است، محال است که فرد باطلی بتواند ادعای وصیت کند. هر فردی که بگوید ادعای وصیت از سوی مدعیان باطل امکان دارد، خدای سبحان را به ناتوانی از محافظت از نوشتاری متهم می‌کند که آن را برای فردی که به آن تمسک کند، بازدارنده از گمراهی می‌داند، یا خدا را به دروغ‌گویی متهم می‌کند، چون خداوند این وصیت را به نوشتار بازدارنده از گمراهی توصیف کرده است، و اگر فرد باطلی بتواند ادعای وصیت کند، این نوشتار بازدارنده از گمراهی نخواهد بود. یا این‌که خداوند را به نادانی متهم کرده است، چون خداوند وصیت را به صفتی توصیف کرده است که بر آن منطبق نیست و نسبت به آن نادان است! از خدای سبحان، این خصوصیات به دور است و خداوند بسیار بلندمرتبه‌تر از آن چیزی است که جاهلان می‌گویند.

در نتیجه، دانایِ توانایِ راست‌گویِ حکیمِ مطلق، باید نصی که آن را به بازدارنده از گمراهی (برای کسی که به آن تمسک کند) توصیف کرده است، از ادعای افراد باطل محافظت کند تا این‌که صاحب اصلی آن مدعی آن شود و هدف از نص محقق شود. نص خلیفۀ خدا در زمین نسبت به فرد بعد از خودش که آن را به بازدارنده از گمراهی برای افرادی که به آن تمسک می‌کنند توصیف نموده است، نصی الهی است و باید از سوی خداوند از ادعای افراد دروغ‌گو و باطل محافظت شود، تا این‌که صاحب اصلی آن را ادعا کند.

شاید برخی بگویند از کجا معلوم وصیت موجود در کتاب غیبت شیخ طوسی، وصیت پیامبر باشد و جعلی نباشد؟ در پاسخ به این افراد، باید بگوییم:

🔺اول. روایات رزیة‌الخمیس [مصیبت روز پنج‌شنبه] به‌صورت متواتر، هم از طریق شیعه و هم از طریق اهل‌سنت نقل شده است، بنابراین این روایات قطعی‌الصدور و مفید یقین است. از طرفی، این روایات در صحیح‌ترین کتب اهل‌سنت یعنی بخاری و مسلم نقل شده است، پس کسی نمی‌تواند به صحت و صدور این روایات طعن وارد کند. بنابراین طبق این روایات، قطعاً پیامبر وصیتش را نگارش کرده است، علی‌رغم این‌که خلیفۀ دوم در روز پنج‌شنبه مانع نگارش این وصیت شد. چون طبق فرمودﮤ پیامبر این وصیت مردم را تا قیامت از گمراهی نجات می‌دهد، پس امکان ندارد پیامبر اکرم نگارش این نوشتار بازدارنده از گمراهی را ترک کرده باشد.

🔺دوم. ضرورت نوشتن وصیت هنگام وفات طبق آیۀ ۱۸۰ سورﮤ بقره، خودش دلالت بر نوشته شدن این وصیت دارد. علاوه‌بر حتمی بودن نوشته شدن وصیت، این وصیت باید موجود و در دسترس هم باشد تا هدف و غرض از آن، که بازدارندگی از گمراهی تا روز قیامت است، محقق شود. پس قطعاً این وصیت باید در آثار و کتب مسلمانان وجود داشته باشد تا هرکس از مردم که بخواهد به آن تمسک جوید گمراه نشود، و نیز صاحب اصلی آن بتواند به آن استناد کند و آن را ادعا کند.

⚡️در طول تاریخ، انبیای الهی که حامل رسالتی آشکار و ظاهری از جانب خداوند بودند و مأمور بودند تا عموم مردم را به حق دعوت کنند، با وصیت و نصی از انبیای سابق که در کتب مقدس ادیان گذشته موجود بود، حقانیت خود را اثبات می‌کردند. برای نمونه، حضرت محمد (ص) نبوت خود را برای یهودیان و مسیحیان با نصی از عیسای مسیح و موسی (ع) که در تورات و انجیل موجود است اثبات فرموده است. خداوند متعال می‌فرماید:

📖صفحه ۶
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍104👏1
👈(وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَى) [سورﮤ طه، آیۀ 133] (و کافران گفتند چرا از جانب پروردگارش معجزه‌‏اى براى ما نمى‌‌آورد؟ آيا دليل روشن آنچه در کتاب‌های پيشين است براى آنان نيامده است؟!).

▫️در این آیه، کفار به حضرت محمد (ص) اعتراض می‌کردند که چرا معجزه‌ای ارائه نمی‌دهد، و خداوند در جواب این کفار می‌فرماید آیا آن دلیل روشن در کتاب‌های گذشته، یعنی تورات و انجیل برایشان نیامده است که بازهم طلب معجزه می‌کنند؟! آن دلیل روشن در انجیل و تورات، همان نص عیسی (ع) و موسی (ع) دربارﮤ حضرت محمد (ص) بوده است. در حقیقت، طبق این آیه، خداوند نص موجود در تورات و انجیل را برای اثبات نبوت حضرت محمد (ص) کافی می‌داند. گذشت صدها سال از این نص، بدون این‌که فرد باطلی آن را ادعا کند، برای اثبات این حقیقت کافی است. از وصیت عیسی (ع) و موسی (ع) بر حضرت محمد (ص) صدها سال گذشته است، اما کسی غیر از محمد (ص) آن را ادعا نکرده است.

📌امام رضا (ع) در مناظره با جاثلیق نصرانی، برای اثبات نبوت حضرت محمد (ص) با نصی که در انجیل و تورات موجود بود بر جاثلیق احتجاج کرد:

«امام رضا (ع) به جاثلیق رو کرد و فرمود: «آیا انجیل بر نبوت محمد (ص) دلالت می‌کند؟» او گفت: «اگر انجیل دلالت بر نبوت او کند، انکار نخواهیم کرد» ... بعد از آن‌که امام رضا (ع) نصوص پیامبران پیشین بر رسول‌الله محمد (ص) را از تورات و انجیل روشن ساخت ... جاثلیق گفت: «ولیکن برای ما ثابت نمی‌شود که او همین محمد است. اما این‌که اسم او محمد است، با این وجود نمی‌توانیم به نبوت او اقرار کنیم. و ما شک داریم که او، همان محمد شماست.» پس امام رضا (ع) فرمود: «به شک احتجاج کردید! پس آیا خداوند قبل یا بعد از او، از زمان حضرت آدم (ع) تا به امروز، پیامبری را مبعوث کرده است که اسم او محمد باشد؟ و او را در قسمت‌هایی از کتاب‌های نازل‌شده بر تمام پیامبران بیابید، غیر از حضرت محمد؟» پس از جواب ایشان عاجز ماندند.» [24]

🔴در این مناظره، جاثلیق به امام رضا (ع) می‌گوید ما شک داریم که محمد شما همان محمد مذکور در تورات و انجیل باشد و برای ما ثابت نمی‌شود که او همین محمد است. امام رضا (ع) نیز در پاسخ می‌فرماید: «به شک احتجاج کردید! آیا خداوند قبل یا بعد از او از زمان آدم (ع) تا به امروز، پیامبری را مبعوث کرده است که اسم او محمد باشد؟!»، یعنی امکان ندارد فرد باطلی به دروغ ادعا کند که همان محمد مذکور در تورات و انجیل است.

📌حضرت عیسی (ع) نیز جهت اثبات نبوت خود برای بنی‌اسرائیل، به نصوص انبیای بنی‌اسرائیل ازجمله حضرت موسی (ع) که در تورات ذکر شده بود، احتجاج کرد:

عیسای مسیح خطاب به بنی‌اسرائیل فرمود: «اگر موسی را تصدیق می‌کردید، مرا نیز تصدیق می‌کردید. چون‌که او دربارﮤ من نوشته است. اما چون نوشته‌های او را تصدیق نمی‌کنید، پس چگونه سخن‌های مرا قبول خواهید کرد؟!» [25]
همچنین می‌فرماید: «کتب را تفتیش کنید، زیرا شما گمان می‌کنید که در آنها حیات جاودانی دارید، و آنهاست که به من شهادت می‌دهند.» [26]

✔️عیسای مسیح به بنی‌اسرائیل گفت: «ای بی‌فهمان و سست‌دلان، از ایمان آوردن به آنچه انبیا گفته‌اند. آیا نمی‌بایست که مسیح این زحمات را ببیند تا به جلال خود برسد؟ پس، از موسی و سایر انبیا شروع کرده، اخبار خود را در تمام کتب برای ایشان شرح فرمود.» [27]

📖صفحه ۷
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍104👏2
👈مشاهده می‌کنید که حضرت عیسی (ع) هم با این‌که صدها سال بعد از موسی (ع) و دیگر انبیای بنی‌اسرائیل مبعوث شده است، اما برای اثبات نبوت و حقانیت خود، با نصوص آنها که در تورات و دیگر کتب مقدس موجود بوده است بر بنی‌اسرائیل احتجاج می‌کند.

🗣از مطالب گذشته، مشخص شد که انبیای سابق مانند حضرت محمد (ص) و حضرت عیسی (ع) با نص و وصیتی از انبیای سابقِ خود که در کتب و آثار ادیان گذشته موجود بوده است، نبوت و حقانیت خود را اثبات ‌کرده‌اند. این امر نشان می‌دهد که احتجاج و استناد به نصوص انبیای سابق، قانونی است برای شناخت مدعی حق، و سنتی از سنت‌های خداست که تغییر و تبدیلی ندارد.

▫️(سُنَّةَ اللَّهِ الَّتي قَد خَلَت مِن قَبلُ ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبديلًا) [28] (این سنّت الهی است که در گذشته نیز بوده است؛ و هرگز برای سنّت الهی تغییر و تبدیلی نخواهی یافت). سید احمد الحسن نیز با همین قانون و سنت الهی حقانیت خود را اثبات می‌کند و به تنها وصیت به‌جامانده از پیامبر خدا (ص) استناد می‌کند و می‌گوید، من همان احمد مذکور در وصیت پیامبر هستم.

💢روایاتی که تأکید می‌کنند صاحب‌الامر و قائم آخرالزمان با وصیت پیامبر (ص) شناخته می‌شود:

🔺امام صادق (ع) فرمود: «صاحب‌الامر با سه ویژگی شناخته می‌شود که در غیر او نیست؛ او نسبت به فرد قبلی، از بقیۀ مردم اولویت بیشتری دارد و وصی اوست، و نزد او سلاح رسول‌الله و وصیت رسول‌الله است. آن نزد من است و فردی با من دربارﮤ آن نزاع نمی‌کند.» [29]

🔺امام باقر (ع) فرمود: «هرچیزی برای شما ایجاد اشکال یا شبهه کند وصیت، پرچم و سلاح رسول خدا جای هیچ‌گونه شبهه و اشکال برایتان باقی نمی‌گذارد ... برحذر باشید از کسانی که خود را به دروغ به آل‌محمد نسبت می‌دهند، که همانا برای آل‌محمد (ص) و علی (ع) پرچمی است (یک پرچم) و برای دیگران پرچم‌هاست. پس در جای خودت ثابت باش و از هیچ‌کس ابداً تبعیت نکن تا مردی را از فرزندان حسین (ع) ببینی که با او وصیت رسول خدا، پرچم او و سلاح او باشد.» [30]

🔺حارث‌بن مغیره می‌گوید به امام صادق (ع) عرض کردم: "صاحب‌الامر چگونه شناخته می‌شود؟" فرمود: «با آرامش، سنگینی، علم و وصیت.» [31]

این روایات نیز بیان می‌کنند که صاحب‌الامر در آخرالزمان با وصیت پیامبر (ص) شناخته می‌شود، یعنی قائم (ع) هنگامی که مبعوث می‌شود، حقانیت خود را با وصیت پیامبر (ص) برای مردم اثبات می‌کند. بنابراین وصیت پیامبر باید در کتب مسلمانان موجود باشد تا منجی آخرالزمان براساس آن بر مردم احتجاج کند.
نص حجت خدا بر جانشینان بعد از خود یا مستقیم است یا غیرمستقیم. منظور از نص مستقیم، یعنی حجت خدا جانشین بلافصل خود را مستقیماً به مردم زمان خود معرفی کند. مانند معرفی حضرت علی (ع) در غدیرخم از جانب پیامبر اکرم (ص) به‌عنوان ولی و جانشین بلافصل خود. یا مانند معرفی هارون (ع) از جانب موسی (ع)، هنگامی که موسی قصد داشت بنی‌اسرائیل را ترک کند و به کوه طور رود.

📝نص غیرمستقیم به نصی گفته می‌شود که حجت خدا غیرمستقیم خلفای باواسطۀ خود را برای مردم زمان‌های بعد به‌صورت کتبی معرفی کند. مانند نص موسی و عیسی (ع) بر حضرت محمد (ص) در تورات و انجیل، یا مانند نص موسی (ع) بر حضرت عیسی (ع) در تورات.
هم نص مستقیم و هم نص غیرمستقیم، نص تشخیصی هستند و ولی خدا می‌تواند برای اثبات حقانیت خود با آنها بر مردم احتجاج کند. وصیت پیامبر (ص) در شب وفات، که متن آن در کتاب الغیبۀ شیخ طوسی نقل شده است، نص غیرمستقیم بر ائمه و مهدیین (ع) و به‌طور خاص بر مهدی اول است.

🔅ملا علی نور علی‌شاه در کتاب سلطان فلک سعادت، نُه طریق برای شناخت حجت الهی ذکر می‌کند، که در طریق هشتم به نص غیرمستقیم اشاره می‌کند و می‌گوید: «هشتم آن‌که از اخبارات سابقین معلوم شود، مثل آن‌که شاه نعمت‌الله ولی خبر داده باشد به او و به نشانه‌های او در زمان او.» [32]

سید احمد الحسن علاوه‌بر وصیت پیامبر (ص)، در نصوص بزرگان تصوف نیز معرفی شده است. برای نمونه، سعدالدین حمویه، از صوفیان و عرفای بزرگ قرن هفتم هجری، در کتاب المصباح فی‌التصوف، دربارﮤ منجی آخرالزمان می‌گوید:
«و محمد و احمد دو اسم‌اند به یک مسمّی ظاهر گشته‌اند. در اول زمان، به اسم محمدی پیدا گشت و دعوت کرد، مردم را از دنیا به عقبی خواند. و در آخرالزمان پیدا شود به اسم احمدی، و دعوت کند مردم را از عقبی به مولی، و به اصل موضوعات و موجودات و سرّ شریعت. نقاب حجاب تعیّنات از وجه حقیقت براندازد و سر از گریبان طریقت برآورد، و دامن از تفرقۀ جهات درکشد، و آستین به رسالات و مقالات اوایل برافشاند، و ثعبانِ بیان عیان گرداند، و عصای علم مطلق از ید بیضای عقل کل بیندازد تا حبایل، حیل‌ها و خیالات و محالات ساحران فرعون زمان را به یک دم فروخورد. چنان‌که نَفَسشان از نفس برنیاید ... .» [33] 

📖صفحه ۸
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍104👏1
👈سعدالدین حمویه در این نص، منجی آخرالزمان را معرفی می‌کند و می‌گوید نامش احمد است. و این احمد کسی نیست جز احمد مذکور در وصیت پیامبر (ص).

🔅او اوصافی را برای احمدِ موعود ذکر می‌کند، ازجمله این‌که هنگامی که ظهور می‌کند، آستین به رسالات و مقالات اوایل برافشاند! یعنی احمدِ موعود زمانی که مبعوث می‌شود، برای اثبات حقانیت خود، نصوص و اخبار خود را از رسالات و کتب گذشتگان [اوایل] برای مردم بیان می‌کند. سعدالدین، در ادامه، می‌گوید: «و عصای علم مطلق از ید بیضای عقل کل بیندازد تا حبایل، حیل‌ها و خیالات و محالات ساحران فرعون زمان را به یک‌دم فروخورد، چنان‌که نفسشان از نفس بر نیاید ... .» و این جمله، اشاره به علمی است که همراه با احمدِ موعود است، و این علم نیز دلیلی بر حقانیت اوست، چنان‌که یکی از اوصاف انبیا و اولیای حق، علم الهی آنان است، همان‌گونه که پیامبر (ص) می‌فرماید: «العلمُ سلاحی» «علم سلاح من است». [34] و قرآن معجزﮤ علمی پیامبر (ص) محسوب می‌شود. سید احمد الحسن با نوشتن ۲۹ عنوان کتاب در ۵۲ جلد، بخشی از علم الهی خود را منتشر کرده است. از کتاب‌های ایشان می‌‌توان به توهم بی‌خدایی، توحید، عقاید اسلام، وصیت مقدس نوشتار بازدارنده از گمراهی و ... اشاره کرد. سید احمد الحسن در کتاب توهم بی‌خدایی، به‌وسیلۀ علوم روز مانند زیست‌شناسی تکاملی و مکانیک کوانتوم اثبات می‌کند که نه‌تنها متن دین با این علوم تعارض ندارد، بلکه کاملاً موافق و هماهنگ با این دستاوردهای علمی است. در نتیجه، از طریق همین علوم، وجود خدا را برای آتئیست‌ها و اگنوستیک‌ها ثابت می‌کند.

🔺امام باقر (ع) دربارﮤ قائم آخرالزمان می‌فرماید: «برای خدای تعالی، گنجی در طالقان است، نه طلاست و نه نقره، بلکه دوازده‌هزار نفر در خراسان‌اند که شعارشان احمد ... احمد است و رهبر آنها جوانی از بنی‌هاشم سوار بر قاطری سپیدرنگ است و پیشانی‌بندی قرمزرنگ بر پیشانی بسته است. گویی به او می‌نگرم که از رود فرات هم می‌گذرد. اگر دعوت او را شنیدید، به‌سوی او بشتابید، حتی اگر مجبور باشید سینه‌خیز بر روی یخ‌ها حرکت کنید.» [35]

📌در این روایت، امام باقر (ع) می‌فرماید شعار گنج‌های طالقان [ایران] احمد ... احمد است، یعنی نام امام و رهبرشان احمد است.

در روایات اهل‌سنت و شیعه، ویژگی‌های مهدیِ آخرالزمان از قبیل نام و محل تولدش ذکر شده است که منطبق بر سید احمد الحسن است. به عنوان مثال، در روایتی که از طریق اهل‌سنت وارد شده است، رسول‌الله دربارﮤ مهدی می‌فرماید: «مهدی نامش نام من، و نام پدرش نام پدر من است.» [36] نام رسمی و شناسنامه‌ای سید احمد الحسن، احمد بن اسماعیل است؛ احمد نام پیامبر (ص) است و اسماعیل نام جدّ پیامبر است که رسول‌الله (ص) حضرت اسماعیل را نیز پدر خطاب کرده است. ایشان (ص) در روایتی می‌فرماید: «من فرزند دو ذبح‌شده هستم، عبدالله و اسماعیل.» [37]

🔺امام علی (ع) دربارﮤ محل تولد مهدی (ع) می‌فرماید: «محل تولد مهدی (ع) مُدینه است، او از اهل بیت پیامبر (ص) است و اسمش اسم پیامبر است.» [38] سید احمد الحسن متولد منطقه مُدینه در بصره عراق است.

🔺حذیفة‌بن یمان گوید: «شنیدم رسول‌الله (ص) دربارﮤ مهدی (ع) می‌فرمود: "همانا بین رکن و مقام با او بیعت می‌کنند و اسمش احمد و عبدالله و مهدی است، این سه اسم نام‌های او هستند."» [39] این روایت مطابق حدیث وصیت پیامبر است که نام مهدی اول را احمد و عبدالله و مهدی ذکر می‌کند.

📖صفحه ۹
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍141👏1
💢دوم، وحی الهی (رؤیا و مکاشفه):

طریق دیگری که صوفیه برای شناخت قطب به‌نحو یقینی استفاده می‌کنند، رؤیا و مکاشفه است. سید احمد الحسن به تمام کسانی که دنبال حق و حقیقت هستند می‌فرماید «درمورد من از خداوند سبحان سؤال کنید.» خداوندی که دلیل‌المتحیرین است.
سید احمد الحسن در پاسخ به سؤالی مبنی بر این‌که چگونه می‌توان یقین و اطمینان حاصل کرد که احمد الحسن فرستادﮤ خداوند است بیان می‌کند:

▫️«خداوند شما را بر هر خیری موفق بگرداند. اگر در طلب یقین و اطمینان هستی، توشه برگیر و به‌سوی خدای سبحان مهاجرت نما و از او مسئلت کن که تو را اجابت می‌کند. چقدر این توشه که همان اخلاص برای خدای سبحان است، بر قلوب طاهر سبک است. و چه کوتاه است راه مهاجرت، که به چیزی جز نیت نیاز ندارد ... و چه آسان است که از او درخواست کنی و او کسی است که صداها بر حضرتش مشتبه نگردد و بخشش بسیارش جز جود و کرم بر او نیفزاید. خداوند شما را بر هر خیری موفق بگرداند. آیا بر شما دشوار است که سه روز روزه بگیری و در شب‌هایش به درگاه خدا تضرع کنی تا شما را پاسخ گوید و حق را به شما بشناساند؟ خداوند شما را بر هر خیری موفق بگرداند. به خدا پناه ببر که او را غاری محکم و نفوذناپذیر می‌یابی که کسی را که به او پناه ببرد ضایع نمی‌کند.» [40]
ایشان همچنین در پاسخ به این سؤال که چگونه می‌توان در کوتاه‌ترین زمان باور کرد که احمد الحسن فرستادﮤ خداوند است، می‌فرماید:

📌«کوتاه‌ترین راه برای ایمان به غیب همان غیب است؛ بعد از این‌که سه روز روزه گرفتی و به حق فاطمه (س) دختر محمد (ص) توسل کردی، از خداوند درخواست کن که به‌وسیلۀ رؤیای صادقه یا مکاشفه یا هر نشانه‌ای از نشانه‌های ملکوتی و غیبی، حق را از خداوند بشناسی.» [41]

🟢سید احمد الحسن وحی الهی در شناخت حجت خدا را نص از سوی خداوند سبحان معرفی می‌کند و می‌فرماید: «این‌گونه نص بسیار مهم و دلیل بر خلافت است، چون مستقیماً از سوی خداوند است و در هر زمانی حضور دارد و برای همۀ مردم قابلِ‌دستیابی است. امکان ندارد نص مستقیم الهی با نص خلیفۀ خدا در صورتی که وجود داشته باشد مخالفت کند، چون هردو نص الهی هستند.

▫️(وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ) [42] (و به ياد آور زمانی را كه به حواريون وحی فرستادم كه به من و فرستادﮤ من ايمان بياوريد، آنها گفتند ايمان آورديم و گواه باش كه ما مسلمانيم). 

آیا روشنی بیش از این دربارﮤ رؤیا در دین خداوند وجود دارد که به‌وضوح در آیه می‌بینیم؟! آیا در آیه، شهادت خداوند به حواریون از [طریق] راه وحی روشن نیست؟ دو راه وحی، رؤیا در خواب و رؤیا در بیداری است. آیا روشنی بیشتر از این وجود دارد که رؤیا، راه شهادت خداوند به خلیفه‌اش در زمین است و نزد همۀ بندگان که خواستار شهادت خداوند هستند [وجود دارد]؟ آیا روشنی بیشتر از این وجود دارد که رؤیا راه نص خداوند بر خلیفه‌اش در زمین است، راهی که هریک از مردم که بخواهند بشنوند می‌شنوند، بدون قید و شرطی.» [43]

📖صفحه ۱۰
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍141👏1
👈طبق بیان سید احمد الحسن، امکان ندارد نص مستقیم الهی با نص خلیفۀ خدا مخالفت کند، چون نص خلیفۀ خدا کلام خداست. همچنین نص مستقیم الهی نیز کلام خداست، بنابراین کلامِ خدا با کلامِ خدا تعارض ندارد و مجموع این دو انسان را دربارﮤ صحتِ دعوتِ مدعی ولایت به یقین می‌رساند.

▫️سید احمد الحسن در خطبۀ نصیحتی به طلاب حوزﮤ علمیه می‌گوید:

«و حق را به شما می‌گویم، در تورات نوشته شده است: "بر من با تمام وجودت توکل کن و بر فهمت اعتماد نکن. به هر طریقی مرا بشناس، و من راه تو را روشن می‌سازم. خود را حکیم مپندار. به من احترام بگذار و با سخنانم خود را ادب کن." و در قرآن می‌خوانیم: (وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ) [44] (و کسانی که در راه ما کوشیده‌اند به یقین راه‌های خود را بر آنان می‌نماییم. و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است). شما می‌گویید شهادت دو نفر عادل را قبول داریم!! و این خداست که به من شهادت می‌دهد، و محمد (ص) نیز شهادت می‌دهد و علی (ع) نیز شهادت می‌دهد و فاطمه (س) شهادت می‌دهد و حسن (ع) به من شهادت می‌دهد و حسین (ع) به من شهادت می‌دهد و علی‌بن الحسین (ع) و محمد و جعفر و موسی و علی و محمد و علی و حسن و محمد (علیهم‌السلام) از طریق صدها رؤیای صادقه که مؤمنان دیده‌اند، برای من شهادت می‌دهند. آیا شهادت و سخن و نصیحت‌های آنها را قبول ندارید؟! آیا به شما خبر نداده‌اند که بر صاحب حق جمع می‌شوند، هنگامی که بیاید؟ و فرمودند: "اگر دیدید که بر مردی جمع شدیم، با تمام سلاحتان [با آنچه در توان دارید] به‌سوی ما بشتابید".» [45]

💯بله، خداوند در ملکوت به حقانیت سید احمد الحسن شهادت می‌دهد. آیا شهادت خدای سبحان برای شما کافی نیست؟!
(وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ) [46] (و كسانى كه كافر شدند مى‏‌گويند تو فرستاده نيستى. بگو كافى است‏ خدا و آن‌كس كه نزد او علم كتاب است ميان من و شما شاهد باشد). 

💢سخنی با اهل تصوف و عرفان:

قابلِ‌توجه تمامی سلاسل تصوف و عرفان:
سید احمد الحسن فرستادﮤ مستقیم و مأذون بی‌واسطۀ انسان کامل است. ایشان همانند پیامبرانی چون نوح، ابراهیم، یوسف، یونس، عیسی و محمد (علیهم‌السلام) رسالتی روشن و آشکار دارند. این فراخوانی است به اقطاب و پیروان تمامی سلاسل تصوف و عرفان که به مصدر علمشان برگردند و از حق پیروی کنند. در طول تاریخ، عُرفای بسیاری بوده‌اند که انبیا و رسالت‌های الهی را تکذیب و در نهایت سقوط کرده‌اند. ازجملۀ آنها بلعم باعوراست که از عُرفای زمان موسی (ع) بوده است. او فردی مستجاب‌الدعوه بوده و اسم اعظم را می‌دانسته است، اما در نهایت به موسی (ع) حسادت می‌کند و دشمن ایشان می‌شود. خداوند در قرآن دربارﮤ بلعم باعورا می‌فرماید:

▫️(وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ، وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ) [47]

▫️(و خبر آن که آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت. آنگاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد. و اگر مى‏‌خواستيم، قدر او را به‌وسيلۀ آن [آيات] بالا مى‌‏برديم، اما او به زمين [=دنيا] گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد. ازاين‌رو داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حمله‏ور شوى، زبان از كام برآورد و اگر آن را رها كنى، [بازهم] زبان از كام برآورد. اين مثل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند. پس اين داستان را [براى آنان] حكايت كن شايد كه بينديشند). 

💡امام رضا (ع) دربارﮤ بلعم باعورا می‌فرماید: «به بلعم‌بن باعورا، اسم اعظم داده شد. با آن دعا می‌کرد و مستجاب می‌شد، اما به‌سمت فرعون تمایل پیدا کرد. هنگامی که فرعون به‌دنبال موسی (ع) و یارانش افتاد، فرعون به بلعم گفت: "خدا را دعا کن که موسی و یارانش محبوس شوند تا به آنها برسیم." بلعم‌بن باعورا بر خرش سوار شد که به‌دنبال موسی برود. خرش از راه رفتن امتناع ورزید. شروع به شلاق زدنش نمود. خداوند عزّوجل زبان حمار را گشود و او گفت: "وای بر تو! چرا مرا می‌زنی؟ می‌خواهی با تو بیایم تا پیامبر خدا و قوم مؤمنان را نفرین کنی؟!" او را آن‌قدر کتک زد تا خر بمُرد. آنگاه اسم اعظم از زبانش گرفته شد ... .» [48]

📖صفحه ۱۱
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍14👏32
👈طریقت‌های شیعی تصوف، امام دوازدهم شیعه - امام محمد‌بن الحسن (ع) - را به‌عنوان قطب‌الاقطاب (انسان کامل) قبول دارند. آنها معتقدند ائمۀ اطهار ازجمله امام مهدی (ع) اصالتاً قطب هستند و مشایخ سلاسل تصوف، مَجازاً قطب خطاب می‌شوند. علی تابنده، ملقب به محبوب علی‌شاه، از مشایخ سلسلۀ نعمت‌اللهی در کتاب خورشید تابنده می‌گوید: «اقطاب حقیقی و واقعی که مدار زمین به‌واسطۀ آنهاست، ائمۀ هدی (ع) هستند که هریک در زمان خود حجت خدا بوده‌اند و دوازدهمین آنان غائب منتظر و حجت زمان است، و همۀ ما انتظار ظهور آن حضرت را داریم. و در زمان غیبت، نمایندگان آن حضرت مَجازاً قطب اصطلاح می‌شوند، و در این صورت قطب‌الاقطاب و آیة‌الله‌العظمی، غائب منتظر است.» [49]

✔️همچنین جلال‌الدین محمد، از مشایخ سلسلۀ ذهبیه، در رسالۀ تحفه الوجود می‌گوید: «سلسلۀ ولایت الهی در هر عصر دو شعبه دارد. یکی به‌طور کلیت که آن را ولایت مطلقۀ الهیه گویند و دیگری به‌طور جزئیت که ولایت جزئیه نامیده می‌شود و به تعبیر دیگر، اولی را ولایت شمسیۀ الهی و دومی را ولایت قمریه می‌نامند ... این سلطنت کلیۀ ذاتیه، مرتبۀ حقیقت نورالانوار محمدی است که در هر عصر و زمانی، در وجود مقدس یکی از امامان بزرگوار متجلی است و در آخرالزمان، حکم غیبت دارد و خاص ایشان است ... اما ولایت جزئیه که باب آن تا قیامت مفتوح است و بسته نخواهد شد ... .» [50]

◀️قابل توجه این دسته از صوفیه: سید احمد الحسن نائب خاص و فرستادﮤ مستقیم و مأذون بی‌واسطۀ امام مهدی (ع) است. در حقیقت، ایشان همان یمانی موعود و یکی از پنج علامت حتمی ظهور امام مهدی (ع) در روایات شیعه هستند. امام باقر (ع) در ضمن حدیثی طولانی می‌فرماید: «... خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است ... و در پرچم‌ها پرچمی هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست و آن پرچم هدایت است، چون شما را به صاحبتان [امام مهدی (ع)] دعوت می‌کند. و اگر یمانی خروج کرد، فروختن اسلحه حرام می‌شود. و اگر یمانی خروج کرد، به پا خیز به‌سوی او که همانا پرچمش، پرچم هدایت است. و جایز نیست مسلمانان از او سرپیچی کنند، و اگر کسی این کار را انجام دهد از اهل جهنم است، زیراکه او دعوت به حق و هدایت به راه راست می‌کند.» [51]

📌امام باقر (ع) در این روایت چند صفت برای یمانی ذکر می‌کند:

🟢۱. یمانی هدایتگرترین پرچم است
🟢۲. یمانی به صاحبتان [امام مهدی (ع)] دعوت می‌کند
🟢۳. هرکس از یمانی سرپیچی کند اهل جهنم است
🟢۴.یمانی دعوت به حق و هدایت به راه راست می‌کند.

این اوصاف نشان می‌دهد که یمانی بر همۀ مردم ولایت دارد و فرستادﮤ مستقیم و نائب خاص و بی‌واسطۀ امام مهدی (ع) است.

📚منابع:

[1] سید احمد الحسن، عقاید اسلام، ص ۱۴ - ۱۷.
[2] سید احمد الحسن، مصاحبه با رادیو دیترویت، در تاریخ ۲۹ دی ۱۳۹۴.
[3] مولانا جلال‌الدین، مثنوی معنوی، دفتر دوم.
[4] عزیزالدین نسفی، انسان کامل، ص ۲۵.
[5] همان، ص ۷۴
[6] محیی‌الدین ابن‌عربی، فتوحات‌المکیه، ج ۴، ص ۱۳۲.
[7] هجویری، کشف‌المحجوب، ص ۱۳۰.
[8] نجم‌الدین رازی، مرصاد العباد، ص ۲۲۶.
[9] عبدالغفار اصفهانی، رسالۀ سعادتیه، ص ۱۵.
[10] نجیب‌الدین رضا تبریزی، سبع‌المثانی، ص ۳۵۳.
[11] عبدالغفار اصفهانی، رسالۀ سعادتیه، ص ۴۷.
[12] واقعه در تصوف نوعی رؤیاست که انسان بین خواب و بیداری می‌بیند.
[13] عین‌القضات همدانی، نامه‌های عین‌القضات، ج ۱، ص ۳۶۷.
[14] نجم‌الدین رازی، مرصاد العباد، ص ۲۸۹.
[15] مولانا جلال‌الدین، مثنوی معنوی، دفتر چهارم.
[16] عبدالغفار اصفهانی، رسالۀ سعادتیه، ص ۴۴.
[17] محیی‌الدین ابن‌عربی، فتوحات المکیه، ج ۴، ص ۷۶.
[18] قاضی نورالله شوشتری، مجالس‌المؤمنین، ج ۲، ص 5.
[19] مسلم، صحیح مسلم، کتاب الوصیت، ج ۳، ح ۱۲۵۹.
[20] نعمانی، الغیبة، ص ۸۱.
[21] چون این کار مخالفت با کتاب ناطق خداست، مخالفت با این‌که هنگام وفات، وصیت کردن واجب است. به‌علاوه این‌که پیامبر وصیت را نوشتار بازدارنده از گمراهی تا روز قیامت توصیف کرده است، پس ترک بیان این نوشتار قطعاً عمل قبیحی است.
[22] سید احمد الحسن، وصیت مقدس نوشتار بازدارنده از گمراهی، ص ۴۱ - ۴۳.
[23] شیخ طوسی، الغیبة، چاپ فارسی ص ۳۰۰، چاپ عربی، ص 150.
[24] شیخ حر عاملی، إثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، ج ۱، ص ۱۹۴ و ۱۹۵.
[25] یوحنا، فصل پنجم، آیۀ ۴۶ و ۴۷.
[26] یوحنا، فصل پنجم، آیۀ ۳۹.
[27] لوقا، فصل ۲۴، آیۀ ۲۵ - 27.
[28] سورﮤ فتح، آیۀ ۲۳.
[29] صفار، بصائر الدرجات، ص ۲۰۲.
[30] عیاشی، تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۶۴.
[31] شیخ صدوق، خصال، ص ۲۰۰.

📖صفحه ۱۲

🔗نشریه شماره 202


👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👏2612👍4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👏3🤔1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ایستگاه_تفکر
#سید_کمال_حیدری

✔️پاسخی به اشکالات سید کمال حیدری دربارﮤ خالی نبودن حجت خدا بر زمین

✍️به قلم نعیم احمدی

سید کمال حیدری در این ویدیو، طبق عادت همیشگی‌اش، درصدد آن است که با طرح اشکالات و شبهات، در برخی آموزه‌های اعتقادیِ تشیع تردید ایجاد کند. او در این ویدیو با طرح اشکالاتی می‌کوشد روایاتی از اهل‌بیت (ع) را که دلالت دارد زمین از امام یا حجت خدا خالی نیست، مخدوش جلوه دهد. به همین منظور، دو اشکال مطرح می‌کند:

⚫️نخست این‌که اگر زمین از امام خالی نیست، پس چرا در فاصلۀ زمانیِ بین عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) - که دورانِ فترت نامیده می‌شود - هیچ امامی وجود نداشته است؟

⚫️دوم این‌که اگر قرار باشد [طبق روایات] تا زمانی که انسانی بر روی زمین زندگی می‌کند، امامی نیز حضور داشته باشد، پس آخرین انسانی که قبض ‌روح می‌شود، باید امام باشد. آنگاه این انگاره، چطور با روایاتی که می‌گوید، «امام را جز امام غسل نمی‌دهد سازگار است؟» زیرا بعد از قبض ‌روح آخرین انسان (امام)، امام دیگری نیست که او را غسل دهد!

💢پاسخ به اشکال نخست

با دقت در روایات اهل‌بیت (ع) و با بهره‌گیری از بیانات سید احمد الحسن، پاسخ به این اشکال دشوار نیست. ایشان در کتاب عقاید اسلام و در تدریس آیۀ اکمال دین، بیان فرموده‌اند که زمین هیچ‌گاه از حجت خدا خالی نیست. با این حال، در مواردی که مردم ظرفیت پذیرش خلیفۀ خداوند را ندارند، خداوند حجت خود را مأمور به تبلیغ علنی نمی‌کند. زیرا تبلیغ در میان مردمی که هیچ قابلیتی برای هدایت ندارند و هیچ امیدی به نتیجه وجود ندارد، با حکمت الهی سازگار نیست.

◀️با این حال، وجود خلیفۀ الهی یا فرستاده‌ای از جانب او در هر حال، ضروری است تا حجت بر مردم تمام شود و در قیامت نگویند، «چرا کسی نبود که ما را هدایت کند؟»، چراکه در قیامت چنین عذری پذیرفتنی نیست، زیرا حجت خدا همواره بر زمین بوده، و هرکسی که استحقاق هدایت را داشته حجت خدا از او دستگیری می‌کرده است. (رک: عقاید اسلام، ص۷۰).
بر این اساس، مراد از «دوران فترت» - که در قرآن (سورﮤ مائده، آیۀ ۱۹) برای فاصلۀ بین عیسی (ع) و محمد (ص) آمده - دورانِ نبود حجت الهی نیست، بلکه دورانِ ضعف و سستی تبلیغ آنان است؛ چنان‌که معنای لغویِ «فترت» نیز چنین است (ر.ک: العین، ج ۸، ص ۱۱۴).

🗣بنابراین، حجت‌های الهی همیشه بر روی زمین حضور داشته‌اند، اما در دوران فترت، تبلیغ علنی نمی‌کردند و ساکت بوده‌‌اند، مگر برای افراد بسیار اندکی که استحقاق آن را داشته‌اند. برای نمونه، سلمان فارسی - که طبق منابع تاریخی از کسانی بوده که عمر طولانی داشته است - در شرح زندگی‌نامۀ خود بیان کرده که پیش از ملاقات با پیامبر (ص)، ملازم برخی اوصیای عیسی در انطاکیه، اسکندریه، و ... بوده است و از آنجا که این اوصیا دعوت علنی نداشته‌اند، پس در زمرﮤ حجت‌های مأمور به تبلیغ علنی قرار نمی‌گیرند (رک: کمال‌الدین، ج ۱، ص320-329).

✔️امام صادق (ع) فرمودند: «پیامبران، فرستادگان و اوصیای الهی، هیچ‌گاه زمین از آن‌ها خالی نشد، هرچند دوره‌هایی از ترس و شرایطی بر آنان گذشت که در آن، دعوت خود را آشکار نمی‌کردند و امر الهی را جز برای کسانی که به آن‌ها اطمینان داشتند، ظاهر نمی‌ساختند. تا آن‌که خدای عزّوجلّ، حضرت محمد (ص) را برانگیخت. آخرین وصیّ عیسی (ع) مردی بود که او را آبی می‌نامیدند و همچنین «بالط» نیز گفته می‌شد.» (کمال‌الدین، ج 2، ص 664).

🔺در روایات، به دوران غیبت امام دوازدهم (ع) که تا ظهور مهدی اول (یمانی) ادامه دارد، با تعبیر «فترة من الأئمة» اشاره شده است (الکافی، ج ۱، ص ۳۴۱). این تعبیر به‌ معنای نبود امام معصوم نیست، بلکه به‌ معنای دوران ضعف و سستی دعوت و نبود تبلیغ علنیِ امام مهدی (ع) است، که در آن معصوم در حالت «رفع» زندگی می‌کند؛ و علت این غیبت نیز چیزی نیست جز نبود قابلیت مردم برای پذیرش امام معصوم.

⭐️امام صادق (ع) فرمودند: «بدانید که زمین هرگز از حجت الهی خالی نمی‌ماند. اما خداوند به‌سبب ظلم، ستمگری و زیاده‌روی مردم در حق خودشان، آن حجت را از دیدگانشان پنهان می‌سازد.» (الغیبه نعمانی، ص 141)

⭐️امیرمؤمنان علی (ع): «آری، زمین هیچ‌گاه از حجتی که برای خدا قیام کند، خالی نمی‌ماند، خواه آشکار و شناخته‌شده باشد، خواه از ترس (ستمگران) در خفا و پنهان. تا بدین‌وسیله، دلایل و نشانه‌های الهی باطل نشود.» (الغارات، ج 1، ص 153)

💢پاسخ به اشکال دوم

اشکال دوم سید کمال، این است که اگر امام باید تا پایان حیات بشر بر زمین باشد، پس امامی را که آخرین نفر قبض روح می‌شود چه کسی غسل می‌دهد؟ پاسخ این است که اصل «خالی‌نبودن زمین از حجت»، مبتنی بر روایات متواتر و آیات قرآنی است. حتی اگر سید کمال حیدری در روایات تردید کند، در قرآن نمی‌تواند تردید روا دارد: (وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ) (سورﮤ رعد، آیۀ ۱۷) (برای هر قومی هدایتگری هست).

📖صفحه ۱
👇ادامه


🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
16👍4👏1
👈"هادی" همان حجت‌های الهی هستند، زیرا غیر از آنان، به‌سبب این‌که معصوم نیستند و از خطا و معصیت و انحراف مصونیت ندارند، شایستۀ این نیستند که خداوند آنان را «هادی» بنامد؛ و اساساً هدایتگری شأن ائمه و اوصیاست (رک: سورﮤ انبیا، آیۀ 73؛ سورﮤ شوری، آیۀ 52) گرچه این هادیان ممکن است مأمور به دعوت علنی نباشند.

▫️بنابراین، اشکال سید کمال حیدری دربارﮤ خالی نبودن حجت خدا در زمین، به‌سبب جهل به برخی جزئیات آن، نمی‌تواند این اصل بنیادین را که مبتنی بر قرآن و روایات متواتر است مخدوش کند، خصوصاً که اشکال او نه از جنبۀ عقلی، اشکالی قوی قلمداد می‌شود و نه از جنبۀ نقلی، زیرا:

◀️از منظر عقل نیز محال نیست امامی که در زمین حیات جسمانی ندارد، با سیطره‌اش بر عالم مادّه، غسل و کفنِ امامِ وفات‌یافته را انجام دهد؛ یا این‌که به زمین نازل شود، و پس از انجام وظیفه (غسل و کفن)، به حالت روحی پیشین بازگردد؛ همان‌گونه که ملائکه - با آن‌که جسمانی نیستند - توانستند بر زمین نازل شوند و مهمان ابراهیم شوند و سپس به حالت غیرمادی خود بازگردند (رک: سورﮤ هود، آیۀ 69و70).

◀️از جنبۀ نقلی نیز آخرین امامی که قبل از عالم رجعت، ‌قبض روح می‌شود،‌ امام یا قائمی است که فرزند و جانشینی بعد از خود ندارد (رک: الغیبه طوسی، ص ۲۲۴)؛ و از آنجا که از نسل امام دوازدهم، دوازده مهدی، یکی پس از دیگری، اوصیای ایشان بر زمین خواهند بود، پس این قائم (یا امام)، مهدی دوازدهم از اوصیای امام دوازدهم است که فرزندی ندارد که بعد از ایشان ‌جانشین ایشان شود (رک:‌ همان، ص ۱۵۰). طبق روایات، امام حسین (ع) اولین رجعت‌کننده‌ای است که این قائم را غسل و کفن می‌‌کند (مختصر البصائر، ص ۱۶۵). بنابراین، قاعده‌ای که اهل‌بیت (ع) فرموده‌اند امام را جز امام غسل نمی‌دهد،‌ در اینجا نیز صدق می‌‌کند و امام حسین (ع) عهده‌دار غسل و کفن مهدی دوازدهم است.

🗣همچنین باید توجه داشت از آنجا که طبق بیانات مستدل سید احمد الحسن، عالم رجعت در عالم مثال است و نه عالم مادی (رک: رجعت سومین روز بزرگ خدا، ص ۳۹-۴۵‌)، برای خود عالم رجعت که در عالم مثال واقع است نیز احتمالاً غسل و کفن و دفن ائمۀ رجعت‌‌کننده اساساً ضرورتی نداشته باشد، زیرا شاید غسل و کفن فقط در عالم مادی ضرورت داشته باشد، و بر فرض این‌که برای ائمۀ رجعت‌کننده نیز مرگ‌ومیر و غسل و دفن امام میت به دست امامی دیگر لازم باشد، ممکن است روح یک امام از عوالم بالاتر به عالم رجعت نازل شود و عهده‌دار غسل و کفن و دفن آخرین امام در عالم رجعت شود یا به‌واسطۀ سیطره‌اش بر عالم رجعت این کارها را انجام دهد، بی‌آن‌که لازم باشد به عالم رجعت نازل شود.

💢نتیجه‌گیری

بنابراین، با توجه به توضیحات ارائه‌شده، وقوع غسل و دفن آخرین امام به دست امامی دیگر، نه از نظر عقلی محال است و نه نقلی؛ و در نهایت، کوتاه‌ترین پاسخی که به اشکالات سید کمال حیدری می‌توان داد این است که ندانستن جزئیات یک اصل بنیادین (مانند خالی نبودن حجت خدا بر زمین) که با دلایل عقلی و قرآن و روایات متواتر ثابت شده است، نباید دلیلی بر مخدوش بودن آن اصل شمرده شود. مثلاً اگر طبق آیۀ قرآن، همواره وجود هادی در هر قومی لازم است، ندانستن اسامی این هادیان، نباید دلیلی بر نبود این هادیان شمرده شود. همچنین است دربارﮤ جزئیات کیفیت غسل و کفن آخرین امام، که ندانستن آن، دلیلی بر نبود امام در پایان حیات بشر بر زمین نیست.

📖صفحه ۲


🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍2113👏4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
9👍1🕊1😍1
#امام_صادق
#شهادت

✔️از تو ممنونم و به تو مدیونم!

🖋به قلم سارا ستوده

سلام پدرم یا امام صادق (ع)!
سلام و درود خدا، انبیا، اولیا، فرشتگان و مقربانش بر پدرم، امام صادق (ع)؛ پدرِ همۀ بندگان خدا، پدرِ همۀ کسانی که می‌خواهند به‌جای نفس و شیطان و دنیا، خدا را بندگی کنند.

❤️پدرم! از تو ممنونم و به تو مدیونم!
برای همیشه، تا ابد، با تمام بندبند وجودم! برای گنجی که نزدیک هزار سال پیش برایم کنار گذاشتی؛ بابت ارثیۀ ماندگاری که خوشبختی من و ده‌ها نسل بعد مرا تضمین می‌کند؛ گنجی که با دعای پدرانه‌ات مخفی بود تا از دستبرد نااهلان و نامحرمان دور بماند، تا بتواند مرا در این زمانۀ غدّار، از بدبختی‌های پی‌درپی و گمراهی‌های رنگارنگ نجات دهد.


ای وای و صد وای بر من اگر آن چلچراغ همیشه‌فروزان را نداشتم، اگر آن پَر سیمرغ را نداشتم، اگر آن مروارید مکنون را نداشتم! اگر آن گنجینه، آن ارثیۀ ماندگار پدرانه، آن وصیتِ عاصم من الضلال را نداشتم؛ اگر نمی‌داشتم، بدبختِ دو عالم بودم و به چه بی‌چارگی‌هایی که نمی‌افتادم! چطور می‌توانستم در بهشت زهرا جایی برای آرمیدن پیدا کنم؟ آخر، هرکه را برایش در بهشت زهرا جایی نباشد، لایق گورستان کافران است.

🔺پدرم! از تو ممنونم و به تو مدیونم!
بابت آبی که به من دادی؛ آبی از نهر صاد، آبی با عطر سیب و طعم بهشت؛ آبی که ناخالصی ندارد و به‌راحتی روحت را در ملکوت به پرواز درمی‌آورد. آبی که تو دادی، ساختار مولکولی‌اش اکسیژن و هیدروژن ندارد تا سنگینت کند و به زمینت بچسباند؛ آبی که تو دادی، آب حیات است، آب زندگانی، آب جاودانگی؛ آبی که بر پایۀ علم و حکمت و معرفت است.


پدرم! از تو ممنونم و به تو مدیونم!
بابت جمله‌جمله حرف‌هایت که به عمق جانمان نشست؛ بابت تک‌تک موهایت که برایمان سپید کردی؛ برای قطره‌قطره عرقِ جبینت که در راه خدا ریختی تا ما تنها از دسترنج تو ارتزاق کنیم؛ دسترنجی که سفره‌های تهی از نانمان را رنگی می‌کند و جان‌های خستۀ ما را قوت می‌بخشد؛ دسترنجی که اگر شاکرانه از آن بهره ببریم، فرزندان خلفی خواهیم شد آن‌طور که تو می‌خواهی: صالح و صادق و جعفری.

🖤الهی برایت بمیرم، پدر!
چه زخم‌ها که برنداشتی! چه دردها که تحمل نکردی! چه اشک‌ها که نریختی! چرا این‌همه آزارت دادند؟ برای این‌که پدرت علی بود و مادرت زهرا؟ برای بی‌آبرویی بزرگانی که پای درس تو می‌نشستند و خود را علامه معرفی می‌کردند؟ برای دفاع‌های جانانۀ فاطمی‌ات؟ برای حق‌گویی و مظلوم‌نوازیِ حیدری‌ات؟ یا روشنگری‌های زینبی‌ات؟

برای چه؟ به کدامین گناه، مانند مادرت زهرا، آشیانۀ کوچکت را آتش زدند و مانند پدرت علی، تو را با دستان بسته و پای برهنه در کوچه‌های مدینه به این‌سو و آن‌سو کشیدند؟

⚡️خدا بر عذابِ ألیم و مهین و عظیمشان بیفزاید!



🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
30💔15👍6👏1🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
7😍2
Forwarded from وارثین ملکوت
🔵 #وارثین_ملکوت
❤️#سید_احمد_الحسن_ع

خداوند پاداش شما را، به‌مناسبت یادآوری شهادت امام جعفربن محمد الصادق (صلوات‌الله‌علیه)، مضاعف گرداند.

از عُمربن یزید نقل شده است که گفت:
در حال صرف شام، نزد اباعبدالله [امام صادق] (علیه‌السلام) بودم که ایشان این آیه را تلاوت کردند:
(بَلِ ٱلْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ * وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ) (بلکه انسان خود بر خویشتن بیناست، و اگرچه عذرهایش را پیش آورد.) [سورۀ قیامت، آیۀ ۱۴ و ۱۵]

فرمودند: «ای اباحفص، انسان چه می‌تواند بکند که نزد مردم، برخلاف آنچه خدا از او می‌داند، عذری بیاورد؟ همانا رسول خدا (صلى‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرمود: "هرکس نیت و سریره‌ای را پنهان کند خدا جامه و ردای آن را بر او می‌پوشاند؛ اگر خیر باشد، خیر است، و اگر شر باشد، شر است."»

خداوندا، نیت و سریرۀ ما را پاکیزه قرار ده؛ آن‌چنان‌که تو آن را دوست داری و از آن خشنود می‌شوی، مانند نیت و سریرۀ اولیایت، محمد و خاندانش.

خداوندا، جامه و ردای تقوا و بهترین خلعت هدایت و صلاح را بر ما بپوشان.


✍️ پیام سید احمدالحسن (ع) در ایکس
📆 24آوریل 2025 م

💬  لینک پیام

❤️@Varesin13
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
51❤‍🔥8💔4👍3😢1🕊1😍1